تدبیر پیامبر اکرم (ص) برای حفظ امت از فتنههای آینده
رضایت یا لعنت شدن یک نفر یک شرط دارد
تقیه؛ از ارکان اساسی شیعه
ماجرای مناظره شیخ بهایی با عالم مصری
اثبات حقانیت حضرت زهرا (س) تنها با یک جمله
حضرت فاطمه (س)؛ ستون خیمه تشیع است
شیعه در استدلال دست برتر را دارد
رضی الله، به چه کسی گفته میشود؟
حساسیت حضرت زهرا (س) نسبت به ذریه خودشان
خاطره همسر امام خمینی (ره) از ازدواجشان
ماجرایی جالب از احترام به سادات
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد).
هماکنون یکی از تدابیر پیچیده پیغمبر اکرم برای حفظ امت اسلام از فتنههای آینده، این القاب خاصی است که روی برخی اصحاب خودش قرار داد؛ برای اینکه جامعه را بعد از خودش از میکروبها و آسیبها ایمن کند. پیغمبر اکرم روی برخی اصحاب عناوین خاصی گذاشت که بعد از رحلت ایشان، این عناوین و اصحاب خیلی کارایی داشتند. یکی از عناوینی که روی یکی از اصحاب گذاشتند، عنوانی بود که روی عمار یاسر گذاشتند: "یا عمارُ تقتلک الفئة الباغیة." (ای عمار، تو را گروهی میکشند که آدمهای سرکشی هستند.) توسط چه کسانی کشته میشود؟ تا اینکه دیدند توسط سپاه معاویه کشته شد. پیغمبر برای ۵۰ سال بعد از خودش برنامه دارد. معاویه و سپاه معاویه را رسوا میکند. به عنوانی که روی ابوذر میگذارد، میفرماید: "آسمان بر صادقتر از ابوذر سایه نینداخته است." توی یک دورهای، دورههای فتنههای جامعه اسلامی، وقتی ابوذر قیام کرد، این عنوانی که روی ابوذر گذاشته بودند، خیلی به درد خورد. وقتی ابوذر را تبعید کردند به رَبَذه، آنجا بود که کارایی این عنوان خودش را نشان داد. روی سلمان هم عنوان گذاشتند؛ ولی مهمترین عنوانی که پیغمبر گذاشتند برای اینکه امت را نجات دهند، عنوانی بود که روی فاطمه زهرا گذاشتند: "سیدة نساء العالمین" (سرور زنان عالم). صدیقهای که مریم صدیقه بود، سرور زنان عالم در دوران خودش بود. فاطمه زهرا سرور زنان عالم در تمام دورانهاست. بعد قرآن را ببینید در مورد مریم چه میگوید: "صدیقه." حضرت مریم صدیقه بود. صدیقه یعنی اصلاً دروغ در او راه ندارد. مریمی که برای یک دوره از تاریخ سرور زنان عالم بود، کسی حق ندارد به او حرف نامربوطی بزند. برای هر حرفی دلیل میخواهد. بعد به سرور زنان عالم در طول تاریخ برگشتیم. گفتم: "برای حرف دلیل بیار. تو که شاهد نداری، نشان بده." شاهد آورد. امایمَن بود، امیرالمؤمنین بود، دیگران هم بودند. قبول نکردند.
بقیه پیغمبر، یکی از عناوین خیلی مهمی که روی فاطمه زهرا گذاشتند، این است: "بعد از من میخواهید ببینید چه آدمی خوب است؟ ببینید فاطمه تأییدش میکند یا نه. میخواهید ببینید چه آدمی بد است؟ ببینید فاطمه ردش میکند یا نه." "إنّ اللهَ یرضى لرضا فاطمة، و یغضبُ لغضب فاطمة." (خدا با رضای فاطمه راضی میشود و با غضب فاطمه غضبناک میشود.) این کلام یعنی چه؟ این کلام را که درباره این آیه صحبت میکردم، وهابیت نابودشان کند (به حق این مجلس؛ به حق این روضه). آیه قرآن: "إنّ الذین یؤذونَ النبیّ..." (آنها که پیامبر را اذیت میکنند...) لعنت خدا بر اینها و عذاب خدا بر اینها. گفتم: "خیلی خب. مگر خودتان نقل نکردید یک عدهای بودند که فاطمه زهرا را اذیت کردند؟" "خیلی خب." گفتم: "مگر پیغمبر نفرمود هرکه فاطمه را اذیت کند، من را اذیت کرده است؟" پیغمبر فرمود: "هرکه فاطمه را اذیت کند، من را اذیت کرده است." قرآن: "هرکه پیغمبر را اذیت کند، مشمول لعن من است، مشمول عذاب است." فاطمه راضی نباشد، او را اذیت هم نکند. فاطمه راضی باشد. رضوان الله علیه. حرم مشرف میشوید؟ بروید سر قبر این بزرگوار در مصر. با یکی از علمای رده اول مصر مناظره میکند. آن عالم مصری برمیگردد به شیخ بهایی میگوید: "شیعیان بودی؟ تقیه میکردهای؟" "از ارکان شیعه، تقیه." "کشور ایران بودی؟ اصفهان بودی؟ اصفهان هم مهد شیعیان (دولت صفوی) بودی؟ تو هم تو دربار صفوی بودی؟ با اینها در ارتباط بودی؟ این شیعیان حرفشان چیست؟"بهایی میفرماید که: "یک چیزی میگویند. میگویند که توی کتاب صحیح مسلم (معتبرترین کتاب اهل سنت)، صحیح بخاری، صحیح مسلم را کامل مطالعه بکند." به او میگویند مولوی. مولوی کسی است که صحیح مسلم و صحیح بخاری را کامل خوانده است. برخی علمای ما چندین دور، صحیح مسلم و صحیح بخاری را خواندهاند. از افتخارات شیعه این است: کتابهای خودش را با اختیار در اختیار عالم قرار میدهد. از افتخارات شیعه این است: ۱۴۰۰ ساله هی دارند علمایش کتاب مینویسند که علی خدا نبوده. کتاب مینویسند که امامان ما قاتل نبودند. از افتخارات شیعه ماست لازم داریم که به مردم بگوییم علی را خدا ندانیم. برخی لازم دارند که امامان خودشان را مسلمان معرفی کنند به مردم. ببینید تفاوت را! به این عالم مصری گفتش که: "شیعیان میگویند توی کتاب صحیح مسلم، مطلبی از پیغمبر نقل شده که فرمودند فاطمه زهرا اگر از کسی راضی باشد، خدا از او راضی است؛ از کسی ناراحت باشد، خدا از او ناراحت است." ۵ صفحه بعد توی همین کتاب صحیح مسلم نقل کرده که فاطمه زهرا در حالی از دنیا رفت که از کسانی که ادعای خلافت داشتند، ناراضی بود. "تحقیق میکنم." فردا مصری آمد: "آقا شیعیان دروغ میگویند! از اولم به شما گفتم دروغ میگویند!" "چطور؟" علامه مجلسی چی میگوید؟ این داستان را پاورقی میزند. علامه مجلسی میفرماید که: "این یک بخشی برای اثبات حقانیت شیعه توسط فاطمه زهرا." از این بالاتر! همه علمای اهل سنت، همه جا گفتند. روایاتش هم متعدد است. گفتند: "من مات و لم یعرف إمام زمانه، مات میتة الجاهلیة." (هرکس از دنیا برود و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.) یک کسی از دنیا رفته، امامش کیست؟ بگوید نمیدانم. این اگر بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. مسلمان نیست. مضمون این روایت فراوان داریم ما. کسی اگر از امت اسلامی فاصله بگیرد، ولو "شبرًا" (به اندازه یک وجب)، از امتی که تحت امامت یک امام به حق است، یک نفر فاصله بگیرد، از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است. کسی از دنیا برود، بیعت امامی بر گردنش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است. علامه مجلسی میفرماید خود علمای اهل سنت هم نقل میکنند: "فاطمه زهرا در حالی از دنیا رفت که نسبت به غاصبین خلافت ناراحت بود." ایشان یک جمله دارد. ۱۴۰۰ ساله فاطمه زهرا حقانیت شیعه را با همین یک جمله اثبات کرده است. علامه مجلسی میفرماید که: "فاطمه زهرا از دنیا رفت و امامت خلیفه اول و خلیفه دوم را قبول نکرده بود. اگر خلیفه اول و خلیفه دوم امام به حق امت اسلامی بودند، یعنی فاطمه زهرا به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. در حالی از دنیا رفته که با امامش بیعت نکرده است." عالمی به مرگ جاهلیت از دنیا رفته باشد، میشود صدیقه فاطمه؟ میتواند جهنمی باشد فاطمه زهرا؟ ستون خیمه شیعه است. محکمترین دلیل برای حقانیت شیعه، فاطمه زهراست. برخی دوستان ما میگفتند: "ما رفتیم شهرستانهای مختلف، چابهار، در یزد، جاهای دیگر، با علمای اهل سنت ساعتها مناظره کردیم." یک سؤال پرسیدیم: "امام فاطمه زهرا کی بوده؟ اگر همانی که عامه میگویند بوده، فاطمه زهرا با غضب اینها از دنیا رفت. اگر هم نبوده، پس یعنی اینها امام نبودند." ما از برادران اهل سنتمان، آنها را برادر میدانیم. با آنها دشمنی نداریم. سؤال داریم. یک سؤال برادرانه، بدون دعوا، بدون جنجال. نیازی نداریم دعوا کنیم. دعوا مال کسی است که حرف برای گفتن ندارد. وقتی استدلال به فحش و دریوری میکشد، فاطمه زهرا... آنقدر چیزهای دیگر داریم. بروید الغدیر را ملاحظه بفرمایید. چه کار کردند! خدا به رضایت فاطمه راضی میشود، یعنی چه؟ یعنی "رضی الله عنه" باید به کسی گفت که فاطمه از او راضی باشد. وقتی کسی فاطمه گفت، "حرام است"؛ مگر اینکه پیغمبر را قبول نداشته باشیم. پیغمبر فرمود: "خدا از کسی راضی است که فاطمه از او راضی است." هم شیعه نقل کرده و هم سنی. پیغمبر اکرم به سلمان فارسی فرمود: "فاطمه، فاطمه یعنی دخترم. از او راضی باشم، منم ازش راضیام و من روی تو..." عنه "رضی الله." فاطمه راضی باشد که پیغمبر راضی شود. پیغمبر که راضی شد، خدا راضی میشود، آنجا میشود بهش گفت: "رضی الله."
عزیزان من، فاطمه زهرا نسبت به ذریهاش حساس است. این توی روایت هم دارد. شما یک سید اولاد فاطمه را اذیت بکنی، فاطمه زهرا را اذیت کردهای. پیغمبر فرمود: "فرزند من، فرزند فاطمه، جایی وارد بشود، جلو پایش بلند نشود؛ این آدم مستحق عذاب است." سید فاطمه زهرا. خدا رحمت کند امام راحل رضوان الله علیه. ایشان وقتی خواستگاری تشریف میبرند برای همسرشان، مرحوم حاجی خانم صدوقی (تهران بوده، توی جای خوب تهران زندگی میکرده). از امام قم بودند. توسط واسطه بوده. خواستگاری این بانوی بزرگوار... "من تهرانم، با مادربزرگم دارم زندگی میکنم. آب و هوایش خوب نیست. به من نمیسازد. من همین تهران باشم بهتر است." شب میخوابد، توی عالم خواب فاطمه زهرا را میبیند. ببین حضرت زهرا را! برمیگردد: "پسر من داری مثل روحالله جواب رد میدهی؟" قبول میکند. به نتیجه رسید. اهانتی به سیدی بکند، اهانت به فاطمه زهرا کرده است. سر سیدی داد بزند، سر فاطمه زهرا. آنهایی که همسر سید دارند، خیلی باید مراقب باشند. دو برابر دیگران باید مراقب باشند. کوچکترین بیاحتیاطی، فاطمه زهرا... یکی از بزرگان، مرحوم آیت الله حاج سید عبدالله جعفری تهرانی، با اتوبوس از تهران میآمدند مشهد. اوایل طلبگی (دوران جوانیشان). روحانی جوانی. با عمامه مشکی. سیدی توی اتوبوس خوابش میبرد. بغلی ایشان هم یک طلبهای بوده. او بیدار بوده. این سید که خوابش میرود، صورتش میآید شانه این بغلی. با خود میگوید: "احترام سید بودنش. بیدارش نکنید. کاری باهاش نداشته باشید." این یکی هم خوابش میرود. توی خواب امام رضا را میبیند. حضرت بهش میفرمایند: "به خاطر اینکه این سید را احترام کردی، میخواهم بهت یک هدیه بدهم." این سید که بیدار شد، بهش بگو: "دوشنبهها کجا..." "بله، شما از کجا فهمیدید؟" میگوید: "من شما را احترام گذاشتم به خاطر سید بودنتان. امام رضا را خواب دیدم." ایشان میگوید: "ما جلسات خصوصی طباطبایی میرویم." به او میگوید: "امام رضا گفتند: جلسه متصل فاطمه..."
وقتی شما به احترام فاطمه زهرا، فرزندش را احترام میگذاری، فاطمه زهرا راضی میشود. فراوان نقل شده است. حالا فرزند فاطمه زهراست، آنقدر احترامش واجب است، باید دستش را بوسید. خود فاطمه زهرا چقدر احترام، چقدر دستش را بوسیدند. آن دستی که بوسهگاه خود پیغمبر بود. شب شهادت فاطمه زهرا، آیه قرآن نازل شد: "قل لّا أسئلُکُم علیه أجراً إلّا المودّةَ فِی القُربى." (بگو: من از شما هیچ مزدی برای رسالتم نمیخواهم، فقط این را میخواهم که به بچههای من خوبی کنید.) بعد از امام سجاد فرمود: "اگر میگفتم به بچههای من ظلم بکنید، نمیتوانستند اینجور ظلم بکنند." که دستور رسید به بچههای من نیکی کنید. این خانواده به دختر رسول الله ظلم کردند که دیگر این شبها فاطمه زهرا دست به دعا میگرفت: "اللهم عجّل..." دیگر طاقت ماندن را ندارم. مردم را خسته شدم. حتی نمیخواهم از قبرم کسی باخبر بشود. حتی نمیخواهم موقع دفن... میخواهم تک و تنها در طول تاریخ بماند که این دختر پیغمبر از این مردم چه کشید. صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا، یا بنت رسول الله، یا أم الحسن و الحسین.
سلیم بن قیس نقل میکند در دوران خلیفه دوم، جمعیتی جمع بودند در مسجد پیغمبر. همه از یاران امیرالمؤمنین، سلمان، ابوذر، مقداد، محمد بن ابوبکر، یکی دو یار دیگر. یک وقت کسی وارد شد. امیرالمؤمنین خطاب کرد: "ای علی، خبر داری یا نه؟ مقرر شده در حکومت، مالیات همه را افزایش بدهند، فقط یک نفر را از مالیات معاف کردهاند؟ آن هم قنفذ است. از مالیات معاف شده. به نظرت چرا اینجور شده؟" راوی میگوید: "دیدم امیرالمؤمنین به اطرافیان نگاه کرد." فرمود: "شکر فاطمه. میخواهند بدانند از مالیات معاف شده به شکرانه آن ضرب فاطمه. فاطمه... فاطمه را زد! وقتی فاطمه جان داد، جای ضربتت را صاحب..." او به بازوی فاطمه بسته باشد، اینجور بازوی مادر کرده بود. یا صاحب الزمان، روضه را بخوانم شب شهادتی. یا امیرالمؤمنین میفرماید: "وقتی فاطمه را کفن... روی یکی یکی بستم. دیگر میخواستم صورت فاطمه هم توی کفن..." صدا زد: "یا ام کلثوم، یا زینب، یا فضه، یا حسن، یا حسین! ام کلثوم، زینب، حسن بیایید خداحافظی با مادر. مادرتان را نمیبینید." الحسن و الحسین با حسرت. حسن و حسین دوان دوان میدود سمت مادر. هی ما حسرت... خودشان را روی سینه مادر. صدا زدند: "مادر جان، هنوز داغ پدر آرام نگرفته بود، شما را هم از دست دادیم." امیرالمؤمنین میفرماید: "اشهد الله...!" صدای ناله بلند شد و "مدّ أیدیهم." دستهایش را از این دوتا آقازاده را به بغل گرفت و فشار داد. "لا إله إلا الله." شاید آخه چند وقت نتوانسته این بچهها را خوب بغل کند، غم بازوی شکسته. "یا علی! ارفعهما." صدایی از فرشتهای از آسمان صدا زد: "علی! آقازادهها را بلند کن." از آسمان یار امیرالمؤمنین، دوتا ماتم آرام از سینه مادر بلند کرد. در آغوش گرفت. با سرفه نماز ولی. امیرحسین قتلگاه رفتی دخترش آنقدر با تا...
در حال بارگذاری نظرات...