حضرت فاطمه( س )؛ سرمایه کل جهان و شیعه
محبت به حضرت فاطمه (س) چه نتیجهای دارد؟
نور جایگزین نور خورشید در بهشت!
درخواست پاداش رسالت پیامبر اکرم (ص) از مردم
حی علی الخیر العمل، یعنی چه؟
چرا به حضرت فاطمه (س)، فاطمه میگویند؟
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. صلی الله علیک یا سیدنا و مولانا ابالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد. و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین.
الهی... حضرت زهرا سلام الله علیها، همچنان که شبهای گذشته صحبت شد، سرمایه کل ماست؛ چون پاره تن پیغمبره. نمیشود کسی ارادت به پیغمبر اکرم داشته باشد، بخواهد حساب خودش را از فاطمه زهرا سوا کند. حدیثی را نقل کردهاند؛ شیعه نقل کرده و هم اهل سنت از پیامبر اکرم. دیشب اشاره به این حدیث کردیم. پیامبر اکرم میفرماید: «محبت به دخترم فاطمه زهرا به درد بنده میخورد، به درد مؤمن میخورد؛ ۷۰ جا.» کمترین این ۷۰ جا در قیامت و موقع صراط و اینهاست. کمترینش آنهاست. حالا بیشترینش کجاست؟ کمترین جایی که محبت فاطمه زهرا به کار میآید، در قیامت، موقعی که دارم نامههای اعمال را میدهم، موقعی که میخواهم بهشتیها را از جهنمیها جدا کنم. کمترینش... بالاترینش کجاست؟ نمیدانیم.
در روایت فرمود: «بهشت خورشید ندارد، نور مادی ندارد، نور طبیعی ندارد.» یک وقتی بهشتیها نشستهاند: «لایَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لَا زَمْهَرِیرًا.» (سوره انسان) فرمود که: «بهشتی آفتاب نمیبینند، خورشید نمیبینند.» «إِنَّکَ لَا تَضْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَیٰ.» تو بهشت اصلاً آفتاب حرارتی نیست، نهایت خنکی، نور ایمانه که آنجا روشن میکند. بعد بهشتیها یک وقتی میبینند «تو بهشت یک رعد و برقی میزند.» کل بهشت را نور میگیرد. سؤال میکنند، ندا میآید: «هذا نور تبسم فاطمه.» این نور لبخند فاطمه زهراست. بهشت جرقه میزند، رعد و برق... به پیغمبر فرمود: «من با این همه زحماتی که برای امت اسلامی کشیدم، اینها را از عصر جاهلیت درآوردم، از اسارت یک مشت آدم شکمپرست، شهوتپرست درآوردم. اینها را آقا کردم، تمدن اسلامی کردم، یهود شکست خورد، مسیحیت مجبور شد به اینها مالیات بدهد، تو جهان حرف اول را اسلام زد، حکم خدا... قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی.» فقط هوای دخترم فاطمه زهرا را داشته باشید. فقط محبت به او داشته باشید.
از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: «آقا جان، حی علی خیرالعمل یعنی چه؟» برداشت امام صادق فرمود: «حی علی خیر العمل، فاطمه، یعنی محبت به مادرم زهرا و فرزندانش.» خیرالعمل این است، محبت فاطمه، علاقه به فاطمه. اصلاً اسم او را فاطمه گذاشتند، به خاطر اینکه: «فاطمهٌ فطمت شیعیانها عن النار.» فاطمه زهرا... جای دیگر دارد: «فاطمهٌ فُطِمَ مُحبّوها عن النار.» یعنی شیعیان و محبین فاطمه زهرا را از آتش جدا میکند. «فُطِمَ» یعنی جدا شده. وقتی بچهای را از شیر میگیرند، آن مادری که بچه را از شیر میگیرد، به او میگویند «فاطمه». بچه را جدا میکند. امام صادق فرمود: «به مادر ما میگویند فاطمه، به خاطر اینکه شیعیانش را از دل جهنم درمیآورد.» محبین جهنم را جدا میکند. مثل مرغی که دانه را از لای سنگریزه جدا میکند. «تو صحرای محشر، محبین خودش، محبین محبین خودش، محبین خودش را از دل جهنم میکشد بیرون، علی جسر جهنم رو پل جهنم میایستد، نمیگذارد کسی ذرهای محبت فاطمه زهرا، محبت حسین تو وجودش باشه و به جهنم بره.»
فاطمه زهرا... این فاطمه زهراست که برای امت اسلامی اشک ریخته، برای ماجراهای تلخی که بعد از خودش پیش میآید، اشک ریخته. توی این ۷۵ روز یا ۹۵ روز، امیرالمومنین وارد منزل میشد، فاطمه زهرا گریه میکرد. علی جان! میگفتم: «بنویس، ملائکه به من املا کردند حوادث آینده تاریخ رو.» «صحف فاطمه»، «صحیفه فاطمه» که میگویند، مصحف فاطمه همینه. فاطمه زهرا املا میکرد، امیرالمومنین مینوشت، حوادثی که در طول تاریخ قراره تا قیامت پیش بیاید. فاطمه زهرا گریه میکرد. خدا رحمت کند امام راحل، حضرت امام رضوان الله علیه، یک وقتی میفرمودند: «من نمیدانم انقلاب ما هم در مصحف فاطمه، از امضای فاطمه زهرا رد شده یا نه.» امیدوارم که این انقلاب ما، سعیدیش هم به اینها رسیده باشد. در صدر حوادث از وقایع تلخی که در آینده امت اسلامی فاطمه زهرا... همه اینها را گریه کرد. دعا کرد، چه فتنههایی را دعای فاطمه زهرا از سر این امت برداشته شد.
این بود فاطمه زهرا، این بود فاطمه مهربان. ولی فاطمه امشب با هفت، هشت، ده نفر از غریبهها وصیت کرد: «علی! حاضر نیستم، راضی نیستم یک نفر از اینها تشییع جنازه من حاضر بشه. منو شبانه دفن کن، نامعلوم، جایی که کسی نفهمه.» دختر پیغمبر، پاره تن پیغمبر، شفیعه روز محشر، کجا؟ لا اله الا الله. ما میخواهیم امشب از این مسجد، تشییع جنازه نمادین کنیم. این همه مردم آمدند تو این بارون، تو این سرما، با این همه سختیها را به جون میخرند که زیر این تابوت نمادین فاطمه زهرا، تو حرم پسرش علی بن موسی الرضا، بیایند سینه بزنند. تابوت واقعی فاطمه زهرا امشب تو دست ۵، ۶ نفر، «فی مکان مجهول.» اینجا همهمه بلنده، صدای بلنده، مردم ذکر میگویند، دم میگیرند، پیکر نمادین فاطمه زهرا را تشییع میکنند ولی تو مدینه، امشب با سکوت محض، آستین به دهان گرفتهاند. فاطمه زهرا را... الله اکبر.
عاشقا! شب جمعه است. شام غریبان فاطمه زهراست. ماجرا را بگویم براتون. تو مجلس یزید ملعون در شهر شام، یزید ملعون دستور داد از همه جای دنیا بیایند، سفیر بفرستند. این مجلس را ببینند، بروند تو کشور خودشون تعریف کنند به عنوان یک فتحه الفتوحی برای یزید. جار نماینده روم که یهودی بود، تو مجلس وارد شد. لا اله الا الله. پسر نازنین، خونین، فرزند فاطمه زهرا، حسین بن علی توی تشت طلایی. سؤال کرد: «هذا راس و من؟» گفت: «میخواهم وقتی برگشتم مملکت خودمان، پرسیدند تو چه مجلسی شرکت کردی، بگویم کی را کشته بودند.» گفتند: «این سر حسین بن علی بن ابیطالب است.» «حسین پسر فاطمه، نوه پیغمبر.» گفت: «پیغمبر خودتان؟» گفت: «چقدر شما آدمای پستی هستید! نواده هفتادم دانیال پیغمبر، هر وقت امت دانیال من را میبینند، وقتی نماینده روم، جزیرهای از جزایر دور افتاده، یک کنیسهای بهش میگویند «کنیسه حفاظ»، یک معبدیه حفاظ.» به سم الاغ میگویند: «یک معبدی درست کردند برای سُمّ الاغ.» میدانید این الاغ چیه، این سُمّ چیه؟ گفت: «نه، سُمّ الاغ عیسی بن مریم را محرابی براش درست کردند، معبدی براش درست کردند، مردم لباس احرام میبندند، میآیند دور این ظرف طلایی طواف میکنند، به صورت میمالند، حاجت میگیرند، برمیگردند. تبرک کردیم به سم الاغ پیغمبر خدا، بعد از چند صد سال.» میخواهم بگویم آن مسیحیها الاغ عیسی بن مریم بعد چند صد سال، حضورش را احترام گذاشتند، ولی مسلمانان ۵ روز بعد رحلت رسول خدا، بین در و دیوار، مجروح با ضرب سیلی زدند، با تازیانه زدند، با غلاف شمشیر دختر رسول خدا را...
گفت: «علی جان! راضی نیستم یک نفر از اینها...» صلی الله علیک یا اهل بیت النبوه و الرساله. آن فاطمهای که هر وقت پیغمبر او را میدید جلو پایش بلند میشد، دستانش را میبوسید، سینهاش را میبوسید، میفرمود: «انی لاشمُّ رائحةَ الجنة فی فاطمه.» من بوی بهشت را در فاطمه احساس میکنم. لا اله الا الله. چند روز بعد، همین پیغمبر، همان سینهای که بوسهگاه رسول الله بود، بین در و... شکستند. همان دستی که بوسهگاه پیغمبر بود، با شمشیر کبود کردند. امشب امیرالمومنین، دختر رسول خدا را در غربت غسل داد، کفن کرد. حتی یک محرم نبود نعش فاطمه را در قبر تحویل بگیرد. لا اله الا الله. تک و تنها، حسن کم سن و سال، بدن فاطمه را گرفت. یک وقتی دو تا دست بیرون زد، رسول الله، شبیه دستان رسول خدا. آنجا بود، صدا زد امیرالمومنین: «یا رسول الله! همه دردها و زخمها را تحمل کردم، لب به شکوه نگشودم. هرچه زخم خوردم در عالم، حرفی نزدم. چی خون دل خوردم، هرچه زجرم دادند، چیزی نگفتم، دشمنی کردند، دم بر نیاوردم. یا رسول الله! دیگه طاقتم تمام شده. فاطمه نمیخواهم نباشم. دیگه شبها خواب به چشم علی حرامه. دیگه داغ دلم آروم نمیگیرد. هستی رفتی، تو من چرا هستم.» عزاداران فاطمه زهرا! شب جمعه است، کربلاست. آمادهایم که سَر بزنیم به کربلا. چی بود؟ خدا را شکر بدن دختر رسول الله محترمانه دفن شد. از بارون اهل تنبه زدن به بدن عزیز فاطمه. تا حسین...
«یا لَيْتَ رَبَّنا یعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون.» شادی قلب نازنین حضرت زهرا صلوات بلند بفرستید.
در حال بارگذاری نظرات...