‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد الطاهرین. و لعنة الله علی القوم الظالمین مِن الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقه.
نکته مهمی که معمولاً در بحث دعا کمتر به آن توجه میشود، این نکته است که خدای متعال دعا را کجای نظام خلقت قرار داده است. در نظام خلقت، دعا قرار است چه کاری انجام دهد؟ چقدر نقش کلیدی و حیاتی دارد؟ مهم نیست دعا برای وقتهای گرفتاری، برای وقت گرسنگی، برای وقت مشکل است. مثلاً خدا یکچیزی به اسم دعا گذاشته که یک وقتهایی که آدم به بنبست میخورد، بیاید. یا مثلاً یکچیزی به اسم دعا گذاشته برای اینکه مسجدها را شلوغ کند، یک ایامی مشتری جلب کند!
در مورد دعا، معمولاً ما دعا را یکچیزی جدای از زندگیمان میبینیم. دعا کاری خارج از متن زندگی است. یک وقتهایی آدم مینشیند، دعا میخواند، مجلس دعا میرود. تصور ماها معمولاً نسبت به دعا این است: وقتی را میگذاریم برای خواندن دعا، مثلاً مفاتیح. آدمهایی که مشغله کمتری دارند، بیشتر با مفاتیح اُنس دارند. مفاتیح برای آدمهایی است که خیلی سرشان شلوغ نیست. خود آدم هم وقتهای بیکاری میرود سراغ مفاتیح. دعا برای وقتهایی است که آدم کاری ندارد.
بنده میخواهم تو این دو سه جلسهای که محضر عزیزان هستیم، این نگاهمان را تغییر دهیم، نسبت به دعا. روایات فراوان و عجیب و غریبی هم داریم که این نگاه ما را قطعاً تغییر خواهد داد. اصل حرفی که میخواهیم تو این چند جلسه بزنیم، این است: دعا یک کار نیست بیرون کارها؛ حتی یک کار نیست کنار کارها. دعا یک کار است در دل کارها. دوباره تکرار بکنم: دعا یک کار نیست بیرون کارها؛ دعا حتی یک کار نیست کنار کارها. دعا کاری است تو متن کارها، تو دل کارها. ما تو هر کاری که داریم انجام میدهیم، نیاز به دعا داریم. تو خود آن کار. الان بنده که اینجا نشستهام، دارم سخنرانی میکنم، نیاز به دعا دارم. نه اینکه من سخنرانی بکنم که شما بعدش دعا بخوانید، مناجات شعبانیه بخوانید. خود همین سخنرانی نیاز به دعا دارد. نَفَس میکشیم، نیاز به دعا دارد. نور هست، همدیگر را میبینیم، نیاز به دعا داریم. الان سالمیم، دردی نداریم، نیاز به دعا دارد. این سقف بالای سرمان است، رو سرمان نمیریزد، نیاز به دعا دارد.
دعا به تعداد نیازهای ماست و برای نیازهای ماست. سنگینش کنم، ولی ناچارم یک سری نکات را اول بگویم تا انشاءالله جزئیات و مثالها را بشویم. خدای متعال نسبتش با ما اینجوری است که ما یک موجود کاملاً محتاج هستیم. احتیاجمان یک ذره، دو ذره نیست. آخه بعضیها فکر میکنند ماها فقط یک وقتهایی محتاجیم، یک جاهایی محتاجیم. مریضمان وقتی که دارد میمیرد، آن وقت است که تازه ما به خدا محتاج میشویم. وقتی که من رفتم به همه رفیقهایم رو زدم، جواب نگرفتم، خب الان به خدا محتاجم. الانی که بنده اینجا نشستهام، دلم درد نمیکند، سرم درد نمیکند، عزیزم هم در حال احتضار نیست، کسی را نمیخواهم از دست بدهم، ماشینم هم برایش مشکلی پیش نیامده، فردا چکی هم ندارم، کسی هم زندان نیفتاده. خب الان برای چی باید دعا کنم؟ این حس را دارم، خوب تشریح میکنم. خیلیها حس دعا ندارند. چرا؟ برای اینکه گرفتاری نمیبینند که بخواهند دعا کنند.
من به شما بگویم روایت داریم: آدم وقتی گرفتار میشود، میآید دعا میکند، آن دعا مستجاب نمیشود. چون اصلاً وقت گرفتاری نیست. ما روایت فراوانی داریم: «دعای خیر رخاء»، با سرحالی، با حال قُبراق، در وقتی که گرفتار نیستی، مال این وقت است. عزیزی را از دست میدهیم، آن موقع اگر آدم دعا کرد، حالا برای چه کسانی مستجاب است آن دعا؟ برای کسی که تو این وقتهایی که تو رفاه و خوشی و اینها بود، دعا میکرد. آن آدم مستجاب است. وگرنه اگر فقط آن وقتها میآید، بهش میگویند: «الان وقت آمدن است؟» چندین روایت داریم با این مضمون: «الان چرا وقت آمدن است؟ الان چه وقت دعاست؟» ملائکه بهش میگویند: «الان چه وقت دعاست؟» ملائکه میگویند: «این ناشناس تازه وارد است. قبلاً نبود. دعایش برای ما تازگی ندارد.» بعد با همدیگر گفتوگو میکنند، میگویند: «این قبلاً میآمد؟» میگویند: «نه، این الان گرفتار شده، آمده دعا است برو.» خیلی جالب است.
وقت دعا پس کی است؟ سیر بودی، همان وقتی که سرحال بودی. اما وقتی که سالم بودی. آدمی که سالم است، برای چی باید دعا کند؟ نکته دقیقاً همینجاست. تصور ما نسبت به دعا غلط است. وقت خاصی دارد دعا؟ وقت خاصی ندارد دعا؟ مال یک اوقاتی نیست. دقت بکنید به عرایض بنده. چرا یک وقتهای خاصی، یک سری دعاهای خاص دارد. شب جمعه گفتند دعای کمیل بخوان، دعای ندبه بخوان. شبهای ماه شعبان یا روزهای ماه شعبان گفتند مناجات شعبانیه بخوان. برای وقتهای خاصی دعای خاص دادند، ولی دعا وقت خاص ندارد. دو عامل همیشه است، مال همه لحظات، مال همه وقت. دعا یعنی چه؟ خداوندا، من حالیام است که محتاجم. حواسم هست، میدانم. مطالعه کنی، دعا داریم. شروع کنی، دعا داریم. دور از محضر شما، دور از شأن جلسه، سرویس بهداشتی دعا دارد. نه یکی دو تا. وارد میشوی، چی بگو؟ میخواهی بنشینی، چی بگو؟ روی پایت، معده سمت چپ است. بعد به آنچیزی که ازت خارج شده، وقتی نگاه میکنی، دعا دارد. جالب است. مسخره نیست؟ برای بعضیها مسخره است. تو سرویس بهداشتی آدم به نجاسات نگاه کند، بعد دعا بخواند.
مسجد، شب جمعه، شب قدر، خاموش کنیم. خودت را شستی دعا کن. بلند شدی دعا کن. از در آمدی بیرون دعا کن. میخواهی دستت را بشویی، دوباره دستت را میشویی دعا کن. آب به صورت میپاشی دعا کن. دست راست یک دعا، دست چپ یک دعا، مَس سر یک دعا، پای راست یک دعا، پای چپ یک دعا. آدم بیکار میخواستند اهل بیت؟ هی بنشینیم صبح تا شب دعا کنیم. ما مشکل دعا، دعا خواندنی نیست. دعا گفتنی نیست. دعا برای گفتن نیست. دعا برای فهمیدن است. آدمی که تو همه چیزش محتاج است، باید تو همه چیز حواسش جمع باشد. آب که میخوری، دعا دارد. اولش یک دعا دارد، آخرش یک دعا دارد. خیلی زیاد است. پوشیدن، پوشیدن لباس. صبح از خانه بزنی بیرون، وارد محیطی میخواهی بشوی، از محیطی میخواهی خارج بشوی. مسجد داری وارد میشوی، خارج بشوی، دعا دارد. مفاتیح دستمان باشد. اینها هم که یکی دو تا نیست. ماشاءالله ده جلد کتاب دعا باید دستمان باشد، صبح تا شب بخوانیم. مثل این اعمال مسجد کوفه و مسجد سهله. اینها را انجام میدهند، یک کتابچه دستشان است. از مسابقه گذاشتن مثلاً فهم ماجراست.
دعا برای کسی است که میخواهد بفهمد من محتاجم. من فقیرم، من نیاز دارم. ما به تعداد نیازهایمان باید برویم در خانه خدا، با خدا حرف بزنیم. من و شما اگر ماشینمان پنچر میشود، دعا میکنیم. حاج آقا، مگر دعای برای هنگام پنچر شدن ماشین هم داریم؟ ببین، باز گفت: «دعای دیدن هلال، مثلاً ماه رمضان بخوان مفاتیح.» نیامده دعای هنگام پنچر شدن ماشین. صحیفه سجادیه دعا داریم. امام سجاد (علیهالسلام) به آدم مصیبتزده وقتی نگاه میکردند، عزیزی را از دست داده بود، بیماری برایش پیش آمده بود، نقص عضوی پیدا کرده بود، ما دعا داریم. بلند، خوب نیست آدم بخواند، به این نگاه بکند: «بندهخدا، حالا مریض شده. خودش مشکلات خودش سر جای خودش. یکم بیاید بغلش. خداوندا، شکرت. من را مثل این، خدایا من چه جور تو را ممنون باشم؟» و از این نشدم. نفهمد. خیلی آرام. اصلاً به زبان نیاورد. ذکر موقع دیدن آدم بدبخت، یک «دعا»یی چی میگوید؟ بلند بلند میگوید، بقیه هم تکرار میکنند. این شده سیستم دعاخوانی ما. دعا مگر برای این است؟ تو الان نیاز داری یک چیزهایی را با خودت مرور کنی. حواست هست، من به تو سلامتی دادم؟ ببین، سلامتی ندارد. بازم برایت استمرار بدهم؟ ازت نگیرم؟ تو به من اعلام کن. خداوندا، حالیام است که تو سلامتی دادی.
دعای هنگام دیدن کسی که مصیبتزده است. دعای موقع مطالعه. من نیاز دارم بفهمم. خودم که نمیتوانم بفهمم، به من بفهمان. پیدا میکند، صفایی پیدا میکند، آدم لطافتی پیدا میکند. علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) شخصیت استثنایی است. خیلی ایشان بینظیر است از جهات مختلف. یک فیلسوف به تمام معنا، یک عارف به تمام معنا، یک فقیه، یک مفسر. تفسیر ایشان در تاریخ اسلام بینظیر بوده و هست. ۱۵۰ سال در حوزهها و دانشگاهها تدریس بشود. تا بعد حوزه علمیه قم نسبت به حوزه نجف هیچ مزیتی ندارد، مگر وجود طباطبایی. اگر آقای طباطبایی را از حوزه قم بگیرید، حوزه قم دیگر هیچی ندارد. علامه طباطبایی یک شخصیت استثنایی.
هانری کوربن، یک فیلسوف فرانسوی، صاحب مکتب، مکتب کوربانیست. آمده بوده دانشگاه تهران قبل انقلاب، جلسه داشته، جلسه سخنرانی. شهید مطهری به ایشان میگوید که آقا شما فیلسوفی، ما هم یک استادی داریم ایشان هم تو این کاراست، تو وارد است. دوست داری ایشان را ببینی؟ گفته بود: «کِی؟» گفته: «آقای طباطبایی.» میبیند درکه تهران میروند و پنج ساعت گفتوگو میکنند. شیفته. هر سال که میآمده تهران به عشق ایشان میآمده دانشگاه تهران. بعد آخر معلوم شده که ایشان شیعه شده. میرود تو دانشگاه سوربون فرانسه کرسی شیعهشناسی. تو دنیا اگر بفهمند حرفهای طباطبایی را، همه شیعه میشوند. علامه طباطبایی شخصیت عجیب و غریب علم او. حالا خیلی داستانها و خاطرات در مورد ایشان هست، واردش بشوم. ایشان ایامی که درس میخوانده اوایل درسخواندنش، استعدادش، حالا من از باب ادب و احترام به ایشان میگویم، یک استعداد معمولی. وگرنه استاد ایشان یک تعبیر خیلی زشتی در مورد ایشان به کار برده بوده، بس که ایشان درس را نمیفهمیده. تو کلاس، استاد ایشان، آدم ناجور: «من خسته شدم از دست تو، خستهام کردی.» استاد علامه طباطبایی.
علامه طباطبایی که یک نوجوان است کم سن و سال. ایشان فرموده بودند که استاد اینجوری که به من گفت، من با یک حال خاصی رفتم بیابانهای اطراف تبریز، صورت گذاشتم رو خاک. گفتم: «خداوندا، یا فهم یا مرگ.» فرمود: «به حمدالله از آن لحظه تا امروز مجهولی نداشتهام. با هر موضوعی مواجه شدم.» گفتند از ویژگیهای ایشان این بود که در تمام دوران تحصیل از کسی، از استاد سؤال نکردند. یک دعا. دعای واقعی. دعای واقعی، لفظش. آقا دعا چی بود؟ بگو ما تکرار کنیم. خداوندا، من نیاز دارم. من فقیرم، محتاجم. به من بفهمان. بحثهای سنگین علمی وقتی میماند، تمام شد. دو رکعت نماز مسجد جامع. دو رکعت نماز بخوان. ایشان فرموده بود که استاد آیتالله جوادی آملی جناب بوعلی، شاگرد نماز بوده. تعبیر شاگرد نماز بوده است. بوعلی سینا، پرفروشترین کتاب آمریکا کتاب قانون بوعلی. بوعلی چطور بوعلی شده؟ «تو هر مسئلهای گیر میکردم حل نمیشد، دو رکعت نماز میخواندم، از خدا میخواستم، خداوندا بهم بفهمان.»
دعای مطالعه، دو خط را حفظ کن، هی بگو. لقلقه آمد به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم). عجیب است. مرحوم شهید نقل کرده در برخی آثارش. آمدند پیغمبر، گفتند: «یا رسول الله، دعا کن باران بیاید.» باران نیامد. باران آمد. گفتند: «آقا دفعه اول چی شد شما گفتید؟ من تکرار کردم. با توجه نبود.» دعای پیغمبرش با توجه نبود، باران نیامد. بخواند، بگوید. به اینها نیست. آن حس، حس درک فقر، حس درک نیاز، آن احتیاج، توجه به احتیاج. ذکر نمیگوید. آیتالله بهاءالدینی، ایشان هم انسان فوقالعاده و ویژهای بود. آزاده. ایشان پسری داشتند. افتاده بود، داشت از دنیا میرفت. ذکر و ورد و اینها. یکچیزی بخواند حالش خوب بشود. ایشان آمده بود نشسته بود بالا سر این بچه، پسرشان در حال مردن، حال احتضار. آقای بهاءالدینی که معروف بودند بین اولیا خدا به اینکه صاحب تشّرفات فراوان بوده در محضر امام زمان. ایشان یک نگاه به این بچه رو کرده بود، نگاه کرده بود. حال خاصی. فرموده بودند که: «چقدر انسان ضعیف است.» از دنیا میرفته. «چقدر انسان ضعیف است.» نشست. اسم اعظم بود. نه دعایی، نه «الله»، نه دعای نمیدانم چیچی و جوشن و نمیدانم. خودش آثار و برکاتی هم دارد. آثار و برکاتی هم دارد. همین دعای عشرات، دعای یستشیر را بخوانید تو مفاتیح، توضیحاتی که دشمنهای ما یاد ندهید میخوانند علیه شما. شما تارومار میشوید. دشمن خدا مگر این را بخواند اثر دارد؟ همین ادعا را فرمودند که هم دعای عشرات غافل شد اگر دشمن هم بخواند اثر دارد. ولی اصل ماجرای دعا آن حس نیاز است، درک آن.
گفتن اسم اعظم یعنی همین. انقطاع دعا یعنی این، حس توجه، انقطاع. مناجات شعبانیه میگوییم: «رب هَب لي كَمالَ الانقِطاعِ اِلَيكَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضياءِ نَظَرِها اِلَيكَ حَتّي تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ رَوحُنا مَعلَقی بِعِزَّ قُدسِكَ.» مضمون این. نظر حضرت امام (رحمة الله علیه) این بوده که بالاترین دعا در بین ادعیه ما مناجات شعبانیه است. آن هم بر اصل ماجرا که همان انقطاع است. آدم میبرد از غیر خدا. آه مظلوم، بترس. مظلومی که آخرین کلام اباعبدالله به امام سجاد (علیهالسلام) چی بود؟ بزرگوار. لحظه آخر. چقدر این سفارش کلیدی و حیاتی است! امام حسین آمدند خداحافظی کنند با امام سجاد (علیهالسلام). روایت: آخرین کلامی که امام حسین (علیهالسلام) به امام سجاد فرمودند. امام سجاد: «پسرم، فقط مراقب باش به کسی که یاوری جز خدا ندارد، ظلم نکنی.» چرا؟ برای اینکه آدمی که یاوری جز خدا ندارد تو حالت انقطاع است. دعا نکند، تو دلش یکچیزی رد بشود، مستجاب است. آه مظلوم، میگیرد. آقای مظلومی آن پیرمرد را دیدی که گفت: «بله آقا.» حضرت فرمودند: «آن اسم اعظم دارد.» نه این. تو حالی که سرش را زیر آب میکردند. از همه کس جز خدا بریده. کسی به این حالت برسد، دعایش مستجاب است. فقط تو عالم به یکی احتیاج دارد، آن هم خداست. انقطاع برساند.
این شبهایی که شما عزیزان مناجات شعبانیه خواندید، اثر مناجات شعبانیه چیست؟ اثری که در خودمان باید ببینیم چیست؟ از غیر خدا بریدیم؟! برگشت. خورد اول. کسی که تو ذهنم میآید برای شب تاریک توی جاده بدون چراغ، وسط باران، وسط برف، با زن و بچه، ماشین من یکهو لاستیک ترکاند، اول کس و اولین چیزی که تو ذهنم میآید کیست؟ زاپاس و جک و امداد خودرو و تماس به اینور و فلان رفیقم و فلان همشهریام. دعا نبوده. دعا وقت خاص نمیخواهد. آدم تو هر لحظهای آن نیازش را وقتی باور کرد، این میشود حال دعا. خدا دائماً دارد برای ما رقم میزند. هی میخواهد این فقر و نیاز ما را به ما نشان بدهد. چرا؟ شبها میخوابی، میخوابیم، به خواب میرویم، بیهوش میشویم، شما میمیری. پیغمبر اکرم تا از خواب بیدار میشدند، سجده شکر میرفتند: «الحمدلله الذی احیانی بعد ان اماتنی.» ذکر دارد. دعا دارد. حفظ کنیم بگوییم. آن حس توجه، زندگی کند. چقدر از یک شب خوابیدن و صبح بیدار شدن، چقدر لذت؟ یک مرده وقتی دوباره زنده میشود، چقدر همه خوشحالند؟ چقدر خودش خوشحال است؟ توی بیمارستان یکی مرد، دوباره زنده شد. علائم حیاتی رسید به سه درصد، دو درصد. هدیه کنید. یکهو زنده بشود، چقدر خوشحال میشود. معجزه است. چون این حس را نداریم، دعایمان نمیآید. از خواب بیدار میشود، دعا میکند. با خدا صفا میکند. نصف شب بیدار میشوم، دعا میکنم. باطناً آیت از قرآن است دیگر. به آسمان نگاه میکنند، گریه میکنند، حرف میزنند. من فقط هواپیما در معرض سقوط باشد، تازه یادش بیاید. نه فقط سیل وقتی دارد میآید، خانه را میبرد، تازه یادش بیاید. همین الانی که من و شما اینجا نشستهایم. نیاز ما به خدا فرق میکند. شما بفرمایید عزیزان من، بزرگواران. هواپیما یک جای دنیا در معرض سقوط است. آن آدمی که دارد سقوط میکند تو هواپیما، نیازش به خدا بیش از من و شما است که الان اینجا نشستهایم. بینیازیم از خدا. زمینم که هست، هوا هم که خوب است، الحمدلله فعلاً بهت نیاز ندارم. میشود؟ فکر میکنید ما به خدا نیاز داریم؟ خدا از هشتگ نفسهای ما به ما نزدیکتر است. ما به خدا نیاز نداریم به اکسیژن نیاز نداریم؟ به آب نیاز نداریم؟ خدا اینقدر به ما نزدیک است. اینقدر بهش نیاز داریم: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید.»
حال دعا را کی دارد؟ حال دعا را کسی دارد که دائم خودش را محتاج میبیند. امام سجاد (علیهالسلام) را ببینید. تو هر موقعیتی با خدا دارد حرف میزند. باران میآید، حرف میزند. غذا میخورد، حرف میزند. خبر میدهند کسی از دنیا رفته، کسی به دنیا آمده، پولی دستش میرسد، پول خرج میکند، حرف میزند. حالا انشاءالله فردا شب در این باب روایتی را میخوانم برایتان. حرف بزن. اگر دعاتان نباشد، اگر دعاتان نباشد، خدا بهتان اعتنایی ندارد. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، فرقان ذیل این آیه میفرماید که اگر کسی اهل دعا نبود، بود و نبودش برای خدا یکی است. حرف نمیزند. حرف نزنید. این استکبار است. ادامه آیه: «ان الذین یستکبرون عن عبادتی خاسرون جهنم داخلین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.» خیلی جالب است. خدای متعال فرمود: «مرا بخوانید، (منو بخونید) استجابت میکنم.» خب عزیزم، یا خدا دارد التماس میکند: «میشه بیای یک دو کلمه با من حرف...» «وقت ندارم.» جوابش: کسانی که تکبر دارند از عبادت من، خوارشان میکنم، میبرمشان جهنم. امام رضا فرمود: «یعنی کسانی که نسبت به دعا تکبر. دوست نداشتی؟ نیا.» میگوید: «اگه نیای، دست دراز نکنیم، یعنی فکر میکنی برمیگردیم در خانه خدا؟» صدایمان بلند بشود، نالهمان بلند بشود، چشمان خیس باشد. «معتدین» دعا کنید. خدا از آدمهای سرکش خوشش نمیآید. کسی که اهل دعا نیست، اگر تو یک روز دعا نکردیم، نرفتیم در خانه خدا، تو آن روز سرکشی کردیم.
فقر خدا چقدر خوب به ما نشان میدهد اینها را. این دست و پا و دو روز آدم میافتد تو بستر. «من نبودم، میرفتم کرکره مغازه را. من نبودم بالا میدادم خانهام.» یک سرما میخورد آدم، از همه کارهایش میافتد. یکم سردرد پیدا میکند، تب میکند. خودت بودی. بسم الله. بابا، آن بچه یک ماهه چه عرض کنم. با بچه یک روزه هم چه عرض کنم؟ با بچه یک روزه فقر و نیاز جفتمان یکی است. فقط یادمان میرود. ماجرا این است. «مگس بردارد ببرد، چه کار میکنی؟» «مگس را برای چی آفریده؟» حضرت فرمودند که: «خدایا، مگس جبّاری را ذلیل کند.» شب میخواهد نیم ساعت بخوابد، پشهها میافتند به جانش. مگس را خلق کرده برای اینکه تکبر آدمها از بین برود. مثل بچه یک روزه نفع نمیتواند به خودش برساند. یک سر سوزن ضرر نمیتواند از خودش دور کند. یکی مثل حضرت موسی این را میفهمد، میگوید: «اللهم انی لا أملک لنفسي نفعاً.» یک کسی مثل سلمان میفهمد. سلمان با آن مراتب، وقتی زیارتش میرویم در مدائن. یکی از همدانی که از بزرگان بود، مزار علما و امامزاده و اینها نمیرفت. گفت: «من فقط زیارت اهل مسیر بغداد.» بود و میخواسته برود آنجا برای زیارت. رفته بودند و نشسته بود ایشان برای استراحت. «مزار سلمان اینجاست؟ یک زیارت بریم.» «من اهل زیارت نیستم.» فرموده بود که: «من رفتم آنجا برای استراحت، جناب سلمان را دیدم. دیدم یک روح لطیف در نهایت نورانیت آمد و پذیرایی حسابی از ما.» زیارت غیر معصومین هم حائز اهمیت است.
تو زیارت سلمان به ما یاد دادند، اهل بیت (علیهمالسلام)، وقتی میرویم بگوییم: «السلام علیک یا باب الله.» «به سلمان سلام بر تو ای بابا به خدا.» فرمودند: «اگر ابوذر (به ابوذر) سلمان برادر بودند.» عقد اخوت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از اخوتی که خواندند، این ابوذر بدون در قلب سلمان چه میگذرد. ابوذر سلمان را عقلاً میکُشد بس که مراتب معرفتش بالاست. ابوذر نمیکشد بفهمد او چه میفهمد. وقتی از دنیا رفت، قنبر، غلام امیرالمومنین، میگوید: «ما مدینه بودیم. از مسجد آمدیم بیرون.» حضرت به من فرمودند: «قنبر، میخواهیم بریم تشییع جنازه.» گفتم: «آقا خیر است انشاءالله. کجا؟» فرمودند: «بشمر.» میگوید: «من شمردم یک، دو، سه. به ده نرسیده، فضای دیگری شدم. یک محیطی مدائن است. جنازه سلمان.» امیرالمومنین از مدینه آمدند مدائن. سلمان را دفن میکنند. خودشان دفن کن. امام زمان بیاور برای دفن یکی. خیلی مقام سلمان را با دست مبارک غسل دادند، نماز خواندند، دفن کردند. نگاه به سلمان! یک دو خط شعر نوشته: «علی الکریم...» به غیر از ذاتش. سلمان با آن مقام. حضرت زهرا فرمودند: «بهشت مشتاق چهار نفر است. بهشت مشتاق اینهاست. ان الجنة لـیشتاق أربعة.» بهشت مشتاق چهار نفر. یکیش سلمان است. بهشت مشتاق اوست. امیرالمومنین با قبر سلمان نوشتند. از زبان سلمان، از زبان حال و زبان از «قول سلمان»: «وارد بر کریم شدم در حالی که هیچی ندارم و مهمان کریم شدن با توشه کار زیبایی نیست.» یعنی سلمان فهمید با دست خالی دارد میرود. میفهمی دستش خالی است. دست خالی این حال دعاست. حواسش به این باشد دستمان خالی است. این حال کسی است. اگر تو این حال بود، دعاهایش دائم در حال دعا است. امیرالمومنین! لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) وصیت کرد به امیرالمومنین: «علی جان، اسنین لیل کف، نیمه دفنی بالله. علی جان، شبانه غسلم کن، شبانه کفنم کن. نَفَسُم. کسی از این مردم باخبر نشود از تشییع جنازه من، از قبر من.» بعد این جمله: بدون کسی که میداند دستش خالی است. صدیقه کبری شفیعه ارشد، فاطمه زهرا، با یک نگاه و عالم به نور وجود او. خدا بهشت را آفریده. عرض کرد: «علی جان، وقتی من را دفن کردی، زود از کنار قبرم پا نشوی بروی. من محتاجم. در آن لحظه کنار من بنشین، برایم قرآن بخوان، برایم دعا بخوان. علی جان، من را فراموش نکنی.»
اباعبدالله به زینب فرمودند موقع وداع: «زینبم، من را از نماز شب، در نماز شبت فراموش نکنی ها. من را دعا کنی ها.» زینب کبری از امام حسین بالاتر؟ او در مقامی که فقرش را میبیند، احتیاجش را میبیند، احساسش این است که با دست خالی دارد میرود. او در این مقام. فاطمه زهرا: «خداوندا، من دارم با دست خالی میآیم.» عجیب. قطره خون از ما بیاید در راه خدا. امثال منی که ضعیف؟ ما خودمان خیال ور میداریم دیگر. فکر میکنیم آن طرف چه خبر است. غذا میشود. خدا چقدر خوب است. ما کجا، فاطمه زهرا کجا. فاطمه زهرا با حسش این است که با دست خالی دارد میرود. خانم جان، شمایی که بازویت را شکستند، شمایی که پهلویت شکسته، شمایی که سیلی خوردی، شمایی که تازیانه خوردی، شمایی که محسن سقط شد بین در و دیوار. علی لعنة الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. هدیه به محضر مطهر حضرت فاطمه زهرا صلوات.
اللهم صل علی محمد.
در حال بارگذاری نظرات...