علی یعنی به اندازه انگشتان دست، مالک ساختن و به اندازه وجبی ملک نساختن!
یعنی یک عمّار داشتن و یک معمار نداشتن! یعنی از پینه دوز شهر خجالت کشیدن! ... ادامه مطلب
علی، همان که جز او، جوانمردی نیست و جز ذوالفقارش، شمشیری.
همانی که در گرمای معرکهها، نامش زمستان به پا می کرد.
همان که زره اش، پشت نداشت و حمله اش، بازگشت.
همان دروازه علمی که معنای ترس را نمیدانست.
همان که "ترس"، از شنیدن نامش به لرزه میافتاد.
همان که "شجاعت"های نابارور را آبستن می کرد. ... ادامه مطلب