!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله العالمین، صلی الله علی سیدنا نبینا المصطفی محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
خب، بحث انتخابات هفته پیش که قرار بود ادامه بدیم، محضر آقایان شرایطی پیش آمد و برنامهمان منعقد نشد و بحثی که از دو هفته قبل محضر آقایان داشتیم، نصفهماند. در واقع کل بحث ابتر شد.
دو تا بیانیه انتخاباتی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت از سال ۷۶ منتشر شده که ما بیانیه اول را نیمهاش را محضر آقایان خواندیم. بنا داشتیم که در سه جلسه، دو تا بیانیه را بخوانیم و مباحث خیلی مهم. حالا آن نصفه دوم بیانیه اول را میخوانم. اگر فرصت شد برای نیمه دوم (بیانیه دوم) عرض بکنیم.
ایشان میفرمایند: «تتبع زیاد ما برای شنیدن». البته خدمت میفرمایند که «تفحص هم باید کامل باشد و بدون مداخله دوستی و دشمنی در آن امور نفسانی». اولین جمله این جلسهاش، دیگر خودش کفایت میکند؛ تفحص هم باید کامل باشد. قطعاً انتخاب نماینده مجلس از انتخاب همسر مهمتر است، تبعاتش برای خودمان. قطعاً گفتمان به این شکل شکل نمیگیرد. وسواسی که برای انتخاب همسر هست (نهایتاً همسر) نهایت یک خانواده را تحت شعاع قرار میدهد، نهایتاً دو تا، نهایتاً سه تا؛ دیگر پدر و مادر ما و خانواده پدر و مادر دختر. ولی انتخابات و رأی نماینده، هزاران خانواده را تحت شعاع قرار خواهد داد. وقتی نمایندهای ضعیف بود، مجلسی ضعیف شد، مجلس ضعیفی بود، آن وقت نتوانست مصوبات و پیگیریهای خوب داشته باشد، وضعیت معیشت، وضعیت اشتغال شکست خورد. این میشود وضع ازدواج چقدر سخت است، رسیدگی به امور خانواده چقدر سخت است؛ اینها همه تأثیر آن رأیی است که داده شده، انتخابی است که انجام دادیم. لذا میفرمایند: تفحص باید وجود خودش را بگذارد این وسط، هر آنچه دارد برای تحقیق.
بنده هم حالا هی دوستان میپرسند: آقا، بین الله، الان هنوز خودم پنج نفرم تکمیل نیست. حالا سه نفری با ضرب و زور میتوانستیم تقریباً خودمان را قانع بکنیم. بسیاری از این افراد عزیز (کاندیداها) دوستان صمیمی ما هستند، رفاقتی. ولی همین که میفرمایند، یعنی دوستی و دشمنی نباید درون انتخابی که میکند، مداخله داشته باشد؛ بدون مداخله دوستی. ممکن است من از یک کسی خوشم نیاید، نکند این مثلاً یک بغض شخصی است. رفیق ماست، اما اگر بخواهد یک رأی درست و حسابی بدهد، خیلی انسان بهش فشار میآید تا قاطع باشد. جذب اینکه همه وسعم را گذاشتم برای انتخاب، شاید هم آدم به این نتیجه برسد که مثلاً دو تا سه تا دیگر کفایت میکند. من هنوز آن دو تا دیگر هم خالی است، میگویم شاید هم سه تا رأی دهد، بعد از اینکه تفحص را کامل باشد. این مطلبی که آقای بهجت میفرمایند (آن دوستی و دشمنیاش) خیلی مهم است.
وقایعی که در این ساعات در تهران رخ داد، تحلیل و گفتگو دارد. حالا خیلی بنا ندارم امشب در مورد مسائل تهران صحبت بکنیم، چون ما مشهدیایم به لطف خدا. اگر تهران هم بودیم، مشهد رأی میدادیم. ولی بالاخره مسائل تهران الان مسائل مهمی است؛ دیشب تا حالا که لیست جابجا شده. ۳۰ نفره، ۳۰ به علاوه ۳، یعنی ۳۰ منهای ۳ به علاوه ۳ ستاره خودتان کم کنید. خیلی واکنشهای مختلف و متناقضی پیرامون این شکل گرفته در تهران. نگرانیهایی وجود دارد برای رفقا. به هر حال، شرایط کمی به هم ریخته در تهران. حالا مشهد خیلی این واهمه نیست. حالا نکاتی عرض میکنم در حال رأی دادن و گرفتن.
ایشان (آیتالله بهجت) میفرمایند: «خدایا عظمت او را نازل به تمام خصوصیات، همه بداند.» مسئله باید با قصد قربت باشد. درسته، واجب توسلی بدون قصد قربت محقق میشود. این رأی که ما میدهیم، تکلیف از ما برداشته میشود. ولی آن ملاکاتی که ما دنبالشیم در این رأی، وابسته به آن قصد قربت است. رأی، رأی صائبی نمیشود. نتیجه مطلوب در اینکه بالاخره این از مدرسه ماست، جناح ماست، و آن هم رفیق ما، این با فلانیها بسته. و این دوست و دشمنیها همینهاست دیگر؛ یک بار از فلانی تعریف کرده. اینها وقتی میآید، خلاصه ایشان میفرمایند: «کسانی هم که واجد خصوصیات مذکوره باشند که جایز باشد رأی دادن و گرفتن درباره آنها. واجب میشود با توانایی، اگر بدانند یا احتمال بدهند که فاقد بعضی آنها خواهند بود».
عبارات آقای بهجت هم دیگر منحصر به فرد است، در خودش یک کفایهای است. واقعاً بیانیه ایشان قشنگ آدم را یاد بحث «مشتق کفای» میاندازد. میفرمایند: «کسانی هم که واجد خصوصیات مذکوره باشند.» یعنی آن کاندیدایی که اینهایی که ما گفتیم را دارد که باعث میشود که رأی دادنش جایز بشود، رأی گرفتن درباره اینها جایز بشود. «واجب میشود با دانایی اگر بدانند یا احتمال بدهند که فاقد بعضی آنها رأی خواهند گرفت.» یعنی فعلاً اینها ویژگیهایی بود که جایز بود رأی دادن بهش. اگر میدانید که به این رأی ندهید، فاقد این ویژگیها رأی میآورد، به اونی که اینها را دارد، یا کلش را (حالا همهاش هم نه) بر شما واجب است. از باب اینکه بالاخره دفع فاسد بشود، ولو به این باشد که به فاسدی رأی بدهیم که دفع افسد بشود.
ما روایت امام سجاد علیهالسلام را داریم، فرمودند که اگر یک عبد زنجی (که همان فارسی خودمان میشود) زن پرچم ما را بلند بکند به اسم ما، این انتقاد به مودت ما داشته باشد، انتقال مواد یعنی از نحله مودت ما میداند جهنم و سخت است و اینها. این وری هم داریم دیگر. یعنی آن ور روایت دارد که اگر کسی یک ذره بلغزد، رئیس بشود، ۱۰ تا زیر مجموعه داشته باشد، اول تو جهنم نگهش میدارند. تکتک اینها را باید از عهده بربیاید، بعد آزادش کنند. حمایت را سخت میکند از کسی.
روایت دارد، حضرت فرمودند که اگر یک عبد زنجی که انتقال مودت ما دارد، قیامی انجام دهد بر اساس محبت ما بر ما اهل بیت، فرض است که از او حمایت واجب است از آن دور. خود مختار هم مباحث هست دیگر. مختار حفظ الله سر درس قبل از اینکه این فیلم مختار پخش بشود، جالب بود مطالب جوادی درس بودم بحث مبسوطی عباسی سفینه ضلع. واژه مختار، بحثهای مختلف در مورد مختار آوردن. ایشان هم همین را خواندند، نکات تکمیلهای از جاهای دیگر داشتن. آخر جوادی آقای جوادی به این رسیدند که مختار دچار شرک در امامت در امام خودش شده. شیعه خالص، به خدای بهجت مخالف این نظریه بود. از عرفا بود مختار و ویژگیهای منحصر به فرد. جوادی از همین مطالب شیخ عباس و دیگران استفاده کردند.
خب در مورد مختار شما حمایتی که اهل بیت دارند (این دشمنِ دشمنِ ماست) استقاق ثلاث امیرالمؤمنین. صدیق، او سه تا صدیق (صدیق یک و صدیق کا و عدو عدوک) سه نفر صدیق: یکی دوستت، یکی دوست دوستت (یعنی دوست دوست دیگر دوست خود آدم نشود اول، یعنی با شما دوستی ندارد ولی با دوست شما منافع مشترک دارد، دوست شما وابستگیهای به او دارد، این هم دوست شماست از این هم حمایت). سومیش که خیلی جالب و عجیب است: «عدو عدوک». نه با شما، نه با جبهه هم پیمان شما هیچ نسبت و صنمی ندارد، با جبهه خصم شما درگیر است، این هم صدیق است. اینها باید رعایت بشود توی این ضوابط و ملاحظات. مسئله است بلکه عداوت و بغضا داریم، ولی با عداوت و بغضایی که به او داریم، میتوانیم به این وسیله (یعنی از طریق آن) میتوانیم خنثی کنیم یک کسی که اشد عداوت ما را دارد. اشد بغضا، بغضهای شدیدتری.
اگر ما همیشه انقلاب را تو این دوگانه ببینیم، همیشه تو این وضعیت باشیم، این علامت رشد ما نیست و حالت ایستایی بر محاکمه که همیشه در مدار این است که آقا اینها اگر نیاید، آن یکیها میآیند. وضعیت، وضعیت مطلوبی نیست که ما همیشه انقلاب و مردم را تو این حالت نگه داریم. خطر اینکه فلان جریان بیاید هست. این جوری نیست. بالاخره ۱۰، ۱۲ نفر. حالا البته آدمهای خوب زیادند، ۱۰، ۱۲ نفر شاخصاند به عنوان اینکه بالاخره توانمندیهایی، ویژگیهایی دارند. و عموم بچههای حزباللهی مؤمن هم بین همینها مرددند. مجموعه این مدل مطلوبی است برای انتخابات. واقعاً همه حساس میشوند روی ویژگیها و برجستگیهای کاندیدا. یک اسکلی میشود شخصیت او، و مواضع، دارایی، توانمندی او. خوب وزن میکشیم، بررسی میکنیم.
کی در قیاس با این؟ خیلی چیز بدی است. اینها رشد ما را متوقف میکند. اینها آن وقت این ملاک صلاحیت را هی میآورد پایین. تهران بیشتر صحبت بالا، پایین وضعیت، چکار باید بکنیم تو این حالت واجب است ملاحظه. میفرمایند: «دولتهای کفر را که چگونه انتخاب مینمایند و انتخاب میشوند». خیلی ملاکهای وحشت عجیبی. دل فقاهت دارد در میآید. دل جواهر دارد در میآید. این جواهری سنتی ماست. ببینید، از تو دل این حرفها چه ضوابط عجیبی برای عرصه سیاسی در میآید که الان بعد دو سه سال که از مطالب ایشان گذشته، اینها اصلاً کهنه نیست، این حرفها کاملاً نوعه.
مدل انتخابی که توی غرب است، در دولتهای کفر، چه کسانی انتخاب میشوند؟ از چه راههایی انتخاب میشوند؟ و چه آرایی در مجلسهای خودشان اظهار میکنند؟ و دولتهای آنها چه عملیاتی بر طبق قانون مملکت و بر خلاف قانون عقل و دین، حتی ادیان منسوخ آنها انجام میدهند که فساد و اقتصاد آنها بر همه عقلای دنیا آشکار است. و مخالفت نمایید با چگونگی کارهای آنها. یکی از تکالیف ما این است که باید با دموکراسی به سبک غرب مخالفت کنیم. باید با شیوههای رأی آوری غربی و مدل دموکراسی مخالفت کنیم. هر کسی که به آن سبک مخالفت کنیم، چهار سال گفتمان سازی بکنیم، خیلی پیش میرویم. این مدل لیست بستنهای ما هم که مثلاً اسمش را میگذاریم اصولگرا، حزباللهی و جریان طرفدار انقلاب که هم همان از دل سیستم احزاب غرب است که همان بستونها و باندبازیها. و آخر یک شبکه عنکبوتی قدرت و ثروت که یک کمی ریش دارد، رزومه دفاع مقدس و جنگ و اینها را هم دارد. اگر طرف با جناح اینها و مذاق اینها و این جور مسائل خوش نیاید، حذفش میکند، نابودش میکند. شیوههای رأی آوری غربی غلطی است، این مکانیزم، مکانیزم غلطی است.
حالا من کار ندارم باز ما مضطر شدیم، باید مثلاً به این ۳۰ تا رأی بدهیم. دیگر این است. اصل این ساختار غلط است، این مدل، این جمعبندی غلط است. به نکته جالبی هم که باز دیدم اخیراً بهش اشاره کردند، جای تأمل دارد که یک ترکیبی باید از جوانان و افراد با تجربه باشد. خب ما آقا را به عنوان شخصیت حکیم میشناسیم. آقا وقتی این را میگویند، میدانند. منی که در مشهدم، میخواهم رأی بدهم و مثلاً یک لیستی جلوم میگذارند که میبینم ۴۵ ساله اصلاً توش ندارد، سرِ چی؟ اتلاف نیروهای انقلابی در این پنج تا بزرگوار زیر ۵۰ سال ندارد. آقا حواسش از مشهد که هست؟ یا مشهد دیگر میدانند دیگر. ترکیبی از جوان و با تجربه باید باشی. خیلی ازش موافق نیستم با اینکه من با این لیستی که الان میبینم، ترکیبی از جوان و افراد با تجربه ترکیب ندارد. این یک بزرگوار هم که این دوره بود، اگر آن هم میآمد، احتمالاً لیست همان تکرار همان سال قبل میشد دیگر. یک بزرگوار خودش انصراف داد و مجبور شدند جایش یکی دیگر را بگذارند. اینکه لیست بستن نمیشود. ما هی بخواهیم شاخص رأی آوری و مردمی بودن و اینها را اگر بخواهیم ملاک قرار دهیم که کار پیش نمیرود.
اول انقلاب همه عظمت کار به این بود که یک دیالمه ۲۲، سه ساله میآید از تو مشهد رأی میگیرد. تهرانی میآید ازش حمایت میکند، برایش رأی جمع میکند. این عظمت کار اول انقلاب به این بود. بله، مفصل صحبت میکردم، میگفتم که دیالمه استثنا نیست، قاعده است. و الان تولید انبوه شده دیالمه. ما هزاران دیالمه داریم. مشکل فساد ساختاری ماست. اول انقلاب روحیه انقلابی حاکم بود، بده بستان نبود. زد و بند نبود. هیچ کی هنوز قدرتِ قدرتی، ثروتی. این جوان تو دانشگاه فردوسی، دانشکده داروسازی، جوان موفقی است، تأثیرگذار است. تو مشهد حرفش خریدار دارد. شجاعت دارد، بصیرت دارد، فهم دارد، ذکاوت دارد. شهیدی عالم، و تو آن سن و سال اولین کسی است که بنی صدر را به چالش میکشد. قبل از اینکه بنی صدر رئیس جمهور بشود، دعوت به مناظره میکند. قدمی که رئیس جمهور میشود، مجلس را کامل تحت شعاع قرار میدهد. شهید دیالمه توی جلسه عزل بنی صدر، تو آن جلسه عجیب و غریب و شلوغ و پلوغ، دو نفر کلاً سخنران بودند. جلسه عزل دو نفر سخنران. وسط سخنرانی خلخالی پا میشود موز بخورد. خلخالی سر جایش مینشیند. ۲۵ سالش است. هیئت سنی بوده دیگر. همان مجلس اولی هم که شکل گرفته، کوچکترین فرد مجلس بوده شهید دیالمه. و همه را قانع میکند با استدلالات که میآورد. ۳۰ سال کشف در مورد خودش، در مورد همسرش. این وسیله در خیلیها هست. موقعیتش پیش نمیآید. تو لیست این فلانی هنوز هست، یک سابقهای دارد. آن یکی این فلان حزب توقع دارد، فلان جریان اینها بالاخره حمایت میکنند اسمشان زیر لیست بیاید. این بده بستانهایی که باعث میشود که این استعدادها فقط در نطفه خفه میشوند.
بعد آقا میفرمایند که این دغدغههایی که شما جوانها دارید تو جلسه دانشجوها، اینها قابل حل است به شرطی که یک دولت جوان انقلابی بیاید سر کار. خب، دولت جوان انقلابی از تو لپ لپ که در نمیآید. بنز سر کوچه مثلاً پنج تا دولت انقلابی جوان سفارش بدهید. جوانی که دارد کاری میکند، شاخص، برجسته، شاهین. من مهلت بدهد و بیاید خودش را نشان بدهد. و باید اهرمهایی هم داشته باشد که مدیریتش بکنیم. بالاخره جوان است دیگر، سر پرشوری دارد. از لیست میاندازی بیرون. و خودش ابزار رسانهای دارد، میگوید: خیلی خوب، من یک لیست جدید میدهم. خودم که گفتند اگر این مدل پیش برود، لااقل نصف لیست ۳۰ نفره رأی نمیآورد. نظری هم ندارم. ۳۰ به علاوه ۳ منهای ۳، اینها نمیدانم. نه، نظری دارم. من دارم آن مدل را تحلیل میکنم. مدلی که اینجوری میآید به جمعبندی میرسد، افراد را معرفی میکند. این مدل غلطی است. مدل، مدل فاسدی است. این مدل طبعاً به نفع آدمهای قدرتمندی است که پشتشان به چهار نفر گرم است. از کف میدان نیست. این برآیند آرای عمومی نیست. فرایند استعدادهای عمومی.
فضاها بودم از نزدیک تجربه تلخی را به شما بگویم. امروز دوباره یاد این ماجرا افتاده بودم. یک غم عمیقی دوباره به دل من. واقعاً من از این بزرگواران، خودم به شخص خودم، به سهم خودم نمیگذرم. مامان، کسی که سال ۹۴ تهران رأی دادم. سال ۹۴ یک شخصیت فقیه، متفکر و عارف برجستهای مثل آیتالله حائری شیرازی را تو لیست نذاشتند. تهران. شخصیت متفکر، برجسته. شما آثار را میخوانید، رقص مطلب میکند. نگاه، نگاه علوم اسلامی، حرف برای گفتن دارد. تهران میآمد به شرط اینکه جامعه مدرسین منو تو لیست قرار بده، میمونم تو انتخابات اگه نباشه انصراف. برای حضرات تعبیر تندی به کار رفت. این مدرس اعتبار این مجموعه فوقالعاده آسیب جدی وارد کرد. خصوصاً در قم که اصلاً دیگر خیلی وظیفه قم خیلی به حیثیت این مجموعه، این نهاد قدیمی و کهن آسیب جدی تو این زد و بند زد. شیرازی میماند بیرون. یک نفر لایق مجلس خبرگان باشد، ایشان است. بعد مثلاً فلان آقا فلان آقا اینها تو لیست جامعه مدرسین هستند. بالاخره آنکه قدرت دارد رئیس جمهور است، آن هم که فلان نماد تندروی. چرا؟ چون برای بچههای حزباللهی انقلابی پشتشان کف خیابانی است. اینها خیلی اینها که سر پرشور دارند و اینها خیلی اینها با آنها سر و صدا دارد. این به درد ما نمیخورد.
شیوههای رأی آوری دولتهای کفر را باید شناسایی کرد. به نظرم این موضوع این انتخابات که تمام شد، مثل همه انتخاباتها، این اصل ماجرا اینهاست. از الان برای انتخابات بعدی بنشینیم برنامهریزی کنیم، گفتمانسازی کنیم که اصلاً این شاخصش چیست که فلانی را شما میآوری تو لیست میگذارید؟ این یکی میآید، آن یکی نمیآید. داماد فلانی، این سهمیه فلان جناح است، سهمیه فلان هیئت. تو تهران چیزهای عجیب و غریبی داریم. سهمیه فلان هیئت است، محشر است. واقعاً. پایین شهر یک سهمیه دارد، آن هیئت بالاشهر یک سهمیه دارد. بازار فلان حزب، اینها هر کدام یکی دو تا سهمیه دارند. خود آن افرادی که تو لیستاند، کامل به آن لیست رأی نمیدهند. این دیگر اوج دیگر خندهدار بودن ماجراست که طرف خودش تو لیست است، با خودش به آن لیست رأی نمیدهد. گفتند دیگر ما دو تا بغل هم بایستیم.
«باید با چگونگی کارهای آنها و چگونگی وسایل و اسباب و مسببات آنها که مطابقت با هیچ دین اصل دار و هیچ عقل پسند ندارد.» عرض بکنم و خیلی کوتاه بعد اگر نکتهای عزیزان فرمایشی دارند محضر آنها ارائه دهم. در مورد انتخابات سوال مکرر رسیده و بعد میفرمایند که از حذیفه رضوانالله علیه مروی است که فرمود، خیلی روایت جذاب است. موضوع میآورد. «کانوا یسئلون رسول الله عن الخیر و کنت اسئله عن الشر». آنها از پیامبر در مورد خیر میپرسیدند، من از پیامبر در مورد شر میپرسیدم. باید بدانیم شر چیست و اهل شر کیست تا فرار از آن نمایی؛ و خیر چیست و اهل آن کیست تا به سوی آن فرار نمایی. انتخابات اگر شاخصها برجسته شد، شما میبینید رسماً وهابیها و تکفیریها و داعشیها، رسماً آدم فلان مجموعه سیاسی است. این انتخابات بنا ندارم، دوست ندارم که برادران اصلاح طلبمان به این عنوان شناخته بشوند، چون آنها خودشان دلسوز خودشان باشند. این شبکه کلمه و شبکههای دیگر وهابی و تکفیری و داعشی میآیند میگویند که تو ایران به اصلاح طلبان رأی بدهید. عجیب است واقعاً. از رد صلاحیت اینها ناراحت بود. ترامپ از رد صلاحیت اینها ناراحت بود. چرا رد صلاحیت اصلاح طلبها نباشند؟ آن وقت اهل سنت به کی رأی بدهد؟ ویژگیهایی دارند که مطلوب فلان جناح. خیلی چیز بدی است. مورد طمع دشمن است. این خودش یک شاخصه است. میگوید: من اینها را اگر حذف بکنیم، پس آنهایی که مورد دشمنند، به کیا رأی بدهند؟ چکارش کنیم؟ شر را باید شناخت. اهل شر را باید شناخت. نمیخواهم این جوری هم دیو و دلبری بکنم. هرکی اصلاح طلب است نه، ماشاالله تو اصولگرایان ما کسانی داریم که روی همه اصلاح طلبان را سفید کردهاند. اصلاح طلب جرئتش را ندارد. این جناب، این بازیها نیست. این طیفبندیها نیست. این طیفبندی همهاش بازی است. وقتی میگوییم اهل شر، اهل خیر، نه یعنی اگر یک جناح سیاسی مثلاً خودش را اصلاح طلب دانست، همه شر است. یک جناحی هم مثلاً عکس حاج قاسم استفاده میکرد، اینها میشوند اهل خیر. اینها شاخصش نیست. شاخصش آن تعهد، آن اخلاص و وفاداری، آن خود ستیزی است که در طرف دیده میشود. آنی که ما در حضرات بزرگان و اساتید و اینها میدیدیم همین بود. اینها دنبال بهانه میگشتند برای نیامدن به عرصه. نه، شانه خالی کردن از زیر تکلیف و در معرض قرار ندادن. دنبال بهانه بودند که در بروند.
احمد کربلایی، استاد قاضی مرحوم. الان تردید دارم، شاید استاد ابوالحسن بوده، شاید مرجع قدیمیتر. از احتیاطاتشان ارجاع میدهند به آست احمد کربلایی. حاج احمد کربلایی چشمش نابینا شده بود. صدای ضجه و گریه ایشان از صحرا بلند بود. استاد آقای قاضی وقتی ارجاع داده بودند احتیاطات را چون احتیاط وقتی ارجاع میدادند این دارالعلم بود دیگر. العلم فلتعلم. اصلاً احتیاط همین است دیگر. الان اینها بر افتاده است. وحید تخم علم و ملخ خورده. الان دیگر خبری از اینها نیست. یک زمانی اینها بود. العلم فالتعلم. این آقا وقتی فتوا نداشت، احتیاطش را مراجعه میکردم به فقیه. وقتی خودش ارجاع میداد به آن آقا، این خودش دال بر این بود که ایشان اصفهانی بود. احتیاطاتشان را ارجاع میدهند به مرحوم احمد کربلایی. به تعداد افراد میآیند خدمت استاد احمد، میگویند که آقا ما آمدیم که در این مسئله از شما تقلید کنیم. پاسخ ایشان قشنگ است. من چیزی نمیگویم. در پاسخ استفتاء گفته بودند که چرا جمله را ببینید، کلیدی و حیاتی است. فرموده بود که: «جهنم رفتن واجب کفایی است و به حمدالله من به کفایت هم موجودم.» جهنم رفتن واجب کفایی است، به حمدالله کفایتم است. این نگاه کسی است که میخواهد در این عرصه کار بکند. این شاخص صلاح است. التماس میکردند که بیا. نه، بازار التماس بیرونش کرده.
قبول دارم بالاخره این همه دزدی و دغل بازی و این حرفها. خب بالاخره من هر چی باشد، یا پاکتر. آن حال کسی که غیر اولی که همه آمدند که حالا این عطش برای قدرت ندارد. این شیفتگی ندارد. این خودش را عقب میاندازد. آقا میفرمودند که در جلسهای که شورای انقلاب برگزار شد، امام که آمده بودند ایران، خاطرات را لو دادند دیگر. مال اوایل انقلاب بوده، از بقیه چیزی نگفتند. ولی همینها خیلی گراها و کدهای عجیب به ما میدهد. فرمودند که تو شورای انقلاب و جلسات این جوری و اینها، حضرات نشسته بودند، داشتند تقسیم مقام و بخوانید تقسیم غنائم، تقسیم وظایف میکردند. کجا مال شما؟ من به اینها گفتم که: من چایی خوب بلدم درست کنم. مسخره گرفتند. من گفتم: نه واقعاً میگویم. ما مشهدیها چای خوریم. من چایی خوب بلدم درست کنم. امورات برسید. من تو دفتر امام چایی درست میکنم، پخش میکنم. واقعاً شوخی و تعارف هم نمیکردم. واقعاً آماده بودم برای اینکه چایی درست بکنم.
آیتالله شیرازی میفرمود که: من سال آخر سال ۶۷ از آقا پرسیدم که شما دولت تمام بشود، میخواهی چکار بکنی؟ امام مکرر در جلسات خصوصی فرموده بودند که بعد از من آقای خامنهای رهبر باشد. آقا تو نامه سال ۸۸. من این نامه را سه بار خواندم. نامه آیتالله شیرازی سال ۸۸ به آقا است. بخوان خیلی نامه قشنگ است. بعد انتخابات تحلیل حکمی میکند ماجرا را که چرا این جوری؟ «ریاست میلم به این است که برگردم قم، مشغول درس و بحث شوم. ولی اگر امام به من تکلیف کند، یک کلانتری در زابل برم، آنجا مشغول کار بشوم، با زن و بچه میروم آنجا.» رئیس جمهور باشد، هشت سال رهبر بشود. اینجا مرکز اسلام میکرد. خلاصه آقا، این روحیه، روحیه به درد بخوری است. روحیه فداکاری دارد. یک روحیه تواضع دارد. این روحیه به نفع مردم کار میکند. فداکار باشد برای در راه امیرالمؤمنین. برای وحدت امیرالمؤمنین مایه گذاشته. اگر وحدت بخواهیم شاخص تعیین بکنیم، رئیس جناب هارون. یعنی وقتی میبینی که مردم با موضع گرفتن من، با میدان آمدن من، اینقدر امر دچار تشویش و تمج میشود، گم میشود، حق آسیب میبیند، او سکوت میکند. ۲۵ سال خون دل میخورد. امیرالمؤمنین عجیب است دیگر. امیرالمؤمنین را خانهنشین میکنند. بعد آن بابا میخواهد لشکر بفرستد ایران. تو لشکرکشی مشورت نخواسته که من بفرستم یا نفرستم. نامه داده که من کارم گیر افتاده. الان وسط جنگ استراتژی نظامی من جواب نمیدهد. چکار کنم؟ استراتژی نظامی میدهند، میگویند خودت بیا فلان جا سپاه بفرست، فلان جا امداد و مشاوره.
در میدان من را از لیست حذف بکنند، از لیست حذف بشوم و ناجوانمردانه و بیرحمانه همه امکانات من هم در اختیار اینها باشد. احمد به اسم خودشان ثبت و ضبط بکنند تا جایی که بخور بخور است. میروند هر جا تو گل گیر کردند. آن هم برای اینکه کار به اسم اینها تمام بشود. علی گفت دیوانه میشود مجلس و این حرفها. برای خیلی بالاترش ریاست جمهوری. چند تا پیدا میشود این جور اهل فداکاری، گذشت، تشخیص بدهیم.
بعد نکاتی را مطرح میکنند که دوستان الحمدلله مستقیماً از اینکه طلبه بیچاره و نداری مثل ما بخواهد حرفی بزند و اینها به حمدالله مشتشان پر است. مبانی دین و هم از بحثهای سیاسی اینها دیگر حالا از باب گفتگو و مذاکره و فرمود که تذکروا امرنا، بنشینید دور هم بالاخره حرف بزنید. دلتان زنده میشود با هم گفتگویی کردیم انشاالله خدا خیر دهد. اگر دوستان نکته مطلبی چیزی هست من خدمتتان هستم.
تهران، آقای خ نمایندههای مجلس مشهد (یعنی یک لیست). کلیت این مطلب خب اینها همه تابع شرایط است دیگر. این اصل وضعیت میدانی حکایت از این ندارد. الان در مشهد جامعه شما خیلی مطالبه و اشتیاق نسبت به گزینههای اصلاح طلب (حالا خیلی رغبتی هم به واژه اصلاح طلب ندارد) گزینههای مطلوب این آقایانی که بدنام گزینههای مطلوب بدنامهای انقلاب، گزینه مطلوب لااقل تو مشهد ما نمیبینیم. یعنی رصد ما چیزی. حالا اگر شما به چیزی رسیدید، ما را روشن کنید. ما مرگ جاهلیت از دنیا نرفتیم. ولی آنقدری که ما اثری که داریم از دانشگاه و فضای بین مردم و اینها، فضای رسانهای و تو مشهد لااقل چیزی وجود ندارد، چیزی مجاورت نمیکند برای اینکه به جوابی نمیرسیم به اینکه آقا مثلاً فلانی شاخص و ضریب رأی آوریاش بالاست. و این تعدد رأی در مثلاً دو تا لیست، سه تا لیست باعث میشود که فلانی رأی بیاورد. افرادی هم که تو این لیستها نیستند هم باز افرادی که یک کم زاویه و تقابل دارند با مثلاً گزینههای حزباللهی تو آنها هم انصافاً آدمهایی هستند که باز یک صلاحیتها و مطلوبیتهایی دارند. یعنی اینها هم بعضیهاشان این جوری نیستش که این خیلی فضای دیو و دلبری تو مشهد نیست. این را میخواهم بگویم. دو قطبی آن جوری، احساس خطری باشد که یک کسی میآید که مثلاً یک رخنه اختلال ایجاد میکند، این خیلی احساس نمیشود. لذا بیشتر بر اساس همان تحقیقات خودمان، خب طبعاً هرچیزی که همگرایی بیشتر باشد، آرا من و شمایی که تو این جلسه هستیم مشترکاتش بیشتر باشد، بهتر است. انتقال اسلحه واضح. ولی این جوری نیستش که ما همهاش را فدای این بکنیم که بالاخره این پنج تا رأی بیاورند. و احتمال اینکه یک مثلاً دو تا گزینه غیر از این پنج تا ممکن است بیاید، باعث میشود که ما گزینههای مطلوب دیگر را بررسی نکنیم. قطعاً در خارج از این لیست پنج نفره به برخی رأی میدهم و مقید به ۲۵ نفره نیستم خود شخص. و احساسم میکنم که رقابت بین افراد لیستهای مختلف، بین دو سه تا لیست رقابت گرمی است و واقعاً از پیش تعیین شده نیست. نمیشود گفت رقابت اینجا واقعاً رقابت خوبی است.
تو مشهد این افرادی که انصافاً میشود گفت واجد صلاح هستند، تو تهران نه. تو تهران به هر حال، افرادی هستند که پروندههای اینها، پروندههای روشنی است. در قم، مدرسه کرمانیها، مشکلات اقتصادی اینها، فساد رأی اینها، فساد سیاسی اینها، لکه ننگی که از سال ۸۸ به دامن اینها مانده، وسط لیستاند، هستند و خطر رأی آوری آنها هست. آنجا دیگر فرق میکند. آنجا حتی یک نفر اینها رأی آوردنش خسارت است. لیست ۳۰ نفره. یک سری قبلشان بعضی از اینها یک نفر بودند. واقعاً رد صلاحیت شدند. الحمدلله. آن یکی میآید میگوید من قرص ضد بارداری تو کیفم دارم. من غصهام این است که ایشان که نیاورد. آدم میبیند دیگر. اینها یک نفرشان هم خسارت بود. بودنشان به هر نحوی شده، به هر نوع اجتماع و راه آمدنی که میتواند این ۳۰ نفر با هم داشته باشند که یک نفر از آنها هم رأی نیاورد، قطعاً این اولویت دارد. هر کاری که باعث تشدد آرا این طرف بشود، احتمال آن ور برود بالا و یک نفر بعد از آنها رأی بیاورد، این این واقعاً اختلال است، آسیب. تهران وضعیتش این شکلی است. شاید بعضی شهرهای دیگر، شیراز، اصفهان و اینها یک تشدد در آرایی هست یا نگرانیهایی هست. بعضی شهرها هم حالا این وضعیت توش قبل از اینکه همه ایران رأی بدهند. آن مدلی با تکرار و اینها، تهران ۳ هیچ و جاهای دیگر هم آن جوری، مشهد ۵ هیچ موفقیت حاصل شد.
میخواهم عرض بکنم که: گفتم که ما از ترس مرگ نباید خودکشی کنیم. خیلی وقتها این جوری است. الان این وضعیت این احساسه تو مشهد نیست. راحت رأی بدهید، بررسی بکنید بین این ۱۲ مشهد چند دوره نیروهای حزب مشهد. سری قبل آقای علمالهدی که دیگر شاخص ماجرا بود، نفر سوم شد. انتخابات خبرگان خودشان بود. من اینجا نیاوردم. میخواهم بگویم که مشهد حسابش متفاوت با جاهایی مثل تهران و کرج و اینهاست. وضعش فرق میکند. شبکه شرایط بهتر باشد چه کار باید بکنیم؟. بله، هر سری همین است. افرادی که بالاخره خیلی شاید استقلال رأی ندارند، برایشان امکان تحقیق تفحص نیست، این را راحت باشند در انتخاب پنج تا گزینه اصلی. انکار لیست زدن کار بدی نیست. به لیست دادن که مثلاً مشورت میدهد به شما از حیث خبرویت خودش ۱۰ نفر. من احساس میکنم صلاحیت تقلید دارند. خب، اگر شما خودت جز آن خبرههایی هستی که میتوانی تشخیص بدهی فقهایی که این لیست داده، نیست. ذهن مردم نسبت به لیست جامعه مدرسین را مخدوش کنیم. فضای عمومی باید به همین مراجعی باشد که اینها معرفی کردهاند. این کارکردش این است. ولی یک کمی دیگر، مخصوصاً سال ۹۴ فضای لیست، حیثیت لیست، جایگاهش عوض شد. یعنی خب آن ور یک لیستی داده شد و همه آمدند رأی دادند. اکثر اینها را هم کسی نمیشناخت و بر اساس اینکه بالاخره اعتمادی به هاشمی و آقای خاتمی اینها داشتند. و یک کمی دوز اهمیت دهی به لیست زیاد رفت بالا. یک کمی غیر واقع بینانه. این میزان اهتمام به لیست کارکرد مشورتی دارد دیگر. نه فرصتی دارد، نه کسی را میشناسد. بالاخره اینها گفتند معتمدین اصولگرا پنج تایش را بنویس. ولی من و شمایی که امکانی داریم برای تحقیق بیشتر بررسی بکنیم، لزوماً نباید این کار را بکنیم.
سخنرانی کردم دانشگاه همین یک هفته اخیر. چند تایی مطالبی عرض کردم. راهکارش این است. من حالا دیشب این را تو دانشگاه مفصل صحبت کردم راجع به نوشتن یکیش: سود ۴۰ ساله، و یکیش: گام تمدن. بچهها هم رفتند، انصافاً هم زحمت کشیدند. دانشجوی ۲۰ ساله رفته از آن منابع دست اول، مصادر اصلی ماجرا، آمارها و گزارشهایی در آورده که انصافاً ردخور ندارد و عالی. تو مصوبات هم اگر از شما این جور کمک میگرفتند چی میشد؟ دانشگاه فردوسی بگویند آقا شما گام تمدن ساز نوشتی، این موضوع را میخواهیم تصویب کنیم، این هم دو ماه بریم روش کار کنیم. اینجا دیگر من باز یک مثال دیگر زدم دیشب تو دانشگاه. مثال مناطق تجاری آزاد، وضعیت شهرستانها، کشور. منطقه مهران ماجرا چیست؟ ضعف ساختاری ما چیست؟ خود کشف فساد خیلی کمک میکند در حل فساد. ببینیم مشکل کجاست و چیست که ببینیم چکارش باید کرد؟ یک مستندی ساخته بودند. فیلم مهران. میخواستند منطقه تجاریش کنند. بین مردم میرفتند، همه میگفتند اینجا منطقه آزاد تجاری بشود، بهترین ماشینهای شاسی بلند و اینها با نصف قیمت میآید. منطقه اروند و چابهار و خیلی جاها را این شکلی کردند. منطقه آزاد تجاری کردند. بهترین ماشینهای درجه یک، ماشین آمریکایی، ژاپنی میآید تو کشور با قیمت یک سوم قیمت سمند. طرف میخرد. اجازه میدهند که یک ماه در سال با این برود تو ایران، هر جا که دوست دارد برود بگردد. خیلی موقعیت خاص و خوبی است. یک نمونه ماجرا تو منطقه مهران. آمدند از مردم گزارش تهیه کردند. همه گفتند این کار را باید بشویم. یک جوان نخبه اهل دانش، این آمده بر اساس بررسی، مطالعه، پژوهش بین اقتصاد ما فلج میشود. بعد آمده توی فلان سایت، فلان سایت خبری. حالا سایت تابناک مقاله نوشت. آقا جمعیت بهش هجوم آورده، بهش فحش دادهاند. هر چی دلشان خواسته بوده، گفتهاند که فلان فلان شده تو نمیخواهی تو چشم پیشرفت ما را نداری. خاص عمومی مردم فشار میآید رو کی؟ نماینده. بعد نماینده هم که خب آن نمایندههای شهرهای دیگر که مال منطقه تجاری آزاد نیستند، اصلاً تو حومه نیستند، تحت تأثیر کیست؟ مردم منطقه، مردم، رسانه و افکار عمومی کتاب موج ایجاد بکنند، بترسانند. با این سیستم با این چرخه معیوب میآید تو مجلس تصویب میشود. دو سال بعد اینکه تصویب شده، دوباره رفتم تو بازار مهران، خدا لعنتشان کند. بدبختمان کردند، اقتصادمان نابود شد، فلج شدیم. همهاش شده دلالی، هیچی گیر ما نیامد.
مشکل ساز و کار ما چیست؟ این افرادی که نخبه هستند شبکه بشوند. افکار عمومی تابع اینها بشود. اینها حرف بزنند، گفتگو کنند با مردم، دلیل بیاورند. در مهران میشود ۱۰۰ تا جوان نخبه. من با زبان مارکسی صحبت کردم دیدارهای مهم. خیلی نکته مهم و قشنگ فرق «مکتب» و مکتب شما چیست؟ مکتب تبیین است. هیچ مکتبی تو دنیا مکتب تبیین نیست. کار اسلام فقط با تبیین پیش میرود. بقیه جریانها تبیین نمیخواهد. یک موجی، یک دروغی، ضریب قدرت میدهد به من و شما. کجا تبیین کردی؟ کجا گره باز کردی؟ اعتبار تو از کجاست؟ برگردد. کار امام و انقلاب این مدلی بود دیگر. آن طلبهای که تو مسجد بود نه پول داشت نه امکانات داشت هیچی نداشت. رأس نیروهایی که برای امام کار کردند خود آقا است. واجبات عینیه یعنی: «امشب به صبح نرسانید مگر اینکه این کتاب را بخوانی». خدا بگوید که من یک همچین بنده صالحی را در عصر شما قرار داده بودم، جلوی چشم شما تربیتش کردم، پرور شش دادم. اعراض از ذکر است. واقعاً این اعراض از این کتاب است. کتاب واجب عینی خواندن. خون دلی که لعل شد. اصل کتاب نصرا. اصل کتاب عربی خطاب به جوانهای عرب گفتند. خاطراتشان را ترجمه شده. خیلی کتاب فوق العاده. یک طلبه جوان اولین سخنرانی میگوید: «مخصوصاً رفتم بیرجند چون پاتوق اسدالله علم بود.» یعنی قدرتمندترین منطقهای که دست رژیم پهلوی بود، بیرجند بود. پاستا در آوردن تو شهر اسدالله علم. بازی شانتاژ و این حرفها میتوان از قبلش بخورد.
مردم ارتباط داریم. مساجد اگر فعال بشوند، هیئتها اگر فعال بشوند، پایگاه فعال بشود، ارتباطهای ما با همین اعتکاف دانشجویی و همین روابط این شکلی. اینها اگر فعال بشوند. اینها ببینید، فعال ۵۰۰۰ نفره تو مسجد گوهرشاد راه بیندازیم. پاشه برود. قدرت باید ازش تولید قدرت بشود. میخواهم بگویم که این تو شبکهای میافته که هیچی هدر نمیرود. ما ظرفیت اربعینمان دارد هدر میرود. روزهای امام حسین دارد هدر میرود. هنر امام این بود. شما بروید من صحیفه امام را با وسواس نشستم خواندم البته کامل نشد. اصل مطلب. بعد برایم خیلی جالب بود. امام محرم تغذیه میکرد همه هیئتها را. هر محرمی انقلاب ۱۰ سال میافتاد جلو. بعد آن منبریا هم در ارتباط با امام بودند، بدنه جامعه کف دستش بود. ۸۰۰ بار این مدل نیست. مدل اهل بیت این است. الان حاصل جمع این جلسه ما در کنش سیاسی مسئولین و افرادی که دارند لیست میبندند چقدر است؟ تقریباً درست است. چرا این جوری؟ جلسه نخبگانی نیست. وزن علمی جلسه چقدر بالاست؟ این جلسه ما تو مشهد هیچ کنشی ندارد. وقتی شریف گذاشتیم یک ساعت، یک ساعت حرف میزنیم به خاطر چیست؟ به خاطر اینکه جلسه ما هیچ نمودی در هرم قدرت نداشته. یکی از نمودها در هرم قدرت بازخورد رسانهای، موج رسانهای تولید بکند. در هرم قدرت کنشگر میشود. قدرت رسانهای ندارد. کجاست؟ بنده خدا. همه همان مسجدی که داری، ۱۰ نفر، ۲۰ نفر. چه قدرت رسانهای در دست شما؟ یک محله را میشود تکان داد.
بزرگوار که تو مدرسه معصومیه مدیر ما بود، عرض کنم که ایشان آمد توی پردیسان قم. آماده بودند برای نابودی قم. میگفتند قم دیگر در معرض سقوط است که دارد قم بتواند یک تکانی بخورد. پردیسان نشان دست گرفت. یک مدل متفاوتی از امامت جمعه ایشان نشان میدهد. الان شما قم که میروید نماز جمعه حرم که میروید و مصلی که میروید، میبینید که مثلاً چند هزار تا پیرمرد لا اقل. پردیسان که میروید کلاً عمامه است. یک چند تا آدم دیده میشود لا به لا. سال ۹۴ تو پردیسان با اینکه جامعه مدرسین لیست داده بود، از آن لیست حدیث جامع مدرسین دو تاشان یکیشان مشترک بود که آن هم شب انتخابات انصراف داد. لیست اصولگرایان توی پردیسان قم، تو کل قم. آقای امیرآبادی نفر اول شد. آقای لاریجانی ۱۱۰ هزار تا ریزش داشت. تو پردیسان آقای امیرآبادی نفر اول، نور نفر دوم شد. خدمت شما عرض کنم که شیخ بزرگوار که انصراف داد، حاج آقای آشتیانی که انصراف داده بود، نفر سوم شد. آقای لاریجانی نفر چهارم شد. پردیسان قم یک حرکتی کرد. همه توش مانده بودند. به قم پیدا بکند خیلی مهم است. از طریق استمپ جوهر اسفند منتقل میشود. رأی ندهید که این انگشت کرونا منتقل میشود. نظام قدرت، شبکه قدرتی که تولید شده میترسد. میدانید؟ این اگر فعال بشود، تمام است. حضراتی که متصل به آن جریانهای بدناماند، دیگر از قم نمیآید.
پردیسان شکل گرفته این سیل. بحث مفصل جزئیات نمایندگی باید داشته باشد. این است که اگر در کسی احساس شود، یعنی اگر در حوزهای کارشناس نیست، نظر ندارد، باید از آن کسی که در آن حوزه نظر دارد، مشورت بگیرد. یعنی این تواضع علمی و نظری را باید داشته باشد که رأی خودش را بگذارد به سنجه پیش یک کسی که مثلاً او شاید تخصصی دارد. حالا این جنبهها در ایشان خوب است، ولی حالا نکاتی هست دیگر. یعنی حاشیههایی هست که حالا شاید مصلحت نباشد عرض بکنم. شاخصها این است که ما افرادمان هزینهزا نباشند. هزینهزایی در یک مجموعه خیلی مهم است که گاهی یک موضع گرفته میشود. یک جناحی، یک جریانی دارد حرف حقی میزند. و کسی همان را شاید نتواند خوب بگوید. آن خوب نگفتن باعث میشود که حرف هیچ کس دیگر شنیده نمیشود. یک هزینهای تولید. خب طبعاً اگر ما دو نفر داریم جهت ویژگیها مشترکاند. امتیازاتشان یکی است و یکی ممکن است هزینهزا باشد و یکی هزینه نداشته باشد. اولویت پیدا میکند. احتمال و بررسی و اینهاست. مجلس جایی است که باید کار کارشناسی صورت بگیرد. مثلاً مصوباتی که دارد. لایحهای که هست. گاهی یک لایحه مثلاً یک متن ۲۰۰ صفحهای، ۳۰۰ صفحهای نوشته شده. این باید خوانده بشود با دقت، با حساسیت، با وسواس. کار بشود. دارند یا ندارند. اینها باید احراز بشود.
ببینید یک اصل عقلایی در تشخیص و تعیین کارشناس این است که اصل بر عدم کارشناس بودن حین تولد کارشناس نبوده و هی ما شک داریم در اینکه کارشناس شد یا نشد. و هی استصحاب جاری میکنیم تا وقتی که احراز بشود به یقین لاحقهای برسی. بدو تولدش به این است که طرف کارشناس نیست. طرف صلاحیت مجلس را دارد مگر اینکه یک چیزی پیدا بکنیم که این قطع بکند در او و او از ص صلاحیت خارج شود؟. با مبانی و ضوابط ما که دقیقاً جور است، منافات دارد. خب این احراز کارشناس بودن و صلاحیت یک نکتهای است. اینکه در صحنه در عرصه چقدر بشود تشخیص داد مسئله را خصوصاً در مواضعی که یک فرد مسائل مشابه گرفته میشود، این را کشف کرد. مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی. یک دورهای مثلاً برخی آقایان تو اینستاگرام مواضعی داشتند نسبت به بحث حجاب و اینها. نظر شما؟ بینداز ما. فقط در حد بررسی. مغازهی آشکار. خوب. بعضی آقایان تو اینستاگرام در مورد حجاب داشتند. و بعد رهبر انقلاب سال ۹۶ آمدند فرمودند که این توی بحث حجاب و اینها همه دارند موضع میگیرند. فلان آخوند هم دارد موضع میگیرد. اینستاگرام که کلاً یک دوگانه اختلاس داشت. هر چی اختلاس میایستاد، میبرد دیگر. اختلاس، چه مقاومت حجاب. میخواستم بنویسم و اینها به احترام گل روی رهبری دیگر نمینوشتم. رهبری چاپ نکرده بود. بعد خب بعضی از دوستان ما آمدند گفتند که چون این آقا این حرف را زد، این اصلاً خیلی عالی و اصلاً ولایت مداری برای ما با تشیع رهبری عقب نشینی. در این حد که کتابی چاپ نشده مشابهی. وقتی آدم این جور موضعی میبیند از کسی، آن یقین سابقه را سعی میکند بیشتر بگیرد. در استصحاب خودش در عدم کارشناس بودن. کمیسیون فرهنگی یا کمیسیون اقتصادی، کمیسیون سنجههای کمیسیون اینها را همین جور که آدم خوبی است که خب ما برای فوتبال گل کوچیک که نمیخواهیم آدم انتخاب کنیم. لیگ پلی استیشن که نمیخواهیم بزنیم که این خوب است. دو نفر دو نفر با هم قیاس بشوند، مزایاشان و معایب هی. البته باز یک مشکل دیگری که داریم این است که افراد گاهی برای کمیسیونها خوباند ولی اینها چون عقبه سیاسی و اجتماعی قدرتمندی ندارند، وارد آن کمی یعنی آنها جریان ساز نیستند. جریان ساز فرق جریان سازی لزوماً به شلوغ کاری رسانهای نیست. جریان سازی یعنی قدرت دارد. تو کف جامعه موج ایجاد بکند. مخاطب دارد، طرفدار دارد ولی موجی که بتواند اثرگذار باشد. یعنی جریان ایجاد بکند. ببینید آن موج اجتماعی بیشتر با تربیت نیرو و تربیت نسل محقق. اصل اشکالی که ما به برخی از این دوستانی هم که اگر آدم خوبی هم داریم، این است که امتدادی ندارند. یک نفر نبود. ۲۴، ۲۵ ساله بودند. در جریان نیستند. دعای کمیل دانشجویی، اعتکاف دانشجویی را شهیدان باب آبادی اولین بار راه افتاد. ایشان جمع کرد مردم دعای کمیل میخواند. کم کم با ب شد. دعاخوان تو دانشگاهها نبود. یعنی مناسک معنوی تو دانشگاه نبود. این را میگویند جریان سازی اجتماعی کشور. این مدل میگیرد، برند میشود. جریان و موج میافتد تو متن.
کاری که حضرت آقا میکرد تو مشهد. رژیم پهلوی گفتش که هر سربازی که از پادگان فرار میکند، بگیرید اعدام کنید. آقا گفتند: تمام جوانهای مشهدی کلههایشان را بتراشند. سربازهایی که از پادگان در میروند شناخته نشوند. یک هو تو کشور گرفت این. جوانهای سرباز هم به راحتی شروع کردند در رفتن. کل کشور جوانها کلهها را تراشیدند. یک خلاقیتی میخواهد. یک ابتکاری میخواهد. یک هوش رسانهای میخواهد که شما یک چیزی را ابداع بکنید و یک بدنه اجتماعی لااقل نیروهای تربیت شده خودت باشد که کار را دست بگیرند، پیش ببرند. سلف حرف زدن نباشد. آدمهای خوش فکرند ولی خیلی آدم امیدوار نیست که اینها تو مجلس که بیایند سوختن. جریان ساز باشند باید توی فضای لابیگری و اینها، عقبه اجتماعی، سیاسی، بدنه تربیتی قوی داشته باشند که این حرفش برش داشته باشد. بازی را پیش ببریم. بازی دیگر پیدا نکردیم. شما به صحبتهای ما که حالا احتمال زیاد خاصیتی هم نداشته باشد، وقتی شریف شما گذشت. این جلسه رسمی ما حالا تمام. غیر رسمی محضر دوستان هستیم. برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه اول
عرفان انتخاباتی
در حال بارگذاری نظرات...