هنر عاشقی
در این جلسه ناب و دلنشین در حرم امام رضا علیهالسلام، پرده از رازِ خاستگاه حقیقی هنر برداشته میشود؛ هنری که از دل زلال و حرمگونهای میجوشد که سراسر لبریز از محبت خدا و اهلبیت است. با نگاهی تیزبین به تقاطع عشقهای زمینی و آسمانی، مسیر تفکیک محبتهای آلوده از محبت ناب اهلبیت ترسیم میشود. این جلسه، قصهای است از دلهایی که عاشقاند، اشکهایی که در مسیر فهم رسالت میریزند و هنری که تا معراج نور بالا میرود. اگر بهدنبال هنری از جنس بهشت هستی، این روایت را از دست نده
*مودّت، رحمت، دل و امام؛ حلقههای زنجیر یک عشق الهی است. [5:30]
*ائتلاف قلوب در خانواده، از مواهب الهی و سیر خانواده در مسیر تعالی در گرو محبت به الله و آل الله است. [6:20]
*دشمنی در خانواده یکی از ابتلائات الهی ست! [9:30]
*معامله رب با عبد! انتظار خداوند از انسان، در قبال ربوبیت و رحمتش؟ [11:30]
*محبت به امام، محبت به خدا و زیارت به معنای پناه آوردن به آغوش خداست...[13:50]
*چرا محبت به امام همان محبت به خداست؟ [19:55]
*محبت اهل بیت علیهمالسلام آسمانیست و همه را آسمانی میکند حتی سید حمیری [21:20]
*فضیلت اشک بر امام حسین علیهالسلام و روایت امام رضا علیهالسلام با بیان ابن شبیب [25:05]
*روایت دعبل خزاعی، پاداش دو بیت آسمانی و درهمی که جهان را خرید [28:08]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
خدا را شکر میکنیم که در این ایامی که دهه کرامت است، ایام میلاد امام رضا علیه السلام. در ماه ذیالقعده هم ماه میلاد امام رضا علیه السلام، هم طبق روایاتی ماه شهادت امام رضا علیه السلام در بیستوسوم ذیالقعده و هم ماه زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام، هم ماه میلاد خواهر امام رضا و شهادت فرزند امام رضا، امام جواد علیه السلام. در این ماهِ امام رضایی، میهمان امام رضا بودیم. روزهایی را، ساعاتی را. پایان این زیارت و پایان این ایام، این جلسه باصفا در حرم امام رضا علیه السلام در رواق دارالهُدایه. بابت همه نعمتها خدا را شکر میکنیم. ایشالا که با دست پُر و با قلب لبریز از محبت روانه بشویم و انشالله رفتنمان هم زیاد طول نکشد. بخواهیم از امام رضا زیاد بیاییم، زودبهزود بیاییم. هم زودبهزود ما دلمان برای امام رضا تنگ بشود، هم زودبهزود امام رضا دلشان برای ما. این هم هست. بعضیها را حضرت، یعنی اینجوری است، یک وقتهایی اهلبیت دلشان تنگ میشود. از آنهایی باشیم که امام رضا دلشان برای ما تنگ میشود، ما را زیاد بطلبند، دوری ما برایشان آزاردهنده باشد. میشود کسی اینطور بشود؟ در بعضی روایات داریم اهلبیت به بعضیها گفتهاند که: «دوری تو برای ما سخت است، فراق شما برای ما مشکل است.» به بعضی گفتند: «شما زودبهزود به ما سر بزن، زیاد پیش ما بیا.»
این عالم، آن چیزی که این چند دقیقه خدمت عزیزان عرض میکنم، این نکته است که محل جوشش هنر کجاست؟ هنر از کجا میجوشد؟ میشود این سؤال را خیلی طول و تفصیل داد و پرورشش داد، ولی یک کلمه خلاصۀ سادهاش این است که: خاستگاه هنر و محل ولادت هنر قلب است. در دل، هنر متولد میشود. از دل، هنر میجوشد. دل چیست؟ دل کجاست؟ در روایات ما، آقا اشاره میکنند، میگویند اینجاست. به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردند، ممنونم. در روایات ما گفتند: «القلب حرم الله» دل حرم خداست. این قلبی که حرم خداست، جای خدا. اگر غیرخدا توش نبود، از این دلی که حرم خداست چی میجوشد؟ هنر متعالی، هنر نورانی، هنر ربانی، هنری که عین نور است. هم خود هنرمند را نورانی میکند، هم وقتی که از هنرمند به بقیه میرسد، بقیه نورانی میشوند. ولی اگر اینطور نبود، کدر، آلوده، خراب، فاسد. این خیلی نکته مهمی است. یک چند کلمهای در مورد محبت میخواهم عرض بکنم. در قرآن کریم محبتهایی را داریم که خدای متعال تأیید کرده و گاهی هم فرموده اصلاً من این محبت را دادم.
محبتهای مورد تأیید خدا، محبتهایی که خدا باهاش موافق است. یکی از این نمونهها، یکی از این محبتهایی که خدا باهاش موافق است، محبت بین زن و شوهر است. میفرماید: «جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً.» محبت بین زن و شوهر را من ایجاد کردم. هم بینشان مودت ایجاد کردم، هم رحمت ایجاد کردم. از چهرههاتان مشخص است که خیلی منقلب شدید وقتی این آیه را شنیدید و اینها. میگین که یکی هم نداریم که باهاش «جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» حالا به ما چه؟ انشالله از امام رضا علیه السلام بگیرید و از محبت امام رضا علیه السلام منتقل بشوید به محبت یک همسر امام رضایی انشالله. «جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً» این یک آیه. یک جای دیگر میفرماید که: «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء...» چند تا چیز را محبتش را طبیعی میداند. بعد میفرماید که اصلاً من خودم این محبت را بهش جاذبه دادم. هم آدم دوستش دارد، آن دوست داشتن برای آدم جذاب است. این یک بحث مفصلی است. علامه طباطبایی هم ذیل این آیه در سوره مبارکه آل عمران بحث بسیار دقیقی را مطرح میکند. بعد چند تا چیز را اشاره میکند. چیزهایی که محبت بهشت طبیعی است. در ذات آدمیزاده باید باشد. اولینش همسر. حالا چرا زن را میگوید؟ چرا شوهر را نمیگوید؟ چون خدا جاذبۀ بیشتر را به زن داده. فرایند ازدواج با جاذبۀ زن رقم میخورد، نه با جاذبۀ مرد. تمنا از جانب مرد، کشش از جانب مرد. برای همین، داستان زوجیت را وقتی میخواهد بگوید، محبت و جاذبۀ زن را مطرح میکند. «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء.» خوب بعدش چی؟ «وَ الْبَنِینَ.» محبت به بچه، علاقه به بچه، جزء آن محبتهای طبیعی است. دیگر چی؟ «وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ.» علاقه به اموال و دارایی و سکه و ارز و دلار و اینها. این هم تا یک حدی اصلش طبیعی است. «مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ.» (غیب مرکب) دیگر چی؟ «و الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ.» علاقه به کشت و زراعت و این چیزها. علاقه به چهارپاها. «ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا.» این باید باشد که بتوانی باهاش زندگی کنی. این ابزار زندگی دنیاست. این کشش و این محبت اگر نباشد، زندگی نمیشود کرد. زندگی ندارید.
ولی هر وقت حرف از حیات دنیاست، حرف از حیوانیت ما. ما در این نقطه با حیوانات مشترکیم. کششهای قلبمان هم با کششهای قلبی حیوانات مشترک است. محبتهایمان هم با حیوانات مشترک است. این محبتها آنی نیست که ما را ربانی و نورانی و الهی و آسمانی میکند. حیوانات هم این را دارند، درست شد؟ خدا داده این محبت را، ولی بودن این محبت کمال و فضیلت و چیزی به حساب نمیآید. این یکی. دو؛ نه تنها کمال و فضیلت به حساب نمیآید، دقت، حواست جمع. دو؛ نکتۀ اول این است که یک سری محبتها را خدا به ما داده، ولی اینها داشتنش فضیلت و کمال به حساب نمیآید. نکتۀ دوم: نه تنها فضیلت و کمال به حساب نمیآید، بلکه گاهی خود این محبت مانعی برای آدم ایجاد میکند. گاهی این محبت با محبت خدا تقاطعگیری میکند. مسدود میکند محبت خدا را. با محبت خدا دعواش میشود. همین محبتی که خدا نسبت به همسر داده. «جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً.» «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء.» حالا جای دیگر چی میگه؟ میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.» بعضی از همسراتان و بچههاتان دشمنتانند، حواستان جمع باشد. آقا، مگر تو محبت به همسر نداده بودی؟ چرا. خوب حالا میگی همسر دشمن است؟ بله. باید حواست باشد این محبت کار دستت ندهد. این محبت خرابت نکند. از راه به درت نکند. چه شکلی خراب میکند؟
آیه بعدی. میخواهید آدرسهای اینهایی که گفتم را بگویم بهتان؟ «جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً» آیه ۲۱ سوره مبارکه روم. «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء» آیه ۱۴ سوره مبارکه آل عمران. «إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ» آیه ۱۴ سوره مبارکه تغابن. آیه بعدی، آیه ۲۴ سوره مبارکه توبه میفرماید: «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ...» یک وقتهایی پیش میآید باباهاتان، بچههاتان، برادرخواتان، همسرانتان «وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ...» فکوفامیلتان. «وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا...» اموالی که جمع کردید. «وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا...» کاسبی که میترسی کساد بشود. دیگر چی؟ «وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا...» خانههایی که خوشتان میآید. «أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ...» اینها برایتان محبوبترند. عزیزترند تا خدا و پیغمبر و جهاد در راه خدا. این نقطه تقاطع. اینجا شد. علاقه به همسر میچربد به علاقه به جهاد، به علاقه به پیغمبر، به علاقه به خدا. علاقه به خدا و پیغمبرم خدا آورد اینجا. نمایانش کرد. تو علاقه به جهاد. یعنی آدمی که علاقه، خدا، به پیغمبر دارد، اینجا معلوم میشود. جهاد هم لزوماً قتال و جنگ فیزیکی نیست. جهاد عنوانش عام است. جهاد نظامی، جهاد هنری، جهاد تبیین، جهاد، عرض کنم خدمت شما، فکری، جهاد علمی. اقسام دارد. یک جاهایی من از جهاد فرار میکنم به خاطر اینکه از موقعیتم میترسم. میترسم از دست بدهم. «تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا.» میترسم فکوفامیلم با من بد بشوند. «عَشِیرَتُکُمْ.» همسرم راضی نیست. بیست همسر راضی نیست. یا همسر راضی هست. باید بحث بشود که حالا مثلاً یعنی ما هرجا برویم جهاد کنیم همسرمان ناراضی، به درک؟ نه این نیست. ولی وقتی هستش که شما برای اینکه دل او را به دست بیاوری، داری از یک وظیفۀ دینی صرف نظر میکنی. اهمال میکنی. درست شد؟ اینجا آن تقاطعی است که بین محبت خدا و محبت همسر گرفتار میشوی. پس این علاقههایی که خدا داده، اولاً فضیلت و کمال نیست. ثانیاً یک وقتهایی مانع فضیلت و کمال واقعی هم میشود. درست شد؟ پس معلوم میشود اینها آن محبت واقعی نیست.
واسه همین خدا هم اینها را بهخودیخود تو این حرم دل راه نداده. هیچ وقت نگفته شما اگر مثلاً فلان چیز را دوست داشته باشی انگار من را دوست داری. شما اگر کاسبیت را دوست داشته باشی انگار من را دوست داری. نه. کاسبیت را اگر آن وقتی که تو آن تقاطع و امتحان قرار گرفتی و به خاطر خدا یک تصمیمی گرفتی و انتخابی کردی، آنجا بله. آنجا من قبولش میکنم. اگر یک جایی از کاسبیات گذشتی یا یک کاسبی را به خاطر من انجام دادی، آنجا آن کاسبی مال من است. شرطوشروط دارد. خلاصهاش این است: بقیۀ محبتها قیدوقیود دارد. شرطوشروط دارد. ولی ما یک محبت داریم که دربست و بیقیدوبند و بیشرط وشروط است. عین محبت خدا. آن چه محبتی است؟ محبت به اهلبیت است. «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ.» میفرماید: «اصلاً مزد رسالت من این محبت است.» جای دیگر میفرماید من از شما مزد نمیخواهم. اگر هم بخواهم «فَهُوَ لَکُم.» یک چیزی میخواهم که به درد خودتان بخورد. برای من نباشد. منفعتش برای من نباشد. منفعتش برای خودتان. یک جا کلاً گفته انبیا مزدی نمیخواهند. یک جا گفته اگر مزدی هم بخواهند از شما چیزی بخواهند، چیزی میگیرند که فایدهاش به خودتان برسد. یک جای دیگر فرموده من فقط یک مزد از شما میخواهم، آن هم این است که اهلبیتم را دوست داشته باشید.
مجموعۀ اینها چی فهمیده میشود؟ مجموعشان فهمیده میشود که مزد رسالت که دوست داشتن اهلبیت است، برای این موضوع رسالت شده که انگار ثمرۀ کار پیغمبر به بار مینشیند و نفعش گیر شماها میآید. او یک خیال تخت و یک نفس آسودهای پیدا میکند. میگه آخجون! کاری که میخواستم شد. کاری که میخواست چی بود؟ این بود که این حرم دل تو از اغیار خالی باشد. «أزلت الأغیار عن قلوب الأحبا.» در دعای عرفه دیگران را، دیگریها را از دل بیرون کنه. پیغمبر آمده برای این کار. هدف رسالت این است. مزد رسالت هم یک کاری است که آن کار علامت این است که پس بقیه رفتند بیرون. نکته را میگیرید یا نه؟ آن کار چیست که مزد رسالت است؟ هم هدف رسالت است؟ هم مزد رسالت است؟ آن محبت چیست که داشتنش عین فضیلت و کمال است؟ محبتهای قبلی فضیلت و کمال نبود، ولو خدا داده بود. آن محبت چیست که فضیلت کمال، هدف پیغمبر است؟ مزد پیغمبر است؟ آن محبت به اهلبیت است. چرا؟ چون این هیچ وقت با محبت خدا مقابل نمیشود. دوگانه نمیشود. تقاطع اصلاً ندارد. اصلاً تو دوگانگی واینمیایستی که بین محبت خدا و محبت اهلبیت کدامش را انتخاب کنی. جنسش، ذاتش یک مدلی است. هیچ وقت رو در رو درنمیآید. چرا؟ چون عین محبت خداست. در زیارت جامعه کبیره بخوانید. اگر نخواندید، آنقدر که وقت دارید زیارت جامعه را بخوانید. توضیحات جامع عرض میکنیم: «مَن أَحَبَّکُم فَقَد أَحَبَّ الله.»
آقا، ما در عالم از اول تا الان هیچ محبتی، هیچ جنسی از محبت نبوده که بشود در موردش این تعبیر را به کار برد. هیچ کسی نبوده که بشود بهش این حرف را زد. خیلی حرفها را ما ساده میگیریم. حالا حرم امام رضا نشستیم. آمدیم زیارت. یک جاییه دیگه. حالا میتوانستیم الان مثلاً کیش باشیم، پاتایا باشیم، شمال باشیم. حالا بالاخره انتخاب این سری مشهد بود. تئاتر برویم. موجهای خروشان برویم اینها. ولی به هر حال آمدیم حرم. اینجا بالاخره یک جاییه. نه آقا! اینجا همه، همهجا یک جایی نیست. همیشه همه حقیقت است. اینجا کانون هستی است. اینجا آمدن به اینجا فلسفۀ خلقت است. خیلی حرف دارد. «مَن أَحَبَّکُم فَقَد أَحَبَّ الله.» شما آمدید ملاقات کسی و ابراز در مقام ابراز ارادت به کسی هستی که ابراز ارادت به او عین ابراز ارادت به خداست. محبت او عین محبت به خداست. عین چی مثلاً بگوییم؟ بگوییم امام رضا بده، خدا تو بده. امام رضا به خدا بگو بده. خدا به امام رضا با همدیگر بدهند. یک بار خدایا تو بده، امام رضا بده. بعد مثلاً وقتی میخواهند بدهند امام رضا، میگویند خدایا بفرما. خدا میگویند نه. شما. میگه آخه من و شما را گفت. میگه نه. حالا این گوش و چشم و زبان نیست جز هوش و چشم خدا. اگر کسی این را بخواهیم از امام رضا، تو زیارت، این، این حرفی که عرض کردم را به ما بفهماند، برای من هم بخواهید که خودم هم بفهمم. اگر این را بفهمیم، تمام است. شما وقتی امام رضا را صدا میزنی، چشم خدا میبیند. گوش خدا میشنود. زبان خدا پاسخ میدهد. یک خدای امام رضا نیست. نمیخواهم بگویم خدا عین امام رضاست، امام رضا عین خداست. اینها قاطی نشود. حلول و اتحاد و این حرفها. چشم و گوش یعنی امام رضا از ادراک خودش خالی شده. همه ادراک او را خدا پر کرده. احاطهای که خدا به مخلوقات دارد، همه وجود امام رضا را پر کرده. با آن احاطه امام رضا هستی را میبیند و به موجودات احاطه دارد. شنوایی که خدا دارد، امام رضا با آن شنوایی میشنود. بینایی که خدا دارد، امام رضا با آن بینایی میبیند. حجابی نیست که اینجا یک توقفی بکند. تو ایستگاه امام رضا علیه السلام و حالا این ندای شما این وسط مردد باشد که برود یک ایستگاه جلوتر به خود خدا برسد یا در ایستگاه امام رضا علیه السلام پیاده شود که بعد اینجا مثلاً گفتگو بشود بین خدا و امام رضا که بده. ایستگاه بعدی او بگوید نه. هر ایستگاه نگهدار. ایستگاهی ندارد. امام در برابر خدا توقفگاهی ندارد. حجابی ندارد.
واسه همین محبتش عین محبت خداست. ولایتش عین ولایت خداست. تعابیری آورده بودم از زیارت جامعه که خب چون وقتم کم است نمیخوانم. ولی بروید بخوانید در کتاب ادب فنای مقربان اثر استاد آیت الله جوادی آملی. روز معلم هم هست. به یاد همه اساتیدمان باشیم، همه معلمینمان. استاد عزیز و بزرگوار آیتالله جوادی آملی در جلد اول ادب فنای مقربان، صفحه ۶۶ و ۶۷، اگر مطالعه کنید، آنجا همین بحث را توضیح میدهند که چرا محبت به امام عین محبت خداست. هنر وقتی خاستگاهش شد دل، آن هنر متعالی، آن هنری است که محبت به خدا و محبت امام درش جلوهگر است. هنری است که محبت خدا و محبت امام را تو دلها میریزد. این میشود هنر. یک وقت اثر هنری من این علاقههای زن و شوهری رو حیدریب میده. تازه زن و شوهری یعنی پاک، حلال. یک وقت دختر پسری، یک وقتم کثیفتر دیگه. نمیخواهم وارد آنها بشوم. یک وقت محبت من به شهرت. یک وقت محبت من به قدرت. یک وقت محبت من موفقیتهای دنیایی. همینها که میگویند. همین چیزهایی که امروز باب شده. موفقیت. چیزهایی که تو تجارت و اینها مطرح است. خب این هم یک چیزی است. نمیخواهم بگویم ضدیت دارد، ولی کار دارد تا به آن اوج برسد. ولی وقتی محبت اهلبیت بود، این دیگر شرطوشروط و قیدوبند ندارد. هنری که در خدمت بقیۀ محبتهاست، خیلی شرطوشروط و قیدوبند میخواهد تا آسمانی باشد. ولی هنری که در خدمت محبت اهلبیت است، آسمانی بی قید و شرط. گاهی هنرمندش فاسق است ولی به خاطر هنرش ارزشمند است. مثل سید حمیری. شرابخوار بود. نمیخواهم حالا خیلی دیگر مانور بدهم روی بحثش. بروید مطالعه کنید سید حمیری کی بود؟ اشعار بلندی در فضیلت اهلبیت داشت. از خانواده خوارج متولد شده بود و بزرگ شده بود. ولی بعدها خودش شیعه میشود. اولاً البته شیعه اسماعیلی میشود، بعد به دست امام صادق علیه السلام شیعه ناب میشود. شرابخوار بود. اهل فسقوفجورهایی بود. به هر حال تو فضای هنری مثل اینکه از اول چیزها باب بوده. بدون آبکی و بابک اینها نمیشود. دست. اول. این تو مسجد کوفه، اهل کوفه بود. تو مسجد کوفه اعلام کرد. گفت: «هرکی فضیلتی از امیرالمؤمنین دارد بردارد بیاورد. میخواهم ببینم کدام فضیلت است که در قالب شعر در نیاوردهام.» گفت: البته مطمئنم نمیتوانید فضیلتی بیاورید که من شعرش نکرده باشم. به همینم شد. هرچی آوردند گفت شعرش را گفتم. عرقخوری، چیزش را میشکونی؟ بگو نجاستخوار بود. نجاستخوار. گاهی بعضی از آدمهای بسیار مؤمن و پاکیزه و اینها پیش امام، مثلاً حرف سید حمیری که میشد، حضرت دعا میکرد برای سید حمیری. یک شعری رو یک، به قول ما، مداحی، یک روضهخوانی آمد خدمت امام صادق علیه السلام. بعد از شهادت زید بن علی. زید شهید میشناسید؟ شیعیان زیدی. فرزند امام سجاد علیه السلام که به طرز فجیعی کشتنش. بعد از شهادت زید آمد خدمت امام صادق علیه السلام. حضرت فرمودند: «خبر داری که عموی من شهید شده؟» گفت: بله. «اشعاری را خواندم در مورد زید شهید.» به نظرم امام صادق گریه کردند. فرمودند: «این از کی بود؟» گفتم آقا مال سید حمیری بود. حضرت فرمودند: «خدا رحمتش کند.» حالا یا خود آن روضهخوانه یا یکی دیگر برگشت. گفت: «آقا خبر دارین این کیه؟ که ایرج میرزا است.» مثلاً میدونی که داستان علامه طباطبایی را شنیدید دیگه؟ یک مرثیهای دارد ایرج میرزا در رسای حضرت علی اکبر علیه السلام. علامه طباطبایی فرموده بود که دوست دارم بیا آقای از فرزندانی که از علماست، گفته بود: «دوست دارم با ایرج میرزا مبادله انجام بدهیم. ثواب المیزان را بهش بدهم. ثواب این یک دانه مرثیه را به من بدهد.» آن آقا میگه بهش گفتم: «آقا خبر داری ایرج میرزا کی بوده؟» مثل که شما در جریان گاو خوندی. بله. «خبر دارم. با این حال دوست دارم ثواب این مرثیه را با المیزان عوض کنم.» البته این هم تواضع علامه طباطبایی است. وقتی هنر متعالی بود، هنرمند هم که فاسق باشه، به واسطۀ هنر متعالیش...
دو تا روایت آورده بودم ولی وقت تمام است. یک اشارهای میکنم. اگر حوصله داشتید خودتان مطالعه کنید. اگر هم وقت دادند که یکیش را برایتان میخوانم. یکیش حدیث معروف ریان بن شبیب است که خب این سالها خیلی هم اشعار و مرثیهها و اینها براش سروده شد. معمولاً کامل شنیده نشده. همون تکه اولش را فقط همه میگویند و میشنوند که در مورد گریه بر امام حسین است. این جناب ریان بن شبیب روز عاشورا بوده میرود خدمت امام رضا علیه السلام. بعد حضرت بهش میفرمایند که مثلاً به این مضمون که: «خبر داری امروز چه روزی است و اینها؟» روز اول محرم بوده. در جریان نیست و اینها. شروع میکنند حضرت در مورد محرم و عاشورا و اینها مطالبی را میفهمانند. بعد آن قضیه معروف که: «اگر میخواهی گریه کنی برای امام حسین گریه کن و اینها.» بعد روایت بسیار مفصلی است. حضرت مطالب گوناگونی را همه را تو همین فضا میفهمانند. جمله آخرش خیلی مهم است. در مورد فضیلت اشک و گریه و اینها چیزهایی را میفرمایند. آخرش این است. میفرماید که: «یَا بْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله.» اگر دوست داری تو بهشت تو اتاقکهایی باشی که هم تو اون اتاقکها همنشین پیغمبر باشی، «فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ.» قاتلهای حسین را لعن کن. «یَا بْنَ شَبِیبٍ.» من دیگر فارسیاش را بگویم. فرمود: «اگر دوست داری ثواب اون کسانی که با امام حسین شهید شدند و بهت بدهند، هر وقت یاد امام حسین و شهدا افتادی بگو: یَا لِیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزُ فَوْزاً عَظِیماً.» «یَا بْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ...» اگر دوست داری تو اون درجات عالی عالی متعالی، تو اون درجات عالی بهشت با ما باشی، «تَحْزَنُ لِحُزْنِنَا وَ تَفْرَحُ لِفَرَحِنَا.» هرجا ما ناراحت بودیم ناراحت باش. هرجا ما خوشحال بودیم خوشحال باش. این خاصیت دلی است که مجذوب اهلبیت است. دلی است که «مَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ» بهش راه پیدا کرد. این علامتش. بعد فرمود: «عَلَیْکَ بِوِلَایَتِنَا.» بچسب ولایت ما. جمله آخر. اوف! این جمله فرمود: «فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً...» اگر یک آدم یک سنگ را دوست داشته باشد، «لَأَحْشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» روز قیامت با همون محشور میشود. این محبت، محبت تو دل انسان عینیت میآورد، معیت میآورد. هرچی را که دوست داری، اول باهاش میشوی، بعد کمکم عینش میشوی. محبت این است. جنس محبت. هنرمند میتواند این کار را بکند. میتواند محبت ایجاد کند. ببین دیگر هنر چیست؟ شما میتوانید هم خودتان معیت با اهلبیت پیدا کنید هم با هنرتان بقیه را پیوند به اهلبیت. گاهی خود آدم آنقدر بالا نیست ولی هنرش آنقدر بالاست که همه را پرتاب میکند به سمت اهلبیت. آنجا وقتی همه را پرتاب کرد، خودش هم وصلش میکند. روایت دعبل را هم آورده بودم برایتان بخوانم ولی دیگر وقت نیست. این ریان بن شبیب را کاملش را نشنیده بودیم. من هم کاملش را نخواندم. یک تکهاش را که کمتر شنیده بودید گفتم. حدیث دعبل را قاعدتاً کاملش را نشنیدید. آن هم یک چیز مفصل محشریه. خیلی مختصر بگویم. در کتاب عیون اخبار الرضا آخرای کتاب حدیث دعبل را آورده. آمد خدمت امام رضا علیه السلام. گفت: «آقا یک قصیدهای گفتم. قسم خوردم، نذر کردم تا وقتی برای شما نخواندم برای هیچکس نخوانم.» هنوز که بیرونمان نکرده؟ بخوان. میگه من هم شروع کردم. گفتم که: «مَدَارسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقفِرُ الْعَرَصَاتِ.» در مورد اهلبیت گفتم: «اینجا جایی است که آیات الهی توش تدریس میشود و اینجا منزل وحی است.» و میگه همینجور گفتم رسیدم به این بیت: «أَرَى فِیعَهُمْ فِی غَیْرِهِمْ مُتَقَسِّمًا وَ أَیْدِیهِمْ مِنْ فِیعِهِمْ صَفِرَاتِ.» میبینم حقوحقوق مالی که مخصوص اهلبیت است تو دست تقسیم شده و میبینم دست خودشان از این حقوقشان خالی است. میگه این را که گفتم امام رضا علیه السلام گریه کرد. بعد فرمود: «آره اینجوره.» دست. «صَدَقْتَ.» یا «خَطَأْتُ؟» حضرت فرمودند: «خَطَأتُ.» درست میگی. حالا ببینید ذوق هنری امام رضا علیه السلام را و این واکنش امام رضا به عنوان یک مخاطب. این را داشته باشید. خیلی. میگه رسیدیم به این بیت: «إِذَا مَا وُتِرُوا مَدُّوا إِلَى وَاتِرِیهِمْ أَکُفًّا عَنِ الْإِعْتَارِ مُنْقَبِضَاتِ.» دشمنانشان دست دراز میکنند به سمت اینکه به اینها ظلم کنند ولی اینها دستشان همیشه کشیده است که به کسی ظلم نکنند. آره. «مُنْقَبِضاتِ.» دست ما هیچ وقت به سمت دشمنمان دراز نیست. چقدر حضرت دارد شوق و ذوق نشان میدهد نسبت به این هنر و هنرمند. با تکتک ابیات همینجور خواندم و تمام شد. حضرت فرمودند: «دو بیت کم داشت.» تو همین قالب. همین قصیدۀ تائیه بود دیگه. آخرش (تا داشت) تو همین وزن تو همین قالب. حضرت دو بیت به شعرش اضافه کردند. ببین هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ امام رضا در تکمیلۀ شعرش دو بیت گفتند. گفتند: «وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ تُوَجِّهُ الْأَحْشَاءَ بِالْحُرُقَاتِ إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِمًا یُفَرِّجُ فِیکَ الْهُمُومَ وَ الْکُرُبَاتِ.» گفتند این قبر بتوس چیست که شما فرمودید؟ یک قبرم در طوس است که آنجا غم و اندوه فراوان است تا وقتی که منجی ظهور کند آن غم و اندوه را برطرف کند. گفتم: «آقا آن قبر در طوس چیست؟» فرمود: «قبر من است که من را در توس دفن میکنند.»
داستان معروف که ازت لباسی را دادند که هزار رکعت نماز شب و اینها خوانده بودند و یک پول کلانی هم بهش. پول را قبول نکرد. گفت: «من برایت پول نیامده بودم. برای شما شعر بخوانم.» ولی از باب تبرک لباس را قبول میکنم. لباس. یعنی همه را. این پولها را برگرداندند. حضرت دوباره تو این لباس، پول بهش دادند. فرمودند این را بگیر، لازم میشود. هیچی. از اینجا که برمیگشت از توس که برمیگشت تو راه یک جا دستگیرش کردند. یک تعداد راهزنها بودند که شیعه بودند. دست اینها همه را بستند. یکی از این راهزنها که داشت دست را میبست. اون بیت «مَنْقِبِیعَهُمْ» بود. حقوقشان پخش شده این ور آن ور. امام رضا باهاش گریه کردند. راهزنه همینجور که دست اینها را میبست شروع کرد این بیت یعنی بعد اینکه دعبل برای امام رضا خواند، همهجا پر شد از این شعر. راهزنهای بیابان هم بلد بودند. مال کیست؟ گفت: «نه.» گفت: «شاعرشم اینجاست.» گفت: «تو شاعر اینی؟» این را برداشتند. بردند پیش رئیس. رئیس هم شیعه بود و اینها. پول همه را بهشان برگرداندند و آزاد کردند و خلاصه همینجور مرحله به مرحله یک بار تو قم دوباره سر کیسه شد و مدینه چند بار این بنده خدا را خلاصه بهش دزد زد و اینها. آن پولی که امام رضا، یعنی کامل وقتی رسید مدینه خالی خالی بود. ولی اون ۱۰۰ درهمی که امام رضا بهش دادند. فرمودند لازم میشود. رسید مدینه جیبش خالی بود. هر یک درهمش را به ۱۰۰ درهم فروخت. چون پول امام رضا بود. وضعش خوب شد. سکه شد. فهمید امام رضا فرمودند لازم میشود. مال کی بود؟ اینجا از امام رضا بخواهیم. ما داریم میرویم. نمیدانیم بماند چیا لازممان میشود.
اولاً که هنرتان را بیاین اینجا عرضه کنین به امام رضا. هنر دوست. شیفته هنر. هنر فهم. خریدار هنر. و بخواهیم که از این هنر عالی به شما بدهند. بردارید بیاورید اینجا عرضه کنید. انیمیشن بسازید. چه میدانم. پوستر طراحی کنید. رمان بنویسید. برای امام رضا تقدیم به امام رضا کنیم. این برای شما نوشتم. مثل دعبل. قبل از اینکه به شما بدهم منتشر نکردم. هم از حضرت صله بگیریم هم از چیزهای دیگر هم میدهند. میگویند بعداً لازم میشود. انشالله با این محبت از این سفر و از این زیارت برویم و با همین محبت بمیریم و با همین محبت انشالله با امام رضا علیه السلام محشور بشویم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات هنر عاشقی
هنر عاشقی
هنر عاشقی
در حال بارگذاری نظرات...