متن پادکست :
ملکوت معاشرت با نامحرم، این معاشرت یک بخشیش در ملکوت، دست دادن به نامحرم است، شوخی کردن با نامحرم است، دیگر من نمیدانم جامعه ما پذیرش این حرفها را دارد، ندارد، ظرفیتش را دارد، ندارد، اینها خطبه پیغمبر است، دیگر ما خیلی فاصله گرفتیم، پیغمبر فرمود آخرالزمان معروف، منکر میشود و منکر، معروف میشود. همینها است دیگر همه این مواردی که میخواهم عرض کنم خدمتتان منکرهایی که معروف شده است. نهتنها منکری که به آن اعتنا نکرد است، اصلاً معروف؛ یعنی اینها اگر نباشد بد است. کسی که اینطور نباشد بیمار است، آداب معاشرت حالیاش نمیشود. «مِنْ صَافَحَهُ أَمَرَاهُ حَرَاماً» به زن نامحرم دست بدهید، دست دادن خیلی رایج است، الآن تقریباً روبوسی هم رایج است؛ دست دادن دیگر خیلی واضح است. مرده رادارند در قبر میگذارند؛ این فامیل همدیگر را دیدند، محرم و نامحرم، زن و مرد ایستادند دور قبر دارند به همدست میدهند. تعجب میکنی چقدر بعضیها بریدن از زندگی اصلی و فرورفتن در حجاب و تاریکی. خدا کند ما جزء اینها نباشیم.
کسی که به نامحرم دست بدهد «جَاءَ یوم القیامه مغلوله»؛ این دست تمایل نداشت؛ این دست بیقرار بود؛ دست تمایل داشت به کسی که به حریمی که حریم من نیست. الآن اگر کسی دست بیندازد بیتالمال، دست کند در صندوق، دست در دخل کند، چهکار میکنند؟ دستش را میگیرند قفل میزنند، زنجیر میزنند، دستبند میزنند، دستش را میبندند. این دست صلاحیت آزاد بودن ندارد. این دست جایی رفته که نباید برود به حریمی واردشده که نباید بشود. نامحرم قرق گاه خدا است. حریمی است که انسان باید مراقبت این حریم را کند. نامحرم قرق گاه خدا است. منطقه ممنوعه است.
منطقه نظامی دیدید؟ از جلو آن میگویند حتی عکسبرداری هم نباید کنند، از دیوارش هم نباید عکس بیندازید، چه برسد که بروید از بالای دیوار بخواهید عکس بگیرید. ببینند ایستاده پشت منطقه نظامی از دیوار دارد عکس میگیرد، او را میگیرند و میبرند، دستبند به او میزنند، دستی که از دیوار دارد عکس میگیرد این دست را باید بست که دیگر این کار را نکند. حالا دستی که به یاد دست بیندازد از این منطقه نظامی بخواهد چیزی بردارد. دست دادن به نامحرم این است. دست، آقا! شاید نفهمند، کسی که روح الایمان ندارد این موارد را نمیفهمد. میگوید مگر چه شد است؟ مگر چیِ آقا؟ به آن آقا گفتند که آنقدر باقالا نخورد. گفت برای چه؟ گفتند عقلت کم میشود اینقدر باقالا بخوری. گفت همه اینها مسخره است. اینها همه را فلانیها درآوردند، آنها ساختند، من خیلی هم باقالا خوردم هیچی هم نشده است، اصلاً سهطبقه خانه خوب داشتم بالا شهر، هر واحدش دویست متر، این سهطبقه را فروختم رفتم همه را باقالا خوردم، هیچی هم نشد. خب راست میگفت. چه باید بشود؟ این اصلاً با آن فهم و ادراکی که این دارد هیچی نباید بشود.این منظورش این است که وقتی به او میگویند آقا نخور، فکر میکند؛ مثلاً باید دلدرد بشود؛ مثلاً معدهاش مشکل پیدا کند، این همانقدر میفهمد. این فقط در حد معده میفهمد.
وقتی به این میگویند دست نده، میگوید هیچی هم نشد ما اتفاقاً بیست سال است که همه مجالس را به همدست میدهیم. تا حالا هیچی هم نشده است یا؛ مثلاً فکر میکند هیچی هم نشد. خیال میکند در اتاقخواب باید بروند باهم چیزی بشود. نه هیچی نشد، آن میل، آن تمایل، بعد گرمی اینطرف و بعد سردی آنطرف و این گرمتر با من دست میدهد و خانم و اینها کلی محاسبه دارد، خصوصاً خانمها، کلاً آقایان که حالا حسابهای دیگر میکنند. مردها کلاً ذهنیتشان اینجوری است که میروند سراغ مابعد ماجرا، بعدازاین چه میشود. خانمها تا الآن و قبلش را نگاه میکنند، آن پیام داده این هم در جواب نوشته است که خواهش میکنم همکار عزیز. این گفته آقا پس هیچی دیگر. اگر مجرد باشد یا نمیدانم طلاق گرفته؛ اینها باشد که دیگر اصلاً کار تمام است در نگاه این آقا، اگر هم متأهل باشد میگوید پس احتمالاً میخواهد جدا بشود من را زیر سر دارد برای بعد.
ذهنیتهای مردانِ این شکلی است. مگر آنهایی که خودشان را نجات دادند از این قوه خیال و حالا این بیماریهای ذهنی. این دست که این خانم میدهد برای آن آقا، پیام دست نیست، این اصلاً چیزی دیگری است. این دست علامت تسلیم و در اختیار بودن و من در اختیار تو هستم و برای آن خانم پیام محبت و این گرم که با آن دست میدهد مقایسه با شوهر خودش میکند و یکم که با شوهرش بگو میکنند این میرود در حال و هوای اینکه آن آقا بهتر است، کاش من زن آن بودم، خوش به حال زنش، او من را درک میکند، من و او به هم میاییم، به دردهم میخوریم، ایکاش او از این جدا شود من از این جدا بشوم و به هم برسیم.خانم اینجور طراحی سناریو برای خودش میکند.
از یک دست دادن کوچک شروع میشود. بعد میگوید مگر چه شده؟ مگر چه است؟ شما بیمارید، ذهنتان بیمار است، همه چیرو فولان. نه عزیزم مثل همان باقالاهایی که میگوید ما خوردیم مگر چه شد، دست دادیم مگر چه شد. فقط اهلش میفهمد. آن عاقل میفهمد تو چهکار کردی، آدم باشعور میفهمد سهطبقه خانهات را فروختی، رفتی همه را باقالا خریدی چهکار کردی، آن فردی که چشم ملکوتی دارد میفهمد تو چهکار کردی، چه بلایی سرخودت درآوردی که این دستی که دادی به نامحرم، روز قیامت «جَاءَ مَغْلُولًا» دستبسته میآورند « ثُمَّ یومر بِهِ الی ا . . .» اگر از این کار توبه نکند، همین عمل محشور بشود، ملکوت همین یک عمل کافی است برای جهنمی شدن و آتش و گرفتاری، همین یک عمل کافی است برای گرفتاری بعد، مگر اینکه توبه کند.
نامحرم قرق گاه خدا است. از یکدست دادن کوچک شروع میشود.
استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلا مانع است.
سلام ممنون از شما و آقای امینی خواه هیچ چیز مثل این مباحث به ادم آرامش درونی نمیده اگه ادم تو قصرم زندگی بکنه ولی ارامش نداشته باشه هیچ ارزشی نداره آن شالا این بحث ها زمینه ی تزکیه ی ما و فرا هم شدن ظهور امام مهدی شود آن شالا🙏🙏
سلام مجدد
امکان طرح این سوال از اقای امینی خواه از طریق شما وجود داره؟
با سلام و وقت بخیر، متاسفانه فعلا این امکان وجود ندارد.
سلام
وقت بخیر ادمین محترم
یک وقتی جناب امینی خواه فرمودن که راجع به ملکوت اعداد مطالبی در تفسیر روشن علامه مصطفوی ذکر شده
میخواستم بدونم در کدوم جلد از تفسیر و ذیل کدومآیه مطرح شده
تشکر
با سلام خدمت شما مخاطب گرامی، متاسفانه از این موضوع اطلاعی ندارم.موفق باشید
خدا فرج اقارو برسونه
سلام علیکم و رحمهالله.
خدا ایشونو حفظ کنه و بر توفیقات و تاییداتش بیفزاید!
بیانات جدید ، جذاب و مستند فراوانی دارن!
سلام.مطلب بسیار عالی بود.نوع کلام و تحلیل آقای امینی خواه واقعا جذاب تاثیر گذار و متفاوت است
لا اله الا الله
اعوذ بالله من نفسی