!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی، ما جلسه آخری که خدمت دوستان بودیم، شبی خاطرهانگیز و شیرینی بود که محضرتان بودیم؛ هم سحرگاه تلخی داشت و ماجرای شهادت سردار پیش آمد. از طرفی ایام، ایام انتخابات است. معدود سالهایی است که فضای جامعه اینقدر انتخاباتی نیست، شاید من تجربه نداشتم سالهای اخیر هیچوقت اینجور باشد و اینقدر فضا ایزوله باشد نسبت به انتخابات؛ در حالی که ما دو انتخابات بیشتر نداریم.
چکیدهای که میخواهم عرض بکنم، باید بگویم اگر کسی احساس بکند که این دولت، سال ۱۴۰۰ را درک میکند، خیلی هوش سیاسی پایینی دارد. کسی باورش نمیشود که این دولت چهار ساله است و تمام میشود. در تحلیلهای خودش لااقل باید بررسی جدی بکند. به نظر میرسد که این، آخرین انتخاباتی است که (این دولت) درک خواهد کرد. مدتهاست که با نَفَس مصنوعی رهبری زنده مانده؛ یعنی از آبانماه، از پس بنزین، کار دولت تمام است، ماهیت دولت پایان یافته. البته شگرد دولت همیشه این بوده که خودش را به نظام پیوند زده که بگوید: «اگر کار من تمام بشود، کار تو هم تمام است.»، اما رهبری با مدیریت عجیب و غریب و اعجابانگیز، همیشه این دوتا را از هم با فاصله نگهداشتهاند. دولت آسیب میبیند، ولی نظام سرجایش حفظ میشود. در این سخنرانی اخیرم باز خیلی تکرار کردند، تأکید کردند که این انتخابات و اینها ربطی به مشکلات موجود ندارد. مشکلات به خاطر کمکاری است. مردم بدانند. انتخابات مال نظام است. این مسئولیتها با خود نظام، برای مردم تقریباً روشن است دیگر. یعنی مردم فرقی بین قاسم سلیمانی و مسئول بد تشخیص نمیدهند. قاسم سلیمانی نماد نظام، فلان آقا که نماد دولت است. دولت هم اصلاً چیز دیگریست. عملاً از جهت گفتمانی که مدتهاست شکستخورده است. از جهت بدنه اجتماعی و پایگاه رأی هم چیزی عملاً برایش نمانده.
امیدواریم که فضای حفظ نظام، خودش را برساند؛ یعنی فضایی که به نظام متصل است. این امید ماست. بله، اگر دولت آسیب ببیند و اینها برای نظام هزینهدار است. و البته امیدواریم که با امداد و نُصرت الهی، شرایط یکجوری بشود که اگر هم بار را زمین میگذارند که واقعاً هر یک روزی که این دولت سر کار باشد، خسارات جبرانناپذیری بر همه حوزههای مرتبط با زندگی مردم وارد میشود؛ از اقتصاد و فرهنگ و دین و معیشت و... همهاش خسارتهای جبرانناپذیر است. خب قطعاً رفتن این دولت خیر است. در عین حال رفتن با خیرش، خیلی مهم است، یکجوری شیشه عمر دولت به این انتخابات وابسته است. و احساسم این است که دولت نمیآید تا سند مرگ خودش را که این انتخابات است، امضا کند! تحلیل ظاهری این است. اگر بخواهد بیاید اداره بکند، انتخابات برگزار بکند، و انتخابات را باید با أحسن وَجه مهر تأیید بزند به اَتمام خودش و پایان او در عرصه سیاست و حکومت. کار این مجموعه تمام است. با هر درصدی هم مشارکت باشد، وَلو مشارکت ۲۰ درصدی هم باشد، باز کار دولت تمام است. مگر اینکه باز بتواند فعال بکند، دو قطبی بکند و مجموعههایی که رأی نمیدهند، مگر به کسانی که در نظام احساس اپوزیسیون میکنند. اینها که پیش اینهایند دیگر. اینها همهشان در انتخابات رأی نمیدهند. خب، این حالا احساس میشود با موضع تندی که رهبر انقلاب، موضع بیسابقهای دیروز گرفتند: «فِی قلوبِهِم مرضٌ...» تعبیر که من خودم تعجب کردم وقتی شنیدم، احساس کردم آقا دیگر ادامه آیه را نمیخواند، که ملت هم خندیدند و بعد رفتند سراغ ادامه بحث. عجیبی است. بحث مبسوطی دارند در مورد این بیماردلان که اینها نسبتشان با منافقین چیست و خیانتهایی که در جامعه صورت میگیرد. یک بحث مبسوط در سوره مبارکه احزاب در مورد این است. در روایت دیگری که "بیماردلان" تعریف شده، تعبیر مثلاً اخلاقی و اینها نیست. اصل واژه یک برند سیاسی است برای یک طیف بیماری که اینها کارگزاران اصلی مشرکین و کفار در جامعه اسلامیاند و اینها فلج میکنند جامعه را. این که در ماه محرم یک بحث یک دستهبندی دارد. علامه اینها را از منافقین جدا میکند. و جاهای مختلفی هم هست که اصل بحث، سوره مبارکه احزاب است. بحث خیلی شیرین و کتاب خوبی هم میخواهم باز معرفی بکنم اینجا که خیلی کتاب قابل استفادهاست، کتاب «ایستاده در باد». اگر سرچ بکنید میآید. بله، سید بزرگوار، یکهو اسمش از ذهنم رفت. تهران بحث کردند. خیلی کتاب قابل استفاده و عجیب و غریب. من با این کتاب، ۱۰ ساله دارم منبر میروم. آنقدر مطلب دارد این کتاب. سید محمد روحانی. بله، سید محمد روحانی. ایشان ناشناخته است. متولد ۱۳۰۸، مال سال ۷۸، قبل از فتنه ۷۸. کوران و ماجراها. این بحث یک تطبیق سیاسی فوقالعاده ایشان میدهد در مباحث سوره مبارکه احزاب و این دستهبندی آنجا دارد: منافقین و بیماردلان و اینها. بحث محشری است. یکی از آن کتابهایی است که اگر کسی شروع بکند زمین نمیگذارد. خیلی کتاب فوقالعاده است. و کدهایی که میدهد، تعریفی که میکند، نوع ترسیمی که دارد از فضای جامعه و کار منافقین و بیماردلان، به نظرم تتمه خوبی میتواند باشد برای این کدی که آقا دادند.
برای این انتخابات است، کلیدواژه است و اصرار روی ماجرا که: «اینها برای انتخابات برنامه دارند.» آن سخنرانی در خطبههای نماز جمعه بود. فرمودند که: «برنامه دشمن به این است که اخلال ایجاد کند.» از دشمن عجیب نیست این حرف. یعنی آن حرف این ماجرا را در نظر داشته. مابقی تفالههای جریان، که همین بین خودمان، با "فرهاد" شروع میشود. این انتخابات، انتخابات حیاتی است. اولین انتخابات گام دوم انقلاب. به نظر میرسد که یک رفراندوم جدید و حیاتبخش باید باشد. کما اینکه ماجرای شهادت حاج قاسم، رفراندوم واقعی بود. واقعاً مردم آمدند. آقا فرمودند که: «مردم آمدند، گفتند: راه، راه خوب است.» این خودش یک چیز عجیبی است و این انتخابات باید امضا بکند آن حرکتی که مردم در تشییع حاج قاسم انجام دادند و آن را به سرانجام (برساند). یعنی این خونی که جوشید، باید بیاید تأثیرش را در چارچوب نظام و ساختار نظام (بگذارد). یعنی قطعاً خون شهید کارهایی انجام میدهد. به هر حال احساس میشود که این ایام که پیشرو داریم خیلی خاص است. مثل دادگاه آقای زم. به نظر خیلی خاص است. و این ماجرای ردصلاحیتها و برگزاری انتخابات. حتی اگر شنیدیم که: «ما انتخابات برگزار نمیکنیم.» نباید تعجب بکنیم. «ما استعفا میدهیم و زیر بار این انتخابات نمیرویم.» نباید تعجب بکنیم. اینها همه فرضیههای محتمل است.
دولت تمام بشود. در این وضعیت ممکن است یک کمی تلاطم برای نظام ایجاد بکند، ولی الان دولت موضعی نیست که بتواند موج اجتماعی ایجاد بکند و مخالفینش را به خط کند. یعنی موافقین و مخالفین نظام را درگیر بکند. موافقین خودش را به خط بکند علیه نظام. به هر حال حالا حرف در این زمینه زیاد است. نمیخواهم خیلی در این جلسه. بنده ماجرایش مفصل است. قبلاً هم عرض کرده بودم، همین جلسه هم شاید گفتم. در جلسه که ماجرای بنزین برای تحتالشعاع قرار دادن یک بخشی از کار برای همین بود که بشوید ببرد ماجرای روح الله زم را. همانطور که نشان داده شد که به هر حال خودش که عرض کنم خدمت شما که همان اولی که گرفتنش، نشسته یک دور هر کسی را میدانسته گفته، معرفی کرده. همان ده دقیقه اول از شدت همکاری این آدم که کلاً بند را آب داده بوده و همه را گفته. ریز و درشت همه را معرفی کرده. طی این دو ماه هم، فقط داشته، چند ماه گذشته است از آبان. از زمان گرفتن او، چقدر اطلاعات داده به ایران! یعنی هرچی بوده را لو داده، زیر و زبر آنها را. اینها خب ما یادمان نمیرود که کانال آمدنیوز مطلب منتشر میکرد، آقای حسامالدین آشنا آن را فوروارد میکرد. الان این خطالحفظها! یادمان نرود که کانال آمدنیوز، در پیشواز آهنگ پیشواز گوشیتان میگذشتید، آن آهنگ آمدنیوز را ستاد آقای روحانی را تبلیغ میکرد. بخشی از کار ستاد آقای روحانی با همین آمدنیوز، جریان روح الله زم و اینها بود. و خود ایشان هم که قبلاً گفته بود که: «من با مهدی هاشمی و جریان آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۴، رئیس رسانهای و تبلیغاتشان من (بودم).» ارتباط وثیقی با مجموعه داشت. و صرفاً این نبود که بگوییم یک آدمی رفته یک گوشهای و داشته مثلاً نظرات شخصیاش را منتشر میکرده، نه. توکلی میگفت: «من جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام بودم. در جلسه خودمانی با آقای صادق لاریجانی، چند کلمه ردوبدل شد. من آمدم خانه دیدم آمدنیوز زده و خبر منتشر کرده! ۱۰ نفر بودیم اعضای مجمع تشخیص. کی آخه این خبر را داده؟ آمدنیوز از کجا درآمده؟» ماجرای حسابهای قوه قضاییه و قس علی هذا که همه اینها اسناد طبقهبندی شده نظام بود، ولی روحالله زم به آنها دسترسی داشت. جریان روح الله زم واضح بود که یک مجموعهای از داخل نظام و داخل دولت دارد هندل میکند. بعضیهایشان هم دستگیر شدند و بعدش هم قاعدتاً بعد از اینکه افکار عمومی آشنا بشود، لابد میخواهند واکنشی نشان بدهند. به هر حال به نظر میرسد که انتخابات، ایام خیلی خاصی است. سرعت اتفاقات باید قاعدتاً زیاد باشد. حالا این بخش مربوط به وقایع بیرون، خیلی اینها نباید تأثیر داشته باشد در اینکه ما بخواهیم کارمان را، خدمت شما صحبت میکنم، ولی به نظرم آمد حالا وقتمان هم محدود است و یک دو جلسه دیگر هم باقی است تا شب انتخابات. میشود دیگر، سه تا جمعه بعد میشود. این چند جلسه را یک موضوعی من به ذهنم از سابق بود، دنبال این فرصتی میگشتم که این را بشود طرح کرد. خیلی به نظرم جای کار دارد این موضوع. الان که فضا، فضای دوقطبی نیست در انتخابات و فضای گفتمانی و غنایی مردم، زمینهاش خیلی فراهمه و خوب است. به نظرم جای طرح این مباحث هست.
اگر آنها نیایند، سنجارها دیگر از کار میافتد دیگر. واقعاً عیار انتخابات میآید پایین. فقط برای اینکه آن یکی مجموعه رأی نیاورد فلان مجموعه را تأیید بکنیم که این مثلاً انتخابات داغ بشود. خیلی حرف خندهدار! چرا ما باید هی خودمان را در شرایط مرگ و زندگی قرار بدهیم که بعد اینور کسی اگر دو درصدی صلاحیت دارد، فقط بخاطر اینکه اونی که اصلاً صلاحیت ندارد رأی نیاورد، این دودرصدی بهش رأی بدهیم؟ ما ۴۰ ساله در مرگ و زندگیگیریم و هی به کسانی رأی میدهیم که خودمان هزار تا انتقاد داریم بهشان، قبولش نداریم، رأی نیاورد. بازی با این کارت سوخته به نظرم اصلاً غلط است. چه اشکال دارد! ما آدمهایی بیاوریم در یک طیف وسیع، میزان صلاحیت اینها خیلی به هم نزدیک است و واقعاً انتخاب بکنیم این افراد را. بعد اینجا دیگر ضریب و بار را میگذاریم روی دوش مردم. آنها واقعاً بنشینند به قول غربیها "سِلِکت" بکنند، انتخاب بکنند که آقا بین این و این. سال ۹۴ خیلی خوشحال شدم سخنرانی آقا را. چون آدمهای مهم، بخش مهمی از حرفهایشان آنهایی است که نمیگویند. فضا، فضای لیست نبود. چه نیازی! من دیدم کار خوبی شد تهران. گفتند آقا مثلاً یک لیست ۹۰ نفره معرفی کردم! خب خوب است دیگر. آقایان ۹۰ نفر صلاحیت دارند. بقیهاش را مردم بروند کشف بکنند. لیست ۳۰ نفره بدهیم، بعد دو تا لیستش بکنیم. از کجا درآمده؟ شاخصها را به مردم بدهیم. الان هم که دیگر همه سرشان در کار و فضای مجازی و با همه، به همه شخصیتها دسترسی دارند و قشنگ تحلیلش بکنند. به مغازه طرف یک نگاهی بکنند. در این دوسال اخیر چیا گفته، همه کشف میشود. مردم خیلی تیزند، خیلی باشعورند، خیلی فهمیدهاند. خیلی وضع خوب است. یعنی همان تعبیر قشنگ که میگفتند: «۴۰ ساله مسئولین میخواهند نظام را ساقط کنند، مردم نمیگذارند.» نخبه سیاسی که در خیلی از امتحانها ورشکسته شدهاند و مردود شدهاند، باز کار را بسپاریم روی دوش اینها؟ اینها برای ما سِلِکت بکنند، لیست ببندند. بد است! و آقا هم دیگر در این ماجرا وارد نشدند و یک سری شاخصها را پررنگ کردند که ما دیگر باید این شاخص ها را در نظر بگیریم. یعنی این دوره دیگر دورهای است که شاخصها مهم است. رادیو انگلیسی میگوید: «به آن رأی ندهید.» فضا، فضای دوقطبی بود. یک جریانی درگیر بود با یک جریان دیگر. شما دیگر کار هم نداشتی خیلی که این جریان، این دو تا جریان کی به کی است. ۸۰، ۹۰ درصدی که رأی داده بودند، یعنی اعضای آن لیست را هیچ کس اصلاً نمیشناخت. همین الان هم نمیشناسند. مردم تهران که رأی دادند، قتلگاه انقلاب است. واقعاً اینجور ماجرایی! مردم باید در مَتن ماجرا باشند. مسئول را بشناسند، نظارت به رفتار داشته باشند، مَحَکاش بزنند. وقتی ما همه را سپردیم به اینکه آقا یک لیستی پشت درهای بسته نوشته شده، «اصولگراها ۹۰ نفرند. مشهد ۱۵ نفر ۲۰ نفر اعلام کرده.» خودش میرود سؤال میکند. کشف موضوع هم هست دیگر. کشف موضوع هم که مکلف است دیگر. مسائل فقهی که سختتر نیست. این را دیگر! از عید فطر که دیگر برای خدا مهمتر نیست. مکلف. البته راههای دیگری هم گذاشته. دو تا خبره و عادل و فلان و اینها، بیّنه و این حرفها. مسیرش به هرحال باز است، ولی آن مسیر عمومی را مسدود نکردند.
میخواهم عرض بکنم که ما باید بیشتر ضریب را بدهیم در این انتخابات به شاخصها و مردم را نسبت به شاخصها حساس بکنیم. یک موضوعی را دیدم یکی از خطبای خوب و برجسته در قم چند روز پیش مطرح کرده بودند. سخنرانی خیلی خوبی بود. آن زمان که ما این را شنیدیم، سؤالات فقهی مرتبط با سیاست مطرح کرده بودند و گفته بودند که خب اینها الان نظر حوزه مثلاً نسبت به اینها چیست؟ «شما آب مُضاف و آب مُطلَق و اینها نظر میدهید. نسبت به این مسائل در حوزه سیاست ایران، به هر حال موضوعاتی است که برای مردم سؤال و شبهه هست.» به چالش کشیده بودند خیلی هنرمندانه و رندانه حوزه و علما را. خیلی سخنرانی خوبی بود و شجاعانه بود. در ادامه آن بحثی که این بزرگوار داشتند، من به نظر میرسد که این بحث هم خوب است که حالا ما خیلی هم دلدلمان خالی نشود که در حوزه خبری نیست.
ببینید ما الان فقه ما، فقه به معنای همین کلاسیکی که بین ما رایج است در آن این همه بار که روی دوش مرجعیت نیست. و مرجعیت دفاع بکنم. الان به طرز عجیبی در این ماجراها ببینید؛ ما بحثهای نماز و روزه و اینها را همه بار که روی دوش مرجع نیست. مردم احکام را خیلیهایشان اصلاً از مرجع تقلید نمیشنوند. خیلی از مردم تقلید میکنند، ولی رساله نخواندهاند. از قدیم یک چیزی باب بود در حوزهها، یک مجموعه واسطهای بین مردم و مرجعیت که اسم اینها چی بود؟ مسئلهگو! خب مردم طبعاً مراجعه میکنند به رساله و میبینند که أحوَت این است، أقوی این است. اینها، خب طرف واقعاً متوجه نمیشود. و آن احکام را هم مسئلهای بود که در مسجد و شب قدر و هیئت و اینها میشنیدند. مسئلهگوها خیلی مهم بودند. از مراجع شناختهشدهتر بودند. کار مراجع و مسئلهگوها را راه انداختن. وجوهات و اینها میگرفتند. مسئله را اینها میگفتند. نقش مسئلهگوها خیلی مهم است. در عرصه سیاست هم مسئلهگوها خیلی مهمند. تعبیر میشود به عمار. امیرالمؤمنین در جامعهِ لازم دارد. رهبری تعبیر کردهاند به حلقههای واسطه. حلقه واسطه خیلی مهم است.
علما! بله، خب در بعضی حوزهها توقع بیشتری میرود نسبت به تولیدات. در بعضی موضوعات تولیدات ما واقعاً کم است، درخور توجه نیست. ولی بعضی تولیدات هم ما داشتیم که خیلی جای کار دارد و اصلاً کار نشده. یعنی آن حلقههای واسطه باید بیاید اینها را برای مردم تبیین بکند. این کار را نکردهایم. من یک نمونه میخواهم عرض بکنم، وقت شریفتان را بگیرم و بقیهاش انشاءالله باشد برای فرصت بعد.
دو تا بیانیه سیاسی! این خیلی عجیب است. شاید اکثر ما برای اولین بار با این مسئله مواجه شویم. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت، این فقیه عارف کمنظیر، ایشان دو تا بیانیه سیاسی در مورد انتخابات دارند که برای مقلدینشان تبیین حکم و موضوع کردهاند. در مسئله انتخابات فصل فقهی و عرفانی. عرفانیاش معادل تتمه موضوع فقهی است. بله، مازیار کارشناس دارد تبیین حکم موضوع میکند. معادل کل وصیتنامه امام به نظر بنده. یعنی این خطی که ایشان دارد در تقریباً دو صفحه. یکی از اساتید ما فرمود که: «ما وقتی این را روی دیوار بهجت دیدیم، آن موقع که رسانه و اینها نبود، از ایشان پرسیده بودند، داده بودند تو دیوار مسجد فاطمه. از رفیقم گفتم که این لااقل یک ماه مباحثه میخواهد که من و تو درس خارج بخوانیم.» باب فقهی کتاب الان انتخابات نداریم. کتاب انتخابات داریم، خیلی از این کتابها لازم داریم که نداریم. کتاب العداله داریم، کتاب الاداره، کتاب المدینه، کتاب التربیه. مثل کتاب القضا، داریم، کتاب الظهار و کتاب ایلا که ظهار کرده. یک ماه مباحثه. اینجا مقایسه میکنیم واقعاً فرق ایلا کلمهای است که این بابا میگوید ایلا، زِهارو که زهره کسی به او بدهد میگوید زهال. دو تا باب فقهی مفصل. یک ماه بعد! یک مسئلهای که الان برای ما ناموس جمهوری اسلامی است. خط قرمز است، رگ حیاتی این نظام است که انتخابات است. این کتاب الان انتخابات نداریم ما در فقه. در حد تولیدش هیچی. مسئلهگویش را نداشتیم. نظر یک فقیه! آخه ما همه چیز هم که لازم نیست بگوییم: «آقا این مسئله فتوای این فقیه با آن فقیه فرق میکند.» اختلاف فتاوا شاید تویش نباشد یا اگر باشد آنقدر کم است که اصلاً به حساب نمیآید. یعنی این کتاب الان انتخابات، این بیانیه سیاسی انتخاباتیهای بهجت، اینقدر گویاست که به نظر میرسد که همه حرف همه موضع دین در این باب را گفتهاند.
من یک مقداری این بیانیه، دو تا بیانیه را برای شما محضرتان عرض بکنم. این به نظرم میرسد که یک ماه، دو ماه مقایسه میخواهد واقعاً. کاری که حضرت استاد آیتالله جوادی آملی با وصیتنامه امام کردند، یعنی تدریس کردند یک اثر فاخری از آن بیرون آوردند، به نظرم با این بیانیه هم باید صورت بگیرد. خیلی از تویش مطلب میتوان استخراج کرد. چنین یک فقیهی، آن فقاهت آقای بهجت واقعاً. درس خارج از الطاف خدا این بود که متد خارج آقای بهجت را کار کردیم ما. آن اوایل که حالا مثلاً مکاسب و اینها شروع کرده بودیم، خدمتتان عرض کنم که یک نوبت رفتیم و هیچی نفهمیدیم. درس خارج از دنیا رفت و فقط ما انگشت به دهان گزیدیم که چه حسرتی خوردیم! بعدش با یکی از شاگردان زُبده ایشان ارتباط برقرار کردیم و این مباحث فقهی ایشان را خارجش را محضر شان فرا گرفتیم. ساخته شده نیستند و گمنام. تازه عیار فقهی و عظمت فقهی آقای بهجت را دیدیم. ایشان واقعاً در عرصه فقه دُردانه بود. برمی گشتم عقب از ایشان تقلید میکردم. قشنگ تفاوت محسوسی بین ایشان و برخی حضرات فقیهی را پایین بیاوریم. با همه عظمت، همه فقها را دیدیم. آقای بهجت میدرخشد. و یکی از اساتید تعبیر خوبی به کار بردند. یکی از اساتید ما ۲۰ سال شاگرد فقهی آقای بهجت بودند، فرمودند که: «آقای بهجت مُقَرِّر خوبی نداشت.» اگر مقرر خوبی داشت اوضاع جور دیگری بود. درس ایشان هم درس خاصی بود، یعنی یک ثِقلی در کلام ایشان بود که هر کسی نمیفهمید یا سبک و مدل درس، یکجوری نبود که مثلاً صغرا کبری بگوید، مطلب را درس بدهد. اصلاً یک مدرس نشسته طراحی کرده، شب نشسته پلن چیده: اول این را بگویم، بعد این را بگویم، این اشکال است، این جواب است، این دو تا پاسخ به آن اشکال است، این سه تا جواب. حجم وسیعی از مطالب. ۸ تا نظریه در وسط. عرصههای مختلف مطالبی واقعاً فوقالعاده است. در مشهد داشتیم بسته ایمان درمانی، یک جمله از آن را گفتم. چندین جلسه انسان از درد و رنج خلاص نمیشود مگر اینکه از دنیا برود یا حقیقتاً یا حکماً. که انسان حُکم از دنیا برود یعنی چی؟ مبین خوبی نداشت وگرنه در عرصههای مختلف هر چه که گفته، حرف آخر را زده. یعنی کسی که برخی گفتند که: «ایشان مجتهداً بالغ شد.» مجتهدان، یعنی مجتهد بود در هنگام رسیدن به مسئله بلوغ. نهی پدرشان از مرحوم ابوالحسن اصفهانی فکر میکنم تقلید میکردند، در درس برخی بزرگان رفته بودند. آقا ضیا بوده. آقای بهجت! هر طلبهای برود برای درس آقای بهجت را ببیند، ایشان تنها فقیهی است که الان در قم مانده و شاگردان آقا ضیاء عراقی است. با مکتب اصولی در عربی اصفهانی بوده. خیلی بزرگانی را ایشان درک کرده بوده. سن ۱۵، ۱۶ سالگی یکی از درسهای این آقایان را میشنید و اشکالاتی به آن آقا کرده بود. یکییکی زیراب حرف آن مرجع ۸۰ ساله را زده بود و طلبهها ریخته بودند: «پسر بچه! یاد بگیرین درس خوندن را!» از حیث فقهی و اینها که حالا جنبههای معنوی و آن بصیرت مَلَکوتی ایشان که باز یک بحث علاحده و جدایی است. مفصل شد که عظمت این بیانیه بیشتر درک بشود.
ببینید حالا بیانیهای که آقای بهجت دادند در عرصه انتخابات، مردم را خط بدهند. آقا به چه کسی رأی بدهید، به چه کسی رأی ندهید. واقعاً این بیانیه را بنده در انتخابات قبلی خودم با خودم خواندم، دیدم مال همین انتخابات است. دوباره برای این انتخابات خواندم، مال همین انتخابات است. مال بیست و خردهای سال پیش است. لبّ مطلب، ایشان فرمود. مختصرش را امشب محضرتان تقدیم بکنم. من از اولش میخوانم دیگر.
بسم الله الرّحمن الرّحیم. الحمدلله ربّ العالمین والصلاه علی سید الانبیاء محمد و آله وسلمه. اسعد الاوصیاء ط و از آن بعد. چنانکه مکرراً از شرکت در انتخابات سؤال شده، در جواب آنها آنچه اظهار شده است بیان میشود. باید مویرگی رد بشویم، جمله به جمله. مطلب اینجانب جهات سلبیه و اثباتیه را متعرض میشود. میگویم به چه کسی رأی بدهید، به چه کسی رأی ندهید. جفتش را میخواهم. کسانی که بنا دارند در رأی دادن و یا انتخاب شدن (کاندید شدن) شرکت نمایند، باید متذکر باشند که کسانی حق انتخاب شدن و امین مردم باایمان در مورد دین و دنیا بودن را دارند که حالا مشخصات کسی که صلاحیت دارد که اول خودش را در معرض قرار بدهد: همه را جفتش با هم دارند میگویند. امین مردم باایمان. شما را به عنوان یک امین میخواهم انتخاب بکنند. امانتداری مردم را به عهده بگیری. بیا خودت را در معرض قرار بده که مردم امانت به تو بسپارند. امانت دین و دنیای مردم. ساده! کلمهای! امانت دین و دنیای ماست که داری میسپاریم به آن مسئولی که دارد رأی میآورد.
اولین ویژگی: «از رجال با عقل کامل کافیِ». اولین شاخص: عقل. بعد عاقل. عقل کامل کافی. آیا اعتراضیه است یا قید غالبی است؟ حالا این هم شاید قید اعتراضی باشد. باید بررسی شود. «به ایمان کامل از شیعه اثناعشریه.» ایمان کامل. فقط عرصه تخصص. تخصص دارد یا ندارد؟ این مهم است. آدمی که دین ندارد، نه به متخصص کار دارد نه از متخصص حرفشنوی دارد. اگر تخصص نداشت، طرف اگر عاقل بود و مؤمن بود، در حوزههایی که تخصص ندارد حرف نمیزند، تبعیت از متخصص میکند. پس باز وزن دیانت نسبت به تخصص بالاتر است؛ چون دیانت اگر بود، طبعاً تخصص هم میآید. ولی تخصص اگر بود، لزوماً دیانت نمیآید. «و با علم به مسائل شرعیه.» کسی باشد که مسائل شرعی را بشناسد. حالا ببینیم چند نفر پیدا میکنیم که در شخصیت و اجتماعیات، مسائل شرعی در حوزه شخصی و مسائل شرعی در حوزه اجتماعی را بلد باشند. «و با شجاعت باشند.» همین که آقا فرمودند، تأکید کردند در این سخنرانی اخیرشان بحث شجاعت را. این شجاعت یک ملاک خیلی مهم است.
خب یکی از معضلات جدی در مجلس، مخصوصاً این لابی کردنهاست. و شجاعت میخواهد که یک کسی وایسد روبروی لابیها. مجلس! حرف زیاد است که مجلس یک ساختار عجیبوغریبی دارد. شما نماینده شهر کوچکی میشوید یا حتی شهر بزرگ. کسی که نماینده مسئولین دولتی در آن شهر هستند. مردم هم که از شما توقع اموری دارند که محسوس باشد. «نماینده برای ما کاری نکرد: نه پولی زد، نه کارخانهای آورد، نه اشتغالزایی کرد، خیابان فلانجا هم که آسفالت نشد.» توقعات مردم معمولاً این است. آقا میآید به وزیر راه میگوید که: «ببین، میخواهم ازت سؤال بکنم فلان مسئله را. اگر جواب ندهی استیضاحت میکنم.» مثلاً وزیر آن میگوید: «ببین تو هم توی آن قوچان وعده دادی که من اینجا را آسفالت میکنم. مدیرکل فلان بخش راه و ترابری شهر ما، این برادرزاده من باشد. باز از فلان مسئله چشمپوشی میکنم. بودجه را برایت بیشتر میبندم.» این "گاو بندی"ها، "زد و بند"ها در مجلس جز بدیهیات و بیّنات است. شجاعت! شما پیدا بکنید. اینها شاخصاند. اینها عیارند. آن شَهیّد سیاسی قوی، این هم شناخته شده نیست. متأسفانه. خیلی در جامعه کاری نداشته باشیم. با مسائل دخالت نمیکرد. از هر دخالت سنگینتر است. آقای بهجت گفته، اصل حرف را زده: «و با شجاعت باشد.» این خیلی مهم است.
بعد میفرمایند که: «و از آنهایی باشند که در اظهارات و تروک» تأیید بکند، ابراز ترک بکند. مصداق این باشد: «لا یخافون لومه لائم.» اینها از هیچ ملامتی نترسند. علامه ذیل این آیه که آیه ۵۴ سوره مبارکه مائده است، یک بحث خیلی خوبی در تفسیر المیزان دارد. ۵ رکن نیست که مدیران و ادارهکنندگان جامعه اگر داشتند جامعه رؤ به صلاح بود. «یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَهُ، اَذِلَّة عَلَی المُوومِنینَ، اَعِزَّة عَلَی الکافِرینَ، یُجاهِدونَ فی سَبیلِ الله و لایَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ.» بحث فوقالعاده ای است. و حتی از باب تحویل، این را تطبیق دادهاند به ایرانیها. بخش آخرش را خیلی تأکید میکنند که «لا یخافون لومه لائم.» چون هیچ حرکت اصلاحی صورت نمیگیرد مگر اینکه شما باید پی همه چیز را به تنت بمالی و آثارش هم در درازمدت ظاهر میشود. مصلحتاندیشی میکند و دَمِ غنیمتی میشود و فقط الان یک کاری میکند تا دهان مردم بسته بشود. اینها حتی اقدام میکنند برای اینکه رئیسجمهور را به استیضاح و سؤال بکشانند، باز خودش اقدام علیه امنیت ملی به حساب میآید. رهبری روزی که بنزین گران شد، این را فرمود. من در مجلس صلیب بستن رئیسجمهور را دیدم. فقط تابع جوّ بود. مردم میگویند: «همین الان فلفل را بدهید!» از من چی میخواهند؟ ۱۰ تا پیامک که آمد. این دیگر مسئول و کنشگر اجتماعی و سیاسی باید کسی باشد که جریانساز باشد و تابع هیچ جریانی نباشد. به او فشار بیاورند، موج ایجاد بکنند، فضای رسانه ایجاد بکنند. نباید از ملامتی بترسد. خب چند نفر اینجوری پیدا میکنیم؟ خیلی باید دنبال بگردیم. یک نفر اینجور پیدا بکنیم. تومانِینه کامل در مشهد رأی میدهیم: مصباح یزدی. ولی در مجلس واقعاً کار ماند. الان کار سخت است.
«از وزن رشوهها و تخفیفات و نحوه آنها دور باشند.» رشوه حتی گاهی سیمای رشوه هم ندارد. دیگر برای امیرالمؤمنین رشوهای آوردند و این مثلاً محصول باغمان است، برای حضرت آورده بودند. آقا! «ما اصلاً هیچی نمیخواهیم. این هدیه است. اگر هدیه شخصی است که من اهل استفاده از این چیزها نیستم. اگر هدیه بیتالمال است که بیتالمالم گدا نیست. بیتالمال خودش برای خودش دارد.» محبتهای صمیمیتها، رفاقتها، جاهایی از ستاد و متاد و اینها شروع میشود. راه میافتد و محبتی کرده اند. باید شرمندگیش دربیاید. خیلی هم این کارها سخت است. در معرض قرار دادی. یک جمعیتی هم با انگیزه آمدهاند برای شما کار کردهاند. صبح و شب وقت گذاشتهاند. در خیابان سیسی ؟ زدهاند، تبلیغات کردهاند. شرمنده محبتشان شدی و حالا رأی آوردهای و نمیخواهی برایشان کاری بکنی. توقعاتی دارد. توقعات میرود علیه شما. تبدیل به یک موجی میشود. بعد رئیس ستاد شما میشود علیه شما. بعد هر چی تبلیغات کرده است را به کار میبرد. خیلی کار سخت است. من واقعاً تعجب میکنم بعضیها چقدر راحت خودشان را در معرض این مسئولیتها قرار میدهند.
«نظر نکنند.» اینش خیلی عجیب است. یک مرجع تقلید میفرماید: «مقلدین از من سؤال کردند. چه ربطی دارد واقعاً؟» «این یک خط. نظر نکنند.» «که تا به حال چه بود، بلکه نظر نمایند که از حال چه باید بشود و چه باید نشود.» چقدر در نظر ایشان ملاک مهم بوده! حکایت از صلاحیت یک فرد میکرده! یک علامت ضعف نفس طرف است. علامت برنامه نداشتن طرف است. رقیبش پیدا بکند. بولد بکند. برجسته بکند. بعضی لسانشان ابداً لسان در مورد دیگری صحبت کردن نیست. برنامه دارد. آدمی که هی همه حرفش از اینکه چه گذشت و دیگران چه کردند! وقتمان تمام است. «و باید پرهیزکار و خداترس باشند. اراده خدای تعالی را بر همه چیز ترجیح بدهند.» اجتماع و سیاست بشود اگر فاقد بعضی صفات باشند، اهل اعتماد نیستند. اینهایی که گفتم اگر نداشت، اگر نداشت، این لایق نیستش که شما امین بدانی او را. این نمیتواند امین تو باشد. کلید گاوصندوقش را به کسی نمیدهد. بدبخت! اختیار چاه نفت و هستهای و... هستهای و زار و زندگی مردم. همه را بسپارد دست آدم هیچ عقبهای از هیچ... بعضی از این حضراتی که در لجن غوطهورند، میگفت "ما ۴ میلیارد میگرفتیم". اسم دوره قبلی لیست بستن: «از من کم نداریم. ۵ تا بعد از این جبهه باشد. سه تا بعد از آن جناح باشد.» تنها چیزی که لحاظ نمیشود خداست. واقعاً کمالات است و صلاحیت است و... و سن و سال. این بچه از تازه از راه رسیده ۲۵ ساله، ۳۰ ساله را من بیاورم. بعد آن بابای ۸۰ ساله را مثلاً بگویم: «شما بنشین در خانه.» بعد آخر جمله: «و رأی دادن برای فاقدها بی اثر است.» اگر کسی فاقد صلاحیتهایی است که گفتم، رأی دادن بهش خاصیت ندارد. بلکه جایز هم نیست. «مشکوک هم متروک است.» دوستان فاضل هم استعجاب داشتند، هم یک کمی استبعاد داشتند، ولی استعجابشان بیشتر بود که میگفتند: «آقا یک مبنای عجیبیه در عرصه سیاسی که اصل بر عدم صلاحیت است. از کجا درآوردی؟» دیگر! اگر الان بنده گفتم: «بیا دندانت را بکشم.» دنده توجه کنید صلاحیت دارم یا ندارم. بلغور بکند توی دندانپزشکی، این عدم صلاحیت است. لذا کار شورای نگهبان هم این است. اصل این است که همه اینها را رد بکنند. تا نگهبان من ادله دارم برای صلاحیتم. اینهاست: «عدم التزام به اسلام.»
و انشاءالله در هر مسئله تکلیفمان را تشخیص بدهیم و عمل بکنیم. اگر صلاحدید و موافق باشید جلسه بعدی هم که محضر شما هستیم. خیلی نکات لطیفتر و زیباتری دارد و خیلی نکات لازم است که باید طرح بشود. خدا انشاءالله رحمت بکند مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت را. این شب جمعه به همه علما و بزرگانی که حق به گردن ما دارند. با فداکاریها و زحمات، این دین را تا اینجا رساندند. ما را سر سفره معارف نشاندند و بهرهمند کردند از این حقایق. و از شما عذرخواهی میکنم که تحمل فرمودید. طلبه کوچکی مثل ما را. این شب جمعه، خلاصه حیاتی را تلف کردید پای این صحبتها. ما وقت شما عزیزان را گرفتیم. انشاءالله مأجور باشید در اثر تحمل ما. و انشاءالله این صحبتها مقبول درگاه الهی بوده و باشد.
خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. هر چه گفتیم برای خودت و در راه خودت قرار بده. شرّ ظالمین را به خودشان بازگردان. رهبر عزیز انقلاب را محفوظ و مؤید و منصور بدار. و هر آنچه گفتیم صلاحمان بود و هر چه نگفتیم و صلاح ماست، آن را برای ما رقم بزن.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه دوم
عرفان انتخاباتی
در حال بارگذاری نظرات...