تمدن غرب کبوتر خانه میبد است

[disk_player id=”295″]

«تمدن غرب کبوتر خانه میبد است»

ما ابتدا باید به یک فرد بفهمانیم که شما گوسفند نیستید، این خیلی سخت است.

کبوتر خانه میبد یک کبوتر خانه قدیمی است. ایرانیان سیصد سال پیش‌تولید کود کبوتر داشتند. بهترین کود، کود کبوتر است. به همین دلیل برای گرفتن این کودها، افراد یکسری خانه­ها را با آجر می­ساختند که حالت گنبدی شکل داشت و بالای خانه هم دو الی سه دریچه داشت. بعد تمام این سالن، اتاقک، اتاقک بود. اتاقک­هایی که مثلاً در اندازه سی سانتی­متر در ده الی پانزده سانتی­متر بودند. این افراد یک محیطی درست کرده بودند که ابتدا در مسیر رفت‌وآمد پرندگان بوده است و بعد جذابیت­ های محیطی برای پرندگان داشته است و نور و آب هم داشته است و گرما و سرمای آن‌هم متناسب با فصل تأمین می­شده است و همچنین به‌گونه‌ای بوده است که جغد و شاهین نمی­توانستند وارد شوند و بنابراین زمانی که پرنده آنجا بوده است در امنیت کامل بوده است؛ بنابراین افراد با این کارها تأمین امنیت می­کردند و دشمنشان را دور می­کردند و نور و غذا هم برای آن­ها فراهم می­کردند و شرایط را به جوری درست کرده بودند که پرندگان فقط شب تا صبح بخواند و زیر آن­ها پر شود و سپس برود تا آن­ها کود آن را بردارند.

 من مقاله ­ای را که دیدم نوشته بودند که تمدن غرب هم مانند کبوتر خانه است. همه‌چیز را در ظاهر فراهم کرده­اند و زمانی که شما آن فونداسیون و مهندسی را می­بینید، تعجب می­کنید. چقدر قشنگ ساخته­اند. بسیار مرتب هستند. آپارتمان­های نو و بسیار زیبا که انبوه‌سازی کردند و هیچ کثیف کاری ندارد و هیچ آلودگی ندارد. فضا، یک فضای بسیار بانشاط، همه دور همدیگر بسیار بانشاط، در حال گفتن و خندیدن، هیچ مزاحمی نیست، امنیت، نور، حقوق آن­ها تأمین است و هرچه بخواهد برای آن­ها تأمین است. مسئله این است که فقط کود این­ها را می­خواهند. تمام این­ها هم برای این است که می­گوید شما کودتان را بدهید و بروید. در این سطح است. همه هم به‌غیراز امیرالمؤمنین کاری را که انجام داده­اند، همین بوده است. حتی خلفا ما هم همین بوده­اند. خلفای اسلام هم همین هستند؛ یعنی در یک سطح حیوانی برای آن­ها یک کارکردی را تعریف کرده­اند و به این شکل که می­گوید در اینجا بایست و فلان کار را انجام بدهید و هیچ فردی به دنبال آن‌که حضرت فرمودند می­خواهم به بهشت ببرم، که درواقع خلیفه الهی هم به همین است، آن فقط برای امیرالمؤمنین بوده است. تمام دردسرها هم برای همان است. شروع طغیان ‌هم از همان‌جا است. ما می­خواهیم متوجه کنیم که شما انسان هستید. ما ابتدا به یک فرد باید بفهمانیم که شما گوسفند نیستید. خیلی سخت است. تمام مصیبت این است که به یک کبوتر بخواهیم بگوییم تو کبوتر هستی و تو آدم هستی. ببینید چقدر مصیبت دارد. می­گوید خیر من کبوتر هستم. نان من را بدهید می­خواهم بروم. تو کبوتر هستی، تو آدم هستی. تمام مصیبت سر این است. بعد تازه متوجه شد که آدم است، نیازهای دیگر که بخواهد تأمین شود، مشکلاتی بسیاری پیش می­آید. غرب به همین دلیل کاری ندارد و گفته است راحت باشید، شما همین هستید. هیچ خبری هم در هیچ جایی وجود ندارد. فرد هم بدبخت زندگی خودش را دارد می­کند. بعد دارای یک آرامش و نشاطی هم هستند. بعد می­آیند و می­گویند فلان کشور شادترین کشور است. بله شادی و غم بخشی از آن مربوط به درک نسبت به یک سری از مسائل است و بنده خدا بالاتر از این درکی ندارد که بخواهد غم نرسیدن به آن را داشته باشد. تمام شد.

من نمی­دانم دیگر بالاتر از این اتاق خبری هم هست که غصه این را داشته باشم که الآن فلان آفت در حال زدن به آن درخت است و یا اینکه درخت دیگر در حال خشک شدن است و یا به فلان درخت آب بدهم. بعد می­آیند می­گویند ببینید چقدر آدم شادی است. معلوم است که چرا شاد می­شود. بعد می­گویند که چرا کشورهای اسلامی غمگین­ترین کشورها هستند؛ چون آن­ها درک دیگری دارند و بابت آن در حال غصه خوردن هستند. بله می­گوید من تحقیر شدم، عزت من لکه ­دار شد. بله این موارد ناراحتی هم دارد؛ ولی آن فرد نمی­داند عزت چه چیزی است و با چه چیزی آن را می­نویسند. می­گوید راحت باشید. نه دغدغه ناموس خودش را دارد، نه دغدغه آبرویش را دارد. البته این موارد در برخی از افراد وجود دارد ولی در یک سطح پایین­تر. که البته چنین حیاتی باقی نخواهد ماند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *