۞ امام صادق (ع) می فرمایند:
علم و دانش به يادگيرى نيست، بلكه نورى است که خداوند آن را در دل كسى كه مى‏ خواهد او را هدايت كند قرار می دهد.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سخنرانی » سلسله مباحث منبری
  • شناسه : 1401
  • 06 شهریور 1399 - 9:01
  • 3123 بازدید

✔ این سلسله سخنرانی در هیئت قائمیون تهران ، در فاطمیه اول سال ۱۳۹۷ ایراد شده است.

Update Required To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your Flash plugin.

✔متن جلسه سوم :

بسم الله الرحمن الرحیم

📍 راه رسیدن به آسانی، گذراندن سختی های معقول و منطقی و حساب شده است؛ به عنوان مثال برای رفتن از مشهد به تهران راه های مختلفی از قبیل زمینی و یا هوایی وجود دارد، اما در این بین سفر با هواپیما به خاطره سرعت و آسانی بیشتری که دارد، سخت گیری های بیشتری هم دارد، این سخت گیری ها منطقی و معقول هستند که بعد از آن شیرینی آسایش و راحتی انسان را در پی دارد.

امیرالمومنین ع می فرماید اگر حرف گوش بدهید از زیر زمین چیزی در می آورم که شب های خانه هایتان را روشن کند. اما لازمه اش حرف ولی خدا را گوش دادن است.

حیثُ کانَ جالِسا عَلى نَهرِ الفُراتِ وبِیَدِهِ قَضیبٌ، فَضَرَبَ بِهِ عَلى صَفحَهِ الماءِ وقالَ: لَو شِئتُ لَجَعَلتُ لَکُم مِنَ الماءِ نورا ونارا

امام على علیه السلام هنگامى که کنار نهر فُراتْ نشسته بود و در دستش چوبى بود که آن را به آب مى زد: اگر مى خواستم، مى توانستم براى شما از آب، نور و آتش ایجاد کنم.

(تصنیف نهج البلاغه: ص ۷۸۲)

زمان امام زمان عج چقدر قرار است سختی بکشیم؟ در دوران پس از ظهور خیلی از سختی های الان را نداریم؛ به عنوان مثال درمورد “حمل و نقل” در روایات آمده است:

إذا قامَ القائِمُ، یَأمُرُ اللَّهُ المَلائِکَهِ بِالسَّلامِ عَلَى المُؤمِنینَ، وَ الجُلوسِ مَعَهُم فی مَجالِسِهِم، فَإِذا أرادَ واحِدٌ حاجَهً أرسَلَ القائِمُ مِن بَعضِ المَلائِکَهِ أن یَحمِلَهُ، فَیَحمِلُهُ المَلَکُ حَتّى یَأتِیَ القائِمَ، فَیَقضی حاجَتَهُ ثُمَّ یَرُدُّهُ، وَ مِنَ المُؤمِنینَ مَن یَسیرُ فِی السَّحابِ، وَ مِنهُم مَن یَطیرُ مَعَ المَلائِکَهِ، وَ مِنهُم مَن یَمشی مَعَ المَلائِکَهِ مَشیاً، وَ مِنهُم مَن یَسبِقُ المَلائِکَهَ، وَ مِنهُم مَن تَتَحاکَمُ المَلائِکَهُ إلَیهِ، وَ المُؤمِنونَ أکرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنَ المَلائِکَهِ، وَ مِنهُم مَن یُصَیِّرُهُ القائِمُ قاضِیاً بَینَ مِئَهِ ألفٍ مِنَ المَلائِکَهِ.

هنگامى که قائم قیام کند، خداوند به فرشتگانش فرمان مى دهد که بر مؤمنان، سلام دهند و در مجلس هایشان، با آنها بنشینند، و چون هر کدام از آنها نیازى پیدا کند، قائم علیه السلام یکى از فرشتگان را مى فرستد تا او را بیاورد و آن فرشته، او را با خود به نزد قائم علیه السلام مى آورد و نیازش را برآورده مى کند و سپس، او را باز مى گردانَد. برخى از مؤمنان، میان ابرها سیر مى کنند و برخى از آنها با فرشتگان، پرواز مى کنند و برخى همراه فرشتگان، پیاده مى روند و برخى آنها از فرشتگان، پیشى مى گیرند و برخى از آنها در جایگاهى اند که فرشتگان، محاکمه خودشان را نزد آنها مى آورند، و مؤمنان نزد خداوند، گرامى تر از فرشتگان اند و قائم علیه السلام برخى از آنها را قاضىِ میان صد هزار فرشته مى کند.

( دلائل الإمامه: ص ۴۵۴)

🔷 همچنین در زمان امام عصر فقر و مشکلات اقتصادی از بین می رود؛ چرا الان مشکلات اقتصادی داریم؟ زیرا سختی های معقول و منطقی را تحمل نکردیم و در مصیبت افتادیم.

حضرت زهرا س می فرمودند اگر با علی باشید، اولش کمی سختی دارد اما بعدش آسایش است، اما اگر علی را رها کنید اولش به آسایش زودگذری دست میابید که بعدش هزاران سختی تا به قیامت است.

ما الَّذِی نَقَمُوا مِنْ أبیِ الْحَسَنِ؟ نَقَمُوا وَ اللّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّهَ مُبالاتِهِ لِحَتْفِهِ، وَ شِدَّهَ وطأتِهِ، و نَکالَ وَقْعَتِهِ و تَنَمُّره فی ذاتِ اللَّهِ. وَ تا للّهِ لَوْ مالُوا عَن المحَجّهِ اللائحه، و زالُوا عَنْ قَبُولِ الحُّجَهِ الْواضِحَهِ لَرَدَّهُمْ إِلَیْها، و حَمَلَهُمْ عَلَیْها، وَ سارَبِهِمْ سَیْرَاً سَجحاً لایَکْلِمُ حَشاشَهُ، وَ لایَکِّلُ سائِرَهُ، وَ لایَمِّلُ راکِبَهُ. وَ لَاوْرَدَ هُمْ مَنْهَلًا نَمِیرَاً صافِیاً رَوِّیاً تَطْفَحُ ضَفَّتاهُ وَ لایَتَرنَّقُ جانِباه وَ لَاصْدَرَهُمْ بِطاناً، و نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إعْلاناً وَ لَمْ یَکُنْ یَتحلّى مِنْ الدُّنیا بِطائِلٍ وَ لا یَحْظی منها بَنائِلٍ غَیْرَ رَیّ الناهِلِ وَ شَبْعَهِ الْکافِلِ. وَ لَبانَ لَهُمْ الزَّاهِدُ مِنْ الرّاغِبِ، وَ الصَّادِقُ مِنَ الْکاذِبِ
… أمَّا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحتْ فَنَظِرَهٌ رَیْثَما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مَلاقِعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ ذُعافاً مُبِیداً، هنالک یَخسِرُ المُبْطِلُونَ و یَعْرِفُ الْبَطَّالُون غِبَّ ما أسَّسَ الْأوّلُونَ ثُمَّ طیبُوا عَنْ دُنْیاکُمْ انْفُسَاً وَ اطمَأنّوا لِلْفِتْنَهِ جَأشَاً. وَ أبْشِروُا بِسَیْفٍ صارِمٍ، و سَطْوِهٍ مُعْتَدٍ غاشِمٍ وَ هَرَجٍ شامِلٍ، وَ اسْتَبْدادٍ مِنَ الظَّالِمینَ: یَدَعُ فیئکُمْ زَهِیْداً وَ جَمْعَکُمْ حَصِیداً. فَیا حَسْرَهً لَکُمْ وَ أنَّى بِکُمْ! وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْکُم «أَنُلْزِمُکُمُوها وَأَنْتُمْ لَها کارِهُونَ».

راستى چه چیز باعث شد که با ابوالحسن این چنین دشمنى و خصومت کنند؟ به خدا سوگند! ناخشنودى آنان. به دلیل قاطعیت شمشیر او، و بى اعتنایى وى به مرگ و قدم هاى استوار و ضربه هاى سخت و عبرت آموز و خشم و غضب او در راه خداست.
بهخدا سوگند! اگر او را در جایگاه خلافت قرار مى دادند، و از قبول حجت روشن سر باز نمى زدند، آنان را به راه راست وا مى داشت، و چنان آنان را آرام و نرم در این راه مى راند که کوچک ترین آسیبى از راه بر آنان نمى رسید، و از گام نهادن در این راه، خسته و ملول نمى شدند. آرى، على آنان را بر چشمه سارى از حقیقت وارد مى کرد که از آب گوارا و شیرین حقیقت با ظرف هاى پر سیراب مى شدند و اجازه نمى داد آب را گل آلود کنند و باطن آنان را از این آب حیات پر مى کرد و در پنهان و آشکار آنان را اندرز مى داد. و از زینت دنیا بهره زیادى نبرد و از روزى دنیا به جز رفع عطش و سیرى عایله بهره نجست. و در چنین خلافتى زاهد واقعى از دنیاپرست و راستگو از دروغگو شناخته مى شد.

… اما سوگند به جانم! زمان، آبستن حوادثى است که به زودى نتیجه آن را خواهید دید، سپس ظرف هاى خونِ تازه و سمِ کشنده را خواهید نوشید، آن هنگام است که خسرانِ باطلگرایان، و چهره دروغگویان در پى آنچه پیشینیان اساس آن را نهادند ظاهر مى شود، و شما هم براى دنیاى خودتان به این کار راضى شدید و با آرامش، دل به این فتنه دادید. شما را به شمشیر برنده و حمله تجاوزگرانه و ستمگرانه، و آشوب فراگیر و انحصار طلبىِ ظالمان بشارت مى دهم، که سهم اندکى از مالیات به شما داده، و شما را دسته دسته درو خواهند کرد. پس در آن هنگام بر شماست پشیمانى و حسرت! ولى دیگر فرصت، سپرى و افقها تاریک شده است. «آیا شما را به هدایت واداریم، در حالى که شما از پذیرش آن، کراهت دارید؟»

(حکمت فاطمى،تلخیص شرح خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام، ص: ۳۵۱ – ۳۵۷)

اگر ما برویم با دشمن دست بدهیم و لبخند بزنیم ابتدا به ظاهر شیرین است اما بعدش هزاران سختی دارد که هیچکدام باعث رشد انسان نخواهد بود.

کسانی که امام حسین را برای مال دنیا به شهادت رساندند عاقبتشان چه شد؟ سید بن طاووس در بخش آخر کتاب لهوف آورده است هیچ کدامشان عاقبت به خیر نشدند، هر کس ذره ای از این وسایل را برد مصیبت دید، شتر امام را ذبح کردند اما گوشت آن در هیچ دیگی پخته نشد.. این بلاها چه خاصیتی داشت؟ اما اگر کنار امام حسین بودند کمی سختی تحمل میکردند و بعد از آن راحتی تا ابد و عاقبت بخیری بود.

در همه صحنه های زندگی همین طور است ، تحصیل،ازدواج، معنویت و..، یک سری سختی های حساب شده دارد و بعد راحتی طولانی مدت.

🔷 امیرالمومنین در خطبه متقین (خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه) می فرمایند: صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم ؛ ایامی اندکی را صبر کردند که به دنبالش راحتی طولانی مدتی آمد که خدا برایشان فراهم کرده بود.

مثل خرید کفش می ماند ، بعد از چند روز تنگی جا باز می کند، در مسیر معنوی نیز کمی که صبر کنیم جا باز می کند! قرآن کریم می فرماید: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا: همانا همراه سختی آسانی است (شرح/۶)، این یعنی همین الان که سختی است آسانی هم هست.

📍 روزه جزو سخت ترین اعمال عبادی است اما خدای متعال در قرآن درباره روزه می فرماید: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر ؛ خدا برای شما آسانی میخواهد و سختی نمی خواهد. (بقره/۱۸۵) همچنین می فرماید که چند روز معدود است : أَیَّاماً مَعْدُودات (بقره/۱۸۴) این همان سختی اندکی است که باید ابتدا تحمل کرد تا ظرفیت پیدا کرد و به کمالات بعدش رسید، هنگام دادن رزق ویژه و کمالات به ظرفیت نگاه می کنند، همین سختی هاست که ظرفیت می سازد.

شیعیان کسانی هستند که اگر در یک لحظه نعمتی به آن ها داده شود و در همان لحظه هم گرفته شود، هیچ فرقی برایشان نخواهد کرد ؛ این به آن خاطر است که آن ها ظرفیت را درون شان ایجاد کرده اند، یک توپ و یا حتی اگر یک کشتی در اقیانوس بیفتد چقدر می تواند تلاطم ایجاد کند؟! حضرت امام ره می فرمود اگر تمام مردم دنیا درود بر من بفرستند یا تمامشان مرا نفرین کنند تفاوتی برای من ندارد! این ها همان ظرفیت هاست.

راه رسیدن به راحتی چیست؟ “باید بزرگ شد”.
یکی از راه های بزرگ شدن چیست؟ عمل به وظیفه و کاری که از من خواسته اند.

مثل سجده ای که خدا برای آدم خواست اما ابلیس سرپیچی کرد و با سابقه ی عبادتی که داشت باعث رانده شدنش از درگاه الهی شد. امام صادق در روایتی در این باب می فرماید:

أُمِرَ إِبْلِیسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ یَا رَبِّ وَ عِزَّتِکَ إِنْ أَعْفَیْتَنِی مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّکَ عِبَادَهً مَا عَبَدَکَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ ؛

ابلیس به سجده بر آدم امر شد اما گفت پروردگارا به عزتت سوگند اگر مرا از سجده به آدم معاف داری طوری تو را عبادت می کنم که کسی تا به حال عبادت نکرده باشد، اما خدا جل جلاله فرمود من دوست دارم آنطور که میخواهم عبادت شوم. (بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۲)

هر کسی می بایست نقطه ضعف خود را و آن چیزی را که می داند خدا با آن کار دارد در درون خودش بیابد و به آن توجه داشته باشد و رویش کار کند، نه یک دفعه بلکه کم کم باید مشغولش شود، اگر بخواهد یک دفعه به نتیجه برسد ، اگر موفق شود دچار غرور می شود و اگر شکست بخورد سقوط می کند؛ اولش سختی هایی دارد که اگر آن را تحمل کرد ، بعد از آن آسایش و راحتی است.

چرا انسان ها اینقدر ناآرام اند؟ چون به همه چیز می پردازند و دغدغه ی همه چیز را دارند اما وظیفه اصلی خودشان را نادیده گرفته اند.
چه کار کنیم آرام شویم؟ پاسخ همان است، باید درگیر وظیفه اصلی خودمان شویم، آن موقع آرام میشویم و همه چیز هماهنگ می شود :

وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً ؛ و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى سازد. (طلاق/۴)

باید دغدغه هایمان را طبقه بندی کنیم که بیهوده انرژی ذهنمان از دست نرود. اصلا بعضی مسائل ارزش ندارد که فکر و ذهن ما را به خود مشغول سازد، خدای متعال در حدیثی قدسی می فرماید: مگر من عبادت فردا را از تو خواسته ام که تو روزی فردا را از من می خواهی؟!

یَابنَ آدَمَ، لاتُطالِبنی بِرِزقِ غَدٍ کَما لا اطالِبُکَ بِعَمَلِ غَد.
(المواعظ العددیه، ج۳، ص: ۲۷)

درگیر کارهای خودمان باشیم نه کارهای خدا!

📍 در روایتی از امام صادق آمده که ایشان از رسول خدا ص نقل می کنند :

أَقَلُّ النَّاسِ رَاحَهً الْبَخِیلُ وَ أَبْخَلُ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْه ؛

کم آسایش ترین مردم ، بخیل است و بخیل ترین مردم کسی است که نسبت به آنچه خدا بر او واجب کرده بخل بورزد.

(بحار الأنوار ؛ ج۷۰ ؛ ص۳۰۰)

پس با توجه به این حدیث بهترین راحتی در عمل به تکالیف است؛ همانطور که در حدیث دیگری از امام صادق ع می خوانیم:

إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَهَ فِی الْیَقِینِ وَ الرِّضَا، وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَ السَّخَطِ ؛

همانا خدا با عدل و قسطش راحتی و آسایش را در یقین و رضایت و ناراحتی و اندوه را در شک و خشم قرار داده است.

(کافی ؛ ج۳ ؛ ص۱۴۹)

از طرفی خدای متعال نیز در آیه ی ۹۹ از سوره مبارکه حجر پیامبر را به عبادت خدا برای رسیدن به یقین تشویق می کند :

وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِین ؛

و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد.

باید دغدغه هایمان را تغییر دهیم ؛ اولیا الهی اینچنین بودند.

نقل است که از خانه مرحوم آیت الله الهی قمشه ای دزدی شد . به ایشان خبر دادند اما کوچکترین نگرانی و تغییری در ایشان دیده نشد. تنها گفتند از دایره خلقت و هستی که بیرون نبرده! مهم نیست!
این برخورد کسی است که دغدغه هایش مادیات دنیوی نیست ، بلکه دغدغه های ایشان تالیفات و ترجمه قرآن و مفاتیح ایشان بود که ماندگار هم شد.

در هنگام انجام وظیفه، باید باور و اعتقاد قلبی داشته باشی که صدهزار برابر برمیگردد.

سالتُ ابا جعفر فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُعْطِی بِالْوَاحِدَهِ عَشَرَهً إِلَى مِائَهِ أَلْفٍ فَمَا زَادَ- فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى قَالَ لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا یَسَّرَهُ اللَّهُ لَهُ- وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى قَالَ بَخِلَ بِمَا آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنى بِأَنَّ اللَّهَ یُعْطِی بِالْوَاحِدَهِ عَشَرَهً إِلَى مِائَهِ أَلْفٍ فَمَا زَادَ- فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى قَالَ لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الشَّرِّ إِلَّا یَسَّرَهُ لَهُ-

از امام باقر ع درباره این آیه که می فرماید: ««پس آن که بخشش نمود و تقوا پیشه کرد؛ و تصدیق کرد آن نیکوتر را» سوال کردم. فرمود: به اینکه خداوند متعال به ازای یکی ده برابر تا صدهزار برابر و بیشتر می‌دهد. «پس بزودی سهولتی را برایش میسر خواهیم کرد» فرمود: هیچ خوبی‌ای نمی‌خواهد مگر اینکه خداوند برایش میسر فرماید…»

«و اما کسی که بخل ورزید» نسبت به دادن خمس، «و خود را بی‌نیاز شمرد» با تکیه بر نظرِ شخصیِ خویش از مراجعه به اولیای الهی،
«و تکذیب کرد آن نیکوترین را » یعنی ولایت را، «پس بزودی سختی [یا:‌ سخت‌ترین وضعیت] را برای او میسر گردانیم.» یعنی درصدد انجام هیچ شر و بدی‌ای برنمی‌آید مگر اینکه برایش میسر می‌گردد.
(کافی ؛ ج۴ ؛ ص۴۶)

📍 در احوالات آیت الله بهاءالدینی آمده است ایشان هر گاه می خواستند سفری به مشهد بروند بدون انجام برنامه ریزی های مرسوم بین ما می رفتند و می آمدند و تمام امکانات هم برایشان فراهم میشد ؛ آن هایی که اهل وظیفه اند اینگونه زندگی می کنند .

همانطور که در تعقیبات نماز عشا از خدای متعال می خواهیم که خودش روزیمان را جلوی پایمان بگذارد:

اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی وَ أَنَا أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلَى قَلْبِی فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدَانَ فَأَنَا فِیمَا أَنَا طَالِبٌ کَالْحَیْرَانِ لَا أَدْرِی أَ فِی سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِی جَبَلٍ أَمْ فِی أَرْضٍ أَمْ فِی سَمَاءٍ أَمْ فِی بَحْرٍ وَ عَلَى یَدَیْ مَنْ وَ مِنْ قِبَلِ مَنْ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَکَ وَ أَسْبَابَهُ بِیَدِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی تَقْسِمُهُ بِلُطْفِکَ وَ تُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جُدْ عَلَى عَبْدِکَ بِفَضْلِکَ إِنَّکَ ذُو فَضْلٍ عَظِیم ؛

خداوندا، براستى که من به محلّ روزى ام آگاهى ندارم، و تنها به واسطه افکارى که بر دلم [خطور مى کنند] آن را جستجو مى نمایم، و در طلب آن در شهرها و آبادیها مى گردم، پس من در طلب آن همانند سرگشته و حیران هستم. نمى دانم آیا آن در دشت است یا در کوه، در زمین است یا در آسمان، در خشکى است یا در دریا، و بر دستان چه کسى است و در نزد کیست؟ ولى بى گمان مى دانم که علم آن در نزد توست، و اسبابش به دست توست، و تویى که به لطف خویش آن را تقسیم مى فرمایى، و به رحمت خود جفت و جور مى نمایى. خداوندا، پس بر محمّد و آل او درود فرست، اى پروردگار من، روزى ات را بر من گسترده و جستجوى آن را آسان، و جایگاه گرفتنش را نزدیک گردان، و مرا در طلب آنچه که براى من روزى مقدّر نفرموده اى به رنج و مشقّت نینداز، زیرا تو از عذاب کردن من بى نیازى، و من به رحمتت نیازمندم، پس بر محمّد و آل او درود فرست، و به فضل خویش بر بنده ات بخشش فرما، که تو صاحب فضل بزرگ مى باشى.
(مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ؛ ترجمه محمد روحی ، ج۱ ؛ ص۱۰۹)

حاج عبدالحسین برونسی نمونه اینگونه افراد بود، زندگی ایشان سراسر توکل به خدا و توسل به اهل بیت بود. در شرح حال ایشان و از زبان همسرشان نقل شده ، هنگام به دنیا آمدن دخترشان زمانی که به دنبال قابله می رود، در مسیر به یکی از دوستان طلبه اش بر می خورد که از ایشان می خواهد برای انجام یک کار ضروری در جریان پخش اعلامیه همراه او برود ، حاج عبدالحسین هم توکل به خدا کرده و می رود. از آن طرف خانمی به عنوان قابله به خانه ی ایشان رفته و به آسانی و سلامت فرزندشان به دنیا می آید. خانم قابله پیشنهاد می دهد که نام دختر را فاطمه بگذارند. بعد از آن، نیمه های شب حاج عبدالحسین یاد وضع حمل همسرش می افتد. خودش را به سرعت به خانه رسانده و با فهمیدن موضوع و آمدن آن خانم قابله ، آن راز را تا مدت ها پیش خودش نگاه می دارد ، تا اینکه پس از مدتی ماجرا را برای همسرش تعریف می کند.
آن دختر بعد از نه ماه بر اثر بیماری از دنیا می رود و روی مزارش نام فاطمه ناکام برونسی را می نویسند.

این نمونه ی زندگی یک فرد مومن و اهل عمل به تکلیف و وظیفه است که دغدغه ها و اولویت های زندگی اش را با اهل بیت یکی کرده و اهل بیت نیز او را مورد عنایات خویش قرار می دهند.

دیدگاه خود را بنویسید: