‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد، الفُعال الطیبین الطاهرین، و لعنت الله علی القوم الظالم مِن الآن إلی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری، و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
اول، عرض سلام و خستهنباشید خدمت شما عزیزان قرآنی، قرآندوست، قرآنپژوه، قرآنشناس و قرآنمدار. انشاءالله که همه این عناوین برای همه ما صادق و در مسیر قرآن باشیم، با قرآن زنده باشیم و با قرآن بمیریم و با قرآن محشور بشویم، انشاءالله.
عرضی که امشب میخواهم خدمت شما عزیزان داشته باشم، ناظر به فضایی است که الان مردم دستوپنجه نرم میکنند و فضای فکری و روانی جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. رهبر انقلاب، در کنار رعایت توصیههای بهداشتی و پزشکی، سفارش فرمودند که دعا قرائت بشود. اساساً دعا در همچین موقعیتهایی چه جایگاهی دارد؟ چقدر میشود جدی گرفت؟ اصلاً جای دعاست؟ چقدر جای دعاست؟ مسائل بهداشتی کفایت نمیکند؟ کشورهای دیگر که دعا نمیکنند، موفقتر نبودند؟ اگر ما دعا کنیم، لزوماً اثر دارد؟ اینها سؤالاتی است که ذهنها را درگیر میکند. ما فقط دعا بکنیم و خیلی مسائل بهداشتی را رعایت نکنیم؟ اصلاً وقتی که پزشکی و بهداشت و این حرفها هست، چه جایی برای دعاست؟ اینها خرافات است؟ دعا چه خاصیتی دارد؟ مثلاً شما دعا میکنی، ویروسه میآید یک نگاه بهت میکند، میگوید: «بو میکشد، میگوید: تازه دعا کردی؟ اگه تازه دعا نکرده بودی، میخوردمت!» سیر به پیاز گفت: «حیف که سیرم، وگرنه میخوردمت!» اینجا این کرونا میآید یک نگاه به ما میکند و میگوید: «حیف که دعا کردی! وگرنه میخواستم بزنمت؛ دیگه الان دعا کردی.» اثرگذار نیست؟ جایگاه دعا چیست در همچین ماجراهایی؟ و چقدر میشود روی دعا حساب باز کرد؟
اصلاً این سؤال برمیگردد به این مسئله که خدا برای چی گرفتاری میفرستد؟ این سؤال اساسی و اولیه است که بعد معلوم بشود که دعا اثر دارد یا ندارد؟ فلسفه بلاها چیست واقعاً؟ ما مثل ماجرای الان رو باید بلا دانست، ابتلا دانست. هرچند این صنعت دشمن توش واضح است. به طرز روشنی این را باید یک «ترور بیولوژیک» به حساب آورد. به هر حال اطلاعات ژنتیکی اینها نسبت به ما خیلی زیاد است. الان هم که پیشرفت حاصل شده و قشنگ ویروس را تعریف میکنند برایش که کدام ژنها را روش اثر بگذارد. اطمینانبخشتر اگر بخواهیم نگاه بکنیم، باید بگوییم که اینی که مسابقات فوتبال در انگلیس، مسابقات اسبسواری و اینها تعطیل نمیشود و ندارند، از تعطیل نشدنش شاید برگردد به همینی که خیالشان جمع است بابت تعریفشده بودن این ویروس. کدام ژنها را بگیرد؟ شاید اصل مسئله که یک ترور بیولوژیک است و دعوای اصلی اصلاً دعوای بهداشتی و این مسائل نیست و خیلی بیش از این حرفهاست، یک چیز واضحی است. یعنی در این شکی نیست. به کرات هم اقرار کردند کسانی که دستاندرکار بودند؛ از آمریکاییها و صهیونیستها و جاهای دیگر.
خب، این بخشش به کنار که این گرفتاری، بخشش دشمنی دشمن است. که خدا اجازه میدهد یک جامعه اینطور متلاطم بشود و آسیب ببیند. برای چیست؟ خب، خدا کار دشمن به ما اثرگذار باشد؟ چرا خدا این را اجازه میدهد؟ این فرمول را میخواهم قرآن بهتان بگویم که در سوره مبارکه اعراف آمده، بعد معلوم بشود که جایگاه دعا چیست. شما قرآنی هستید و بنا دارید مسائل را تحلیل بکنید. در سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۴ و ۹۵: «وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ». ما در هر جامعهای که پیغمبر فرستادیم، به جامعه سخت گرفتیم، تنگ کردیم شرایط را، تو فشار قرار دادم، ضرر رساندیم. ما خودمان یک کار کردیم که اینهایی که قرار است تابع انبیا باشند، اینهایی که برایشان پیغمبر فرستادیم، گرفتار بشوند. ما خودمان گرفتاری فرستادیم. خدا میفرماید در سوره مبارکه اعراف. چرا؟ قاعدهاش خیلی قاعده عجیبی است: «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ». حافظ اینجا داریم؟ حافظ هستند دوستان؟ کسی هست؟ نداریم. محفوظ. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»؛ برای اینکه اینها تضرع کنند. «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»؛ اگر خوب بشوند، اوضاع را خوب میکنیم. اگر نشوند. ملاک این است؛ اینها تضرع بکنند، تضرع. فلسفه گرفتاری و بلا و عذاب و اینجور ماجراها: تضرع.
تضرع چیست؟ تضرع معانی مختلفی دارد. البته به شیر میگویند: «ضرع». این شیری که همینجور ممتد میآید، ضرع. ظُرّاع هم همین است. ضَریع و رَضیع هر دو گفته میشوند. تضرع مثل مشک آب، مثل سینهای که ازش شیر جاری است. وقتی از کسی جاری بشود، این را میگویند تضرع. این حالتی که بچه اینقدر گریه میکند که نفسنفس میزند، این میشود تضرع. گریه معمولی که کمی چشم خیس بشود و کمی مثلاً آدم... آخه بچهها دیدید اولش هی گریه هم ندارند، همینجور فیلم هست. ننه بابام یک نگاهی میکنند: «این رعد و برق این کدومه؟» اول برق، آقا اول برق است بعد رعد است. اول میزند، بعد صدایش میآید. بعد این بچه هم همین است. اول میبینی اینجوری کرده و چشمانش جمع شده، صورت مچاله شده، بعد کمکم صدایش در میآید. ساعت چند است؟ بعد اول غرغره، ننه بابا خیلی اعتنا میگذارند ببینند که این چقدر جدی است. بعد کمکم که کمی چشمانش خیس میشود، باز هم خیلی اعتنا نمیشود؛ دیگر حالا اینقدرش طبیعی است، پیش میآید. «قُلقُل»، «قُلقُل» میآید. آنجا دیگر وقتی میجوشد، دیگر ننه بابا نمیتوانند ترتیب اثر ندهند. این دیگر واقعاً دارد از عمق جان نشان میدهد که میخواهد یا اگه کار بدی کرده، اول میآید یک «هنْهنْ» میکند. ننه بابای خیلی محل نمیگذارند. مینشیند به گریه و پشیمانی و اینها. «قُلقُل» دارد گریه میکند. اصلاً نمیخواهد بابا اصلاً من خودم درستش کنم. اصلاً این زده یک چیزی شکسته است. ننه بابای سرش داد زدند. بعد بابا مجبور است هم برود جای اونی که شکسته است برای خانه یک چیزی بخرد، هم برای این یک چیزی بخرد و این را آرام کند.
تضرع. خدا برای چی بلا میدهد تو جامعه؟ برای تضرع. خیلی فرمول عجیبی است. همه کار خداست. این باید باورمان بیاید و خیلی وقتها باورمان نمیآید. مسئله این است. بعضیها میشکنند در اثر ابتلاعات، شاکر میشوند. الان ببینید، خدای متعال نعمتها را جلو چشممان آورده است. چه نعمتهای کوچکی را که به حساب نمیآوردیم که در واقع نعمتهای بزرگی بود. مسجد میرفتیم، جماعت میرفتیم، حرم میرفتیم، دعای کمیل، مجلس امام حسین، سخنرانی، مداحی، روضه، صله رحم، دیدوبوسی. آدم دیگر بچهاش را نمیتواند بغل کند، ننه بابایش را نمیتواند ببوسد، ننه بابایش را نمیتواند ببیند. خرید و فروش؛ هرچه میخواستی، میپریدیم مغازه میخریدیم، برمیگشتیم و و و و و و و و و همه اینها نعمتهایی که اصلاً به حساب نمیآوردیم. بعد این ویروسه میآید تو تنت، تازه نعمت تنفس را میفهمی چی بود. الان نفسها میآید و میرود. اینها که تو بیمارستانند، این ده هزار نفری که تا امروز کرونایشان مثبت اعلام شده که نزدیک ۵۰۰ تایشان از دنیا رفتند، آن چندتایی که هستند خدا سلامتی بدهد، انشاءالله همه آنهایی که هنوز باخبر نشدند و آنهایی که در معرضند و همه مردم. آن الان نعمت تنفس را میداند. او دیگر ارتباطارتباط و اینها که هیچی دیگر، نفسش هم نمیآید. نفس دیگر چی بود؟
خدای متعال اجازه داده است که حالا بر فرض دشمن هم دارد کار میکند، ولی خدا اجازه داده که دشمن کارش اثر کند. خدا برای چی اجازه میدهد تو همچین جامعهای ویروس بیاید؟ اینجوری ما همینجور ویروس کم داریم؟ ما خودمان کرونا داریم به چه گندگی! در بعضی مسئولین قبل و بعد. اینها سوءتفاهم نیستند، خودشان کرونا، «کووید ۱۹ هزار»! کووید ۱۹ هم نیستند. از اینها خودمان داشتیم، الحمدلله. بعد بنزین اینقدر، گوشت آنقدر، و رکود و تورم و داروخانهها، اینها را همه را داشتیم. این هم آمد رویش. البته بنده سخنرانیای در مورد همین آیه کردم، مال نزدیک به دو سال پیش است. آنجا با همین آیه عرض میکنم که آن اولهایی بود که خیلی گرفتاریهایی بود، بحث دلار بود به نظرم که داشت میرفت بالا، تو همان وضعیت دلار نزدیک ۲۰ تومانی و اینها کردم که خیالتان راحت باشد که وضع خراب میشود و حالا هست. سخنرانیمان را هم توی... حالا بشود باز هم نشر بدهند. بعد عرض کردم که اینقدر باید شدید بشود که به تضرع بیفتیم. قاعدهاش این است. اصلاً خدا این کارها را میکند. ببیند ما دعا میکنیم یا نه؟ میشکنیم یا نه؟ شکر میکنیم یا نه؟ آخه هرچه میگویی: «شکر کن»، میگوید: «آخه مگه دیگه بدتر از این هم میخواهد بشود؟ دیگه مگه از این بدتر هم هست که بخواهیم این را شکر کنیم؟» بعد هی میبینی بدترش هم در میآید. انتقاد داری؟ درست. ناله داری؟ درست. حتی شاید بشود بعضی از اینها را نفرین هم کرد، بعضی از این مسببینش. اینها سر جایش. ولی تو الان یک رابطه خودت با خدا داری. خدایا من از تو راضیام. این گلایههایی که دارم و اینها از آنهایی است که کمکاری میکنند، کارشان را درست انجام نمیدهند. اینها... و گلهام از گناه خودم است. اینها چوب گناه من است. منکر وقتی تو جامعه رایج میشود، بیمحلی میکنی. «خدا اشرار شما را بر شما مسلط میکند.» کسانی بر شما مسلط میشوند که به شما رحم نمیکنند. دل نمیسوازند برای شما. عین خیالش نیست. «ملت دارند خفه میشوند، میمیرند، له میشوند، تیکهتیکه میشوند.» «به درک!»
این از کجا در آمد؟ تو لپلپ که در نیامده است. از کجا درآوردیم؟ از کجا آمدند؟ از تو گناه من و تو در میآید. از کجا در میآید؟ «محصول گناه!» «یُسَلِّطُ عَلَیْکُمْ مَنْ لَا یَرْحَمْکُمْ.» یا «مَنْ لَا یَرْحَمُهُمْ». مسلط میکند به شما رحم نمیکند. اثر گناه. قیمتهایتان میرود بالا. جنسهایتان کیفیتش میآید پایین. قیمتهایش میرود بالا. تو فشاری. تو گرسنگیات. مریضی زیاد میشود. اینها همهاش اثر چیست؟ اثر گناه است. یعنی چی؟ آخه گناه میگوید: «یعنی بیحجابی؟» نه! گناه یعنی بیمحلی به خدا. بعد اینقدر میزند، میزند تا به خدا اعتنا کنی. اصلاً فلسفه این گرفتاریها و اینها این است. تو برگرد. حواست جمع باشد. آخه بعضی گرفتار هم میشوند، بدتر با خدا در میافتند. یک چیز عجیبی است. دعا کن به خدا. «خدایا این بود؟ دعاش این است.» «هیچکس دیگه تو این عالم نبود، تو هم ما را گیر آوردی؟ فقط اما ما شدیم بعد روزگار؟» ای مصرف تو. شکر. دیدی مسیحی میگفت: «با خودم حرف میزنم.» پای بریده نشسته رو لب جوی. چشم کور. دست فلج. نان خشک میزد توی گِلاب. گِلاب میخورد. به آسمان نگاه میکرد، میگفت: «خدایا!» یکی آمد گفتش که: «این خدایا شکرت. تو پا و چشم و دست و نان و آب و...!» تو خیلی جز اولیا خدایی با این حالت، شکر کن. «نه! آن خدایی که من میشناسم.» میفهمی. «خدایا! شکرت!» حتی فحش بدتر. خودش میفهمد، حالیش است که میگویم: «از سر شکر نیست. دارم بهش میگویم که این وضع ما...» این دعا نیست. آن شکستن است که آدم مدل حضرت یونس: «و ذوالنون إذ ذهب مغاضباً فظن أن لن نقدر علیه». چرا؟ گفتند: «هر نماز غفیله...» این روایت است. روایت عجیبغریبی است. من هم جرئت نمیکنم روایتش را نقل بکنم. فقط چون امام خمینی تو سخنرانی عمومی گفتند، میگویم. بگویم؟ یا شب جمعه است؟ به روح همه علما، شهدا، بزرگان، حضرت امام، خوبان، یک صلوات. روایاتش را برخی آقایان تهران به شدت میکوبیدند. بعد ما رفتیم دیدیم امام خمینی عمومی روایت را نقل کردند. خیلی جالب. به شدت شبههناک است. به شدت. دارم میگویم که دست به گیرندهها نزنید. مشکل از فرستنده است. بدون اینکه این روایت شبهه دارد، دست به شبهه هم نزنید. تو این روایت یک ویروس کرونا نهفته است. دارم به شما میگویم. روایت را بازش نکنید. از دور نگاه کنید، از کنارش رد شوید.
مطلب دیگری میخواهم بگویم. فلج میکند. آدم یزید به امام سجاد گفتش که: «من راه دررو دارم؟ توبه کنم؟ میتوانم توبه کنم؟ نماز غفیله.» این روایت امام خمینی تو سخنرانی عمومی گفته است: «نماز غفیله بخوان.» امام خمینی میگفتند، چون میدانستند که نمیتواند، توفیق پیدا نمیکند. بهش گفتند. توضیح امام خمینی. برخی آقایان به شدت میکوبیدند. گفتند: «این برود حالا، بر فرض توفیق پیدا کند. کسی که امام حسین را کشته، نماز غفیله میخواند، خوب میشود؟ این ویروس «کرونا»ست. دست نزنید به این تیکه.» امام سجاد یک چیز میدانستند که به این گفتند. درست. با این کار دارم. گفت: «میخواهم توبه کنم.» حضرت فرمودند: «چیکار کن؟ نماز غفیله بخوان.» اینکه گناه امام حسین کشتن با نماز غفیله حل میشود، این ویروس کرونا ست. با این کار ندارد. قبولش هم ولی اینی که یزید هم اگر بخواهد توبه کند، باید نماز غفیله بخواند، این خیلی لطیف است. گفته: «هر شب نماز غفیله بخوان.» نماز غفیله عظمتش تو این آیه است: در مورد کیست؟ حضرت یونس. قرآن اصلاً حضرت یونس را یک مدل خاصی تعریف کرده. میدانید که همه پیغمبر را تحویل گرفته. خدا تحویل گرفتهها. قربانش بشوم! حالا شب جمعه کربلا. حضرت یونس دارند میروند کربلا. وضعیت کرونایی بیایم براتون. بیایم ببافمت؟ ناراحت میشوم، دلخور میشوم. «کربلا میروند؟ نفرینمان میکنند.» نه آقا ما نوکر شماییم. من اینها را از سر ارادت به شما دارم میگویم.
خدا به پیغمبرهای دیگر که میرسد، به پیغمبر ما میگوید که از اینها یاد بگیر: «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِه.» ببین موسی را، ببین ایثار را، ببین یحیی را، ببین زکریا را. «وَ لَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ.» مثل این رفیق نهنگ نباشیا! «حُوتْ» یعنی نهنگ. «صاحب حوت» یعنی رفیق نهنگ. «ذوالنون»، «نون» یعنی ماهی گنده، ماهی گنده. صاحب ماهی گنده. «ذو النون إذ ذهب مغاضباً». با عصبانیت رفت. «فظن أن لن نقدر علیه»؛ فکر کرد کاری کارش نداریم، زدم لت و پارش کردم. رفته بودیم یگان یکم نیروی دریایی ارتش، بندرعباس، ناوشکن جماران و اینها. یکی از این بچههای ارتش ما را برد یک جایی. بعد یک محوطه، این لب آب وایساد. تخمه میخوردیم، نشسته بودیم. گفت که: «آنجا...» داشتم با رفیقم یک روز بود یا شب بود، یادم. بچههای دریا، یک ماه یک ماه تو آب، زیر آب، بالای آب، همه رقم میروند، میآیند. نشسته بودیم، دیدیم که زیر پامان مساحت وسیع سیاه. «نفطه؟» ای بابا! باز نفت کجا ریخته تو آب؟ اینقدر اینها رو سیاه. این سیاهی گ... یک تکان خورد. دیدم: «نهنگ است!»
نمیدانی! من زهرم آمد تو حلقم. در رفتم. چهحالی داشتم؟ گفتم: «خدا یکی از بندگان مخلص خیلی خوبش را کرده بود تو دهن این.» چهل روز! فاصله. دیدی؟ میفهمی. تو شکم نهنگ رفتن، چهل روز. یعنی خداوکیلی کرونا بدتر است یا تو شکم نهنگ ۴۰ روز بری؟ یکی او یک نفر به همه میچربد. یک دانه است که از همه ما سرتر. خدا شوخی ندارد با یونس. شوخی ندارد. «کجا؟ بیا اینجا ببینم! نهنه من مأموریت اداریام تموم شده. گفتی تا ۹:۲۵ دقیقه. ۹:۲۴ و ۳۸ ثانیه است. تا از در برم بیرون. از آب بفرستی.» بابا! الان مانده چند ثانیه. عذاب دارد میآید. گذاشت یک لحظه بچههای مسئولین تدارکات عذاب: «بروبچ! نگه دارید عذاب.»
یکی ماند از شاگردان حضرت یونس، یک عالمی بود. دو تا شاگرد. کلاً دو نفر بهش ایمان آورده بودند. یا عالم بود یا عابد بود. طبق روایت عابد به یونس گفت: «بزن در! اینها رفتند و...» عالِم آمد مردم را جمع کرد. گفت: «ببینید! عذاب دارد میآید. این بالا من خبر دارم. آنجا است. میآید، میخورد تو سر. زنهای طرف، بچههای طرف، حیوانهای طرف، مردهای از هم جدا کرد. بعد تو حیوانها هم جدا کرد. نر و ماده و بچهها را جدا کرد. این بچهکوچکها شروع کردن گریه کردن و هی صدای گریه جیغ جیغ جیغ جیغ. مادر افتادن به گریه. میخواستند بچهها را بگیرند. عالِم گفت: نه! با بچهها کار مادران است. اینها هی دلشان آشوب شد. شور شور. ایران به گریه. از گریه اینها بابام به گریه افتادند. گفت: «خیلی خوب. الان وقت...»
عذاب آمده بود تا سر کوه. طبق روایتها. آیه قرآن میفرماید: «ما از هیچ امتی عذاب رفته را برنگرداندیم، الا قوم یونس.» اصلاً سوره یونس را به خاطر قوم یونس گذاشتند اسمش را. «یونس، یونس! از یک امت ما عذاب را برگرداندیم، آن هم قوم یونس بود.» آمد تا آن جلوی در. این گریههایشان بود، برگشت. حالا قرار بود کل این ۱۰۰ هزار نفر عذاب بشوند، یک نفر نجات پیدا کند، آن هم کی بود؟ حضرت یونس. شبش چی شد؟ همه صد هزار تا راحت سر به بالین گذاشتند، یک نفر تو شکم نهنگ بود، آن هم کی بود؟ حضرت یونس.
بعد افتاد تو شکم نهنگ. این چی گفت؟ «خدایا! حالا دیگه با ما...» من آدمشان کردم، من به آن عالِم را من تربیت کردم. من زد. این ذکر یونسیه که بزرگان میفرمودند: «کسی به جایی نمیرسد، مگر به واسطه ذکر یونسیه.» و بزرگان میفرمودند: «از عرفا سراغ نداریم کسی را که سحر مشغول یونسیه نبوده باشد.» ذکر یونسیه مال: «لا إلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ.» من تو این معرفتمان تو شکم نهنگ بندازیم خود آدمو. اصلاً آن وضعیت دریا تو شب بس است برای آدم. مرغ پرگار برود کنتاکی بیاید. دریا. با یکی از بزرگان که تو این بحثهای آنسوی مرگ و اینها خیلی ازشان یاد کردیم. به ما اصرار کرد که: «بیا بریم تو آب دریا.» مازندران بودیم. بعد رفتیم همان جلوی آب. رفتیم. نگاه به پشت کرد، گفت: «من خیلی میترسم. آن جلوها نه، همین جلو بخواب به صورتمان.» آن جلو خیلی خوف دارد. کف آب تو عمق بشویم. تنم میلرزد. خیلی ماجرا عجیبغریبی است.
بسیجیهای آخرالزمان. یونس، پیغمبر مخلص خدا. من ببینم یک کسی یک کمی تن صدایش بالا میرود و یک کمی احساس میکند خیلی خوب است و نه تن صدایش میرود بالا. احساس میکند خوب است. تن تضرعش میآید پایین. اینوری ببینم کم شده، میخوابانم. عبد و تضرع. «لعلهم یتضرعون». اصل ماجرا این است. آقا بهداشت، بهداشت اینها درجه پنجم، ششم، دهم. مراعات کن و دستت را جمع کن. اصل ماجرا این است که صبح تا کرونا هم که نباشد، ۱۰ میلیارد ویروس دور و بر ما دارد میپلکد. این پیادهروی اربعین. الان که خوب شده، الان به خاطر گل روی ایرانیها ظرف یکبارمصرف آوردند. مصرف نبود. این لیوان را تازه الان امکاناتش هم رفته بالا. یک چشمه میگذاشت، چاییها را میداد. لیوان را میزد تو چشمه. یک هفت، هشت سری که چایی میداد، بعد نگاه میکردی، فکر میکردی یک تشتی چایی است. میزند تو چاییها، در میآورد! یعنی آن تشته سیاهتر بودند، خود چایی که میریخت. درصد بیماری. شما ببین تو پیادهروی اربعین چقدر رفتیم و آمدیم، یک مریضی پیدا کردیم. تازه فهمیدیم ۱۰۰ تا مریضی کبد و موبد و اینها داریم که تازه آنها حل شد. یعنی خوب شد برایمان. پیادهروی اربعین. این دست خداست. خدا با چی میزند؟ وقتی که میبیند که اینجوری است، با بلا میزند که چیکار کن؟ چی بشود؟ چیکار کنیم؟ تضرع کنیم. اشک.
این دعای هفت صحیفه که حالا من فرصت نیست امشب. میخواهم وارد دعا بشوم که رهبری فرمودند. اگه یک وقت دیگه خدمتتان بودیم، متن دعا را با هم میخوانیم که خیلی معارف خالص و نابی دارد و خیلی نکات خوبی را دارد. شرح این دعا. مرحوم آیتالله اسدعلی خان مدنی کبیر یکی از علمای درجه یک ما است. یک شرحی دارد. «شرح ریاض السالکین». این شرح یکی از کتابهای درجه یک، یکی از منابع قوی و غنی شیعه است که معارف فوقالعادهای توشه. کتاب هم وزن علمیاش خیلی بالا است. ایکاش بتوانم ترجمه فارسی هم برای این بنویسم. من ندیدم ترجمه فارسی. اگه بنویسند، خیلی خوب است.
اول این شرح این دعای ۷ صحیفه چند تا روایت نقل کرده. من اینها را میخواهم براتون بخوانم. ببینید دعا چقدر تو این زمانه ما با این ماجرای کرونا کار میکند. دو سه تا روایت براتون یادگاری بخوانم. این شب جمعه با این روایتها سر کنیم. مسیر دعا را دست بگیریم. یکی بخواند ما تکرار بکنیم. مثلاً توجه قلبی. یعنی تضرع. محال. آن شکستگی. آن اقرار به ضعف. اقرار به ظلم. اقرار به بدی. اقرار به کمکاری. «خدایا! ما حقمونه کتک بخوریم.» بعد براتون بگم از حرف خدا. این را معمولاً نشنیدید. همه قرآنی بود دیگه. اینجا مؤسسه قرآنیه. دارم خدمت شما یک آیه داریم تو سوره صافات، این دیگر خیلی میفرماید که: «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ.» عجب آیهای این. اگر یونس تو شکم نهنگ تسبیح نمیکرد، تا قیامت تو شکم نهنگ. تا قیامت!
طرف رپرست، شیعه بود. بین اهل سنت زندگی میکرد. بهش گفتند که: «کجای قرآن گفته که امام زمان میتواند عمر طولانی داشته باشد؟» هرچه فکر کرد، به ذهنش نرفت. چله بست. نشست. «امام زمان کمکش بکنند.» بهش آخر چله و اعتکاف و اینها، توی یک تشرف محضر امام زمان مشرف شد. حضرت فرمودند که: «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ.» قرآن میگوید: «یک نهنگ را تا روز قیامت خدا میتواند عمر طولانی داشته باشد.» من یک ولی خدا از نهنگ استدلال امام زمان تو ماجرای یونس. فرمود: «اگه تسبیح نمیکرد، تا قیامت تو شکم نهنگ یونس را تا قیامت زنده نگه میداشتم، هم نهنگش را هم یونس را.» خب، شاید طبیعی باشد. نهنگ که دیگر طبیعی نیست تا قیامت زنده بماند. امام زمان فرمود: «من از این که کمتر نیستم؟» خدا رسماً دارد میگوید: «یک نهنگ را میتوانم عمر اینقدر بهش بدهم.» استدلال قرآن. تعجب نکنید. ماهی کوسه چند هزار سال زنده است. «خدایا! یعنی تو واقعاً دلت میآمد یونس را تا ابد تو شکم نهنگ نگه داری؟» بچهاش را آدم دعوا بکند بندازد سیاه چال یک روز ۳۸ سالش است. بچه انداختم. ۳۴ تا. صدای نالشش بلند نشود، در وا نمیکند. اینها معنای ظلم خدا نیست. بعضیها مشتری جمع میکنند با همین شعر و ورا توی اینستاگرام. «خدا یعنی از ننه تو کمتر است؟» قاعده را نمیداند دیگر. هیجانی میشود: «آخی! بگردم یونس امشب تو سرما تو شکم نهنگ درش بیار.» خدا که عواطف و احساسات بشری ندارد که جوگیر شود. خدا حق است. محکم است. «این بنده من میخواهم آدمش کنم. میخواهم بیاورم سمت خودم، تربیتش کنم. من ربم. کارم تربیت است. حال تضرعش کم شده. این فکر کرده کسی است. این فقرش را پیش من نمیبیند. نهنگ.» نالشش بلند شود. آقا جان! رمز اینکه ما از این بلاها در بیاییم، یک کلمه است: «خدا میگوید صدای نالهات را بشنوم.» تا کی ماجرا ادامه دارد؟ میپرسم: «بدتر میشود؟» بدتر میشود. بدتر میشود از کرونا. بدتر هم داریم. تا کی؟ تا صدایمان در بیاید. تا نالهمان در بیاید. ناله بلند بشود. «خدایا! ما غلط کردیم. غلط کردیم. ما غلط کردیم.»
یکی از اولیا خدا از خوبان، اسم نمیآورم. یکی از خوبانی که تشرف داشت خدمت امام زمان و ماجراهایی داشت و خیلی محل عنایت و ارادت برخی بزرگان بود که الان چند سالی به رحمت خدا رفته. در محضر ایشان یک سفر توفیق داشتیم مشرف شدیم کربلا. این خاطرات حالا نگفتم. مهم است. خیلی چیز مهمی نیست. از آن بخشی که مربوط به من است که خاک بر سری ماست، آن هم مهم است. رفته بودیم مسجد کوفه و این بزرگوار کنار ما، ۸۰ سال، همچین تقریباً ۷۰، ۸۰. بعد یک کاروان دیگر از یک شهر دیگری آمده بود. دنبال یک شهری بود. کوران مشکلات اقتصادی و تحریم و اینها. فلان، شهر ما. بچه سال. ناد کلان. مال شهر ایران. آن هم از ما نپرسید: «نامرد! آن پیرمرده.» نپرسی: «تو مال کجایی هستی؟» پیرمرده، مرد خدا، بغل ما وایساده بود. خیلی شرمنده. خیلی. تک عصا، تکیه زده بود. سرش پایین بود. پیش این بنده خدایی مشغول ذکر پشت در مسجد. این سرش را آورد بالا. یک جذبهای هم داشتم. سرش را آورد بالا. ما ساکت. گفت: «عزیزم! نه از توئه، نه از آن. نه از همشهری توئه، نه از همشهریانت. هرچه میکشیم، از من است. تقصیر من است.» خیلی یخ کردم. تا شبش دیگه تو خودم. این را میگویم. حال حضرت یونس خراب شد. اول برگردد به خودش یک نگاه بکند. میگوید: «باز تو چیکار کردی که اینجوری شد؟ باز ملت چیکار کردن؟»
«خدایا! از اینها فرستادی؟» بگو: «خدایا! ملت را چیکارشان کردی؟» حقمون است. تا اینجوری هستیم، بلا پشت بلا ادامه خواهد داشت. قیامت تو شکم نهنگ خواهیم بود. تا بگوییم: «لا اله إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ.» غلط کردیم. هرچی هست از من است. «إِنِّي کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ.» خودم. من. من ظلم. این حس اگر باشد، این حقیقت دعاست. این اضطرار، این اضطراب، این تشویش، این به هم ریختگی، این احساس فقر، این احساس تقصیر، ظلم، کم گذاشتن، خود را خطاکار دانستن. اینها وقتی باشد، نالهات در آمد. خوب ناله آن در آمد، جمع شد. دیگه کرونا را کسی اثر ندارد. قدر نمیدانستیم. آقا هر سال موقع سال تحویل حرم امام رضا، ماه رجب، ماه رجب شده. میروی سمت ضریح، نمیگذارند بروی. بنشینی. کتابی نیست. زیارتنامهای نیست. دل آدم میگیرد. خدا شاهد است. غمباد میکند آدم. حرم میرود تو ماه رجب. الان که گفتند میخواهند ایام عید ظاهراً حرم را هم ببندند. آدم برود زار بزند. «یا امام رضا! با ما قهر که نکردی شما؟» حضرت معصومه. این اعتکاف مسجد کوفه. بچههای ایرانی تازه راه افتاده و مسجد کوفه، مسجد سهله. امسال جمع شد. پارسال «قُلقُلهای» بود دور حرم امیرالمؤمنین. بچهزیارت رجبیه. اینها ناله میزنیم یا نه؟ بگیرند از ما. «چرا نالهات بلند نمیشه؟» «من امسال حرم را بستم به روتون. زیارت رجبیه مشهدی! زیارت رجبیه. نمیگذارم بری حرم.» نداری دیگه. خب ببینم صدای نالهات را. صدایی نیست؟ خب، من مینشینم بیشتر مشغول کارهای علمی میشوم تو خانه.
دو سه تا روایت بخوانم براتون. ببینی چیست. صحیح روایت را مرحوم استاد علی خان میفرمایند که این روایت، روایت صحیحی است از امام کاظم علیهالسلام که ایام شهادتشان است. «ما من بلاء أن ینزل علی عبد مؤمن، فیُلهمَهُ الله عزوجل الدعاء...» هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل بشود. یعنی بلا نازل بشود، خدا به این بنده مؤمن دعا را الهام کند «الا كان كشف ذلک البلا». و اگر دعا بهت الهام شده، بلا افتاد به دعای، دعا هم افتاد، حال دعا هم داشتی، در آمدن از بلا خیلی نزدیک است. اگر بلا داری، دعا هم داری، زود از تو بلا خدا تضرع میزند. تا کی نالهات در آید؟ تضرعت را بگو: «خدایا! من عبدم. تو صاحب منی. تو مولای منی. تو رب منی. من هیچی نیستم.» بچه زدن ندارد. «و ما من بلاء أن ينزل على عبد مؤمن فيمسک عن الدعاء». اگر بلا آمد و دعا... «کان ذلک البلاء طویلاً.» این بلا خیلی طولانی است. تا فضاء... «نزل البلاء».
امام کاظم فرمودند: «وقتی بلا نازل شد: علیکم بالدعاء و التضرع الی الله.» بروید سمت چی؟ دعا و تضرع به سمت خدا. همان قاعده قرآنی. تضرع حلش میکند، برش میدارد. ناله بزن. حتماً باید از هر خانهای یک کرونایی را دفع بکنند، تا صدای نالهها بلند شود؟ انگار جدی نگرفتی. انگار از خانهای. از هر خانوادهای یک جوانی برود تا صدای نالهها بلند شود و خدا بردارد. همینجوری آرام آرام خالی خالی نمیشود. صدای ناله هم بلند. صدای تضرع بلند. این مراسمهای ماست. ماه رجب، ماه شعبان. بیشترین حجم ترافیک مراسمهای مذهبی. اعتکاف، میلاد امیرالمؤمنین، شهادت از وفات حضرت زینب، شهادت موسی بن جعفر، مبعث، میلاد امام حسین، میلاد حضرت عباس، میلاد امام سجاد، نیمه شعبان. همهاش تعطیل شد. این را حداقل میرود تا ماه رمضان و تا اینجاست. تا آخر فروردین درگیری مملکت. چیکار کردیم؟ سال قبل در ما چی دیدند که امسال امیرالمؤمنین اجازه نداد؟ امام زمان اجازه نمیدهد؟ امام حسین اجازه نمیدهد؟ پیامبر اجازه نمیدهند مبعث بگیریم ما؟ ما یک کاری کردیم. انگار چیکار کردیم؟ مگه به این خوبی فهمیدم چیکار کردیم. «علیکم بالدعاء و التضرع الی الله.»
روایت دیگر فرمود امام صادق علیهالسلام: «هل تعرفون طول البلاء من قصره؟» میتوانید بفهمید کدام بلا طولانی است، کدام بلا کوتاه است؟ قاعدهاش دستتان است. طولانی و بلای کوتاه کدام است؟ فرمود: «إذا ألهم أحدكم الدعاء عند البلاء، فعلم أن البلاء قصر.» وقتی موقع بلا دعا بهت الهام شد، بدانی دعا سریع. این بلا سریع تمام میشود. کوتاه. بلای طولانی و بلای کوتاه را از حال دعای خودت کشف کن. تا دیدی تو بلایی، خیلی حالت منقلب است، خیلی تضرع داری، بدان زود در میآیی. زود نجات پیدا میکنی. اینقدر میزند تا نالهات در بیاید. «من که کاری نکردم که. من درست انجام دادم. من آنجا فکر کردم اینجوری میشود.» آها! «من میدانم تو میخواهی من را بزنی. من لایق اینم. خیلی گندهتر از اینها، ولی خدا را سنگباران میکردند.» از تو کوچه رد میشد، خونین و مالین، زخمی. «گناه کردم، باید شهابسنگ تو سرم بخورد. خدا لطف کرده با این سنگهای کوچک کوچک دارد یک حالی به من میدهد.» خدا این حال را میخواهد. این بلا از سرش برداشته شود.
یک روایت دیگر که روایت آخر باشد. دو تا بخوانم چون دیدم خوب. صدای نالتان در نیامد. دو تا دیگه میخوانم، تمام. از موسی بن جعفر علیهالسلام: «دعاء الله و طلب إلی الله يرد البلاء.» دعا در محضر خدا، طلب به سمت خدا، بلا را برمیگرداند. «و قد قدّر و قضیه.» بلایی که تقدیر شده. «قضاء الهی» بهش تعلق گرفته، برمیگردد. همه این بلا را خدا نوشته و امضای پایینش فقط مانده. تمام شده. یونس آمد تا بالا سر این قوم. دعا و تضرع آن را هم میتواند برگرداند. چه برسد بقیه. حتمی شده. باید بخوری. «بَدَأَ الله عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفه.» اگر ازش بخواهی بلا را برگرداند، برمیگرداند. مسخره میکنند آدمهای نادان. پارهسنگ ورمیدارد. مغز نداشته، هیچی از این عالم نفهمیدم. رضوانالله علیه میفرماید که جا دارد هرچی داری از خودت و اجدادت بدهی، یک سر سوزن با دستگاه عالم آشنا بشوی. فوایدش دست... قاعدهاش این است. قاعده بلا این است. میزند، تضرع در بیاید. این قاعده.
روایت آخر از امام صادق علیهالسلام که مرحوم اسدعلی خان میفرمایند که من در خط در دستخط علمای معتبر دیدم که فرمودند این در رفع خیلی مجرب است. و این مدل دعا کردن سریع بلا را برمیگرداند. عرض میکنم امشب یادگاری باشد. شب جمعه است، انشاءالله عمل بکنیم و انشاءالله این بلا از سر ملت ما برداشته بشود. «اذا دلّت به الرجل نازلة أو شدّته أو كربة.» اگر بر یک انسانی «نازلهای» آمد، «شدت» یک بلای شدیدی. یک چیزی افتاد تو زندگیش. یک امری گرفتارش «فأل یکشف عن رکبته». این پاچه را از زانویش بزند بالا. زانویش را لخت کند. آستینهایش را هم بدهد بالا. آرنجش را هم لخت کند. «وَ یَلصِقُهُما بِالاَرض.» آرنج و زانویش را بچسباند به «یَل»، جوجه با این سینه رو به زمین بچسباند. پاها، آرنج، زانو، آرنج، سینه هم بزند تو سجده، حاجتش را. خیلی مجرب در رفع بلا و گرفتن حاجت. این مدل دعای، مدل تضرع، نماز این شکلی خواندن، دعای این شکلی کردن، با حال این مدلی. بعضی بزرگان صورت را خاک میگذاشتند. فرش کف زمین را بر میداشتند. حالات برخی اهل بیت همین است. سه روز روزه میگرفتند. دارد امیرالمؤمنین هر وقت مشکلی، گرفتاری، چیزی پیش میآمد، سه روز روزه میگرفتند. هزار رکعت نماز میخواندند. هزار دینار، هزار درهم صدقه. برتر بالاتر. ماه رجب تو خانه هم هستیم، روزه بگیریم. رفع بلا بشود. قربانی بکنیم. رفع بلا بشود. تضرع بکنیم. صدقه بدهیم. الان شب جمعه است. امشب شب تضرع است. حتماً برای مسجدی باشد. دعای کمیل باشد. خودمان تک و تنها خلوت کنیم. بگو خاک بشینی، زانو بزنم بالا، آرنج را بزنیم بالا، مثل موسی بن جعفر. «عظم الذنب من عبد فلیحسن العفو من». من اندک زن خرابی را فرستادم توی سلول موسی بن جعفر. گفتند که از این میرود. باعث میشود که امام کاظم دست از پا خطا کند و بدنام بشود و کارش تمام بشود بین شیعه. این هم هزار قلم خودشو آرایش کرد و بزک کرد. وارد سلول موسی بن جعفر شد. دیدند آقا تو سجده است، صورت گذاشته رو خاک. ناله. «خدایا! گناه بندهات خیلی بزرگ شده. فلیحسن العفو من.» خوبه که تو این زن به سر و صورت کوبید. توبه کرد. شد از شیعه خالص موسی بن جعفر تو سلول. بفرستید. حال این آقا را دید، عوض شد. این حال خدا در ما ببیند، ذرهای شو. روزمان عوض میشود. حال و روزمان عوض میشود. میگوید: «برو برقص!» چقدر آدم باید نفهم باشد. جایی که خدا به خاطر گناه ما دارد میزند، میگوید: «یک گناه دیگه بکن.» سرحال. سر قبر کس و سر قبر بابات نمیرقصی؟ این همه جنازه است آنجا. «ملت برقصن بالا سر این جنازه بابات؟» برقصند. «ملت عزادارند.» متوجه بکنیم. خب از قرآن که چیزی سر در نمیآورد بدبخت. پیغمبربازی کرده. تشخیص میدهد. پولش را گرفته. نقش پیغمبر بازی میکند. چالش راه میاندازد. برقص. قاعده. بعد میگوید: «اینهایی که میگویند نرقص، اینها از انسانیت هیچی نفهمیدند.» تو اصلاً کل عالم چی فهمیدی؟ دارد حرف میزند. ژتون انداختند تو حلقش. صدات در آمده. قلکهایی که این اسبهایی که توش پول مینداختی، صدایش در میآمد. پول میگیری، حرف میزنی. تو اصلاً جایگاهی نداری برای حرف زدن. فهمیدی؟ از این عالم. «گریه نکنیم؟ فضا را جور نکنیم؟ بسیجیها را میآوریم تو بیمارستان، گریه راه میاندازند و مردم حال خوبی ندارند، پاش برقصیم.»
حضرت یونس تو شکم نهنگ میگفت: «خدایا! من اینجا خیلی گرفتهام. اجازه بده یکم برقصم. چالش رقص در شکم نهنگ.» سرحال بشوم. یکم حالتم. مشکلم. همهاش از همین نفهمیدن است. این تضرع، این حال اتصال به حق تعالی، قدرت گرفتن از خدا، رحمت خدا را جاری میکند. بچه وقتی دارد طلب میکند، بگوید: «گریه نکن. پاشو برقص!» زدی ظرف را شکستی. «پاشو برقص!» بابای تحویلت بگیرد. «استرس. ناراحتی. روحیه من خوب نیست. دکترها، اینها گفتند که سلبریتیها، اینها باید پاشی برقصی. الان نباید روحیه ام بد باشد.» چهار تا میخواباند چپ و راست. گوشه بنشینی. کِز کنی. زانو بغل کنی. بگو: «غلط کردهام.» درست است! این نفهمیدن ما. خدا انشاءالله به ما بفهماند. قرآن. قرآن برای خواندن تو ختم و حفظ و اینها نیست. ولی حفظی راه بیندازیم. فرمول بگیری. تو زندگی باید چیکار کنیم؟ «خدایا! الان من برات تطبیق بدهم خودمو به قرآن. الان ما کجای کاریم؟ قرآن چی میگوید نسبت به این شرایط؟» قرآن میگوید: «تضرع کن. نجات پیدا میکنی مثل یونس، مثل قوم یونس.» همه اینها با تضرع نجات پیدا کردند. فرقی نمیکند. مهمترین قاعده.
«خدایا! در این شب جمعه به ما رحم بفرما. خدایا! این معاصی ما، گناهان ما، کوتاهیهای ما، ضعفهای ما را عامل شقاوت و بدبختی و عذاب بر ما قرار نده.» دیدی دعای ابوحمزه چقدر قشنگ است. اولی که ازش شروع میکنند، هیچ دعایی این شکلی شروع نمیشود. دعایی که هر شب ماه رمضان خوب است. رفتی تو مهمانی خدا، آن هم سحر. دعای ابوحمزه چه جور شروع میشود؟ «إِلَهِی لَا تُعَذِّبْنِی بِجُرْمِی.» خیلی. «خدایا! با عقوبتت من را...» اولین جمله دعای ابوحمزه. «اومدم اختلاط. من خودم پشیمانم. نزن که حالیم بشود. حالیم بشود دیگر.» «خدایا! بدون اینکه ما را بزنی، ما را شیرفهم بفرما. خدایا! همینقدر که ما شیرفهم شدیم، این عذابها را از ما دور بفرما. خدایا! از این ملت، از این امت عذابها را بگیر و بر دشمنان این ملت وارد بفرما.» دروازههای رحمت و کرمت را بر این مردم بگشا. روزی فراوان، وسعت رزق، گشایش، رفاه، امنیت، سلامت، اشتغال، ازدواج، هر آنچه از خوبیها، خوبیهای دنیا، خوبیهای آخرت که شایسته بنده است برای زندگی دنیا و آخرت، نصیب این ملت بفرما. در فرج آقامون امام زمان تعجیل بفرما. و صلی الله...
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...