سلام میشه یه کتاب معرفی کنید هم برای بالا رفتن اطلاعات خودم و هم جواب دادن سوالات امروز مردم
حجت الاسلام امینی خواه :
سلام علیکم
کتاب آذرخش کربلا از حضرت آیت الله مصباح یزدی کتاب بسیار خوبی است و اگر میبینید که این کتاب سختی برای شما است اطلاع بدید تا کتاب دیگری معرفی کنیم.
۱ دیدگاه
سلام
من بارها به توصیه دوستم میخاستم کتاب شنود را گوش بدم ولی یع چیزی انگاری جلوی منو میگرفت تابالاخره به تازگی تقریبا گوش دادم و خب بنظرم خوب بود ولی چون گوینده و یا تجربه گرناشناس هستتد زیاد برای بقیه که درجریانم قابل باور نیست اما من باور میکنم چون خودم یع تجربه یا رویای صادقه درمورد اعمال خودم داشتم و من چندسال مانتویی شوم و هروقت بیرون میرفتم یع آرایش کمی هم میکردم و چون خودم زمینه شم. داشتم خیلی به چشم میومدم به چشم مردها البته و خودم متوجه میشوم حواس ها بطرفم جلب میشو و خیلی جلب توجه میکردم ضمن اینکه بخودمم مغرور میشدم که چطور جنس مخالف بطرف جوب میشه اما سرگرمیم فقط درحد حواس پرتی اونا و سرکار گذاشتنشون بودو بس تااینکه یع شب خواب دیدم من دریک محیطی مثل گاراژ بزرگ گیر کردم که اتاق های زیادی داره و درهراتاق تخت های ۳ طبقه هست محیط فضای ترسناک و پرازغم داشت متوجه شدم روی هرتختی یع مرجوانی خوابیده و ملحفه سفید روی اونها کشیده شده اما همه ی اونا میلرزیدن بدون هیچ صدا یا حتی دیدن چهره شون و این لرزش ها برام ترسناک بود و من فقط ناظربودم چرا این اتفاق برای این همه مردجوان داره میوفته یع لحظه دیدم پیرمردی کنارم ایستاده و بانگاه بمن گفت اینها همون مردهایی هستند که بانگاه به تو ازتولذت بردن ولی تو بی تفاوت ازکنارشون ردشدی و گناه بزرگی مرتکب شدی من خاستم فرارکنم هیچ راهی نبود دیوارهای بلند اون محیط و هیچ دربی وجودنداشت فقط فریاد کمک کمک میگفتم و خیلی لحظات سخت و ترسناکی بود و قراربودتا آخردنیا اونجا بمونم تااینکه یع لحظه سرمو بطرف آسما که خاکستری رنگ بود بلندکردم و خدارا صدازدم گفتم خدایا منو برگردون قول میدم جبران کنم آدم میشم و خیلی التماس میکردم و گریه و بالاخره صدای اومد بزارید برگرده من برگشتم بظاهر اما وقتی بخودم اومدو و دیدم توی این دنیاهستم واقعا خوشحال شدم و تصمیمی گرفتم که تاامروز سعی کردم پای تصمیم باشم دیگه نه جلب توجهی نه آرایشی ضمن اینکه چادری هم شوم