۞ امام صادق (ع) می فرمایند:
علم و دانش به يادگيرى نيست، بلكه نورى است که خداوند آن را در دل كسى كه مى‏ خواهد او را هدايت كند قرار می دهد.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سخنرانی » سلسله مباحث منبری
  • شناسه : 1109
  • 31 اردیبهشت 1399 - 15:10
  • 3378 بازدید

Update Required To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your Flash plugin.

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از ویژگی های امیرالمومنین که بسیار جذاب است ، قدرت و قوت ایشان است. بسیاری از کمالات ایشان نشأت گرفته از قدرتشان است. کسی که روی نفس خودش پا می گذارد خیلی جاها خیلی کارها را می کند و یا خیلی از کارها را نمی کند ، نشانه قدرتش است.

در ماجرای خیبر، در این قلعه را فقط چهل مرد با هم باز و بسته می کردند. این از روی قدرت امیرالمومنین است که یک تنه این در را از جا در میاورد و پرتاب می کند!

ثُمَّ نَزَلَ مُغْضَباً إِلَى أَصْلِ عَتَبَهِ الْبَابِ فَاقْتَلَعَهُ ثُمَّ رَمَى بِهِ خَلْفَ ظَهْرِهِ أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً قَالَ ابْنُ عَمْرٍو مَا عَجِبْنَا مِنْ فَتْحِ اللَّهِ خَیْبَرَ عَلَى یَدَیْ عَلِیٍّ وَ لَکِنَّا عَجِبْنَا مِنْ قَلْعِهِ الْبَابَ وَ رَمْیِهِ خَلْفَهُ أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً وَ لَقَدْ تَکَلَّفَ حَمْلَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَمَا أَطَاقُوهُ

خشمناک پا از رکاب تهى کرد و پیاده شد و عتبه در را گرفت و آن را از جا کند و چهل ذراع پشت سر خود پرتاب کرد. ابن عمرو گفت ما از اینکه خدا قلعه را به دست على گشود تعجب نکردیم و از این در عجب شدیم که چگونه در را کند و چهل ذراع پشت سر انداخت با اینکه چهل مرد خواستند او را بردارند و نتوانستند.
( الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره اى ؛ ص۵۱۳ )

ایشان خود را به درخت بیابانی تشبیه کرده و در نامه ۴۵ نهج البلاغه خطاب به عثمان بن حنیف می نویسند:

أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَهَ الْبَرِّیَّهَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَهَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَهَ أَقْوَى وَقُودا ؛ آگاه باشید! درختان بیابانى، چوبشان سخت تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازکتر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است. (ترجمه دشتی)

ایشان همچنین می فرمایند یکی از مزیت های من نسبت به پدرم حضرت آدم ابوالبشر ع این است که خدا او را از خوردن گندم نهی کرد ولی ایشان خورد ، اما برای من گندم حلال است و من در طول عمرم از گندم نخوردم:

در روز آخر حیات امیرالمومنین صعصعه بن صوهان از امیرالمومنین درباره برتری های ایشان نسبت به انبیا می پرسد :

یا أمیر المؤمنین! أخبرنی أنت أفضل أم آدم علیه السّلام؟ فقال الإمام علیه السّلام: یا صعصعه! تزکیه المرء نفسه قبیح، و لو لا قول اللّه عزّ و جلّ: وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ما أجبتُ. یا صعصعه! أنا أفضل من آدم؛ لأن اللّه تعالى أباح لآدم کلّ الطیّبات المتوفّره فی الجنّه و نهاه عن أکل الحنطه فحسب، و لکنّه عصى ربّه و أکل منها! و أنا لم یمنعنی ربّی من الطیّبات، و ما نهانی عن أکل الحنطه، فأعرضت عنها رغبه و طوعاً

صعصعه عرض کرد مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم؟ حضرت فرمودند : قبیح است که مرد خود را تعریف و تزکیه بنماید و لکن از باب (و امّا بنعمه ربک فحدث) میگویم، من از آدم افضل هستم ، براى آدم همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود فقط از یک شجره گندم منع گردید و از آن شجره منهیّه خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد. ولى خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود من به میل و اراده خود از گندم نخوردم.
(لیالی بیشاور مناظرات و حوار، ص: ۵۱۰ )

راوی می گوید دیدم که حضرت نان جو را با سر زانو میشکستند و در آب خیس می کردند تا بعد از آن بتوان آن نان را خورد:

دَخَلْنَا عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَبَقٌ مِنْ خُوصٍ عَلَیْهِ قُرْصٌ أَوْ قُرْصَانِ مِنْ شَعِیرٍ وَ إِنَّ أَسْطَارَ النُّخَالَهِ لَتَبَیَّنُ فِی الْخُبْزِ وَ هُوَ یَکْسِرُ عَلَى رُکْبَتَیْهِ وَ یَأْکُلُ بِمِلْحٍ جَرِیشٍ فَقُلْنَا لِجَارِیَهٍ لَهُ سَوْدَاءَ اسْمُهَا فِضَّهُ أَ لَا نَخَلْتِ هَذَا الدَّقِیقَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَتْ أَ یَأْکُلُ هُوَ الْمُهَنَّأَ وَ یَکُونُ الْوِزْرُ فِی عُنُقِی فَتَبَسَّمَ ع وَ قَالَ أَنَا أَمَرْتُهَا أَلَّا تَنْخَلَهُ قُلْنَا وَ لِمَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ذَلِکَ لَأَجْدَرُ أَنْ تَذِلَّ النَّفْسُ وَ یَقْتَدِیَ بِیَ الْمُؤْمِنُ وَ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِی
خدمت امیر المؤمنین (ع) وارد شدیم، در جلوى آن حضرت طبقى از برگ خرما و روى آن یک و یا دو گرده نان جو بود، و به راستى قشر سبوس روى نان مشخص بود، و آن بزرگوار با زانوهایش نان را مى شکست، و با نمک ساییده میل مى کرد، به کنیزش فضّه که از اهل آفریقا بود گفتیم: چرا سبوس این آرد جو را نمى گیرى؟ گفت: آیا او غذاى گوارا را بخورد، در صورتى که وزر و وبال آن بر عهده من بماند؟ امیر المؤمنین (ع) از شنیدن سخن فضّه خندید و فرمود: «من دستور داده ام که مبادا سبوس جو را بگیرد». عرض کردیم: چرا یا امیر المؤمنین؟ فرمود: «این عمل براى خوار ساختن نفس و رام نمودن آن و براى این که مؤمن از من پیروى کند و من با اصحابم همسان باشم بهتر است.» (تنبیه الخواطر و نزهه النواظر ؛ ج۱ ؛ ص۴۸)

امیرالمومنین می فرماید من این قوت را از خوراک و.. نمیگیرم، قدرت من از ایمانم است، ایشان درباره چگونگی کندن در قلعه خیبر فرمود: مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ وَ رَمَیْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِی أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً بِقُوَّهٍ جَسَدِیَّهٍ وَ لَا حَرَکَهٍ غِذَائِیَّهٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّهٍ مَلَکُوتِیَّه ؛ من در خیبر را با نیروی جسمانی و غذایی از جا نکندم و چهل ذراع به پشت سر نینداختم ، بلکه از قدرت روحانی و ملکوتی کمک گرفتم (أمالی( صدوق) ؛ ص۵۱۴ )

قدرت روحی از آن جمله چیزهایی است که در شب قدر خواستنش بسیار ضروری است.

یکی از شخصیت های فوق العاده در عصر معاصر ما از لحاظ قدرت روحی ، پرفسور حسابی است، در کتاب “استاد عشق” که زندگی نامه ایشان است، آورده است که پدر ایشان در محله تجریش تهران ملّاک بود اما به دلایلی ایشان و برادر را برای تحصیل به لبنان میفرستد، و پس از مدتی نیز آن دو را رها میکند، دکتر حسابی در این دوره از زندگی خویش که در دوره جنگ جهانی اول و قحطی و.. نیز بوده، سختی های فراوانی را به علت فقر شدید در کشوری غریب متحمل میشود ، پس از مدتی ایشان در منطقه ای صعب العبور در بین مرز لبنان و سوریه کاری پیدا میکند و به علت سختی رفت و آمد مجبور می شود همان جا نیز زندگی کند ، جایی که از یک طرف کوهستان و از طرفی بیابان او را محاصره کرده بود ، در این برهه هم با مشکلات فراوانی از جمله مقابله با حیوانات وحشی و موش صحرایی و پشه مالاریا و.. دست و پنجه نرم می کند و حتی یکبار به علت نیش پشه مالاریا تا یک ماه به حالت احتضار می افتد!
پس از مدتی به فرانسه می رود و در یک شرکت برق مشغول به کار می شود که در آنجا نیز از سوی همکارانش که به او حسادت می کردند بسیار مورد آزار و اذیت قرار می گیرد.

این ها تنها نمونه هایی از سختی هاییست که این مرد بزرگ در زندگی اش متحمل شده ، اما با این حال ایشان به پسرشان می گویند: “بعد از ۵۰ سال از آن ماجراها وقتی که ضعیف می شوم میبینم که همه آن دردها دوباره برمیگردند اما تا وقتی قوی هستم دردی هم ندارم.”

این جمله ی بسیار معناداریست، بعضی فکر میکنند اگر از فلان فضا و محیط و یا دانشگاه و اداره بروند همه چیز درست می شود و یا اگر محله و شهر خود را عوض کنند همه چیز درست خواهد شد ، در صورتی که مشکل این چیزها نیست ، مشکل آنجاست که انسان “ضعیف” باشد، آن وقت است که درد روی او اثر می گذارد، محیط فاسد روی انسان ضعیف، اثر سوء دارد و به همین ترتیب آلودگی فضای جامعه و دانشگاه و یا فضای مجازی روی انسان ضعیف اثر می گذارد.

همه دستورات دین برای آن است که انسان را قوی کند. تقوا قوت روحی می آورد. همانطور که امیرالمومنین می فرماید: من اگر در خیبر را کندم با قدرت جسمانی نبود بلکه با قدرت روحانی و ملکوتی بود :

مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ وَ رَمَیْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِی أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً بِقُوَّهٍ جَسَدِیَّهٍ وَ لَا حَرَکَهٍ غِذَائِیَّهٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّهٍ مَلَکُوتِیَّه ؛ من در خیبر را با نیروی جسمانی و غذایی از جا نکندم و چهل ذراع به پشت سر نینداختم ، بلکه از قدرت روحانی و ملکوتی کمک گرفتم (أمالی( صدوق) ؛ ص۵۱۴ )

به قول مولوی:
قوت جبریل از مطبخ نبود ٭٭٭ بود از دیدار خلّاق وجود

غذا وخواب و … لزوما انسان را قوی نمی کند. بلکه طهارت روحانی می خواهد. چه بسیار افرادی که جسمی نحیف دارند اما قوی هستند.

مثال قرآنی شخصی که قدرت روحی فراوانی دارد حضرت یوسف است. علامه طباطبایی می فرماید اگر حضرت یوسف دست از پا خطا می کرد کسی برای او مانعی نمی دید. زیرا درها به روی او بسته شده بود و ثانیا با دعوت و رضایت آن خانم همراه بوده، اما قدرت روحانی و ایمان او باعث این شد که دست به این کار نزند. (ترجمه المیزان، ج۱۱، صص۱۷۱-۱۶۹)

پس از آن ماجرا حضرت یوسف را به جرم آنکه پاکدامنی اختیار کرده بود و به درخواست زنان مصر جواب نداده بود ۱۵ سال زندانی کردند! اما ایشان خطاب به خدای متعال عرض می کند:

قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْه ؛ (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوى آن مى خوانند! (یوسف/۳۳)

که این نشان دهنده قدرت روحی و ایمان بالای ایشان است.

باید بچه هایمان را قوی بار بیاوریم نه لوس و نازپرورده ؛ وقت ازدواج آن وقتی است که قوی شوند به تعبیر قرآن به “بلوغ أشدّ ” برسند. قدرت و عرضه مدیریت همسر و زندگی را داشته باشند نه آنکه موجودی ضعیف و وابسته و تو سری خور باشند!

یکی از چیزهایی که قدرت می آورد “صبر” است که بسیار در قوی شدن انسان تاثیر دارد. بچه هایمان را باید صبور بار بیاوریم. برای ازدواج هم صبر باید جزء شاخصه های اصلی مان باشد.

امام صادق ع در روایتی می فرمایند: صبر براى ایمان ، به منزله سر است براى بدن. همچنان که اگر سر برود ، بدن هم از بین مى رود ، اگر صبر از کف رفت ، ایمان نیز از کف مى رود:

الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَهِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَانُ ( کافی ؛ ج۲ ؛ ص۸۷ )

امیرالمومنین نیز قدرتشان به خاطر صبرشان بود. ایشان در خطبه سوم نهج البلاغه معروف به “شقشقیه” می فرمایند:

فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا ؛ صبر کردم در حالی که در چشم خار و در گلویم استخوان بود!

ایشان ۲۵ سال را به این حالت به خاطر خدا و حفظ دین اسلام صبر کردند که اگر غیر از این می کردند چیزی از اسلام برای ما باقی نمی ماند.

آیت الله العظمی بهجت می فرمودند: این هایی که ما داریم همه به خاطر صبر قبلی هاست.

دیدگاه خود را بنویسید:

x
دانلود اپلیکیشن مدرسه تعالی
5
x
مدرسه تعالی