‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بسته جسارت محضر حاج آقای صبرآموز نداریم، هرچقدر هم که شب قدر میفرمودند میگفتی: «ما رومون نمیشه محضر شما جسارت بکنیم»، دیگه شب جمعه روضهایم. حالا باشد و به بهانه روضه جملهعرضی داشته باشیم. اول جلسه عرض توسلی خدمت آقا بقیهالله انشاءالله داشته باشم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
«اللهم کل لولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی، فی هذه و فی کل ولی و قائدا و دلیلا و حافظا و ناصرا و عین و توفیها.»
این روزها که زمزمه یار میکند
خیلی هوای دیدن میکند
در ماه مغفرت نشد ببینمت
در بیلیاقتی اقرار میکند
یک بار هم نشد بنشینم کنار تو
از که بر معاصیت اصرار میکنم
این نفس سرکش از راهم نمیکند
این چه گناهیست که تکرار میکند؟
بار خطا کمرت را لنگ میکند
سیر کریم را دشوار میکند
این که دعا شدنم بیسبب که نیست
از بس که به سفره اغیار گفتم
به خود گفتم که حداقل ای کریم شهر، آقا یا صاحب الزمان، یا ایها العظیم و تصدق علینا انالله صدقی.
یک شب بیشتر نمانده، جانم، شب جمعه است، گدا آمده. گفتم به خود که حداقل کریم شهر یک شب سفره افطار میکند.
فهمیدهای به درد تو آقا نمیخورم
زیرا خلاف امر تو رفتار میکنم
من نوکر تو هستم و محتاج لطف تو
خود را به تو همیشه بدهکار میکنم
دل را که معصیت آن را گرفته
با اشکهای روضه سبک میکنم.
«اللهم انا نرغب دولت کریمه الاسلام و النفاق و اهلا و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعت و القادت الی سبیل و ترزقنا بها کرامه الدنیا و علیه.»
به قلب نازنین آقا حضرت حجت بن الحسن ارواحنا فداه انشاءالله دلهامون نورانی بشه. نذر رحیمه آقا، مستعد شبهای قدر بشیم، انشاءالله اعمالمان مقبول بشه به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
درباره امام زمان صحبت کردن همیشه مناسبت داره، همیشه وقتشه، مال وقت خاصی، فرصت خاصی، فصل خاصی نیست؛ ولی ماه رمضان از چند جهت مناسبتره. یکی اینکه اعمال ما به واسطه حضرت حجت بن الحسن مقبول میشه. دیگر اینکه در ادعیه ماه رمضان، دعای ثابتی که هم برای شبها سفارش شده هم برای روزها سفارش شده، دعا برای فرج آقا امام زمانه. خصوصاً برای شبها اون دعایی که اهمیت اولویتش در صدره، چه دعایی؟ بفرمایید: «دعای افتتاح». مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه جزو اعمال ماه رمضان، مهمترین دعا را «دعای افتتاح» و «دعای ابوحمزه» میدونستند. نقل شده که جناب محمد بن عثمان، نایب خاص امام عصر، یک دفترچهای داشتن، جلد سرخرنگی داشت، اعمال ماه رمضون رو درش نوشته بود. ماه رمضان با احترام ازش یاد بکنیم. اون شخص میگه که من رفتم دفتر ایشون رو گرفتم دیدم در صدر اعمال و ادعیه، دعای افتتاح رو ایشون وارد کرده که از خود حضرت هم رسیده و بخش اعظمی از دعای افتتاح درباره امام زمان، دعا درباره ظهور ایشون، سلامتی ایشونه.
جزو اعمال شب قدرم اون چیزی که در صدره، دعا برای آقا امام زمانه. افضل اعمال شب قدر، دعای فرجه. لذا ما از چند جهت بحث مناسبت داریم. در برخی روایات فرمودند که شب قدر بلند میشی، مینشینی، میخوابی، راه میری، در هر حالی که هستی دعای فرج رو بخون. دعای فرج هم همین دعای «اللهم کل لولیک»ه. این دعای «اللهم کل لولیک» اصلش مال شب قدره، جزو اعمال شب قدره. دو تا دعا هست: یکی همین، یکی هم «اللهم کل لولیکه»ی خود متفاسیر بیشتر. دو صفحه تمام شب قدر مشغول این. حالا بزرگان معمولاً سفارش میکنند: شب قدر هزار تا «انزلنا» بخونید، صد تا سوره دخان بخونید. حالا یک سال حرف بزرگان رو گوش نکنید، حرف کوچکترها رو امتحان کنید. امسال امتحانی! امتحانش مجانیه. با این شبهای کوتاه که آدم معمولاً به هیچ عمل خاصی هم نمیرسه. هزار تا «انزلنا»، صد تا «دخان»، اینها معمولاً میسور نیست، سخته. تا افطار کنی و بخوای از اون ور به سحری برسی و قرآن به سر بگیری و اینها. بعضیها مقیدن دعای جوشن هم بخونن که دعای جوشن هم جزو اعمال شب قدر نیست، عمل شب اول ماه رمضانه و سفارش شده سه بار در ماه رمضان خونده بشه. روز اعمال شب قدر نیست. به جای ما ندیدیم سفارش بکنن همگانی بخونیم. دعای جوشن، حضور عمومی برای مذاکره علمی. اونی که سفارش شده شب قدر میگه: «دور هم جمع بشیم مذاکره علمی داشته باشیم.» حالا عقاید مردم رو به هم نریزیم، برای خودمون دردسر درست نکنیم. برید دعای جوشن، برید مسجد، برید، هیچ حرفی با این وقت کوتاه به هزار تومان و صد تا دخان و اینها آدم معمولاً نمیرسه. این یکی رو عمل کنیم، ساده هم هست. از سر شب تا صبح دعای فرج برای امام زمان. کسی نمیتونه صلوات بفرسته برای آقا. الان شما یکیشون عقلاً بفرستین: «اللهم صل علی محمد و آل محمد.» امتحان کنیم یک سال. یک سال امتحان کن ببینیم چی میشه. حالا این طل از باب حدیث «من بلغ»، احادیث «من بلغ» سندمند نداره. روایت پیغمبر فرمود: «هر کی هر حرف خوبی از ما اهل بیت بهش رسید عمل کنه حتی اگه سند هم نداشته باشه. خود اون اجر رو بهش میده.» حالا شما این حرف بنده رو از باب احادیث «من بلغ»، قاعده تسامح در ادله سنن از این باب یک شب عمل کنیم شب قدر صد بار ۲۰۰ فرج. اون چه اتفاقی؟ دعا برای موجود موعود. به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی، ایشون همیشه با این تعبیر امام زمان رو یاد میکنند: «مهدی موجود موعود.» مهدی موعود که مال همه عقایده تا اینجاش با همه مشترکیم، با اهل سنت هم. اون موجودشه، اینجا دیگه شیعه. اینجا جدا میشیم: «موجود موعود.»
یک جوانی رو من دیدم توی طلاییه، جنوب. کاروانی اومده بودن، دستاری به سر بسته و یک تیپ خاصی داره. اومده بودن برای بازدید از مناطق جنگی و به یاد شهدا و اینها. صحبت شد گفتم: «خوب شما طلبه هستی؟» گفت: «بله.» گفتم: «باریکلا.» گفت: «کجا؟» گفت: «بندر ترکمن.» گفتم: «احسنت. فکر کردی و طلبههای خودمونه، شافعی؟ فقط شهدای شما؟» گفت: «تازه چی فکر کردی، من برای امام زمان شعر هم گفتم.» بابا دمت گرم. بفرما. شروع کرد شعر خوندن. «مهدی بیا عالم و گلستان کن» و چه و چه و. گفتم: «خوبه، ولی یک خرده شعر رو زود گفتی، به دنیا نیومده.» «فطرتت داره میگه!؟» چرا میخوای شونه خالی کنی؟ مهدی موجود موعود خیلی مهمه. موجودیت امام زمان.
آدم توجه داشته باشه. برای نیمه شعبان میخواستیم برنامه بسازیم. تلویزیون دنبال یک مهمون تاپ میگشت. جمکران نیمه شعبان، برنامه برای نوجوانان. «مهمون میخوایم بیاریم کیو بیاریم؟» ما نشستیم یک چند روزی فکر کردیم. تو اینترنت گشت و گذاری کردیم و از قبل هم یک آشنایی داشتیم با یک شهید ۱۵ ساله. گفتم که: «خیلی خوب، ایشون رو دعوت بکنیم.» برادرش. خودش که همیشه هست. دعوت برادرش و خواهرش و مادرش و یک کسی از اقوامش بیاد تو برنامه. حالا یک شهیدی از دنیا رفتیم فقط میدونی مال منطقه سیستان و بلوچستانیه. گفتم: «خدایا چیکار بکنیم؟» به روح خود شهید متوسل شدم. بعد من سالیان پیش، شهید مثلاً ۱۰، ۱۵ سال پیش یک مستند براش ساخته بودن. تو اون مستند بعضی افرادی که بونو میشناختم. افرادی بودند که اهل مشهد بودند. گفتم: «بذار بگم رفقای مشهدی پیام بدم بگم شماره این آقایی که تو اون مستند بوده رو واسه من پیدا بکنه. از طریق اون آقا بگردم خانواده شهید رو پیدا کنم.»
یکی از رفقا هستش از این آچار فرانسه. شمارشو درآوردیم اسمش صدیقیه. بهش پیام بدیم بگیم: «فلان آقا رو پیدا کن.» که از اون طریق دیگه، بعدشو نگفتم. گفتم: «فقط شماره فلان آقا رو شما برای ما پیدا کن.» میدونستم خیلی هم سخته بخوایم ما دسترسی به خانواده این شهید پیدا کنیم. مگه میشه یک نفر شما تو ایران رو بخوای پیدا کنی؟ از طرف آدرس داده گفته: «بابل، دست، بابل سمت چپ، سمت، سمت چپ هم نداره. سیستان و بلوچستان.» به این رفیقمون پیام دادیم: «آقا شما میتونی شماره فلان آقا رو واسه ما پیدا کنید؟» دیدیم گوشیم زنگ برداشت. صدیقی اشتباه گرفته بودیم هیچ ربطی به ماجرا. «سلام حاج آقا! حالت چطوره؟» «تو شماره فلان آقا رو برای چی میخوای؟» «از طریق این آقا خانواده فلان شهید رو پیدا کنیم بعد اونا رو دعوت کنیم.» گفت: «تا چند دقیقه دیگه شماره خود خانواده شهید رو میخوای؟» گفتم: «آقا شوخی نکن.» گفت: «یک دقیقه قطع کن.» قطع کرد، شماره رو فرستاد. ما زنگ زدیم و برادر شهید جمکران. خیلی با عزت و افتخار و شادی رفتیم و دیدیم. معمم! سیمای علمایی. شهید کیه؟ شهید سعید چندانی، یک شهید ۱۵ ساله. ماجرا چیه؟
اینها یک خانواده اهل سنت بودند در سیستان و بلوچستان. این پسر مریضی حادی پیدا میکنه، یک غدهای در معدهاش شکل میگیره. مدتها غذا و آب نمیتونه بخوره تا دم مرگ میره. بیمارستان امام خمینی تهران. مادر شب خواب میبینه: «ببرش جمکران.» میپرسه: «جمکران چی چی هست؟ به قول قومیها چی چی ه؟» «جمکران چیه؟» گفت: «شما جمکران چیه؟» گفت: «که یک مسجد توی قم.» حالا اون موقع هم جمکران، اون موقع ۲۰ سال پیش بیشتر کم کم، خیلی فضای خاصی نبود مثل الان. اهل سنت با بچههای اهل سنت پا میشه میاد، آدرس میگیره، میاد جمکران. یک غرفهای بهش میدن، یک اتاقی میدن، اونجا ساکن میشه. پسر یک بار تو بیداری خواب، تو بیداری تو خواب میبینه حضرت ولیعصر با حضرت زهرا سلام الله علیها. «اللهم صل علی محمد و آل محمد.» حضرت عنایتی میکنن بهش، بهش میگن: «پاشو راه راه بیفت.» برادر شهید یک سری چیزهای دیگه به من گفت. خیلی گفت: «ما از دو تا مادریم.» بعد به واسطه آقا سعید کل خانواده شیعه شدن. «پدرم شیعه شد، مادرم شیعه شد، همه برادرها شیعه شدن، اقوام شیعه شدن.» بعد ایشون صاحب کرامات شد. افراد متعددی رو در جای جای دنیا شیعه کرد، واصل کرد. او چه حالاتی داشت! کراماتی! امام زمان بهش فرمودند که: «شما به زودی شهید میشی. سه سال بیشتر تو این دنیا نیستی. در حرم امام رضا دفن میشی.»
همینم گفتم ماجرای شهادتش چی بوده؟ دیدم سرشو انداخت پایین گفت: «یک خرده جالب نیست بخوام بگم. به عنوان کرامت ایشون نقل.» گفت: «حقیقتش ما نه اینکه از دو تا مادریم. همه شیعه شدن غیر از یکی.» طلبه سنی بود. آقا سعید خود این بنده خدا هم که معمم بود اینم طلبه سنی بود که شیعه میشه. الان طلبه شیعه است و مبلغ شیعه. پاشم از دست داده، توسط وهابیها با ماشین زیر گرفتن. میگفت: «انقدر رو پام اومدن، قوزک پا رو شکستن، پاتو زانو قطع شده.» پروتز. مادرشون هم گفت: «چند بار تو خونه حمله کردن، مادر بستریه.» خدا انشاءالله شفا بده. گفتم: «خوب چی شد؟» گفتش که: «ما آقا سعید با یکی دیگه از برادرا، جانم، طلبه سنی بود. اومد جمکران، آقا سعید مورد عنایت امام زمان قرار گرفت. اون برادر مورد غضب امام رضا.» اونم امام زمان رو دید. حضرت خیلی بهش تشر زدن. گفتم: «خوب!؟» گفت: «هیچی. این برادرمون طلبه وهابی، همین بعداً شد قاتل آقا.» نگفتما. این رسانهای نیست، نمیشه جایی گفت. دو نفر میان خدمت امام زمان مشرف میشن. عنایت میشه، میبینه همه عالم اینه، این یکی این بغل، امر وهابیت سم میریزه تو غذا و میکشدش. علی ای حال. «موجود موعود.» امام زمانی که هست، موجود. بستگی به این داره که ما چه برخوردی باهاش. و موعود، به ما وعدهاش رو دادند. حالا من چند تا از این روایات رو براتون آوردم نسبت به مهدی موجود موعود، یک خرده توجیه بشیم که ظهور امام زمان که قواعدی داره که باید حواسمون باشه یک وقت فریب نخوریم.
در روایت امام باقر علیه السلام نقل شده که جناب عمران بن اعین از حضرت نقل کرد. حضرت فرمودند که: «ما دو تا اجل داریم: یک اجل محتوم داریم، اجل موقوف داریم.» بعد میگه: «من گفتم آقا اجل محتوم چیه؟» «اجل محتوم اونی که برو برگرد نداره، تغییر و اینها.» بعد میگه: «من برگشتم گفتم آقا در مورد ظهور امام زمان گفتند قبل از ظهور حضرت یک شخصی به اسم سفیانی میاد. من خیلی امیدوارم که این وجود سفیانی هم جزو اون اجل موقوف باشه که احتمال داره نباشه، امام زمان بدون سفیانی بیاد.» حضرت فرمودند: «لا والله انه لمن.» «نه به خدا قسم این دیگه برو برگرد نداره.» در مورد نشانههای امام زمان بیش از ۱۰۰ هزار تا روایت داریم که ۹۰ درصدش نشانههایی است که ممکن است نباشد. «روز جمعه باشه، ممکنه عاشورا باشه، ممکنه در سال فرد باشه، ممکنه نباشه.» پرچم احتمال بودندشم ولی بدون سفیانی باشه؟ خیر. پنج تا چیزو گفتن که اینها حتمیه. حتمی حتمی. ظهور فقط با این محقق میشود. تو اون پنج تا در رأس وجود سفیانی بله. ما هدایت به ما یاد داده که «انهم یرمونه بعیدا غریبا.» ما نزدیک میدونیم. «کلم البصر» میبینیم امر فرج رو خیلی نزدیک میدونیم. باید اینجوری باشه ولی ضوابطی هم داره.
در روایت وجود نازنین امام باقر علیه السلام اینم روایت عجیبی است. فرمود که: «خدا وقتی که به حضرت ابراهیم خواست بچه بده، این فرشتهها اومدن توی ماجرای جناب ساره (همسر اول حضرت ابراهیم). همسر دوم کی بود؟ هاجر. مادر کی بود؟ حضرت اسماعیل.» بچهدار شد و رفت مکه و اینها. هنوز ساره بچهدار نشده بود. تو ماجرای قوم لوط که عذاب میخواست نازل بشه، ملائکه میومدن رد بشن سر راه گفتن: «یک توقف کوتاهی داشته باشیم، شام خدمت حضرت ابراهیم باشیم.» گوساله رو حضرت ابراهیم تدارک دیدن. اومدن و نمیخوردن. گفت: «چرا نمیخورید؟» گفتش که: «ما ملائکه هستیم از طرف خدا آمدیم. ملائکه عذابم هستیم.» دستا مشخص بود. من و تو که عذاب کنیم. ابراهیم یک لحظه ترسید، جا خورد. «ملائکه عذاب بشارت هم میدهن!؟» اینم جالبه. بشارت چی؟ گفت: «ما اومدیم بشارت اسحاق رو بدیم.» ساره کسیه که در ایام جوانی که میتونست باردار بشه نازا. حالا الان هم نازا هم پیرزن. حول و حوش ۱۰۰ سال. «فسکت وجه.» با سیلی زد، «مامان من بچهدار بشم؟ من شوهرم پیرمرد، خودم وقتی که جوون بودم نازا.» تعجب کرد. ۴۰۰ سال بلا افتاد تو نسل ساره. نها!؟ نسل ساره کی؟ تاریخ خوبه دیگه در این حدش به درد میخوره. نسل ساره کی؟ بنی اسرائیل. بنی اسرائیل نسل ساراند. چرا؟ چون پسر جناب ساره کیه؟ اسحاق. پسر اسحاق کیه؟ یعقوب. اسرائیل کیه؟ اسرائیل یعنی بنده خدا. دو تا واژه عبری. «ایل» یعنی خدا. «ایل» به زبان عبری یعنی خدا. لذا شما واژه «اسرائیل» اگه تو خیابون دیدید روز قدس روی زمین باید بفرمایید: «جمعش کنین. زیر پا نره که، حالا ممکنه بیان دستگیرتونم بکنن، ولی بالاخره باید جمعش کرد.»
خدا به هر زبانی که باشه دست بدون وضو بهش زدن حرامه. زیر پا رفتن حرامه. ازدواج اسرائیل؟ زیر پا رفتنش مسئله شرعی امروز. «ایل» به معنای خداست. عزرائیل، ایلش یعنی خدا. جبرائیل، ایلش یعنی خدا. اسرائیل؟ اسرائیل یعنی بنده خدا. کی اسرائیل؟ جناب یعقوب. پسر اسحاق. پسر ساره. که به خاطر اون حرفی که زد خدا عذاب رو ۴۰۰ سال تو نسلش انداخت. بی برو برگرد. حضرت فرمودند که: «این نسل ساره جمع شدن، گریه کردن، زاری کردن. تو ماجرای فرعون خدا ۱۷۰ سال از ۴۰۰ ساله بهشون تخفیف داد.» دفع فرعون قرار بود ۴۰۰ سال طول بکشه شد ۲۳۰ سال. فرمود: «امر فرج ما همین شکلیه. باید سفیانی باشد ولی شما میتونین کاری بکنید که سفیانی رو بندازین جلو به ظهور، بندازیم جلو.» اینها قواعد ظهوره. ایناست که مهمه آدم از خیالات و توهمات در میاد. نمیدونستم کجا اعلام کرده کیهان نوشته اینجوریه.
سفیانی ظهور میکنه. یک ظهور آشکاری. ۱۵ ماه دوره سفیانی. از این ۱۵ ماه شش ماهشو مشغول جنگ به حکومت میرسه، نه ماه حکومت میکنه. سر روز آخر ماه نهم، تازه توی این شش ماهی که حکومت میکنه اینها دستتون باشه دقیقه. ۶ ماه حکومت میکنه. ۶ ماه که حکومت کرد امام زمان ظهور میکنند. سه ماه حضرت با سفیانی درگیرند. ماه سوم حضرت غلبه میکنند. به دست حضرت ولی عصر سفیانی کشته میشه و حکومت در کوفه پایگاهش برقرار میشه. با اینکه از قبلش درگیریهای از یک سری مناطق با حضرت آزاد میکنن تو این سه ماه ولی اون نقطه آخر توی اون سه، حضرت حکومت رو کلاً دست میگیرن. خوب حالا ماجرای سفیانی چیه؟ حضرت میفرمایند که: «سه گروه اندر شام اینها با هم درگیرند. اصحاب و ابداء و چه.» بعد اینها با حمایت روم و اخوان ترک. روایت داره خیلی تعابیر فوق العاده. «اخوان و بلاد الروم.» برادرهای ترک و کشورهای روم. ترک و روم یعنی چی؟ هر وقت تو روایات واژه «ترک» رو دیدید این به معنای ترکیه نیست، به معنای آذربایجان غربی هم نیست. ترک در روایات یعنی قوم مغول. «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را.» از کیسه خلیفه. خلاصه این ترک شعر حافظ به معنای قوم مغوله. ترک شیرازی نداریم که شیراز مگه ترک داره؟ قم داره منطقه نیروگاه شیراز ترک نداره. بانک مهاجر باشه. ترک به معنای قوم مغول. نماد غارتگری بودند چنگیز مغول و اینها. در روایت وقتی ترک گفته میشه منطقه مغولستان و حومه. هومش کجاست؟ همونجوری که بهش میگن شوروی. در روایت وقتی گفتن ترک یعنی روسیه. اخوان و ترک و بلاد الروم. اینها از پشت حمایت میکنند. سه تا گروه درگیرند. دو تا متمایل به روم، یکی متمایل به ترک. اینها درگیر میشن، همدیگرو لت و پار میکنن، قدرت از دست میره. من کاری ندارم که الان مثلاً النصره و داعش و فلان. من هیچ تطبیقی نمیخوام بدم. فکر نکنید بحث ما تطبیقیه. فقط دارم روایت. ملاحظه میتونید بفرمایید. کتبشم هست. این کتاب دانشنامه امام مهدی ۱۰ جلدی که جناب آقای ری شهری زحمتشو کشیدن. کتاب فوق العادهای است. خیلی هم عالی. کتاب ملاحم الفتن ابن حماد را ملاحظه بفرمایید. غیبت نعمانی را ملاحظه بفرمایید. غیبت شیخ طوسی را ملاحظه بفرمایید. کتب مختلف. وقتی که اینا درگیر شدن تو منطقه شام، همدیگرو کشت و کشتار کردن، قدرت اینا که ضعیف شد، رومی یعنی غرب اروپا، رومی جناب، جناب که چه عرض بکنیم، عثمان بن عنبسه ملعون ملقب به سفیانی رو میفرستن جلو. کسی که چهره چهره غربی.
آسیا خدمت حاج آقای میرباقری بودیم خدا حفظشون بکنه، استاد عزیزمون. ایشون یک بحثی داشتیم، جمع خودمونی. ایشون گفتن که: «من به نظرم میاد که این سفیانی که میگن این قیافشم به داعش و اینها نخوره. این قیافش به اروپاییا.» و روایت داره که با سیمای غربیها وارد. رنگ مکه و مدینه و اینها رو. تیپشو، تیپ قلبی. صلیب به گردن انداخته. کراواتی. چهره چهره کاملاً اروپایی. تحصیل کرده غرب. میاد منطقه رو دست میگیره. تو این ۶ ماه میجنگه میره جلو. آزاد میکنه. ۵ تا منطقه رو میگیره. فلسطین، اردن، لبنان، سوریه و بخشی از، بخشی از عراق و اینها سقوط میکنه. مفصل روایات. وقتش نیست. اگه فرصت بود یک وقتای دیگهای باشه بتونیم اینها رو بحث بکنیم. خیلی مباحث عالی. خلاصه سفیانی کارش پیش میره و از این سه تا رکن داره ظهور. یکی سفیانی، یکی سید خراسانی، یکی یمانی. یمانی که منطقه یمن مشخصه. یکی سید خراسانی. ما نمیدونیم کی. ولی هر کسی که هست هر بزرگواری که هست در دست راستش نشانه. چهره نورانی و جذابی داره. ایشون سپاهش در سوریه درگیره با سفیانی. اینها مقدمهساز ظهور امام زمان هستند و در یک روز هم همه با هم خروج میکنند. یعنی روزی که تشکیل حکومت میده سفیانی که در ماه رجبه. ۱۰ رجب. روز دهم ماه رجب. چقدر همه چیو با جزئیات گفته. روز ۱۰ رجب صفیانی اعلام حکومت رسمی میکنه. ۱۰ رجب سید خراسانی اعلام جهاد. و بزرگواری که هست سپاه و میرن در شام و دمشق درگیرند. سفیانی از اون طرف هم یمانی روز ده رجب قیام میکنه در منطقه یمن. یک منصور یمانی هم داریم. حالا من نمیدونم مثلاً الان منصور داریم یا نه. اینها تو یمن کاری منصور هادی نداریم. کلاً دارم میگم. اون منصور یمانی با سفیانی میجنگه. من صوفیانی شکست دیگه. میاد و مکه رو یمانی قطع میکنه. مفصله. حجی صورت میگیره. در حج آخر به خاطر اینکه دولت حجاز ضعیفترین دوره خودش رو به سر میبره. چون بعد از مرگ عبدالله حکام روایت عبدالله از دنیا میره. کار دست حکام و ورثه میفته. اول حکومت سالیانه است بعد ماهیانه میشه بعد روزانه میشه. نفرات اول دو سال سه سال حکومت بعد چند ماه بعد چند روز. حج آخر. لذا حجی است که دیگه همه رو غارت میکنند و میکشند و سیل خون راه میفته. به نظر نمیاد این واقعه منا باشه. خیلی باید بدتر از اینها باشه. در اون حج آخر حضرت ولیعصر چند روز بعد اون در مکه ظهور میفرمایند.
قبلش دو هفته قبل نفس زکیه رو میفرستند. از عموزادگانشونه. سید. تو ایام حج که تمام میشه حضرت اینو میفرستن میگن: «برو کنار کعبه اعلام بکن که ظهور نزدیکه.» تو ماه رمضانی که سفیانی حکومت میکنه، سفیانی ماه رجب، بعدش شعبان، بعدش رمضان. شب بیست و سوم ماه رمضان آن سال اعلام عمومی با صیحه ملائکه. همه دنیا با خبر میشن که امسال سال ظهوره. «یک کلمه که میخونم از خودم نیست همش روایت.» ببخشید ما یک وقتی اینو ۴ سال پیش خدمت حاج آقای صبرآموز بودیم تهران. عبدالله زنده بود. هم چیزی به اسم داعش نبود. حرفای من عوض نشده. حاج آقا شاهدند دیگه. بازار تهران روز به روز هی داره نشانههاش فقط بیشتر. «یصلح الله امره فی لیله واحده.» اینو میخوام بفرمایید. حالا این یک بحث مفصلی میشه در مورد این هم اتفاق. بحث یک بحث مفصلی است. الان دیگه بخوایم تو اون بحث بریم کلاً در جور در میاد. یعنی شما باز هم توقعی و نسبت به امر فرج اینجوره که خدا میتونه همه این علل رو هم به تعبیر استاد «یدالله مغلوله نیست.» وقتی از استادم حاج آقای مفیدی پرسیدم آقا این بدا یا بدا چه جور جور در میاد با عقاید شیعه؟ ایشون فرمود که: «همش اینه که بدون یدالله مغلوله نیست. خدا دستش بازه.» ولو همه اینایی هم که گفته میتونه همه رو دور بزنه. بله حتماً. بله. نه. نه. عقب نندازه. جلو بیفته. اگر قواعد اینه جلو بیفته. اگه امکان داره اصلاً خدا همه اینها رو دور بزنه. محتومه. حالا ما بنا رو بر همه محتوم میذاریم. بله اگر شد که اصلاً اینا نشه هیچ کدوم چه بهتر. استعداد اگه نشون بدم. او. خلاصه با نشانههایی که داره در دمشق تشکیل حکومت میده. حکومت حجاز تضعیف میشه. حضرت وقتی ظهور میفرمایند حکومت حجاز از صوفیانی درخواست کمک میکنه که بیان و حضرت رو بگیرن و با یارانشون دستگیر بکنن. سفیانی سپاهی میفرسته. حضرت ولیعصر اعلام میکنند میگن که: «من میخوام به شما علامت دوم مهدی بودن خودم را نشان بدم.» که ماجرای خسف بیداء است. در منطقه بیداء بین مکه و مدینه سپاه سفیانی که میان زمین همه رو میخوره. بیش از صد هزار نفرند. یک نفر فقط زنده میمونه. با صورت برگشته میاد به بقیه اعلام میکنه که ما مال این ماجرا هستیم. بعد از اون یمانی میاد مکه رو میگیره. مکه فتح میشه. حضرت میرن به سمت عراق و ماجراهایی که داره تا سمت کوفه و میان مرز اهواز. حضرت با درآمد که با پرنده میارن، حالا این پرنده بالگرد، هواپیماست، چیه که ۵ تا پرندهاند که معلوم نشه حضرت در کدوم نشستن. در مرز اهواز با سید خراسان همدیگر را در آغوش میگیرند و سید خراسانی خودش و تمام با حضرت بیعت میکنند. میان به کمک سید خراسانی کوفه را آزاد میکنند. کوفهای که پاتوق سفیانی شده. دهها هزار شیعه را در یک سر بریدن برای هر سر هزار درهم قیمت گذاشتند. سرها را بر سر مساجد و معابر آویزون میکنند. ده هزار دختر شیعه رو به غارت میبرند. در منطقه نجف. منطقه سقیه یا قریه در نجف. روایت فراوونه. شکوفه فتح میشه. بعد حضرت دستور میدن سمت بیت المقدس بریم. میرن در قدس نماز میخونن. حضرت عیسی نازل میشن و ماجراهایی که شنیدی که واقعاً خدا نصیب بکنه. فقط اینو بگم دلتون آب بیفته که فردا شب واقعاً با همه وجود دعا بکنیم برای ظهور حضرت.
جمعهای که حضرت ظهور میکنند تا فتح کوفه چند روز وقت میبره. نماز جمعه اول بعد از ظهور روز جمعه که حضرت ظهور میکنند که نماز جمعه نمیتونن بخونن. نماز جمعه اول بعد از ظهور امامت خود حضرت ولیعصر در مسجد کوفه اعلام میکنند. مردم برای بیعت عمومی با امام زمان میان. شهر کوفه در روایت داره از کوفه تا بالای سر امام حسین تمام منطقه مسیر پیادهروی نجف تا کربلا جمعیت به صف میشینند برای اینکه حضرت ولی عصر بیان نماز جمعه رو پشت امام زمان بخونن. همین که حضرت میرن پشت منبر روایت داره که از شدت ضجه و بکا حضرت نمیتونن خطبه بخونن. بس که مردم ضجه میزنن، گریه میکنند. اولین بار امام زمان رو میبینند. در نقل مرحوم مجلسی در جلد ۵۲ بحار از شدت گریه و ضجه مردم حضرت ساعتها خطبه خوندنشون متوقف میشه. دستور میدن هزار در برای مسجد کوفه. مردم راه میافتن دیگه درست کردن مسجد کوفه و این نقاط و بقیه سپاه هم که مشغول درگیری. اینو باید خاص برای شب قدر با همه وجود شب قدر اینو مینویسن اصل حاجاتمون اینه فردا شب. برگه اولینی که زیر دست خود حضرت ولیعصر میان مقدرات اولیه را امضا میکنند چی میشه؟ فردا شب نگاهی بکنم ببینم که امسال در مقدرات فرج خودشون نوشته شده اونو امضا. اینه که عرض میکنم دعای فرج بخونیم. همه با هم خوندیم شاید مقدرات بعد امام زمان ببین همه با هم این مقدر رو آوردن. اون وقت حضرت چه میکنند؟ چه رزقی برای ما مینویسن؟ چی میشه ما ببینیم حضرت ولیعصر تکیه بدن به کعبه صدا بزنن: «الا یا اهل العالم انا بقیه الله انا سمسام المنتقم» من پسر اون آقایی هستم که با لب تشنه بین دو نهر شهیدش کردن. «السلام علیک یا اباعبدالله ارواح التی به فنائه علیک منی سلام الله ابدا ما بقی تو و لیل و النهار ولا جعله الله عهد منی زیارت.» الان آقامون کربلاست میوه دل فاطمه کربلا امشب. احساس کن کنار امام زمان کربلایی. احساس کن پشت داری وارد حرم میشی. اینجور سلام. دست به سینه بزار. «السلام علی و علی علی بن الحسین و اولاد حسین و علی.»
شبهای جمعه فاطمه باید به دشت کربلا گردد
به دور خیام گوید: حسین چه شد نور؟
وای، غربت غربت واغربتها.
آقا جان! یا صاحب الزمان! عجل علی. برای التیام قلب مادرتون که شده بیاید آقا جانم. مادرتون چشم انتظار شما. برخی روایات علامت اینکه امام زمان با خبر میشن روز جمعه باید قیام کنن. علامت نهایی اینه کنار کعبه با این خبر میشن. با پیراهن خونی جدشون ابا. دیگه رسید انتقام بگیری.
«السلام من دفنه و اهل القرآن.» یک دو دقیقه بیشتر طول بکشه اشکال نداره. شب جمعه آخر. فردا شب شب قدره. روز از نو روزی از نو. آخرین شبی که تو مقدرات برامون نوشته بودن امشب. فردا شب کربلا نوشتهها معلوم میشه. زیارت نوشتهها معلوم میشه کیا کربلا میخوان. کیا عشق امام حسین. کیا اشک بیشتر. لا اله الا الله. غربتت یا اباعبدالله. هر وقت اسم آقا کنار امام صادق میومد اشک از چشمان مبارک جاری، لبخند مبارک خشک میشد. میفرمود: «به المظلوم به القریب.» فدای آقاجون. انقدر غریب بود. کسی نبود بدن درد میکنه. تا حالا شده جنازه رو زمین ببینی. هر بیابونی هم که بری جنازه رو نمیمونه. هرکی هم که باشه هرچی هم که باشه بقیه دفنش میکنند. بدن حجت خدا سه روز اهل الق. انقدر کسی نبود دفنش کنه مردم بیابون با تیغ و تشنه ورزید. قبری کندن. کفنی نداره. پوری آوردن. بدن پاره پاره الااعظم. یک وقت دیدن یک سواری داره میاد. از اسب روی بدن انداخت گذاشت به رگهای بریده.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...