جهان اندیشی
در این جلسات، نهم ربیع و آغاز امامت حضرت بقیةالله الاعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بهعنوان یکی از مهمترین مناسبتهای شیعی بررسی میشود و جایگاه تاریخی و اعتقادی آن با استناد به روایات اهل بیت (علیهمالسلام) تبیین میگردد. سخنران با روایتهای ناب از امام صادق (علیهالسلام) و امام جواد (علیهالسلام)، به فضیلت عبادت در دوران غیبت و نقش تقیه، صبر و انتظار در افزایش ثواب اعمال میپردازد. در کنار این مباحث، مسئله وحدت امت اسلامی در برابر دشمنان مشترک همچون آمریکا و اسرائیل برجسته میشود و نگاه قرآن به یهود و نصارا برای ساختن امت واحده تبیین میگردد. نهایتاً افق عدالت جهانی در دولت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ترسیم میشود؛ افقی فرامذهبی و جهانشمول که همه دلها را به هم پیوند میدهد
* موضع ما در برابر غاصبان حق اهل بیت، لعن ابدی است [04:15]
* هشدار قرآن: هرگز در جبههای قرار نگیرید که نفعش به خائنان برسد! [06:12]
* اولویت مطلق امروز، وحدت جهان اسلام علیه آمریکاست [07:55]
* حتی با غیرمسلمانان هم میتوان بر سر نفی استکبار متحد شد [09:00]
* روایت تکاندهنده: چرا عبادت در دوران غیبت، ثوابش از دوران ظهور بیشتر است؟ [20:30]
* مؤمنان آخرالزمان؛ کسانی که امام ندیده از شهدای بدر و احد بالاترند [33:10]
* پاسخ کوبنده امام صادق علیه السلام : هدف از ظهور، ثواب شخصی تو نیست؛ عدالت جهانی است [37:10]
* نگاه جهانی ولیفقیه؛ وقتی رهبر انقلاب برای سقوط کسی که مواضعی غیر از ایشان دارد نیز غصه میخورد [40:38]
* تفرقه، راهبرد فرعون و دشمنان اهل بیت برای درهم شکستن جبهه حق است [46:05]
* هرکس با تفرقه، شیعه را تضعیف کند، در مسیر دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام گام برداشته است [47:35]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد، و آله الطیبین الطاهرین، و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
***
سالروز آغاز امامت حضرت بقیةالله الاعظم (ارواحنا فداه) را پشت سر گذاشتیم و این مناسبت بزرگ را جشن گرفتیم و جشن میگیریم. مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله علیه) در «بحار» بحثی را مطرح کردهاند در مورد روز نهم ربیع که چرا آنقدر در مورد نهم ربیع روایات پیرامون عید بودن و بزرگ بودنش وارد شده، که خب بحث مبسوطی است. یکی از احتمالاتی که مطرح میکنند این است، حالا به آن احتمالات دیگر فعلاً مستقیم کاری ندارم. یکی از احتمالاتی که علامه مجلسی مطرح میکند و این هم نکته جالبی دارد، این است که شاید یک وجهی – یعنی دلایلی هم میآورد که حالا مناسبت دیگری که برای نهم ربیع مطرح میشود را علامه مجلسی کمی در آن تشکیک میکند، چون مباحثی دارد حالا نمیخواهم واردش بشوم – آن قضایای دیگری که مربوط به نهم ربیع است، خیلی تاریخش نمیخورد. تحلیلهایی را ارائه میدهد علامه مجلسی که شاید مثلاً قبلتر اقدام کردهاند – یعنی مثلاً نهم ربیع اقدام کردهاند بعداً این اتفاق رخ داده یا مثلاً ضربه وارد شده، بعد آن اتفاق رخ داده است. و اینها. علامه مجلسی خیلی روی نهم ربیع ذهنشان نیست که آن تاریخی که حالا آن مناسبت خاصی که در ذهنها هست، برای نهم ربیع در همین تاریخ رخ داده است. هرچند خب بعضی تاریخها حالا بحث ذیالحجه بوده یا ربیع بوده یا هرچه، فعلاً به آن کار نداریم. ولی علامه مجلسی خیلی جدی این قول را مطرح میکند که احتمالاً به خاطر آغاز امامت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. اینکه نهم ربیع را آنقدر در موردش روایات داریم، خب جالب است.
یک شخصی مثل علامه مجلسی که به هر حال دست و بالش باز بود، دولت صفویه بود و ملاحظات امروز را نداشتند. نه رسانه و امکانات امروز بود، نه به هر حال یک سری ملاحظاتی که امروز در جهان اسلام مطرح است، آن زمان خیلی مطرح نبود برای علامه مجلسی. خود ایشان هم چندین جلد در «بحار» خیلی آشکار و بیپرده و راحت یک سری مسائل را مطرح میکند که باید هم البته مطرح بشود. یعنی نفس این قضایا را که نمیشود کتمان کرد. اصل این قضایا را که نمیشود حاشا کرد. به هر حال اتفاقاتی رخ داده در صدر اسلام، جنایاتی شده نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و موضعمان نسبت به کسانی که این جنایات را کردند مشخص است؛ کسانی که هتک حرمت کردند، نه فقط در قضیه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، همان قضیه وصیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پیغمبر فرمود: «کتف و قلم بیاورید بنویسم.» این مطلب را بعضی همانجا به خود پیغمبر جسارت کردند، توهین کردند. ما موضعمان نسبت به اینها روشن است. تا ابد لعن و نفرین الهی را برای اینها خواهانیم و مستحقش نیز میدانیم. لعن و نفرین ابدی خدای متعال شامل حالشان بشود.
این یک نکته است؛ در این هیچ بحثی نیست و صفحات تاریخ را که نمیشود پاره کرد. این یک بحث تاریخی است، یک بحث اعتقادی است. غاصبان حق امیرالمؤمنین (علیه السلام)، کسانی که جنایت کردند در حق حضرت زهرا (سلام الله علیها)، قاتلین اهل بیت (علیهم السلام) از بالا تا پایین، بنیانگذاران ظلم، اساس ظلم و جور بر شما اهل بیت؛ کسانی که بنیانگذاران ظلم و جور بودند، موضع ما نسبت به اینها روشن است. تا ابد اینها را لعن خواهیم کرد. به واسطه این لعن هم به خدا مقرب خواهیم شد، چنان که در زیارت عاشورا آمده است: بدون این لعن نمیشود به خدا نزدیک شد. با محبت دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) نمیشود به اهل بیت (علیهم السلام) و به خدا نزدیک شد. این یک بحث.
ولی اینکه حالا در نشان دادن و بروز این نفرتمان چه کاری میخواهیم بکنیم، آن یک بحث دیگری است. قطعاً دشمنان ما، همان ادامه همان جریانی که ظلم به اهل بیت (علیهم السلام) کردند، همان تیپ، همان خط، همان منش، همان مرام که امروز خصوصاً در امثال ترامپ و نتانیاهو و اینها جلوه کردهاند. به تعبیر قشنگ شهید مطهری (رحمت الله علیه)، شمر زمانه؛ اینها به هر حال شمر زمانه مایند، عمر سعد زمانه مایند. برای امروز ما اینها نقشههایی دارند. مهم این است که ما در نقشه اینها قرار نگیریم. این خیلی مهم است.
«وَ لَا تَکُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً» (نساء: ۱۰۵). آیهای خیلی جالب است در قرآن که این آیه نمیدانم چرا آنقدر غریب است! آنقدر آیهای استراتژیک باشد و آنقدر غریب باشد، واقعاً نمیفهمم. «خصیم» یعنی هم خصم بودن. میفرماید که هیچ جا در موقعیتی قرار نگیری که کسی را بزنی که بغل دستیات که از زدن تو استفاده میکند، خائن باشد. چه مطلب زیبایی! این آیه دستور خداست: «وَ لَا تَکُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً». یک وقت هم خصم نباشی با کسی که خائن است. یعنی در موقعیتی قرار نگیری که تو داری کسی را میزنی، ولی نفعش به چه کسی میرسد؟ به یک خائنی میرسد. متوجه مطلب شدید؟ این آیه قرآن خیلی آیه زیبایی است. این آیه بحث و گفتگو و نکات زیادی دارد. به نظرم سوره مبارکه فرقان هم باید باشد. سوره نسا چند است؟ «و لا تکن للخائنین خصیماً». خب، این خیلی نکته مهم است.
امروز آن برج خائنان عالم، اوجِ جنایتکاران عالم که آمریکا و اسرائیل باشند، طرحی دارند برایمان. آن طرحشان این است که این داستان نفرت و ابراز نفرت ما از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) به گونهای شود که کل جهان اسلام را مشغول خودش کند. چیز بسیار واضح و در عین حال سادهای است. در عین حال نباید هم فراموش کرد که قبلیها چه کردند. یعنی تاریخ را نمیشود نه تحریف کرد، نه انکار کرد، نه پاره کرد. حساب سر جای خودش است. آن کینه و نفرت در قلوب ما، آنجاهایی هم که به هر حال آسیبی ندارد و زمینهاش فراهم است، تالی فاسد ندارد. این خشم و نفرت را آنقدری که حالا موقعیت و مقتضی است، ابراز میکنیم. این هم یک بحث دیگری است. اینها را پس باید با همدیگر لحاظ کرد که مسائل با همدیگر قاطی نشود. ولی امروز اولویت اصلی در کل جهان اسلام، حفظ وحدت است. وحدت همه ما مسلمانان با هم. همه آنهایی که دشمن مشترک [دارند، یعنی] اسرائیل. حتی به یک معنا دیگر فقط وحدت بین مسلمانان نیست. امروز دایره وسیعتر و جبههای وسیعتر شکل گرفته در تقابل با اسرائیل. این کاروانی که حرکت کرده به سمت غزه، حرکت بسیار باشکوهی است. انشاءالله که به ثمر برسد. هرچند از این رژیم قصاب و جنایتکار، هر جنایتی برمیآید. یعنی آدم توقع هر جنایتی را از اینها دارد. تا مبادا آسیبی یا گزندی به اینها برسد. بتوانند آن هدفی را که دنبال میکنند به آن برسند، انشاءالله. خب، ما با چنین جبههای الان مواجهیم. باید یک کاری بکنیم که آن سرنخهایی که میتواند همه ما را کنار هم نگه دارد، به هم نخورد. این بسیار مهم است.
ببینید، بنده به عنوان یک کسی که حالا مثلاً در یک مجموعهای مدیریتی دارم، فعالیتی دارم. خب، در مجموعهای که ما مدیریت داریم یا حتی در یک مسافرت، شما با چند تا از دوستانتان مسافرت میروید؛ مثلاً پیادهروی اربعین میروید، کاروان میبرید. به سبب اعتمادی که به شما داشتند، رفاقتی که داشتند، محبتی که داشتند، با شما همراه شدند. ۲۰ نفر، ۳۰ نفر، ۴۰ نفر همراه شدند. قطعاً در این ۴۰ نفر اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده، اختلاف فکر، مسائل سیاسی، هزار تا چیز هست. نه فقط بین اینها، حتی در خود خانوادهها. یعنی ۵ نفر از یک خانواده با شما آمدهاند که خودشان مستعد هزار تا دعوا و درگیری با همدیگرند. درست است؟ چه برسد به این چهل نفری که حالا از چندین خانوادهاند و یکی از مشهد، یکی نمیدانم از بجنورد، یکی از بیرجند، یکی از بروجرد، یکی از بروجن. حتی سلیقه غذاییشان هم شبیه همدیگر نیست! حالا همه اینها در یک کاروان جمع شدهاند. یکی بیاید شروع کند اینها را به جان هم انداختن سر اختلافاتی که با همدیگر دارند، تفاوتهایی که با همدیگر [دارند]. یکی سنش بیشتر است، دوست دارد زودتر بخوابد. یکی سنش کمتر است، دوست دارد دیرتر بخوابد. یکی دوست دارد شام را ساعت – یعنی هر شب در خانهشان ساعت ۱۱ میخورده – یکی هر شب در خانهشان ساعت ۷ شام میخورده، هفت شام میخورده و میخوابیده. یکی دوست دارد در این کاروان زیارتی، هفت شامش را بخورد و برود بخوابد؛ ساعت ۱۰ باشد برود حرم. یکی هم میگوید من تازه هفت رفتم حرم، میخواهم ساعت ۱۱ برگردم، شام بخورم و بخوابم. خب، اختلاف است دیگر. چهکار کنیم؟ هی اینها را پررنگ کنیم؟ هی به اینها ضریب بدهیم؟ بکنیمشان دو گروه؟ بیندازیمشان به جان همدیگر؟ آنهایی که میگویند هفت بخوابیم، آنهایی که میگویند ۱۱ بخوابیم؛ هی شروع کنیم یارگیری کردن؟ بعد اینها هی شروع کنند آن یکیها را حساس کردن، تحریک کردن، سروصدا کردن؟ نتیجه چه میشود؟ آخرش چیست؟ فایدهاش چیست؟ وقتی میشود که آقا، همه با همدیگر این کاروان را پیش ببریم، زیارتمان را بکنیم، به مکانهای زیارتی که میخواهیم برویم برسیم، به زیارتمان برسیم. حالا یکم تو کوتاه بیا، یکم تو کوتاه بیا. معنایش این نیست که سبک زندگیات را عوض کنی. از این به بعد تو باید مقید باشی که هفت شب بخوابی، آن یکی باید مقید باشد ۱۱ شب بخوابد. نه آقا، تو همان سبک زندگی خودت را داشته باش. به گونهای طراحی کن که حالا هم این ساعت شامی که یک معدلگیری کردهایم قرار است که مثلاً ساعت ۹ شام این کاروان باشد، هم این شام را داشته باشیم و شماها هم کنار بیایید. بنا نیست از عقاید و سلیقه و سبک زندگی و اینها دست بردارید. این خیلی مهم است. شما فلان آقا که رئیس کاروان است را قبول دارید، با او رفیقید، سر همین که میتوانید با همدیگر جمع شوید.
قرآن میگوید شما با مسیحیها – جالب است – قرآن هزار جای دیگر حساب ما را جدا کرده از اهل کتاب. گفته از اینها فاصله بگیرید و حسابی مذمت کرده است. اهل کتاب، یهودیها و مسیحیها. باز بین خود همین دو گروه تفکیک میکند. میگوید در همین اهل کتاب هم مسیحیها به شما نزدیکترند تا یهودیها. یهودیها خیلی دیگر پستفطرتاند: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» (مائده: ۸۲). ولی مسیحیان نه؛ آنهایی که با شما الفت پیدا میکنند، رحمت دارند، انس میگیرند. «وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَكْبِرُونَ» (مائده: ۸۲). بعد چند تا ویژگی میگوید: اینها رقابت بر سر دنیا ندارند، به خاطر کشیشهایشان و تکبر هم ندارند و مستکبر نیستند. بعضی از آنها هم اصلاً آیات قرآن را که میشنوند، اشکشان جاری میشود. همین آیات سوره مبارکه مائده است، نه سوره مائده است؟ این آیات خیلی آیات زیبایی است. سوره مائده آخرین سورهای است که از جهت معرفتی بر پیامبر نازل شده، از جهتی مهمترین سوره است. حتی در جهان اهل سنت بحثی است. آنها خیلی بحث نسخ و اینها را قبول دارند؛ میگویند که آقا فلان چیز نسخ شده، فلان حکم عوض شده. باز با همین که خیلی فضا را باز میکنند که هی میگویند آقا این نسخ شده، آن نسخ شده، میگویند اگر در سوره مائده آمده، نه دیگر! چون سوره مائدهشان دیگر دستور آخر است، آن حکم آخر. بحث وضوی هم که اختلاف نظر داریم و میگویند نسخ شده و اینها، میگویند بابا این آیه وضو در سوره مبارکه مائده آمده، نمیشود نسخ شده باشد؛ سوره مائده دیگر سوره آخر است، اصلی را آنجا گفتهاند. سوره مائده خیلی سوره مهمی است. اصلاً به نظرم ما باید یک کتاب درسی داشته باشیم: سوره مبارکه مائده. از جهت محتوایی خیلی مهم است. در سوره مبارکه مائده تفکیک میکند، میگوید همین یهود و نصارایی هم که گفتم، بگذاریدشان کنار. رابطهتان را قطع کنید با آنها، علقه نداشته باشید. حالا رابطه تجاری دارید، رابطه اقتصادی دارید، اشکال ندارد؛ ولی علقه نداشته باشید؛ علقه فکری و قلبی و فرهنگی و اینها نداشته باشید. در خود همانها تفکیک میکند، میگوید مسیحیها با یهودیها فرق میکنند. بعد باز جای دیگر میفرماید که بیایید به این مسیحیها بگویید که: «یَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَ لَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران: ۶۴). درست میخوانم آیه را؟ میفرماید به این مسیحیها بگو که ما یک حرف مشترک با همدیگر داریم: «كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ» (اینها آیات جالبی است) یک حرفی است بین ما و شما مشترک است. آن هم چیست؟ غیر خدا کسی را نپرستیم. هیچکس هیچکس دیگر را به بردگی نگیرد. ربّ کسی دیگر نباشد غیر از خدا. زور نگوییم، تحمیل نکنیم. این چیزی است که هم در فرهنگ ماست، هم در فرهنگ شما مسیحیهاست. اینکه جز خدا نپرستیم را شما هم قبول دارید. اینکه کسی به کسی دیکته نکند، تحمیل نکند، زور نگوید را شما هم قبول دارید. سر این ما میتوانیم با همدیگر، سر این میتوانیم جمع شویم. یک حرف مشترک بین من و شما خیلی جالب است. آن طرف یهود و نصارا را حسابشان را روشن میکند. بعد باز خود یهودیان را از مسیحیان از هم جدا میکند. بعد میآید میگوید با مسیحیها حرف مشترک دارید، سر همان، امتی با همدیگر شکل بدهید.
جالب است! آن امت واحدی که قرآن گفته است، امت واحد تمام ادیان و اسلام است؛ شیعه و سنی، فراتر از شیعه و سنی است. ما و یهودیها و مسیحیها و همه کسانی که پیامبران را قبول دارند و صاحب کتاب بودند، همه ما سر قضیه حضرت ابراهیم میتوانیم با همدیگر جمع شویم و امت واحده باشیم. البته یهودیها از یک وقتی به بعد، از یک جایی به بعد دیگر داستان اعتقادات و دینشان کمکم رنگ و بوی اعتقادیاش را از دست داده و رنگ و بوی سیاسی پیدا کرده است. این داستانش فرق میکند. در واقع الان اینها که به اسم یهود در عالم شناخته میشوند – که خود یهودیهای اصیل هم اینها را گردن نمیگیرند – مشکل جدی دارند. یک باند سیاسی دنبال قدرت، دنبال تحمیل، دنبال جنایت، دنبال کشورگشایی، دنبال آن ارض موعود خودش است. اینها را خب خیلی نباید در این دایره حساب کرد؛ ولی با همان یهودیهای غیرصهیونیست هم میشود ارتباط گرفت سر همین مسئله مشترکمان.
یک نکته مهمی که امشب باید عرض میکردم، نکته دومی که میخواهم عرض بکنم که مرتبط با داستان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عید بیعت مجدد با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، مطلب دوم این است که اساساً امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار است چه کاری بکند؟ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که تشریف بیاورند چه کاری میکنند؟ افق فکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه افقی است که ما به آن افق نزدیک بشویم؟ این تکه دوم به بحث اول مرتبط است، هرچند که تکهای مجزا است، ولی ربط بسیار خاصی دارد. آخر داستان، نکته جالبی از بحث بیرون میآید که کلاً بنده را در سیبل تیرباران میبرد. یعنی آخر این جلسه یک چیزهایی میخواهم بگویم که حکم اعدام، انشاءالله، صادر میکنم! فردا، انشاءالله، حضور گرم شما باعث تسلی خاطر اقوام آن مرحوم خواهد بود! تشریف بیاورید مجلس و این حرفها که میزنم، اعدام من را واجب میکند.
روایت را بخوانم، بعد برویم به آن حکم اعدام خودمان برسیم. روایت در کتاب «کمال الدین» مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله علیه). چند بار گفتم که شیخ صدوق به مشهد میآید؛ بعضی دو بار گفتهاند مشهد آمده، بعضی سه بار. شیخ صدوق آن زمانی که به مشهد آمدن خیلی سخت بود، از اینجا هم رد میشود، میرود سمرقند و بخارا و آن طرفها هم میرود؛ آنور بغداد میرود، آنور میرود. خیلی اهل سفر بوده. خلاصه شیخ صدوق بسیار اهل سفر و سیاحت و اینها بوده است. پنجاه و اندی سال عمر کرده، چندین ده اثر شاخص دارد با اینکه همیشه در سفر بوده است. آن سفرهای سخت و طولانی! او آدمی فوقالعاده بود. شیخ صدوق خیلی آدم جالبانگیز و دوستداشتنیای است. (رضوان الله علیه) خبر هم دارید که بعد از ده قرن تقریباً قبر ایشان که خراب میشود، پیکرش سالم بوده است؟ شیخ صدوق (رضوان الله علیه). همین روایت ابن بابویه را اینجا برایتان خواندهام دیگر؟ پدر شیخ صدوق را، در همان نامه، حضرت دعا میکنند برای ابن بابویه پدر که خدا به تو فرزندان صالح بدهد، که شیخ صدوق به دعای امام عسکری (علیه السلام) به دنیا آمد. یک سفر به مشهد که میآید و دارد برمیگردد، میبیند که آقا، اوضاع شیعه خیلی قاراشمیش شده است! خیلی حرفهای پرتوپلا میشنوم از شیعیان. اوایل غیبت کبری است. الان اوضاع دین مردم خیلی خراب است. حالا شما ببینید اول غیبت کبری اوضاع چطور بوده است؟ میگوید: «آقا، من کمی بین این شیعیان – حالا در مناطقی که رفتوآمد داشتهام – گشتی زدم، دیدم همه اینها دارند از اعتقاد به امام زمان برمیگردند. اوایل غیبت کبری است. یعنی تا چند سال پیش حضرت نائب داشت، مردم دسترسی داشتند، میرفتند، میدیدند، نامه میدادند، جواب. یک چند سالی است درش بسته شده، اکثراً دارند برمیگردند از اعتقاد مهدویت و اینکه این چه امام زمانی است که ما را گذاشت و رفت؟» اوضاع چطور بوده اول غیبت کبری؟ خیلی خاطر شریف ایشان مکدر میشود، شیخ صدوق. که بابا، این چه اوضاع شیعیان است؟ خواب میبیند، یک رؤیایی میبیند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کنار کعبه که حضرت میفرمایند: «چرا نمینویسی؟» میگوید: «چی آقا؟» میفرماید: «به اینها بگو، برایشان بنویس. این همه انبیا غیبت کردهاند از امتهایشان. این همه آیه و روایت هست. بردار اینها را بنویس، منتشر کن.» یک حال خاصی هم در مقدمه کتاب رؤیا را نقل میکند، اول کتاب «کمال الدین». ترجمه هم شده. به نظرم کتاب اطراف حرم هم نرمافزارها معمولاً کتاب و ترجمه و اینها را دارد. این میشود که ایشان تصمیم میگیرد این کتاب را بنویسد؛ میشود کتاب «کمال الدین و تمام النعمه». کتابی بسیار خواندنی و بسیار مفید است. روایت بسیار نابی در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد. ما اگر سه تا کتاب در عالم شیعه داشته باشیم که جزء منابع اصلی مهدویت است، یکیاش این کتاب است، یکی هم «غیبت شیخ طوسی» است، یکی هم «غیبت نعمانی». این سه تا کتاب، کتابهای اصلیاند. در کتاب «کمال الدین»، جلد ۲ (این جلد ۱ و ۲ صفحههایش اینجا در این نسخه متصل است؛ یعنی از جلد ۲ دوباره مثلاً از صفحه ۵۰۰ ادامه پیدا میکند، از یک شروع نمیشود) صفحه ۶۴۵، آخرش اول ۶۴۶، روایتی از عمار ساباطی. روایتی خیلی جالب است، از آن روایتهای معرکهای است که نکات زیادی دارد. برویم در دل این روایت ببینیم چه چیزی گیرمان میآید.
میگوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم که: «آقا، العبادة مع الامام منکم المستتر فی دولة الباطل أفضلُ أم العمل فی ظهور الحق و دولته و الامام الظاهر؟» [آیا عبادت با امام پنهان شما در دولت باطل برتر است یا عمل و عبادت در زمان ظهور حق و دولتش و با امام ظاهر؟]. من – شما – اگر مثلاً در غیبت باشید یا در قدرت نباشید، در دوران دولت باطل باشید، با شماها عبادت انجام بدهیم، فضیلتش بیشتر است یا وقتی که شما ظهور کردید، قدرت دارید و دولت شماست؟ خلاصهاش این است: دوران شما، امام صادق (علیه السلام)، ثواب عبادت بیشتر است یا دوران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ پاسخ شما چیست؟ بفرمایید، چه چیزی به ذهنتان میرسد؟ دوران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فتوای شما با امام صادق (علیه السلام) یک کمی [فرق میکند]. حضرت فرمودند: «یا عمار، صدقةٌ واللهِ فی السّرِّ فی دولةِ الباطلِ أفضلُ من الصدقةِ فی العلانیةِ» [به خدا قسم، صدقه پنهانی در دولت باطل از صدقه آشکار برتر است]. فرمودند صدقه پنهانی ثوابش بیشتر از صدقه علنی است. شما در زمانی که قدرت دست امام حق نیست، پنهانی کارتان را انجام میدهید، میشود صدقه سری. وقتی که امام حق هست، علنی انجام میدهید، این میشود صدقه علنی. صدقه سری از صدقه علنی ثوابش بیشتر است. «وکذلک عبادتکم فی السر مع امامکم المستتر فی دولة الباطل أفضلُ» [و همینطور عبادت شما در پنهانی با امام پنهانتان در دولت باطل برتر است]. دورانی که امام قدرت ندارد، دورانی است که حکومت، حکومت امام نیست؛ عبادت شما ثوابش بیشتر است. چرا؟ «لخوفکم من عدوکم فی دولة الباطل» [به خاطر ترستان از دشمنتان در دولت باطل]. چون از دشمنتان میترسید، شرایط برایتان شرایط امنی نیست. آن زمان که امنیت است و راحت و اینها، خب معلوم است همه میآیند، همه انجام میدهند. وقتی که امنیت نیست، هر کسی اهلش نیست، ثوابش هم بیشتر است؛ تبعات دارد، گرفتاری دارد. «به نسبت کسی که یَعبُدُ اللهَ عزوجل فی ظهور الحق مع الامام الظاهر فی دولة الحق» [به نسبت کسی که خدا را در ظهور حق با امام ظاهر در دولت حق عبادت میکند]. نسبت به آن زمان، ثوابش بیشتر است. «العبادة مع الخوف فی دولة الباطل مثل العبادة مع الأمن فی دولة الحق» [عبادت با ترس در دولت باطل مانند عبادت با امنیت در دولت حق است]؛ عبادت در دولت باطل که با ترس است، بیشتر از ثوابش است تا زمانی که عبادت در دولت با امنیت است. روشن شد؟
مثلاً شما الان میروید پیادهروی اربعین. خب، میلیونی هم هست و کباب هم به شما میدهند و مینشینید بررسی کنید که جاده نجف سالهای قبل که رفتیم، همهاش فلافل بود، این جاده بغداد خیلی خوب است، قدم به قدم کوبیده میدهند، جوجه میدهند و اینها. خب، آن بیچارههایی که ۱۲ قرن پیش کربلا میرفتند، دست و پایشان قطع میشد، خودشان را کوبیده میکردند، کوبیده بهشان نمیدادند، فکر کنند از کدام جاده برویم؟ خب، بعد الان ثواب ما لابد بیشتر از آنهاست، ها؟ ثواب چه کسی بیشتر است؟ هرچه ترس و ناامنی و خوف و خطر و اینها بیشتر شود، فضیلت هم بیشتر میشود. روایت هم داریم، حالا مخصوصاً در مورد زیارت امام، ثوابش بیشتر میشود. بله، این هم نکته. بله، همین است. زمانی که امام نیست، ما سؤالاتی داریم، نمیتوانیم بپرسیم، کارمان سختتر میشود. بله، همین است دیگر. در زمان غیبت امام، دوباره ثوابش به نسبت دوران حضور امام بیشتر است. یعنی ما یک زمانی امام صادق (علیه السلام) حاضر بودند، دولت نداشتند. حالا یک زمانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر میشوند، دولت دارند؛ ثواب کدامش بیشتر است؟ عبادتش زمان امام [حاضر]؟ حالا یک زمانی آنها امام را حاضر داشتند، ولی دولت باطل عالم را گرفته. الان ثواب کدامش بیشتر است؟ الان، دو تا با همدیگر به نسبت باز آن قبلی، الان ثواب عبادتش بیشتر است. البته خب باز خود همین هم بستگی دارد. یک وقتی ایران است، یک وقتی آذربایجان است که یک پارچه مشکی هم اجازه نمیدهند بزنید. بهره این است که یک هیئت نمیگذارند بگیرید. اینها هم باز دوباره با همدیگر تفاوت دارد.
از امام جواد (علیه السلام) پرسیدند: «ثواب زیارت پدر شما، امام رضا (علیه السلام)، بیشتر است یا امام حسین (علیه السلام)؟» فکر کردند، به نظرم داخل خانه رفتند، برگشتند. فرمودند که: «امروز ثواب زیارت قبر پدرم، علی بن موسی، از زیارت کربلا ثوابش بیشتر است.» خلافتی عجیب است! در «کامل الزیارات» هم است. گفت: «چطور؟» فرمود: «چون زیارت قبر پدرم سختتر است و ظاهرش هم کمتر است.» روی این قاعده، مثلاً امروز سامرا اینطور میشود؛ هم سختتر است، هم ظاهرش کمتر است، مخصوصاً آن ایامی که درگیری داعش بود. و هر زمانی که هر جایی سختتر میشود، ناامنی، خطر و اینها، خودش باعث میشود که [ثواب] ضریب پیدا کند. خب، این سؤال را گرفتید؟ [از عمار ساباطی از امام صادق (علیه السلام)]. «وحداناً مستتراً بها من عدوه فی وقته» [تنها، مخفیانه، به خاطر دشمنش در وقتش]. دقت داشته باشید، خیلی قشنگ است.
یک نماز واجب بخواند، فرادا بخواند، مخفیانه بخواند از ترس دشمن، «فتمها» [و آن را کامل به جا آورد]. یک دانه نماز واجب، «کتب الله عزوجل بها خمساً و عشرین صلاة فریضه» [خداوند عزوجل به خاطر آن ۲۵ نماز واجب مینویسد]. خدا برایش ۲۵ تا نماز واجب مینویسد، نماز فرادای واجب. «من صلی صلاة نافلة فی وقتها فتمها» [هرکس یک نماز نافله در وقتش بخواند و آن را کامل به جا آورد]. نماز مستحبی بخوانیم برای خودت. خدا برای چقدر مینویسد؟ «عشر صلوات نوافل» [ده نماز نافله]. ده تا نافله مینویسد. «من عمل منکم حسنة» [هرکس از شما یک حسنه انجام دهد]. یک کار خوب انجام دهی، «کتب الله بها عشرین حسنة» [خداوند ۲۰ حسنه برایش مینویسد]. خدا ۲۰ تا حسنه بهت [میدهد]. «یضاعف الله حسنات المومن إذا أحسن أعماله بِتقیةٍ علی دینه و علی إمامه و علی نفسه» [خداوند حسنات مؤمن را افزایش میدهد هنگامی که اعمال خود را با تقیه بر دینش، بر امامش و بر جانش نیکو انجام دهد]. دقت! حواست جمع. وقتی که مؤمن کاری را انجام میدهد با تقیه بر دینش، و بر امامش، و بر جانش. هر کاری که در تقیه انجام میدهد، با تقیه انجام میدهد، چندین برابر اثرش و ثوابش بیشتر میشود. تمام اینها را [به] اول بحث یادتان هست؟ داشتم صحبتهایی میکردم؛ آنها را هم به این اضافه کنید.
هر کاری که در تقیه انجام میشود، از ترس خودت، امامت، دینت، جان مؤمنین، جان مسلمین؛ هر کاری که با تقیه انجام میشود، ثوابش چندین برابر میشود. «و امسک من لسانه» [و زبانش را نگه دارد]. آن وقتی که آدم زبانش را کنترل میکند که با این کارش، با این حرفش آسیبی به کسی، به جایی وارد نشود، «اُضعف له مضاعفات کثیراً» [چندین برابر برایش مضاعف میشود]. خدا این را چندین برابرش میکند برایش. «إن الله عزوجل کریم» [همانا خداوند عزوجل کریم است].
رفقا، از اینجا کلاً وارد لیگ جدیدی میشویم. در روایت میگوید: «گفتم: بهبه! خب، «هَنَّأَنِی فی العمل»، بهبه! خیلی ما را ترغیب به عمل کردید، «حسنی علیه»، تشویقم کردید. «و لکنی أحب أن أعلمَ: کیف صرنا الیوم أفضل أعمالاً من أصحابِ مَن قُمْتُمْ مِنْ ظاهرٍ فی دولةِ الحق؟» [ولی دوست دارم بدانم: چگونه امروز اعمال ما از اعمال اصحاب امامی که در دولت حق ظاهر میشود، برتر شده است؟]. فقط یک سؤال دارم ازتان: چطور الان عبادات ما از عبادات اصحاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران ظهورش، ثواب کارهای ما الان از آن موقع بیشتر است؟ این برایم سؤال است، چطور میشود؟ در حالی که ما و آنها بر دین واحدی هستیم، دین خدا عزوجل.» فرمود: «انکم سبقتموهم الی الدخول فی دین الله و الی الصلاة و الصوم و الی الحج و الی کل فقه و خیر» [شما بر آنان پیشی گرفتهاید در ورود به دین خدا، به نماز، به روزه، به حج و به هر فهم و خیر]. شما زودتر وارد دین خدا شدید، سبقت گرفتید و زودتر به نماز پرداختید، به روزه پرداختید و به حج و به هر کار خوب، هر فهمی از دین. «و لا بعبادة الله سراً من عدوکم» [و به خاطر عبادت مخفیانه خدا از دشمنانتان]. نسبت به عبادت خدا مخفیانه [عمل میکنید]. دشمنتان هست، دارید کارها را انجام میدهید. به بلاها هم که میرسد، به واسطه زحمت شماست، کار شماست، خدمت شماست. «سمی چریکی» [شبیه چریکی]. یک جهتش «مع الامام المستتر مطیعون له صابرون معه منتظرون لدولة الحق» [با امام پنهان هستید، مطیع او هستید، با او صبر میکنید، منتظر دولت حق هستید]. شما همراه امامتان هستید، مطیع هستید. امامتان پنهانی دارد رفتار میکند. صبر میکنید، انتظار میکشید برای دولت حق. «خائفون علی امامکم و انفسکم» [هم برای امامتان و هم برای خودتان میترسید]؛ هم برای خودتان میترسید، هم بر امامتان میترسید. «من الملوک» [از پادشاهان] که نکشند، آسیب نزنند. «تنظرون الی حق امامکم و حقکم فی ایدِ الظُّلمِ» [نگاه میکنید به حق امامتان و حق خودتان در دست ظالمان]. میبینید حق خودتان و حق امامتان در دست ظالمان است. «قد منعوکم ذالک» [آنها شما را از آن منع کردهاند] که نمیگذارند به شماها برسد. «و اضطروکم الی ضیقِ الدنیا» [و شما را در تنگی دنیا مضطر کردهاند]؛ شما را در دنیا مضطر کردهاند، در زندگی دنیایتان و طلب معاش، خصوصاً این زمانه ما که دیگر واقعاً اوجش است دیگر. که دسترسی به امام هم نداریم. حالا آنها که امام را داشتند، سؤال میپرسیدند، میرفتند، میآمدند. الان که دیگر دسترسی [نیست]. کتاب تمام ماه [نیست]. ما چند تا عالم [داریم]. گاهی به همان علما هم دسترسی نداریم. گاهی همان علمایمان هم در شرایطی هستند که زندگی برایشان سخت است؛ در مضیقه، در فشار، در ترس، در گرفتاریاند. دیگر اوجش است. آقا، تاریخ به خودش، چند بار گفتم من، تاریخ به خودش مؤمنینی مثل شماها ندیده است. اینها را میشود اثبات کرد. امام ندیدند، امامزاده ندیدند، حتی عالم دین از نزدیک، نایب امام، نایب عام امام، حتی از نزدیک ندیدند. کدام یک از شماها رهبر عزیز انقلاب را از نزدیک دیدید؟ امام خمینی (رحمت الله علیه) را دیدید؟ آیتالله سیستانی را دیدید؟ بعد اعتقادش مثل آن اعتقاد صدر اسلامیها. شهید حاجیزاده میگوید که شما تا حالا مثلاً تردید پیدا نکردی که حالا مثلاً اینطور میگوید: «تردید چیست؟ این حرفها! ما تا حالا در عمرمان هیچ با ابهام و شک و اینها مواجه نشدیم. انشاءالله پله آخر زندگیمان هم شهادت.» همین را طرف با امیرالمؤمنین (علیه السلام) میجنگید، صد تا سؤال، صد تا ابهام، صد تا شبهه در دلش بود. اینها هیچ کدام را هم ندیدند. اینها یک نایبی را دیدند، نایب عام. یک سیدی را دیدند از اولاد پیامبر، مثل حضرت امام، مثل حضرت آقا. معاون شهید حاجیزاده در بیمارستان، لحظات آخر، حرف نمیتواند بزند. قلم کاغذ بهش میدهند بنویسد، که آنقدر اوضاع جسمانیاش خراب بوده که این قلم به شدت میلرزد در دست. یک جمله مینویسد؛ مینویسد: «آقا زنده است؟» دارد کشته میشود که. میگوید ما فقط همینقدر توانستیم بخوانیم، بفهمیم چه میگوید. بهش گفتیم: «آره.» یک نفسی کشید، از دنیا رفت. نه، افسانه است. اینها را ما در تاریخ میخواندیم در مورد مثلاً اصحاب پیامبر، در مورد ابوذر. ابوذر آب نخورد، برای پیامبر بود. اینها در جبهه ما فراوان بودند. برایت پیامبر چیست؟ فرمانده چیست؟ برایت همرزمش. گاهی همرزمی که مثلاً در مدافعان حرم، گاهی همرزم شیعه هم نبود. اینها را قدیمیها باید در مورد آیندگان میخواندند، به آنها بعد این داستانها را میگفتند که آیندگان اینطور میگویند. که همین هم بوده. پیامبر نفس عمیق میکشید، میفرمود: «برادران کجایند؟ دلم تنگ تنگشان است.» میگفتند: «آقا، ما هستیم خدمتتان.» «شما برادران من نیستید.» «آمنوا بِسوادی علی بیاضٍ» [آنها که به سیاهی بر سفیدی ایمان میآورند]. برادران که به سیاهی بر سفیدی ایمان میآورند. شما که ما را دیدید. حالا کمی بعد پیامبر هم که مرتد شدند، «الا ثلاث و اربع» [مگر سه یا چهار نفر]. سه چهار تایشان فقط. اصلاً قابل قیاس نیست این مجلس هیئت و روضه و این زیارت اربعین، اینهایی که شماها میروید با آن زمانهای قدیم. موقعیتی که شماها دارید، البته برکت همین مجاهدتها، امروز امنیتی هم حاکم است. انشاءالله توسعه پیدا کند، روز به روز بیشتر شود، فراگیرتر شود.
خلاصه امام صادق (علیه السلام) اینطور فرمود، فرمود که کسانی که با امام پنهان در دولت باطل هستند، ثوابشان بیشتر است تا آن کسانی که با امام ظاهر در دولت حق. شماها سختیهایتان بیشتر است. صبر به دین میکنید، عبادتتان، طاعت امامتان. «بل خوف من عدوکم» [بلکه از دشمنتان میترسید] و «و بِذلکَ یضاعفُ اللهُ أعمالکم» [و به همین دلیل خداوند اعمالتان را مضاعف میکند]. خدا اعمالتان را به خاطر همین مضاعف میکند. «فهَنیئاً لَکُمْ» [پس نوش جانتان باد]. نوش جانتان باشد. امام صادق (علیه السلام) نوش جانتان باشد! اینی که خدا چند برابر میکند ثواب کارهایتان را.
حالا سؤال آخر، خیلی سؤال خوبی است. «فداک» [فدایت شوم]. فدایت بشوم آقا. «فَما نَتَمَنّى إذنْ أن نکونَ من اصحابِ الامامِ القائمِ فی ظهورِ الحق و نحنُ الیومَ فی إمامتکَ و طاعتکَ أفضلَ أعمالاً من أعمالِ اصحابِ دولةِ الحق؟» [پس چرا آرزو کنیم که از اصحاب امام قائم در ظهور حق باشیم، در حالی که ما امروز در امامت و طاعت شما، اعمالمان از اعمال اصحاب دولت حق برتر است؟]. خب، ما که الان اعمالمان ثوابش بیشتر است، کنار شما، برای چه دیگر آرزو کنیم که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند، قیام بکنند؟ ثواب عبادتمان هم کم میشود. الان که نمازهایمان ثوابش بیشتر است، روزه و حج و فلان با ترس و ناامنی و اینهاست. آن موقع دیگر همه در اماناند و دیگر همه انجام میدهند و سکه میافتد. سؤال خوبی نیست؟ الان که بهتر است، خب دیگر چرا آرزوی ظهور و آرزوی فرج و آرزوی قیام امام و این حرفها؟
این پاسخ. [از آقای پاسخی!] الان که دیگر ده دقیقه مانده از وقتمان، ولی این بحث مفصلی میخواهد. فرمود: «سبحان الله! اما تحبون أن یظهر الله عزوجل الحق والعدل فی البلاد؟» [شما دوست ندارید خداوند حق و عدل را در شهرها ظاهر کند؟]. سبحانالله را کی میگویند؟ وقتی آدم تعجب میکند، مستحب است سبحانالله. حالا خانمها معمولاً میگویند: «وا، بگو سبحانالله!» عجیب و غریبی گفتهاند. وقتی کسی تعجب میکند... [به جای] «حاجی برگام»، «حاجی سبحانالله»! آن کلمات و کلمات رکیکترش را [به جای] این کلمات استفاده کنیم. حضرت فرمود: «سبحانالله!» چی؟ چه حرفی است؟ «عجب! عجب!» خودمان است، «عجب!» شما دوست ندارید خدا حق را در عالم ظاهر کند، فراگیر کند؟ ببین، آن تفاوت نگاه اینجاست. با آن نگاه، آدم دنبال ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمیرود، منتظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمیشود. از آن نگاه اصلاً این دم و دستگاه درنمیآید. نگاه دیگری میخواهد. اگر کسی قرار است عاشق و شیفته ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، از اینکه «من ثوابم بیشتر است و من اوضاعم خوب است و الان که بهتر است» و از این افکار چیزی درنمیآید. بله خب، [ثواب...] حالا امام ظهور کند، ثواب اعمال شما کمتر میشود؟ ظهور نکنند، ثواب عبادتت کمتر نشود؟ الان نماز شب میخوانی، چند برابر ثواب دارد. کربلا میروی، چند برابر ثواب دارد. زمان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ثواب اینها کمتر میشود؟ همه میروند دیگر، دیگر ناامنی ندارد که. الان که ثواب دارد. این آدمی است که فردی فکر میکند، بخشی فکر میکند، ظاهربین، قشری، کاسبکارانه و محدود. این خیلی نکته مهمی است. آن جملهای که «اعدام میشوم» که میخواهم [بگویم و] دارم بهش نزدیک میشوم، بعد اینها درمیآید. امام چه میخواهد؟ یک نگاه جهانی میخواهد. یک نگاه فرافرقهای میخواهد، فرامذهبی میخواهد. شیعه باش، ولی فراشیعی فکر کن. ایرانی باش، ولی فرای ایرانی فکر کن. آن کسی که فقط در حد مرز و کشور و ایران خودمان و مشهد خودمان و شیعیان خودمان و این مسجدیها و اینها فکر میکند، از تو این برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیزی درنمیآید. آن کسی که به فراتر از اینها فکر میکند، میرود اشتراکاتش را با آن یکیها پیدا میکند، آن از توش چیزی درمیآید.
یک داستان معروفی دارد در مورد محمد مرسی که خیلی ضد شیعه بود؛ شیعه را از یهود خطرناکتر میدانست. محمد مرسی یک دورهای ریاست جمهوری مصر را در دست گرفت. بعضی از این شیعیان را به طرز فجیعی در همان دوران کشتند. نصرالله فرموده بود: «وقتی که محمد مرسی سقوط کرد، ما جشن گرفتیم اینجا بین بچههای حزبالله لبنان، از شدت خوشحالی. از شدت خوشحالی که این عنصر خبیث، مضر، فاسد، ضد شیعه از قدرت رفت.» خیلی خوشحال شد. نصرالله تماس میگیرد با حاج قاسم (رحمت الله علیه)، «او هم شاد باشد». میگوید که: «ما اینجا جشن گرفتیم. اینها دوست دارم نظر سید و آقا را هم بدانم. آنها از آقا (سیدالقائد) میگفتند کی؟ مثلاً آقا خوشحال است؟ لابد دیگر جلسه مثلاً امروز یا فردا دارم که با آقا صحبتی داریم، حتماً مطرح میشود.» ایشان میگوید: «حتماً به من خبر بده نظر آقا چیست.» میرود برای جلسه. حاج قاسم، مثلاً ساعت ۵ بعدازظهر جلسه بوده. ساعت ۷، ۸ اینها تماس بگیرد، حاج قاسم خبر این را خبر نداد. زنگ نزد. ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ شب تمام شد. تعجب میکند، نگران میشود. فردایش خودش زنگ میزند به حاج قاسم، میگوید: «آقا چی شد؟ جلسه نکند کنسل شد؟» گفت: «نه، جلسه برقرار بود.» گفت: «چرا زنگ نزدی؟» گفت: «حقیقتش، من رویم نشد به شما زنگ بزنم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «ما حقیقتش اول که رفتیم خدمت حضرت آقا، آقا تا آمدند نشستند، فرمودند من دیشب از شدت ناراحتی تا صبح خوابم نبرد که محمد مرسی سقوط کرده در مصر! چرا بعد این همه مدت یک مسلمان پیدا شد در این مملکت، یک حکومت اسلامی به اسم اسلام، پرچم اسلام زد، کوبیدند، خرابش کردند، دشمنان اسلام بردندش کنار، یک چیز دیگر آوردند وسط؟» آنجا میزند زیر گریه که ما چه فکر میکردیم، آقا چه فکر میکند. در اولین فرصت هم موقعیت فراهم میکند، میآید ایران. تا میآید خدمت آقا، میزند زیر گریه: «من شرمندهام، من خیلی خجالت میکشم. ما خوشحال بودیم از یک قضیهای که شما بابتش شب تا صبح نخوابیدید. چقدر فکر ما با شما فرق میکرده!» آقا: «نه آقا، این حرفها نیست. مهم این است که کار مسلمین پیش برود.» ببین، آن یک افق دیگر است. حتی از این افق فاصله بگیرد. این خیلی حرف است، خیلی حرف. یک نگاه جهانی. حضرت فرمود: «تو دنبال این نیستی که حق عالم را بگیرد، عدالت عالم را بگیرد؟»
«و یُحَسِّنُ حالَ أمةِ العبادِ» [و حال همه بندگان خدا خوب شود]. حال همه بندههای خدا خوب شود، فراتر از شیعه و سنی و مسلمان و اینها. با حضور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این اتفاق رقم میخورد. «و یَجْمَعُ اللهُ الکلمةَ» [و خداوند کلمه (امت) را جمع میکند]. خدا همه [مردم] را یکجا جمع میکند، همه فرهنگ یکجا جمع میشود، یکی میشود. «و یُؤلّفُ بین قلوبِ مختلفة» [و بین دلهای پراکنده الفت برقرار میکند]. دلهای پراکنده را تألیف میکند، یکی میکند. آخه بعضیها ظهور را هم منتظرند برای اینکه حضرت بیایند بزنند آن یکیها را تکهپاره کنند! رسماً میگویند. بعضی ما دور میشویم از این فضا. «و لا یُعْصَى اللهُ عزوجل فی أرضه» [و خدا در زمین معصیت نشود]. خدا در زمین معصیت نشود. تو فکر نمازهای خودتی که ثوابش کمتر [میشود]؟ زمین معصیت نشود. «و یقامُ حدودُ اللهِ فی خلقه» [و حدود الهی در خلقش اقامه شود]. حدود الهی در خلق خدا اقامه میشود. «و یَرُدُّ اللهُ الحقَّ علی أهله» [و خداوند حق را به اهلش بازمیگرداند]. خدا حق را به اهلش برمیگرداند. «فیظهَرُ حتّی لا یستخفى به شیءٌ من الحقِّ مخافةَ أحدٍ» [پس آشکار میشود تا چیزی از حق از ترس کسی مخفی نماند]. دیگر از ترس کسی، هیچی از حق مخفی نمیشود. «أما والله یا عمار» [اما به خدا قسم ای عمار]. عمار ساباطی! به خدا قسم «لا یموتُ منکم میّتٌ علی الحالِ التی أنتمُ علیها» [هیچ یک از شما در حالی که الان بر آن هستید، از دنیا نمیرود]؛ با این حالی که الان تو بهش هستی، هر کسی از دنیا برود، «إلا کان أفضل عند الله عزوجل من کثیرٍ ممن شهیدَ بدراً و أحداً. فبشّروا» [مگر اینکه نزد خداوند عزوجل از بسیاری از کسانی که در بدر و احد شهید شدند، برتر باشد. پس بشارت دهید]. بشارت! با این اوضاع و احوالی که الان تو داری، اگر کسی از دنیا برود، جایگاهش بالاتر از بسیاری از شهدای بدر و احد است؛ بسیاری از رزمندگان. قدر این را بدان.
حرف آخر را بزنم و حکم اعدام. التماس دعا. دو سه دقیقه هم وقت مانده. ما کسانی را که لعنشان میکنیم، برای چه لعنشان میکنیم؟ به خاطر یک سری بدیهایی که دارند: تکبر در برابر حق، در برابر ولی حق، خباثت، جنایت، دروغگویی، نفاق. به خاطر قیافه و فرم و رنگ پوست و مدل چشم و قد و سایز پا و اینهایشان که مشکل نداریم. خلقیات است، آن رفتارها، آن اخلاق. یکی از خلقیات دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟ ایجاد تفرقه است. آن چیزی که حکم اعدامم [است]! آنی که تفرقه ایجاد میکند، با رفتارش دارد شبیه دشمن اهل بیت (علیهم السلام) عمل میکند. حالا هرچقدر زبانش [لَن] بگوید. نکته خیلی مهم. اول سوره مبارکه قصص چه میفرماید؟ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ» (قصص: ۴). چقدر این آیه [مهم است]! فرعون تکبر داشت، گروه گروه میکرد تا طایفه حق ضعیف بشوند. وقتی هی هر گروهی را هی سوا میکنی، سر چهار تا مسئله بیخود، چهار نفر میمانند، آدمهای خالص پای حق. بعد دیگر راحت میشود اینها را نفله کرد. این ترفند کیست؟ دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) گفتهاند. کین؟ گفتهاند فراعنه. این امتاند. آنها دنبال چه چیزیاند؟ دنبال همین تفرقه ایجاد کردن. نه، کار ما امروز چیست؟ کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه بود؟ حتی زمانی که قدرت دستش بود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه کار میکرد با خلفای قبلی؟ آن زمان که قدرت دستش بود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) [اسم نمیبرد]. صریحترین سخنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی که قدرت دستش بوده، خطبه شقشقیه است. یک کلمه اسم نیاورده در خطبه نسبت به قبلی. نوع بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیه را بخوانید. حضرت چه شکلی نقد میکند گذشتگان را. نقدش سر جایش درست. حالا چهار تا کلمه تحریکآمیز هم بگوییم و یک فحش هم تنگش بیندازیم، «غربت الی الله». اینها اصلاً آن مرام امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیست. آقا، به درک! بگذار اینها با ما فلان بشوند. این کجای ساختار ظهور است که قرار است شما یک کاری بکنی که نفعش به کل خلایق برسد؟ فرافرقهای، فرامذهبی میخواهی فکر بکنی؟ اینجوری باید باشی. نوع نگاهی که حضرت امام (رحمت الله علیه) داشت، حضرت آقا (مدظله العالی) دارد، حاج قاسم (رحمت الله علیه) داشت، حسن نصرالله داشت. حتی بزرگانی مثل مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رحمت الله علیه)، علامه طباطبایی (رحمت الله علیه). شما آثار اینها را بخوانید. یک کلمه تحریک پیدا نمیکنید نسبت به دیگران. دنبال این بودند که آنها شیعه بشوند، بله؛ ولی چه مدلی؟ با چه سبکی؟ این همان استدلال [است]. این همه حرف داریم، این همه اهل بیت (علیهم السلام) با خدمت و محبت اینها را جذب میکردند. کارت را بکن، بله. من دیگر حالا وقتم گذشت. در یک جلسه وقتی عزیزی با ما بحث میکرد، میگفت: «آقا، امام صادق (علیه السلام) فرمودند من بعد هر نماز آن دو نفر را لعن میکنم.» گفتم: «خدا پدرت را بیامرزد! همین جا هم حضرت اسم نمیآورند. «آن دو نفر» بعد نمازشان خودشان مخفیانه لعن میکردند.» تازه دوران امام صادق (علیه السلام) که کمی هم فضا بازتر بود برای طرح یک سری مسائل، اوایل دولت عباسی. بعد که دیگر حالا منصور میآید، خب شرایط سختتر میشود. اینها خیلی نکات مهمی است. ما البته از آن عقاید سر جای خودش [دست برنمیداریم]، ولی آن افقی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میخواهد و کار را برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روال میاندازد، این افق است. [خداوند] نصیبمان بکند. یک سه چهار دقیقه هم وقت گذشت. عزیزان ببخشند.
خدایا، در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. خدایا، این خبیثان پلید، این جنایتکاران، این دشمنان بشریت، دشمنان امت اسلام، اسرائیل و آمریکای جنایتکار را نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات جهان اندیشی
جهان اندیشی
جهان اندیشی
در حال بارگذاری نظرات...