‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم، صلی الله علی سیدنا و نبینا، اللهم صل علی محمد و الان الی.
درباره بیانیه گام دوم، نکته اساسی که رهبر انقلاب به آن توجه کردند، این است که خطابشان را به عمومِ مردم، بیانیه صادر کردهاند و بار اصلی ساخت تمدن را هم گذاشتهاند روی دوش مردم، خصوصاً جوانها. نکته اساسی این است؛ من میخواهم چکیده بیانیه گام دوم را بگویم و شما را زیاد معطل نکنم:
همه مردم نباید خودشان را معطل مسئولین کنند. ما تا حالا ضربههای مهلکی که خوردیم، از این بوده که معطل مسئولین بودیم و خودمان را آویزان فلان طایفه کردهایم که این میآید، آن میرود. الان هم باز آدم میشنود (واقعاً دردآور است!) باز برای انتخابات آخر سال اینوریها دارند کار میکنند، آنوریها ناراحتاند، اینوریها خوشحال. باز اینور و آنور و این جناح، نمیدانم اصولگرا و اصلاحطلب –که ترکیبشان میشود "اصولطلب"– با یک سفره پهن، عوایدش به همه میرسد.
اینور و آنوری هم نداریم. محصول مشترک اصولگراها و اصلاحطلبها با هم، اساسی داریم که قرآن (قبلاً مفصل با هم در موردش صحبت کردیم) "ایمان و کفر" است. دایره ایمان و کفر هم وسیع است. جبهه کفر هم نفاق و شرک و فلان و اینها. زیرمجموعه دعوای اصلی سر اینهاست. ما تمدن مؤمنانه میخواهیم بسازیم. قبلاً با هم یک ماه مبارک مفصل در مورد این تمدن صحبت کردیم. تمدن، مؤمنانه است. اصل تمدن، شالوده تمدن چی را شکل میدهد؟ "سبک زندگی". آنی که تمدن، تمدن میکند، سبک زندگی است.
دعوای اصلی ما در این چهل سال، دعوای "سبک زندگی" بوده. رهبر انقلاب آخر این بیانیه گام دوم فرمودند که (خیلی مطلب اینجا هست، به سبک زندگی فرصت نیست توی بیانیه، آخرین بیانیه، پایان باز صحبت بکنم که وقت مبسوط میطلبد) اصل ماجرا سبک زندگی است. هر وقت ما مؤمنانه رفتار کردیم، هم به سمت تمدن خودمان حرکت کردیم، هم پیروز شدیم، موفق. جبهه را با مدل خودمان اداره کردیم، موفق. هر وقت در هر جایی طبق سبک خودمان رفتار کردیم، پیروز. ماجرا چی بود که "خرسه رفته بود با رفتن کبک، یاد بگیره؟" چی بود ضربالمثل؟ "راه رفتن خودشم...".
نکته اصلی که بنده دیروز عرض کردم: ببینید عزیزان، بنده به این جمع واقعاً علاقهمندم. حالا علاقه من به شما خاصیت برای شما، علاقه بنده خاصیت برای شما. عرض میکنم که ما باید با رفاقت و صمیمیت با هم مواجه بشویم. اولاً مطلب باید خوب شنیده بشود، بعد باید احسنت گفته بشود، فهمیده بشود، تحلیل بشود. اینها نکته مهمی است. یک کمی گاهی آدم احساس میکند ناجوانمردانه و غیرمنصفانه با برخی مطالب مواجه صورت میگیرد.
بنده این نبود که هر گندی که در این چهل سال خورده، ما خوب بودیم و اصلاً ما خوبایم و همه یک مشت پست و پلشت کل دنیا را گرفتهاند و آسمون چی شده؟ شکاف خورده و ماها افتادهایم پایین! خوبی بقیه دارند از بدیهایشان که حالا مثلاً آسیای شرقی سردند، نظمشان تو سرشان بخورد، مهم این است که ما گرمیم، ما خوبیم. اصلاً تو خوبی! عرض ما این بود که هر جایی نسخه خودش را میخواهد. نکته اصلی این است: در ژاپن مترو خیلی خوبی دارند، "فریدونکنار" هم مترو بزنیم، از زیر دریای مترو رد بشود. هرجا خوبه، باید با شرایط اقلیمی و فرهنگی ما جور دربیاید که ما بخواهیم از روش الگو بگیریم و اینور بسازیم. نکته اصلی این است: قیاس بکنیم، راه درمانش را هم خودمان باید بگردیم پیدا کنیم. نکته مهمی است، حرف خیلی هست.
بحث مزاج از اینجاها مطرح شد (نکاتی، دوستان اشکالاتی کردند). جواب بحث مزاج از اینجا مطرح شد: یکی از خیانتهای بزرگی که در بحث سبک زندگی ما صورت گرفته، پایههای شخصیتی را به ما نگفتند و نگذاشتند آشنا بشویم. روانشناسی غرب (بنده نکته زیاد دارم) بحثهای جامعهشناسی (نکته زیاد دارم). حالا بحثهایی که الان اگزالته اگزیستانسیالیستها چیز میگویند (باز تازگی نهلی نیهیلیستها یک چیز دیگر گفتند)، ضبط آنتولوژی با سینرژی چیست و از این حرفها. این گل و شعرهایی که مزرعه (نمیخواهم وارد این حرفها بشوم)، فقط گفتم بدونید که اینور شاید طرف یک چیزی دارد میگوید، مطالعه کرده. شاید مثلاً یک کسی که در روز به اندازه یک هفته و یک ماه بقیه مطالعه میکند، به حرفی که میزند، شاید یکمی مطالعه و تحقیقات پیرامونش دارد. رو هوا نگویید که آقا آمدی بافتی و به هم سوار کردی و رفتی.
با مطالب عمیق مواجه بشویم. مسئله، بحث سبک زندگی اساس تمدن است. بحث مزاج هم اساس سبک زندگی است. ما جامعه خودمان را وقتی میخواهیم بسازیم، همینی که هست، با همه خوبیهایی که دارد را باید بسازیم. گوش را با دندان که مقایسه نمیکنم. شرق را مقایسه کردن با اروپا، مقایسه کردن حتی با بقیه کشورهای خاور. نصب سلمان و فرزندان سلمان را بروید ببینید چقدر روایت در مورد ایرانیها داریم. ژن ایرانی، ژن ممتاز. من حالا بسته ژنِ خوب و اینها نمیخواهم بکنم. طبل ایران و طبیعت ایرانیها، طبیعت ممتازی است. نابود بکنیم محاسن و کمالاتی که جای دیگر دیده میشود؟ ده درصدش را بیاوریم بین خودمان داشته باشیم؟ این خیلی بد است! این سند ۲۰۳۰ یکی از مشکلات و معضلات جدیش همین است.
نظم نوین جهانی (قبلاً با هم صحبت کردیم) یک مدل مدل فرعونیه میشود آدمها را خفیف کرد. انسانها را حیوان کرد و حیوانها را به بند کشید و اهرام ثلاثه را برای شما مثال زدم. تکنولوژی فرعونی را با هم بحث کردیم. چندین قرن است همه عالم مانده که اینها چی ساختند در این اهرام ثلاثه. خیلی چیز عجیبغریبی است. تکنولوژی فرعونی! چقدر بشر لتوپار میشود، آدم حیوان میشود. کشورهای حاشیه خلیج (واس امارات و اینها) یاد بگیر. میشنوید این حرفها را یا نه؟ در فضای مجازی، رسانه امارات ۱۹۹۷ و امارات ۲۰۱۷، عکسش را منتشر کردم. یک تکه بیابان را گرفتن، تبدیل کردن به چند صد تا.
نداشته باشیم؟! راه رفتنمان یادمان نرود. بحث مزاج بحث مهمی است. حالا با اینکه توصیه هم شد به ما که در این بحثها نرویم. بیانیه را بیانیه و حالا عزیزان طبقههای بالاتر مان هم میشنوند و استفاده میکنند، انشاءالله از این مباحث و ربط دارد به بیانیه گام دوم. دوستان گفتند این بحثهای مزاج و اینها از کجا درآمده؟ یکی از حالا، من محضر حاج آقای عزیز گودرزی عذرخواهی میکنم. یک کمی یک جواب دوست خودمان را میدهم. یکی از اشکالات جدی ما طلبهها و روحانیت (حالا نمیخواهم تعابیر تند در مورد خودمان به کار ببرم) مردم نداریم. درمیآید. اگر این مطالب بین مردم رایج میشد، اصلاً کسی پشیزی برای روانشناسی غرب ارزش.
رساله ذهبیه امام رضا علیهالسلام، فوقالعادهای است. از جهت سندی هم سند خیلی خوبی دارد. حالا یک دعوای سندی باب، تقریباً اکثر علما اتفاقنظر دارند برای اینکه این رساله از امام رضا علیهالسلام است. در بعضی مباحثش غوغا کردهاند. مأمون، خطابنامه خطاب به مأمون است. مأمون دستور داد این را با طلا. رساله ذهبیه. مأمونی که در دورهای که دروازههای علوم باز شده به روی امت اسلام و همینجور کتابی که ترجمه میشود، چند خط امام رضا (ع) که میرسد، دهانش باز میماند. این چی بود؟ چند خط امام رضا (ع) گفتند کل ساختار. صفرا چیست؟ سودا چیست؟ خون چیست؟ اعضای بدن هرکدام مزاجش چیست؟ درمانش چیست؟ چی بخور؟ چی نخور؟
مواد سبک زندگی را از تو دل بسته مزاج درمیآورند. خیلی بحث، بحث عمیقی است. دلتان گرم بشود. من یک دو خط از نهجالبلاغه برایتان بخوانم. خطبه سیزده و چهارده نهجالبلاغه. یک کلام از امیرالمؤمنین. بعد ماجرای جنگ جمل، وقتی که حضرت غلبه میکند به سپاه جمل. عایشه مکه راه افتاد. او و بصره، طلحه و زبیر هم که از امیرالمؤمنین دلخونی داشتند. اینها آمدند بصره، سپاه راه انداختند علیه امیرالمؤمنین و اولین جنگی بود که امیرالمؤمنین سمت بصره بود. با اینکه سرانی که اینها را مدیریت کردند، اهل بصره نبودند. طلحه و زبیر که مال همان مکه و مدینه بودند. اینها آمدند مردم بصره را نشان آوردند تحریک کردند برای شکست. مفتضحانهای هم خوردند.
حالا خیلی فعالیتهای رسانهای که همسر پیغمبر اینجا کرد، فعالیتهای عجیبغریبی بود. مدل کار پیغمبر در جنگ بدر. خاک دستش گرفت. پیغمبر "شاهَتِ الْوُجوه" گفتند. خاک به سمت قریش پاشیدند و این رفت تو تانک. این خاک را پاشید و "شاهت الوجوه" گفت. خاک را پاشید و هیچیم نشد و آخر هم شکست خورد. کلی ماجرا درست کرد همسر پیغمبر! آن جنگ، حکم حکم گوساله سامری است. بگویید بسوزاند، خاکسترش را شتری که تیرباران کرد. جسد امام حسن به خاطر همین.
خلاصه، ماجرای جنگ جمل، ماجرای مفصلی است. بعد از اینکه امیرالمؤمنین غلبه کرد به مردم بصره، یک سخنرانی کرد خطاب به مردم است. آقا فوقالعاده زیرک و تیزبین و جامعهشناس و روانشناس! با اینها تحلیل سیاسی حضرت. یک دور شرایط اقلیمی اینها را تحویل کرد. چرا از شما سواری گرفتن؟ مردم ب بصره میدانی چرا از شما سواری گرفتن؟ خطبه ۱۳ نهجالبلاغه: "کنتم جند المرعه" شما سپاه یک زن شدید! تفاوتهای بین مرد و زن و اینها. بدبختید. یک زن از شما سواری گرفت و "اتّباع الهیمه" دنبال یک شتر راه افتادید بدبختها. "رغاءً فَعُجبًا" شتر صدا زد دنبالش راه افتادی! تند و عجیبغریبی. میدانی چرا؟ "اخلاقکم دقاق و عهدکم شقاق و دینکم نفاق و ماؤکم زعاق". چهار تا علت دارد اینی که شما اینجوری است.
فرهنگتان یک بخش برمیگردد به عقایدتان. آبی که مصرف. آب شور. ماهکم زآق. آب شور استفاده بصره و خرمشهر یکی است. دعوا درگیریهای قومیتی پیش نیاید. یک تحلیلگر سیاسی حجاب اقدام بکنند، یک دختر جوان مازندرانی را جلو میفرستند به اسم مسیح علینژاد. زنهای مازندرانی تو بین زنهای ایرانی، زنهای دلیرند. شما اگر خواستی یک کاری بکنی که در زنهای ایرانی فرهنگساز باشد، گفتمانساز باشد، از زنهای مازندرانی. انتخاب رشته و شغل و چه و چه و چه. هزار تا مصیبت ما داریم.
فضای مجازی. من عاشق فلسفهام. بهش گفتم تست مزاج پر کن. فرستادم. این سوداییه. سودا فلسفه نمیخوره. مشکلات برایت پیش میآید. سودا یک سری کارها باید برایش تعریف بشود. الان آمدند رشتهبندی کردهاند. فنی و حرفهای میگوید: اول از همه اگر نابود کرده. من وقت نیست من برایتان توضیح بدهم. بحثهای مزاج، انشاءالله محضر عزیز دلمان خیلی نکات خوبی را مطرح میکنند، انشاءالله. باهوشی، ریاضی، فیزیک. عذر میخواهم، دیگر این دیگر فنی حرفهای، کار و دانش هنر، شعر طبع گرم، یعنی باهوشترین و نخبهترین آدمها و بروند سمت شاعری، سمت شاعری. شعر سفید درمیآید، شعر نو درمیآید که تبش سرد. بله در تذکر مطلب شما این است که میگوییم گرم و سرد و هیچ ارزشگذاری در اینها نمیکنم من.
توجه کنید که حالا گرما انگار بهتر از سرد است. یک مزاج قالب داریم، یک ملکات داریم که اول از همه حضرت فرمودند: "اخلاقکم فلان". این ملکات است. یا مثلاً فرهنگ. یعنی ممکنه کسی تو فضایی باشه که مثلاً مزاج قالب، مزاج سوداست. خودش روی خودش کار میکند، از بدیهای سودا فاصله میگیرد، خوبیهای سودا را پرورش میدهد. یک بحث دیگر است، این جبر هم نیست که حالا ارزشگذاری بین شعر فلان و این شعر. باید ببینیم که اون شعر بهتره یا نه. تغییر مزاج هم صورت میگیرد. بله، خیلی عوامل روی تقدیر و تعدیل مزاج. توجه نمیکنیم. رتبهبندی، درجهبندی مندرآوردی. هرکی یک کمی مثلاً سرش به تنش میارزه، فلان رشتهها.
عرض من این است. بعد اشتهای هنر و فنی و حرفهای و... بله خب طبعاً آدمهای سردمزاج در فعالیتهای عمرانی و اجرایی قویترند. ولی کلیت ندارد. خیلیها تازه میتوانند با طبع گرم. رهبر انقلاب را مثال زدم برایتان. ایشان مزاجش، مزاج رهبری و امام. اصلاً مزاج رهبرها عموماً مزاج گرم و دموی است که حالا میگویند مزاج گرم. مزاج رهبران مثلاً فلان طایفه و فلان طایفه مزاج گرم. مدیران، مدیران جزء سوداست عموماً. اجرایی. بگذار مدیریت، پیگیری، نظارت، بازرسی را توی مجموعه بده به سودایی.
سریال گاندو یکی از مزاجی (نمیدانم به اینها فکر کردهاند یا نه؟ یا شخصیتهای حقیقیاش این شکلی بوده) مثلاً این نیروهای امنیتی همشون سردمزاجاند. محمد این سودایی. خیلی کار خوبیه. جاسوساشون هم گرممزاجاند. اون مایکل جیسون اسم اصلیش، یعنی جاسوسا با خلاقیت وارد میشوند. نیروهای امنیتی باید با نظارت و پیگیری اینها را بگیرند. نیروی امنیتی دیگر نباید مزاجش خیلی گرم باشد. چون اصلاً مزاج گرم یکی از مشکلاتش این است: خیلی اهل پیگیری نیست، تنوعطلب. تکراری به شدت بدش میآید، خوشش میآید اهل شعر و شاعریه. هی دوست داری یک عرصه جدیدی رو. بخش پژوهش اگر ایدهسازی باید دست گرما باشه. اگر پیگیری، آقا در زندگیها این نکاتی که عرض میکنم، بسیاری از معضلات خانوادهها را حل میکند. طرف برای اینکه بچهاش آن شکلی نشود، چیها باید چه کارهایی انجام بدهی؟ چیها باید مصرف کنی؟
یک موردی چندین سال پیش، نمیدانم ۹ سال پیش، ما موردی مشاوره مشهد داشتیم. یکی از این پسرهای دانشجومان آمد گفتش که: من عاشق همکلاسیم شدم. هیچ راهی برای خواستگاری اینها ندارم. شما اقدام میکنی؟ گفتم: دفتر آمدند. مجموعاً بیش از ۱۰ ساعت ما به اینها مشاوره دادیم. به آن خانم گفتم: ببین این آقا حالت طبیعی سرد و گرم و اینها (اون موقع به کار نبرد) سرده. خانم طبعت گرم. مدیریت و فرماندهی در خانه. البته کشف کردم که این آقا از آن سردهایی است که اطاعتپذیر هست یا از آن سرد. بعد دیدم که از آن سرده اطاعتپذیر. گفتم که: شما اگر ۵۰ سال بنشینی، یک بار این آقا بهت نمیگوید پاشو ببرمت حرم. چون شما طبعت گرمه، دوست داری که مرد بیاید. چرا واسطه؟ به یکی از دوستان گفته بود که فلانی با هم یک جمله زندگی ما را آباد کرد. موارد متعددی را فرستادند برای مشاور. بارها و بارها پیش آمده سر این مسئله. خانم میخواسته دلخور بشود، همین را یادآوری بهش. یا خودش یادآوری کرده یا مرد یادآوری کرده. حل شد این مسائل.
خیلی اثر دارد چرا مردم بصره سواری دادند؟ برای اینکه آب شور میخورند. آب شور کنار خلیج، آب شور اینجا کنار درخت. ولی اینجا فضاش، فضای مرطوبه. حالا در مورد طبع مازندرانی اگه من میخواهم وارد بشوم، حرف زیاد است. نکته خوبی طبع مازندرانیها این است که منعطفاند. من سخاوتمندتر از مازندرانی (خودم عرض میکنم، واقعاً هم عرض میکنم، تعارف هم ندارم) میدانی خودم در ایران و حالا شاید جاهای دیگر (حالا خیلی بررسی نکردم)، در ایران واقعاً سخاوتمند و ولخرج به معنای خوبش، ولخرجتر از مازندرانی ندیدم. مخصوص مازندران استانهای حاشیه دریای خزر. البته ممکنه بعداً یک تفاوت بدی هم داشته باشد، به سمت اسراف و فلان اینها برود. و مدیریت منابع ممکنه ضعیف بشود. ولی خیلی خوبیه.
دختر یا پسر مازندرانی مثلاً رفته با یک دختر یا پسر کویر ازدواج کرده. با یزد، اصفهان، شیراز، قم. حتی مشهد. به کرات پیش میآید که شمالیها با خراسانیها ازدواج میکنند. موفقیت توش صبر و اخلاق و تحمل و بابا جان. درک تفاوتها مبنای سبک زندگی چیست؟ خدا میگوید: "اختلاف شما رحمت من." من این کار را کردم مختلف باشید. در اثر این اختلاف میخواهم بسازمتان. نه فقط بند طبع خودم گرمه، بعد توکار مدیریت نداریم.
دفتر خودمان، دانشگاه فردوسی. این بچهها میآمدند سؤال داشتند. جلسه، مدرسه، پیگیری فلان. ده تا طرح. آدمهای طبع گرم شروع خوبی دارند، پایان بدی دارند. بغل دست من، آباد کرد ما رو. دفتر ما با لگد اینها را بیرون میکرد. الان تایم فلان جلسه است. سرده، خیلی وسواسی میشود. وسواسشان میرود بالا، اضطرابشان میرود بالا. سودا که حالا این آب شور در منطقه حاشیه خلیج سودازا است. امیرالمؤمنین برای همین میگویند شما اینها ترسو میشوند خیلیهاشون. سوداییها اهل ریسک نیستند. برعکس دمویه. زندگی کارمندی به معنای واقعی کلمه. زندگی روتینی که آدم خود را سپرده دست یک مجموعه. برای خودش هیچ برنامه و ایده و خلاقیتی ندارد که یکی از معضلات بزرگ ایران ما هم همین است.
با اینکه ما ایرانیها مزاجمان گرم است، سبک زندگی غربی و زندگی کارمندی یکی از خلاقیتهای ایرانی را نابود کرده. زندگی کارمندی ریسکپذیری است. ریسکپذیری ندارند، سواری میدهند. بتون سودا هستند، حرفگوشکن، منظم، دقیقاند. بسیار تندی در مورد مردم بصره دارد. این را هم بگویم: سه تا سه تا بیان امیرالمؤمنین در مورد مردم بصره دارند با سه تا عنوان مختلف. خیلی نکته جالبی. چند تا اسم دارد: یکی از اسامی بصره "بصره" است. یکی دیگرش "معتقد" است. یکی دیگر "ابولیه" است. بعد حضرت با اینکه این منطقه یک منطقه است (به خاطر موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکش و استفاده مردم از موقعیت)، یک بار اینجا در این خطبه ۱۳ و ۱۴ به شدت به شدت از مردم بصره تعریف میکند. یعنی یک زمینه جبر هم نیست. یک موقعیتیه. اگر خوب استفاده کردی، اگر بد استفاده کردی اینجوری.
زنها سردتر از مردانند. یعنی مردان بهتر از زنان. بعد جالبه دیوار بکوبونه. جالبه که به اینها که میرسیم این فمینیستها قشنگ همه میخواهند یکی بکنند در این بحث. بخشهای حقوقی، بخش حقوقی زن و مرد یکی بشوند. بعد میبینی که اون تفاوتهای جاهایی که اصلاً به ذهن تفاوت نمیآید، قشنگ در قالب تفاوت. شامپو مردانه، شامپو زنانه. مسواک مردانه، مسواک زنانه. جالبه! یعنی اینجاها در مسواک، در دندان، در مینای دندان تفاوت هست. بعد طرف قاضی میخواهد بشود! کار به این سختی.
خیلی عجیب است واقعاً مصیبت. اینها کل ساختار را ریختند به هم. زن حیطه وجودیاش معلوم است. تمدن از دل اینها درمیآید. وقتی شما نگاه را تبدیل کردی به مصرفگرایی. مصرفگرا. مسابقه سر این شد که کی بیشتر مصرف میکند. به شما بگویم: مصرفگرایی دلال یا تولیدکننده؟ تولیدکننده. تولیدکننده. شما وقتی فضا یک جوری ایجاد کردی که مسائل جدی ما در این بیانیه گام دوم این است. رهبری نظام دارد عموم مردم را دعوت به تولید میکند. آقا تولید باید دست یک طبقه خاصی باشد؟ اصلاً این بحثهای در مورد طبقه بورژوا فلان. دعوا دارد تولیدکننده و کارگر. تولیدکننده باشد. کارگر دارد زحمت میکشد.
ابعاد دیگری خواستند این مسائل مختلفی که حالا فلسفی معنا ندارد. جامعه بیطبقه. عدالت مهمه! طبقات را نمیشود از بین برد. طبقات را میشود طبقات را عادلانه کرد. این جامعه بیطبقه به معنای عدالتش، با همین تولیدکنندگی همه مردم با هم درمیآید. الان ۶ میلیون صهیونیست ما داریم. ۸ میلیارد آدم را دارد مدیریت میکند. چرا؟ برای اینکه همه اون گلوگاههای تولید دست این تولید بشود. بله، تولید خورده که کمک بکند به اون تولید کلان. من تولیدات کلان کاپیتالیستی. همین کاپیتالیسم اینه.
بیانیه گام دوم وقتی بنده دیدم راه بازه، دستم درازه. هر جا خواستم هر کاری بکنم. منه با این همه ریش و پشم و عمامه و اینها، من هم هوایی میشوم. از زندگی اجارهنشینی در زیرزمین قم آمدم. بعد میبینم که به اسم خدمت به نظام و تشکیلات و فلان. چون همه سیستم دست منه دیگه. هوای من را باید داشته باشند که این چرخ اقتصاد مملکت بچرخه. آقای ویلا در رامسر بهت میدهیم، یکی هم در کیش میدهیم، یک هواپیمای اختصاصی هم بهت میدهیم. کل اقتصاد به او دارد ختم میشود. ساختار مشکل دارد. راه درمانش چیست؟ جمهوری اسلامی را حذفش کنیم؟ چیز دیگر بیاوریم؟ اون که بدتر از اینه. هرچی دیگر آلترناتیو صحبت کردم، این نظام آلترناتیو ندارد. نظام جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد.
در دموکراسی (دموکراسی به معنای غربیاش) اصلاً آلترناتیو ما نیست. نظام ولایت یا باید کامل تبدیل بشود به دموکراسی توتالیته دیکتاتوری. ترکیب، یعنی جمع مکسر این دوتاییم. جمع مکسر، جمع سالمش نیستی کم و کس. ترکیبی از این دوتایی که خوبیهای هر کدام از این دو را خواستیم داشته باشیم. یعنی قوه قانونگذاری که بر مبنای خاص عموم مردم قانونگذاری نکند. این کس خوبیهای طبقه دیکتاتور ولی دخالت در تصمیمگیریها بکند که این از خوبیهای دموکراسیه. به هر کدام هم از آن یکی ندارد. عرض من روشن است یا سخت است این حرفها؟
طبقه فعال و گرم، خلاق با ایده. جوانها. فیلم گاندو. حالا بگویم من تمام از این نهجالبلاغه یکم دیگرش ماند. حالا بعداً معرفی کنم. فیلم گاندو یکی از خوبیهایی که دارد همین است. شما ببینید. حالا یک کمی اغراق توش میشود، من میدانم. مشکلی هم ندارد. بالاخره طبیعت کار نظامی و امنیتی داشته باشی اشکالی ندارد. ولی اصل ماجرا که ماجرای واقعی است دیگه، این جیسون رضاییان واقعاً جاسوس حرفهای بوده و به قول خودشان تا طعم آدامس رئیس جمهور نفوذ کرده، تا خانه شخصی رئیس جمهور و وسایل شخصی رئیس جمهور نفوذ. دیشب با سانسور یک نکاتی لابلای پخش کردم.
شما میبینی کار دست این طبقه که میافتد، برای بچههای مذهبی مؤمن حزباللهی، خلاق جهادی. به این معنا نه یعنی فقط آماده شهادت. یک کاروان راه بیندازیم که آدم بفرستد. شجاع، ریسکپذیر. رفته در اتاق جیسون رضاییان در ترکیه، کابلش را جا گذاشته. آژیر میکشد! تا آنجا رفته. عجیب غریبی است. چقدر ریسکپذیری میخواهد. در یک کشور غریبهای که سیستم امنیتی تو چلنج دارد. هزار تا مشکل برایت پیش میآید. نخبه این شکلی ما داریم. بد میشود برایمان. فشار میآورند! آویزان. آویزانی این کار عقب میافتد. فشار بهانه را از دست اینها بگیریم. اینکه نکشنمان، خودکشی میکنیم. همین است. چشمانمان بینا است. معلوم است که هیچ اتفاقی نمیافتد. خلاقیت داریم. نیاز به فعالیت داریم. تنبلیهای ما و همافزاییهای ما اینها مشکلات ماست.
عرض کردم دیروز حالا این نکات را هم دوستان توجه داشته باشند. دیگه ما خوب نگفتیم خیلی از خودمان عرض کردم. مزاج گرم. بازی ایران و ژاپن. افتاده زمین و داور. مدلمون گل خوردیم از ژاپن و باختیم جام ملتهای آسیا و عبرت هم نمیشود. مزاج گرم اهل مذاکره، تعامل، گفتگو. آقا در بازی قانون، قانونپذیری. سگ کار ندارد. میخوابانم. امیرالمؤمنین روی مردم کوفه سرمایهگذاری میکند. در جنگ با مردم بصره. اینها خیلی نکات مهمی است. آقا امیرالمؤمنین وقتی عباس علیهالسلام میخواهد به دنیا بیاورد، میگوید: بروید بگردید یک مادر گرممزاج با این ویژگیها داشته باشد. دخالت دارد. رضا محمد بن حنفیه. اونجا این در نهجالبلاغه است. محمد بن حنفیه وقتی پرچم را گرفت، رفت تو دل میدان ترسید. برگشت. حضرت فرمودند که: این رگ مادریت بود زد بالا. ژن مادری، ترسویی. خیلی اینها مهم است.
سبک زندگی و تمدن. دل اینها درمیآید. غریبه. نمیدانم غربیها نمیدانستند اینها را که بعید است برایم، یا نگذاشتند ما بفهمیم که بیشتر این است. روانشناسی از تو دل این حرفها درمیآید. روانشناسی، جامعهشناسی. مبنای همهچیز آنتولوژی است دیگه. نگاه به هستی. مبانی قرآنی خیلی قشنگی دارد که حالا فرصت این مباحث وقتی فهمیده بشود، میرود تا سبک زندگی و جامعهشناسی. مشکلات ما اینهاست: کار جمعیمان ضعیف، نظمپذیری ضعیف، قانونپذیری ضعیف، قلدریمان زیاد. خلاقیتمان خوبه ولی بهینهسازی نمیشود. اون هم به خاطر اینکه همافزایی ندارد. فضای تو کانتکس جمع و پلتفرم جمعی آمد اون وقت است که خاصیت دارد. اکثر پروژههایی هم که موفقه، یک نفر تکی گرفته رفته به موفقش کرده. از عجایب است. رفته رسانده. شهریاری کلاً ما را به سوخت ۲۰ درصد رسانده. یک نفر آدم بوده. کلاً این شکلیه. یکی میگیرد میرود. اینها مشکلات، ضعفهای ماست.
انشاءالله برخی نکات دیگر را فردا خدمتتان عرض میکنم. وقتتان را هم گرفتیم، حلالمون کنید. کلک این بحثها بحثهای مفیدی بوده باشد. خدایا به آبروی اهل بیت در فرج آقامون امام زمان تعجیل، قلب نازنین حضرتش از مناظره بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...