‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
ذهنیتی که ما معمولاً نسبت به کار فرهنگی داریم، ذهنیتی غلط است. آن هم این است که فکر میکنیم کار فرهنگی لزوماً یعنی کار علمی. اگر میخواهیم کار فرهنگی بکنیم، کار علمی، سخنرانی، کتاب، مطالعه، حرفزدن، و ساختن تفکر مردم. یکی از دوستان حرف خوبی میزد. میگفت: «در پیادهروی اربعین، تفاوت کار ایرانیان با عراقیها را نگاه کن. ایرانیها قدم به قدم، سخنرانی و مداح (البته مردم در پیادهروی و پذیرایی در مسیر هستند که سخنرانی را هم به آن معنا میدهد). مجالس امام حسین، ببینید مدارسی که شام نمیدهند؛ جایی که نون نیست، کار فرهنگی هم خیلی معنا نمیدهد.» کار فرهنگی پشتوانه اقتصادی میخواهد. وقتی که اقتصاد درستوحسابی نباشد، کار فرهنگی جانداری در نمیآید. برای مردم کار فرهنگی بکنیم فقط برایشان سخنرانی بکنیم، آخوند بفرستیم، خانه عالم بسازیم؟
امام باقر علیه السلام بین ما به کسی معروفند که «کار فرهنگی کردند.» ما وقتی میخواهیم کار فرهنگی را بشناسیم و معرفی بکنیم، (تصورمان این است که) فضایی برای کار فرهنگ فراهم شد و تصورمان این است که هر سال هم مینشینیم شهادت امام باقر، شهادت امام صادق، آن عدد شاگرد، چقدر روایت! و فکر میکنیم که کار فرهنگی همین است؛ بنشین هی کتاب چاپ کن، تبلیغ کتاب کن. کار فرهنگی در تلویزیون این است که کارشناس حرف میزند. کار فرهنگی میکند. جمعهها صبح یک روحانی و یک مداح را میبرند و میآورند، دعای ندبه میخوانند. پیادهروی اربعین که از عید غدیر شروع میشود. مشهدیها از عید غدیر راه میافتند پیاده. اینها را فردای کار فرهنگی ما در حاشیۀ شهر میدانیم. به نظر شما امام باقر علیه السلام چنین کارهایی میکردند؟ فرهنگی... خیلی حرف مهمی است. یک ذره نه، خیلی مهم است. در واقع خیلی هم نه، خیلی حرفهای بسیار خاصی است؛ بهخصوص در ذهن ما طلبهها. این است که حدیث، نماز جمعه رفتی آنجا، اشتغالزایی هم کردی یا نه؟ نون مردم را درست کردی یا نه؟
من امروز ظهر در حرم جلسۀ سخنرانی داشتم برای اساتید حلقههای معرفت (اینها که دارند استاد میشوند). سه ساعت، و آخرهای بحث، همین مطلب را مطرح کردم که آقا، ماها نشستیم دلمان را خشک کردیم به حرفزدن. باید برویم کف خیابان، بین مردم، کار اقتصادی بکنیم. یکی از همین آقایان روحانی، سن و سالدار، گفت: «ما فرهنگ مردم را ول کنیم، پا شویم برویم کار اقتصادی کنیم؟» گفتم: «عزیز دل، دختر ملت را کلفت کن!» (گفتم) «دانشگاه، تجربه خودم را در دانشگاه تجربه کردم. بهترین کار فرهنگی، اشتغالزایی برای دانشجو است.» حالا بحث ازدواج هم حتی نه؛ چون ازدواج هم برای خودش معضلی است. ازدواج. اشتغال خیلی رفته سمت کار، ازدواج را معرفی میکنند، به هم وصل میکند. دانشجویی که درس خوانده ارتباط با صنعت نداریم، از بیرون میآید برای بچهها - به قول خودشان - پروپوزال تعریف میکند، پروژه تعریف میکند. بچهها را با صنعت آشنا میکند. برای بچههای برقمان کلاسهای میکروکنترلر راه انداخت. پروژه (تعریف کرد)؛ مثلاً مانیتورینگ آسانسور برای بچهها تعیین پروژه میکند، آموزش میدهد.
(صدای شما رساتر، حرفتان را بهتر میشنویم. )
اثرش بیشتر است، اثری که آن کار دارد. صد برابر این است و اصلاً خود طرف دنبال راه میافتد. امام باقر علیه السلام اصل فعالیتشان اقتصادی-فرهنگی بود، در پوشش کار اقتصادی. حضرت خیریه داشت. اصل فعالیت حضرت فعالیت کمیته امدادی بود. فقرا رو، محرومین رو تحت پوشش داشت. تو این فضا کار فرهنگی میکرد.
حرف بزنیم، سخنرانی، آخوند بفرستیم مساجد؟ شغل ایجاد کنیم! قدرت داشته باشد. «مَن لا معاشَ لَه، لا معادَ لَه.» مهم این است. آدمی که معاش ندارد، معاد ندارد. البته نه اینکه هر که فقیر است لزوماً کافر میشود، نه. وضعیت اقتصادی وقتی خوب نیست، کسی حرف شما را گوش نمیدهد. بزرگترین تبلیغ، بزرگترین آبرو برای جمهوری اسلامی، بزرگترین دلیل برای حقانیت جمهوری اسلامی، برای حقِ وضعیت معیشتی مردم است. (امروز صبح داشتیم) استدلال. حلقهای که در حرم تشکیل میشود، حالا بحث خانوادگی، اعتقادی، اقتصاد... کار اقتصادی را باید جدی گرفت. کار اقتصادی، کار اقتصادی صفر تا صد دارد. خیلی کارها میشود کرد. شناسایی محرومان، سازماندهی. ایران یک کمیته ارزیابی داشته باشد. یک وقتی در سال، وقتی که مردم (عید قربان که نزدیک است) خیلیها قربانی میکنند. و طرف پولدار قربانی میکند، سفره پهن میکند. داییها و اما مستمند و نیازمند... برو بالا شهر، با آدم کارخانهدار پولدار هماهنگ شو. واحد قربانی نمیخواهد پیوسته فرهنگی هم داشته باشد. کارت، یک بسته گوشت میدهیم، بغلش هم مثلاً یک جزوه کوچک. الان کار پنج جلد نهجالبلاغه را میکند. کل حکمتها را حفظ میکند. همین گوشتی که بهش میدهی میخورد، کل اصول کافی تو حلقش.
امام باقر علیه السلام، برای شما بخوانم. حضرت نوع فعالیتشان چطور بود؟ امام صادق علیه السلام میفرمایند که: «پدرم مخارج سنگینی را برعهده داشت، عائله سنگینی برعهده داشت.» وضع معیشتی خود حضرت خوب نبود، با اینکه حضرت کار تولیدی و اقتصادی انجام میداد. خود حضرت هم کار میکرد، هم سرمایه داشت، زمین داشت. باغ فدک را امام باقر را به امام باقر برگرداندند. عمر بن عبدالعزیز برگرداند. توی دوره کوتاهی خود باغ فدک که سرمایه خیلی عظیمی داشت، خود حضرت ملاک بود، زمیندار بود. (سروصورتشان) درشت بودند، میدانید دیگر اندام خیلی درشت. بین اهل بیتشان? امام را اینجوری نفسنفس میزدند. با این حال حضرت میآمدند سر ظهر بیل میزدند، کار میکردند. با همه اینها مخارج حضرت خیلی زیاد بود، یعنی وضع مادی خودشان خوب نبود. حالا ببینید چقدر، چند طایفه را حضرت تحت پوشش داشت. محور اقتصادی ما فقط از امام باقر روایت اینها را داشت که شاگرد داشت. اینها را اگر نداشت، شاگرد هم نداشت.
خانواده خودشان بودند و فرزندانشان؛ خانواده امام سجاد، پدرشان. خانواده شیعیانی که تحت فشار بنیامیه بودند. خانواده شهدا و زندانیان (بنیاد شهید بود، هم کمیته امداد بود). حالا زندانی (برنامه ماه عسل، آزادی زندانیان)، هم فقرای مدینه، هم افراد دیگری که از جاهای دیگر میآمدند محضر. شنیده بودند که آقا کمک مالی میخواهی برو آنجا. همه تحت پوشش اقتصادی امام باقر علیه السلام. چند تا عالم میشناسید که تو یک منطقه، توی محیطی ایشان قطب اقتصادی باشند به این معنا؟ تو منطقه کارهای اقتصادی آنجوری... هر که دنبال شغل میگردد برود پیش این آقا. هر که دنبال همسر میگردد، آقا معروف بشود. چند تا عالم اینجوری سراغ دارید شما؟ در دورههای اخیر خودمان، ابوترابی در تهران این شکلی بود. مسجد امام حسین، میدان امام حسین. هر که دنبال اشتغال و کار و فلان بود، روابط خوبی دارد. کارخانهداری، بنکداری، پایگاه معرفی میشود.
کار فرهنگی شما چقدر مولد اقتصادی است؟ چند نفر از قبل شما نون میخورند؟ کار فرهنگی برای خودمان انگیزه اقتصادی دارد؟ این دیگر خیلی جالب است، پیشرفته است. حضرت دارد اقتصاد را بارور میکند که در سایه این کار فرهنگی کند. پول در بیاورم، این کتاب چاپ میکنم که پول در بیاورم. سایت میزند، فعالیت تبلیغی این شکلی برای اینکه پول در بیاورد. اثر معکوسش صد برابر است. مردم از قبل اینها مگر آدم نون میخورد؟ برعکس امام باقر علیه السلام، من اگر غصّه بهشت رفتن مردم را بخورم، غصّه وضعیت مالی و وضعیت مردم را نخورم، دعا کنم برای اینکه مردم بروند بهشت. خب شما میخواهید دعا کنید مردم بهشت بروند که چه اتفاقی برایشان بیفتد؟ روز قیامت خدا به من میگوید که: «اگر بهشت دست تو بود، لَبکَتَ بِها، أَبخِل ؟» دغدغه بهشت رفتن مردم را داری، دغدغه خوب شدن وضع معیشتشان را نداری. دروغ میگویی! منطق خیلی روشنی است.
فضای هیئتیمان بیاید به سمت فضای اقتصادی. الان فقط شدیم یک مصرفکننده. ببین: پول میگیریم، خرج میکنیم. مولد بشویم. این همه آدم توی هیئت، این همه زمین، بیابون خدا این اطراف مشهد، این همه فعالیتی که فعال بشود، کار اقتصادی بکند؛ چه در نظام تولید، چه در نظام توزیع. (یک جلسه گفتم.) گفتم: «آقا روحانیت ما، یک کسی مثل نواب صفوی، دوره پهلوی، آمده مسجد سپهسالار تهران.» سماور، سماور دستش گرفته، سماور ایرانی. معرفی کالای ایرانی معرفی میکرد به مردم بالا منبر آن موقع. خب حالا مثلاً شما که هیئتی هستید، این هیئت توی محله است. چند تا کالای ایرانی خوب که ببرند و به درد بخورد شناسایی کردیم؟ فرهنگی، تازه این یک مرحله است، سطح بالایی نیست. سطح بالاترش این است که شما واسطه باشی، قرار آن بیزینسی که قرار است یک آدم دیگر بیاید و نون بخورد، کلی برود رو قیمت آن کالا، معلوم هم نباشد مردم مطمئن نباشند کالایی که دارند میگیرند.
بابا! انگیزه اخلاص الهی که با همان انگیزهای که مفتی و مجانی میآیی هیئت، خرج میکنی، از پول تو جیبت میگذاری. یک جوان مومنی یک کار اقتصادی راه انداخته، تولید مثلاً دارد خودکار تولید میکند. (برو خودکار از تو میگیریم دانه ۸۰۰ تومان بفروش. تو دانه ۱۰۰۰ تومان میخواهی ۲۰۰ تا بفروشی، دانه ۸۰۰ تومان ۱۰۰۰ تا بفروش. من هم وسط سودی نمیگیرم.) خودکار بخرند، دیگر فرقی نمیکند خودکار ایرانی و غیرایرانی. ماشینشان ایرانی نباشد. پاککن، لوازم تحریر میرود، نمیپرسد آقا یک پاککن ایرانی است یا نه؟ ایرانی میخرند. همین پاککن است، این کلاً یک اقتصادی زنده میشود با آن. ده هزار تا کارگر دارم. به همین سادگی. خیلی هم کار پیچیدهای نیست.
کار فرهنگی یعنی بروی گدایی کنی از تو خیابون، از مغازهدارها، «فیلمهای بدبخت بیچاره پول کمک کنید، محرم میخواهیم هیئت بگیریم، شام بدهیم.» و خیلی هم خوشحال هستیم که کار فرهنگی میکنیم. مصرف هیئتی. با هم جمع بشویم کار اقتصادی بکنیم. من فقط خط کلیاش را نشان میدهم، خودتان بگردید مواردش را پیدا بکنید. چه کارها میشود کرد؟ در سطح مشهد چه کاری میشود (در منطقه)، چه کاری میشود کرد در محله؟ چه کارهایی میشود کرد؟
الان در محله شما یک سری افراد هستند که اینها تولید دارند. خیلی از این خانمها هستند مثلاً در خانه لیف میبافند. بازار! بازار شما. مساجد محل را فعال کنید. صنایع دستی محل توسط مساجد معرفی شود. در محل بالاخره آقا ده نفر هم نیستند که صنایع دستی داشته باشند. خیلی زیادند. خانمهایی که در خانه تولیداتی دارند، یا حتی آقایونی که در خانه تولیداتی دارند. این بازار ندارد بنده خدا، رسانهای ندارد این را معرفی بکند. حالا توی فضای مجازی، اینستاگرام، تلگرام، یکم کمک کرده. خیلی متفاوت است. یک سود زیادی گیر این بابا میآید، مردم ارزانتر گیرشان میآید. چون بخش عظیمی از فلج بودن اقتصاد ما به خاطر دلالیهاست. جنس را میخرد ۲۰۰ تومان، میفروشد ۲۰۰۰. کاری که نکرده، اولاً این ۲۰۰ تومان است و آن هم که ۲۰۰۰ تومان پول میدهد. ۵۰۰ تومان پول میدهد. خیلی فرق میکند، اصلاً اوضاع یک چیز دیگر میشود. این دارد ۲۰۰ تومان میفروشد، خریدار هم دارد ۲۰۰۰ تومان میخرد. حالا این ۳۰۰ تومان میفروشد، آن خریدار هم ۵۰۰ تومان میخرد.
نظام اقتصادی امام زمان بود. بهش گفتم: «برو تو بازار فلان جا.» ولی این جالب است که این امام زمان به خاطر کار اقتصادی این آقا بهش عنایت داشت. قفل را برداشتم، توی بازار آوردم. (بگذار بشینم) نیاز به پولش نیاز داشتم. قفلی که مثلاً تازه خریده بودم (البته دست دوم بود) ۵۰۰ تومان خریده بودم، حالا ۴۰۰ تومان میارزید. پیش این مغازهدار آوردم. گفت: «حاج خانم این ۴۰۰ تومان ارزشش است، چون نیاز داری من ۵۰۰ تومن ازت میخرم.» بعد این آقا که ۴ هفته رفته بود مسجد سهله، ظاهراً، مسجد سهله رفته بود. دخل این آقا... آقا بلند شدن، امام زمان فرمودند: «مثل این کاسب باش، من خودم هفته به هفته میآیم بهت سر میزنم.» میخواهد چیکار؟ امام زمان آبغورهگیری که نمیخواهد، که یک مشت آدم نشستن گوشه دارند آبغوره میگیرند. آدم میخواهد کف میدون کار! داری چیکار میکنی؟ فردا که ظهور بکند، هیئت دلسوختگان، آقا ما هر هفته هیئت داریم، شب و صبح گریه میکنیم، محل کار دیگری نیستم. مردم کوفه مگر چجوری بودند؟ یک پیرمردهای کوفی بودند (تا شهادت میرسند) گریه میکردند: «و یدعون...» (و دعا میکنند.) گریه کن! در میدون الان امام زمان همین اقتصاد شماست. اقتصاد آباد کنی.
مردم عاشق امام زمان میشوند. نظام الهی همه دلبسته کفار و غرب و اینها. یک سیستم فشل است. شما با دست خودت داری همه رو از امام زمان برمیگردانی سمت دشمن امام زمان. قبول این است یا نه؟ ژاپن را نگاه میکند، کره را نگاه میکند، چین را نگاه میکند، آمریکا را نگاه میکند، فرانسه را نگاه میکند. حکومتهای دشمن امام زمان که اینها به خون امام زمان تشنهاند، عاشق اینها. یک جزوه میخواهم بنویسم خوشگل. این مملکت، مملکت حکومت به اسم امام زمان است دیگر. نیست؟ آقا بزرگترین مبلغ امام زمان همین حکومت است. همین حکومت اگه سالم باشد، فساد توش، وضع مردم رونق داشته فرصت... همهاش را بخونم.
کار فرهنگی این است، این رسیدگی. اردوی جهادی. آقا فوقالعاده است جهادی. آنقدر که این اردوهای جهادی مردم را نسبت به انقلاب دلگرم کرد، هزار تا سخنرانی و کتاب اینها این کار را نکرد. شهید حججی اردوی جهادی میرفت. رفته بود اطراف نجفآباد، مردم به واسطه همین اردوی جهادی عاشق انقلاب شدند. منطقه خاصی هم انقلابیهای خیلی تیزی دارد و ضد انقلاب هم دارد. من رفتم نجفآباد. نجفآباد اصفهان، منطقه خاصی است. هم انقلابیها دارد، چه کسانی مثل احمد کاظمی. هم ضد انقلابیهایی دارد مثل تیم مهدی هاشمی؛ هم که تیم ترور بودند، آنها با نجفآباد بودند. ۷۲ ملت آنجا. آبروی جمهوری اسلامی، یک مشت جوان مخلص فداکار. همین هیئت من، فردوسی، حسینیه ساختند برای مردمی که میآیند خدمت میکنند به مردم. میزنند. این وضعیت آقازادهها، این وضعیت آخوندها، این وضعیت کیک... وضعیت کل اینها را نابود میکند. پنج تا جوان، تعطیلات تابستانشان است، درسها تعطیلاند. از امکانات و خوشیاش زده، زیر کولر گازیاش زده ؟. توی این گرمای تابستان میآید اینجا عرق میریزد برای اینکه به فکر معیشت ماست. میخواهد یک گرهی را از ما باز کند. میشود کار عمرانی به این معنا که سولهای برای اینها بسازیم، نیست. خیلی کارها میشود کرد. حالا حرف زیاد است در این زمینه.
استعداد یابی (مصرف دانشگاه شریف). استعداد یابی حاشیه شهر. این بچهها آنقدر هستند. معضل بزرگی که ما داریم، دانشگاه درجه یک کشور افتاده دست پولدارها. تو کلاً سیستم غیرانتفاعی شده از مدارس. یعنی همه، اکثریت ۹۹ درصد اینهایی که رتبههای اول کنکور شدند، مال مدارس غیرانتفاعیاند. خیلی فاجعه است. یعنی حاشیه شهری و پایین شهری دیگر جایگاهی توی شریف و امیرکبیر و دانشگاه تهران و علامه و اینها ندارد. خیلی خطرناک است، خیلی خطر بزرگی است.
خب حالا چیکار میشود کرد؟ مدرسه غیرانتفاعی تست کار میکند، پول میگیرد. خب این بنده خدا پول ندارد که غیرانتفاعی بفرستد بچهاش را. چیکار بکنیم؟ شما دانشجویی که دانشگاه قبول شدی، درست خوب است، بیا برو بچه کار بکن، تست کار بکن. او بشود رتبه اول کنکور. فداکارترین آدمها همین هستند. همین مال همین قشر است. هرچی که سروصداست، از آن بالاست. بخوربخورها بیشتر مال آن بالاست. شهدای مدافع حرم مال این پایین است. دانشگاه مال آنهاست. بعد این بدبخت بچه شهید است، یک سهمی هم بهش میدهند، میرود دانشگاه، کلی تو سرش میزند دانشجو: «سهمیه، همینه. با خون بابای من!» کسی دانشگاه نمیشود.
کار فرهنگی! مسئول آینده نظام جمهوری اسلامی کجاست؟ معاون اولها، روسای جمهور آینده کجایند؟ وزرای بعدی کجایند؟ دانشگاه شریفاند اینها. کیاند؟ ساختار دستت میآید، متحولش کنی. آدمی که شکمش پر است، سفر خارجیاش رو به راه است، حق اوقات فراغتش هم دارد میگیرد توی حقوقش. این میشود مسئول؟ مسئول باید کارشناس بشود دیگر، کاربلد باشد. کجا دارند کارشناس میسازند؟ دانشگاه شریف. دانشگاه شریف کیان؟ همین. میروی دانشگاه شریف، امیرکبیر، حالا همه اینها که هستند. اینها همه همان بچهها و همان مسئولیناند. یعنی شما میدانی این نسل از مسئولین.
دانشگاه پیام نور زاهدان! مثلاً از آنجا بگیر. پول نداشته کلاس کنکور برود، تست بزند. بعداً بیاید بشود رتبه یک.
مدل هیئت. این فقط برای این نیست که بنشینیم تو سرمان بزنیم. اینها میزنیم. تو مخلصانه رایگان در خدمت اهل بیت که هر وقت برای هر کاری لازم باشد. مملکت به نظر من، مملکت یک ساله جمع میکند. آقا شوخی نیست. بیست میلیون آدم، یک ماه! یک ماه بیست میلیون آدم دائماً همه وعدههای غذایی گرم! یک نفر آدم هیئت میتواند پیادهروی راه بیندازد. پارسال که من پیادهروی میآمدم از بغداد پیاده آمدم. مسیری بود که ایرانی خیلی کم بود. تو این سه روزی که تو راه بودم، شاید ۵ تا ایرانی دیدم. یک عراقی تو مسیر به من گفتش که ولی اهل بغدادم. با ماشین آمدهام. ماشین بغداد گذاشته ام. «تو حساب کن اربعین شروع میشود. کجا شروع میشود؟ چهار تا محور که ختم به کربلا میشود. هر کدامش هم مثلاً ۳۰۰-۴۰۰ کیلومتر، ۲۰۰ کیلومتر. فاصله موکبها با هم چقدر بود؟ دیگر نزدیکتر که میشود دیگر هر دو متری موکب.» ۳۰۰ کیلومتر. اوضاع این است. اینها یک ماه هم پذیرایی میکنند. این چه نظام اقتصادیای است؟
گفتم: «تو فکر کن توی یک کیلومتر، حداقل خیلی بیشتر است. چهار تا ۳۰۰ کیلومتر چقدر میشود؟ ۱۲۰۰ کیلومتر. تو هر یک کیلومتر ۲۰ تا موکب. ۱۲… ۲۴ هزار!» این ۲۴ هزار موکب حداقل یک ماه روزی یک وعده غذا هم بدهند، ۱۰۰ دینار هم خرج بکنند. خندهدار! اصلاً این نیست. تو فکر کن روزی ۱۰۰ دینار طرف خرج بکند. ۲۴ هزار تا ۱۰۰ دینار چقدر میشود؟ ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار دینار. هر دیناری هم به پول ما چقدر؟ ۷۰۰۰ تومان. ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تا ۷ هزار تومان به پول ما چقدر میشود؟ خرج یک روز پیادهروی اربعین یک میلیارد و ۶۴۰ میلیون تومان! حداقل یک دهم! حداقل ده تا دولت نمیشود. آقا نمیشود! آمریکا، کره شمالی، کره جنوبی، چین! عشق مردم، عشق مردم به امام حسین آمده یک نظام اقتصادی طراحی کرده است. اصلاً کل دنیا ریخته میشود، سوبلّه میخورندت. تا مرز برسی پول بدهی... اصلاً از مرز میآمدند خالی. با چه طراحی داشت میآمد. اینها که میآیند از شرمندگیاشان هرچی پذیرایی کردن.
خلاصه فرهنگی. فرصت نشد بخوانم ؟. خیلی زیباست این ایام. «حجهٌ و لعهد اهل بیت من الم...» اگر من یک خانواده از مسلمین را، یک خانواده از مسلمین را بتوانم اداره کنم، گرسنگیشان را برطرف کنم، «وَ اَکفُ وَ عُورَتَ فَکَفّو وُجُوهُهُم عَنِ النّاس.» این را بیشتر از حج، حج، حج، حج تا ۷۰ بار شمردهاند، یعنی از ۷۰ تا حج بیشتر خوشم میآید. یک خانواده، یک خانواده را بتوانم فقط کاری بکنم که آبرویش بین مردم حفظ بشود. آدمی که شرمنده زن و بچه میشود، همه چی اش منکر میشود. ما مسئولیم. مدل اربعین. مدل یک نفر آقا یک تاس کبابی درست کرده، یک نفر پذیرایی میکند. این مدل پیادهروی در نمیآید. یکی چه میدانم چلوکبابی مثلاً میدهد یک جایی. یکی هم یک فلافلی میدهد. جور در نمیآید. همه میآیند وسط، میآیند تو میدون. آن وقت است که این پیادهروی ۲۰ میلیونی در میآید. دماغ پرباد تکبرها! من، منا، من برم زیر بلیط فلانی فلانی. مشکلات ماست. مشکلات با خبر باشیم. مشکل اصلیمان این است که از مشکلات باخبر نیست.
پیوند بخورد. کارگری میخواهد روزمزد. مثلاً کمکش باشد. این هم اینجا یک جوان قبراق است که بیکار است. ازدواج دستی دارند. همینجوری است دیگر. خانوادهها را میشناسد. این یک دختری دارد، یک پسری دارد. یک خانم تازه گفته من ۴۰۰۰ نفر رساندم و معرفی کردم. بحثی مفصل است. فعلاً بحث امشب ما انگیزشی بود. سیره امام باقر علیه السلام. حضرت مدل امام باقر این بود. روایت امام، شاگرد. مدل کار حضرت این بود. در پوشش کار اقتصادی بود که شاگرد تربیت میکرد. نون مردم را تامین میکرد که کنارش میتوانست حرف با مردم بزند، مردم را قانع کند. مردم که عاشق چشم و ابروی کسی نیستند، حتی اهل بیت و ولایت. معروف خلیفه دوم وقتی دستور داد فدک را تخلیه کنند: «علی اگر پول نداشته باشد مردم ولش میکنند. علی اگر پول نداشته باشد مردم ولش!» سخنرانی «ای مردم!» اگر حالیشان بود، فدک مظلومیتهای اهل بیت، مظلوم... با همه این همه فعالیت و دلسوزی برای مردم، آخر با این غربت به شهادت برسد.
بعد حضرت یک پولی را میدهند. این خیلی عقل عجیب است، دردناک است. ایام حج، امام علیه السلام به شهادت رسیدند. اینم بدانید که حاجیها، حاجیهای شیعه، اینهایی که قبرستان بقیع میروند و اینها، شهادت امام باقر فکر کنم دوشنبه است ها، یکشنبه است. هر سال این است. آنهایی که مدینه هستند تا شنبه مدینه هیچ حاجی دیگری در مدینه نیست. قبرستان خلوت است. ازت یک پولی دادند، بعد از شهادت من هر سال به روضهخوان بگویید در منا برای من روضه بخوند. یاد منو زد روضهخوان تو منا، اینم که چرا تو منا! شب جمعه منو قربانگاه امام باقرم ۴ ساله کربلاست. یادگار کربلاست. آقایی که در کربلا ۴ ساله بوده. اینی که روضه منو بخونند احتمالاً برای این است که به مناسبت این روضه، رو قتلگاهم خونده میشه. از این قربانگاه پلی زده میشه از این منا به کربلا.
«یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر ی بن رسول الله یا حجت الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا قدم حاجات ما وجیها عند الله»
ای عمر پر درد و بلا بار سفر (ای عمر پر درد و بلا بار سفر) ببند امروز با زهر جفا سفر ببند. ای عمر صبرم دست بردار. ای در این سینه هر کس بردار! من با عطش پیشینهای دیرین دارم، از تشنگی ۷۲ ندارم. من وارث خدایان نور عین، من پور آن لبتشنهام، سبط الحسین. من پنجمین دردانة پیغمبر هستم، شریفۀ کوثر هستند. من میوه باغ امیرالمومنین، ای جانم. من غنچۀ دامان زینالعابدین، من زینت دوش ابوالفضل عم (تصویرش کشیدم آخه). من وارث رخسار سیلیخورده هستم، چون غنچۀ پژمرده هستم. از کودکی آماده جد غریب را همراز بودم. من از مدینه تا مدینه داغ دیدم، یعنی عمری را به سینه داغ حمل کردم. عمری حال بیقرارم شام غریبان است. عمر سوز داشتم. ۳۵ سال گریه کرد امام باقر. ۳۵ سال تو خودش این را داشت: «من همنفس بودم تمام عمّهها را دیدم. تمام از کربلا تا با من رازها هست. با هر بلایی سینۀ من آشنا.» خدا رحمت کنه.
«من نه از ها کردم برای عمه زینب جان فدای عمه زینب آخه صدا ببین دارن میزنم.» عمری روضه گرفتم. یک ترفند میآید با کس من. تا خوردن این داغها را حکمت و باید از دریای مقتل میگذشته با پای پر از زخما. من با دیده خونین در قتلگاه عشق فنا را یک سو، یک سو تک یتیمان بود و غربت، یک سو راه شیب الخ ؟. برایم خط مقدم بود. من ازدحام نقشها در دشتی بی صاحب حرم. ناگه ز دست دیدم ۱۸ ستاره روی علمدار حرم بر نی که دیده در پی که دیده. نگاه خسته ی دلم با پیک میشد. ابن علی با محبوب الله. هرچی میخواهی ۱۰ مرکب چابک از اول با صبح تازه تاختن. حالا شود حال عصمت، این سن و سال ندیدی. اگر امام سجاد فرمود برای امام باقرم یک جای دیگه بوده، همبازی رقیه! جانم جانم الله اکبر همینقدر بگم، مرحوم سید، سید بن طاووس میگه تو مجلس یزید چی شده ای صورت میگردونم دنبال در دشت طلا میگردد خاک به دهانم چیزی نمونده تا محرم. میگه یک جابجا کرد داد زیر حسین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...