متن پادکست :
یک مشکلی این است که ما با امیرالمؤمنینی مأنوس هستیم که زاییده ذهن ما است. بارها جاهای مختلف پیشآمده است؛ من برخی از ویژگیهای امیرالمؤمنین را گفتهام، به ما حمله کردند که توداری علی را تحریف میکنی، میگویم آقا آن علی که تو قبول داشتی علی نبوده، یک علی اشتباهی قبول داریم، این امیرالمؤمنین است؛ این هممتنش، این تاریخ، این سیره، این کتاب، آن کتاب، این آقا، آن آقا، قبول نمیکند، زیر بار نمیرود؛ حتی در شخصیت ظاهری امیرالمؤمنین؛ یعنی چهره امیرالمؤمنین را وقتی داری توصیف میکنی، زیر بار نمیروند؛ حتی دانشگاه فردوسی گفتند آقا این چطور میشود؟ این متن تاریخ است. بله زمان خود امیرالمؤمنین هم بعضیها اشکال میکردند؛ در مورد خود حضرت هم اشکال میگرفتند که چرا چهره شما این شکلی است؟ معلوم میشود که آنها هم یک علی دیگر میخواستند.
ما گاهی با یک امیرالمؤمنین، با یک امامحسینی مأنوس هستیم که وقتی با آنها (امام حسین (ع) و امیرالمؤمنین (ع) واقعی) مواجه شویم، پس میزنیم. همین تصور در مورد امام زمان نیز است، میفرمایند وقتی حضرت ظهور میکنند عده زیادی از شیعیان به حضرت میگویند: «ما فکر نمیکردیم امام زمان این شکلی باشد، از امام زمان برمیگردند. میگویند آنکه تصور ما بود یکچیز دیگری بود، تو خشونت داری. روایت داریم که به امام زمان میگویند شما خیلی خشن هستید، ما امام زمان رئوف و مهربان میخواستیم، شما شمشیر از دستتان نمیافتد.»
امامی که آدم در ذهنش درست کرده است خیلی خطرناک است. چند وقت پیش دیدم یکی از این آقایانی که از این سازمان یک جریانیاند متصل به لندن و تبلیغ شیعه میکند؛ لیدر اینها در قم است، یکی دو سال پیش یک سخنرانی کرده بود، سخنرانی خیلی جالب بود و خیلی هم در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد. میگوید که آقا بروید بگردید؛ بعد جالب است این تاریخدانی خوبی هم دارند؛ چیزهایی از تاریخ میگویند که اول آدم را جذب میکند و بعد وقتی نگاه میکنی میبینی که کاملاً دروغ است. تاریخ امیرالمؤمنین را بخوانید یک نفر از مملکت امیرالمؤمنین را پیدا نمیکنید که پناهنده سیاسی شده باشد. این خیلی جذاب است، اینهمه آدم از این مملکت دارند فرار میکنند، معلوم است که نقص حکومت است، بله حکومت نقص زیادی دارد؛ ولی این پناهندگیها؛ یعنی همه دارند فرار میکنند. بعد میگوید اگر ما اسلام را اجرا کرده بودیم، کسی پناهنده نمیشد، فرار نمیکرد؛ پس معلوم میشود مشکل ما در اجرای اسلام بوده است. ببینید از حکومت علی علیهالسلام کسی فرار نکرد، چقدر جذاب.
وقتی این هست بیاید، این امیرالمؤمنین وقتی در ذهن من باشد، این روایت را که من بخوانم، کسی باورش نمیشود. این روایت را میخوانم در کتاب الغارات، کتاب الغارات از نهجالبلاغه قدیمیتر است، از نهجالبلاغه هم مستندتر است، سند کتاب به آسمان میزند؛ مثل سرب قرص و محکم است.
تعبیر را ببینید امیرالمؤمنین به مالک اشتر چه میگوید. آقا خیلی جالب است. یکبار دیگر بگویم آن آقا گفته بود که اگر ما اسلام را درست پیاده میکردیم یک نفر هم فرار نمیکرد. ببینید از سپاه علی، مردم علی، یک نفر هم پناهنده نشده است.
روایت« اَن مولی الاشتر قال: شَکا علی(ع) الی الاَشتر فِرارَ النّاس اِلی معاویه.» بعد ببینید مالک نشسته و میخواهد راهکار بدهد.
خیلی این روایت؛ روایت قشنگ و جالبی است، با همین روایت قشنگ، کل ماجرای کربلا درمیآید که چرا امام حسین (ع) را کشتند، نه، ماجرای عاشورا یک پروژه ۳۰ ساله است، ۳۰ سال طول کشید تا امام حسین (ع) را کشتند.
امیرالمؤمنین با مالک اشتر نشستند و درد و دل کردند. گفتند مالک چرا اینها دارند از مملکت ما فرار میکنند و همه سمت معاویه میروند. اگر ما اسلام را پیاده کرده بودیم هیچکس فرار نمیکرد. بله اسلامی انگلیسی فرق میکند. اسلامی انگلیسی شما را خود ملکه شما قبول دارد و مهمانی میگیرد و شام میدهد؛ ولی اگر اسلام انگلیسی بود کسی فرار نمیکرد؛ ولی اسلام علی اینطور نیست.
علی با مالک درد و دل میکند و میگوید چرا اینها فرار میکنند؟ اینهمه فرار مغزها اتفاق افتاده است، من نمیگویم فرار مغزها کار خوبی است و در حکومت علی هم بوده است نه، این کار بدی است؛ ولی در حکومت امیرالمؤمنین هم بوده است. خیلی جالب است ما در مورد امیرالمؤمنین فکر میکنیم یکذره مشکلات نداشتند و همه در اوج آرامش و رفاه بودند و دعوا نبوده است، همهچیز خوب و اگر کسی چپ نگاه میکرد، از بالا آویزانش میکردند. امیرالمؤمنین همینطور دستها را میبریدند، نه؛ آقا ببینید مشکلات امیرالمؤمنین با مردم کوفه چه چیزهایی بوده است.
مالک میگوید آقا جنگ بصره را که رفتیم همه خوب بودند، باانرژی آمدند، بعد جنگ اختلاف افتاد، جنگ را پیروز شدند بعد از جنگ که پیروز شدند اختلاف افتاد، بعد «تَعاعِدوا؛ دشمنی زیاد شد»، «ضَعیفَه النیه؛ نیت مردم سست شد»، مردم بیانگیزه شدند. انقلابیهای پای رکاب امیرالمؤمنین بیانگیزه شدند. مگر میشود، شما که رهبرتان علی هست نباید سست شوید.
«فَزَجَع طائِفَه مِمَّنْ مَعَکَ الى الْحَقِّ» یک طایفه از آدمهایی که اطراف تو بودند به خاطر حقی که تو پایش ایستاده بودی به ضجه افتادند، یک عده آدم کم آوردند، یککم کوتاه بیا. «فَقَلَّتِ العدد؛ تعدادشان کم شد»، «وَ اَنتَ تاخَذُه بِالعَدل» تو مردم را به خاطر عدالت مؤاخذه میکردی یا علی، تو سختگیری میکردی، «وَ تَعمَلُ فیهِم بِالحَقّ» تو فقط میخواهی به مُر حق عمل کنی» «وَ تَنصِفُ الضَعیف مِنَ الشَریف» تو بین نخبگان و سیاسیون درجهیک و روحانیون درجهیک، درجهدو، درجه سه و درجه چهار فرق نمیگذاری.
صف اول نماز جماعت تو هرکسی بیاید میایستد. دو، سه صف را باید برای نخبهها خالی بگذاری. نماز امیرالمؤمنین نرده نداشت، نردهکشی نبود، هرکسی میآمد میایستاد. این بد است، بعد طرف رئیس، مدیر و یا فرمانده است میآید و میایستد و میبیند فلان کارگر وضو گرفته و زودتر ایستاده است و من باید صف دوم بمانم، این بد است. اینها را مالک به امیرالمؤمنین میگویند؛ مالک که خودش استاد است، آخر تقوا، انصاف و مروت است. برای امیرالمؤمنین آسیبشناسی میکند و میگوید آقا، اینها خوب نیستند و به حکومت آسیب میزند. اینها را دیگر نگهدار یا امیرالمؤمنین.
فردی جزء اصحاب امیرالمؤمنین بود. ماه رمضان عرق و شراب خورده بود، حضرت گفتند بیایید وسط میدان و حد را بر او جاری کنید. آقا آدم ریشه خودش را نمیزند، آقا این مدیر نباید فراری شود، مدیرش رفته است یک سیخ کوبیده خورده است، از بیتالمال هم نبوده، دزدی هم نبوده، بعداً حکم ناحقی هم نداده، هیچی نبوده، فقط پولدارها او را دعوت کرده بودند. حضرت نامه مینویسند و چه نامهای؛ «قَلیِّهِم مَرعُو وفَقیره مکفو» جایی تو را دعوت کردهاند که پولدارها را گفتهاند بیا و فقرا را گفتهاند نیا و تو هم رفتی نشستی، سفره پهن کردند و انواع و اقسام غذاها. حضرت میفرمایند از امامت یاد بگیر «لَقَد کَفی بِقُرصَین» ببین من دو قرص نان بیشتر ندارم، یکدست لباس بیشتر ندارم. حضرت گفتند اینها را دارم به تو میگویم که از ته جهنم نجاتت دهم.
مالک به امیرالمؤمنین گفتند که: «فَانٍ تَبَذَّلْ الْمَالِ یا امیرالمؤمنین تَمَلَّ إِلَیْکَ عَلَى النَّاسِ» پولها را بریز همینطور دست خود اینها بیش از حقشان همه عاشق تو میشوند. مالک دارد میگوید: «وَ تَصِف النَصیفه وَ تَلخِص وُدَّه» ببین معاویه چگونه سرکیسه را شل کرده است، همه را تحویل میگیرد و هرکسی به معاویه نزدیکتر باشد در دژ امنیتی بیشتری است. تو دژ امنیتی نداری و هر کس به تو نزدیک میشود، بیشتر میترسد؛ چون دشمنیها با او بیشتر میشود و تو هم حمایت نمیکنی.
روایت داریم هرکسی به علی نزدیکتر میشد، حساسیتها در جامعه برای او بیشتر میشد، بیشتر پاپوش درست میکردند، بیشتر تهمت میزدند و امیرالمؤمنین را هم حمایت نمیکردند. معاویه هرکسی به او نزدیک میشد یک مصونیتی پیدا میکرد که کسی حق نداشت در مورد او حرفی بزند، وضعیت مالیاش نیز خوب میشد. خب همه میرفتند آنطرف (طرف معاویه). اینها را مالک دارد میگوید. بعد میگویند آقاجان «قُلْ مَنِ النَّاسِ حُبٍّ وَ لَیْسَ لْدُّنْیَا بالمنا» بالاخره مردم دنیا را دوست دارند و پولدوست دارند، ریاست دوست دارند، رفاه دوست دارند.
خیلی جالب است؛ دافعه امیرالمؤمنین اینجاست؛ حضرت فرمود مالک وقتی کسی دلش به دنیا بند است، کسی عاشق ریاست است، کسی عاشق ثروت است، کسی عاشق اشرافی گری است، این را ببندم و بگویم تو کاخت را داشته باش، یک کاخ دیگر نیز به تو میدهم، فقط سکوت کن غر نزن. حضرت فرمودند میخواهند بروند به درک که بروند، من که نمیتوانم این آدمها را نگهدارم. میخواهند بروند؟ بروند، چهکارشان کنم.
اینجا است که اکثر خطبههای نهجالبلاغه امیرالمؤمنین در مورد دنیا است. مردم حواستان را جمع کنید، مسئولی که دنبال موقعیت، دنبال اعتبار، دنبال ریاست، دنبال شهرت است، مسئولی که متکبر است. چقدر امیرالمؤمنین ما را ترسانده است، الآن در فرهنگ ما این بد نیست، ما کجا از مسئول متکبر متنفریم؟ امیرالمؤمنین در غررالحکم میفرمایند: «مستی به غرور از مستی خمور بدتر است.» اگر یک عکسی منتشر شود و یک مسئول دارد عرق میخورد چهکار میکنید؟ پدرش را درمیآوریم. یک وزیر دارد عرق میخورد، یک وزیر خانمباز است، همه شورش میکند.
حالا یک وزیر مغرور است و انتقاد میکنید و میگوید همینکه هست، این از ۱۰۰ تا عرقخوری بدتر است کسی شورش نمیکند. اباعبدالله الحسین (ع) رفتند گودی قتلگاه تا به ما نشان دهند که خواص متکبر و شیفته دنیا، آنقدر پست است که میتواند منِ حسین را تکهتکه کند، ببینید و اینها را بشناسید، اینها اینقدر خطرناک هستند، اینها کنار امیرالمؤمنین بودند و در همه جنگها هم شرکت میکردند.
این امیرالمؤمنین چیست؟
حضرت فرمودند: مالک تو از من تعریف کردی که من خیلی عدالت دارم؟ نه، من خیلی خودم را در عدالت ضعیف میبینم، احساس میکنم من خیلی در عدالت کوتاهی دارم، آنطور که باید باشم نیستم. خیلی جالب است. حضرت فرمودند: که میگویی پولها را این کارها را با پولها بکنم؟ من اگر این پولها مال خودم بود هم بین مردم به مساوی تقسیم میکردم چه برسد به اینکه مال بیتالمال است. میفرمودند که خدا به تو خیر بدهد، حرفهایی که تو زدی درست است و من هم خیلی تو را قبول دارم؛ ولی من نمیتوانم این کارها را بکنم؛ حتی چند آدم محبوب پیش من باشند، با همینها کار را پیش میبرم. چند تا آدم خالص میخواهم که چشم طمع نداشته باشند، جهادی باشند.
و شما در زیارت اربعین میخوانید (گل همه این ده شبی که سخنرانی کردیم همین پاراگراف است.)؛ امام صادق که زیارت اربعین را یاد میدادند، در مورد قاتلین امام حسین (ع) یک تحلیل کردند که چه کسانی امام حسین (ع) را کشتند: یک خط :«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» اباعبدالله (ع) خونشان را دادند تا مردم بیدار شوند، چه کسانی کشتند او را؟ «فَقَدْ توأضر عَلَیْکَ مِنْ قره حُبِّ الدُّنْیَا» کسانی پشتبهپشت هم دادند که حسین (ع) را بکشند که فریفته دنیا بودند، عاشق پست و موقعیتشان بودند، دوست داشتند رئیس شوند، خیلی خطرناک است.
اول چه چیزی به شما گفتم؟ درگیری از کجا شروع میشود؟ از وقتیکه محبتها، علی خدا را دوست دارد و عاشق خدا است و این مردم میگویند خدا کیلویی چند است پول، پول کجاست؟
استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلا مانع است.
سلام وقت بخیر 🙏 واقعا استاد بیان درستی دارن و خیلی حرفاشون با بقیه متفاوته و از یک حقیقتی پرده بر میدارن
انشاالله عاقبت بخیر بشین 🤲
اللهم عجل الولیک الفرج 🙏🤲
خیلی خوب بود
سلام ممنونم
اقای امینی خواه انشالله که حالتون خوب باشه انقدر خوشحال بودم که استادی مثل شما رو پیدا کردم اما وقتی بیمار شدید فقط دعا میکنم تا دوباره برگردید و تحلیلاتونو بشنویم تا پای درسای مجازیتون بشینیم
امام باقر علیه السلام:
تَمامُ الحَجِّ لقاءُ الامام؛ تمام شدن حج،به لقای امام است
عیون الاخبار الرضا،ج۲، صفحه۲۶۲
هدف از اجتماع ما به دور کعبه، زیارت است.باطن زیارت و دور هم جمع شدن در حج، این است که دور امام جمع شویم.
ممنون از راهنمایی هاتون
از سخنرانی هاتون دیدگاه های درستی در زندگیم شکل گرفت
سلام و ادب
آیا شب های قدر برنامه احیاء دارید؟
لطفاً آدرس اعلام نمایید
با سلام و احترام،فعلا خیر