علی، همان که جز او، جوانمردی نیست و جز ذوالفقارش، شمشیری.
همانی که در گرمای معرکهها، نامش زمستان به پا می کرد.
همان که زره اش، پشت نداشت و حمله اش، بازگشت.
همان دروازه علمی که معنای ترس را نمیدانست.
همان که “ترس”، از شنیدن نامش به لرزه میافتاد.
همان که “شجاعت”های نابارور را آبستن می کرد.
بدون دیدگاه