تکلیف یا تکلف – جلسه اول

تکلیف و تکلّف

[disk_player id=”882″]

کار اصلی رسانه ، ساختن تصویر و ذهنیت است. رسانه ، نسبت به اشیا و مفاهیم ، صورت ذهنی ایجاد می کند. خیلی از اوقات ، ذهنیت های ما شکل گرفته از همین تاثیرات است که باعث می شود با یک سری از حقایق ارتباط مبهمی داشته باشیم.

ذهنیت ما از انبیاء همینگونه و تحت تاثیر رسانه هاست، حتی زمانی که مقاومت میکنیم باز هم تحت تاثیر قرار میگیریم.

معمولا ذهنیت ما نسبت به انبیاء، ذهنیت “بگیر و ببند” است! و در بهترین حالتمان تسلیم و مطیع این بگیر و ببندها شده ایم!  پیامبران انسان ها را محدود میکنند، بعضی این محدودیت را می پذیرند اما عامه مردم معمولا این ذهنیت را نداشته و از خود میپرسند که چرا باید خودمان را محدود کنیم؟! به زبان خودمانی تر ، مثل اینکه پیامبران نمی خواهند ما از زندگی لذت ببریم.

به عنوان مثال در داستان حضرت موسی ، فرعون اینطور نشان میداد که حضرت موسی میخواهد بنی اسرائیل را آواره کرده و از شهر و دیار خود بیرون کند، اما در اصل حضرت موسی درخواست آزادی بنی اسرائیل از فرعون را داشت، حضرت موسی و هارون خطاب به فرعون می فرمایند:

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ ؛[۱]

بنى اسرائیل را با ما بفرست!

ارسال یک معنایش فرستادن است اما معنای اصلیش آزاد کردن و رها کردن است. در واقع حضرت موسی به منظور آزادی خواهی و برای آزادی قوم بنی اسرائیل آمده، اما فرعون به گونه ای نشان داد که حضرت موسی برای بگیر و ببند آمده است! حضرت موسی با فامیل های خودش هم درگیر می شود. قارون پسرخاله ایشان است، فرعون ایشان را در کاخ خود پرورش داده است اما با آن ها درگیر می شود و امر به معروف و نهی از منکرشان می کند. پس چه بسا اگر ما هم بودیم سمت فرعون را میگرفتیم!

اصلا شعار آزادی برای انبیاء مناسب نیست، بلکه بیشتر شعار «بگیر و ببند» به آن ها می آید، که یک بخشی از آن به دلیل القائات نفسانی و بخش دیگر هم به خاطر القائات رسانه ایست.

خدای متعال در قرآن تصویری از پیامبر  ارائه میدهد که ما اصلا  چنین ذهنیتی در رسانه ها و یا نزد خودمان از پیامبران نداریم.

در آیه ی ۱۵۷ سوره مبارکه اعراف آمده است:

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛

همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مى کنند پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى یابند آنها را به معروف دستور مى دهد، و از منکر باز می دارد أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مى شمرد، و ناپاکی ها را تحریم مى کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى دارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند.

در این آیه ی کریمه ، امر به معروف و نهی از منکر و حلال و حرام کردن امور جزء ویژگی های پیامبر آمده است که در نگاه ما اصلا با آزادی تناسبی ندارد بلکه همانطور که گفته شد با بگبر و ببند متناسب است. اما از نگاه خدای متعال اینگونه نیست، زیرا در ادامه آیه آمده است: و غل و زنجیرها را از آن ها برمی دارد. یعنی به آنها آزادی می بخشد.

در جایی دیگر در آیه ۸۶ از سوره مبارکه ص ، پیامبر ص خود را معرفی می کنند:

قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِین؛

( ای پیامبر بگو) من اجری از شما نمی خواهم و من بار اضافه بر دوش کسی نمیگذارم.

پیامبر ص اینگونه خود را معرفی میکنند که من در ازای حلال و حرام و وظایفی که برای شما گذاشتم (حج، نماز،روزه و..) از شما اجری نمیخواهم و بار اضافه بر دوش کسی نمیگذارم.

اما در نظر عامه مردم این ما هستیم که باید در برابر انجام وظایف طلب اجر داشته باشیم، زیرا می توانستیم حج به جا نیاوریم ، نماز نخوانیم و روزه نگیریم اما انجام دادیم. ولی این پیامبر است که در مقابل به خاطر این وظایفی که به عهده ما گذاشته، میگوید اجری نمیخواهد. مثل معلمی که برای رشد درسی شاگردش تکلیف به او بدهد  و در مقابل مزدی نخواهد و یا مثل مهندسی که در ازای چک کردن ها و باید ها و نباید های پیاپی برای انجام بهتر پرواز و کارکرد بهتر هواپیما مزدی نخواهد.

هواپیما نسبت به بقیه وسایل نقلیه به چک کردن و مراقبت بیشتری نیاز دارد، آیا کسی به این مراقبت ها اعتراض می کند؟! آیا می گوید که چرا اینقدر این مهندس ها گیر می دهند و نمی گذارند زودتر هواپیما پرواز کند؟! نه ؛ مسلما کسی چنین اعتراضی نکرده و از این رسیدگی ها خوشحال هم می شود زیرا می داند که این مراقبت ها برای پرواز بهتر و بدون خطرِ سقوط است.

بایدها و نباید های انبیاء از همین جنس است، اما کسانی که هوای پرواز و آسمان ندارند این حرف ها را نخواهند فهمید.

پیامبر ص می فرمایند من آمده ام تا آزادت کنم و در این مسیر تکلیف میدهم اما اهل تکلف نیستم. در آیه ۲۴ از سوره مبارکه تکویر آمده است که پیامبر نسبت به غیب بخیل نیست:

وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِین.

ایشان میخواهد به همان میزان که خودشان از عالم غیب بهره میبرند بقیه نیز بهره ببرند. به همین دلیل است که در ضمن حدیثی می فرمایند:

لو لا تزیید فى حدیثکم و تمزیج فى قلوبکم لرأیتم ما ارى و لسمعتم ما اسمع ؛[۲]

اگر زیاده گویی در گفتار و پراکندگی دلهایتان نبود همانا میدیدید آنچه من میبینم و میشنیدید آنچه که من میشنوم.

قاعدتا برای رسیدن به این مقام باید یک سری بایدها و نبایدها و تکالیفی را رعایت کرد ؛ این ها همه قواعد پریدن و رفتن است و نه قواعدی که باعث بسته شدن دست و پا و ماندن شود. درست مانند هواپیما که پیشتر گفته شد. تمام سخت گیری هایی که بابت قطعات و سوخت و .. انجام میشود همه برای پرواز بهتر و ایمن تر است.

مشکل ائمه با مردم همین بوده است ، مردم باور نمی کردند که امام شان برای آزادی آن ها آمده باشد. مشکل امام حسن مجتبی ع هم با مردم همین بود. معاویه به مردم میگفت دنیایشان را تامین می کند و وعده های فراوان می داد. اما امام حسن میجنگید و بایدها و نبایدهایی داشت. در چنین موقعیتی شعار آزادی به معاویه بیشتر می آمد تا به امام حسن ع. این ها باعث شد که مردم اشتباه انتخاب کردند. پیامدهای این اشتباه ابتدا خود را نشان نداد ، ولی بعد از چند سال کار به آنجا رسید که پسر معاویه به مدت ۳ روز جان و مال مردم مدینه را حلال اعلام کرد و واقعه حَرّه به وقوع پیوست.

جعده دختر اشعث و همسر امام حسن مجتبی نیز که با امام زندگی کرده ، راحتی و آزادی را در جبهه معاویه می دید و آنجایی که معاویه به او وعده ی زمین های شامات و همسری یزید را در مقابل مسموم کردن امام حسن داد، او پذیرفت و امام را مسموم کرد. اما بعد از آن معاویه برخلاف وعده هایی که داده بود به او گفت کسی که شوهر خود حسن بن علی را بکشد حتما به یزید بن معاویه نیز وفا نخواهد کرد.

اگر الان دوره پیامبر بود و ایشان امور جامعه اسلامی را در دست داشتند ، هیچ حکمی راحت تر از ازدواج نبود. در زمانه ی پیامبر ازدواج از زنا راحت تر است! و اصلا آزادی در ازدواج است.

پیامبر ص یکی از کار ویژه هایشان مبارزه با تشریفات بی موردی است که در آن هیچ رشدی هم وجود ندارد.

در مقابل یکی از کارویژه های شیطان اضافه کردن آداب و رسوم بیجاست. مثل رسوم عجیب و غریب ازدواج که در زمانه ی ما برای ازدواج گذاشته شده، در واقع شیطان راه تامین نیاز اساسی و اولیه انسان را با این تشزیفات بیجا میبندد و به جای آن جایگزین هایی مثل ازدواج سفید و … ارائه می دهد.

ازدواج با مدل پیغمبر از خریدن یک پیکان راحت تر است! اما در حال حاضر یکی از سخت ترین احکام اسلام همین ازدواج است ، چون نخواستیم راحت و آزاد زندگی کنیم.

ما از احکام اسلام ، یک سری را گرفتیم و بقیه را کنار گذاشتیم که همان باعث سختی کارمان شد.

مظلومیت پیامبر  بیشتر از آنکه به آتش زدن در خانه شان باشد به این بود که درِ آن خانه را بستند و نگذاشتند معارف ناب و اسلام اصیل انتشار پیدا کند.


[۱] (شعرا/۱۷)

[۲] (شرح أصول کافی (ملا صدرا) ؛ ج۱ ؛ ص۳۳۱)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

ملکوت اعمال ،بخش سوم

تنظیم زندگی

شب بسط فطرت

یک سال راه برو

یک سال راه برو

عیار تو مشکل دارد…

مهندسی فطرت

توجه به وظیفه

مینِ مَنیّت

اونجا معلوم میشه…