✳️ در واقعه عاشورا ما وقتی میخواهیم واقعه را روایتگری کنیم ، وقتی میخواهیم نقش ها را تقسیم بندی کنیم ، گاهی نقش اول را اشتباه تعریف میکنیم در این ماجرا.معمولا اینطوری هست که وقتی ما میگوییم چه کسی امام حسین را کشت؟ اول از همه گفته میشود یزید.
یزید را قاتل امام حسین میدانیم بعد از آن میگوییم عمر سعد و شمر.برای اینها نقش های اساسی قائل هستیم.
اما در زیارت عاشورا اینطوری نیست.
وقتی که درباره واقعه عاشورا افراد و نقش آنها را زیارت عاشورا مطرح میکند اتفاقا نقش کمی را برای شمر و یزید قائل است.
میفرماید : « وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُم» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص: ۷۷۴)
خدا لعنت کند امتی که تو را کشت. تعبیر تعبیر عجیبی است.یک فرد قاتل نبود. نمیفرماید: لعن الله یزید الذی قتلک.
خدا لعنت کند یزید که تو را کشت.
اینها را البته با اسم لعن کرده است؛ اما وقتی میخواهد بگوید چه کسی قاتل بوده است حرف را می آورد روی یک امت.که یک امتی تو را کشتند. فرقه و طائفه و جماعت را نمیفرماید.
۲۰ نفر و ۱۰۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر را که امت نمیگویند.
در لغت به جماعتی امت گفته میشود که اینقدر زیاد باشد که جلب توجه کند. (ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص: ۱۳۶)
گاهی ما اشتباه تعریف میکنیم واقعه عاشورا را و خیال خودمان را هم راحت می کنیم.
گفتیم یزید ، امام حسین را کشت و عبرت خاصی هم نمیتوان گرفت.
یزید کشت ، چرا؟
میخواست حکومت کند حالا مگر چند یزید داریم در این عالم ؟
شخصی مانند صدام پیدا شود یک نتانیاهو پیدا شود ، اینها یزید هستند!
یزید های زمانه ما.
شمر و یزید های زمانه را بشناس.
خب مسئله این هست که فقط با شمر زمانه و یزید زمانه شناختن که مسئله حل نمیشود.
أمَّهً قَتَلَتْکُم زمانه ات را بشناس.
همیشه یک امتی هستند که حسین را آن امت خواهند کشت.
که اگر یزید حسین را میکشد به پشتوانه آن امت خواهد کشت و اگر شمر میکشد به پشتوانه آن امت میکشد. بهتر است اینجور گفته شود که آن امت میکشد با دستان شمر و یزید.
تعبیر عجیبی نیست أُمَّهً قَتَلَتْکُم؟
🔶 ما مردم جامعه خودمان را نقد نکرده ایم!
یا تعارف داشته ایم ، یا چون خودمان در آن جامعه بوده ایم زیر سوال میرفتیم ، یا اینکه اگر هم نقد کرده ایم جوری نقد کرده ایم که مثلا اروپایی ها را ببینید چه قدر راست میگویند ، ما همه دروغ میگوییم!
مردم هم خوششان آمده است.
چون فهمیده ایم اگر کسی را این مدلی نقد کنیم کسی ناراحت نمیشود. خوششان هم می آید!
ولی امیرالمومنین مردم را اینطوری نقد نمیکرد.
خود همین مستمعین در جلسه را مورد خطاب قرار میداد.
سنگین ترین حرف ها را به همین ها میزد!
میفرمود :
«یا أَشْبَاهَ الرّجَالِ وَ لَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَهً- وَ اللَّهِ- جَرَّتْ نَدَماً، وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبی قَیْحاً، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفاساً، وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالعِصْیَانِ وَ الخِذْلانِ؛ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَ لکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.
لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی!
لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وَ هأَنَذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السّتّینَ! وَ لکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!»
«اى کسانى که به مردان مى مانید ولى مرد نیستید! اى کودک صفتان بى خرد! و اى عروسان حجله نشین! (که جز عیش و نوش به چیزى نمى اندیشید) چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمى دیدم و نمى شناختم همان شناسائى که سرانجام مرا این چنین ملول و ناراحت ساخت، خدا شما را بکشد که این قدر خون به دل من کردید. و سینه مرا مملو از خشم ساختید و کاسه هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید، با سرپیچى و یارى نکردن نقشهها و طرحهاى مرا (براى سرکوبى دشمن و ساختن یک جامعه آباد اسلامى) تباه کردید، تا آنجا که قریش گفتند پسر ابو طالب مردى است شجاع ولى از فنون جنگ آگاه نیست! …
خدا خیرشان دهد آیا هیچ یک از آنها از من با سابقه تر و پیشگامتر در این میدانها بوده؟ من آن روز گام در میدان نبرد گذاشتم که هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود، و هم اکنون از شصت گذشته ام، ولى آن کس که فرمانش را اجرا نمى کنند، طرح و نقشه اى ندارد (هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به جائى نمى رسد!)»
(نهج البلاغه ، خطبه ۲۷)
اگه یک منبری اینطوری حرف بزند شما او را از منبر پایین نمی آورید؟
بیان چنین نقدهایی جرات میخواهد.
امیرالمومنین اینجوری صحبت میکردند.
حضرت سیدالشهدا هم مردم را اینجوری نقد میکردند.
بعد ببینید اینها اثر دارد بر روی همان أُمَّهً قَتَلَتْکُم.
چرا که این مردم کینه به دل میگیرند.
بعد آماده میشوند و یک روز میتوانند بکشند این آقا را.
غیر از این هست؟
ما فقط بخش های قشنگ آن را میگوییم.
میگوییم که امیرالمومنین مهربان بودند. دست و دلباز بودند. سه روز روزه گرفتند هر بار افطارشان را دادند به مسکین و یتیم و اسیر. هیچ کس دست خالی از درب منزل ایشان بیرون نمیرفت.
اینها بخشهای قشنگ بود!
خب مگر با اینهایی که گفتیم مردم دیوانه بودند کشتند اهل بیت را؟
اینها که اینقدر خوب بودند چرا مردم آنها را کشتند؟
خوب بودند اما اینجوری که دشمنی درست نمی شود اصلا!
پس دشمنی برای چه باید درست بشود؟ اصلا مگر ممکن است کسی با این ویژگی ها دشمن باشد؟
چرا باید دشمنی درست شود؟اگر کسی در محله شما خیریه تشکیل دهد ، جهیزیه بدهد ، به فقرا و نیازمندان کمک کند، شبانه در حساب های مردم بدون اینکه کسی بفهمد پول بریزد ، کدام عاقلی او را می کشد؟
آن وقت زیارت عاشورا میفرماید وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُم نه یک نفر بلکه یک امت تو را کشتند.
آن وقت شما باورتان می شود آنهایی که در همین خیریه عضو هستند بروند و این آقا را بکشند؟
آخر چرا باید مردم امام حسین را بکشند؟یک جایی دارد مشکل پیدا می شود با امام حسین.
یک جایی دارند درگیر میشوند باهم!فکر کنید شخصی به این دست و دلبازی را همه دوستش دارند و همه هم با او مشکل داشته باشند.
آخر چرا بغض او را به دل دارند؟
بعد بررسی که میکنیم میبینیم او یک توقعاتی از مردم دارد و مردم به خاطر آن توقعات از او شاکی اند!
مثلا میگوید وام میگیرید قبول ، جهیزیه میگیرید قبول ، ولی فلان روز فلان جا جمع شوید و در فلان کار مشارکت کنید.
بعد به خاطر همین با او دشمن شوند.دوستش دارند ولی با او دشمن اند. همه داستان کربلا همین است.
امام حسین پرسیدند در کوفه چه خبر است؟ گفتند آقاجان همین قدر به شما گزارش دهیم که
« قُلُوبُهُمْ مَعَکَ وَ سُیُوفُهُمْ عَلَیْک» ( دلائل الإمامه (ط – الحدیثه)، ص: ۱۸۲ )
دلهایشان با توست اما شمشیر هایشان را هم برایت کشیده اند! همه دوستت دارند ولی میخواهند تو را بکشند.
مثلا همان آقا که خیریه دارد بگوید مردم نظرتان درباره من چیست؟ بگویند دوستت داریم ولی نمیخواهیم سر به تنت باشد!
مگر می شود؟ اینها چه طوری با هم جور در میاید؟
همه با هم او را بخواهند و همه با هم او را بکشند.
أُمَّهً قَتَلَتْکُم!
وقتی هم بکشند همه با هم گریه کنند ! اینها عجیب است. اینها را ما کم دیدیم!
اهل بیت اباعبدالله الحسین ع را بعد از واقعه عاشورا دو روز نگه داشتند.
گفتند ما میخواهیم جسد کشته هایمان را دفن کنیم! (الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ، ص ۵۷۴ ؛ الأخبار الطوال ، ص ۲۵۹ ؛ بغیه الطلب فی تاریخ حلب ، ج ۶ ، ص ۲۶۳۰٫)
دو روز طول کشید ؛ خیلی کشته داده بودند.اینها همه را دفن کردند. اهل بیت را با چه وضعیتی از کربلا خارج کردند!
این زن و بچه را بر پارچه ای روی تخته و بر کوهان شتران بی جهاز و در حالی که پوشش رویینشان را از سر کنده بودند از کربلا خارج کردند. (الملهوف ، ص ۱۸۹؛ بحار الأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۰۷٫)
وقتی به کوفه رسیدند شب شده بود. کوفه شهر آباء و اجدادی آنها بود.
مردم کوفه با این خانواده انس داشتند. به آنها علاقه داشتند.
امام صادق ع فرمود:
« مَا مِنْ أَهْلِ الْبُلْدَانِ أَکْثَرُ مُحِبّاً لَنَا مِنْ أَهْلِ الْکُوفَه»
« مردم هیچ جای دنیا به اندازه مردم کوفه ما را دوست ندارند!» (بشاره المصطفى لشیعه المرتضى (ط – القدیمه)، ص: ۸۲ ؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۶۵، ص: ۱۳۱ )
همه درد در همین روایت است! می ترسیم این روایات را بخوانیم مردم متوجه اصل ماجرا نشوند!
مردم کوفه اهل بیت را دوست داشتند. خیلی هم دوست داشتند.
گاهی روضه اشتباه خوانده می شود. در کوفه کسی به اهل بیت ع سنگ پرتاب نکرد. آن مربوط به شام بود.
در کوفه یهودی ای نبود!
۸۰ درصد مردم آنجا شیعه اعتقادی بودند و مثل امیرالمومنین نماز میخواندند.شهر دشمن نبود ، شهر دوست بود. شهر رفقای امیرالمومنین بود. اینهاست که جگر انسان را می سوزاند!اسرای کربلا به کوفه رسیدند.
آن زمان (که به وقت شمسی مهر ماه بوده) شبها نسبتا خنک بود. مردم بر پشت بامها می خوابیدند. اگر کسی از کوچه رد می شد متوجه می شدند.حالا اگر کاروان رد می شد همه متوجه می شدند. خب کاروان صدای جرس دارد. شتر وقتی وارد می شود صدای جرس شتر بلند می شود.
صدای جرس آمد. مردم کوفه از خواب بیدار شدند. بیرون ریختند. دیدند چهره این خانواده که آمده اند به چهره عزاداران می خورد.
زنى کوفى از بالاى بام پرسید: شما از کدام اسیران هستید؟
گفتند: ما اسیران خاندان محمّدیم.
آن زن، پایین آمد و چادر و پیراهن و مقنعه برایشان جمع کرد و به آنها داد تا خود را بپوشانند. (مثیر الأحزان ، ص ۸۵ ؛ الملهوف ، ص ۱۹۰، بحارالأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۰۸)
مردم کوفه با دیدن این خانواده چه کردند؟
«ورَأَیتُ نِساءَ أهلِ الکوفَهِ مُشَقِّقاتِ الجُیوبِ عَلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام» ( بلاغات النساء ، ص ۳۷)
زن های کوفی با دیدن اسرای کربلا گریبان ها را دریدند!
مردان کوفی هم گریه و شیون می کردند: « فَجَعَلوا یَبکونَ ویَنوحونَ» ( الفتوح ، ج ۵ ، ص ۱۲۰؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ، ج ۲ ، ص ۴۰؛ الفصول المهمّه ، ص ۱۹۰؛ کشف الغمّه ، ج ۲ ، ص ۲۶۳ ؛ الحدائق الوردیّه ، ص ۱۲۴ )
هیچ کس از دیدن این وضعیت خوشحال نشد ، بلکه همگی گریستند و شیون کشیدند.
زینب کبری چه فرمود؟ فرمود گریه می کنید؟ ای کوفیان بی مروت و بی حیا! الهی اشکتان خشک نشود!
«یا أهلَ الکوفَهِ، ویا أهلَ الخَتلِ وَالخَذلِ، فَلا رَقَأَتِ العَبرَه» ( الأمالی للمفید ، ص ۳۲۱ ؛ الأمالی للطوسی ، ص ۹۲ ؛ الملهوف ، ص ۱۹۲ ؛ مثیر الأحزان ، ص ۸۶ ؛ بحار الأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۶۵ ؛ الفتوح ، ج ۵ ، ص ۱۲۱ ؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ، ج ۲ ، ص ۴۰ )
امام سجاد ع هم فرمودند: شما گریه میکنید ؟ به غربت ما گریه میکنید؟ بر مظلومیت ما گریه میکنید؟
« یا أهلَ الکوفَهِ، إنَّکُم تَبکونَ عَلَینا فَمَن قَتَلَنا غَیرَکُم؟» (بلاغات النساء ، ص ۳۷)
شما قاتل مایید.
چه کسی غیر از شما ما را کشت؟
شهر کوفه شهر فقیری نبود. شهر بی فرهنگی نبود انسان های با کلاس و بالا شهری بودند.
شهر کوفه ثروتمند ترین شهر جهان اسلام بود. تمام مالیات ایران و بصره به کوفه میرفت. (الحیاه الاجتماعیه و الاقتصادیه فی الکوفه فی القرن الاول الهجری ، ص ۲۲۱ به بعد)
امیرالمومنین ع ۵ سال حکومت کرد. آخر حکومت فرمود:
«مَا أَصْبَحَ بِالْکُوفَهِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأْکُلُ الْبُرّ َ وَ یَجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ.»
«در کوفه کسی صبح نمی کند مگر اینکه برخوردار است. پایین ترین طبقات مردم ، نان گندم می خورد و زیر سایه می نشیند و آب شیرین می نوشد.»
🔻مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص: ۹۹
بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۰، ص: ۳۲۷
جامعه ای که ضعیفترین مردم آن از غذای خوب (نان گندم) استفاده کنند، صاحب منزل مناسب شوند و از آب گوارا و محیط سالم زندگی بهره مند باشند، جامعه ای است که مردم آن امکانات اقتصادی مناسب دارند و کسی برای امور ضروری اقتصادی دچار مشکل جدّی نیست.
فرمود آخر حکومت دارم شهری به شما تحویل می دهم که یک کارتن خواب داخل شهر ندارید.
آب شرب کشیدم به خانه هایتان.
با امکانات ترین شهر جهان اسلام شد شهر کوفه.
امیرالمومنین حکومت داشت. آباد کرد شهر کوفه را. شکم ها سیر شد. وضعشان خوب شد. سهمیه بیت المال آنها بالا بود. بماند که عبیدالله که آمد روی یک نقطه دست گذاشت. گفت مردم امام حسین را میخواهید؟ یارانه تان را قطع میکنم.
آنها گفتند نه چه کسی گفته امام حسین را میخواهیم؟
وقتی گفت که یارانه ها را قطع میکنم صداها قطع شد.ماجرای مسلم که غریب شد اینها بود…
عبیدالله دو چیز گفت:
«فَبَعَثَ عُبَیدُ اللّهِ إلَى الأَشرافِ فَجَمَعَهُم إلَیهِ، ثُمَّ قالَ: أشرِفوا عَلَى النّاسِ، فَمَنّوا أهلَ الطّاعَهِ الزِّیادَهَ وَالکَرامَهَ، وخَوِّفوا أهلَ المَعصِیَهِ الحِرمانَ وَالعُقوبَهَ، و أعلِموهُم فُصولَ الجُنودِ مِنَ الشّامِ إلَیهِم.»
🔻 تاریخ الطبری ، ج ۵ ، ص ۳۶۹ ؛ أنساب الأشراف ، ج ۲ ، ص ۳۳۸ ؛ مقاتل الطالبیّین ، ص ۱۰۳ ؛ البدایه و النهایه ، ج ۸ ، ص ۱۵۴ ؛المختصر فی أخبار البشر لأبی الفداء ، ج ۱ ، ص ۱۸۹٫
عبیدالله گفت یارانه را قطع میکنم. یکی هم گفت یک سپاهی داریم در شام (شام در سوریه و کوفه در عراق است) گفت این سپاه اسب های آنچنانی و تجهیزات آنچنانی دارد. میخواهد بیاید شما را تار و مار کند!
اصلا چنین سپاهی وجود نداشت دروغ بود.
مردم کوفه باورشان شد.
مردمِ «قلوبهم معک» ، شدند «سیوفهم علیک».
وضع مردم خوب بود. بی فرهنگ و بی سواد نبودند. اهل بیت را دوست داشتند. ولی یک جایی یک دفعه کار خراب میشود.
خب چه میشود یک دفعه؟
مردم کوفه از واقعه عاشورا خبر نداشتند. حرفشان این بود: گفتند ما دو تا تجربه تاریخی را گذراندیم. یکی در زمان امیرالمومنین یکی زمان امام حسن.
امیرالمومنین با دشمن مواجه شد. تحت فشار قرار دادیم گفتیم کوتاه بیا! کوتاه آمد.
امام حسن با دشمن مواجه شد تحت فشار قرار دادیم گفتیم کوتاه بیا! راه بیا! کوتاه آمد.
تصور مردم این بود که حسین ابن علی هم می آید. یک سپاه هم روبرویش تحت فشار قرار میدهیم کوتاه می آید!
تصور مردم این بود. الان دو روز هم از کربلا گذشته کسی خبر ندارد چه شده. یک دفعه این خانواده آمدند گفتند همه مرد های ما را کشتند با بدترین وضعیت.
گفتند امام های قبلی کوتاه آمدند. این امام حسین چرا کوتاه نیامد چنین وضعی درست شد؟
خیلی عجیب است این حرف.
در مقاتل آمده مردم کوفه که وضعیت امام سجاد ع را دیدند ، شمشیر کشیدند. گفتند همین الان حرکت کنیم برویم یزید را در شام بکشیم! دیگر عبیدالله هم نه ، یزید را در شام بکشیم.
امام فرمودند:
« کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل، قُتِلَ أبی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ بِالأَمسِ وأهلُ بَیتِهِ مَعَهُ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله وثُکلَ أبی وبَنی أبی، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری، ومَسأَلَتی أن لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا.»
🔻 الملهوف ، ص ۱۹۹ ؛ الاحتجاج ، ج ۲ ، ص ۱۱۷ ؛ مثیر الأحزان ، ص ۸۹ ؛ بحار الأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۱۲ ؛ المناقب لابن شهرآشوب ، ج ۴ ، ص ۱۱۵٫
فرمود زخمی که شما زدید با این کارها خوب نمیشود. نه با ما باشید و نه بر ما. اصلا کاری با ما نداشته باشید!
اهل بیت را یک هفته در کوفه زندانی کردند. نامه فرستادند که ببینند یزید چه حکمی میکند.
همه شهر سیاه پوش شد. یک هفته عزا به پا کردند. مردم کوفه عاشق اهل بیت بودند!
یک جای کار مشکل دارد که میشود «اُمَّهً قَتَلَتْکُم».
کجای کار می لنگد؟ مردم اهل بیت را دوست دارند . باور دارند . شیعه اند. همه چیز درست است. ولی میشوند قاتل اهل بیت!
یک چیزهایی هست که یک دفعه کار را خراب میکند. میتواند در هر محبی باشد. در هر عاشق اهل بیتی باشد.
واقعیت ها در فیلم ها در تعزیه ها و … درست بیان نمیشود.
هر کس محب اهل بیت هست بگوییم کلا خوب است و هر کس دشمن اهل بیت است کلا بد است….
یک حر میاید در سپاه امام حسین ع که از اول خوب نبوده.
از آن طرف رفقای صمیمی امام حسین ع که آدمهای به ظاهر مومنی بودند ، امام حسین را رها کردند.
در مقتل آمده امام حسین ع در گودی قتلگاه بود. داشت کشته میشد. تک و تنها! تعبیر مقتل این است: اشیاخی از کوفه ، پیرمردهایی بودند بیرون قتلگاه نشسته بودند. گریه میکردند. دعا میکردند خدایا! امدادهای غیبی ات را بفرست!
عن سعد بن عبیده: إنَّ أشیاخا مِن أهلِ الکوفَهِ لَوُقوفٌ عَلَى التَّلِّ یَبکونَ، ویَقولونَ: اللّهُمَّ أنزِل نَصرَکَ. قالَ: قُلتُ: یا أعداءَ اللّهِ! ألا تَنزِلونَ فَتَنصُرونَهُ.
🔻 تاریخ الطبری ، ج ۵ ، ص ۳۹۲٫
اینها ماجرای کربلا را رقم زدند! اینهایی که اشک میریختند ولی خون نمیدادند!
یک چیزهای عجیبی هست… حر هم داریم بر عکس آنها.
امام حسین فرمودند: شما لقمه حرام خورده اید حرف من را نمیفهمید.
وَکُلُّکُم عاصٍ لِأَمرى غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولى، قَدِ انخَزَلَت عَطِیّاتُکُم مِنَ الحَرامِ، وَ مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرامِ، فَطُبِعَ عَلى قُلوبِکُم.
🔻 مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى ، ج ۲ ، ص ۶؛ بحار الأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۸٫
سوال: امام حسین اینگونه فرمود. مگر حر چه لقمه ای خورده بود؟ او هم که حقوق بگیر همان عبیدالله بود! این نشان میدهد با اینکه لقمه خیلی مهم است ولی همه چیز به لقمه برنمیگردد…
اینجوری هم داریم…
کسانی هم داشتیم که لقمه حلال میخوردند اما کمک نکردند!
استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلا مانع است.
عالی مثل همیشه،خدا خیرتان دهد.
سلام. ممنونم از اینکه هم فایل صوتی و هم تون سخنرانی ها رو همراه با منابع دقیق آن را در سایت تون بارگزاری فرموده اید. خدا توفیق تان بدهد من و خانواده ام سخنرانی های استاد امینی خواه رو دنبال میکنیم. لبخند رضایت امام عصر عج روزیتان باد.