‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی اَمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
درباره محرم و امام حسین (علیه السلام) یک نکتهای مهم میشود که ما باید توجه داشته باشیم: اینکه عزاداریها، این مراسم و این جلسات تبدیل به یک عادت سالیانه نشود. یک عادت، یک سنت اجتماعی که حالا همه انجام میدهند، ما هم مثل بقیه انجام دهیم؛ این شکلی نباشد. آخر همه سیزدهبهدر دارند، همه شب یلدا دارند؛ خیلی هم برایمان فرقی نمیکند که علتش سنتی بین مردم است. محرم مشکی میپوشیم، محرم دسته میآید، عزاداری میرود هیئت، خب توی ماشینها شب ذیحجه بزنوبکوب است؛ تا شب ۳۱ ذیحجه بزنوبکوب عروسی، از فردا شب بزنوبکوب عوض میشود و اولین محرم که میشود، ماشینها مداحی میزنند، توی خیابانها بزنوبکوب دیگری است و خیلی هم مثلاً توجه به آن نباشد.
بیایید بالا که از یک ماه قبل از محرم باشگاه پرورش اندام، آرایشگاه، میگویند قبل از محرم مراجعهها چند برابر میشود. محرم، در دانشگاه هنر تهران به من گفتند: «من مستندی برای محرم ساختم. بیشترین مصرف لوازم آرایشی فروشش توی کشور، توی دهه اول محرم است.» نه به خاطر اینکه مصرفش زیاد است؛ چون رفتوآمدها زیاد است، توی خیابانها... خب، این سطح استفاده ما را از محرم میآورد پایین؛ در حد یک سنت فامیلی، یک سنت ملی، حالا مردم از قدیم اینجور بودند، ارتباط برقرار شود؛ همین قدر که این مشکی پوشیده، حتی برای خودنمایی هم، «خودنمایی هیئتم بیاد، برای خودنمایی هم بیاد، همینم بیاثر نیست.» یک اهل دلی یکی از این جلسات قم شرکت کرده بود، هر شب میرفت. شب اول، دوم، سوم، چهارم، موقع سخنرانی، مداحی، چند نفری میآیند. یهو جلسه عصبانی شده بود: «من دارم دونه میپاشم کفتر جهت کنم. به تو چه که ناراحتی این شامی که من بودم، دونه پاشیدم برای کفتر؟ همین که لقمه من را میخورد، به من علاقه پیدا میکند. سالی یک بار...» بعضیها همین هم به مذاقشان خوش نمیآید. توی این فضای مجازی چه جور خودشان را تکهتکه میکنند؟ به تمسخر میگیرند. عکس یخچال انداخته: «یخچال... همه غذا... لحظات ملکوتی محرم نزدیک میشیم.» چقدر برای قیمههای محرم، غذای نذری، جوک میسازند؟ چقدر کاریکاتور درست کردند، درست کرده بودند: «همه قابلمهها...» توی آدم نفهمی که فقط میآید برای غذا گرفتن. خب همین که دشمن، دشمن امام حسین و آدمهای نطفه آلوده و لقمه آلوده بهشون برمیخورد، فضیلتی است. توی همین... همین که چشم ندارد ببیند که به خاطر شام هم بیاید توی مجلس امام حسین. نقطه بالاتر یا افق بالاتر نشان دهیم؛ پایینیها را میکوبیم. این حماقت است. یعنی چی به خاطر سفره؟! نه! با دست و پایت هم. اگر این پذیرایی پیادهروی اربعین نبود، مگر چند نفر آدم باز هم پیادهروی اربعین را میرفتند؟ خیلیها هم هستند به عشق کباب ترکی توی راه میآیند. به عشق اون ماهی که میدهند و به عشق فلافلهای آنچنانی و کبابهای آنچنانی. چند تا مشتری دارد؟
الان امام زمان که به کسی چیزی نمیدهد، مگر چند تا مشتری پای ذکر امیرالمؤمنین یا حسین؟ میگویند: «برو امیرالمؤمنین.» اسمش میآید. وقت هُل دادن و کار کردن است. آنجا مگر چه خبر است؟ خیلی حرف عجیب و مطلب... جاهایی که پای تعظیم شعائر در میان است و هویت شیعهبنده بیناست. جاهایی که اهل بیت فرصت تبلیغاتیشان است. جایی که میتوانند شیعه را تبلیغ کنند. آنجاها جاهایی است که مردم خیلی زود حاجت میگیرند. برای همین طرف به خاطر گرفتن حاجت میآید توی این سیکل تبلیغاتی، پول خرج میکند. ساخت عتاب این شکلی است. این جمله را آقای بهجت موقع تعویض گنبد حضرت معصومه فرمودند. مردم دیدند که: «آقا! ما هر وقت پول میدهیم برای ساخت حرم، ساخت گنبد و اینها، زود حاجتمان را میگیریم. جاهای دیگر، مثلاً کارهای دیگری میخواهیم بکنیم، خیلی طول میکشد. جاهایی که عظمت شیعه و تبلیغ شیعه و اعتبار شیعه هست، سریع حاجت میگیریم.» سرمایهگذاری پیاده روی اربعین، همه اینها میگویند: «ما تا اربعین سال بعد نشده، حاجتمان را میگیریم.» یک نفر، دو نفر، ۱۰۰ نفر، ۱۰۰۰ نفر، چند میلیون آدم. برای چی؟ چرا مثلاً طرف فلان چله را که برمیدارد، کنج خانهاش، این قدر زود حاجت نمیبیند؟ اینجا میآید سرمایهگذاری میکند. مجلسی را قربانی میکند، سفره پهن میکند، زود حاجت میگیرد. البته شرایط از بچگی. من الان کلاس توسلات ما خیلی بالاتر آمده. سفره حضرت ابوالفضل. خب، ابوالفضل... خود اهل بیت باید... حضرت ابوالفضل حاجتدهیاش یک چیز دیگر است. میان اسراری برطرف. سال به سال کاری به امام حسین و هیئت و اینها نداشت. یک سفره میانداخت، یک غذای... حاجت گرفتن. این شکلی نباشد. این غوغا! تعجب میکردم. ۱۰ تا صدای روضه توی هم قاطی بود. توی کوچه کوچولویی که حالا مثلاً کلاً شاید ۲۰ تا خانوار باشد، ۲۰ تا خانه باشد. سر کوچه مجلس، روبرویی اینها دهه اول، اونها دهه دومند. یکی دهه سوم. عجیب و غریبی است. به سادگی مجاب میکند نسبت به چیزی، قبول بکند کسی، اون هم دست توی جیب بکند، خرج بکند. اثر میبیند. اثر فوری میبیند. در واقع مهندسی خدا، اهل بیت، مهندسی کردند. مجالس سرپا مانده. جلسات، هیاهو سرپا، ولی ما باید به همین حد اکتفا بکنیم؟ به همین حدی که بیاییم حاجتمان را بگیریم؟ مشکلمان برطرف بشود؟ بچهدار بشویم؟ قرصمان داده بشود؟ مریضمون خوب بشود؟ که همه اینها را باید بگیریم. کوچکترین مراسم توسل، سفره اطعامی که پهن میشود برای خانهدار شدن، دستورات بزرگان، مجلس برای امام جواد (علیه السلام)، سفره...
پرت نکته این است که ما نباید به این سطح قانع باشیم. سطح بهرهوری را از محرم بالاتر ببریم. دهه اول محرم و مهدی اباعبدالله، یک دوره کوتاهمدت ویژه برای سیروسلوک است. البته حاجتمان را هم میدهد.
«دوندگی چو گدایان به شرط مزد، که خواجه خود روش بنده پروری داند.»
مجلس امام حسین برای چه سلوک است؟ یک راه میانبر برای آنهایی که یک سال کار میکنند، زحمت میکشند، مراقبه میکنند، تلاش میکنند. محرم میآید جرقهای بزند، بگیرد، بسوزاند، ببرد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان تعبیری دارد. این تعبیر مال استاد قاضی و در رساله الولایه که کتاب عرفانی است، تعبیر اینکه مکتب اهل بیت، مکتب احراق (احراق یعنی سوزاندن) است. مکتب احراق یعنی چی؟ روشهای تربیتی و اخلاقی مکتبهای دیگر این جوری است که مثلاً شما یک صفت بدی داری. صفت بد این آثار بد را بخیل که شدی، رفیقات را از دست میدهی. فضای مدرن، ما دست و دل باز باش، دوستات زیاد. عوامل راهکارهای جذب دیگران، کتاب مینویسد، بند غربی.
طریقه حکما، انبیا میآید آثار اخرویش را: بخیل نداشته باش، آخرتت. آثار طریقه احراق، میسوزاند ریشه را. ریشه تعلق به دیگران. مگر مال من و خدا نیست؟ به تو چه؟ کتاب ذخیره میشود. تعلق را میسوزاند. غرض تکبر. تکبر کنی؟ خب آدم مثلاً سعی میکند که خیلی رفتار متکبرانه، ادای تواضع، کفش دو نفر و... ولی روش خدا و اهل بیت این است که میسوزاند ریشه را. میگوید: «تو اصلاً هیچی نیستی که بخواهی تکبر بکنی.» امیرالمؤمنین: «کسی که اولش نطفه بوده، آخرش جیفه.» اول نجس، الان هم حامل نجاسات. ادرار، مدفوع، خون، و منی. مکتب احراق.
این مکتب احراق جذبه است. جزیره اولیا خدا عمدتاً یا در حرم و زیارت اباعبدالله الحسین، مجلس ذکر اباعبدالله. حاجت میگذارد میرود. مجالس میگیریم میرویم. اینها میگویند: «چیزی میگذارند میروند.» خودش را میگذارد میرود. این جمله را من برای شما گفتم: «از اهل بیت توی زیارتها، توی مجالس، دست خالیشان را بخواهیم.» اینجا کسی از پشت در، در را باز کرده، یک دستی آورد بیرون. صاحبخانه اگر دستش پر بود، علامت چیست؟ بگیر و برو! در را باز کرد، روی دستش یک ظرف غذا، یک تکه پارچه، یک قابلمهای. دست خالی را آورد بیرون. یعنی چی؟ زیارت از اهل بیت دست خالی را بخواه. بگو: «بگیر، بیام مجلس امام حسین دهه اول برای اینکه بسوزانیم هرچی غیر از خدا...»
اثر ویژهای است که امام حسین سلوک کند. توی این یک دهه، استثنایی فرصت به طهارت است. اینقدر که توی این دهه اول طهارت هست، شاید توی کل ماه رمضان نتواند نباشد. پیامبر اکرم میفرماید: «فان الله عزوجل جعل ذکرنا اهل بیت شفا.» مجلس ذکر، ذکر مصیبت، ذکر فضائل. مجلس ذکر امام حسین. ذکر میگوییم. توی سینهزنی ذاکر است. ذکر ذکر اهل بیت خاصیتش چیست؟ خدا ذکر ما اهل بیت را عامل شفای سینهها قرار داده. اون بیماریها را بود. کدام مدل شفا؟ مکتب احراق میسوزاند ذکر شفایی که آدم این همه دربهدر اینور اونور است. از چه کسی؟ این را کسی استفاده میکند که این درگیریها و: «دوست داری یک حرکتی از ادارهای که بیرونم کردند، فقط برگردونم اداره. پیدا بکنم من رفتم حرم امام رضا کجا گریه کردم رسمی بشوم توی محل کارم نامه محرمانه ولی خیلی خوشحال شدم گفتم چقدر زود حاجت گرفتیم و اینها. دسترسی به اطلاعات محرمانه. فقط دسترسی به اطلاعات محرمانه. استفاده آدم این است: تیم ملی فقط ما را انتخاب بکند. بازیکن فیکس تیم بشویم. از روی نیمکت در بیاره.» یکی از این آقایان داشت توی پیادهروی اربعین پیاده آمده، جام جهانی. قدم به قدم. بستگی به خود ما دارد. با چه سطحی و با چه انگیزه و با چه دغدغهای این خاصیت را دارد؟ اینقدر از این مجلس برمیخوریم.
«چه سینه آدم محسن به جان الصلوات علینا ماهیتاً للوزار و ذن، قرص محو گناه صلوات.»
ما اهل بیت برقرار کردن با اهل بیت، وزر را از شما محو میکند. گناه را از و مطهرت من العیوب، تطهیر میکند از عیوب، و مضاعفت للحسنات. حسنات. اگر من آمدم و از این دهه اول این استفادهها را نکردم، «گر گدا کاهل بود…» تفسیر مثل اینکه توی این فضای مجازی، توی اینترنت همه جور مقالات علمی هست. نمیگویم حالا اونایی که فیلتر است، خب این همه استفادهاش را از این فضای مجازی. فیلمهای طنز صبح تا شب دارد. مقالات علمی. آخرین مقاله آمده. مقالات کیهانی که دارد منتشر میشود. اونها را میخواند. تاثیر ندارد. این استفاده را دارد میبرد. آخرین جوک و چفنگیاتی که تولید شد. ۱۰ روزی آشپزخانهمان تعطیل است. غذای مفتی میخوریم که خوب هم هست. البته در طول سال استفاده میکنیم. یک سطری از استفاده است. نه یک جذبهای میگیرد توی این دهه، یک آتشی میزند، میسوزاند، سیر و سلوک میکند. باید داشت.
زیارت عاشورا شروع میشود. بسیار اهمیت میدادند بزرگان. هر روز زیارت عاشورا با صد که روز عاشورا توی مجلس باشد. یعنی همه را توی یک جا انجام بدهد. ۲۰ برای گذاشتن اربعین. سلامش را توی حرکت، توی راه. روز، از طلوع آفتاب لعن و سلام. غروب نخورد. بعد مغرب نخورده. ولی اگر خورد، بعد مغرب اشکال. حامل جذب اول محرم خودش غوغاست.
انس بن القاسم الحضرمی: «ورد ابی عبدالله علیه السلام فی اول ولایة ابی جعفر فنزل النجف.» در اوایل حکومت ابی جعفر منصور، منصور دوانی، امام صادق (علیه السلام) حرکت کردند به سمت کوفه رد نجف. «یا موسی اذهب الی الط...» به موسی حضرمی حضرت: «نجف که پیادهروی کربلا.» این طریق برو. «طریق اعظم علی ال...» سر راه قادسیه. قادسیه کجا بود؟ نجف برو سر جاده.
یک آقایی میآید از سمت کربلا. «فاذا دنی من...» وقتی بهت نزدیک شد، بهت نزدیک شد، بهش بگو که: «اینجا یکی از آقازادههای رسول الله هستند، یدع...» یکی دارد سمت کربلا میآید. نوه پیغمبر منتظرت است. امام زمان بیارش. میآید خبر، برنامه، نقشه. نقشه را کی بهش دادند؟ از روز ازل به امام صادق گفتند: «فلان تاریخ، فلان جا، یک مأموریت شما نسبت به این آقایی که کربلا دارد میآید، داری.» «و الحر شدید.» هوا خیلی گرم بود. «فلم ازل قائماً حتی...» خیلی هوا گرم است. هرچی منتظر شدم خبری نشد. دیگه گفتم که: «و انصرف و دو...» گفتم که دیگه برگردم. «شبه رجلن علی غیر...» انگار یک آدمی روی شتر. «حتی دنا من...» آقا رسول الله، از نسل پیغمبر با شما کار دارد. فقط به من گفته بیایم اینجا بشینیم و گفته شما میآیید. «قال: اذهبنا الی...» شترش را نزدیک خیمه امام صادق (علیه السلام) چطوری شد؟ گذاشت. «قال: فتفتحا بابی فدخل الاعرابی.» این بادیهنشین، آدم بادیهنشین نزدیک شدم، جلوی در خیمه. «اسمع و الکلام.» ببینم چی میگویند؟ خصوصی بوده گفتگو. صدا را فقط میشنیدم. «من عین القدیم من...» از کجا میآیی؟
«قال: جئت زائراً للح...» گفت که: «نرفتم زیارت. البرکة فی انفسنا و اهالینا و اولادنا.» زیارت بکنیم. خودش برکت را میدهد به خانوادهمان، به خودمان، به بچههایمان، مالمون و اولادمون، معیشتمان، حاجتمان. «کانها فصل...» یا اخی! «مانا، ای برادر یمنی! همچون یمنی، ای برادر یمنی! حالا بهت بگویم چیست؟ گیرت آمده بیشتر از اینی که میخواهی قصد زیارت.» «قال: زیارة ابی عبدالله علیه السلام تعدل حجةً مقبول.» زیارت حسین. تو برای زیارت رفتی سلام بدهی. برای چی؟ «نوشتم مقبول.» حجی که مقبول است. حج مقبوله. یک عمل تو بخواهد مقبول بشود، قبول بشود، چقدر سخت است؟ خدا از هر کسی قبول نمیکند. آن میگوید: «کربلا رفتی، حج مقبول داری.» یعنی کربلا رفتی، جز آدمهای با تقوا به حسابت آوردند. متقی شدی. بعد حج آدمهای با تقوا را برایت نوشتن. معمولی. حج مقبوله نوشتن. اینقدرها که میروند حج، یک گوشی خدا گیر میدهد. زیاد دارد شلوغی، رفت و آمد، گرم، سر و صدا، همه توی همن، ازدحام. میزند سر یکی کل حجش میپرد. «فسوق و لاجدال فی الحج.» کربلا رفتی حج مقبول بهت میدهند. قبول میشود. خیلی سخت است. خیلی خودش را کنترل کند توی این حجم، مقبول بشود. میرفتی سلام دادی. «حج متقبل، ذاکیت مع رسول الله.» حجت قبوله، مقبول، متقبل، ذاکی. همین جور با سیر تصاعدی دارد توی ملکوت سیر میکند. یکی متوقف نمیشود با پیغمبر هم. «فتعجب من ذالک یمنی.» یمنی تعجب کرد. «فقال علیه السلام: حضرت فرمودند که ای و الله، حجتین مبرورتین متقبلین.» آره، به خدا دو تا حج. دو تا حج مغرور. مقبول نگفت. مغرور بالاترین درجه، بالاتر. خدا قبول میکند. دقیقاً همون که خدا میخواهد. مغرور، مقبول، ذاکی.
دوباره تعجب کرد: «آقا دو تا؟» اباعبدالله علیه السلام: «یزید رفتم بالا، بالا، بالا تا سی تا رفتند. حتی قال ثلاثین حجةً مغرورت متقبل ذاکیتا.» عدد کثرتش بستگی به خودت، درجه معرفت، آتیش وجودت دارد. بینظیر فرمود.
مجلس روضه میرفتی، این توی کتاب «رحمت واسعه» ایشونه که چاپ شده. آقای بهجت حرف بیحساب نمیزند. حرف نمیزد که بخواهد بیحساب حرف بزند. مجلس روضه میرفتی، ازت پرسیدند کجا داری میروی؟ نگو میروم مدرسه. بگو میروم حرم. حرف.
حالا مجلس روضه که میآید، حج ذاکیت. نه یکی، دو تا. توی یک قدم. چه دردی دارد؟ به روی ما. از دست خالی. غوغای «نفس المهموم لظلمات.» گریه کنی، «نفس المهموم آهنگ نفس.» این نفسی که میزنی هم، هم، هم پیدا کردی نفس که میزنی، خدا برایت تسبیح مینویسد. تسبیح یونس نبی افتاد توی شکم نهنگ. اگر تسبیح نمیگفت، اگر تسبیح نمیکرد، تا قیامت نگهش میداشتند. حالا یونس توی شکم نهنگ، توی حمام دریا. تصویر: «لا اله الا انت سبحانک ان کنت من الظالمین.»
اباعبدالله، نفس میزنی، همون تصویر برایت حساب میکنند. «نفس المهموم.» این هم حمل پیدا کرد. نفس میزند تسبیح است. حالا نفس هم نزنی، خود این همش برای ما، همین که غم دارد. این عبادت با این بدن مجروح اباعبدالله. انگار هر زخمی سیصد و خوردهای زخم. از شمشیر نیزه املا. دیگه جای زخم پشت اباعبدالله بود. اونم زخم گونی بود که شبها برای فقرا اذان میگفت. این زخم پشتش خوب بود. یک زخم کهنه. هر چاکی که به این بدن وارد شد. خدا فقط خودش میداند که خیمه اباعبدالله حسین چیکار کرد. شب جمعه آخر، وارد آخرین شب جمعه از کربلا جامانده. برای مجالس، کتاب برسد به مجلس روضه. اونجوری که امام صادق به موسی حضرمی میگویند: «برو بغل جاده، بهش بگو بیاید، منتظرش هستند. چشم راهشند. رزق برایش گذاشتند کنار.»
امام زمان هم بفرستند. بگویند: «برو فلانی را بردار بیا، هیئت رهبری. کارت خصوصی فرستادند برای شما.» بگویم ۲۰ نفر، ۳۰ نفر بودن. «فلانی را هم دعوت.» چه حسی پیدا میکند. امام زمان توی خیمه مجلس دارد. ظهر عاشورا. اون حس و حال.
السلام علیک یا اباعبدالله، فلق و النهار! آخر العهد منی یا حسین. سلام علی الحسین و علی بن الحسین و اولاد الحسین و اصحاب الحسین.
بیعاطفه در رها دوباره از شب رنگ کربلا رسیده در همه جا/حضرت عشق قسم به ساعت گریه قسم به ساعت شوق حرم تا دلم روشن کربوبلا دلم را دوباره سیدالشهداء صدا صدای قدیمی طبل فضا فضای... ولی چه دلگیر دوباره قافلههای ثارالله برات/دوباره به چشممان دادند یا حسین گریه را نشان دادند/خیمه کربلا اینجا خون آمد آقا صدای کردی برای لیاقتی بدم تا روضه تو باشد مادرت عناداتی که فقط درم بگیر دست مرا وقت خسته در شکسته بالیا مرا/غربت به انتهای خود بردی شبی که سرای خود مانده غم در رواق تو جاری هنوز داغ تو بین باغ تو صدای مرثیه آبآب صدای گریه طفل رباب هنوز هم غم لب تشنه لب سقا هنوز چشم حرم در مصیبت دریا امید میرود به قربانت میرود زدیم الله/شکسته قلب حرم یا مجیر شب جمعه از آسمان زمین در کنار فقط تیغ تشنه میبارد صدای من صدای روضه انگار گمان حوالی گودال الله/چه میبینم شهدا گردی عزیز فاطمه کردی/آخه شاهی ز ایام حج حاجیها میروند طواف. داره کعبه مثل الکعبه امام را مثابه میکنند. مردم باید اقیانوسم. دیگه نمیرود خوشبو کردن. معطل کردن کعبه را بالاتر میزنند. یکم میگیرند پرده را بالا میزنند. صاف میخواهم بروم توی روضه. اصلاً مقدمه. یک وقتی پیراهن را داد بالا سیاره ما ابی عبدالله بالا کعبه برسد. دنبالش کردند. خون پیشانی را پاک کنم. چون خون پیشانی و صحنه را ببینم. اباعبدالله. عربی بلند بود. وقتی بالا میآمد زیر دشت معلوم میشد. همین که رها کرد سمت ابی عبدالله، به خدا دوست دارم پای این مقتل بمیرم. آرزومه با این روضه بمیرم. خیلی سنگین است. داد بزنی سینه ابی عبدالله. هر کاری کرد نتوانست چیزی را از سینه در بیاورد. دید تیر از جلو، از عقب. من فقط یک چیزی بگویم باشد. یک همچین سینهای. دیگه با چک.
یا الله! یا رحمان! یا رحیم! یا علی! یا الله! عجل لولیک الفرج.
به ابی عبدالله، به بدن پارهپاره ابی عبدالله، جگر خواهرش. فرج را منتقل قرار بده. بفرما. شب اول ابی عبدالله. فری کامل عنایت بفرما. دشمنان دین اگر قابل هدایت هستند، هدایت بفرما. در را بفرما. برای...
در حال بارگذاری نظرات...