در این جلسه استثنایی، از رموز استجابت دعا در کربلا و شب جمعه پردهبرداری میشود؛ جایی که خدا مستقیماً با زائر امام حسین (علیهالسلام) سخن میگوید و ملائکه در خدمت اویند. سخن از دلهای بیقرار، اشکهای اجابت، و حاجتهایی است که نهتنها شنیده میشوند، بلکه عزیزانه پاسخ میگیرند. اگر میخواهی بفهمی چرا کربلا مرکز توجه آسمانهاست و امام زمان (عج) از ما التماس دعا دارد، این جلسه را از دست نده!
* میهمان ویژه اباعبدالله الحسین عليهالسلام، میهمان خاص خداست [00:57]
* آنجا ملائک زائر زوار حسینند! [06:00]
* حقیقتِ ملکوتی زیارت اباعبدالله الحسین عليهالسلام به روایت امام صادق علیه السلام[08:40]
* وقتی خدا به آه دل زائرحسین عليه السلام باشد، استجابت دعا حتمیست [13:40]
* در خوان گسترده کرم الهی، اولین لقمه هدیه به امام غریبیست که قرنها دیدگان منتظرش به امر فرج نگران است [15:28]
*قداست زمین کربلا، مقام زائر و استجابت قطعی دعا از زبان معصومین علیهماالسلام [17:15]
* عروج از خاک کربلا تا حوض کوثر!.. مناجات و دعای امام صادق علیه السلام در حق زوار امام حسین علیه السلام [20:00]
* روضه؛ در سوگ امیر غیوری که کندن خلخال از پای یهود را تاب نیاورد.. اما از دخترانش خلخالها، گوشوارهها و چادرها کندند... [24:15]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
یکی از ویژگیهای کربلا و زیارت کربلا این است که اینجا دعا مستجاب میشود. خدای متعال، به قول ما، "روی حرف زائر امام حسین حرف نمیآورد." خلاصه، آن هم به خاطر این است که مهمان امام حسین، مهمان خداست. خدا میخواهد مهمانش را اکرام کند. شما اگر یک مهمان عزیزی داشته باشید، به آه دل مهمانتان هستید دیگر. آدم خیلی میخواهد ابراز علاقه بکند به مهمانش، میگوید: «آقا، من به آه دل تو میخواهم بشوم.» از قبلش چک میکنید این از چه چیزی خوشش میآید، از چه چیزی خوشش نمیآید، چه چیزی به مزاجش میسازد، نوشابه میخورد، دوغ میخورد، برنج سفید میخورد، برنج با چیزی، برنج شوید زده، باقالی زده؟ گاهی ما مهمان بعضی دوستان و عزیزانمان میشویم؛ مثلاً بعضی غذاهای خاص را درست میکنند. بعضی دوستان مثلاً آلبالوپلو درست میکردند، مثلاً بعد میگفتند که ما تو فلان جلسه صحبت تو را شنیده بودیم، آلبالوپلو تعریف کرده بودی، مثلاً گفته بودی: «کسی با ما یک آلبالوپلو بده.» به شوخی فهمیدم که مثلاً آلبالوپلو دوست داری. اینکه آدم به آه دل مهمانش باشد، از باب اکرام است، دیگر. یعنی دوست دارد وقتی که او اینجا مهمانش است، آن لذیذترین ساعتهایش باشد، شیرینترین چیزهایی که مزه میکند، اینجا نصیبش بشود. تو نوشیدنیها، تو خوردنیها. اگر میخواهد استراحت بکند، بهترین اوضاع استراحت را من برایش فراهم کنم. ماه رمضان اینطور است، جدای از ماه رمضان، کربلا اینطور است. جدای از کربلا، شب جمعه، برای شما هر سه جمع است: کربلا، شب جمعه، ماه رمضان.
تو ماه رمضان همه میهماناند. تو کربلا همه ویژه میهمان خدا هستند. تو کربلا شب جمعه همه ویژه و ویژه میهمان خدا هستند. و خدا امشب به طور خیلی، خیلی، خیلی خاص میخواهد به آه دل بنده، به آه دل زائرش باشد. میخواهد مهمانش را اکرام کند، واسه همین روی حرف این حرفی نمیزند، نه؛ تغییرش هم نمیدهد، بهترش میکند، اینور و آنورش را بزند، نه! میگوید: «تو فقط، به قول ما، جان بخواه.» واقعش این است ها. یعنی من خلاصهی روایات را دارم به شما میگویم. واقعش این است که سادهاش این است. خدا به زبان ما اگر بخواهد با تو کربلا حرف بزند، به ما میگوید: «تو جان بخواه، ای زائر اباعبدالله، تو لب تر کن.» اینجوری خدای متعال خودش را در اختیار قرار داده. چند تا روایت برایتان بخوانم، امشب صفا کنیم. خیلی روایت زیبایی است. چقدر ما باید خدا را شکر کنیم. حالا جدا از اینکه کربلاییم و این ایام، آن نعمت عظما، خود اهل بیت، خود امام حسین، خود ائمه، این معارف، این روایات، هیچ جای دیگری تو این دنیا این خبرها نیست. دنیا، ماه رمضان میآید و میرود. مشغول فیلم و سریال، کشورهای اسلامی را ببینید تو ماه رمضان مشغول تعریف و تمجید از معاویه، مادر... . اگر نبودند اهل بیت، من و شما اگر روزه میگرفتیم، تازه مثل بقیه حیوانهای عالم تو ماه رمضان مشغول جنایت ... اگر نبودیم صهیونیستها و بقیه این کشورها، مسلمان بودیم، روزه میگرفتیم، شبهای ماه رمضون مینشستیم سریال معاویه نگاه میکردیم. چه حقی به گردن ما دارند این شبهای ماه رمضون، ایام تعطیلاتمان، وقت سال تحویلمان، اولین ساعت سال جدیدمان. اینجور مهمان اهل بیتیم. شب جمعه بین ماها رسم است دیگر. روز اول خانه بزرگتر بعد از سال تحویل. خدا چه لطفی کرده، این ساعتهای اول بعد از سال تحویل ما را آورده خانه بزرگترهایمان، خانه امام حسین. شب جمعه، آن هم وقتی که مهمان عزیزی دارد، مادرش. امشب کربلا امشب همه بزرگترهایمان را زیارت میکنیم. تو حرم، جمعشان جمع است. چه لطفی خدا به ما کرد؟ ما چه شکلی نعمتها را شکر کنیم؟ چه جوری نعمتها را؟
روایت دارد امام صادق (ع) فرمود. فرمود در "کامل الزیارات"، میدانید یکی از معتبرترین کتابهای شیعه "کامل الزیارات" است. "کانی والله بالملائکه قد ازدحم المومنین علی قبر الحسین (علیه السلام)". فرمود: «به خدا دارم میبینم ملائکه ازدحام کردهاند دور قبر حسین، دور زائران حسین، نه فقط دور قبر، دور زائران حسین.» میگوید: «گفتم "فیتراعون له"، منظورتان این است که ملائکه اینها را میبینند، دیگر. از فاصله میبینند؟» فرمود: «هیهات، هیهات، نه. "قد لزموا والله المومنین". نه به خدا، این ملائکه به مؤمنین چسبیدهاند دور قبر حسین، حتی "انهم لیمسحون وجوههم بیدهم".» دارند با دست ... شما چهطور دنبال اینی دستت را به ضریح امام حسین برسانی؟ شما چهطور وقتی وارد میشوی صورت میمالی به دیوار حرم؟ صورت میمالی به در حرم؟ ملائکه دنبال ایناند دست برسانند به زائر امام حسین. "یمسحون وجوههم بیدهم." هی دست میکشند روی سر و صورت زائران، ملائکه. تبرک، نه تبرک کربلا و خاک اباعبدالله، تبرک زائر حسین! و خدا نازل میکند بر زوار حسین "غدوتاً و عشیتنا." صبح جدا، شب جدا. خدا طعام بهشتی برای زائر حسین میفرستد، نه بعد از مرگش، آن که جداست، همین. و "خدامهم الملائکه." ملائکه نوکرهای شما. مجموعه خدمات کاروان که میآید، این جنبه ظاهریش است. آن هم ظاهر امام حسین است، حالا به حسب ظاهر خادم امام حسین و زائران امام حسین؛ نه، خادمان اصلی زائر امام حسین ملائکهاند. تازه اینجا نفهمیدم کدام ملائکه. ملائکه از جبرئیل شروع میشود به پایین. "خدامهم الملائکه. لا یسال الله عبد حاجت من حوائج الدنیا والاخره الا..." هر حاجتی داشته باشد بنده مؤمن زائر، چه دنیایی، چه آخرتی، خدا بهش عطا میکند. میگوید: «گفتم: "هذه والله الکرامة." آقا خداییش این خیلی احترام است.» گفتم مهمان احترام دارد. گفتم: «آقا، به خدا این احترام است.» فرمود: «یا مفضل، "ازیدک"؟ میخواهی بیشتر بهت بگویم؟» گفتم: «نعم سیدی، بفرمایید آقا جان.» به به، به به، به به. فرمود: «دارم میبینم "کانی بسریر من نور." دارم میبینم یه تختی از نور "قد وضع." تختی از نور گذاشتهاند، "و قد ذریبت علیه قبه من یاقوت حمراء مکللت بالجواهر."» یک گنبدی زدهاند روی این تخت از یاقوت سرخ با انواع و اقسام جواهرات تزئینش کردهاند. «و کانی بالحسین جالس علی ذلک السریر. اباعبدالله الحسین روی آن تخت نشسته، "و حوله تسعون الف قبه."» کنارش هم نود هزار گنبد. بعدش چی میشود، گنبد سبز؟ «و کانی بالمومنین یزورونه و یسلمون علیه.» میبینم هی مؤمنان میآیند حسین را روی این تخت زیارت میکنند، بهش سلام میدهند.
این زیارتی که شما میآیید، زیارت در و پنجره نیست. این زیارت خود اباعبدالله است. امثال من چشممان نابیناست اینجا نمیبینیم. این پرده که کنار بیفتد، از دنیا خارج بشویم، چشم باز میکنیم میبینیم عجب، ما فکر میکردیم به ششگوشه چسبیدهایم، آغوش اباعبدالله بودیم. چقدر قشنگ کلمه به کلمهمان را گوش میداد، حاجت به حاجتمان را برآورده میکرد. امام صادق (ع) فرمود: «اینجا که میآید، "فیقول الله عزوجل لهم."» به به. خدا به زائر حسین (ع) میفرماید، دیگر به ملائکه نمیگوید برید بهش بگید، به پیغمبر و امیرالمؤمنین هم نمیگوید، خود خدا به زائر میگوید. چی میگوید؟ "اولیائی سلونی." نمیگوید زائر حسین، دیشب فکر کنم همین جا بود روایتش را خواندم برایتان: «یا ولیالله رشته.» میگوید زائر حسین، نمیگوید مؤمن، میگوید ولی خدا. زائر امام حسین ولی خداست. هر کس اینجا تو حرم آمده از اولیای الهی است، هر چقدر هم مثل من آلوده؛ به واسطه شماها بهم یه چیزی... شماها همهتان مصداق اینید. خدای متعال بهش خطاب میکند، میفرماید: «ولیّ من، دوست من، "سلونی."» درخواست کن. بعد ببینید خدا میخواهد به آه دل مهمانش بشود در کربلا، به آه دل زائر حسین (ع) باشد، ببینید چه کار میکند. "فتالم ما اوذیتم و ذللتم." خیلی اذیت شدید. خدای متعال به زائرها میفرماید: «خیلی اذیت شدید، خیلی خارتان کردند، خیلی کوچکتان کردند، خیلی اذیت تو راه. حالا هر سفری هم اینطور هست. حالا خود کربلا به طور کلی. شتر هر سفر کربلای تو. زمینیاش یک طور، هواییاش یک طور، هزینه، حاشیه، ترافیک، گرمایش یک طور. سختیهایش تو مغزش، تو راهش، تو اتوبوسش، گرسنگی، تشنگیاش، بچه اذیت میشود، خانواده اذیت میشوند، اینها یک طرف. طعنهها و متلکها و حرفهایی که آدم از اینور و آنور میشنود، توهینهایی که به زائرها میکنند، اینها همه یک طرف. مجموعهی اینها را خدای متعال همهاش را هواش را دارد. میفرماید: «ای ولیّ من، اذیت شدی. "فهذا اوان."» تا اینجا رسیدی. «حالا وقتش است، "لا تسألنی حاجت من حوائج الدنیا والاخره الا قضیتها لکم."» حالا وقتش است هر حاجتی داری بگو، برایت برآورده میکنم. "فیکون اکلهم و شربهم فی الجنه." اینها دیگر تو بهشت سیراب میشوند و سیر میشوند.
بعد حضرت فرمود: «"فهذه والله الکرامه التی لا تنقضی لهم."» این آن احترامی است که خدا برای زائر حسین (ع) قائل است که تمام هم نمیشود. آن تو بهشت الت دوام. خدا دارد با این نجوا میکند و دارد به آه دل این تو بهشت رفتار میکند. اینجا اینطور. حالا که این سفره نصیبمان شده تو کربلا اینطور. خدا به آه دلمان است. بدهکاری کنیم. یک رمزی را امشب بگویم. یک کلیدی، غوغا میکند. میخواهم دو تا روایت هم برایتان بخوانم، صفا کنید با این دو تا روایت. امشب اگر میخواهی حالا که خدا اینجور در را باز کرده و سفره را پهن کرده، به قول بنده، حالا تعبیر قشنگ نیست ولی عامیانه است دیگر، امشب برای خدا کمی لوس کنیم. چه مدلی؟ برگردیم بگوییم که: «من برای خودم حاجت ندارم. من امشب آمدهام حاجت حجت بن الحسن را خدمت تو عرض کنم.» آقا این خیلی... همینطوری خدا به آه دل تو بود. بعد اینجا یکهو امام زمان (عج) میشنود، یکی دارد با خدا نجوا میکند کنار این ضریح که: «خدایا، من آمدهام اینجا حاجت امامم را بگیرم. من آمدهام فرج آقایم را بخواهم.» غصهها و سختیهای زندگی من یک طرف، اینی که دوازده قرن امام من، به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) آواره است، "الطرید، الشرید، الوحید، الغریب." آواره است، تنهاست. شب جمعه است امشب، حرم میروی هی چشم بچرخان، آقایمان امشب تو این شلوغیها معلوم نیست. اونی که کنار دستمان است کیست؟ امام زمان تو این خاک پا میزند. تو این ساعتهای طلایی، تو این زمان، تو این زمین بینظیر. وقتی که خدا بهت میگوید: «بندهی من، حاجت بخواه.» عزیز دلم تو بگو: «اول حاجت آقایم را میخواهم.» غوغا میکند، غوغا.
میگوید که امام صادق (ع) سردرد، مریضی گرفته بودند، دردی داشتند. "فأمر من عنده ان یستاجروا له اجیرا." به اطرافیانشان فرمودند که: «یک کسی را پیدا کنید، "یدعو له عند قبر الحسین."» بیمار بودند، سردرد بودند. فرمودند: «یک نفر را پیدا کنید، ببینید کی دارد کربلا میرود؟ بهش بگویید برود کنار قبر حسین (ع) برای من، امام صادق (ع)، دعا کند، دردم خوب شود.» یکی آمد و یک نفر را پشت در پیدا کردند و قضیه را تعریف کردند. گفت: «باشه من میروم لاکن الحسین امام مفترض الطاعه و هو ایضاً امام مفترض، ولی آخه فرقی نیست. امام حسین (ع) هم امام بود، امام صادق (ع) هم امام است. نمیفهمم برای چی امام صادق منو باید بفرسته کربلا من دعا کنم؟ فلان مؤمنی که مستجاب الدعوه است؟» فرمود: «یکی را پیدا کنیم برود برایم دعا کند.» یعنی خیلی هم به این نیست که آقا باید مثل آقای بهجت باشد. نه، یکی هم همینجور باشد کنار شش گوشه، کنار قبر اباعبدالله (ع) برای امام صادق (ع) دعا کند. حضرت فرمودند: «بگویید من بهش التماس دعا دارم برای دردم پیش امام حسین (ع) دعا.» این حرف را زد که آقا امام با امام چه فرقی میکند؟ آمدند به حضرت گفتند. حضرت فرمودند: «آره، راست میگوید. من هم امامم، امام حسین (ع) هم امام است، ولی خدا یک زمینهایی دارد که آنجا دعا مستجاب میشود. کربلا جزو آن زمینهاست. آنجا جایش فرق میکند. آنجا خدا به آه دل زائر آنجا را هوا اجابت قطعی.»
یک روایت دیگر هم دارد. ابوهاشم جعفری میگوید امام هادی (ع) بیمار بودند. کسی را فرستادند. فرمودند که: «ابعثوا الی الحائر.» حائر یعنی همین حائر حسینی. امام هادی (ع) فرمود: «یکی را بفرستید حائر حسینی.» میگوید گفتش که: «آقا، من میروم ولی آخه شما خودتان امامید. اینجا هم کنار شما دعا مستجاب است. اصلاً خودتان دعا کنید. من پاشم بروم کربلا برای شما دعا؟» حضرت فرمودند که: «پیغمبر از کعبه بالاتر بود ولی دور کعبه طواف میکرد. پیامبر از حجرالاسود بالاتر بود ولی حجرالاسود را میبوسید. بله، من امامم، من از زمین کربلا بالاترم، ولی خدا به این زمین این اثر را داده. به زائر کربلا این اثر را داده. دعا که میکند مستجاب میشود.» خلاصه، شیریناش این است. اهل بیت خودشان التماس دعا داشتند. گفتند: «برید کربلا برامون دعا کنید.» خدا رحمت کند مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت. خیلیها میآیند جمکران و جاهای دیگر حاجت دارند از امام زمان (عج). تعبیر ایشان است ها، میفرمود: «ولی نمیدانند امام زمان (عج) چه التماس دعایی دارد که او از همه میخواهد برای فرج من دعا کنید که گشایش زندگی شماها تو فرج من است.» امشب آقاي ما از ما التماس دعا دارد. محکم این حرف را بزنید. نترس. با قطع و یقین بگیر. واقعاً امام زمان، امام صادق (ع) یک درد معمولی داشتند، زائر فرستادند کنار امام حسین (ع).
دوازده قرن شما یکی دو سال این جنایات فلسطین، سوریه و اینها را دارید میبینید؟ چطور آدم واقعاً قلبش به دهانش میرسد وقتی مصیبتها را ... بچه کوچک را میکشند، زن را میکشند، پلاستیک جمع کردن تو غزه. سر و ته یک آدم پنجهِ پلاستیک کوچک شده. آنقدر که از جنازهاش پیدا کرده. دانه به دانه اینها را میبیند. آدم جگرش خون میشود. تازه این همه جنایت امروز میشود، دوتایش به گوش من و شما میرسد. دوازده قرن اینها را دارد امام زمان (عج) میبیند. التماس دعا دارد از ما. امید دارد ما بریم کربلا زیر قبه بگیریم تو این شبهای قدر، تو این شب جمعه. رقم بزند خدای متعال به دعای این، التماس دعای امام زمان (عج) از زائر کربلا.
یک روایت هم برایتان بخوانم، دعای امام زمان (عج) برای زائر کربلا. همین امام صادق (ع) که درد داشتند، بیماری داشتند، میفرمودند برید کربلا برایم دعا کنید، حالا ببینید حال امام را. بشنوید و دیگر بریم تو روضه.
معاویة بن وهب میگوید: «آمدم خدمت امام صادق (ع). دیدم حضرت تو نمازخانه، محل عبادتشان هستند، دارند نماز میخوانند. نشستم نمازشون تمام بشود. دیدم حضرت دارند مناجات میکنند با خدای متعال. اینطور میگویند.» خوب دل بدهید، حواسها جمع باشد، خیلی زیباست. میگوید: «دیدم امام صادق (ع) دعا میکنند، میگویند: "خدایا، ای کسی که کرامت را به ما اهل بیت اختصاص دادی، به ما وعدهی شفاعت دادی، رسالت را بر ما حمل کردی، ما را وارث انبیا قرار دادی، امتهای قبلی را با ما تمام کردی، وصی پیغمبر را در ما قرار دادی، علم گذشته و آینده را به ما دادی، دلها را به ما متمایل کردی."» حالا دعای امام صادق (ع) را ببینید تو نماز. خودش دعاشان این است: "اغفر لی و لاخوانی." خدایا من را ببخش، برادرانم را ببخش. "و زوار قبر ابی الحسین بن علی." زوار قبر پدرم حسین بن علی (ع) را هم ببخش. "الذین انفقوا اموالهم." دعا را ببینید چه دعای طولانی. خدایا اینها کسانیاند که برای زیارت جدم پول خرج کردهاند. خبر دارم بعضی عزیزانی که کربلا آمدهاند با این مشکلات، وام گرفتهاند، پول قرض کردهاند. امام صادق (ع) دعا میکردند: "خدایا اینها پول خرج کردند." امام صادق (ع) امروز امام زمان (عج) ماست. خدا میداند تو کدام مناجاتش برای ما دعا میکند. کنار قبه شما برای امام زمان (عج) دعا میکنی، آن هم دارد برای شما دعا میکند. "اینها کسانیاند که بدنهایشان را به سختی انداختهاند برای اینکه به ما محبتشان را برسانند، برای اینکه به آن چیزی که پیش تو است خودشان را برسانند. اینها دنبال این بودند که دل پیغمبرت را شاد کنند. خدایا تو هم حالا که اینها دنبال این بودند، دنبال این بودند که حرف ما را گوش بدهند، دشمن ما را عصبانی کنند، دنبال رضای تو بودند، تو هم رضایت تو به اینها عطا کن. شب و روز محافظشان باش." ببینید تعابیر را. باورتان میشود امام زمان (عج) برای ما اینجوری دعا میکند؟ "و خلف علی اهالیهم و اولادهم." بعضی بدون همسر آمدهاند، بدون بچه آمدهاند. امام صادق (ع) فرمودند: "خدایا، اینها، ایشان که بدون همسر و بدون بچه آمدهاند زیارت تو، جای خالی اینها را تو خونشان برای همسرشان و برای بچههایشان پر کن به احسن الخلف. قشنگترین مدلی که جای خالی اینها پر میشود، تو جایش را پر کن. و صحبهم و فهم شر کل جبار عنید." تو هم نشانشان باش. تو شر ظالمها را از اینها دفع کن. شر شیاطین انس و جن را از اینها دفع کن. هر چی که میخواهند، بالاتر از اونی که میخواهند بهشان بده که اینها ما را به بچههایشان و خانوادهشان ترجیح دادند. با همسرش، با بچهاش الان تفریحگاهی باشد، سفر خارجی باشد، لااقل کنار سفره هفت سین باشد. خیلیها دور از خانواده پاشدند آمدند، گفتند شب جمعه است، شب قدر، بریم کنار بدن پارهپاره ارباب. بعد امام صادق (ع) اینجا تک تک دعا میکنند. فرمود: "خدایا نالههایی که اینها میزنند را مورد رحمت قرار بده. اشکهایشان را مورد رحمت قرار بده. صورتهایی که روی قبر حسین (ع) میگذارند مورد رحمت قرار بده." تک تک فرمودند. این عبارت را بگویم و برم تو روضه. فرمودند: "خدایا، من اینها را به تو امانت میسپارم. زائران حسین (ع) کنار حوض کوثر سیراب شده ازت تحویل میگیرم. اینها امانتیهای مناند، دست تو. از اینها مراقبت کن."
کربلایی، دعاگوی امام زمان (عج). هر مورد دعای امام. شب جمعه، شام ضربت خوردن امیرالمؤمنین (ع)، خانواده عزادار امام حسین (ع) هم امشب عزادار پدرش امیرالمؤمنین (ع). کربلا از اینجا باید یک سر نجف بری. یک جور بریم هم به امیرالمؤمنین سر بزنیم، هم از کنار این خیمههایی که کنارشیم خیلی دور نشویم. فدای آن آقایی که بهش خبر رسید خلخال از پای دختر یهودی کشیدند. سخنرانی کرد، فرمود: «به من خبر رسیده تو این مملکت اسلامی اسبهای دختر یهودی تحت ذمهی ما که ما مسئولیت داشتیم امنیتش را تامین کنیم خلخال از پایش کشیدند. اگر مسلمان بشنود و بمیرد، نه تنها جای ملامت ندارد بلکه باید به شرافتش احسنت.» مسلمان شنیده خلخال از پای دختر یهودی... سفره حضرت رقیه پهن کردند امشب اینجا. رفقا همین جمله بس است برای این روضه. نگران این بود که از پای دختر یهودی خلخال نکشند. یا امیرالمؤمنین، چه کردند با دختر حضرت سکینه؟ فرمود: «دو تا خلخال به پایم بود، هر دو تا را از پایم کشیدند.» نزدیک خیمهگاهیم. نمیدانم اینجایی که من و شما نشستهایم غروب عاشورا اوضاع چهطور بود. به هر حال اینجا همان محدودهای است که این زن و بچه با پای برهنه دوان دوان با دامن آتش گرفته دویدند. امام سجاد (ع) بهشان فرمود: "علیکم فرار." فقط تو این بیابانها فرار کنید. روایتهای عجیبی دارد. مقتل. سختم است اینها را بخوانم. امروز خیمهگاه رفتی نشد آنجا تو خیمهگاه روضه را عرض بکنم. این روضه طلبتان است، اینجا عرض میکنم خدمتتان. عجایبی رخ داد در خیمهگاه. وضعیت عجیب و غریبی شد. یکیش این بود. مقاتل معتبر هم این تعابیر را دارد. سختم هم هست خواندن اینها ولی دیگر حالا به هر حال انشاءالله تو این شب جمعه مورد عنایت و تفضل قرار بگیریم. ما میشنویم جگرمان میسوزد. تک تک اینها را امام سجاد (ع) دیده. امام باقر (ع) دیده. میگوید: «یه طوری این گوشوارهها را کشیدند، گوش زینب کبری... گوشواره. طوری ازش جای حلقه گوشواره کنده شد از روی گوش. یه طوری این خلخالها را کشیدند، یه طوری دستبندها را کشیدند، گردنبندها را کشیدند.» ببخشید خیلی خیلی یکهو بیمقدمه روضه خواندم. آخه اینها هم بیمقدمه، همه اینها را یکهو همه اینها را بردند. بچهها مشغول عزاداری. تازه میخواستند داغ این سر بریده را کمی تحمل کنند، کمی هضم کنند. دیدند هر طرفی یک مردی دارد یک چیزی میکشد. یکی دارد خلخال میکشد، یکی دارد چادر میکشد. در قبیله بنی وائل اینجا تو کربلا بود، تو سپاه عمر سعد از معدود همسرانی بود که این فرماندههای سپاه عمر سعد با خودشان آورده بودند کربلا. میگوید: «یکهو دیدند این زن یک مقداری پارچه زیر بغل زده دارد میدود سمت خیمههای ابیعبدالله.» گفتند: «چته؟ چه خبر؟» فرمود: «بنات رسولالله، دخترهای پیغمبر بی چادر شدند.»
در حال بارگذاری نظرات...