‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا قاسم مصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
هر کدام از اهل بیت عصمت، شرایط خاص، دوره خاص و زمانه خاصی داشتند. به حسب همین شرایط هم بروز خاصی داشتند. هر امامی یک جلوه و بروزی جدای از بقیه اهل بیت دارد. هر امامی کمالاتی را بروز داده که ممکن است امام دیگری این کمالات را بروز نداده باشد. البته همه کمالات اهل بیت یک حقیقتاند؛ علم، تناسب موقعیتهای مختلف، شرایط مختلف و کمالات مختلفی را بروز داده. هر کدام بخشی از کمالات امامت و بخشی از کمالات انسان کامل را نشان دادهاند. هر امامی را باید جداگانه مطالعه کرد و هر امامی را باید جداگانه بررسی کرد.
ما متأسفانه در این جنبهها ضعیفیم که هر امامی را بخواهیم ویژه در موردش تحقیق و بحث بکنیم. معمولاً هم با برخی از ائمه بیشتر انس و شناخت داریم. این موضوع در زیارت محسوس است. مثلاً در زیارت اباعبدالله، یک اُنس خاصی با امام حسین داریم و در حَرم هم یک ارتباط ویژهای برقرار میکنیم؛ چون ذهنمان لبریز از اطلاعات و مطالب در فضای زیارت مرور میشود.
در سامرا معمولاً کسی حسوحال ویژهای ندارد و اطلاعات خاصی هم مرور نمیشود؛ صرفاً بالاخره دو تا امام اینجا و مقام بالایی است و محل غیبت یک امام دیگری است. ارتباطی که در سامرا داریم، در کربلا نداریم. البته یا مثلاً مشهد حالی که داریم، کاظمین چهبسا نداشته باشیم. اطلاعاتی که از امام رضا داریم، خیلی بیشتر از اطلاعاتی است که از امام جواد علیه السلام داریم. اطلاعات خاصی داریم؟ مثلاً ذهنمان پر از اطلاعات از زندان است.
مرحوم آیتالله ضیاءآبادی خیلی نسبت به این مسائل گله داشت. دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی ایشان فرمود که الان بین مردم معروف شده که به امام سجاد علیه السلام میگویند: «زین العابدین بیمار». نمیدانم قدیمیترها، قدیمیهایمان خاطرشان هست. بیمار... خیلی گله میکرد از این تعبیر. به شوخی هم میکرد. فرمود که یک جایی رفته بودیم، دیدیم یکی دارد آش میدهد. بعد گفت: «بیا آقا، آش است به نیت زین العابدین بیمار. بیمار بود روز عاشورا، زین العابدین بیمار.» مثلاً ته اطلاعات یک نفر در مورد امام سجاد علیه السلام، «امام بیمار» است.
قبرستان بقیع خیلی عجیب بود. هم دردآور بود. آن خبیثها که آنجا دارند اذیت میکنند و مانع میشوند کسی سراغ این قبور مطهر نیاید؛ خود ماها، شیعیانی که میرفتیم کسی ارتباط برقرار نمیکرد با این قبور. بابا چهار تا امام اینجا دفناند: امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام مجتبی. عظمت عالم کشش ندارد عظمت امام مجتبی را درک بکند. بعد آدم میآید کنار این چهار تا قبر که قبر اصلی ائمه است. حَرمها که میرویم، ۳۰ متر فاصله باشد با قبر اصلی. نزدیک پنجمتری قبر اصلی اصلی از چهار تا معصوم. پیامبر، فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتند. ۶ تا معصوم شهر دفناند؛ این همه بزرگان در قبرستان بقیع دفناند. ارتباط برقرار نمیشود. اینها نشان میدهد که ما یک ضعفی داریم در معرفت نسبت به اهل بیت. هم نسبت به کلیت اهل بیت و هم نسبت به جزئیات اهل بیت. هم ائمه را لازم است آدم رویش کار بکند، هم امام را. به قول طلبهها: «امام بهما هو امام.» یعنی امام خالی، امامی که امام است. لازم است بشناسی و هم هر امامی را جداگانه لازم است بشناسی.
موسی بن جعفر علیه السلام یکی از همین ائمه غریب ماست که نهایتاً اطلاعات ما در حد زندان موسی بن جعفر یا باب الحوائج است. چند سال زندان بودهاند؟ همین. چه اطلاعاتی که در زندان ربطی به زندان حضرت ندارد. نکاتی را عرض بکنم و بنا دارم که اصلاً در بخش زندان امام کاظم علیه السلام وارد نشوم. نکات جالبی در مورد موسی بن جعفر علیه السلام در روایاتمان هست که کمتر به آن توجه شده.
خود نوع معرفی اهل بیت جالب است. امامهای قبل، امامهای بعد را چهشکلی معرفی میکردند؟ خود این چیز عجیبی است. مثلاً در مورد امام باقر علیه السلام هر وقت صحبت میشد، همه میفرمودند که سلام برسانید به ایشان. پیامبر اکرم فرمودند که از نسل من کسی میآید همنام من است، اولین کسی که همنام من است... همراه پیغمبر: «و هر کسی دید بهش سلام منو برسونه.» جابر بن عبدالله که سن زیادی داشت، پیغمبر گفت، فرمودند تو میبینی البته ایشان نابینا شد. محضرش و سلام من را بهش برسان. کمتر گفته میشود. امام حسین علیه السلام، امام باقر که سهچهار سالشان بود، رو پا مینشاندند. حالا امام به یک امام دیگر، حالا امام حسینی که خودش عزیز دردانه پیغمبر بود. رسول الله فرموده که سلامش را به تو برسانم. من سلام پیغمبرم، امامید. خودتان هم مستقیم نوه پیغمبر و در دامن پیغمبر بزرگ شدید.
یک ویژگی خاصی در امام باقر علیه السلام بوده که پیامبر اصرار داشتند هرکه او را دید سلام برساند. در امام سجاد علیه السلام ویژگی خاصی بود. در اباعبدالله ویژگی خاصی بود که پیغمبر هر وقت به او نگاه میکرد، گریه میکرد. در امیرالمومنین یک ویژگیهای خاصی جدای از اینکه هر کدام معصوم امتیازاتی دارد. در امام رضا علیه السلام همینطور. امتیازات... گفتگو بکنیم. یک وقتی باشد بحثهای جالبی هم در آن هست. امتیازاتی که در وجود امام کاظم علیه السلام بوده، موسی بن جعفر و نوع معرفی که نسبت به ایشان بوده.
امام صادق علیه السلام وقتی میخواستند ایشان را معرفی بکنند، از طریق مادری هم... هر امامی را بخواهیم بررسی بکنیم، یک اتفاقاتی در آن میافتدها. این هم نکته جالبی است که از طریق مادری هم هر امام یک ویژگیهایی دارد. امام سجاد علیه السلام از طریق مادری به ایرانیان میخورند. ایرانیان، امام سجاد از طریق مادر. امام کاظم علیه السلام مادرشان آفریقایی بوده. امام زمان علیه السلام مادرشان اروپایی بوده. یک حسابوکتابی در این هاستها، یک حسابوکتابهای اداری. نکاتی در آن هست. مزاجی مثلاً حضرت. اندامی مثلاً امام باقر علیه السلام خیلی درشت بوده، برعکس امام سجاد. یعنی پدر لاغرترین امام و پسر درشتترین امام. پدر که امام سجاد بودهاند، شبی ۱۰۰۰ رکعت نماز میخواندند. پسر که امام باقر علیه السلام بودند، نافلههای نمازهای معمولشان که نافله یومیه بود، نشسته میخواندند. هر کدام از اینها جای بحث دارد.
باز امام صادق از جهت چهره میدیدیم یک امام با یک امام دیگری متفاوت است. از جهت هیکل متفاوت است. علت سن متفاوت بودن حضرت بچهدار شدن است. امام رضا علیه السلام تا ۴۸ سالگی بچه نداشته. عجیب است. همین الان بین ماها عجیب است. شب زمستان بود، خلوت هم بود حَرم، یک جوان عراقی آمد. بزرگوارم بزرگ شده عراق بودند و همسرشان هم عراقی بودند. شما چند سالته؟ ۱۰ ساله؟ ۴۵ سالگی بچهدار شد! دستورالعملی دارد امام رضا علیه السلام که خودشان در آن سن بچهدار شدند. دستور دادند انگشتر فیروزه است که دست راست است. انگشتر فیروزه. انبیای مرد و زن هر دو تا نگین فیروزه را بگیرند، دست راستشان کنند. نیازشان این باشد که پسر، «محمد» بگذارند. محمد گذاشتن.
پیغمبری که ۴۰ سالگی مبعوث شدند. باز به امام نهم که میرسد حضرت ۷ سالگی. حسابوکتابهایی دارد. خدا یک کارهایی دارد میکند؛ ۴۰ سالگی به کار میگیرد، ۹ و ۷ سالگی. یکم مثل امام زمان، ۵ سالگی به ۴۰ نفر نمیرسند کسانی که حضرت را دیدهاند. بعد ۵ سالم که دیگه هیچکس. حسابوکتابهایی دارد. هر امامی یک ابتلائاتی را دارد حمل میکند؛ یک اتفاقاتی. «من مخیّر شدم بین اینکه شیعیان من نابود شوند یا من مبتلا شوم که من اختیار کردم ابتلای خودم را.» این همه سال زندان افتاد. اطلاعات را از شیعه برداشت. اطلاعات مخصوص امام کاظم علیه السلام. و کسی بوده که اینها به عنوان قیام کننده و ۵۰ صفحه است. چون دوستان گفتند که آن بحث ثابتی که چهارشنبهها داریم را میخواهیم مناسبتها که بحث میشود در مورد هر امام، یک بحث جداگانه باشد. ما گفتیم: «چشم، از این امتیازات هر امام.»
مقدمه بحث کلیام بعد. خیلی از شیعیان فکر میکردند که آن قیام کننده از اهل بیت، امام کاظم است و بنا هم بود همینطور باشد. به خاطر این، اطلاعات به هم خورد. قیام کننده امام کاظم. امام کاظم که رفتند زندان، همان غیبت قیام کننده است. غیبتِ غیبت ظهور میکند. حضرت از دنیا میافتادند. دشمنان وقتی که بدن مبارک امام کاظم علیه السلام را روی پل بغداد گذاشتند که: «هذا إمام رفضه.» ظهور میکند. چی شد؟ از دنیا رفت. به شیعیان رساندند که من را کشتند. در زندان این ماجراها بوده.
فاز جهاد هر امامی متفاوت است. موسی بن جعفر علیه السلام از ۳۴ تا اقلاً گفتهاند، تا ۶۰ تا، ۶۰ فرزند بلافاصل از امام کاظم علیه السلام. حسابوکتابی دارد. هر امامی یک جور ابتلائاتی دارد. حالا یک بخشش بحثهای تاریخی است. در چه دوره تاریخی بوده؟ مثل علما، بزرگان. یکی مرحوم بحرالعلوم، یکی مرحوم شیخ بهایی، یکی حضرت امام. وظیفهای داشته، یک کاری را انجام داده. در طول تاریخ، امام، شخصیت امام، امامی یک باری داشته، یک وظیفهای داشته. توسل به اهل بیت، هر کدام یک دری را باز میکند.
نمیدانم چقدر میتوانم حرفم را برسانم. ببینید حَرم امام رضا علیه السلام یک بخشش به این است که حَرم یک امام، حَرم همه ائمه است. زیارت هر امام معادل زیارت پیغمبر است. ولی چون امام رضاست، یک آثارِ در حَرم امام رضا هست که در هیچ حَرم دیگری نیست. مثلاً بزرگان فرمودند که در زیارت سامرا، در سرداب سامرا یک اثر فوقالعاده است. یکی از چیزهای شگفتی که در زیارت سامرا در سرداب سامرا هست، این است که اگر شما یک عملی را در سرداب سامرا شروع بکنید، یک سال بنا بگذارید که عمل را انجام بدهید نور عمل... عمل در سرداب سامرا فقط این اثر را دارد نور عمل. شما را به سال نرسیده برمیگرداند به سامرا. یک سال نشده، زیارت سامرا دوباره نصیبتان میشود. مجرب است. افراد متعددی را... حَرم امام رضا یک آثار تازه در هر حَرمی، هر صحنی آثار خاصی دارد. هر جایش.
علامه طباطبایی رفته بود مسجد سهله در مقام ادریس نماز میخواند. حالی به ایشان دست داد. پرواز کرده بود رفته بود به آسمان. یکی از بزرگان فرمودند که چرا این اتفاق افتاد؟ چون در مقام ادریس، مکان علی مقام ادریس نماز خوانده بود. این اتفاق. مقام خضر اگر نماز خوانده بود، باز یک اتفاق دیگری. حَرم اهل بیت فرمودند که از هر دری یک بار وارد شوید. هر صحنی را یک بار بروید. وارد حَرم شدم. خوب است از پایین پا باشد، ولی آدم بچرخد، جاهای مختلف حَرم. از درهای مختلف، صحنههای مختلف، جاهای مختلفش نماز بخواند. هر جایی اثر خودش را دارد. میترسم بگویم همه الحمدلله.
ائمه یک روایتی دارد که میفرماید: «وقتی عصبانی شدی، جابهجا شو.» میفرمایند که جابهجا که میشوی، هرجایی اثر خاصی دارد. به خدا در هر مکانی یک جلوه خاصی است. جابهجا که میشوی، خدا یک جلوه دیگری میکند. رحمت جدیدی برایتان نازل میشود. از این عص... جابهجایی الان اینجا با آنجا فرق میکند. هرجا یک اثری دارد. مختلفش نماز بخوان. مسجد رزق جدیدی خدا بهتان میدهد. اگر یک مسیر دیگر تهران چند تا مسیر داریم. البته ما رفتیم از یزد و شمال. محسوس آدم میبیند که مثلاً برکاتی که از جاده شمال میآید یک جور است، برکاتی که از جاده تبسم میآید یک جور دیگر است. واقعاً محسوس است.
هر قبری اثری دارد. هر زیارتی یک اثری دارد. هر جایی اثری دارد. هر امامی یک اثری دارد. در عین حال، همه عالم حکم کلی داریم. همه عالم، همه ائمه یک نورند. یک حکم جزئی داریم: هر امام یک کار ویژهای دارد، یک اثر و بروز ویژهای. امام کاظم علیه السلام چیست؟
مقدمه را خیلی طولش دادم. توصیفی که امام صادق علیه السلام از امام کاظم دارند، در مورد هیچ امامی ما نداریم. خیلی بحث بکنم، یک دهه لااقل باید بنشینیم با همدیگر صحبت بکنیم. بحثش یک دهه بحث میخواهد. من حالا امشب خیلی جمعوجور میخواهم به خاطر... عرض بکنم.
روایتش را برایتان بخوانم. صفوان جماّل که خودش آدم فوقالعاده رفقای خاص اهل بیت امام کاظم علیه السلام بوده، میگوید که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «ابا عبدالله، إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ؟» پرسیدم که آقا رئیس کیست؟ پاسخ امام صادق فرمود: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ لا یَلْهُو وَ لا یَلْعَبُ.» صاحب این امر، امام بعد از کسی که اهل لهو و لعب نیست.
همه ائمه مظلوماند. همه ائمه غریباند. ولی مظلومیت امام حسین یک چیز دیگر است. غربت امام رضا یک چیز دیگر است. همه اهل بیت اهل صدقند. ولی صدق حضرت زهرا یک دیگری دارد. به ایشان میگویند: «صدیقه.» صدق امیرالمومنین، صدیق. همه اهل بیت مایه فرق گذاشتن بین حق و باطلند. فرق یک جلوه دیگری است در امیرالمومنین. همه اهل بیت اهل لهو و لعب نبودند ولی امام امام کاظم فرق از ائمه اینجوری نبود. اولین بار از آیتالله جوادی آملی شنیدم. چقدر جالب است. صغیر، کوچک هم بودند. وارد شدم، بچهها ...حالا امام که بچگی ندارد کلاً در سن و سال بچهها. مکه. یک بزغاله مکه کنار امام کاظم علیه السلام بود. حالا بازی امام کاظم چطور است؟ بزغاله بازی میکند. بیشتر با بزغاله بازی میکرد. بزغاله را به سجده میآورد. بزغاله را تربیت میکرد. از بزغاله سجده میگرفت. امام صادق: «پدر و مادرم فداش بشه. این اهل لهو لعب نیست. بازی نمیکند. سرگرمی نیست.»
امام کاظم علیه السلام در بین ائمه ما نماد عقلانیت است. رضا. یکی از مهمترین احادیثی که از امام کاظم علیه السلام ما داریم، حدیث عقلانیت به هشام است که حدیث مفصلی است. یک ماه رمضان هم کم است برای اینکه بخوانیم. مفصلی صفحه روایت. عقل چیست؟ عاقل کیست؟ چرا؟ برای اینکه روبهروی هارون الرشیدی بودند که او هم در بین دشمنان نماد عقلانیت بود. هارون. و این خودش یک بحث. هر امامی این را دقت بکنید، خیلی نکته مهم است. هر امامی روبهروی دشمنانی قرار گرفته که از جنس خودش بودند در مسیر باطل، از جنس خودش بودند در مسیر کارهایی که میشود انجام داد. برای اینکه بفهمیم امتیاز هر امامی چیست، به دشمنش نگاه کن. چرا به امام رضا میگوییم: «عالم آل محمد، عالم پیغمبر؟» عالم پیغمبر به خاطر اینکه مأمون عالم بنی عباس، دانشمند بنی عباس بود. مأمون، دوره مأمون دورهای بود که دشمنان ما علمی آمدند جلو. اهل بیت هم همه اهل بیت عالم بودند. بروز امام رضا.
دوره هارون الرشید دورهای بود که دشمنان با تدبیر آمدند جلو، با برنامه، با نقشه آمدند جلو، با حسابوکتاب آمدند جلو. شیام با حسابکتاب عجیب و غریبی. امام کاظم علیه السلام این را بدانید. حکومت هارون الرشید اذیت. قلمرو بزرگترین حکومت دشمنان اهل بیت بود در طول تاریخ. صدر خورشید نگاه میکرد. هرجا عالم میخواهی باشی، باش. «از مملکت من غروب نداری.» خورشید در مملکتش غروب نمیکرد. شرق و غرب عالم را گرفته؛ پهنا.
امام کاظم علیه السلام که ظاهراً در زندان بودند، چهکارهایی کردند؟ یک نفوذی گذاشتند، معاون اول هارون الرشید به اسم علی بن یقطین. بعد حسابوکتاب، تدبیر. یکی از این برمکیها آمد به هارون الرشید گفتش که این نفوذی است. شما الان بگویید که آقا معاون اول ترامپ نفوذی است. جوک سال! بن سلمان بگویند آقا نفوذی جمهوری اسلامی بوده در آل سعود. ساده است مگر نفوذ کردن در یک تشکیلات اینشکلی؟ بعد حالا آل سعود کجا، حکومت هارون الرشید کجا؟ آن هم رهبر شیعیان در زندان باشد. دیگه.
برمکیها آمدند به رشید گفتند که این علی ابن شیعه است. امکانش نیست، دعای شیعه است. «من میشناسم آهنگ شیعه نبود؟ گردن منو. رگ شیعه بود چی؟ علیبنیقطین که معاون اولشه شیعه باشد؟» نیم ساعت دیگه وقت اذان است. اندرونی. خونش از این پشت دیوار میرویم چکش میکنیم. یک جوری که نبیند، نفهمد. علیبنیقطین آمد آماده وضو بشود. یک نامهای از زیر در، آن پشت یکی بهش داد. نامه را باز کرد. موسی بن جعفر فرمودند: «از لحظهای که نامه دستت میرسد به سبک اهل سنت وضو.» چون و چرا و نیم ساعت دیگه و اینها ندارد. مدل اهل سنت وضو گرفتن. هارون آمد و ایستاد پشت دیوار. هی قربان صدقه... «از تا آخر عمرت مثل خودمون.» چون دشمن بیگدار نیامده است. بله. دشمنهای قبلی پخش نبود، حسابکتاب نداشتم، احمق بودند. بنی عباس حسابکتاب داشتند. دیگه به هارون الرشید که میرسد. هارون و مأمون، یک اوج این ماجرا. رضا. موسی بن جعفر، اوج این ورمه. حسابکتاب، تدبیری، برنامهریزی، کارهای عجیب و غریب. حالا فرصت نیست برایتان همهاش را بگویم.
یکی دو تا فقط بخواهم بگویم جالب است که بحث محاسبه نفس و برنامهریزی از دوره موسی بن جعفر وارد ادبیات شیعه شد. مدیریت زمان. کدام بحث از کی باید؟ مثلاً مجمع تشخیص مصلحت نظام از کی تشکیل دادند؟ خب اینها تشخیص راه بیفتد. نخستوزیری باشد. محاسبه نفس، حسابکتاب، مدیریت زمان از دوره کدام معصوم وارد گفتمان... بفرمایید امام کاظم. حضرت فرمودند: «کسی محاسبه نفس نداشته باشد، لیس لیس منا من لم یحاسب نفسه.» کسی که روزی یک بار یا شب یک بار محاسبه نفس نداشته باشد، از ما نیست. هر امامی یک دوره تاریخی دارد دیگه. شیعه من کسی است که اهل حسابکتاب باشد. هر معصومی یک دوره اضافه کرده. دورهای که امام کاظم اضافه کردند: دوره حسابکتاب، مدیریت زمان.
بخوانم. فرمود: «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعاً.» امام کاظم فرمود: «تلاش کنید زمانتان چهار دوره باشد.» مدیریت شبانهروزتان را چهار بخش تقسیم کنید. «سَاعَةٌ لِمُنَاجَاتِ اللهِ.» اولین وقت، وقت گفتگو با موسی بن جعفر نیست. بعثت پیغمبر، این دورههای سنی. بعضیها میگویند عقبافتاده. یعنی چه؟ مونگولیسم که بیماری است. یعنی چه؟ ۱۲ سالش است در جهت عقلی در دو سالگی مانده. بیماری. بعضیها هنوز در دوره تاریخی شیعه هنوز در بعثت پیغمبرند. نازل شد.
آنهایی به درد امام زمان میخورند که تمام ۱۴ معصوم در آنها شیعه باشد. کسانی که اهل زمانبندی، مدیریت زمان نیستند یا به یک معنا اهل لهو و لعبند، وارد دوره موسی بن جعفر نشدند. یک نکاتی را عرض میکنم. «تلویزیون یحیاهم» نکات بسیار سهمگینی است و سریع رد میشود. غصه نخور.
«مناجات الله.» یک وقتی را باید آدم بگذارد برای گفتگو. ماه رجب اعمال دارد. ماه شعبان دارد. زهرا صلوات شعبانیه دارد. اعمال دارد. ذکر صلوات در طول ماه دارد. مناجات شعبانیه دارد. ماه رمضان که دیگر اصلاً خودش غوغایی است. دعای سحر دارد. دعای افتتاح دارد. دعای ابوحمزه دارد. یک وقتی را آدم.
شیعه موسی بن جعفر این است: دوره حسابوکتاب، دوره مدیریت، دوره برنامهریزی. به دوره برنامه رسیدیم. وقت اولمان برای مناجات خداست. «سَاعَةٌ لِمَعَاشِكُمْ.» وقت دوم و ساعت معاش زندگیش. حالا امر معاش هم درس خواندن است و هم درس دادن، همسر، کار، رفتن اداره، پول درآوردن، خرید، فروش.
«وَمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ.» همش مال یک روزهها. دلار یک روزه. معاشرت اخوان. وقت بگذار با رفقاش. هی مسجد رفتن، بقیه رفیق بشه. مثل مسجدهای ما نیست. خانهمان قم. مسجد. نماز عشا را که میخواندیم، نافلهاش را میخواستیم بخوانیم، بیرونمان میکردند. مسجد اصلاً بستن درش کراهت دارد. شما میدانید چراغ جای اضافه روشن باشد کجاست؟ مسجد خاموش نشود. محل اجتماع برای ارتباط با رفقا.
حالا بحث شبکههای اجتماعی اینها را واردش نمیشوم که برای معاشرت با برادران و دوستان و اینها جواب به درد میخورد یا نمیخورد. «الَّذِینَ یَعْرِفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ.» ارتباط با کیا؟ این رفقایی که میگویم یعنی کیا؟ یعنی کسانی که عیبهایتان را بهتان بگویند. چون در شبانهروزی برای ارتباط با رفقا که عیبهایتان را بهت میگویند. اینستاگرام کنیه. «چگونه روی رفیقم را کم کنم؟» ارتباط که اینجا رفتیم. «تو کجا رفتی؟ بدبخت آنتالیا بودیم.» تلگرام مثلاً گروه خانوادگی بسازیم. همدیگر را... در شبانهروز باید یک وقتی بگذاری برای این کار. در باطنم برای شما خالص باشد. رفقا.
این به چهارمی: «وَ سَاعَةٌ تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ.» ساعت چهارم، وقت چهارم، خلوت برای لذتهای حلال. «فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ.» ارتباط با خانواده، غذا خوردن، استراحت کردن. این هم ساعت چهارم. بعد حضرت نکته خیلی جالب فرمود: «وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى ثَلَاثِ السَّاعَاتِ.» با این چهارمی است که آن سه تا را میتوانی داشته باشی. چهارمی اگر مشکل داشته باشد، آن سه تا چیزی گیر نمیآید. یعنی مناجات با خدا هم اگر وقت لذت حلالت را درست نداشتی، مناجات با خدا نداری. معاشت هم میلنگد. این عقلانیت امام کاظم علیه السلام. خود تعبیر کذب. حالا واردش نمیشوم.
یک تعبیر فوقالعاده. کاظم را میگوییم به چه معناست؟ فرمودند که برای اینکه هر نقشه دشمنان ریختند، حضرت با تدبیر نقشه را... نقشه کاظم. به مشکی که درش را سفت میبندند، چیزی ازش بیرون نمیرسد. میگویند کاظم. فقط فرو خوردن خشم نیست. هرچیزی که لو ندهی میشود کسب زمینه لو دادن باشد، لو ندهی. هرجا یک برنامه لو نمیدهی، این میشود کس.
امامی که نماد برنامهریزی، رودست زدن، لو ندادن، حسابوکتاب. برقرار کرده بودیم آقای امام زندانی. فدایش. از این زندان به آن زندان. بعضی از امامهایی که ما در ذهنمان داریم، نیم ساعت هم نمیشود زندگی کرد. بیمار! الان کجای دلم بگذاریم؟ امام زندگی است. اینها شد مدل موسی بن جعفر. امام عقلانیت، امامی که لهو و لعب نباشد. اسم مسابقه گذاشتن استعدادیابی است. جذاب نبود، برو بعدی. این استعداد یا جذابیت؟ بعد حالا من در مورد استعداد بحث مفصلم در نقد این برنامه باید یک چیزی بنویسم. حالا انشاءالله تمام بشود، مینویسم. استعدادیابی نشد که استعداد که همیشه بصری نیست که. پروفسور حسابی شدن دارد. خیلی باسوادم. مطالعه با دوچرخه میتوانی از اینور بپری آنور نمره میآوری؟ استعداد از سراسر ایران صدای خرچنگ میتوانی دربیاری؟ استعداد لهو و لعب صدای و سیمایی که هنوز به دوره موسی بن جعفر نرسیده.
بعثت به عنوان جزئی از صدا و سیما داریم نقد میکنیم دیگه. به عنوان کسی که خودم را به قول آن آقا فرزند فاز اپوزیسیونی نداریم. افتخارم کلی کارگری با صدا و سیما. «برنامه طنز مسی خوب نگرفتی چه کلمهای؟ صدایش را دربیار.» برنامه طنزم میخواهیم. اینها بالاخره جای خودش خوب است. لذت حلال یعنی این بخشمان. لذت حلال این است یا حکمت. یک نفر میتواند یک ساعت شما را بخنداند، هزار تا مطلب یاد بدهد، هزار تا قاعده یاد. سرگرم بکند. یک سرگرمی داریم، یک سر پختن. سر و پخته بشود. بهلول طناز است. طنز مدل خندوانه و مدل دورهمی و مدل برنامه طنز و استعدادیابی و اینها باید با شاخص بهلول باشد. رفته بالا منبر هارون الرشید نشسته. «چهکار کردی؟ باز چه بازی درآوردی؟» طنز به این میگویند. لهو و لعب نیست. این شیعه است. شیخ خالصم بود، تند و تیزترین تیکه بر دیوانه حرج نیست. بالا منبر هیچی. «من یک ۳۰ ثانیه جای شما به ناحق نشستم!» مسجد ساخته بود هارون. مسجد الحارون. بهلول را گرفتند زدندش، بردندش پیش هارون. ساختی! طنز دیگه. سرگرمی است. سرگرمی است که مغز میپزد. این مدل مدل موسی بن جعفر نیست. مدل عقلانیت.
مفصل است. بازم از رو بخوانم. خیلی قشنگ است. حالا خط آخرش را فقط از رو میخوانم. در نیشابور یک مزار شریفی داریم. وارد روضه بشویم. مفصلی است. مرحوم مجلسی جلد ۴۸ بحار صفحه ۷۳ و ۷۴. نیشابور. نمیدانم حالا عزیزانمان حتماً اهل نیشابور باید داشته باشیم در جلسه. یک مزار خیلی شریفی داریم: بیبی شَطیطه. آقا ما مشرف شدیم. خیلی مزار نورانی و باصفایی است. حتماً حالا نیشابور معمولاً خیلی کسی نمیرود. چون دیگر مشهد میخواهیم برویم. هر دو طرفش من تهران میخواهیم برویم که نیشابور کسی توقف کند. در شهر برود. مشهد هم میآیند دیگر. نیشابور خیلی جاها دارد که هرکدامش واقعاً.
ایشان مال دوره موسی بن جعفر علی محمد بن علی نیشابوری است. من حالا از رویش نمیخوانم چون وقت گذشته. ماجرا را فقط نقل بکنم. ایشان میگوید که تعدادی از شیعیان نیشابور جمع شدند. محمد بن علی نیشابوری را حکم کردند، مأمور کردند. گفتند که: «وجوهات داریم. شما ببر به موسی بن جعفر برسان.» ۳۰ هزار دینار، ۵۰ هزار درهم، ۲۰۰۰ قطعه لباس. محمد بن علی. ۷۰ هزار درهم. «کجاست؟ یک درهم مال من. خمس من. وجوهات من. یک درهم با یک تکه لباس خام.» یعنی یک تکه پارچه خام. «من دارم ۷۰ هزار درهم میبرم آخه یک درهم همیان؟ بار شتر؟ نداشتیم؟ کمر بندش.» خجالت هم میکشید. «بابا این کجا؟»
«خدا از حق خجالت نمیکشد.» ۷۰ تا سؤالی بود به من دادند. «اول امام را تست کن. امام تقلبی نباشد.» برگهها را بده به امام. علامت داشتند بین خودشان که امام را محک بزنند که امام واقعاً امام است یا نه؟ برگهها را میدهی. یک تعدادش را باز کرده جواب میدهد. یک تعدادش را سربسته مهرومومش را نشکسته جواب میدهد. امام صادق علیه السلام وصیتشان وصیت عامی بود. منصور دوانیقی برگشت گفتش که به جعفر برمکی گفتش که: «میروی خانه امام صادق خبر شهادت امام صادق. گریه کرد. خانه جعفر بن محمد.» هر کی به عنوان اول خود منصور دوانیقی، برمکی. بعد همسرشان. بعد عبدالله افطح که بیماری داشت. بعد موسی بن جعفر. مخفی بود. بین شیعیان خاص. میدانستند پسر امام صادق علیه السلام بود. مراجعه میکردند. طرفدار زیاد داشت. بیماری هم داشت. بفهمند کی امام است. گفتند که هر کدام که سرباز نکرده جواب داد. منتظرند رفتم داخل. بعد خیلی هم ناراحت بودم. «ناامید نباش.» «اَلْیَهُودُ وَ النَّصَارَى.» «من حجت خدام.» «تو راه که بودی جواب سؤالات را دادم. نوشتم ۷۰ تا سؤالی که نوشتی. تو راه که بودی اصلاً نمیخواهد باز کنی. ولش کن. آن یک درهم بیبی شَطیطه را به من بده. تو در همین حالت گذاشتی. إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِي مِنَ الْحَقِّ. خدا از حق خجالت نمیکشد. در نام یک درهم با دو دانه به تو داده. درهم فلانی و لباسهای فلانی و اینها هم هست.»
عقلم پر کشید. قطار عقلی. هوش از سرم رفت. «و سلام شَطیطه. سلام من را برسان.» امام زمان آدم برای آدم سلام... «این پارچه کفن و این همی را ببر برایش. تو این همیان ۴۰ درهم است. یک تکه کفن هم از کفنهای خودم. مَن أکفانی. از زمینی که کشت محصول مادرم فاطمه زهراست. پنبه برداشتیم. کفن برای خودم جدا کردم. یک کفن میفرستم برای بیبی شَطیطه خواهرم حلیمه. پنبه را رشته و کفنش کرده که دختر موسی بن جعفر. ۱۹ روز از وقتی که این بهت برسد، این بار بهت برسد، ۱۹ روز تو دنیایی. ۱۶ درهمش را خرج خودت کن. ۲۴ درهمش را هم صدقه. صلات علیه. خودم میآیم نماز میت برای شما نماز.»
بعد به این آقا که محمد بن علی نیشابوری بود: «یا ابا جعفر، وقتی من را در نیشابور دیدی، صدایت درنیاید. آنجا صدایت را درنیاور. ورد و دل اموال الی اصحاب.» این پول را برگردان به اصحاب. یکی یکی باز کن. نقل میکند روایت را. آخرش میگوید که وقتی برگشتم خراسان دیدم که همه اینها طرفدار عبدالله افطح شدهاند. فقط سلام حضرت را رساندم. همان ۱۹ روز را عمر کرد.
«فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ شَطِيطَةُ إِلَّا بِعِیْرَ لَهُ.» دیدم امام کاظم علیه السلام سوار بر شتری آمدند. وقتی که از تشخیص او فارغ شدند، سوار شتر شدند. حرکت کردند و راه افتادند. این پیام برای من و شماست. داشته باشید. فرمود: «عَرِّفْ أَصْحَابَكَ وَ قُرَاءَهُمْ مِنِّي السَّلَامَ.» «سلام من را بهشان برسانید.» «وَ قُلْ لَهُمْ هَذِهِ الْجُمْلَةَ مِنْ قَوْلِي.» «این جمله را از قول من موسی بن جعفر بهشان بدهید.» «إِنِّي وَ مَنْ يَجْرِي مَجْرَايَ مِنَ الْأَبْنَاءِ لَا بُدَّ لَنَا أَنْ نَحْضُرَ جَنَائِزَكُمْ.» «من و امامان بعد از من وظیفه داریم بیاییم کنار جنازه شما.» تشییع جنازه علما، بزرگان. قدر بدان. امام زمان حضور دارد. این شهدای مدافع حَرم، اولیای الهی. تشییع جنازه. مراقب خودتان باشید.
حالا این امامی که وظیفه میداند که در تشییع جنازه همه شیعیان شرکت بکند، خودش را چهشکلی تشییع جنازه؟ از سیاهچال زندان، جسد مبارک درآوردن. چهار تا از این کارگرها. گفتند اراذل بودند. کارگرهای باربرها بودند. در خیابان: «عَلَیْهِ النِّدَاءَ الذُّلَّ.» تعبیر این است. ذلتآمیز. زیر تابوت را گرفتند با تعابیر ذلتآمیز. بدن موسی بن جعفر را آوردند. سه روز گذاشتن روی زمین. استخفاف!
که بعضیها آمدند دیدند که این تابوت خیلی سنگین است. باورشان نیامد تابوت موسی بن جعفر با ششم حضرت وزنی ندارد. تعجب کردند باز کردند دیدند این بدن هنوز در غل و زنجیر است. تشییع جنازه کردند موسی بن جعفر را. در روایت دارد. این را بگویم عرضم تمام.
در روایت دارد که امام رضا علیه السلام بنا به وصیت امام کاظم پدرشان، شبها در دهلیز منزل میخوابیدند. پشت در اصلی. زن و بچه زیادند. حس امنیتی داشته باشند. امام رضا علیه السلام پشت در ورودی، ورودی منزل. آرامشی حاصل زندهام. در قید حیاتم. تو شبها در دهلیز بخوابی. اینها اهل خانه نقل کردند، گفتند که یک شبی که مثل امشب باشد، یک هو دیدم که امام رضا علیه السلام در بساط نیست. در بستر نیست. درهم شدند. فهمیدند خبری است. امشب امام رضا علیه السلام سر جایشان نخوابیدند. فردا ظهرش امام رضا علیه السلام آمدند. همه سراسیمه، نگران گفتند: «چی شده آقا جان؟» مادر احمد بن موسی که در شیراز دفن است، حضرت شاه چراغ. امام کاظم علیه السلام امانتها را داده بودند دست مادر احمد. داشته باشید این روضه را. شاید نشنیده باشید. از اینجا میخواهم وارد روضه بشوم.
امام رضا علیه السلام قبل از اینکه با کسی حرف بزنند، خبری بدهند، آمدند پیش ام احمد: «ام احمد، وصیت پدرم را به من تحویل بده.» هیچی نگفتند که پدرم از دنیا رفت. کشتند. مسموم کردند. تعبیر روایت این است. همین که شنید ام احمد این را، لطمه به صورت زد. به صورت کوبید. گریبان را چاک داد. از حال رفت. حتی خبر شهادت را نشنیده. بدنی ندیده. تشییع جنازهای ندیده. تابوت را ندیده. غل و زنجیر را ندیده. فهمید موسی بن جعفر از دنیا رفتند. این طور از خود بیخود شد.
لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عبدالله.
دارد تمام میشود. روضه آخر ماه رجب باشد. اواخر ماه رجبمان باشد. «بابا جان یا اباعبدالله.» آقازاده شما موسی بن جعفر درسته اذیت شد. در زندان سختیها دید. آزار دید. خسته شد. این اواخر دیگه دست به دعا بلند کرد: «خَلّصْنِي.» سجده هارون. خدایا من را خلاص کن. ولی تنها چیزی که در وصف مصیبت موسی بن جعفر هست، از این جهت که بدن حضرت تحت فشار بوده باشد، این است که «مَمرور شد.» «مَرّ دَف پای موسی بن جعفر مَرْضُوض شد.» نمیدانم آمادهاید من روضه بخوانم یا نه؟ «فَبِیمَنْ مَرْضُوض.» یعنی چی؟ به این استخوانی که کوبیده میشود، پودر میشود. بدن موسی بن جعفر آنقدر که در این سیاهچال نمناک. زیاد میشود. لا اله الا الله. زندان نمناک بود. اباعبدالله حرامزادهها ۱۰ نفر بودند. اسبها را نعل تازه زدند. آمدند پیش عبیدالله. «هموزن اسب ما به ما طلا بدهی؟» اسبها. آنچنان در این بدن تا استخوانهای... السلام علیک اباعبدالله. ارواح التي بفناء عليكم مني سلام الله. اب ما بقيت وبقي الليل والنهار. آخر عهد مني لك السلام.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...