در این مجموعه جلسات، آموزههایی ناب از گفتوگوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) روایت میشود؛ شش جمله طلایی که خلاصهای از راه سعادت دنیا و آخرتاند. از پرهیز نسبت به عیبجویی و تجملگرایی گرفته تا تمرکز بر کیفیت عمل و توسل خالصانه به خداوند. این جلسات با بیانی زنده، اخلاقی و عمیق، انسان را از ظاهرگرایی دینی به دروننگری و ایمان واقعی میبرد
شش فرمان پیامبر به علی (ع): راه خود را از تودۀ سرگرم به «فضائلِ دنیا»، و «کمیت» جدا کن.[02:00]
پیامبر هشدار داد: کثرتِ عمل، فریب است؛ به کیفیت بپردازید.[03:33]
هشدار؛ دهها روضه بیاشک، مصداق کمیتزدگی و غفلت از کیفیت است.[05:30]
وصیت پیامبر: وقتی مردم به «پارتی» متوسل میشوند، تو به «خالق» پناه ببر.[06:30]
توسل بعد از بنبست کامل؛ توهین به مقام امامت است، نه فضیلت.[09:25]
حرم امام رضا(ع)؛ پناهگاه نهایی دلشکستگان در بنبستهای زندگی.[13:03]
اوج غربت امام رضا(ع): در لحظه جان دادن، نه همسری کنار او بود و نه فرزندی. [18:30]
تفاوت جانسوز دو وداع: خانواده امام رضا(ع) در امنیت گریستند، اما خانواده امام حسین(ع) در محاصره نامحرمان. [22:48]
وصیت امام حسین(ع) به حضرت سکینه: «تا زندهام گریه مکن؛ پس از من، تو سزاوارترین گریهکنندهای.» [24:25]
روضه؛ آن لحظه که حضرت سکینه پیکر پارهپاره پدر را نشناخت و فریاد زد: «عمه، این بدن کیست؟»…. [25:40]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری. اهل العاقبت من لسانی یفقهوا.
روایتی را در این جلسات از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمومنین (علیه السلام) میخواندیم که فرمودند: «یا علی، کدام یک از این سه تا را میخواهی؟ ۶۰۰ هزار دینار، ۶۰۰ هزار گوسفند، یا ۶۰۰ هزار کلمۀ حکمتآمیز؟»
امیرالمومنین (علیه السلام) عرض کردند که: «۶۰۰ هزار کلمۀ حکمتآمیز.»
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «۶۰۰ هزار کلمۀ حکمتآمیز را توی شش جمله من بهت میگویم.» چهار تای این شش جمله را در جلسات قبل عرض کردیم و اکنون به جملۀ پنجم و جملۀ ششم میرسیم .
جملۀ پنجم این است: **«اذا رأیتَ الناسَ یَشتغلونَ بکثرةِ العملِ فاشتغِلْ أنتَ بصِفَةِ العملِ.»**
یعنی: «اگر دیدی که مردم مشغول زیادی کار هستند، این زیاد بودن برایشان مهم است، اندازهها و کمیت برایشان مهم است؛ تو سعی کن مشغول کیفیت باشی. دنبال این باشی که کیفیتِ کارت بالا باشد. اگر بقیه مشغول کمیت بودند، تو مشغول کیفیت باش.»
فرض بفرمایید، مثلاً بنده صد کتاب نوشتهام، ولی یک دانه هم به درد نمیخورد؛ یک دانه هم علمی نیست؛ یک دانه هم محتوایش کامل نیست، دقیق نیست، و تحقیق درست و حسابی روی آن انجام نشده است. حالا هی دلم به این خوش بشود که کتابهایم را بیشتر کنم، هی بیشتر و بیشتر؛ یا هی کتاب بخرم! بعضی از ماها عادت داریم، خوشمان میآید. حالا بعضیها که اصلاً کلاً اهل کتاب نیستند، نه خواندنش و نه خریدنش. ولی باز اونی که میخرد، یک قدم جلوتر است، لااقل به قصد خواندنش. اما بعضی وقتها هم هست فقط میخریم؛ همینطور هی کتاب جمع میکنیم. بعضی فقط دنبال کتاب خریدن و کتاب جمع کردن هستند.
من باید دنبال کیفیت باشم؛ دنبال این باشم که چقدرش را خواندهام، چقدرش را فهمیدهام، چقدر این کتاب به دردم میخورد، چقدر به اینها نیاز دارم. آن وقتی که بقیه مشغول کثرت عملاند، من دنبال این باشم که آن محتوا و کیفیت را بالا ببرم.
بعضیها، حالا مخصوصاً بین خانمها، البته این هم خودش خوب است. از علافی و بیکاری و از غیبت کردن و اینها که قطعاً بهتر است. بعضیها همینطور هی مفاتیح دور میدهند، هی همینطور دعا پشت دعا. بعضی خانمها گاهی صحبت میکنند، میگویند: «روزی نمیدانم چهل، پنجاه تا دعای مختلف میخوانم.» عرض کردم این از علاف بودن و توی اینستاگرام چرخیدن و توی بازار چرخیدن و از اینها که بهتر است، ولی این هم باز دوباره آنقدر خوب نیست. آنی که خوب است این است که کیفیت کار بالا برود.
البته بهترین حالتش این است که آدم دعاهایی که میخواند با کیفیت باشد، با توجه باشد. حالا اگر بتواند زیاد هم انجام بدهد که چه بهتر! روزی حالا مثلاً ده تا دعا هم بخواند، دعای توسل بخواند، زیارت عاشورا بخواند، خب چه بهتر! ولی مهمتر از اینکه این دعا و آن دعا و این ذکر و آن چله و هی همینطور پشت سر هم کارهای زیاد زیاد انجام دادن، مهمترینش این است که کیفیتش را درست کند. یک دانه هم باشد با توجه باشد، بهتر است تا اینکه کارهای زیاد ولی بیتوجه انجام دهد .
بعضیها در محرم و صفر روزی ده تا روضه میروند. روضهخوانی هم بعضی وقتها اینجوری میشویم دیگر: جلسات از این جلسه به آن جلسه. یک وقت آدم نگاه میکند میبیند اینها خیلی کیفیت ندارد. میگوید: «ده تا روضه رفتم ولی توی هیچکدامش نه اشکی، نه حالی، نه توجهی.» آدم یک دانه هیئت برود ولی با توجه؛ یک دانه روضه گوش بدهد با توجه. وقتی بقیه مشغولند که کارهای زیاد انجام بدهند، ما مشغول این باشیم که کار درست، کار خوب، کار با کیفیت انجام بدهیم؛ ولو البته اگر شد بعداً زیاد هم بشود چه بهتر.
این هم شد توصیۀ پنجم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین (علیه السلام).
توصیۀ آخر را بگویم و دیگر عرض ما تمام. توصیۀ ششم چیست؟ فرمود: **«اِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِالتَّوَسُّلِ إِلَی الْخَلْقِ، فَتَوَسَّلْ أَنتَ إِلَی الْخَالِقِ.»**
یعنی: «اگر مردم مشغول توسل به مخلوقات بودند، توسل به مردم، این و آن؛ تو مشغول توسل به خالق باش.» یعنی چه؟
مردم برای اینکه مشکلاتشان حل بشود، کارهایشان راه بیفتد، دنبال ایناند که « دم این را ببینند » ، « آن را راضی کنند » ، « این را واسطه کنند » ، « با این حرف بزنند » ، « آن یکی برایشان امضا کند » ، « این توصیه کند » . دنبال پارتی میگردند، دنبال آشنا میگردند. درست است؟ معمولاً این شکلی است دیگر.
میفرماید که وقتی مردم دنبال پارتی و آشنا و واسطه کردن این و آنند، تو دنبال این باش که از خدا کمک بخواهی، از خدا کمک. بقیه مشغول توسل به خلقاند، تو مشغول توسل به خالق باش. تو از خالق کمک بخواه، به این و آن چشم نداشته باش. میگویند: «فلانی ده دقیقه باهاش صحبت بکنیم، کار ما را راه میاندازد.» یا: «کاش ما هم بچۀ فلانی بودیم.» یا: «من بروم داماد فلانی بشوم.» یا: «من بروم عروس فلانی بشوم.» یا: «این بچۀ فلان رئیس در کلاس ماست، من بروم باهاش رفیق بشوم، یک روز به دردم میخورد.» یا: «من با این شهردار فلان جا رفیق بشوم.» یا: «ما با این رئیس فلان بانک رفیق بشوم، پسفردا کمک میکند، وام میگیریم.» آدمها معمولاً این شکلیاند دیگر. به این و آن دلشان خوش است، از این و آن کمک میخواهند. میگویند: «فلانی تبلیغ ما را بکند، ما معروف بشویم.» یا: «تبلیغ کارم را بکند، مثلاً من خیاطم، خیاطی ما را مثلاً فلان کس تبلیغ بکند، فلان جا تبلیغ بکند.» دنبال اینایم که هی این و آن از ما حمایت بکنند، این و آن به ما کمک بکنند.
فرمود: «وقتی بقیه مشغول ایناند که این و آن بهشان کمک کنند، تو دنبال این باش که خدا بهت کمک کند. تو از خدا کمک بخواه.»
تو در گرفتاری و مشکلت قبل از اینکه به فلان فامیلت زنگ بزنی، از فلان رفیقت کمک بخواهی، قبل از همۀ اینها دعا کن، از خدا بخواه. از خدا بخواه، خودش وسیلهاش را جور کند، خودش اسبابش را فراهم کند. اینقدر هم قشنگ خدا بلد است، اینقدر هم قشنگ جور میکند؛ بدون منت، بدون آبروریزی، بدون التماس، با عزت. خودش رو به راه میکند، شرایطش را فراهم میکند، زمینهاش را مهیا میکند. از خدا بخواه.
البته اینجا «از خدا بخواه» شامل توسل به اهل بیت (علیهم السلام) هم میشود، چون ما از اهل بیت (علیهم السلام) هم که میخواهیم، از خدا میخواهیم. قبل از اینکه به این و آن رو بزنی، به امام رضا (علیه السلام) بگو.
آخه ما بعضی وقتها میگوییم: «آخر از همه طرف...» و مثلاً میگوید: «مریضم را پیش همه بردم، درمان نشد.» دیدید؟ این قدیمها، مخصوصاً نوار پخش میکردند دم حرم. ما بچه بودیم، سمت حرم که میرفتیم، هنوز این سمتهای فلکۀ آب و اینها این شکلی ساخته نشده بود، صحن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنوز ساخته نشده بود. اینها همهاش خیابان بازار بود. از لاین بازار که میخواستیم برویم، یک موتورهای قدیم میگذاشتند، حتماً یادتان هست. این پشت موتور نوار میگذاشتند، نوارها هم صدایش بلند بود. یکی از نوارهای معروف که از آن بچگی صدایش توی گوش ماست، بنده خدا همینجور شصت دقیقه (دو تا سی دقیقه بود دیگر، نوار دو تا سی دقیقه بود، شصت دقیقه) همینجور از عنایات و کرامات امام رضا (علیه السلام) میگفت: «فلان مریض را در فلان جا شفا داد، فلان کس فلان مشکل را داشت.»
بعد یک جملهای که خیلی آن بنده خدا تکرار میکرد این بود، با یک لحن خراسانی هم بود. بنده خدا شعر میخواند، با همین لحن خواندن داستان را تعریف میکرد. میگفتش که مثلاً: «فلان کس پا شد مریضش را برد انگلیس، پیش این دکتر، پیش آن دکتر. همۀ دکترها جواب کردند. آخرش برگشت گفت ما در ایران یک دکتری داریم، بهش میگویند امام رضا. مردم، این الان فضیلت امام رضا بود یا توهین به امام رضا؟» این چه فضیلتی است؟ آخر همۀ دکترها و دکترهایش را رفته، به بنبست که خورده، میگوید: «البته یک دکتر دیگر هم داریم، بگذار آن را هم چک کنیم، برویم پیش امام رضا.» بعد آمده مثلاً حاجت گرفت!
دکتر اول و آخر امام رضاست. اول باید به امام رضا (علیه السلام) گفت. البته این معنایش همین نیست که دکتر نروی. اول به امام رضا (علیه السلام) بگو، دکترت هم برو. آن دکتر هم که درست تشخیص میدهد به عنایت امام رضاست. آن دکتر هم که بیماری را خوب میکند به عنایت امام رضاست. دکتری که مصلحتت است پیدایش میکنی به عنایت امام رضاست. دارویی که میخوری اثر میکند به عنایت امام رضاست. هم دکتر اول، هم دکتر آخر است. نه اینکه اول همه را رفتیم، دیدیم کسی نمیتواند، حالا بگوییم امام رضا. انگار مثلاً اگر یکی از این دکترها در انگلیس میتوانست کار را خوب بکند، دیگر نیازی به امام رضا هم نبود! چه معرفتی! این چه توسلی است؟
امام رضا (علیه السلام) البته این حرفها خوب، جذاب است، میگویند گریه میکنند، خوششان میآید، ولی امام رضا این نیست. این شأن امام رضا را پایین آوردن است. آدم در گرفتاری، در مشکل، همان اول باید درِ خانۀ امام رضا را بزند. خود امام رضا جور میکند، خود امام رضا شرایط را برای آدم فراهم میکند.
پس این هم شد جملۀ ششم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین (علیه السلام) که وقتی که مردم به این و آن توسل پیدا میکنند، دنبال وام و دنبال پارتی و دنبال رفیق و...، دستت پیش خدا دراز باشد یا به تعبیر دیگری که گفتیم، دستت پیش اهل بیت (علیهم السلام) دراز باشد . از اینها کمک بخواه. با توسل کارهایت را پیش ببر، مشکلاتت را با توسل حل کن.
یک جورهایی، یک جاهایی، یک شکلهایی، گرفتاریها را برطرف میکند. خبر دارند، میدانند. خیلی دست و بال اهل بیت، امام رضا (علیه السلام)، هم دست و بالش باز است، هم مهربان و رئوف است. همین که آدم نیازش را مطرح میکند با امام رضا (علیه السلام)، حضرت توجه میکند. البته این هم معنایش این نیست که هر چه که خواستیم دو ساعت بعد بگیریم. ممکن است مصلحتمان نباشد، خیرمان در چیز دیگری باشد. ولی قطعاً توجه میکنند، قطعاً دستمان را پر میکنند. به قول مرحوم آیت الله العظمی بهجت: «یا آنی که میخواهیم و مصلحتمان است بهمان میدهند، یا بهترش را بهمان میدهند.» این خیلی مهم است: بهترش را بهمان میدهند.
ما وقتی درخواست میکنیم، خب بعضی وقتها عجولیم. یک چیزی را میخواهیم، دو بار، سه بار، ده بار گفتیم، اثر نگرفتیم، بگوییم: «آقا مثل اینکه فایده ندارد!» بعضیها که قهر میکنند: «من دیگر حرم نمیروم. من دیگر با امام رضا قهرم. چرا فلان حاجت را داشتم، نذرم کردم، گوشوارهام را توی ضریح انداختم، پول دادم، قربانی کردم، امام رضا جواب نداد. من دیگر اعتقادم را از دست دادم!» این بنده خدا خبر ندارد صد تا چیز دیگر است، صد جای دیگر به عنایت امام رضا (علیه السلام) نصیبش شد. همین هم که خواسته بود، شاید بعداً مصلحتش باشد بهش برسد، یک وقت.
این خیلی مهم است. باید اعتماد داشت به خدا، باید حسن ظن داشت به خدا، باید حسن ظن داشت به امام رضا (علیه السلام). وقتی درخواست میکنیم باورمان این باشد که جوابمان را میدهند، باورمان این باشد که بهترین جواب را بهمان میدهند. این خیلی مهم است. وگرنه آدم دستش را پیش اهل بیت (علیهم السلام) دراز نمیکند. بدبختی این است که به این و آن دل میبندیم، روی حرف این و آن حساب میکنیم، ولی آنقدر که اکبر آقا و محمد آقا و کبری خانم و صغرا خانم و اینها را حساب میکنیم، به حساب میآوریم، امام رضا را به حساب نمیآوریم. امام رضا را به کار نمیگیریم.
انشاءالله که خدای متعال دست ما را بگیرد و عاقبتبخیر بشویم، زیر سایۀ امام رضا (علیه السلام). دستمان در دنیا و آخرت در دست امام رضا (علیه السلام) باشد.
روز آخر ماه صفر، ساعات پایانی ماه صفر. دو ماه عزاداری کردید، روضه رفتید، هیئت رفتید، مراسم گرفتید، خرج کردید. انشاءالله خدا قبول کند. انشاءالله که ذخیرۀ قبر و قیامتمان باشد.
این ساعتهای آخر، این روز آخر، روز امام رضا (علیه السلام)، روز شهادت امام رضا (علیه السلام). خدا چه لطفی به ماها کرده است! ماها را همسایۀ امام رضا (علیه السلام) قرار داده است. از خانه بیرون میآییم، محل کار میخواهیم برویم، چشممان به گنبد امام رضا (علیه السلام) است . چقدر این نعمت بزرگ است! چقدر این لطف خدا در حق ما بزرگ است! چقدر آدمها آرزویشان است در کل عمرشان یک بار روزیشان بشود مشهد بیایند. پنج سال، ده سال، پانزده سال میگذرد، روزیشان نمیشود، شرایط فراهم نمیشود مشهد بیایند، زیارت امام رضا (علیه السلام) بیایند. اجازه دادهاند ما زیر سایۀ امام رضا (علیه السلام) باشیم.
در بنبستها و گرفتاریها و تلخیهای زندگیمان، خصوصاً آنهایی که ساکن مشهدند، آنهایی که اعتقاد دارند، آنهایی که ایمان دارند، تا از یک جایی سرخورده میشوند، دلشکسته میشوند، اولین جایی که بهش پناه میآورند کجاست؟ حرم امام رضا (علیه السلام).
آدم میرود، یک چند دقیقهای با امام رضا (علیه السلام) درد دل میکند، پشت پنجره فولاد میرود، یک نمازی بالا سر میخواند، احساس میکند آرام شد. حتی اگر مشکل آدم هم حل نشود، همین که احساس میکند یک سایهسری دارد، یک سرپناهی دارد، یک پشت و پناهی دارد، امام رضا را در زندگیاش دارد، همین دل آدم را گرم میکند، همین غم آدم را برطرف میکند. آدم دلش قرص است ، یک امام مهربانی که رئوف است ، خیر دنیا و آخرت من را میداند، دست و بالش باز است، حواسش بهم هست، بهم توجه دارد، من را مد نظر دارد، سایۀ لطفش بالا سرمه. خدا را شکر، الحمدلله. چقدر این نعمت بزرگ است! فدای امام رضا (علیه السلام)! فدای محبت امام رضا (علیه السلام)! چقدر محبت دارد امام رضا (علیه السلام) به زائرانش، به عاشقانش! اینهایی که به زیارت امام رضا (علیه السلام) میآیند، اینهایی که با دل شکسته زیارت امام رضا (علیه السلام) میآیند ، چقدر امام رضا (علیه السلام) به اینها توجه دارد!
فدای این آقا که پشت و پناه همۀ آدمهای غریب و بیپناه است، ولی خودش در اوج غربت بود. در روایات ما معمولاً امام رضا (علیه السلام) وقتی خواستند معرفی کنند، عنوان «امام غریب» معرفی کردند. خودش هم فرمود: «من در دیار غربت از دنیا میروم، **فی غربتی**، در غربت از دنیا میروم.» غریب بود امام رضا (علیه السلام) امروز که به شهادت رسید.
آن لحظۀ شهادتش، خب آدم وقتی دارد جان میدهد، مخصوصاً وقتی کسی بیمار است، امام رضا (علیه السلام) مسموم شدند، بدن مطهرشان آسیب دید، پیکر مطهرشان. همۀ تن امام رضا (علیه السلام) درد بود. دیدند هی امام رضا (علیه السلام) مینشیند، هی بلند میشود، مثل مار گزیده به خودش میپیچد، هی بدنش را جمع میکند از شدت درد. این سم دارد توی این بدن منتشر میشود، نفسهای حضرت به شماره افتاد، عرق سرد روی تنش نشست. این لحظات، وقتی کسی اینجور بیمار میشود، اینجور گرفتار میشود، لحظاتی است که زن و بچۀ آدم دور آدم را میگیرند. ولی آقا، نه همسری کنارش بود و نه بچهای کنارش بود. در دیار غربت چند تا غلام دور امام رضا (علیه السلام) را گرفته بودند. با غربت از دنیا رفت؛ دور از زن و بچه. مدینه کجا، توس کجا! زن و بچۀ امام رضا (علیه السلام) مدینه بودند .
ولی آن لحظات آخر، یک هو دیدند یک نوجوانی، با اینکه درها بسته بود، آمد سر امام رضا (علیه السلام) را به آغوش گرفت؛ به دامن این امام غریب.
آنقدر امام رضا (علیه السلام) غریب بود، آن روزی که خواستند با خانواده خداحافظی کنند و از مدینه به خراسان بیایند. این زن و بچه که جمع شدند با حضرت خداحافظی کنند، حضرت فرمودند: «خوب گریههایتان را بکنید، اشکهایتان را بریزید.» گفتند: «آقا! پشت مسافر که اشک خوب نیست، گریه خوب نیست.» فرمود: «آن مسافری است که امید دارد برگردد. من مسافریام که دیگر برگشتی در کارم نیست. با من خداحافظی کنید، با من وداع کنید.» فدای غربت شما یا امام رضا!
لحظات آخر محرم و صفر. دو ماه عزاداریمان، پروندهاش امشب. مشکیها را درمیآوریم، مشکیها را میکنیم. دلمان برای این روضه، دلمان برای لباسسیاهها تنگ میشود. از فردا کجا یا اباعبدالله؟ انشاءالله که مادرتان از ما قبول کرده باشد این روزها را، نوکریها را، محرم و صفر را. برای حسن و حسینش، برای دو تا غریب فاطمه، برای دو تا میوۀ دل فاطمه. انشاءالله مادرش راضی باشد، مادرش خوشحال باشد از این نوکریهای ما. مجلس عزا رفتیم، پذیرایی کردیم، انشاءالله مادرش بپذیرد از ما.
انشاءالله امروز امام رضا (علیه السلام) امضای این عزاداریها و نوکریها را عنایت کند . خود امام رضا (علیه السلام) فرمود: **«یَا ابْنَ شَبِیبٍ! إِن کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیءٍ، فَابْکِ لِلْحُسَینِ.»** (یعنی: «ای پسر شبیب! اگر برای چیزی میخواهی گریه کنی، پس برای حسین گریه کن.») برای هر چه خواستی گریه کنی، برای حسین (علیه السلام) گریه کن. اگر کسی هم اشکش نمیآید، لااقل دست به پیشانی بگذارد، حالت حزن بگیرد. همین هم میخرند، همین هم ارزش دارد. به دستور امام رضا (علیه السلام) امروز هم باید برای حسین (علیه السلام) گریه کرد.
امام رضا (علیه السلام) زن و بچه را جمع کرد، با اینها خداحافظی کرد. به زن و بچه فرمود: «گریه کنید، راحت گریه کنید.» نامحرمی دور این زن و بچه نبود، اینها راحت گریه کردند. فدای آن آقایی که با زن و بچه وداع کرد در خیمه. این زن و بچه دورش جمع شدند. دور تا دور خیمهها را نامحرمان گرفتند، دشمنان جمع شدند. این زن و بچه بیقراری میکنند. **«رُدَّنَا اِلَى حَرَمِ جَدِّنَا!»** (یعنی: «ما را به حرم جدمان بازگردان!») میگفتند: «لااقل برگردان مدینه. ما را به که میسپاری؟ دور تا دورمان نامحرم.»
فرمود: «اگر در توانم بود، این کار را میکردم. چه کنم، بالم بسته است.»
سکینه خیلی بیقراری میکرد، خیلی اشک میریخت. امام حسین (علیه السلام) سر سکینه را به آغوش گرفت. فرمود: «دخترم! اینجور با این اشکهایت جیگر بابایت را آتش نزن.» یک جملهای فرمود امام حسین (علیه السلام) به سکینه، خیلی عجیب است. امام رضا (علیه السلام) به این زن و بچه فرمود: «هر چقدر دوست دارید گریه کنید، خودتان را خالی کنید.» ولی امام حسین (علیه السلام) به این زن و بچه فرمود: «هنوز صبر کنید، هنوز که چیزی نشده، اینجور گریه میکنید؟» به سکینه فرمود: «دخترم! اشکهایت را نگه دار. اینقدر گریهها در پیش داری، الان که وقت گریه نیست.» فرمود: «تا وقتی روح بابایت بر جسمش است، دوست ندارم چشمهایت را گریان ببینم. هر وقت من را کشتند، هر چقدر دوست داشتی گریه کن. وقتی من را کشتند، آنی که بیشتر از همه باید گریه کند تویی.»
یا الله! روضهام را تمام کنم. آخرین روضۀ محرم و صفرم، آخرین نالهمان. هر کی مطمئن است سال بعد محرم و صفر هم هست، زیاد گریه نمیخواهد بکند. ولی هر کی احتمال میدهد شاید سال دیگر محرم و صفر نباشد، این اشکهای آخر محرم و صفرش را با ناله بریزد.
چند دقیقه گذشت، چند ساعت گذشت از این وداع این دختر با بابا. بعد چند ساعت، برای آخرین بار سکینه آمد کنار بدن بیجان بابا، کنار بدن پارهپاره بابا. بعضی گفتهاند که وقتی به این بدن پارهپاره رسید، نشناخت. صدا زد: **«یا عَمَّتاه! مَا هَذَا النَّعْشُ وَ مَنْ؟»** (یعنی: «ای عمه! این چه نعشی است و کیست؟») گفت: «عمه جان، به من بگو این بدن، بدن کیست؟» و شنید: «دخترم! این پیکر بیجان بابایت است.»
**علی لعنت الله علی القوم الظالمین الذین ظلموا.**
**السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.**
**اسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاکرم، به عظمتک یا الله یا رحمان و یا رحیم یا مقلب القلوب، ثبت قلوبنا علی دینک انک علی کل شی قدیر. الهی یا حمید و به یادی، به حق علی، یا فاطمه، به حق فاطمه، یا محسن الحسن، یا قدیم الاحسان، به حق الحسین.**
**اللهم عجل لولیک الفرج.**
خدایا در فرج آقامان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نوکران حضرتش قرار بده.
اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوق، سر سفرۀ بابرکت امام رضا (علیه السلام) مهمان بفرما.
شب اول قبر، امام رضا (علیه السلام) فریادرس ما باش.
ظالمین را به خودشان برگردان.
آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما.
رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما.
خدایا مشکلات مردم را به فضل و کرمت برطرف بفرما.
مظلومین عالم، خصوصاً مردم بیپناه غزه را نجات و خلاصی عنایت بفرما.
بیماران اسلام را شفای عاجل و کامل عنایت بفرما.
در دنیا زیارت، در آخرت اهل بیت (علیهم السلام) نصیب ما بفرما.
هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما، برای ما رقم بزن.
نبی و آله. رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...