أعُوذُبِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِاللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُللهِ ربِّ العالَمینَ، وَ صَلَّیاللهُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبینا أبُوالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمّدٍ (ص) وَ آلِهِالطَیِّبینَ الطّاهِرینَ وَ لَعنَه اللهِ عَلَیالقَومِ الظالِمینَ، مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِالدِّینِ.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی[۱].
نکتهای که شب گذشته محضر عزیزان مرور کردیم این بود که اگر کسی شیعه کسی باشد یا کسی امام کسی باشد، لزوماً به این نیست که اعلام کند من فلانی را انتخاب کردهام، به شعار و حرف و گفتار نیست. اینکه انسان آن شخص و آن مرامی که تراز است برای او، آن سبکی که برایش الگو است، سبکی که برایش مطلوب است و یا به تعبیر دقیق قرآنی، خیر است[۲] و خیر را در آن میبیند، آن را خوب میبیند و میپسندد، بر اساس آن سبک و مدلی که ما میپسندیم، افرادی که در آن سبک برجسته هستند، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، اینها میشوند امام ما.
به عبارت سادهتر هرکسی در زندگی یک هدف و یک جهت و یک مسیری دارد. امام کسی است که ما را در این مسیر میبرد و امام کسی است که بر اساس هدف ما تعیین میشود. نمیشود من ادعا کنم امام من علی است، ولی سرتاسر زندگی من حکایت از ساختاری کند که این ساختار مربوط به زندگی معاویه و زندگی دیگران است. نمونههایش را دیشب خدمت عزیزان عرض کردم که توقع چالش زیاد هم داشتیم، ولی ظاهراً اهل این مجلس خیلی بیش از چیزی که ما فکر میکنیم باصفا هستند و هیچ چالشی ما در این جهت نداشتیم. ولی بههرحال در جامعه ما این چیزها چالش جدی است که انشاءالله بیشتر عرض میکنم. نکات دیگری هم هست که انشاءالله شبهای بعد با همدیگر مرور خواهیم کرد.
خیلی وقتها ما خیلی چیزهایی که در مورد امیرالمؤمنین میگوییم، یعنی ما امیرالمؤمنین را قبول داریم و سنگ او را هم به سینه میزنیم، ولی وقتی گاهی با واقعیت امیرالمؤمنین مواجه میشویم، یک مقدار پس میزنیم و جا میخوریم. بعضی چیزها برای امیرالمؤمنین اولویت است که برای ما خیلی اولویت نیست و بعضی چیزها برای علی اولویت نیست، ولی برای ما اولویت است. خیلی وقتها زندگی دیگران- آنها که مسیرشان غیر از مسیر اهلبیت بود- را وقتی نگاه میکنیم، میگوییم: پس دشمنی ما با اینها سر چه چیزی بود؟
ببینید عزیزان، شماها همه عزادار حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) هستید و مجلس متعلق به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. ادب کردید و احترام کردید و بزرگواری کردید در جلسه نشستهاید و بسیاری از عزیزان لباس مشکی به تن کردهاند، «عزای فاطمه (سلاماللهعلیها)» یعنی چه؟ بعضی حرفها خیلی ساده و ابتدایی است، ولی وقتی آن را مرور میکنیم، میبینیم همین حرف ساده و ابتدایی انگار مورد توجه قرار نگرفته و به آن توجه نکردهایم.
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) کشته شد و شما عزادار آن حضرت هستید. میخواهیم قدمبهقدم با هم گفتگو کنیم و بحث را ببریم جلو. اگر لطف کنید و سؤالات بنده اگر پاسخش بله است بله بفرمایید و اگر خیر است بفرمایید. به نظرم یک مقدار برویم جلو به نکات عجیبی میرسیم. همه شما عزیزان، عزادار حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هستید، درست است؟
-بله.
عزادار حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هستیم یعنی برای فاطمهای عزاداری میکنیم که او را کُشتند و به شهادت رساندند؛ یعنی فاطمه (سلاماللهعلیها) بهصورت طبیعی از دنیا نرفت.
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را هم افراد مشخصی کُشتند و اینطور نیست که قاتلان ایشان معلوم نباشد، ما قاتلان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را میشناسیم. این قاتلان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بعد از پیغمبر زمامدار جامعه شدند، رئیس جامعه شدند. مگر فاطمه زهرا ناله نمیکرد که فاجعه شد، مصیبت شد، واویلا شد، حکومت را گرفتند، همه بدبخت میشوید، بیچاره میشوید، نمیدانید چه بلایی سر شماها آمد، آنقدر این مسئله در نگاه مبارک او شدید بود که جان مبارکش را پای این کار و پای این حرف تقدیم کرد.
من از شما سؤال میکنم، فاجعهای که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فرمود اتفاق میافتد، مگر چه شد؟ -ازاینجا میخواهم وارد مطلب بشوم- خلیفه اول که حاکم شد نمازهای مردم از بین رفت؟
-نه.
نماز جماعتها شلوغتر هم شد. قرآن از بین رفت؟
-نه خیر.
مصحف قرآن را اتفاقاً جمع کردند و چاپ کردند. حافظ و قاری قرآن کمتر شد؟
-نه.
ثروت مملکت کم شد؟
-نه. روزبهروز ثروت مملکت بیشتر شد، خصوصاً در زمان خلیفه دوم. اموال عمومی و بیتالمال سرشار از سرمایه شد.
اگر کسی آنجا بود میپرسید: «پس چه گفت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) که میگفت بدبخت میشویم؟»
رسیدید به نکته خاص از عرایض بنده؟ مردم که نمازشان به راه است و مسجدشان را هم که میروند و کسی اگر عرق بخورد خلیفه دوم شلاقش را میزند و دزدی اگر بکند دست او را قطع میکنند، حجاب هم که مردم دارند، پس دلیلش چه بود که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اینها را گفت؟ نکند اینها تندروی و افراط میکنند. یا اصلاً شاید دعوا، یک دعوای شخصی بود که «زمین ما را گرفتند و خانه ما را گرفتند و فدک را گرفتند.» مگر چه شد؟ همهچیز که به راه است و روزبهروز دایره مملکت اسلام و قلمرو آن دارد افزایش پیدا میکند و ایران را هم فتح کردند. اوضاع که برحسب ظاهر خوب است، پس مشکل چیست؟
این مسئله، اساسی است و خیلی هم اساسی است. معلوم میشود اصلاً مشکل در نگاه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اینها نبود که نان کم میشود یا آب کم میشود، دغدغه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مسائل ظاهری نبود.
من سعی میکنم ساده صحبت کنم، ولی مطلب، مطلب عمیقی است. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) گفت اینها دارند هدف را چیز دیگری به مردم قالب میکنند. مگر پیغمبر آمد و اسلام آمد که ما خوب بخوریم و بچرخیم. البته که باید خوب بخوریم و خوب بچرخیم، در این شکی نیست، البته اگر به اسلام عمل کنیم خوب میخوریم و خوب میچرخیم. این نص صریح آیه قرآن است که فرمود اگر حرفهایی که میزنم گوش بدهند لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ[۳]، از بالا و پایین برای اینها نعمت میبارد. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکات[۴] اگر همه سربهراه باشند، مؤمن باشند و باتقوا باشند، درهای برکت را باز میکنم و فقیر در جامعه پیدا نمیشود. در عصر امام زمان هم همینطور است. مردم صدقه میخواهند بدهند، اگر کسی فقیر پیدا کند به خاطر اینکه ثواب صدقه را ببرد، به هیچکس لو نمیدهد و زود میدود و تا کسی به او پول نداده، میدهد، فقیر هم به آن شکل و معنا در دوران امام زمان نداریم، حالا طرف یک مقدار کسری آورده و مشکل پیدا کرده، این سریع میدود که مبادا دیگری بیاید، از بس که مردم فقیر پیدا نمیکنند که صدقه بدهند و از فیض صدقه دارند محروم میشوند. این جامعه امام زمان و اهلبیت و جامعه قرآنی است.
قطعاً اگر حرف امیرالمؤمنین را گوش میکردند و ما گوش بکنیم، مملکت این شکلی میشود. ولی آیا خدا پیغمبر را برای همین فرستاد؟ یعنی امیرالمؤمنین امام شد که همین اتفاق بیفتد؟ مسئله فقط همین بود؟ وحی نازل شد و قرآن آمد و اینهمه آدم برای این قرآن کشته شدند و شکنجههای عجیب و غریبی که انجام میدادند، عمار یاسر، پدرش، مادرش که جناب سمیه تحت شکنجههای بسیار عجیب و غریب آخر از چهار طرف به چهار مرکب او را بستند و او را تکهتکه کردند.[۵] اینها کشته شدند که چه بشود؟ اینها برای بهبود اوضاع اقتصادی کشته شدند؟
حرف حضرت زهرا این بود؟ خطبه فدکیه و سخنرانیهای دیگر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) این بود که پیغمبر برای چه آمد؟ ما وحی را برای چه میخواستیم؟ بعد از رحلت پیغمبر یک نفر بود که ناله میزد و فریاد میزد و شیون میکرد که وحی از ما قطع شد. الْوَحْی قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا[۶]. بیچاره شدیم، قدر و قیمت وحی را فقط فاطمهزهرا (سلاماللهعلیها) میدانست و مردم عادی عین خیالشان نبود. تفاوت علی (علیهالسلام) با دیگران را فقط فاطمه میدانست و بقیه میگفتند خوب مگر چه شده؟ اینها هم خوب هستند و اینها هم مسلماناند و نماز میخوانند. اینها هم کاروان مکه میبرند. حج که قطع نشد! نمیخواهم بحث را سیاسی کنم و زود از بحث برداشت بکنم. ولی این تحلیلهای آبکی گاهی در ذهن خود ما هم دیده میشود که قبل از انقلاب هم نماز بود و مسجد بود و هیئت بود و مردم مشهد میرفتند. انگار اصلاً نفهمیده قضیه چی است. مگر ما برای اینها انقلاب کردیم؟ ما اصلاً هیچی، انقلاب ما هیچی، مگر پیغمبر برای اینها آمد؟ مگر پیغمبر آمده بود شکمها را سیر کند؟
بعضیها از حرف سوءبرداشت میکنند و بعضیها هم دوست دارند که سوءبرداشت کنند. بعضی دلها که در این جلسه نداریم، مریض است و دوست دارند آخوند که میبینند یک چیزی بچسبانند. حرف ما خیلی شفاف است و الحمدلله همه اهل فکر و عقل هستند و میفهمند چه میگوییم. مشکلات اقتصادی ما اگر به دستور پیغمبر و اهلبیت عمل کنیم و عمل میکردیم، حل شده بود، به شواهد بسیار فراوان که بحث مفصلی هم هست که اگر خواستید میشود در مورد همین هم مفصل صحبت کرد. ولی مسئله این است که اقتصاد چیست؟ اوضاع اقتصادی هدف است یا وسیله؟ عدالت چیست؟ یکوقت من این مطلب را در دانشگاه فردوسی مشهد مفصل بحث کردم. دوستان فرهیخته و نخبهای بودند و بحث هم بحثی جدی است.
گفتیم: «آیا پیغمبر آمده عدالت بیاورد؟» چون بعضی وقتها فکر میکنیم هدف از ظهور امام زمان عدالت است، البته امام زمان عدالت هم میآورند، البته مسئولین ما باید عدالت هم بیاورند. البته ما در اجرای عدالت در جمهوری اسلامی ضعفهای جدی داریم و آنطور که باید و شاید عدالت در مملکت ما رعایت نمیشود و همه این را میدانیم و مسئولین هم از همه بهتر میدانند.
ولی مسئله این است که فقط عدالت و تمام؟ مگر در کندوی زنبور عسل عدالت رعایت نمیشود؟ مگر بین مورچهها عدالت رعایت نمیشود؟ یعنی در نهایت قرار است ما بشویم یک جامعهای که الگو ما و امام ما زنبور عسل باشد؟ تعبیری که دیشب از امیرالمؤمنین خواندم؛ یعنی مدل مطلوب ما، امام یعنی کسی که ما از روی دست او مینویسیم، یعنی ما داریم از روی دست زنبور مینویسیم؟ با هم خوب بخوریم، خوب بچرخیم و هر کس برود و شهد خودش را بیاورد و عسل خودش را تولید کند و همه با هم زندگی کنیم و دور هم باشیم و بعد هم بمیریم؟ اینکه یعنی ما اقتدا کردیم به زنبور عسل! آیا خدا ما را آدمیزاد خلق کرد که نهایتاً راه بیفتیم دنبال زنبور عسل؟ جامعه آدمیزاد آخرش زور بزند و بشود شبیه زنبور عسل؟ اگر خدا پیغمبر و امام و قرآن و همه را فرستاد که نهایتاً بشویم زنبور عسل، خب از اول ما را هم زنبور عسل خلق میکرد و این قرآن را هم نمیخواستیم. پیغمبر هم نمیخواستیم و اینهمه کشت و کشتار و درگیری هم نداشتیم و اینهمه دست امیرالمؤمنین بستن و پهلوی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) شکستن و سر اباعبدالله بر نیزه کردن دیگر ندارد، اینهمه داستان نداشت. ما برای چه انسان خلق شدیم؟
اینها سؤالات جدی است که بعضاً در منبرها نه گوینده حال این حرفها را دارد و نه اقتضای جلسه این است که بحثهای عمیق مطرح شود. یکچیزهایی از مصائب حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بگوییم و بعد هم برویم.
ما از اول طلبگی عهد کردیم و بنا بر این داشتیم که خیلی در این فضاها بحث را نبریم و به مباحثی که جدیتر و مهمتر است بپردازیم. ممکن است بعضی جاها این حرفها آنقدر هم مشتری نداشته باشد، ولی الحمدلله تجربه نشان داده که عموم مردم به این بحثها اشتیاق دارند و دوست دارند مباحث عمیقتری مطرح شود. البته این به آن معنا نیست که من چیزی بلدم و یا حرف عمیقی داریم. قضیه فاطمیه، قضیه عمیقی است و مسئله فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) فقط اینها نبود که «آی مردم اگر علی رئیس نشود تورم فلان درصد میشود.» یا مثلاً «مرغ گران میشود پس به علی رأی بدهید.» بعد دیدند مرغ گران نشد و وضع ما هم بهتر شد، پس فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) چه میگفت؟
مسئله این است که تو را آفریدهاند برای بندگی. وَمَا خَلَقتُ ٱلجِنَّ وَٱلإِنسَ إِلَّا لِیعبُدُون[۷]. آنکه برای تو اصل و اساس است، عالم بقا است[۸]. بله ما یکوقتهایی یکچیزهایی میگوییم و یک قرآنی هم میخوانیم، ولی برای یک چیز دیگری داریم زندگی میکنیم. ماه رمضان قرآن میخوانیم برای ثوابش. ولی در زندگی که میرویم میبینیم خبری از این حرفها نیست. وَمَا خَلَقتُ ٱلجِنَّ وَٱلإِنسَ إِلَّا لِیعبُدُون. سوره ذاریات را خواندی؟ جزء امروز خودت را خواندی؟ در مجلس ختم سوره ذاریات را خواندی و به روح آن مرحوم هدیه کردی؟ آیات قرآن برای مُردهها آمده بود یا برای زندهها؟ آمده بود به روح مُردهها برسد یا آمده بود که روح زندهها را بالا ببرد؟ مگر قرار نبود هدف، بندگی باشد؟ اینها دارند سمت بندگی میبرند یا نه؟ دیشب عرض کردم گفت: «حَی عَلَی خَیرِ اَلْعَمَلِ را نگویید.[۹] مگر نماز بهترین عمل است؟ جهاد، کاسبی، مردم باید بروند پول بیاورند و سرمایه و اقتصاد را بچرخانند.» گاهی در زندگی ماها هم همین هست. میگوییم خدا لعنت کند غاصبان فدک را قاتلین حضرت زهرا را، ولی آخر که باز داریم از روی دست همینها مینویسیم.
مگر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نفرمود چی برای زن بهتر است؟[۱۰] دیشب عرض کردیم. بهترین و والاترین نقش یک زن، نقش مادری است. این اختلاط، این قاتى بودن، توی جامعه با مرد سروکله زدن بدون ضرورت و بدون نیاز، سروکله زدنی که آسیب دارد، عاطفه ردوبدل میکند، اینها شر است و مفسده است. به بعضیها که میگوییم، میگویند: «یعنی چی؟ یعنی اینها همه بروند کنج خانههایشان و پول درنیاورند؟ این مگر دل ندارد که ماشین آخرینمدل سوار بشود؟ باید برود کار کند و پول دربیاورد. زن و مرد با هم ندوند که خرجشان تأمین نمیشود.» البته من قبول دارم که خیلی وقتها خرج زندگی تأمین نمیشود، ولی چه چیزی را داری فدای چه چیزی میکنی؟
گفت طرف یک اسکناس صدتومانی از جیبش افتاد توی جوی آب، تاریک بود، دنبالش میگشت. دید پیدا نمیکند دست کرد از جیبش یک کاغذ درآورد آتش زد که آن را پیدا کند، صدتومانی را پیدا کرد، ولی دید تراول پنجاه هزار تومانی آتش زده است. بعضی وقتها ما برای سیر کردن شکم خودمان، همهچیز را از دست میدهیم، دنیا و آخرتمان. نسلمان را داریم نابود میکنیم که این لقمه به آخر برج برسد. چه چیزی را فدای چه میکنیم؟ اولویت چیست؟ خودت مهمی. بندگی تو مهم است، عالم بقای تو مهم است.
امیرالمؤمنین فرمود: «هفت اقلیم عالم را به من بدهند و هفت آسمان را بدهند، من یک پر کاه را به ظلم از دهان مورچه بیرون نمیکشم»[۱۱]، امیرالمؤمنین چه میفهمید که ظلم نمیکرد و نگاهش به ظلم این است؟ نکته اساسی بحث این است که امیرالمؤمنین امام متقین است. امام المتقین. این خیلی نکته اساسی ای است. کسانی به علی رو میآورند که اهل تقوا هستند. اینها قدر علی را میدانند. کسانی که امام در حد شکم و اقتصاد و کاسبی و بودجه و بازار و روابط بینالملل و اینها میخواستند که خلفای قبلی برایشان بهتر بود. آنها میرفتند کشورگشایی میکردند.
امیرالمؤمنین کشورگشایی را که متوقف کرد، بلکه افتاد به جان داخلیها و گفت اولازهمه برخورد با معاویه! قبلیها که بهتر بودند، اگر بنا به پول و بودجه بود، خدا رحمت کند قبلیها را.
مسئله امیرالمؤمنین یک چیز دیگر است. او میگوید من با طغیان مبارزه میکنم، من بنده میخواهم. من هدفم عبودیت است، من تقوا را میخواهم به جامعه بیاورم، من میخواهم یادت نرود که خانهات کجاست، یادت نرود که زندگیات کجاست. «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَه لَهِی الحَیوان»[۱۲]. مگر تو برای اینجا خلق شدهای؟ مگر همه زندگی همین است؟ این حرفها سنگین است و البته همین الآن هم اگر این حرفها در جامعه ما مطرح شود مسخره میشود. ما آدم داشتیم که رئیس جمهور هم بود ولی مسخره کرد و گفت مگر ما قرار است مردم را ببریم بهشت؟[۱۳] خب احمق، پس آن عمامه چی است که روی سر خودت گذاشتی و این جایگاه چی است که روی خون سیصد هزار شهید نشستهای؟ وقتی نمیخواهی مردم را به بهشت ببری، غلط کردی آمدی مسئولیت دست گرفتی! اگر قرار بود مردم را به بهشت نبری، برای چی عمامه و ریش گذاشتی که مردم به تو رأی بدهند؟ کراواتیها و عرقخورها که بودند بهتر هم مردم را سر کیف میآوردند. اصلاً برای چی انقلاب کردیم؟ مردم انقلاب کردند که بروند بهشت، مسئولین اینها را ببرند بهشت. البته بهشت بدون درست شدن اوضاع اقتصادی نمیشود.
فرمود نزدیک است که فقر به کفر کشیده شود.[۱۴] ولی این را هم بدانید، یک عزیز بزرگواری دیشب بعد از جلسه خیلی با محبت و احترام و گلایه، فرمودند اوضاع این مملکت چه زمانی قرار است درست بشود و این دزدیها چه زمانی جمع میشود؟ البته بنده چون سرم شلوغ بود و دوستان هم بودند، وقتی دوستان دیگر آمدند این عزیز بزرگوار رفتند. الآن اگر تشریف دارند خدمتشان عرض میکنم.
یک وقتی هست که شما یک مملکتی دارید یک سرنیزه و چماق بالای سر مردم میگیری و تا یک کسی گرانفروشی کرد پدرش را درمیآوری، اعدام میکنی، نمیگذاری کسی نُطُق بکشد. البته این هم در هر جایی جواب نمیدهد. ولی به هر حال تا حدی جواب داده است.
داستان نادرشاه افشار را شهید مطهری نقل میکرد. پیرمردی به نادر گفت سرباز تو ماست من را خورده، البته من بعید میدانم داستان را و انشاءالله اینجوری نبوده، ولی چون شهید مطهری نقل میکند من از قول ایشان میگویم[۱۵]. به سربازش گفت ماست این را خوردی؟ گفت نه. گفت شکمش را بشکافید ببینیم خورده یا نه[۱۶]. یک وقت مملکت این شکلی است و کسی جرئت ندارد دست از پا خطا کند. امیرالمؤمنین فرمود: من بلدم با شمشیر همه را ببرم بهشت، میدانم اگر شلاق بزنم همه راه میآیید، ولی قرار نیست من شما را بهشت ببرم در حالی که خودم بروم جهنم.[۱۷] قرار نیست من به شماها ظلم کنم که شماها آدم بشوید.
بله. یک بخشی از مملکت ما به این است که نظارت نیست. کسی هم که باید نظارت بکند گاهی خودش دزد است. گاهی از همه دزدها دزدتر است. ولی شما فکر میکنید با پلیس قوی و یک قوه قضائیه قوی و با یک نظارت قوی قضیه حل میشود؟ ماشین را برده بودیم تعمیرگاه، چون بخش زیادی از عمر بنده در تعمیرگاه میگذرد، موتور ماشین را تعمیر کرد، قطعات را که هنوز هم سر در نیاوردیم و این همه هم که رفتیم آدم از یک کاری که خوشش نمیآید دل نمیدهد و آخر هم یاد نمیگیرد. یک مقداری هزینه سنگینی فاکتور کرد و گفتم تخفیف بده. گفت تخفیف به این بود که فلان قطعه ماشینت را که معمولاً تعمیرگاهها درمیآورند و عوض میکنند چون مال تو فابریک بود، مثلاً فابریک پنج میلیون میارزد، من میتوانستم یک قطعه دستدوم بیندازم با دویست و پنجاه هزار تومان و تو هم هیچوقت نمیفهمیدی. تخفیف تو همین بود که قطعه را ندزدیدم. گفتم این هم شد منّت سر من؟ گفت برو ببین بقیه چهکار میکنند.
یک کسی کلیپ فرستاده بود و گفته بود حواستان باشد، خرید و فروش ماشین میخواهید بکنید، بعضیها که لحظه آخر میخواهند ماشین را قولنامه کنند، یک حبه قند میاندازند داخل باک ماشین، ماشین دچار مشکل میشود و میگویند موتور ماشین مشکل دارد و پنجاه تومان تخفیف میگیرند. هیچی هم نشده.
وقتی آدم بیتقوا و مملکت این شکلی شد که البته یک بخشی از این هم معلول کار خود مسئولین ماست. این را هم ما انکار نمیکنیم، اینکه فرهنگ جامعه رشد نمیکند، بخشی از آن گردن مسئولین است. ولی مسئله اساسی ما مسئله فرهنگ است، مسئله اعتقاد است، مسئله باور است. مگر هرکس دزدی نکرد باید مورد تشویق قرار بگیرد؟ تا وقتی دوربین بالای سرش هست دزدی نمیکند. شما در غرب میبینید، میگویند دو ساعت برق میرود و این دوربینها از کار میافتد، آمار دزدی در فروشگاهها به کجاها که نمیرسد.
مگر هرکس دزدی نکرد، لزوماً، آدم باتقوایی است؟ آن باور و آن اعتقاد مهم است، امیرالمؤمنین امام متقین است. ناله حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) سر همین باور است. میگوید اینها ممکن است مسئله اقتصاد تو را حل بکند، ولی باور تو را نابود میکند. میگوید خیر العمل چی است؟ نماز چی است؟ تقوا کدام است؟ ذکر چی است؟ پول، شلاق میزنم باید بروی کار کنی و پول در بیاوری؛ و الا پدرت را درمیآورم. تمام شد؟ رسیدی به چیزی که میخواستی؟ پیغمبر برای همین آمده بود؟ پس پیغمبر برای چه اینهمه مدارا میکرد؟ امیرالمؤمنین برای چه اینهمه مدارا میکرد؟
نکته اصلی بحث را نمیدانم توانستم با این بیان نارسا عرض کنم یا نه. چیزی که مسئله فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) است این است که باور مردم چقدر قوی میشود، اعتقادشان چقدر قوی میشود. یک مسئولی باید بیاید، امامی باید بیاید، حاکمی باید بیاید که قبر و قیامت و معاد باور خودش باشد، خودش اهل توجه است، خودش اهل ذکر است، خودش اهل خلوت است. این خیلی مسئله است. از این نکته نباید غافل بود.
در مورد انقلاب و مسائل روز چون نکاتی را عرض کردم، میخواهم نکات دیگری را هم عرض کنم که کمی مطالبی که عرض میکنیم تعدیل بشود. ما قبول داریم که در مملکت مشکلات الیماشاءالله است. مافیاهای عجیب و غریب، مافیای خودرو، مافیای مسکن، کمر ملت را شکستهاند.
چند روز پیش به رفقا گفتم که سال گذشته در یک سخنرانی گفتم مرغ شده پنجاه تومان. همه هاج و واج شدند، الآن راحت صد تومان میخریم و زندگی میکنیم. در یک سال مرغ که رزق مردم است دو برابر شد. گوشت کیلویی ششصد الی هفتصد تومان. اینها درد است، ناله است، اینها غصه است. قشر ضعیف جامعه میخواهد چهکار بکند. کارمند، روزمزد، خانوادههای عیالوار، خانوادهای که یک زن سرپرست خانوار است، اینها جگر آدم را خون میکند و دل آدم را میسوزاند، ولی یادمان نرود، مسئله فرهنگی و اعتقادی از این مسائل بهمراتب برای ما شدیدتر و بدتر است.
این انقلاب کم و کسری زیاد دارد، ولی لااقل شما در سران این مملکت یک شخصیتی مثل حضرت امام (ره) را میبینید. آدمی است که بختیار در مورد امام صحبت میکند، جلسه شورای سلطنت است و جلسه شورای امنیت کشور است در مورد اینکه اجازه بدهیم امام خمینی وارد کشور بشود یا نه؟ فایل صوتی بختیار موجود است – بختیار کسی است که در جنگ ایران و عراق میگفت آرزو میکنم صدام غلبه کند بر جمهوری اسلامی- میگوید: «خمینی خیلی ترس ندارد، خیلی زاهد است، من آمار او را دارم، نانی که میخورد غذایش اینطوری است، عدالتش اینطوری است، انصافش اینطوری است، این آنقدر ترسی ندارد و فکر نکنید اگر بیاید میخواهد همه ما را قتلعام بکند.»[۱۸]
من به تلقی او کار ندارم و بعدها همینطور شد و لطف خدا بود وقتی حضرت امام وارد این مملکت شد با دست خالی و با اراده مردم امام پیروز شد و نه با کودتا و کشتار و قتلعام. ولی نگاه بختیار را ببینید، در ذهن دشمن هم امام خمینی یک نقطه سیاه نگذاشته که مثلاً این آدم اهل زد و بند و کثافتکاریهای سیاسی است. خود این خیلی نکته مهمی است.
بله. این جمهوری اسلامی سر تا پا اشکال و ایراد و انتقاد دارد، ولی از این نکته غافل نشویم که شما یک حاکم و یک رئیسی داری که سر تا پا بیفرهنگی است، این نکته مهمی است. مثلاً من الآن به شما بگویم فلان فرمانده سپاه مافیای قاچاق مواد مخدر این کشور است، یا بگویم: «برادر رئیسجمهور، یا فرزند رهبری هرچقدر شیشه و گُل وارد این مملکت میشود خودش وارد میکند»، این تهمتها با وجود اینکه خیلی تهمت زدن به مسئولین مملکت میچسبد، ولی این را اگر بگوییم کسی باورش نمیشود و این حرف را نمیپذیرد.
حالا در حکومت پهلوی که نگاه میکنی اشرف عامل اصلی قاچاق مواد مخدر به داخل مملکت است. نفر اول حکومت بعد از شاه. خودشان مبدأ فساد بودند. فساد را در جامعه ایجاد میکردند. میبردند از فساد. نانشان در فساد جامعه بود. اینکه یک حکومتی نسبت به فساد ضعیف برخورد میکند، که این هم البته عواملی دارد و بحثی دارد. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمود من میخواهم با شماها باشم و بهواسطه شما با فساد برخورد کنم، درحالیکه شماها خودتان فاسد هستید. از کجا بیاورم؟ ملائکه را که نمیتوانم بیاورم و مسئول کنم؟ من ده نفر را میسپارم به بالاسری و میگویم حواست باشد اینجا دزدی و اختلاس نشود.[۱۹] خود او میخورد و میبرد، این را چهکار کنیم. اینجاست که عرض کردم تقوا اساس کار است و مشکل امیرالمؤمنین کمبود تقوا در آحاد جامعه است.
برای همین است که میبینید عمده کلمات امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه که اکثر کلمات امیرالمؤمنین است در دوران حکومتش، اکثر مطالب نهجالبلاغه در مورد تقوا است و یاد مرگ. این رهبر مملکت است. بابا اینها را ول کن بگو قیمت گوجه و فلان چیز گران شده. اصلیترین چالشی که امیرالمؤمنین دارد، مسئله تقواست. معادباوری است، فکر و عقیده دینی است. حتی امیرالمؤمنین اگر حاکم هم بشود، در قضیه سقیفه و فدک که اصلاً امیرالمؤمنین حاکم نشد، وقتی حاکم هم بشود، این فکر و فرهنگ وقتی درست نباشد، باز هم علی نمیتواند کاری بکند، ولی این هم که رأس مملکت خودش مولد فساد باشد، یا بنا دارد با فساد برخورد بکند، ولی پایینتر که میآید آنقدر عزم و تلاش نیست و آنقدر اثر آدم نمیبیند، خود این یک بُرد است. اینها را هم بگو، به اینها هم باید توجه کنید. این است که همه این دشمنان را شما میبینید نه نسبت به حضرت امام و نه نسبت به رهبر معظم انقلاب، نسبت به شخص اینها اصلاً کسی جرئت نمیکند یک نقطه سیاه پیدا کند. اصلاً ندارد که بخواهد بچسباند. چی را میخواهید بگویید. مثلاً بگویند ایشان آخر هفتهها میرود ویلای فلانجا. خوب کی میخواهد این را باور کند. بله بعضی از مسئولین مملکت ما بودند که روز تاسوعا عاشورا میرفتند جتاسکی[۲۰]. اینجوری هم داشتهایم. خیلیها هم از این قضایا خبر داشتند. ولی این را کی باور میکند؟ یک چیزهایی باید به طرف بخورد. این نکته اساسی قضیه است.
پس امامت دو سر دارد. یک سرش امیرالمؤمنین است، یک سرش هم امت است. اینطوری نیست که اگر امام خوب بود همهچیز تمام است. امت خوب هم میخواهیم. چقدر این امام را باور دارد و چقدر همسو با امام است. چقدر هدفش با هدف این امام یکی است. امام یعنی کسی که تو را در این راه ببرد، وقتی من اصلاً در این راه نمیخواهم بیایم چی؟ راه امیرالمؤمنین راه تقواست. اینها راهشان پول و درآمد و کاسبی بود. همیشه هم همین بود. در مورد هارونالرشید و ثروت هارونالرشید و فساد اقتصادی هارونالرشید عجایبی نقل شده است[۲۱]. شب دامادی پسرش فرشی زیر پای او انداختند که از طلا درست کرده بودند. نقل تاریخی دارد که هزینه این چقدر بود و هزینه بیتالمال در شهرهای بزرگ چقدر بود. هزینه فرشی که در دامادی او زیر پایش پهن کرده بودند، بودجه پنج استان بزرگ مملکت بود[۲۲].
زمان شاه خودمان هم بودجهای که خرج جشنهای ۲۵۰۰ ساله شد نمونه ای از فساد کلان بود[۲۳]. الآن هم هویدا را میزنند توی سر جوانها و میگویند هویدا اینطور و آنطور بود. هویدا را کی زندانی کرد، خود شاه زندانی کرد[۲۴]. بعضی بدیهیات تاریخی را آدم خندهاش میگیرد در این فضاهای رسانهای چیزها را جابجا میکنند؟ هی میگویند هویدا اینطور بود، آنطور بود، در حکومت هویدا خودکار این قیمت بود. هویدا را کی به جرم فساد زندانی کرد؟ خود شاه انداخت زندان. اگر این خوب بود که شاه او را زندانی کرد، اگر هم بد بود چرا از او تعریف میکنید؟ آدم از بعضی واضحات تاریخی تعجب میکند. بچه محمدرضا را میخواستند بفرستند مدرسه با هلیکوپتر شخصی میفرستادند.[۲۵] ما لااقل در یک دوران حاکمیت هستیم که کسی افتخار نمیکند که آقازاده باشد یا بچهاش را اینجوری بفرستد مدرسه.
آقازاده الآن کم نداریم، بخوربخور هم کم نیست، اینها که عرض میکنم اسنادش موجود است، اگر خواستید برای شما میآورم. این خودش یک مسئله فرهنگی است. اینکه فساد آن طبقه حاکم زشت باشد، این خودش یک رشد فرهنگی است. کسی افتخار نکند به اینکه ما میخوریم و میبریم و کیف میکنیم و هیچکس هم هیچ غلطی نمیتواند بکند. این خودش فرهنگ است و خودش یک مرتبهای از تقوا است. این خودش جامعه را مهار میکند. کنترل میکند. انشاءالله خدا کمک کند که بتوانیم از این مشکلات عبور کنیم و خدا کمک کند که بتوانیم فرهنگمان را روزبهروز تقویت کنیم و مشکلات این مردم و این مملکت ریشهاش اینجاست.
امیرالمؤمنین آدم باتقوا میخواهد و مشکل امیرالمؤمنین همین است که آدم باتقوا میخواست. به مردم کوفه فرمود: من میخواستم با شماها دنیا را اصلاح کنم، شما کسانی هستید که اگر یک ظرف به شما بدهم میترسم دسته آن را بدزدید و به من برگردانید.[۲۶] و گفت من از خود شماها بیشتر از همه میترسم. تو خودت باور نداری، حالا من با تو این باور را به همه عالم منتقل کنم؟
این میشود مظلومیت امیرالمؤمنین، مظلومیت حضرت زهرا و مظلومیت اهلبیت (ع). وضعیت فرهنگی جامعه را ببینید، زمان خلیفه دوم بخشنامه کردند مالیات را. بخشنامه کردند که مالیات دو برابر شد. چند نفری را از مالیات معاف کردند و یکی از کسانی که معاف از مالیات بود، قُنفُذ بود. این روایت موجود است.
شما ببینید در یک جامعه، این اوج وضعیت فرهنگی پست است که بهجای اینکه محکوم کند و ذلیل کند کسی را که به دختر پیغمبر اهانت کرده، حمله کرده، او را اکرام میکند و حاکمیت به قُنفُذ جایزه میدهد. این مردم هم دارند در این مملکت زندگی میکنند. انگار ارزش بوده. امیرالمؤمنین میگوید[۲۷]: میدانید چرا به قُنفُذ این عنایت را کردند؟ برای این بود که قنفذ ضربهای به بازوی فاطمه زد و این به شکرانه ضربهای بود که او به بازوی فاطمه زد. برای همین معاف از مالیاتش کردند.
شما ببینید وضعیت جامعه چطوری میشود. قُنفُذ را در جامعه تشویق میکنند و جزء رزومه و سابقه کاریاش میشود. الآن در جامعه محترم و معتبر است. مثلاً اگر در انتخابات بخواهد شرکت کند میپرسند چهکار کردهای؟ میگوید کسی هستم که حمله کردم به خانه فاطمه، من بودم که دست فاطمه را از دامان علی کوتاه کردم. این جامعه معیوب و فاسد است. این از فساد ظاهری بدتر است. این فساد فکری و فرهنگی است. حالا قضیه ضربه را هم عرض کنم و روضه من تمام.
ضربه قنفذ کدام ضربه بود. فاطمه زهرا بین در و دیوار است که نمیخواهم شرح بدهم با چه وضعی بود. با آن حالی که بچه بین در و دیوار سقط شده است. میدانید زن چه حالی دارد وقتی یک بچه شش ماههاش سقط میشود. در این حال نیاز به مداوا دارد، نیاز به بستری دارد، درد فاطمه این است که بین در و دیوار خودش را کشید روی زمین با آن وضعیت خیزان خودش را کشید به سمت امیرالمؤمنین، علی را دارند در کوچه میبرند. دست انداخت به کمربند امیرالمؤمنین و فرمود نمیگذارم علی را برای بیعت به مسجد ببرید.[۲۸] برای توجیه کارشان میخواستند علی را ببرند و بگویند علی هم با ماست، علی هم ما را تأیید میکند. این به آن دیگری نگاه کرد و گفت چه کنیم، گفت غلاف شمشیر را بیرون بیاور. امام صادق فرمود قنفذ ضربهای به بازوی مادر ما فاطمه زهرا زد که بازوی او جوری ورم کرد «کأَنَّهُ الدُّمْلُجُ». دملج به بازوبندهای برجسته میگویند. بازوبندهایی که گاهی اوقات به پهلوانها میدهند. بازوی مادر طوری ورم کرد که انگار بازوبند بزرگ به این بازو بسته بودند.
در روایت دیگری فرمود «کانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا»[۲۹]، با همین ضربه بود که فاطمه از دنیا رفت؛ یعنی ضربهای که بین در و دیوار بود، آن سقطجنین و آن شکستن پهلو، همه دردها یک طرف و آنکه از همه دردها کاریتر بود و آسیبش بیشتر بود این ضربهای بود که به بازوی فاطمه وارد شد.
الا لعنتالله علی القوم الظالمین.
وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیّ مُنقَلَبٍ ینقَلِبون.
[۱]. سوره طه، آیات ۲۵-۲۸.
[۲]. إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّٰلِحَٰتِ أُوْلٰئک هُمْ خَیرُ الْبَرِیَّهِ (سوره بینه، آیه ۷).
[۳]. وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ ۖ وَکثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ. (سوره مائده، آیه ۶۶).
[۴]. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کانُوا یکسِبُونَ. (سوره اعراف، آیه ۹۶).
[۵]. (امین، اعیان الشیعه، ج هشت، ص سیصد و هفتاد و دو).
[۶]. قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِی ع مِنْ أَینَ لَک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ وَ الْوَحْی قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ یا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَهَ فَرَأَیتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ ص فِی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیضِ فَلَمَّا رَآنِی قَالَ هَلُمِّی إِلَی یا بُنَیهِ فَإِنِّی إِلَیک مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْک إِلَی لِقَائِک… (مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۷۹).
[۷]. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ. (سوره ذاریات، آیه ۵۶).
[۸]. إِنَّکُمْ إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَهِ لاَ لِلدُّنْیَا وَ لِلْبَقَاءِ لاَ لِلْفَنَاءِ (تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج۱، ص ۲۷۰).
[۹]. عَنْ عِکرِمَهَ قَالَ: قُلْتُ لاِبْنِ عَبَّاسٍ أَخْبِرْنِی لِأَی شَیءٍ حُذِفَ مِنَ اَلْأَذَانِ حَی عَلَی خَیرِ اَلْعَمَلِ قَالَ أَرَادَ عُمَرُ بِذَلِک أَنْ لاَ یتَّکلَ اَلنَّاسُ عَلَی اَلصَّلاَهِ وَ یدَعُوا اَلْجِهَادَ فَلِذَلِک حذفها مِنَ اَلْأَذَانِ (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۴۰).
[۱۰]. عَلِی بْنُ عِیسَی فِی کشْفِ اَلْغُمَّهِ نَقْلاً مِنْ کتَابِ أَخْبَارِ فَاطِمَهَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ لاِبْنِ بَابَوَیهِ عَنْ عَلِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کنَّا عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَی شَیءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَیینَا بِذَلِک کلُّنَا حَتَّی تَفَرَّقْنَا فَرَجَعْتُ إِلَی فَاطِمَهَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ فَأَخْبَرْتُهَا بِالَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لاَ عَرَفَهُ فَقَالَتْ وَ لَکنِّی أَعْرِفُهُ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لاَ یرَینَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ یرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ یا رَسُولَ اَللَّهِ سَأَلْتَنَا أَی شَیءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لاَ یرَینَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ یرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ فَقَالَ مَنْ أَخْبَرَک فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی فَقُلْتُ فَاطِمَهُ فَأَعْجَبَ ذَلِک رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، وَ قَالَ: اِنَّ فاطِمَهُ بِضعَهُ مِنّی (شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۶۷).
[۱۱]. وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکهَا عَلَی أَنْ أَعْصِی اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُه. (سید رضی، نهج البلاغه، ص ۳۴۷).
[۱۲]. وَمَا هَٰذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِی الْحَیوَانُ ۚ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ. (سوره عنکبوت، آیه ۶۴).
[۱۳]. سایت مشرق، «روحانی و ماجرای بهشت اجباری با شلاق!»، تاریخ درج مطلب ۴ خرداد ۱۳۹۳، تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، برای ادامه مطلب کلیک کنید.
[۱۴]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: کادَ الْفَقْرُ أَنْ یکونَ کفْراً وَ کادَ الْحَسَدُ أَنْ یغْلِبَ الْقَدَر. (کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۰۷).
[۱۵]. (شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ۵۴). شهید مطهری این ماجرا را به عنوان مثال طرف مقابل نقل میکند.
[۱۶]. هنگامیکه نادر شاه افشار در بیابانی اردو زده بود، یکی از رعایای قلعه مجاور شکایت کرد که فلان سرباز مقداری از ماستهای مرا خورده است. نادر سرباز را احضار و از وی بازخواست میکند. لیکن سرباز انکار میکند. سپس نادر رو به شاکی کرده و میگوید شکم این سرباز را پاره میکنم اگر در آن ماست بود ترا آزاد میکنم و او بسزای عمل خود رسیده است اما اگر ماست نبود، ترا نیز بقتل خواهیم رساند. آن شخص پذیرفت، اما سرباز امتناع ورزید. نادر گفت اینک مرتکب دو جرم شدی، یکی اینکه به رعیت ظلم کردی، دیگر آنکه به نادر دروغ گفتی. آنگاه فرمان داد وی را به مجازات رسانیدند. (انجمن آثار ملی، نادرنامه، ص ۵۹۸. این داستان را در شمار افسانههای منسوب به نادر برشمرده است).
[۱۷]. وَ اللَّهِ لَکَثِیرٌ فِی الْبَاحَاتِ قَلِیلٌ تَحْتَ الرَّایَاتِ وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیمُ أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی. (نهج البلاغه، خطبه ۶۹).
[۱۸] برای مشاهده کلیپ سخنان بختیار کلیک کنید.
[۱۹]. و من خطبه له (علیه السلام) بعد لیله الهَریر و قد قام إلیه رجل من أصحابه فقال نَهیتَنا عن الحکومه ثم أمَرتَنا بها. [فما ندری] فلم نَدر أیّ الأمرین أرشَد؟ فَصَفِق (علیه السلام) إحدى یدیه على الأخرى ثم قال:
هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَکَ الْعُقْدَهَ، أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حِینَ أَمَرْتُکُمْ [بِمَا أَمَرْتُکُمْ] بِهِ، حَمَلْتُکُمْ عَلَى الْمَکْرُوهِ الَّذِی یَجْعَلُ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً، فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَیْتُکُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُکُمْ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ تَدَارَکْتُکُمْ لَکَانَتِ الْوُثْقَى، وَ لَکِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ؟ أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی، کَنَاقِشِ الشَّوْکَهِ بِالشَّوْکَهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا. اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِیِّ وَ کَلَّتِ [النَّزَعَهُ] النَّزْعَهُ بِأَشْطَانِ الرَّکِیِّ. (نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱).
[۲۰]. هاشمی رفسنجانی، خاطرات سال ۱۳۷۰: سازندگی و شکوفایی، صفحه ۲۳۶.
[۲۱]. خلّف الرشید مائه ألف ألف دینار، ومن الأثاث والجوهر والورق والدواب ما قیمته مائه ألف ألف دینار وخمسه وعشرون ألف دینار (سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، ص ۲۱۸).
[۲۲]. قیل أعظم الولائم الإسلامیه اثنتان: إحداهما ولیمه زفاف الرشید على زبیده کانت الهبات فیها غیر محصوره حتى أنهم کانوا یهبون أوانی الذهب مملوءه بالفضه وأوانی الفضه مملوءه بالدنانیر ونوافج المسک وقطع العنبر وجلیت فی درع من الدر لم یقدر أحد على تقویمه وضبط ما خرج فکان خمساً وخمسین ألف ألف وثانیتهما ولیمه بوران على المأمون فرش فیها حصیر منسوج بالذهب ونثر علیها من اللالی ما أغنى خلقاً کثیراً قال شارح المقامات تقرر ما خرج من بیت المال فکان أربعین ألف ألف وقال غیره عن زبیده سبعه وثلاثین وأوقد فیها شمعه من العنبر زنتها ثمانون رطلاً وکتب رقاعاً بأسماء ضیع ورساتیق وصلات وجعلها فی بنادق المسک فی النثار فکان الذی یلتقط شیئاً منها یحبس علیه وقیل کان الحطب الذی أوقد فیها قد نقل بأربعه آلاف بغل أربعه أشهر فلم یکف حتى أوقد المکان. (انطاکی، داود، تزیین الاسواق فی اخبار العشاق، ج ۱، ص ۱۹۵).
[۲۳] با توجه به اسناد و مدارک موجود، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله در سال ۱۳۵۰ بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار هزینه دربر داشته است؛ و هرگاه در نظر بگیریم که با توجه به قیمت ۸/ ۱ تا ۲ دلاری نفت در هر بشکه در اواخر دهه ۱۳۴۰ درآمدهای ارزی حاصله از فروش نفت به زحمت به ۰ /۰ /۵۰۰/ ۱ دلار بالغ میشد، صرف حدود ده درصد کل اعتبارات ارزی کشور در عرض یک سال برای هزینههای جشن ۲۵۰۰ ساله برای رژیم بسیار سنگین بود. به علاوه این اجازه برداشت و مصرف این مبلغ طی هیچ مصوبه ای در دولت و مجلس تایید نشده بود.
رک: هزینههای جشنهای ۲۵۰۰ ساله چگونه تامین شد؟
[۲۴]. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ میگوید: «ازهاری چون مشتاق بود حسن نیت خود را به مخالفان نشان دهد، فوراً دوازده تن از مقامات عالیرتبه را توقیف کرد که از آن میان آقای هویدا را در خانهاش تحت نظر قرار داد. او به من گفت: فقط محاکمهای منصفانه میتواند چگونگی اتهامات وارده به نخستوزیر سابقم و دیگر کسانی را که توقیف کرده بود، روشن سازد.» (پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، ص ۳۴۹).
[۲۵]. مستند شهبانو، ملکه ایران.
[۲۶]. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِیتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ (نج البلاغه، خطبه ۲۵).
[۲۷]. قَالَ سُلَیمٌ: انْتَهَیتُ إِلَی حَلْقَهٍ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لَیسَ فِیهَا إِلَّا هَاشِمِی غَیرَ سَلْمَانَ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَهَ وَ قَیسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ، فَقَالَ الْعَبَّاسُ لِعَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ: مَا تَرَی عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ یغَرِّمَ قُنْفُذاً کمَا غَرَّمَ جَمِیعَ عُمَّالِهِ؟ فَنَظَرَ عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ إِلَی مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَینَاهُ، ثُمَّ قَالَ: شَکرَ لَهُ ضَرْبَهً ضربها فَاطِمَهَ عَلَیهَا السَّلَامُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِی عَضُدِهَا أَثَرُهُ کأَنَّهُ الدُّمْلُجُ… (مجلسی، بحارالأنوار، ج ۳۰، ص ۳۰۳).
[۲۸]. وَ اشْتَدَّ بِهَا الْمَخَاضُ وَ دَخَلَتِ الْبَیتَ فَأَسْقَطَتْ سِقْطاً سَمَّاهُ عَلِی: مُحَسِّناً، وَ جَمَعْتُ جَمْعاً کثِیراً، لَا مُکاثَرَهً لِعَلِی وَ لَکنْ لِیشُدَّ بِهِمْ قَلْبِی وَ جِئْتُ- وَ هُوَ مُحَاصَرٌ- فَاسْتَخْرَجْتُهُ مِنْ دَارِه مُکرَهاً مَغْصُوباً وَ سُقْتُهُ إِلَی الْبَیعَهِ سَوْقاً، وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ عِلْماً یقِیناً لَا شَک فِیهِ لَوِ اجْتَهَدْتُ أَنَا وَ جَمِیعُ مَنْ عَلَی الْأَرْضِ جَمِیعاً عَلَی قَهْرِهِ مَا قَهَرْنَاه… (مجلسی، بحارالأنوار، ج ۳۰، ص ۲۹۵).
[۲۹]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ)، قَالَ: وَلَدَتْ فَاطِمَهُ (عَلَیهَا السَّلَامُ) فِی جُمَادَی الْآخِرَهِ، یوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ، سَنَهَ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِی (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ). وَ أَقَامَتْ بِمَکهَ ثَمَانَ سِنِینَ، وَ بِالْمَدِینَهِ عَشْرَ سِنِینَ، وَ بَعْدَ وَفَاهِ أَبِیهَا خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ یوْماً. وَ قُبِضَتْ فِی جُمَادَی الْآخِرَهِ یوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ، سَنَهَ إِحْدَی عَشْرَهَ مِنَ الْهِجْرَهِ. وَ کانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکزَهَا بِنَعْلِ السَّیفِ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِک مَرَضاً شَدِیداً، وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یدْخُلُ عَلَیهَا. (طبری آملی، دلائل الإمامه، ص ۱۳۵).
بدون دیدگاه