أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِاللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ للهِ ربِّ العالَمینَ، وَ صلیالله عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا أبُوالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطَیِّبینَ الطّاهِرینَ وَ لَعنَهُ اللهِ عَلَی القَومِ الظالِمینَ، مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یَومِ الدِّینِ.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَه مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی.[۱]
اجمالاً در جلسات قبل بحثی که خدمت عزیزان و سروران داشتیم، این بود که امام راهبر است و امام ما کسی است که متناسب با راه ما تعیین میشود. انتخاب امام لزوماً به دست بالا گرفتن، اسم کسی را اعلام کردن، برای کسی شعار دادن، با کسی دستدان و یا بیعت کردن انجام نمیشود؛ بلکه بستگی به این دارد که چه راهی را انتخاب کردهایم؟ چه کسی میتواند این راه را ببرد؟ و چه کسی این راه را رفته و به سرانجام رسیده؟ اینها تعیین میکند راهبر ما چه کسی باشد و امام ما چه فردی باشد.
فهرست عناوین این مطلب
Toggleشیعهٔ امام بودن
امام ما بر اساس اهداف ما تعیین میشود. عرض کردیم که امیرالمؤمنین، امام متقین است. متقین فقط با امیرالمؤمنین ارتباط برقرار میکنند و میتوانند امت امیرالمؤمنین باشند. هر کسی که در حکومت امیرالمؤمنین بود، یا هر کسی که در حکومت امیرالمؤمنین مسئولیت داشت، لزوماً به معنای اینکه جزء امت امیرالمؤمنین است و یا شیعهٔ امیرالمؤمنین است، نیست. شاهدش هم نامه امیرالمؤمنین به عثمان بن حُنیف است[۲] که اشاره کردیم. عثمان بن حنیف جزء اصحاب درجهیک امیرالمؤمنین است؛ همان شخص اهل بصره که در مجلس اشرافی شرکت کرد؛ اما وقتی جنگ جمل راه افتاد، هیچرقم با آنان همکاری نکرد و حتی در خاطرم هست که او را گرفتند و موهای صورتش را یکییکی کندند؛ چون همراهی نکرد.[۳]
امیرالمؤمنین به عثمان بن حُنیف نهیب میزنند و میفرمایند: مگر من امام تو نیستم؟ چه زمان دیدی من از این کارها بکنم؟ چه وقت دیدی علی سر چنین سفرههایی بنشیند؟ چشمت را بازکن! حضرت در آخر میفرمایند: اینها را گفتم که «لِیکونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُک»؛ گوش بدهی و از جهنم نجات پیدا کنی. امیرالمؤمنین تعارف ندارد؛ با عنوان و لقب و حزب و اینها تعارف ندارد. در مملکت ما خیلی به اینطرف و آنطرف عناوین میچسبانیم؛ این اصلاحطلب است، او اصولگرا است، این حزباللهی است، آن جبهه ملی است. به اینها نیست، بهعنوان نیست. حتی قرآن میگوید خدا کسی را بهعنوان اینکه من مسلمانم و او یهودی است و این نصرانی است، به بهشت و جهنم نمیبرد.[۴] نمیگوید این چون گفته من مسلمانم ببریدش بهشت. او هم گفته من یهودیام پس ببریدش جهنم. یهودی بودن که به اسم و عنوان و اینها نیست. مرام یک آدم مشخص میکند که یهودی هست یا نه؛ لذا ما در روایاتمان داریم که میفرماید: «یهُودِ هَذِهِ الْأُمَّه».[۵]
نکاتی در این زمینه دارم و برگهٔ خوبی هم ناظر بر مباحث دیشب عزیزان دادند. انشاءالله گفتگو خواهیم کرد و خوشحالم. من دوست داشتم شب اول، بحث به چالش کشیده شود و الحمدلله شب دوم به چالش کشیده شد. خیلی نامهٔ خوبی عزیزان دادند که نامهٔ انتقادی هم هست؛ میخوانم و نکات آن را عرض میکنم. قاعدتاً باید چنددقیقهای وقت را برای ما بیشتر در نظر بگیرند تا امشب بتوانیم مباحث را عرض کنیم.
یهودیِ مسلمان!
روایات زیادی در این رابطه از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) داریم. میفرمایند اینها که این ویژگیها را دارند، ولو اینکه اظهار میکنند مسلماناند، ولی یهودیهای امت من هستند. این کلام پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. مگر به اسم است؟ ما فلان طیف هستیم، مثلاً ما خادم حرم امام رضا (علیهالسلام) هستیم؛ مگر خادم حرم به این است که یک کاغذ یا یک برگهای به سینهات بچسبانی؟! مگر کسی با اینها خادم میشود؟! مگر خدا گیر الفاظ و این چیزهاست؟! «إِنَّ اَللَّهَ لاَ ینْظُرُ إِلَی صُوَرِکمْ وَ أَعْمَالِکمْ وَ إِنَّمَا ینْظُرُ إِلَی قُلُوبِکمْ وَ نِیاتِکم»[۶]. خدا که به این چیزها بند نیست؛ خدا که فریب نمیخورد. امت علی (علیهالسلام) بودن و شیعه علی بودن به منطق و مرام آدم است، به مسلک و فهم و هدف است. خط تو باید به علی (علیهالسلام) بخورد، هدفت باید به علی بخورد. امام متقین است و فقط کسی که باتقواست، خطش با علی یکی است. کسی که مسیرش مسیر بندگی است و میخواهد به سرمنزل جانان برسد، علی امام اوست. علی به سرمنزل جانان میرساند. علی به خدا میرساند. هدف علی (علیهالسلام) خداست، غایتش خداست. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»[۷]؛ مال خدا هستیم و به سمت او میرویم، هدف ما اوست. «إِلَی اللهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»[۸]. «إِلَی اللّٰهِ مَرْجِعُکمْ»[۹]. اینها آیات قرآن است. هدف، خداست. «وَمَا خَلَقتُ ٱلجِنَّ وَٱلإِنسَ إِلَّا لِیعبُدُونِ»[۱۰].
بنده خیلی از مطالب را که در این جلسات نمیگویم، به خاطر این است که عزیزانی چه داخل جلسه و چه بیرون جلسه، بعضاً مراجعه میکنند و میگویند ما هزار ساعت از تو سخنرانی گوش کردیم؛ هفتصد ساعت؛ پانصد ساعت. خیلی مطالب را بنده نمیگویم تا برای این دوستان تکراری نشود؛ وگرنه خیلی از مباحث را ما مفصل جاهایی توضیح دادهایم؛ مانند داستانِ آن فرد نصرانی که رأس مبارک اباعبدالله (علیهالسلام) را دید و شب تا صبح نگه داشت. با سر بریده امام تکلم کرد و توسط خود حضرت مسلمان شد که در مقاتل ما قید شده است.[۱۱] یا حکایتِ فرد نصرانی که در مجلس یزید اعتراض کرد؛ فرستادهٔ روم بود و برحسب ظاهر نصرانی است. خودش نمیدانست مسلمان است. یزید گفت: سر این شخص را ببرید، اگر برگردد مملکت خودش آبرو برای ما نمیگذارد. حکایتِ این نصرانی را مرحوم سید بن طاووس در لهوف نقل کرده است.[۱۲] یهودی گفت: عجب! من دیشب خواب پیغمبر شما را دیدم که به من فرمود فردا شب مهمان من هستی؛ من نفهمیدم این خواب یعنی چی؟ این تا حالا مسلمان بوده و خبر نداشته است؛ همانطور که خیلیها هم یهودی بودند و خبر نداشتند.
محوریت قرآن و عترت
مگر هر کسی عمامه گذاشت و ریش داشت و گفت: من اصلاحطلب هستم یا اصولگرا هستم یا حزباللهی هستم و یار امام هستم، نماینده رهبری هستم، یا در دفتر رهبری هستم، حزباللهی ست؟ بعضیها فکر میکنند ما عاشق امام خمینی هستیم، به دلیل اینکه او امام خمینی است. ما مگر با امام خمینی کار داریم؟ مگر روز قیامت از ما میپرسند نظرت راجع به امام خمینی چیست؟ قرآن و عترت محور است و امام خمینی همچون در این دو ذوب بود تا آخرِ این مسیر را رفت و نشان داد و اثبات کرد؛ پس امام خمینی روی چشم ما جا دارند. خود حضرت امام فرمود: «اگر دیدند من یک وقتی پایم را کنار گذاشتم از آن رویهای که خود این ملت دارد و این سیل خروشان دارد، من بخواهم به خلاف این سیل شنا بکنم، من را از بین میبرند؛ هر کس باشد اینطور است.»[۱۳]؛ این جمله متعلق به خود امام است و فیلمش را هم بارها تلویزیون پخش کرده است.
مگر ما نوکر اینوآن و عمامه و کراوات هستیم. امام فرمود: مگر ما از عمامه حمایت میکنیم؟[۱۴]. این جمله خود امام است که فرمود: «ما همه سرباز خدا هستیم انشاءالله. نه تو سرباز منی، نه من سرباز تو.»[۱۵]. رهبر انقلاب فرمودند: جانم فدای رهبر نداریم. مگر رهبر کیست؟ جانم فدای اسلام.[۱۶] خود رهبر هم جانش فدای اسلام. مگر ما طرف شخصیم؟ بله یک خانمی، همسر یکی از مسئولین مملکت گفت: «بانوی اول این مملکت، همسر رهبر انقلاب هستند.»[۱۷]؛ شاید منظوری هم نداشت و یا شاید چیز دیگری در ذهنش بوده، ولی این حرف غلط است. بانوی اول یعنی چه؟ شخصیت اول هم که میگوییم رهبری ست، از جهت ساختار سیاسی و اجتماعی ست؛ و الا معلوم نیست در پیشگاه خداوند چه کسی نفر اول باشد. همسر رهبری که دیگر در ساختار اداری و دیوانسالاری اصلاً کارهای نیست که بگوییم بانوی اول؛ یعنی چی بانوی اول مملکت؟ اینها حرفهای غلطی است؛ از هر کسی هم که گفته بشود. مگر ما طرف اینوآن هستیم؟ معیار ما قرآن است.
قرائتِ نامهٔ یکی از حضّار و پاسخ به شبهات
اینها یک چیزهایی را گفتهاند که من باید متن آن را بخوانم. گفتهاند شما بیشتر اینطرفی را زدی. باید بخوانم؛ چون کسی که نوشته، خیلی قشنگ نوشته است. کامل بخوانم که حق مطلب ادا بشود. گفتهاند:
«به نام خداوند بخشایشگر مهربان، عرض سلام خدمت شما. قبلاً از اینکه عرایضم را به اطلاع شما میرسانم پوزش میطلبم.»
پوزش نیاز ندارد و ما افتخار میکنیم. اینها محبت فاطمه (سلاماللهعلیها) و تربیت اهلبیت (علیهمالسلام) است که مخاطب ما وقتی انتقاد دارد، اینقدر فرهیخته است و باشعور است و شهامت دارد و حرف میزند و مینویسد. این خیلی افتخار است و این مرام اهلبیت (علیهمالسلام) است. «پنجشنبهشب در سخنرانی خود که درباره زندگی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بود، اعلام نمودید نمیخواهید وارد بحث سیاست شوید (شب اول این را گفتیم) ولی وارد مباحث شدید (جمعه جلسه دوم وارد شدیم)؛ گلهمندی از تعدادی مسئولین، کمکاری، گرانی، اقتصاد ضعیف و بیحسابوکتاب، رانت، اختلاس، مافیای خودرو، چای و غیره.»
منظورشان این است که از اینها در صحبتهایتان گله کردید.
بخش اول نامه: شبهه عدم انتقاد از طیف اصولگرا
«از زندگی امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و فرمانده سپاه گفتید که هیچ نقطهٔ سیاهی ندارند».
فرمانده سپاه را من نگفتم که هیچ نقطهٔ سیاهی ندارند، در مورد رهبری و امام هم نگفتم هیچ نقطهٔ سیاهی ندارند. گفتم نقطهٔ سیاه عیانی که بخواهد دشمن دست بگیرد، پیدا نمیشود. خودشان اقرار کردهاند؛ این عین جملات آقای مهاجرانی است که در مورد رهبر انقلاب گفت: «من آیتالله خامنهای را خوب میشناسم و میدانم که در تمام کارنامه اقتصادی خود و اقوامش، نقطه سیاه که هیچ، حتی یک نقطه خاکستری هم نمیتوان یافت.»[۱۸]
اینها چیزهایی است که خودشان بعداً اقرار کردهاند.
«که البته بحث امام و رهبری جدا میباشد.»
نه بحث امام و رهبری هم جدا نیست. همه یکی هستیم و اتفاقاً جایگاه امام و رهبری از همه خطرناکتر است. اگر یکذره انحراف در این دو نفر رخ بدهد، همه به باد میرویم.
«طبق تحقیقات، شما هیچ سخنی را بدون سند و مدرک بیان نمیکنید، -خیلی خوب و ارزشمند هم میباشد و اصل هم همین است؛ چون سخنان ائمه (علیهمالسلام) و پیامبران و روایات، در مجالس طبق سند بیان میشود- ولی شما در بیان انتقادات فقط اعتراض داشتید به رؤسای جمهوری که طیف اصلاحات، آنها را به دنبال دارند.»
نه بنده بهکرات از آقای رئیسی هم انتقاد داشتهام. این را هم نمیخواهم بگویم که نظر شما را جلب کنم. مسئولیت شرعی خودمان را باید عمل کنیم و صوتهای بنده هم موجود است. از خیلی سال پیش و همهاش هم هست و جای کتمان هم ندارد. در زمان آقای احمدینژاد هم فایلهای صوتی من موجود است و انتقادات شدید به ایشان داشتم که بعضی از اساتید سال ۱۳۹۰ یا قبل از آن گفتند اینها میخواهد منتشر بشود و ممکن است تضعیف رئیسجمهور باشد. آن موقع بنده خیلی تند نسبت به رئیس قوه قضائیه در آن زمان – در بحث سیره امام کاظم (علیهالسلام) که فایلش هم در اینترنت موجود است[۱۹] – چیزی را در سیره امام کاظم (علیهالسلام) عرض کردم و گفتم اینها شیعه امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) نیستند. خیلی صریح گفتم و یکی از اساتید گفت اینجوری نگو، برای خودت خطر دارد. نمیخواهم افتخار کنم و بگویم ما فراجناحی هستیم، نوکر دین و نوکر اهلبیت (علیهمالسلام) و قرآن هستیم و هرکس هم هر جا اشتباه کند تعارفی با آنها نداریم. بارها را این گفتهام و همین اخیراً هم نسبت به یکی از وزرای آقای رئیسی چندین بار هم عرض کردم؛ یکی دو هفته پیش در مازندران سخنرانی داشتم. خیلی تند در مورد یکی از وزرا صحبت کردم. بنده اصلاً اسم نمیآورم و الآن هم شما خودتان تشخیص دادید، من کار آنها و حرف آنها را میگویم. ظاهراً خیلی هم اصولگرا است، ولی منطق این آدم مشکل دارد. بخش گردشگری و اینها از این آدم استفاده میکنند؛ نمیدانم از جهت اجرایی و فنی چقدر توان دارد، ولی خیلی از حرفهایی هم که میزند اشتباه است. ده سال هم رئیس صداوسیما بوده است. بنده یک بار عرض کردم واویلا به آن صداوسیمایی که شما ده سال رئیس آن بودید. نسبت به رؤسای صداوسیما هم بارها انتقاد داشتیم. به دوستان شبکه افق و مسئولین شبکه و خیلی جاهای مختلف انتقاداتی داشتم؛ اصلاً من را به دلیل همین انتقادها میشناسند و ما را دعوت میکنند برای همین انتقادها و میگویند فلان چیز را نقد کن، این را بگو؛ و گاهی هم خیلی تند برخورد میکنم. بعضی از عزیزان هم یکجوری میشوند. میگویم شما فکر میکنید و بعد کار میکنید یا همینطوری برای خودتان یک کارهایی میکنید؟ چیست بعضی از این کارها؟! البته هزاران انتقاد هم به خود من وارد است و مرحبا به آن عزیزی که انتقاد کرده از من.
بخش دوم نامه: شبهه نگاه یکجانبه
«شما از روحانی اسم بردید که فرمود ما نیامدیم که شما را به بهشت ببریم و یا هاشمی رفسنجانی که در روز تاسوعا مشغول اسکیبازی بوده و اینکه فرمودید پسر محمدرضا پهلوی با هلیکوپتر به مدرسه میرفته که خود جای سؤال دارد»
دیشب هم دوستان اعتراض داشتند و عرض کردم مستند این را خدمت شما میآورم. هر عزیزی سؤال یا انتقادی نسبت به هر قسمت از صحبتهای من داشته باشند، سند آن را میآورم. این هم چون در خود جلسه همهمه شد و عزیزان اعتراض جدی داشتند، فیلم آن را آوردم. امکانات نداریم فیلم را پخش کنیم، ولی صوت آن را برای شما پخش میکنم که قضیه چی بوده است.
«اما شما که استاد دانشگاه هستید و با قشر مهمی سر و کار دارید که برای جامعه مفیدند، [پاسخ بدهید که] آیا طیف اصولگرا هیچ خطایی نداشته و ندارند؟»
هزارتا را خود ما بارها گفتهایم؛ فردا شب انشاءالله عرض خواهم کرد که دستهبندیهای جناحی از زمان خلیفه دوم در امت اسلام وارد شد. من فردا شب این را مفصل خدمت شما عرض میکنم. او تقسیم کرد و گفت اینها قریشی هستند، اینها انصاریاند؛ یعنی امت اسلام تا زمان خلیفه دوم دودستگی به خودش ندیده بود. بعد همینطور آمد جلو و شد اصولگرا و اصلاحطلب و غیره؛ ما این چیزها را نداریم، یک اسلام داریم و قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام). یا با این سهتا هستند یا نیستند. حالا یکی شلتر و یکی سفتتر است؛ یکی بیشتر بعضی چیزها را قبول دارد و یکی کمتر قبول دارد. دستهبندی همین است. ما سالها با مرحوم آقای دعایی، رئیس روزنامه اطلاعات، همسایه بودیم. واقعاً در زندگی ایشان بودیم و در خانهٔ ایشان با بچههایشان بازی میکردیم. واقعاً یک فرد سادهزیست بودند و منزل ایشان واقعاً یک منزل طلبگی بود؛ که ما وقتی منزل ایشان میرفتیم لذت میبردیم از زی طلبگی. یک زندگی خاکی و ساده داشتند. همسر ایشان هم اصالتاً عراقی و اهل نجف بودند. یک زندگی علمایی داشتند. اصلاحطلب بود و تا آخر هم اصلاحطلب بود. رهبر انقلاب هم نماز میت ایشان را خواندند و سه بار هم فرمودند: «انا لا نَعْلَمُ مِنهُ الاّ خیرا». اصولگرا هم الیماشاءالله داریم که بنده پشت سر آنها نماز نمیخوانم. این دستهبندیهای این شکلی را ما اصلاً قبول نداریم.
«آیا در مناظرهٔ آقای احمدینژاد با آقای کروبی که گفتند شما مبلغ سیصد میلیون تومان از جزایری گرفتید و آن موقع هیچ پستی هم نداشتید و نماینده رهبری هم نبودید، آقای کروبی گفت ما آخوندها هر پولی بدهند میگیریم؟»
البته به نظرم آقای کروبی هم اینجوری نگفت؛ گفت: «من نماینده امام بودم و دستخط امام داشتم و خیلی افراد به مناسبتهایی به من پول میدادند و هر کس اینجوری به من پول میداد میگرفتم.»[۲۰]
این حرف خود آقای کروبی بود و الآن هم که کسی به آخوندها پول نمیدهد.
«آیا کروبی، هاشمی، رهبری، شهید بهشتی و غیره، یاران امام نبودند؟ زندان ساواک نبودند؟ آیا در رابطه با نخستوزیر پهلوی، آقای هویدا و خودکار بیک که اشاره کردید، یعنی دروغ بوده؟ آیا بعد از انقلاب دستگیر و اعدام نشد؟»
قبل از سقوط شاه، دو سه ماه قبل از انقلاب، شاه با انگیزهٔ اینکه فشار را از روی خودش بردارد و بیندازد گردن هویدا، او را به دادگاه معرفی کرد که متصل شد به انقلاب و رفت دادگاه انقلاب[۲۱]؛ بنده هم اطلاع دقیقی ندارم ولی آن میزان که گزارشِ جریانات رسیده است، به نظر میرساند که آقای خلخالی در اعدام آقای هویدا عجله کرد. الآن نمیخواهم وارد این جریان بشوم و انتقاد جدی به ایشان هم وارد است.
«آیا بعد از انقلاب هویدا اعدام نشد؟ چگونه اینهمه اختلاس در نظام مقدس جمهوری اسلامی انجام میشود؟ چه کسی باید در برابر تجمع بازنشستگان، فرهنگیان، پرستاران و غیره، جوابگو باشد؟»
همه کسانی که نقش دارند، به میزان نقش و سهمشان، سهم هرکس معین و مشخص است و بنده هم مطلب زیاد دارم برای پاسخ؛ ولی نمیدانم وقت چقدر اجازه میدهد. مسائل مهم و خوبی است و هدف ما از آمدن به این جلسات همین است. الآن بنده همسرم را با پنج بچه قد و نیمقد زیر دوازده سال در شهر غریب رها کردهام، آمدهام خدمت شما در ایام فاطمیه که با هم حرف بزنیم. چرا؟ برای اینکه به این کار به چشم یک جهاد نگاه میکنیم. ما در یک جبهه هستیم و آمدهایم اینجا با هم گفتگو کنیم و از این فرصت استفاده کنیم و معارف دین را با هم مطرح کنیم. ما آمدهایم برای این کار. ما هیچوقت به منبر به چشم اقتصادی نگاه نکردیم، بعضیها میگفتند اصل این است که شما بیست دقیقه منبر بروید، ده جا منبر بروید. من گفتم نه من یک جا منبر میروم و یک ساعت هم منبر میروم؛ چون محتوا برای من مهم است. آدم میتواند مطالعه کند و بگذارد داخل جیبش و پنجاهتا منبر هم آنها را تکرار کند. نگاه من به منبر اقتصادی نیست و معمولاً هم کم سخنرانی میکنم. امسال فشار به من آمده که در روز، سه چهار تا سخنرانی برای من در نظر گرفتهاند. در جاهای مختلف تهران است. معمولاً یکی و نهایتاً دو جلسه سخنرانی خواهم داشت و بیشتر هم متمرکز میشوم روی مطالعه آن بحث؛ بحثی باشد که روی آن کار شده باشد و سند و محتوا داشته باشد.
«آن مداح و یا سخنرانی که برای مجلس ائمه (علیهمالسلام) یا شهید مدافع حرم نرخ تعیین میکند، [حکمش] چیست؟»
البته اصل قضیه وجهه قشنگی ندارد و قابل دفاع نیست، ولی سطح بعضی مسائل را نباید هماندازه با هم گرفت. بدی هر کاری با بدی کار دیگر یکسان نیست. اینها را در یک قالب و یکسان با هم نبینید. مثلاً اگر دکمه پیراهن من باز باشد هنگام سخنرانی، کار زشتی است؛ یا جوراب نداشته باشم؛ یا با عمامه کثیف اینجا نشسته باشم؛ اینها خوب نیست، ولی معادل این نیست که اینجا مثلاً به کسی فحش ناموس بدهم. بدی داریم تا بدی. این کار هم کار بدی است، ولی معلوم نیست حرام باشد. یک نفر ممکن است بگوید من دارم میآیم و وقت میگذارم. من خبر دارم یکی از مداحان معروف، شنیدهام که تاجر است و از اول هم در کار تجارت بوده، هر جا دعوت میکنند نمیرود و میگوید من اگر یک روز کار خودم را تعطیل کنم، چند صد میلیون ضرر میکنم. بعضیها میگویند ما جبران میکنیم. بالاخره باید بابت رفتوآمد و مطلب آماده کردن و اینها هم در نظر گرفته شود و ابعاد دیگری غیر از مداحی را هم باید نگاه کرد. البته من در تمام عمرم نه نرخ تعیین کردهام و نه قبل از جلسه و نه بعد از جلسه و هیچوقت چیزی نگفتهام و کاری به این مسائل نداشتهام. بعضی جاها هم آنها خیلی به این چیزها کار نداشتهاند.
«زندگی اشرافی مسئولان، وزرا و نمایندگان که اسپانسر خیلی از شرکتها و تیمهای ورزشی هستند، [حکمش] چیست؟ من از منبریها شنیدهام که در زمان خلافت حضرت علی (علیهالسلام) طلحه و زبیر آمدند و سهم خواستند و مولا با صراحت آنها را رد نمود؛ و در آخر یاد آن شعر افتادم که شاعرش فرمود: خلخال اگر بَرَند یهودیه را، خطاست/ اما سیلی زدن به صورت زهرا (سلاماللهعلیها) خطا نبود.»
خدا حفظتان کند که اینقدر با وجنات، کمالات و فرهیختگی مطلب را نوشته بودید. در مورد قضیه هلیکوپتر عرض کنم، یک مستندی را سال ۱۹۷۷ میلادی که میشود سال ۱۳۵۵، دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکاییها ساختند و عنوانش هم هست: شهبانو، ملکه ایران. این در مورد فرح است. هم سایت شخصی خانم فرح پهلوی و هم صفحه یوتیوب ایشان، در روز ۱۰ اکتبر سال ۲۰۱۷ که شش سال پیش است، این مستند را بارگذاری کرده است. فیلم کامل این را هم بنده دارم اگر خواستید. نزدیک یک ساعت است. [استاد دقیقه ۴۵ مستند را به صورت صوتی پخش کردند.]
این خوب شد که دوستان دیشب اعتراض کردند؛ چون دیشب من گفتم فرزندان شاه با هلیکوپتر میرفتند، ولی اینجا دقیقه ۴۵ مستند، میگوید هرکدامشان یک هلیکوپتر جدا داشتند که با آن میرفتند مدرسه و میگوید به دلیل مسائل امنیتی هر کدام هلیکوپتر مخصوص خودشان را دارند که این محافظ باشد در برابر حوادث غیرمترقبه.
انگلیسی آن را هم شنیدید. این مستند بیان میکند شاه با فرح در تربیت اختلافنظر دارند. فرح خیلی نرم و لطیف برخورد میکند.
همهٔ حرف ما یک کلمه است
نکات در متنی که عزیزان نوشته بودند نکات خوبی است و اینها قابلبحث است. همهٔ حرف ما یک کلمه است، هرچه مشکل ما داریم به دلیل بیتقوایی است؛ یعنی کسی که این عالم را آفرید و از زیر و زِبَر همهچیز خبر داشت، در برابر خلقتش که اصطلاحاً میگویند تکوین، یک قوانینی قرارداد که به آن میگویند تشریع؛ تکوین و تشریع. قانون را منسجم و منضبط و مرتبط با همین مدلی که آفریده، قرار داده است. اگر اینها رعایت بشود هیچ مشکلی پیش نمیآید. همهٔ کائنات از آن قانونی که خدا وضع کرده است دارند تبعیت میکنند و برای همین هیچ مشکلی هم پیش نمیآید. چرا ماه و خورشید هیچوقت به چالش نمیخورند و در کار همدیگر دخالت نمیکنند و نظم آنها هیچوقت به هم نمیخورد؟ چون خداوند متعال قواعدی قرار داده و اینها طبق همان دستور دارند میروند. یک موجود هست در این عالم که طبق دستور عمل نمیکند. آن هم انسان است. روی قاعده نمیرود. اگر این هم روی قاعده میرفت همهچیز حل بود.
اگر باقاعده با هم زندگی کنیم، باقاعده با هم حرف بزنیم مشکل پدید نمیآید. هر جا هر فسادی هست، «ٱلَّذِینَ طَغَوۡاۡ فِی ٱلۡبِلَٰدِ فَأَکۡثَرُواْ فِیهَا ٱلۡفَسَادَ»[۲۲]، به خاطر یک طغیان است. یک نفر روی قاعده نیامده جلو. اگر همه روی قاعده بروند جلو، مشکل پیش نمیآید. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) روی قاعده زندگی کردند. ۹ سال زندگی کردند؛ ولی یک سرسوزن چالش با هم نداشتند. به قول حضرت امام اگر همهٔ انبیا داخل یک روستا جمع بشوند و زندگی کنند یک سرسوزن به اختلاف نمیخورند[۲۳]؛ چون هرکس با قاعده خودش دارد زندگی میکند و بر اساس دستور خدا زندگی میکند. این میشود تقوا. تقوا چی نیاز دارد؟ باور بندگی. کی تقوا دارد؟ تقوا یعنی خداداری؛ یعنی اطاعت و به خدا سپردن خود و زندگی، دل سپردن، گوش سپردن. چه کسی این کارها را میکند؟ کسی که فهمیده بنده است، فهمیده همه چیز مال خداست و باید بر اساس گفتههای او عمل کند. همهٔ مشکلات، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، زمینی و آسمانیِ ما و اهل عالم، محصول گناه است. محصول بیتقوایی است؛ یا کوچک است یا بزرگ، یا فردی است یا اجتماعی. این همهٔ حرف ماست و تنها راه هم این است که برگردیم به خود دین، برگردیم به خود قرآن؛ این دستور حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. فرمود: اینقدر چشمتان به اینوآن نباشد که این چی میگوید و او چه میگوید.[۲۴]
خیلی عجیب است. اینها بغض عجیبی از امیرالمؤمنین داشتند. مظلومیت امیرالمؤمنین خیلی عجیب است؛ یعنی پای علی (علیهالسلام) اگر در هر قضیهای وسط میآمد، سریع واکنشها شروع میشد. به یک چیزهایی از امیرالمؤمنین گیر میدادند [که عجیب بود]؛ عمدتاً هم به خاطر حسادت بود. عمدتاً به خاطر حسادت بود. به علم او، جایگاه او و فضائل او، حساس بودند. هرچی را علی (علیهالسلام) روی آن دست میگذاشت، اینها یک چیزی میگفتند. در روایت داریم که حضرت علی (علیهالسلام) در نماز سورهٔ قلهوالله را زیاد میخواند؛ گیر دادند که چرا تو فقط قلهوالله را میخوانی، مگر ما سورهٔ دیگر نداریم؟[۲۵] یعنی واقعاً هیچ موضوع دیگری نبود که اینها گیر بدهند؟!
بیتقوایی، راز مظلومیت اولیاء خدا
این راز مظلومیت اولیاء خداست و چه کسی میفهمد که فایدهٔ علی (علیهالسلام) برای جامعه چیست؟ کسی که اهل تقواست و میخواهد به خدا برسد. او ارزش علی (علیهالسلام) را میداند – دیشب عرض کردم – وگرنه دیگران هم با ضرب شمشیر و سرنیزه مملکت را خوب اداره کردند. خلیفه دوم وضع اقتصادی را خیلی خوب کرد. زمان خلیفه سوم هم خوب بود. مشکل خلیفه سوم این بود که بریزوبپاش و دور و بریها و بخور بخورها زیاد بود، وگرنه آن زمان هم وضع اقتصادی خوب بود. خلیفه اول و دوم مراقبتشان در این زمینه بیشتر بود و خیلی به این واسطه چیزی گیرشان نیامد. اینها هم اعتراضشان این نبود که فرهنگ ما عوض شد.
اینها مفصل است و جلسات متعددی من باید خدمت شما عرض کنم و از روی منابع اهلسنت بخوانم. در زمان حکومت خلفا رسماً بت میفروختند که ثروت مملکت افزایش پیدا کند.[۲۶] تجارت و صادرات بت داشتیم. بت میساختند و به روم میفروختند. میگفتند این بت است، میگفت پولش مهم است میزنیم به یک زخمی. این چی باقی میگذارد از فرهنگ مردم؟ امام حسین (علیهالسلام) چی فرمود؟ گفت: ای شارب الخمر! معلن الفسق![۲۷]. یزید عرقخور است و فسق علنی میکند و در مقام عمل اصلاً خدا و پیغمبر را قبول ندارد. «مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکمُ بِالْکتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اللَّهِ».[۲۸] امام کسی است که همهٔ وجودش حبس باشد در دست قدرت خدا. این میتواند مردم را به خدا برساند. یکسرسوزن انحراف بیاید، صد قدم جلوتر میشود چند کیلومتر!
بنده دیشب از بزرگراه صدر که میآمدم، باید میآمدم خروجی سمت چیذر؛ مسیریاب را اشتباه دیدم. خیابانهای تهران هم که بههمچسبیده است! اشتباه رفتم بالا و گفتم یک بریدگی پیدا میشود دور میزنم. تا مدرس رفتم! خروجی هم نداشت. با خودم گفتم گاهی یک اشتباه، نیم ساعت راه را دور میکند. اینها مال دنیا است و انحرافش هم کوچک است، یک نفر در مقام رئیس و حاکم برای چند میلیون نفر یک سیاستگذاری میکند و این برای چند صدسال میماند. اگر اشتباه باشد چی؟ خیلی کار خطرناکی است. خیلی سخت است. همه وجودش باید در اختیار این معارف و قدرت خداوند متعال باشد. همان تعابیری که حضرت علی (علیهالسلام) به مالک فرمود. گفت: تو همهٔ چشمت به خدا باشد. همه نگاهت به این باشد که ببینی خدا چه میخواهد و او را بالای سر خودت ببینی. مشت او را بالای سر خودت ببین و از او بترس.[۲۹]
یک چیز مشکلات را حل میکند. دیشب هم عرض کردم؛ این که ما مرتب پلیس اضافه کنیم و جریمه را بالا ببریم، چارهٔ کار نیست؛ البته این کار هم لازم است؛ اما وقتی طرف میگوید فلان بخش ماشینت را تعمیر کردم؛ ولی فلان قطعه را برنداشتم که اینقدر هم ارزش دارد و معمولاً همه برمیدارند، ما با یک چنین جامعهای چهکار باید بکنیم؟ این مشکل از کجاست؟ البته مسئولین قطعاً بی نقش نیستند، ولی اینقدر سطح قضیه را نیاوریم پایین که تمام دغدغهٔ زندگی ما بشود اختلاس فلان فروشنده چای. من این وزیری که از دولت آقای رئیسی گفتم، برحسب ظاهر دزدی ندارد، گرگی ندارد، آقازاده ندارد و آدم پاکدست و سالمی است، ولی مشکل فکری دارد؛ مشکل فکری از همه بدتر است. مشکل اعتقادی از مشکل اقتصادی بدتر است. یکوقت ممکن است کسی جیب شما را بزند، یکوقت ممکن است دل شما را بزند. دل و فکر تو را میدزدد.
انحراف از عبودیت
انحراف از همه چیز خطرناکتر است. یکسرسوزن انحراف، چند قدم که جلوتر بروید چند کیلومتر فاصله ایجاد میکند. اینها مسئله ماست و نکته اصلی قضیه است که باید به آن توجه کنیم. انحراف از چی هست؟ از عبودیت؛ هرکس هر حرفی بزند غیر از بندگی خدا. بله محیطزیست ما باید خوب باشد، اقتصاد ما باید خوب باشد، بازنشستگان، پرستاران و همهٔ اقشار جامعه، وضعشان باید خوب باشد؛ متأسفانه اختلاس، دزدی و همه چیز در جامعه هست، زیاد هم هست، ولی راه درمانش چی است؟ باید برگردیم به قرآن. انقلاب از روز اول، عَلَمَش را بر این مبنا برداشتند که ما میخواهیم با قرآن زندگی کنیم. حضرت امام هم در سیره و زندگیاش این را نشان داده و همه هم اقرار کردند؛ دوست و دشمن.
سال گذشته وقتی میخواستند با نظام جمهوری اسلامی برخورد کنند، قرآن آتش میزدند. این کار، زشت بود، ولی یک معنایی دارد؛ معنایش این است: تا این کتاب هست، اینها هم هستند. این خیلی چیز خوبی است؛ معنای خوبی هم دارد و راه، همین است. اگر چهار قدم سمت قرآن رفتیم، چهارتا مشکل ما حل میشود. ده تا مشکل دیگرمان هم اگر بخواهیم حل بشود، باید ده قدم برویم سمت قرآن. راه دیگری ندارد. خط دیگری ندارد.
از پهلوی و قضیهٔ هلیکوپترش گفتم؛ شما دیدید این، سال گذشته رفت و با نتانیاهو نشست و رفیق گرمابه و گلستان او شد.[۳۰] کیپا[۳۱] به سر خودش بست و رفت پشت دیوار ندبه.[۳۲] اینها اینجوری هستند. قبلاً هم همین بودند و الان هم همین هستند. اینکه جلوی چشم ما بود و قضیهٔ هلیکوپتر هم نیست که انکارشدنی باشد. نتانیاهو همان کسی است که قصاب غزه است و دههزار زن و کودک یا بیشتر را با هم قتلعام کرده است. اینها با هم رفیق هستند. ما راه برگشت که نداریم تا سمت اینها برگردیم؛ مسیر همین است. در این مسیر هم باید پالایش بکنیم. آخوند و غیر آخوند ندارد. سید و غیر سید هم ندارد. پاسدار و غیر پاسدار هم ندارد. هرکس مرامش و منطقش با اهلبیت (علیهمالسلام) نیست و با قرآن نیست، کنار میرود و حذف میشود. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، حذف میشود. وظیفه ما این است که آنها را حذف کنیم. اول اصلاح کنیم و نصیحت کنیم، موعظه کنیم و اگر نشد حذف کنیم.
همتراز با قرآن و اهلبیت علیهمالسلام
مسئله اساسی این است که تراز ما با اهلبیت (علیهمالسلام) و قرآن باید شکل بگیرد و آنجا باید تراز بشود؛ چیزی که خدا گفته و قرآن گفته است. هرجا گفت برو، برویم و هر جا گفت بایست، بایستیم. درصدش چقدر باشد؟ این بیست درصد، آن پنجاهدرصد، آن صددرصد. البته «ٱلۡفِتۡنَهُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِ»[۳۳] در فرهنگ قرآن فتنه از قتل شدیدتر است. فتنه یعنی به هم ریختن اعتقادی افراد. آدمکشی چقدر بد است؟ فتنه کردن از این بدتر است. انحراف ایجاد کردن در فکر یک نفر از آدمکشی بدتر است. این مرام قرآن است. این حرف قرآن است. تراز ما باید با قرآن شکل بگیرد، اهلبیت (علیهمالسلام) ترازشان این بود.
چه وقت اهلبیت (علیهمالسلام) از مظلومیت درمیآیند؟ امامزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) چه زمانی از غربت درمیآید؟ چه زمانی امامزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از غیبت درمیآید؟ هم از غیبت و هم از غربت درمیآید؟ آن زمانی که قرآن تراز همهٔ ما بشود. چرا فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) مظلوم شد؟ چون قرآن بین مردم تراز نبود. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) بابت یک چیزی ناله میکرد، مردم میگفتند این دارد زیادهروی میکند و دارد افراط میکند. این شور کار را درآورده است. شب شهادت بیبی دوعالم است؛ اجازه بدهید این روایت را بخوانم و باصفا و محبتی که امشب در این مجلس حاکم بود، این ادب و احترامی که در این مجلس حاکم بود که همهاش هم از صدقهسر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است، با همین همدلی برویم پشت در خانه امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) که امشب شب آخر فاطمه (سلاماللهعلیها) در این خانه است.
گفتند بعد از پیغمبر (صلیالله علیه و آله)، فاطمه (سلاماللهعلیها) خیلی ناله زد. مفصل هم گفتهاند. «مُنْهَدَّهَ الرُّکنِ مِنَ الْمُصِیبَهِ بِمَوْتِ النَّبِی»[۳۴]؛ بعد از رحلت پیامبر (صلیالله علیه و آله)، کمر فاطمه (سلاماللهعلیها) شکست. خیلی غم سنگینی بود. بقیه ظاهربین بودند و گفتند این هم یک آدم بود که از دنیا رفت. فاطمه میدانست که پیغمبر واسطه ارتباط با خداست؛ او حرف خدا را به ما میرساند که کجا چکار کنیم؟ قیمت پیغمبر و قیمت وحی این است. ارزش آن، این است و این از ما قطع شده است؛ بقیه این را نمیفهمیدند. مرحوم میرزاعلی آقا شیرازی که از علمای اصفهان بود، شهید مطهری ایشان را در اصفهان دیده بود و فرمود: من او را که دیدم، عاشق نهجالبلاغه شدم.[۳۵]
نقل است، این را بگویم، داستان شیرینی است و به بحث ما هم مرتبط است و با این بروم در روضه. گفتند یک روز ایشان بالای منبر بود. خیلی هم اهل نهجالبلاغه بود و صبح تا شبش نهجالبلاغه بود. حرف میزد از نهجالبلاغه حرف میزد. گفت: «مردم دیشب خواب دیدم، خواب قیامت را دیدم.» و خودش شروع به گریه کرد و مردم هم همراه او گریه کردند. گفت: «مردم واویلایی بود در قیامت. دیدم حساب خیلی طولانی است و سخت» و همه گریه کردند. فرمود: «دیدیم یک عده را میبردند بهشت و یک عده را میبردند جهنم». باز مردم شدید گریه کردند. اینجا رسید و گفت: «دیدم من را بردند سمت بهشت.» هنوز خودش داشت گریه میکردند ولی مردم ساکت شدند. رفتی بهشت رسیدی و دیگر گریه ندارد! ایشان نالهاش رفت بالا؛ گفت: «هرچقدر صبر کردم من را پیش خود خدا ببرند، نبردند. من را توی بهشت نگه داشتند.»[۳۶] اختلاف افق یعنی همین. مردم همه بهشت را میخواستند ولی ایشان بهشت را نمیخواست. این، سطحش بالاتر بود. اینجاست که اختلافات و فاصلهها شکل میگیرد.
فاطمهٔ زهرا (سلاماللهعلیها) پیغمبر (صلیالله علیه و آله) را بهعنوان رئیس نمیدید. بقیه، به شکل رئیس میدیدند و میگفتند حالا این رفت، یک نفر دیگر جای او مینشیند. پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله) معنای زندگی بود برای فاطمه (سلاماللهعلیها). نور این عالم بود. حضرت زهرا با رفتن پیغمبر احساس کرد زندگی از معنا تهی شده است. عالم خاموش شده است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: من پیغمبر (صلیالله علیه و آله) را در پیراهن خودش غسل دادم. «فَکانَتْ فَاطِمَهُ تَقُولُ أَرِنِی اَلْقَمِیص» حضرت علی (علیهالسلام) میگوید: فاطمه به من گفت آن پیراهنی که پیغمبر را درون آن غسل دادی، به من بده. علی میفرماید: پیراهنم را به او دادم، «فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِی عَلَیهَا» دیدم همین که فاطمه پیراهن پیامبر را بو کرد غش کرد. «فَلَمَّا رَأَیتُ ذَلِک غَیبْتُه» وقتی این را دیدم، من هم بردم پیراهن را مخفی کردم که دیگر چشم فاطمه به آن نیفتد.[۳۷] دیدم طاقت ندارد پیراهن پیامبر را ببیند، نگاه به این در میکرد و صدا میزد بابا! بعد از نماز به ما سر میزدی. بعد از هر نماز منتظر در زدن تو بودیم، چی شده که دیگر نمیآیی؟ به بچههای خودش رو میکرد؛ «تَنْظُرُ مَرَّهً إِلَی الْحَسَنِ وَ مَرَّهً إِلَی الْحُسَینِ وَ هُمَا بَینَ یدَیهَا» حسن و حسین در برابر فاطمه بودند؛ نگاه به اینها میکرد، میفرمود: «أَینَ أَبُوکمَا؟» کجاست پدر شما؟ «اَلَّذِی کانَ یکرِمُکمَا وَ یحْمِلُکمَا» پدر مهربانی که به شما احترام میگذاشت، «یکرِمُکمَا وَ یحْمِلُکمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ» و شما را روی کول خودش میگرفت. «أَینَ أَبُوکمَا اَلَّذِی کانَ أَشَدَّ اَلنَّاسِ شَفَقَهً عَلَیکمَا؟» کو آن پدری که بیشتر از همه شما را دوست داشت؟ «فَلاَ یدَعُکمَا تَمْشِیانِ عَلَی اَلْأَرْضِ» نمیگذاشت شما روی زمین راه بروید. شما را روی بغل خودش راه میبرد. «فُقِدَ وَ اللَّهِ جَدُّکمَا وَ حَبِیبُ قَلْبِی» به خدا جد شما و محبوب دل من از دنیا رفت، «وَ لاَ أَرَاهُ یفْتَحُ هَذَا اَلْبَابَ أَبَداً» من میدانم که تا ابد او دیگر این در را باز نمیکند که وارد این خانه بشود، «وَ لاَ یحْمِلُکمَا عَلَی عَاتِقِهِ» و دیگر شما را روی دوش نمیگیرد.[۳۸] این نالهٔ فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) بود بعد از پیغمبر (صلیالله علیه و آله)، از شدت عشق به پیغمبر.
روضه شب شهادت مادر سادات
چه کردند با این فاطمه؟ «حَتَّی تَأَذّی بِها اَهْلُ الْمَدینَهِ» دیگر از صدای گریه فاطمه مردم مدینه خسته شدهاند؛ آمدند به فاطمه (سلاماللهعلیها) گفتند: «قَدْ آذَیْتِنا بِکَثْرَهِ بُکائِکِ» خیلی گریه کردی و ما را خسته کردی؛ «فَکانَتْ تَخْرُجُ اِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ» فاطمه هم از شهر میرفت بیرون و کنار مزار شهدا مینشست، «فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِی حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِف» همه نالههایش را آنجا میزد و بعد برمیگشت به خانه.[۳۹] این فاطمه بود و این نالههای فاطمه بود. میخواهم بگویم انگار در دل فاطمه این است که مردم مدینه فردا از صدای فاطمه خلاص میشوید و دیگر شبهای خودتان را آرام میگذرانید و دیگر کسی نیست صدای نالهاش شما را اذیت کند.
بعضی از بزرگان میفرمودند کسی اگر برای مادر شما مجلس عزا بگیرد، شما چه حالی پیدا میکنید؟ مثلاً یکی به شما زنگ بزند و بگوید ما در آبادان برای مادر شما یا برای پدر شما مجلس ختم گرفتهایم، چه حالی پیدا میکنید؟ چقدر شاد میشوید؟ ایشان میفرمود امامزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) اینگونه شاد میشود از این مجالسی که شما میگیرید. چون در مدینه کسی نبود برای فاطمه (سلاماللهعلیها) عزاداری کند. مجلس فاطمه (سلاماللهعلیها) سوتوکور بود. الان دل امامزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) شاد است که شما بامعرفت بودید و یاد مادر ما کردید امشب. شب شهادتش وقت گذاشتید، گریه کردید. جانم به قربان مظلومیت این مادر.
طبق نقل ابن عباس[۴۰] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی که آمد کنار فاطمه (سلاماللهعلیها)، دید پارچه را کشیدهاند روی صورت فاطمه؛ «کَشَفَ عَلِیٌّ علیهالسلام عَنْ وَجْهِهَا» علی پارچه را از روی صورت فاطمه کنار زد. «فَإِذَا بِرُقْعَهٍ عِنْدَ رَأْسِهَا» دید کنار سر فاطمه یک کاغذ هست که وصیتنامه فاطمه است؛ کنار سر مبارکش گذاشته. «فَنَظَرَ فِیهَا فَإِذَا فِیهَا» نگاه کرد دید نوشته: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَهُ بِنت مُحَمَّدٍ» این وصیت فاطمه است. «أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّااللَّهُ» شهادت میدهم به وحدانیت خدا، «وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» و به رسالت پیامبر (صلیالله علیه و آله)، «وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ» بهشت و جهنم حق است و قیامت حق است. «یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ» یا علی من همان فاطمهای هستم که خدا من را به عقد تو درآورد، «لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» تا در دنیا و آخرت با تو باشم. «فَأَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِکَ» یکوقت غسل و کفن من را به کس دیگری واگذار نکنی. «فحَنِّطْنِی وَ کَفِّنِّی وَ غَسِّلْنِی بِاللَّیْلِ» شبانه من را حنوط کن و غسل بده و کفن کن، «وَ صَلِّ عَلَیَّ» خودت به من نماز بخوان «وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ» شبانه من را دفن کن، «وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً» و احدی از اینها را هم نگذار خبر بشوند. اینها گفته بودند که از صدای فاطمه خسته شدهایم، من هم آرام دفن میشوم که کسی اذیت نشود که صدای گریه بچههایم هم اذیتشان نکند. فرمود: «وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَام» علیجان با تو خداحافظی میکنم و به فرزندانم تا قیامت سلام میرسانم؛ یعنی به فرزندانم، به سادات، بگو مادرتان تا قیامت به یاد همهٔ شماها بود. این مادری که تا قیامت به یاد همهٔ سادات بوده، وقتی بچهاش برود در گودال قتلگاه چه خواهد کرد؟
أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الْقَوْمِ الظَّالِمِین.
وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون[۴۱]
[۱]. سوره طه، آیات ۲۵ – ۲۸.
[۲]. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه ۴۵.
[۳]. ثم هجموا علی عثمان فأوثقوه رباطا و عمدوا إلی لحیته و کان شیخا کث اللحیه فنتفوها حتی لم یبق منها شیء و لا شعره واحده. (شیخ مفید، الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، ص ۲۸۱).
[۴]. وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْک أَمانِیهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ * بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ (سوره بقره، آیات ۱۱۱ و ۱۱۲).
[۵]. أَفَلَا أُنَبِّئُکم بِمَنْ یضَاهِیهِمْ مِنْ یهُودِ هَذِهِ الْأُمَّه؟ (التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص۳۶۸)
[۶]. شعیری، جامع الأخبار، ص ۴۶۹.
[۷]. ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوٓاۡ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ (سوره بقره، آیه ۱۵۶).
[۸]. صِرَٰطِ ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ ۗ أَلَآ إِلَی ٱللَّهِ تَصِیرُ ٱلۡأُمُورُ (سوره شوری، آیه ۵۳).
[۹]. إِلَی ٱللَّهِ مَرۡجِعُکمۡ ۖ وَ هُوَ عَلَیٰ کلِّ شَیۡءٍ قَدِیرٌ (سوره هود، آیه ۴).
[۱۰]. سوره ذاریات، آیه ۵۶.
[۱۱]. ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۴، ص ۶۰.
[۱۲]. اعْلَمْ أَنِّی رَأَیتُ الْبَارِحَهَ نَبِیکمْ فِی الْمَنَامِ یقُولُ یا نَصْرَانِی أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ کلاَمِهِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. (سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۹۰).
[۱۳]. صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۴۴۵.
[۱۴]. قضیه این نیست که من بگویم هر که عمّامه سرش هست، این مورد تأیید است. خیر، من از بسیاریشان متنفرم… (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۳۵۹)
[۱۵]. صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۳۳۵.
[۱۶]. [شعار حضّار: رهبر اگر فرمان دهد/ جان را فدایش میکنم] خب، شما که میخواهید فدا کنید، چرا فدای اسلام نکنید؟ [چرا] فدای رهبر، رهبر مگر کیست؟ فدای اسلام، فدای این راه، فدای اهداف [بکنید]. (بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، ۳۰ شهریور ۱۳۹۵)
[۱۷]. خبرگزاری ایرنا، «جمیله علمالهدی: تهاجم فرهنگی توسط رسانهها تهدیدی برای کشور است»، تاریخ درج مطلب: ۸ مهر ۱۴۰۲، تاریخ بازدید: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.
[۱۸]. خبرگزاری رجانیوز، «پیام عناصر ضدانقلاب از مهاجرانی و سروش تا بنیصدر و داماد شاه: جمهوری اسلامی هیچ جایگزینی ندارد؛ اگر رضاپهلوی و رجوی آلترناتیو هستند ما نیستیم!»، تاریخ درج مطلب: ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، تاریخ بازدید: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.
[۱۹]. پایگاه اینترنتی مدرسه تعالی، «سیاست در سیره امام کاظم علیه السلام»، تاریخ بازدید: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.
[۲۰]. خبرگزاری ایرنا، «مناظره آقایان احمدی نژاد و کروبی»، تاریخ درج مطلب: ۱۷ خرداد ۱۳۸۸، تاریخ بازدید: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.
[۲۱]. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج۲، ص ۸۵۵.
[۲۲]. سوره فجر، آیات ۱۱ و ۱۲.
[۲۳]. کراراً عرض کردم که اگر انبیا در یک مکان جمع شوند با هم اختلاف پیدا نمیکنند، زیرا مقصد و هدف و مقصود، یکی و الهی است. (صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۳۵)
[۲۴]. أَتْبَاعُهُ مُؤَدٍّ إِلَی النَّجَاهِ اسْتِمَاعُهُ بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ وَ بَینَاتُهُ الْجَالِیهُ وَ بَرَاهِینُهُ الْکافِیهُ وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ وَ شَرَائِعُهُ الْمَکتُوبَه. (شیخ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱ٌ، ص ۹۹)
[۲۵]. فَقَالَ النَّبِی ص لِبَعْضِ مَنْ کانَ مَعَهُ فِی الْجَیشِ کیفَ رَأَیتُمْ أَمِیرَکمْ قَالُوا لَمْ نُنْکرْ مِنْهُ شَیئاً إِلَّا أَنَّهُ لَمْ یؤُمَّ بِنَا فِی صَلَاهٍ إِلَّا قَرَأَ بِنَا فِیهَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ… (شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۶)
[۲۶]. عن أبی وائل قال: کنت مع مسروق بالسلسله، فمرت به سفائن فیها أصنام من صُفر تماثیل الرجال، فسألهم عنها، فقالوا: بعث بها معاویه إلی أرض السند و الهند تُباع له. فقال مسروق: لو أعلم أنّهم یقتلونی لغرقتها، و لکنّی أخاف أن یعذّبونی ثمّ یفتنونی، واللّه! ما أدری أی الرجلین معاویه؟ أرجل قد یئس من الآخره، فهو یتمتّع من الدنیا أم رجل زین له سوء عمله؟ (بلاذری، أنساب الأشراف،ج ۵، ص ۱۳۷)
[۲۷]. یزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْق… (سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۳)
[۲۸]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۹.
[۲۹]. أَمَرَهُ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ إِیثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لَا یسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا یشْقَی إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا… (نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه۵۳)
[۳۰]. خبرگزاری ایرنا، «مجازیها و رسانههای بیگانه درباره سفر رضا پهلوی به اسرائیل چه گفتند؟»، تاریخ درج مطلب: ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، تاریخ بازدید: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.
[۳۱]. کلاه مخصوص یهودی
[۳۲]. معبد «یهوه» مسلما باشکوهترین و باعظمتترین بنای اورشلیم بوده است. هیرودیوس کبیر، تپه معبد را از سه سو با دیوارهای سنگی عظیم به ارتفاع ۱۵ متر محصور ساخته بود که از آن زمان (قرن اول بعد از میلاد) تاکنون، یهودیان هر روز جمعه در کنار دیوار گرد میآیند و بر ویرانی بیت المقدس شیون کرده اشک میریزند، بدین لحاظ است که دیوار را، دیوار ندبه میگویند. (حمیدی، جعفر، تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)، ص۳۸)
[۳۳]. سوره بقره، آیه ۱۹۱.
[۳۴]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج۱، ص۱۵۰.
[۳۵]. تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکی وارد دنیای نهج البلاغه کرد. آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمی شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که ای کاش کسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن نیز آشنا سازد. از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. (شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص۱۰)
[۳۶]. آیت الله مظاهری، جلسه درس اخلاق
[۳۷]. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۱۲۱.(الفصل الخامس فی فضائل فاطمه الزهراء بنت رسول الله صلّی اللّه علیه و آله)
[۳۸]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج۱، ص۱۵۰.
[۳۹]. وَ أَمَّا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَهِ وَ قَالُوا لَهَا قَدْ آذَیتِنَا بِکثْرَهِ بُکائِک فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِی حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِف… (شیخ صدوق، امالی، ص۱۴۰)
[۴۰]. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۱۳۱.(الفصل الخامس فی فضائل فاطمه الزهراء بنت رسول الله صلّی اللّه علیه و آله)
[۴۱]. سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
بدون دیدگاه