
جلسه یک : ربیون چه کسانیاند و چگونه همراه پیامبر میشوند؟
در این سه جلسه با محور آیه ۱۴۶ آلعمران بیان شد که ربیون در برابر سختیها دچار وهن، ضعف و استکانت نمیشوند و با صبر ادامه میدهند. ریشه اصلی خستگی و دلزدگی، تعلق به دنیا و مادیات معرفی شد که باعث وابستگی و مقایسههای بیپایان میشود. برای خستگیناپذیری باید دل را از دنیا تهی کرد، اهداف بلند داشت و اهل جهاد و تلاش مستمر بود. نمونههای تاریخی از استقامت اهلبیت علیهمالسلام، بهویژه امام حسن و امام رضا (علیهماالسلام)، الگوی این روحیه دانسته شدند.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
حسرت های روز قیامت
ای کاش با پیامبر رفیق بودم !
ربیّون چه کسانی هستند ؟
پیامبر مربی چه کسانی می باشد ؟
حسرت و ندامت سلاطین در لحظات آخر عمر
ویژگی های یاران پیامبر
سختی های دینداری در آخرالزمان
تحمل سختی ها توسط زائرین اربعین به عشق ابا عبدالله الحسین علیه السلام
حسرت بر مقام زائرین اهل بیت در قیامت
هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلا بیشترش می دهند
قواعد محبت اهل بیت بر دوستانشان
تفاوت ظرفیت افراد در تحمل بلایا
یاران واقعی در سختی ها جا نمی زنند
نزول مصیبت به قدر طاقت
اجابت برای مضطرین
توجه محض حضرت ابراهیم علیه السلام به خدا در هنگامه بلایا
امداد الهی کی فرا می رسد؟
تبسم دائمی پیامبر در دیدار حضرت فاطمه سلام الله علیها
پیام عملی پیامبر در نوع رفتارشان با امام حسین علیه السلام
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه فال طیبین طاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین رب اشرح لی صدری و یسرلی امری ولل عقدة من لسانی قرآن کریم یکی از حسرتهایی که در مورد روز قیامت نقل میکنه اینه که اونجا حسرت میخورند همه به اینکه چرا ما به پیغمبر رفیق نبود یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ای کاش ما با پیغمبر بودیم ای کاش رفیق پیغمبر بود همراه پیغمبر راهمون راه پیغمبر بود کنار پیغمبر میرفتیم دستمون تو دست پیغمبر این حسرتیه که همه میخو حالا اینجا به ما گفتن چه کار بکنیم حسرت نخوریم یا نه بله گفتن یه آیه دیگه داریم تو قرآن که معرفی میکنه کیا با پیغمبرند کیا همراه پیغمبرند این راهی که اگه بری عمر حسرتشو نمیخوری حس جا موند نداری راهشو تعریف کرده من این آیه رو بخونم و این دو سه شب رو با هم یه کمی ورز بدیم چی میخواد سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۴۶ وک ای من نبین قاتل معه ربیون کثیر همراه پیغمبر یه عده هستند اینا ربیونن ربیون تربیت شدههای پیغمبر پیام نور تربیت کرد اصلاً مربا رو میگن مربا تربیت میکنه پوست پرتقال برمیدارن مربا درست میکنن سطل زباله بوده با پوست هندوانه درست میکنند پوست نمیدونم با چیزهای مختلف نمیدونم دیدید مرباها رو یا نه تربیتش میکنم مربا میشه مربی مربا میسازد تربیت تربیت یه آدمی که گل میکاره این تربیت میکنه از کود بدبو دیدی کوچه بوی بدی میده کود انسانی البته منظورم نیست کود حیوانی از کود بدبو گل رز در میاره میشه تربیت بذر رو میکاره تربیتش میکنه پیغمبر مربی تربیت میکنه چی تربیت میکنه آدم تربیت میکنه آدم یعنی چی آدم یعنی اینی که میگه فما و هنو لما اصابهم فی سبیل الله و من یه درخت میسازم هرچی طوفان اومد هرچی باد اومد هرچی تبر زدن هرچی سنگ زدن از جا کنده نمیشه این میشه آدمی که پیغمبر آدمی که همراه پیغمبره این مدلیه این شکلیه سفت سخت محکم فولاد هرچی غیر این باشه قیامت حسرت میخوره آدمای شل و ول قیامت حسرت اینا که با یه باد میرن اینایی که زود پنچر میشن اینایی که کم میارن ببین حیف شدم نباید ولش میکرد پیغمبر گذاشتی رفتی چی گیرت اومد کیو تا حالا دیدید این مسیر و این خطو ول کرده باشه درشت تر تمیز درست حسابی گیرش اومده باشه و همیشگیم باشه براش تو همین دنیاش حسرت میخورم حالات این سلاطین رو بخونید جالبه کتاب نوشته حالات سلاطین لحظات آخری که اینا حرفای آخری که زدن مامون چی گفته هارون الرشید چی گفته منصور دوانقی چی گفت خلیفه اول دوم بقیه همشون تقریبا میشه گفت بلا استثنا اونایی که تونستن حرف بزنن همشون همه با تشدید میگم همه همه با هم گفته بودن آقا اشتباه آقا تو که دیگه عشق و حالتو کردی کیف و حالتو داشتی سلطانیه بدبخت برای چی حسرت همین جا میخورن چه برسه به همه شارلاتان بازی درآوردیم لای کشیدیم فیگور از خودمون نشون دادیم بازی درآوردیم خلق الله رو گول زدیم اینجا کی حسرت نمیخوره اون که سفت وایمیسته خوب سخته دیگه ببین وایمیستی سخته سخت نیست آقا سخت نیست گناه نکردن الان تو این شرایط سخت نیست فرمود دینداری آخرالزمان شبیه چیه یه گوی آتش تو دستت رفتی نونوایی سنگکی نونایی که رو سنگکه میتونی سنگ گرونه یه چند ثانیه دست روش بزار دینداری آخرالزمان این شکلیه باد مخالفه که میاد سنگ میباره این خطو بخوای بری مسیر اینایی که رفتن ارز دینار ۱۳ هزار تومانی یعنی پول اونجا که مثلاً شما یه آب معدنی میخوای بخری فرض کن یه دیناره به پول شما میشه ۱۳ هزار تومان یه مسیری که مثلاً تاکسی میخوره ۱۰ هزار دینار پول شما میشه ۱۳۰ هزار سخته دیگه بعد ۹۰ کیلومتر میخوایم پیاده بریم یه دونه درخت نداره فداش بشم این مسیر تمام این ۹۰ کیلومتر یه دونه درخت نداره تو این مسیر کل جاده رو شما وسط جاده رو نگاه کنی یه دونه درخته درخت ترتمیز درست حسابی درختای بیخاصیت زیاد داره درخت درست حسابی درخت میوه میوه اصلاً عمل بیاد اونجا نمیدونم من ندیدم میوه به عمل آب که نداره آب خوردن که بعد زمینا همه خاک رمل گل میشه بعد اون سرویس بهداشتی اون بهداشت خاکی که میاد خاک بلند میشه رمله دیگه باد میزنه خاک بلند هوام گرمه عرق میکنی بعد سینت میش بعد شبا یخ شب از صدای تکون خوردن دندون بغلیم بیدار شده از لرزه این دندان صدا بیدار شد من روزا گرم روزا گرم شبا یخ شلوغ صفحه سرویس بهداشتی مثلاً نیم ساعت ۴۰ دقیقه آب میخوای بگیری چایی میخوای بگیری غذا و جمعیت زیاد زباله سطل زباله که نیست بغل پر زباله است تو مسیر مرز مهران تقریبا ۱۰ کیلومتر پیادهروی رفتش برگشتش صفحه شلوغیش دستگاهی که میخواد بزنه پاس تورو کار نمیکند کار میفته شلوغ براتون لذت میبرید از میگم ماشین گیرت نمیاد دولا پهنائه اتوبوس نیست جا پیدا نمیشه مو که نمیشه بعد میره سال بعدم میره از الان الان این رفقایی که با ما رفتن یکیشون دیروز اومد دفتر ما دیروز گفتش که حاج آقا برای نیمه شعبان ببندیم دیگه پیاده روی یعنی شما خسته نشدی چرا اصلاً مزش به خستگیشه این همه فحشت میدن آخه تحویلتم نمیگیرن بنده خدا نمیبینی کانادا رو نمیخونی درس بخونه بهش ۵۰۰ هزار تومان وام میدن کربلا میخواد بره ۲ میلیون وام میدن دیدین یا ندیدی پیامبر اکرم فرمود یه روزگاری میاد زائر اهل بیت من تعیر کما تعیر الزانیه اونجوری که آدم زناکار و سرزنش میکنن تو سرش میزنن در مورد ظاهر من اونجور تعبیر میکنن اونجور بد میگن عربی هرچی دستش بیاد میزنه دیگه علیه امام حسین و علیه زائر امام حسین و شما میرید فلان میکنید مریضی تو مسیر یه چیزی شنیدم خیلی برام جالب بود دو نفر داشتن با هم حرف میزدن صداش گوش من رسید داشتم رد میشدم گفتم رزق من بود خدا میدونه ما از چیا خوشمون میاد میخواستم مرخصی بگیرم رئیس من برگشتم گفته که رئیس من یه بچه شیرخوره داره تازه به دنیا اومده اینم اصلاً چند سال بچهدار نمیشده برگشته به من گفته که تو بری کربلا مریض میشی مریضتو ورمیداری میاری بعد من از تو مریضی میگیرم بعد بچهام مریض میشه نمیذارم بری گفت سه روز قبل از اینکه به من اجازه بده یه مریضی سختی گرفت تا دم مرگ رفت به من گفت برو برو کربلا احترامم که برات نمیذارم تهران دانشگاه فردوسی ۱۵۰ نفر بودند همه مزایا مال این نمیدونم چی چی بد و بیراه که میگن چپ چپ بهت نگاه میکنن متلک میندازن فحشت میدن مشکلات رو سر تو میندازن مثلاً تقصیر شماهاست که میرید این ماجراها پیش میاد اصلا مزش به همینه اصلاً راه پیغمبر مزش به همون سنگهایی که میکنه همه بدن حسرتشو میخورن ای کاش من سنگ میخوردم روز قیامت حسرتا مال اینه من چرا فحش نخوردم اه خدایا میشه من برگردم دنیا برم یکم فحش بخورم بیام نه شرمنده فحش ظرفیتش تموم فما و هنو لما اصابهم فی سبیل الله خدا داره میگه ببین خدا عملیات تبلیغاتی کار بیزینسی انگار فداش بشم نمیگم بلد نیست پیشنهاد دارم برات یه پیشنهاد بیزینسی چی بگم خدایا میشه یه جوری تعریف کنی که مشتری بیاد آدمایی که من با پیغمبر میخوام کسای که فحش خورشون ملس باشه میشه یکم در مورد اینا صحبت نکن خدایا ما جذب بشیم میای معلوم که نه از پیغمبر بیشتر انا اشد الناس الانبیا بیشترین بلا رو تو این عالم کیا تحمل میکنند انبیا پیغمبر اندازه من اذیت نش هرچی سنگه مال پای لنگ نیست اول مال انبیاست هرچی شبیهتر به پیغمبر باشی خوشگلتر باشی بیشتر میزننت تازه پاکه یوسف پیغمبره پاکه گناه نمیکنه میندازنش زندان گناه نمیکنه برای چی گناه نکرد میری زندان حالیت بشه وقتی بهت میگن بیا و بیا اگر غلطی میکنه هیچکی کارشون نداره این بنده خدا فرار کرده از اینکه غلط کنه دویده رفته بعد شوهر اون خانومه رو جلوی در دیده بچه کوچیک اونجا بوده به بچه دیگه فیلم یوسفو ۱۰ بار دیده دیگه هر سال نشون میده بچه کوچیک میگه که آقا کی بود میگه این اونی که از پشت کنده اون مقصره بعد تازه معلوم میشه یوسف پاک بوده یه ۱۵ سال تازه از اونجا حبس میکنه حال میکنه میگه نه خیلی خوشم اومد یه دوتا بلا بفرست خیلی حال کردم خدایا خوب بود آره یه چند سال برو زندان خیلی خوشم اومد نرخ شاه عباسی هستی جای دیگه عشق و حال داره کیف و حال داره هر هرچی خواستی باشی الان اونایی که نرفتن که پیاده روی اربعینا دارن حسرتشو میخورن حسد چیو میخورن من چرا نرفتم پاهام تاول بزنه همه آنفولانزا گرفتن من موندم اینجا اه اینم شد زندگی خدایا همه رفق آنفولانزا دارم این صحبتی که اولش من چرا نبودم تو اون تو حرم امام حسین واقعا بعضیا گریه میکنن اینا وقتی بهشون میگی نه من باید بودم اونجا فشار آقا صدای شکستن استخوان آدم میشنوه پدر آدم در میاد کمر آدم میشکنه فما و هنو لما اصابهم فی سبیل الله آدم من میخوام با پیغمبر اصلا هم آب از لب و لوچه خدا راه نمیافته وقتی کسی میاد بامزگی خدایا من اومدم آشپزخانه بری کار کنی یکی از اساتید ما ببین اولیا خدا این شکلین خدا چیه یکی از اساتید ما که ما خیلی بهشون ارادت داریم از اساتید خیلی ناز و تاپ و از شهیدان مرحوم علامه طباطبایی و شهیدان مرحوم آیتلالعظمی بهجت و از اساتید خیلی سفری اردوی جایی بود به ما بگین خواستید فردا صبحش اتفاقاً من خبر دارم تعدادی از رفقا بودن اطراف قم کاشان به ما زنگ زدن استاد میگن که فلانی حتما باید بیاد من باید حتماً برم اینو که گفتن دیگه من خودم تکی پاشدم راه افتادم یه ضرب ۱۲۰ تا گرفتم صاف رفتم اونجا رسیدم خوش اومدی برو آشپزخونه کمکت کنه خیلی آشپزخونه صادق نیست ولی کلاً یه شعری هم داره که میگه چی هر که در این وضع مقربتر است جان بلا بیشترش میدهند نه خیلی خوشم اومد یه دیگ سوخته دارم میدم دستت قشنگ بعد غریبهها رو میدونی این از چیزای عجیب اهل بیت اینه قوانین عجیب خودیا رو نگه میدارن قوانین بعد بیرونیها رو غریبهها رو حاجت میدن کمر آدمو میشک علامه امینی تو حرم امیرالمومنین بود یه عربی اومد از این عربهای ساده و مثلاً بعضی جاهایی که بعضی مناطقی که حالا خیلی فرهنگ بالایی ندارند ضریح امیرالمومنین شفا بده شفید برنامه امین خیلی خوشش اومد گفت یا علی فدات بشم منم زانوهام درد میکنه یه مدته یا علی عشوه اینم شفا بده هرچی وایسادی عالی هیچ خبری نشد هی نیم ساعت یه ساعت دو ساعت ۵ ساعت هیچ خبری نشد رفت خونه دلش شکست دیگه که از خودمونی ۲۰ سال برات گذاشتیم زانو درد باشه دیگه رفیق مایی یه جای دیگه نمیری داری اینو این قواعدش یکم فرق میکنه نه میخوام تحویل بگیرن مریضی میدن مریضی طولانی میدن بعد حاجت نمیدن و دارو بهت نمیدن خوب تحویل نمیگیرن خیلی باهات حال کنم دیگه اصلا تحویلت نمیگیرن تقسیم نصف نصف یه مشکل داره برام پیش میاد میخواد کمرمو بشکونه بیا باهم هستی یه بلایی دارم میخوام دوتایی با هم امام خمینی خیلی دیگه امام زمان دوسش داشت انقلابو داد گردنش گفت یکم بشکن استخونات بشکن حال کنم ابو ببینه خیلی خوشم اومد نه بزار تو باید یه بنی صدر باید کنارت باشه حیفه خیلی حال کردم ۸ سال جنگ تحمیلی لازم داری خیلی که باهات حال کنم این شکلی میشه فما و هنو لما اصابهم فی سبیل الله بعد سست نمیشه شل نمیشه کم نمیاره جا نمیزنه خیلی اینا گلن خیلی خوبن خدا اینجوری میخواد پیغمبر آدم میخواد این شکلی امام حسین آدم میخواد این شکلی هرچی بشه جا نمیزنه ببین هست اینجوری گفت طرف گفتش که یا امام زمان چرا ظهور نمیکنی یه داستان اینو علما نقل میکردن اصلاً جالبی جمع شدن طلبههای حوزهای بودن نجف بوده ظاهر ۱۰ تا از خوباشونو سوا میکنن که اینا برن مسجد سهله یا مسجد کوفه چله بگیرن تو این ده تا یکیشون خیلی آس بوده خیلی خوب بوده ما رفتیم و اعتکاف و فلان و اینا یا تو مسیر اعتکاف یا خود اعتکاف خواب دیدیم بین این طلبهها دیگه جز ۱۰ تا بود و واسه اون ۱۰ تا از همشون بهتر یه خانومی رو به ما دادن آقا دیگه من توصیف نمیکنم جوونیت میترسم شب مشکلات پیش بیاد ولی گفته مثلاً موهاش اینجور بود و قامت اینجور و هیکل این شکلی و فلان و اینا کار نداریم بگذریم بعد گفتن ایشون همسر شما دستشو گرفتم رفتیم تو خونه همین که رفتیم دیدیم در جانم آقا امام زمان کارتون دارند گفت بگو نیم ساعت دیگه خدمت میرسم درو بستم جانم آقا امام زمان کار دارند به آقا امام زمان بگید کار دارم اومدم در محکمتر ای بابا عجب گیری کردیم عجب امام زمان وقت نشناسیه از خواب پرید گریه کرد به اینا گفت برگرد من فهمیدم چرا امام زمان نمیاد بشین بریم تا یه جایی هستیم دیگه فما و هنو لما اصابهم فی سبیل الله کم کوتاه نمیاد خسته نمیشه تا یه جایی دیگه گفت تو کربلا مورد داشتیم مورد داشتیم کربلا ظهر عاشورا باورت میشه اینو صبح عاشورا ظهر عاشورا جنگیده اومده به امام حسین گفته آقا زدم این مقدار کشتم یا علی مورد دنده خوب خدا وایسا شهید کدوم گوری میخوای بری الان خیلی بدبختی قبول داری یه جایی آدم دیگه بعضیا کلاً یه مدل اطلاعاتی رو میتونن تحمل بکنن مثلاً تا وقتی مثلا مریضی رو میتونم مشکل نداره دیگه آبرو دیگه نمیتون نمیتونی بامزهاش اینه فقر رو که میتونی بچه رم میتونی پدر مادر نمیتونی پدر مادر ناتو بهش بدی آقا من دارم نابود میشم طلبههای خوبمون رفقامون تهران این مشکلات براش پیش اومده بود واقعاً مشکلات بود واقعا مشکل بود یه مادری داشت مادرش حالا ماجرا داره مفصل این دانشجوی امیرکبیر بود بعد ما موقعیت دانشگاه امیرکبیر رفت و آمد داشتیم پدر مادرم نمیذارن ما هم کمکشون کردیم که حالا چیکار راهی پیچوندن پدر و مادر آخر به این نتیجه رسیدیم که امسال پدر مادرش خبر نداره سال دیگه خبر بده فکر کنم داره مثلاً هنوز این واحدهای امیرکبیرو پاس میکنه دانشجوی مکانیک امیرکبیر این اومد و طلبه مدرسه مشکات شد و تا یک سال اهل شیرازم بود شیراز که میرفت کتابهای چیزو میبرد مکانیک که پدر مادرش نفهمن بعد یک سال تازه به پدره گفت که من میخوام طلبه بشم بابا بگو خیلی خب بریم یه روانپزشک سراغ دارم بریم اونجا مشاوره رفتن روانپزشکی روانپزشک دانشگاه نوشت که از نظر من پسر شما مشکل روانی داره کسی که میخواد مکانیک امیرکبیر رو ول کنه بره آخوند بشه مشکل روانی ولی همه ماجرا نبود بعد مادره گفت من انتقام میگیرم ازت تو زن میخوای دیگه هرجا بری خواستگاری میام خرابش میکنم یه مورد دو مورد سه مورد هرجا میرم خواستگاری مادر میومد خراب یادمه با هم میرفتیم خیابان ۱۵ خرداد میرفتی مدرسه حاج آقا مجتهدی تو مسیر این به من گفت حاجی دارم از خدا پیغمبر همه برمیگردم دیگه اصلاً بحث طلبگی نیست طلبگی برم دیگه اصلاً این خدا رو نمیتونم قبول کنم گفتم سید تحمل کن درست میشه الکی نگو ببین نمیتونم میدونم سخته درست میشه درسته اونایی که نمیتونی رو بلا میده ولی همونایی که میده وقتی میده علی مصیبت تنزل علی قدر طاقه اندازه طاقت نازل میشه همونی که میده طاقتشم باهاش میده فعالش کنیم نمیتونم زد دو هفته بعدش مادرش زمین گیر شد و بعد دیگه به رحمت خدا رفت فاصله کمی حالا یادم نیست چند ماه طول کشید بعد مادرم وصیت کرد گفت من که مردم اول کاری که میکنیم برای هر کیو دوست داره میگیرید همونی که میخواست به بهترین حالت دلم برای مادرم سوخت بنده خدا گرفتار نباش مشکل نداشته باش میره تا اونجایی که ببره سینه اصلاً قطع میشه یهو وسط کار اون هواپیما همه همه چیو خاموش بعد کله میکنه میاد سقوط بکنه اصلاً ماجرا خود اصلاً خدا کلاً هالیوودیه ببین هالی خدا ساختن اصلا نگیم هالیوود بالیووده هندی هواپیمای کله میکنه میاد ۱۰ متر مونده بخوره کلاً خدا اینجوریه بزار ببینم نه بذار بره بلغت القلوب الحناجر قلبت بیاد تو دهنت بلغت القلوب الحناجر حنجره حنجره نابود شدیم خب حالا نجات امن یجیب المضطر اذا دعا نه دیگه خوشم اومد داره تموم میشه تازه اونجا میگه نه خوشم اومد همه چی تموم میشه حضرت ابراهیم ابراهیم ابراهیم ابراهیم یه نفره کلاً رو کره زمین خدا را میپرستد یک نفر یعنی یه فالوور داشته خدا خدا بوده یه فالوور زده بلاک کرده ریپورت کرده برنامه جمع شدن همه با هم منجنیق درست کردن آتیش درست کردن یک ماه فقط هیزم آوردن ریختن انقدر آتیش بوده نمیتونستم با دست پرت کنم منجنیق اختراع کردن با منجنیق پرتش کردن این بین زمین و آسمون بوده پایین روایت ملائکه گفتن خدایا یه نفر کلاً فالوور داری ببین یه نفر کلاً قبولت داره میسوزونیش یه نفره کلاً بعد جبرئیل اومده بغلش این واقعا دیگه دمش گرم جبرئیل میاد بغلش میگه که کمک میخوای باد تو گوشاست داره میاد شیب پایینش بوده از پایین داره اما الیک فلاح شما نه شما نه علم او به حالی کفاالی خودش میدونه دارم چی میشه کجایی تو فلان فلان شده دو ساعته میر کله میکنه تو آتیش این آتیشه که میخوره آتیش گلستانش کرد آتیشه گلستان هنوز آتیشه بودا بدن و سلام آتیش بود و گلستان آتیش دیدی گلستان باشه آتیش خنک باد خنک بده کولر گازی آتیش باد خنک پله آخر که میرسه کمک میخواد ببینه چیکارهای خسته میشی نمیشی قشنگ پدر آدمو در میاره خدا اینه رحم مروتم نگیم نداره اینجوریه دیگه حالا رحم قشنگ که تموم میکنه صاف میکنه همه رو میکنه همه رو میبره هرچی داشتی میسوزونه بعد دیگه میبینه خیلی بچه خوبی هستی کارتو راه میندازه درستش با پیغمبرشم همینه با اولیا خدا همینه با همه همینه لبهای قشنگ دیگه مطمئن میشه و تموم شد تو قرآن خیلی عجیبه تمام دیگه عزیز دلمونو بیشتر معطل گفت که پیامش اینه که در اثر حرف من نبود برای حرف میگه کار انقدر بیخ پیدا میکنه حتی یقول الرسول والذین معه متا نص آیه قرآن زلزلو انقدر میلرزونم میلرزونم میلرزونم پیغمبر برمیگرده میگه خدایا پس دیگه کی دیگه کی میخوای کمک کنی پیغمبر کم میاره بعضی جاها دیگه به اینجا میرسه پیغمبر اکرم پیامبر خودمون به خدا راه نداره یه جور دیگهای مثلاً شکل دیگه نه اینجوری همینه فاطمه زهرا سلام الله علیها باردار شد پیامبر اکرم پیش فرمودند که میدونی کیو باردار شدی گفت بله یا رسول الله حسین فرمود که میدونی چی میشه چی میشه پدر حسین اینه ماجرا اینه تشنه میشه میکشنش این ماج فاطمه زهرا با اون مقام یا رسول الله راه بچه به دنیا نیاد نه عزیزم خدا اراده کرد بعد میگن پیغمبر با دو نفر دو تا برخورد متفاوت داشت فاطمه زهرا رو هر وقت میدید لبخند میزد حتی اگر تو اوج عصبانیت و ناراحتی بود فرمود من از سینه او بوی بهشت به مشامم میرسه اباعبدالله الحسین رو هر وقت میدید گریه میکرد سخته دیگه میگه گاهی پیغمبر در حال تبسم بودند لبخند زده بود امام حسین حالا بچه ۴ ساله از در وارد میشدند تا نگاه میکرد پیغمبر گریه میکرد محمود عبرت کل مومنی اشکه المومنین نوازش میکرد بعد پیغمبر مقید بود هر وقت اباعبدالله رو در آغوش میگرفت یکی سینه اباعبدالله رو میبوسید یقه رو جلو چشم همه بعد این گردن رو بالا میداد گلو رو میبوسید بعد پیام داشت یعنی اگر کشتی حالا بالاخره خدا اراده کرده بکشه لااقل با اینجاها کار نداشته باشیم اگه کشتی لااقل نامرد به یادت باشه این من بوسیدم این گلو رو من بوسیدم این سینه رو من بوسیدم نمیدونم چه سنی بود که هرچی رو پیغمبر میبوسید انگار دشمن جری تر میشد انقدر دست فاطمه زهرا رو بوسید انقدر بازوی فاطمه زهرا رو بوسیدن و سینه فاطمه کجری تر شدن به اینکه اینها رو آسیب بزنن لطمه بزنند بیا تو مجلس یزید یکی از این شامیها بلند شو تا صحنه رو دیدی یزید ملعون با خیزران به لب نازنین اباعبدالله میزنه گفت نزن نامرد خودم با همین دو چشم خودم دیدم پیغمبر لب میذاشت میبوسید میبوویید فقط به احترام پیغمبر السلام علیک یا اباعبدالله و ارواح التی الله به فنا علیک منی سلام الله ما بقی و بقیه اللیل و النهار ولا جعله الله آخر عهد منی ل تکون السلام
جلسات مرتبط

جلسه دو : تفاوت وهن، ضعف و استکانت در قرآن
خستگی ناپذیری

جلسه سه : تعلق به دنیا؛ ریشه خستگی و دلزدگی انسان
خستگی ناپذیری
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات خستگی ناپذیری

جلسه دو : تفاوت وهن، ضعف و استکانت در قرآن
خستگی ناپذیری

جلسه سه : تعلق به دنیا؛ ریشه خستگی و دلزدگی انسان
خستگی ناپذیری