‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد آل محمد طیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی.
توسل به اهل بیت اقسامی دارد؛ طرقی دارد. توسل هم فقط به این معنا نیست که ما ذکر مصیبت بگیریم برای اهل بیت، عزاداری بکنیم، روضه بگیریم. توسل، وسیله گرفتن در مسیری است که انسان دارد، در جهتی است که دارد. اهل بیت را واسطه میکند، وسیله میکند. بخشی از این توسلات، همین توسلات ذکریه است که توجه به اهل بیت پیدا میکنیم. ذکر اهل بیت، ذکر خدای متعال است؛ توجه به اهل بیت، توجه به خدای تعالی است. بزرگترین آیات الهی، اهل بیت هستند. این یک بخش از توسلات است.
بخش دیگری از توسلات که این هم خیلی مهم است و گاهی به آن کمتر توجه میشود، "توسلات علمی" است. توسل علمی یعنی چه؟ یعنی از علوم اهل بیت استفاده کنیم، از معارف اهل بیت استفاده کنیم، از کلمات اهل بیت استفاده کنیم برای اینکه به مقصد برسیم. خودِ مطالعه در مورد اهل بیت، مطالعه تاریخ اهل بیت، مطالعه سیرهی اهل بیت، مطالعه کلمات اهل بیت، همه توسل است؛ و چه بسا گاهی این توسل، از آن توسلات ذکری هم اثرش بیشتر باشد، برکاتش بیشتر باشد.
خود حدیث شریف کسا که معمولاً در جلسات ما خوانده میشود... خب، حدیث کسا تویش روضه ندارد، تویش حتی ذکر اهل بیت به معنای اینکه ما مثلاً صدا بزنیم اهل بیت را، درخواستی بکنیم، هم ندارد. مثل زیارت عاشورا نیست، مثل زیارت جامعه کبیره و زیارت آل یاسین نیست. اصلاً با زیارتها کاملاً متفاوت است، ولی بزرگان بر این عقیده بودند که اثر حدیث کسا، چه بسا از همهی این زیارتها بالاتر است. کسا فقط ذکر فضیلت اهل بیت است. ماجرا را میدانید دیگر: پیامبر اکرم بدنشان شریفشان احساس ضعف شده بود. آمدند منزل دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها. "ایتینی بالکساء الیمانی" (کسای یمانی را بیاور) که گرم بشوم. پیامبر اکرم این کسا را گرفتند از فاطمه زهرا سلام الله علیها. امام حسن مجتبی وارد شد. فرمود: "جدم رسول الله به مشامم میرسد." حضرت زهرا فرمودند: "همینجاست." تکتک، پیغمبر اینجا هستند و زیر کسا. امام حسن آمدند، رفتند زیر کسا. امام حسین آمدند، همین را گفتند، رفتند زیر کسا. امیرالمؤمنین رفتند زیر کسا. فاطمه زهرا آمدند، رفتند زیر کسا. آن وقت پیامبر خدا، فاطمه زهرا، مستقیم از خدای تبارک و تعالی روایت میکند. عجیب است!
فرمود: "الان خدا به جبرئیل این را گفت." چطور پرسید؟ "اینها کیاند زیر این کسا؟" "هم اهل بیت النبوة، هم فاطمة و ابوها." جبرئیل معرفی کرد. گفت: "من دوست دارم بیایم، "لأکون معهم سادسًا" (نفر ششم اینها باشم)." چند نفرند؟ شش نفر. پنج نفر نیستند. پنج تن آل عبا هستند. با جبرئیل، نفر ششم. جبرئیل از خدای متعال اجازه میگیرد و میآید. همین که میآید زیر این کسا، آیه شریفه تطهیر هم نازل میشود: "انّما یریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً." (خدا اراده کرده است شما را پاک کند.)
به همین روایت، پیامبر اکرم آیه را دریافت میکنند. امیرالمؤمنین آخر این حدیث کسا میفرماید که: "یا رسول الله، اخبرنی ما لجلوسنا هذا تحت الکساء من الفضل عند الله؟" (چه اتفاقی افتاد و نازل شد؟) پیامبر اکرم فرمودند که: "همین ماجرای ما را هر جمعی از شیعیان ما جمع بشوند، این را نقل بکنند، رحمت خدا جاری میشود، گرفتاریهایشان برطرف میشود، غم و غصهشان برطرف میشود، ملائکه نازل میشوند." مرحوم آیتالله العظمی وحید میفرماید: "هر جا حدیث کسا خوانده شود، امام عصر یا حضور پیدا میکنند در آن مجلس، از مجلس عبور میکنند، یا دیگر اقلّاً توجهی به آن مجلس دارند."
حدیث کسا توسل هم نیست. یک کلمه هم توسل ندارد، به معنای توسل ذکری که صدا بزنند اهل بیت را؛ مثلاً درخواستی داشته باشند، حاجتی داشته باشند. این بخش از توسلات هم خیلی مهم است. لذا دارد هر جای (این) روایت خوانده بشود، ملائکه میآیند. هر جای (این) روایت خوانده بشود، نور میآید، رحمت جاری میشود، گناه بخشیده میشود. آن وقت خدای ملائکهای هم که نازل میشوند، جالبه که روایت میفرماید: "لااقل ۱۰ تا ملک میآیند. تا وقتی آن جمع متفرق نشده، اینها هستند. حتی یک نفر از آن جمع بماند، این ملائکه هم هستند."
هم در مورد حدیث کسا این را داریم، هم در مورد روایت. هر روایت از اهل بیت جای نقل میشود، ملائکه میآیند. بعضی روایات دیگر خیلی جالب هم هست. ملائکه وقتی برمیگردند، آن یکی ملائکهای که بالا هستند به اینها میگویند: "شما یک بوی عطر خاصی دارید، کجا بودید؟" (میگویند:) "ما در مجلسی بودیم که فضایل امیرالمؤمنین گفته میشد." روایت میگوید که این ملائکه بالا به اینها میگویند که: "خب، ما هم میخواهیم بیاییم برویم در آن مجلس شرکت کنیم." آن ملائکه، اینها را برمیدارند، با خودشان میآورند پایین. مجلس تمام شده، همه رفتند. در روایت هست: "این ملائکه که آمدند، پر و بالشان را میمالند به آن در و دیوار و مجلسی که تویش روایت خوانده شده، الان هم کسی نیست." میگویند: "هنوز اینجا نور دارد، هنوز برکت و رحمت دارد."
این بخش را بهش میگویند: "توسلات علمی." توسلاتی که کم از توسلات ذکری ندارد. خواندن روایت، خودش توسل است. خواندن معارف اهل بیت، خودش توسل است. حالا من چند کلمهای را از امام کاظم علیه السلام که امروز شهادتشان است، عرض بکنم. این توسل ما باشد، محضر موسی بن جعفر. این حقایق، این معارف، واقعاً گرهگشاست. واقعاً گرهگشاست. قواعد است، چارچوبی است برای زندگی. یک کلمه، ساختار زندگی آدم را عوض میکند. یک جمله، یک قاعده، مسیر زندگی آدم را عوض میکند. توسل. حالا چند تا از این جملاتی که از امام کاظم علیه السلام، از موسی بن جعفر هست، قواعد عجیبی است که توجه بهش خیلی در زندگی اثر دارد را عرض بکنم و انشاءالله که با این کلمات زندگی بکنید. توجه به این کلمات، توجه به این روایات در زندگی، خودش توجه به اهل بیت است. خودش توسل به اهل بیت است. خودش همان نورانیت، همان گرهگشایی را دارد.
"ایاک ان تمنع فی طاعة الله." قاعده عجیبش. فرمود: "مبادا موقعی که باید در راه خدا، در راه طاعت خدا خرج کنی، وقتی که باید در راه خدا خرج کنی، اگر کم بگذاری، "فتنفق مثلیه فی معصیة." (داشته باشید، جالب است.) اگر وقتی که لازم است در راه طاعت خدا هزینه کنی، هزینه نکردی، دو برابرش را، همان پول را، در معصیت خدا هزینه میکنی. هم پولت میرود، دو برابرش را خرج میکنی. از قواعد عجیبی در زندگی است. هر وقت که لازم باشد، آدم در راه خدا چیزی هزینه بکند، هزینه نکند، دو برابرش را در معصیت خرج میکند. این از قواعد الهیه است.
در فضای مملکت خودمان هم امیرالمؤمنین فرمود که: "هر وقت مردم برای اینکه گشایشی در زندگیشان، در دنیایشان حاصل بشود، لگد به دینشان زدند، قید دین را زدند، از دین چشمپوشی کردند، هم دین را از دست دادند، هم یک دری از مشکلات به رویشان باز شد که همان دنیایشان هم بدتر شد."
در انتخابات، وقتی مردم قید دین را میزنند و به رو دنیا، برای شکم، برای آزادی، برای این حرفها، هم دینشان میرود، هم پولشان نمیآید، هم چه بسا سیل و زلزله میآید، بدتر هم میشود. قاعده کلام اهل بیت. هر وقت در راه طاعت خدا کم بگذاری، دو برابرش را در معصیت خدا هزینه میکنی. آنهایی که از کمک اهل بیت دریغ کردند، چی شد؟ رفتند با ذلت کمک کردند به دشمنهای اهل بیت. با ذلت هم مردند. همین "سندی بن شاهک" ملعون. خیلی عجیب است. حالا این بخشها کمتر شنیده شده.
هارون رشید تصمیم گرفت امام کاظم علیه السلام را بکشد و میخواست که خیلی سخت بگیرد در زندان به ایشان. هیچ کس قبول نمیکرد. به سه چهار نفر پیشنهاد داد، هیچ کس قبول نمیکرد، اعتنا نمیکرد. در حالی که امام کاظم علیه السلام اعتباری داشتند. سندی بن شاهک، یهودی بود. هارون رشید سپرد که: "تو بیا سخت بگیر." قبول کرد. زندان سندی بن شاهک، خیلی سخت گذشت به امام کاظم علیه السلام. (روضه عرض میکنم.) زهری، از طریق خرما برای موسی بن جعفر (وقتی دادند. زهرا؟) به امام کاظم علیه السلام خرما را دادند. حضرت دو سه تا که خوردند، اینها گفتند که: "آقا، بیشتر بردارید." حضرت فرمودند که: "آن غرضی که شما داشتید، حاصل شد. کار من را بسازد. همین دو سه تایی که خوردم، کارم تمام است."
اینش را کمتر کسی شنیده. سندی بن شاهک وقتی که موسی بن جعفر را کشت و وقتی آمدند به هارون گفتند که اینجور شده، هارون شروع کرد بد و بیراه گفتن به سندی بن شاهک که: "این فلانفلانشده، غلط کرده! بگیرید گردنش را بزنیم." جسد مبارک امام کاظم را (از قبور) دستور دادند آوردند روی پل بغداد. این هم ماجرا داشت، دلیل داشت. روی پل بغداد گذاشتند چون خیلی از شیعیان فکر میکردند که امام کاظم علیه السلام (آن کسی است که) از اهل بیت، مدتی هم که زندان بودند، غیبتشان بوده، ظهور میکنند. بعد منتظر بودند که امام کاظم علیه السلام ظهور میکند. دستور داد که بدن امام کاظم را آوردند روی پل بغداد. شروع کرد (هارون به طعنه که): "ظهور میکند؟ غیبت کرده؟ ظهور میکند؟ جنازه را تحویل بگیرید."
خیلی هم با تکبر و تبختر و اینها، سوار اسبش بود، کنار این بدن مبارک راه میرفت. اسب رم کرد. سندی بن شاهک از روی این اسب به زمین خورد، افتاد در آب. کنار این همه ماجرا و بگیر و ببند، هارونالرشید بد و بیراه گفت. چیزی از هارون گیرش نیامد. هم زودتر از اینکه موسی بن جعفر را دفن کنند، مُرد. عاقبت کسی است که در مسیر گناه (است).
قاعده یک: موسی بن جعفر میفرماید: "هر وقت از طاعت خدا آدم کم بگذارد، دو برابرش را در معصیت خدا خرج میکند. هیچی هم گیرش نمیآید." در مسیر طاعت اگر خرج بکند، ۷۰۰ برابر گیرش میآید. در مسیر معصیت که خرج میکنی، هیچی گیرش نمیآید. دو برابر باید خرج کنی. یک وقتی را به آدم میگویند: "آقا، این ۵ دقیقه را بگذار برای فلان کار: نماز اول وقت." فشار (این توهمات) میشود دیگر. در مغازه ایستاده. ۵ دقیقه مغازه را ببندد، برود نماز بخواند، بیاید؟ ۸۰۰ تا مشتری از دست میدهد. بلیط (؟) موقع نمازها اتفاقاً شلوغترین وقتهای بازار است. تا اذان میگویند، به طرز عجیبی بازار شلوغ میشود. منتظر اذان باشند (تا) بیایند در بازار. خب، الان این بابا مغازه را نمیبندد، میایستد. نماز ازش ۱۰ دقیقه وقت میگیرد. چهار تا مشتری میآیند از آن مشتریهایی که سرِکار میگذارند. ۲۰ دقیقه همه جنسهای مغازه را میریزد پایین. آخر هم میگوید: "نپسندیدم! ببخشید!" همان وقتی که برای نماز (گذاشته بود)، دو برابرش را جا گذاشت. وقتش هم تلف شد، اعصابش هم (خورد شد). نماز اول وقتش هم خوانده بود، برکت هم آمده بود، رزق هم آمده بود.
ماجرای زندگی ماست. هر وقتی را که آدم باید در مسیر طاعت خدا میگذاشت، نگذاشت، دو برابرش را در مسیر معصیت. هر پولی را که باید اینجا خرج میکرد، خرج نکرد، در مسیر معصیت خدا، دو برابرش را خرج میکند، هیچ هم گیرش نمیآید. این یک قاعده زندگی از امام کاظم علیه السلام.
"اغلب من الحق خیرًا." عجیب است! در ارتباطمان با دیگران، اصل بر حسن ظن است. آدم در ارتباطش با دیگران باید گمانش، گمان خوبی باشد. نگاهش، نگاه مثبتی باشد. ولی مال کجاست؟ بعضی (اوقات) کلاه میرود سرشان. الان در بازار شما بخواهید حسن ظن داشته باشید، چک نگیرید، سفته نگیرید، این آقا میگوید: "من میگیرم، میبرم، یک ماه دیگر پول را بهت میدهم." اعتماد بکنی به ده نفر اینجور بدی، ورشکست میشوی. خب، با سوزن (؟) داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چیکار کنیم؟
فرمود که: "وقتی که تو در شرایطی هستی، موقعیتی هستی، جایی هستی که ظلم، گناه، اینها از حق بیشتر است، آنجا دیگر جای حسن ظن نیست." اگر در گروهی هستی، در بازاری هستی، در مجموعهای هستی، آنجا دوز و کلک زیاد است، اعتماد نکن! میگویند: "امضای فلانی هم تضمین است." دیگر مذاکره میکنند. آدم دختر اینجوری شوهر نمیدهد. یکی بیاید بگوید: "آقا، من اینقدر مهریه مینویسم، امضا میکنم. این چیزها را هم برای دختر شما، بدون اینکه در مثلاً سند مهریه بنویسم، همینجوری قول بهت میدهم که این مقدار جهیزیه را هم نگیرم و یک خانه و یک ویلا هم برایش بخرم." این دیگر حالا حرفی که میزنم تضمین باشد. آدم دختر را شوهر نمیدهد. حضرات مسئولین ما اینجوری میروند مذاکره میکنند. مملکت به باد میرود! گفتند: "تحریم آقا." گفته: "برمیدارم." "امضای فلانی تضمین است."
(هیچ) چیزی (در) روزنامه اعلام نمیکند. امام کاظم ببینید! مشکلات از اینجاها نشأت میگیرد که ما اینها را (عمل نمیکنیم). این توسل به موسی بن جعفر نیست که سفرهای بیندازیم: "آقا باب الحوائج، به داد ما برس!" این حرفها! وقتی عمل کنی، ما با توسل، اگر باشد، به آن توسلات نمیرسیم. خیلی وقتها آدم میرود توهمات خودش را، با برنامهریزیهای خودش، یک خرابکاری میکند. بعد میآید دست گدایی پیش اهل بیت دراز میکند. گریه و زاری و توسل. اهل بیت کریم و حالا دستگیری میکنند، ولی اینها را آدم وقتی عمل بکند، خیلی... یک پارچه سبز بستن به ضریح (این مشکل را) حل کرد. همین یک جمله، هزار تا مشکل را برطرف میکند. وقتی که زور، ظلم، جنایت، جور، حقکشی، یک جایی غلبه دارد، اعتماد نکن! اعتماد حلال نیست که کسی اینجا گمان خیر داشته باشد. حلال نیست. خودت مسئول (هستی) کردی، بابت اعتمادی که کردی، مالت را تلف کردی، مال تو به باد رفت.
"حسن الجوار کفّ الاذی." (؟) در همسایگی و همسایهداری، همین که کسی به کسی اذیت نرساند، بس نیست برای اینکه بگوییم آقا همسایه خوبی است. خیلی همسایه خوب، آنی نیست که آزار نرساند به همسایه. همسایه خوب کیست؟ "ولکن حسن الجوار الصبر علی الاذی." همسایه خوب، همسایهای است که وقتی آزار بهش میرسانند، صبر کند. آزار نرساند. "سر و صدا نکردیم شما اذیت بشی." "این مهمان داشت، شما اذیت شدی، چیزی نگفتی." این میشود همسایه. حسن الجوار فرمود که: "صبر!" یعنی در روابطمان با همدیگر، حوصلهمان بالا باشد. البته سوءاستفاده نه ها! نه اینکه زمینه سوءاستفاده را آماده بکنیم و سواری (بدهیم). حوصلهها را، صبرت را در ارتباطهایمان ببریم بالا. این هم یک قاعده.
فرمود: "کُلُّ ما اَحدَثَ النّاسُ مِنَ الذُّنوبِ ما لَم یکونوا یَعمَلونَ، اَحدَثَ اللهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ ما لَم یکونوا یَحمَدونَ." (؟) هر وقت مردم گناههای جدیدی را آوردند که تا قبل از این نداشتم، گناههای جدید باب شد بین مردم در جامعه، خدا هم یک سری بلاهای جدید (میفرستد). (امام کاظم.) یک سری گناههایی که تا حالا نبود، وقتی باب میشود (تکنولوژی هم که الحمدلله!) وقتی گناههای جدید میآید (استفادههاش این است)، معاصی جدید باب میشود. استفادههایمان اینهاست دیگر. از این تکنولوژی و ابزار وقتی میآید، این آن را هک میکند و نمیدانم عکسهای آلبوم خصوصی این را برمیدارد و عکسهایش را منتشر میکند و نمیدانم اسکرین (شات و اینها). تا قبلش آدم به یکی تهمت میزد، یک خانواده و یک محله و اینها باخبر میشدند. الان کل کره زمین میفهمند. توسعه پیدا کرده. تا قبلش یک شایعه و تهمت بین ۱۰ نفر بود. الان ۱۰ میلیون آدم شایعه و تهمت را میخواند.
چیز جدید باب بشود، خدا هم یک بلای جدیدی میفرستد. تا حالا حساب نمیکردم. "ما لم یکونوا یعودون." (؟) یک بلاهایی میآید که تا حالا (نبوده)، گناه ناشناخته، بلای ناشناخته. بلاهای جدید! بلاهایی که تا به حال حساب نمیآوردند. بلاهای عجیب و غریب. همه میمانند چه شکلی باید با این برخورد کرد؟ چیکارش باید کرد؟ یک بیماری شایع میشود، یک مشکلی، یک معضلی. این یک قاعده دیگر. یعنی خدای متعال رودست نمیخورد. این حرف این است. خدا رودست (نمیاندازد؟) خدا عقب نمیافتد با کسی. فکر نکند که از خدا جلو میزند، مثلاً رودست خدا (میگذارد). کدام دستش بالاتر است؟ خدا همیشه (است). یهودیان میگفتند که: "یدالله مغلولة" (دست خدا بسته است). فرمود: "غلت ایدیهم بما قالوا، بل یداه مبسوطتان." دستهای خدا باز است. هم در وقتی که (میخواهد) کمک و رزق (بدهد)، دستش باز است. هم در وقتی که بخواهد بزند، دستش باز است. وقتی میخواهد دستگیری (کند)، دستش (باز است).
موسی بن جعفر را زندانی کردند سالیان سال. فکر میکردند که دست موسی بن جعفر را بستند. دیدند موسی بن جعفر در قعر سیاهچال کاری کرد آن هارونالرشید که اصلاً حسابش را نمیکرد. یک نفوذی گذاشتند در دربار هارون به اسم "علی بن یقطین". شد معاون اول هارونالرشید. نفوذی موسی بن جعفر. کارها را راست و ریز میکرد، شیعیان را سازماندهی میکرد. نسلش را موسی بن جعفر توسعه داد. شیعه را توسعه داد. اموال را تقسیم کرد. مدیریت عجیب و غریبی امام کاظم علیه السلام در زندان داشتند. نمیشود مهار کرد موسی بن جعفر را. هر چقدر از خانواده دور میکنی، از رفقایش دور میکنی، دستش بسته نمیشود.
درسته این دستها را در غل و زنجیر کرده، ولی اینها جوریاند که دستشان وقتی در غل و زنجیر هم بروند، دستشان باز است. هارونالرشید گفت که: "تا جایی که میتوانی فشار بیاوری به موسی بن جعفر، سخت بگیر." سندی بن شاهک ملعون، زندان آخر موسی بن جعفر، عهدهدار شد. خیلی سخت گرفتند. موسی بن جعفر در زندان نمور و تاریک. آنقدری این زندان نمور بود که تعبیری که ملاحظه فرمودید، صلوات خاصه موسی بن جعفر این است که "مرضوض شد." (؟) استخوان موسی بن جعفر، استخوان عرب به چیزی که پودر میشود، میگوید: "مرزوز." (؟) این استخوان آنقدر در نم زندان بود، رطوبت گرفت، دیگر با کوچکترین ضربهای خورد میشود. این استخوان شکننده میشود، پودر میشود. پاهای مبارک موسی بن جعفر، پدر آقا علی بن موسی الرضا، این پای مبارک در زندان، استخوانها پودر شد به تعبیر نقل "مرضوض شد." (؟) "المعذّب فی قعر السّجون." (؟) موسی بن جعفر در قعر زندان. گفتند آنقدر تاریکی بود که ماه به ماه، سال به سال، چشم موسی بن جعفر به نور خورشید نمیافتاد. از دست دادند دیگر.
در این زندان آخر خیلی سخت گرفتند. دیدند صدای ناله موسی بن جعفر بلند شده که: "ای خدایی که گیاه را از دل زمین بیرون میکشی! رزق بچه رو، شیر سینه (از پستان) بیرون میکشی! خلصنی من یدی هارون!" (؟) (من را هم دیگر از این زندان بیرون بکش! من را هم از این زندان خلاص کن!) موسی بن جعفر را نجات بده. این اواخر، دعای موسی بن جعفر این بود: "خدایا، من را از این زندان نجات بده." خیلی سخت گذشته. زندان سندی بن شاهک، دیگر باب تازیانه و اینها هم باب شده (بود). زندان ایام رجب بود. موسی بن جعفر روزهدار بود. برخی که افطار میآوردند برای حضرت، نانی بود و آبی بود. "اتُوهِینَ با جسارتٍ ذُلّاً." (؟) برای موسی بن جعفر وضعیت بدی به حضرت میدادند (با) مشت و لگد و تازیانه حصار (؟) موسی بن جعفر میگرد به شهادت رسیدند.
"المناد علیه بذاک الاستخفاف." (؟) تعبیری که چهار نفر از بیرون، چهار تا کارگر برداشتند آوردند. گفتند: "زیر این تابوت را بگیرید." بدن پارهتن فاطمه زهرا، زیر تابوت را گرفتند. از زندان آوردند بیرون. داد میزدند: "هاذا امامُ الرّافِضیّا." (؟) این امام رافضیهاست. این شیعیانی که از دین خارج شدند، امام است. تعبیر "الا استخفاف" (؟) با تعبیری که موجب خفت بود. شما ببینید علما را، بزرگان را، سادات را از نسل موسی بن جعفر، با چه احترامی دفن میکنند. با چه احترامی تشییع جنازه میکند. "المناد علیه بالاستخفاف." (؟) بدترین تعابیر، خفیفترین تعابیر، سبکترین تعابیر برای موسی بن جعفر به کاربرد.
روضهای بخوانم برایتان. شاید این روضه را نشنیده باشید. امام کاظم علیه السلام به امام رضا وصیت کردند. فرمودند که: "فرزندم، تا وقتی که من نیستم، در منزل شبها در دهلیز بخواب." (پشت در ورودی منزل.) "زن و بچه ببینند امام رضا علیه السلام دلشان گرم بشود." بالاخره سالها موسی بن جعفر در زندان. میدانستند این زن و بچه موسی بن جعفر که تا وقتی که امام رضا علیه السلام در دهلیز میخوابند، این علامت این است که موسی بن جعفر در قید حیات است. مثل دیشبی، دیدند که امام رضا علیه السلام در دهلیز منزل نیست. خب، همه فهمیدند. ماجرا طور دیگری (است). آشفته شدند، به هم ریختند. تا ظهر امروز خبری نبود. امام رضا علیه السلام وقتی حضرت وارد شدند به منزل، همه اهل منزل شیون کشیدند، گریه و ناله: "آقا، چی شده؟!"
امام کاظم علیه السلام به مادر احمد بن موسی که همین حضرت شاهچراغ خودمان (است)، ام احمد، ایشان یک سری وصیتها را داده بودند و فرموده بودند که: "وقتی من از دنیا رفتم، فرزندم علی بن موسی میآید پیش شما، این وصیتها را از شما بگیرد." امام رضا علیه السلام تا وارد منزل شدند، همه نگرانند. گفتند: "آقا، چی شده؟ چه خبر شده؟" بدون اینکه چیزی (به کسی بگویند)، سراغ ام احمد رفتند. فرمودند که: "ام احمد، آن وصیتی که از پدرم دست شماست، به من بدهید." حالا ببینید. نفرمود: "پدرم شهید شده." نفرمود: "پدرم مسموم شده." نه از این وضعیت موسی بن جعفر گفت. نه از آن استخوان پودر شده گفت. نه از آن ذل استخفاف گفت. هیچی نگفت. ام احمد حواسش جمع شد. فهمید ماجرا چیست. اینجا گفتند که همین که این تعبیر را امام رضا (به) ام احمد (گفت)، ام احمد با سیلی به صورت زد، گریبان چاک (کرد)، غش کرد. همین فهمید که موسی بن جعفر از دنیا رفته.
اگر آمادهاید، روضه بخوانم. این ایام آخر ماه رجب. ام احمد، شما بدنی دیدی؟ نه غل و زنجیری دیدی؟ نه استخوان شکستهای دیدی؟ نه طاغوِتی دیدی؟ نه جنازهای دیدی؟ نه دفنی دیدی؟ نه کفنی دیدی؟ ام احمد! چه میکردی اگر روی گودی (قتلگاه) ایستاده بودی، روی تل ایستاده بودی، گودی را نگاه میکردی؟ چه میکردی اگر میدیدی تیراندازها با تیر میزنند، شمشیرزنان با شمشیر میزنند، نیزهدارها با نیزه میآیند، سنگاندازها سنگ میزنند، پیرمردها عصا میزنند؟ ام احمد! شما یک چیزی شنیدی، طاقت نیاوردی. چه میکردی اگر سر بالا میآوردی (و) وقت اذان را ببینی؟ خورشید را نگاه کنی ببینی کی وقت اذان شده؟ یا یکهو نگاه میکردی به نیزهای بلند. (؟) "یا زینب، خدا کند که نباشد سر برادر..."
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابدا ما بقیته و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
در حال بارگذاری نظرات...