بسم الله الرحمن الرحیم در محضر آیهٔ ۱۴۸ سورهٔ نساء هستیم که میفرماید: «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ». خداوند افشاگری و علنی کردن عیوب دیگران را دوست ندارد، چراکه خودِ این کار ظلم است؛ مگر در یک مورد: آنجا که افشاگری، سلاحی برای کوبیدن ظلمی بزرگتر باشد. در این صورت، هرچه ظلم شدیدتر، افشاگری محبوبتر است. ظلم مراتب دارد؛ از ظلم به جمادات و حیوانات گرفته تا ظلم به انسان. اما «أَفحَشُ الظُّلم»، زشتترین ظلم، ظلم به انسان ضعیف و بیدفاع است. حال در تاریخ چه کسی بالاتر از فاطمه زهرا (س) که همهٔ این مراتب را در خود جمع داشت؟ او هم زن بود، هم بیدفاع بود و هم پناهی جز خدا نداشت؛ در عین حال، کریم، مؤمن، عالم و معصوم بود. از این رو، ظلم به او شدیدترینِ ظلمهاست و افشاگری او، محبوبترین «جهر به سوء» ظلمی که بر او رفت، چنان سنگین بود که امام صادق (ع) فرمود: «صَارَتْ کَالْخَیَال»؛ یعنی از مادرمان تنها شبحی باقی مانده بود. با این حال، در بستر شهادت نگران بود که حجم پیکر نحیفش هنگام تشییع از زیر کفن نمایان شود. آن بانویی که از تماس دست نامحرم در کوچه آزار دیده بود، حتی در تاریکی شب و در میان مَحارم، دغدغهٔ پوشیدگی داشت. این است عمق فاجعهای که بر پارهٔ تن پیامبر رفت.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فالطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری اهل العقدة من لسانی یفقهوا قولی
در محضر این آیه کریمه از قرآن کریم بودیم، آیه ۱۴۸ سوره مبارکه نساء؛ فرمود: «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا». خدا از افشاگری خوشش نمیآید، از اینکه پته دیگران روی آب ریخته شود، خوشش نمیآید. اسرار دیگران، عیوب دیگران، اشکالات، ایرادات و خطاهای دیگران به چشم بیاید، برجسته شود، مطرح شود، بازگو شود، علنی شود؛ خدا خوشش نمیآید، مگر در یک مورد. آنهم آنجایی است که ظلمی رخ داده باشد: «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ».
یکجورایی اینطور فهمیده میشود که خدا از این جهر به سوء که خوشش نمیآید (افشاگری، فریاد، علنی کردن)، اتفاقاً بهخاطر همین است که خود این کار هم ظلم است؛ چون خود این هم ظلم است، خوشش نمیآید. آنچیزی که باعث شده این کار منفور باشد برای خدای متعال، این است که این خودش یکجور ظلم به دیگران است. حالا، یک کسی یک کاری کرده، یک خطایی کرده و یک اشتباهی کرده؛ برای چه باید این را برجسته کرد؟ برای چه باید دیگران را از این با خبر کرد؟ آبروی این را برای چه باید برد؟ مگر اینکه ظلم کرده باشد، آن حسابش جداست. آنهم وقتی که آدم در برابر آن ظالمی که ظلم کرده میخواهد افشاگری بکند، باز نباید یکطوری باشد که خود این هم از حد بگذراند. اعتدا نباید کرد، تجاوز نباید کرد، افراط نباید کرد، از اندازه نباید گذراند.
چند شب، چند بار این مثال را عرض کردم: اگر برای اینکه به حقش برسد و حقش را بگیرد، از این ظلم خارج شود، ظالم را محکوم بکند، ظالم را وادار کند که از این ظلم دست بردارد، همین قدر که با دستگاه قضایی مطرح میکند، قاضی میفهمد، دادگاه میفهمد، پلیس میفهمد، به حق و حقوقش میرسد؛ کفایت است. دیگر حق ندارد جای دیگر منتشر بکند.
خوب، ما در زمانه بدی هستیم، واقعاً. مخصوصاً افرادی پیشرو عرصه فرهنگ ما شدهاند که واقعاً صلاحیت ندارند. بعد از این چهرههای برجسته که حالا معروفاند به سلبریتی، با زنشان دعوایشان میشود، با شوهرشان دعوایشان میشود، شوهرشان توی گوششان میزند، عکسش و فیلمش را برمیدارد منتشر میکند. گاهی لایو میگیرد زنده، موردی بوده که مثلاً ببینید خانمم دارد با من چه میکند! در لحظه! چه کاری است این؟ این یعنی چه؟ یک قدرتی دارد، یک ابزاری دارد؛ میخواهد با آن محکوم بکند، آنهم فضای پوشش «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»، اینجا هرچه که هست باید در همین فضا بماند. در خانه این را برمیدارند علنی میکنند. از این قبیل ماجراها، خدا از این افشاگریها بدش میآید.
اگر هم با ظلم قرار است برخورد بشود، در آن حدی که بتواند حقش را بگیرد، قاضی بفهمد، دادگاه بفهمد، پلیس بفهمد؛ همین! اگر چنین نشد و رفت و نشد، حالا فرق. مگر اینکه جنس ظلمش متفاوت باشد. پس نکته کلیدی که عرض کردیم این بود: چرا این افشاگری، این علنی کردن بد است؟ خدا خوشش نمیآید چون خودش ظلم است. خدا از ظلم خوشش نمیآید.
بگذارید من چند کلمه در مورد اینکه خدا از ظلم خوشش نمیآید، آیات را عرض بکنم. بعد دوباره برگردیم به این آیه، نکات بعدی را، انشاءالله، مرور بکنیم. یک بخشش را امشب، یک بخشش را فردا شب که شب آخر بحثمان است. چند تا آیه داریم در قرآن. در محضر حاج آقای برازش عزیزمان هستیم. به خودشان هم عرض کردم، به گردن بنده حق دارند. من از این مباحث تفسیری ایشان خیلی استفاده کردهام. یکی از کتب همیشه در دسترس ما، همین تفسیر روایی است که ایشان زحمت کشیدهاند. این سایت الوحی، از همین مباحث تشکیل شده است. از آن سایتهایی که بنده خیلی به آن مراجعه میکنم، حقاً و انصافاً تفسیر بینظیری است. خدای متعال به این مرد عزیز عنایت کرده است.
الان خاطرم نیست چند جلد است. چند جلد، حاج آقا؟ ۱۸ جلد. حالا به عدد حضرت زهرا سلامالله علیها، ۱۸ جلد تفسیر روایی کل قرآن؛ از اول قرآن، هر آیهای که یک روایت مرتبط با آن بوده را، هم آیه را آوردهاند، هم روایات مرتبطش را. یک روایت با چند تا آیه، ذیل چند تا آیه آورده شده است. خیلی پرمغز و قابل استفاده است. و یک وقتی بنده... یعنی یک وقتی که این تصمیم جدی من هست، یکوقتهایی این تصمیم اوج میگیرد که همه کارها را کنسل بکنم، یک دور بنشینم این تفسیر را از اول تا آخر یک بار بخوانم. چون جستهوگریخته هی مراجعه کردهام. یک دور آدم ذائقه معصوم را در دست بگیرد که آقا اینها قرآن را چه شکلی تفسیر کردهاند. خیلی مهم و ارزشمند است؛ چون سرمایه اصلی ما قرآن است دیگر. خصوصاً آن تفسیری که معصوم از قرآن ارائه میکند.
در آیات قرآن بحث ظلم که مطرح میشود، خدای متعال یک موضعگیری خیلی سرسختی نسبت به ظلم دارد که خود این موضعگیری هم چند جا، چون چند مدل بیان شده، نشان میدهد که ظلم مراتب دارد. ظلم مراتب دارد، همه ظلمها در یک حد و در یک سطح نیست. عبارات خدای متعال در مورد ظلم، همه در یک حد و در یک سطح نیست، متفاوت است.
در بعضی از آیات قرآن میفرماید: من از ظالمین خوشم نمیآید. آیه ۵۷ آل عمران: «وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ». فرصتش نیست وگرنه دانه به دانه این آیات بحث میشد و نکات فوقالعادهای که دارد، استفاده میشد. در آیه ۴۰ سوره مبارکه شورا فرمود: «إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ». در آیه ۱۴۰ آل عمران دوباره فرمود: «وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ». یک مرحلهاش این است؛ خدا از ظالمین خوشش نمیآید.
یک مرحله بالاتر این است که هم خوشش نمیآید، هم اینها را لعن میکند. لعنت کردن خدای متعال، محروم کردن از رحمت است، در رحمت را به روی آنها بستن است. یک وقت فرض کنید، در این جلسه یک نفری میآید. حالا مثلاً صاحب جلسه، حاج آقای دولابیان عزیز و بزرگوار، تاج سرمان، انشاءالله خدا سایه ایشان را بر سر ما مستدام بدارد. مثلاً ایشان اعتنا نمیکند به طرف، ولی میآید مینشیند توی جلسه، یک گوشهای. میگوید: «من از فلانی خوشم نمیآید، ولی حالا آمده نشسته، اعتنایی بهش ندارم». یک وقتی طرف اوضاعش یکطوری است، ایشان میسپارد دم در، میگوید: «حواستان باشد این نیاید تو جلسه، این را راه ندهید.»
آن اولی «لایحبه» بود، این دومی لعنت بود. از ظالمین خوشش نمیآید، این یک مرحله. یک مرحله دیگر چیست؟ «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ». میفرماید: آیه ۱۸ سوره هود، لعنت خدا نسبت به ظالمین. خدا لعنش را برای ظالمین فرستاده. خب، این هم نشان میدهد که این مراتب ظلم فرق میکند. همه در این درجه نیستند که مورد لعن خدا واقع بشوند. لعن خدا شوخی نیست. انقدر هم ساده و راحت و سریع نیست، یکویی نیست، کار دارد. زود خدا در رحمت را نمیبندد. معلوم میشود که این هم جنس ظلمش متفاوت و شدیدتر است و هم انگار مصر بر این ظلم است.
حالا یک کسی هم یک ظلمی از دستش در رفته. خودش توصیه کرده که ببخشید، عفو کنید. امام سجاد یک استدلالی یاد ما دادند در دعای ابوحمزه، عرض میکنم محضر خدای متعال: «تو کسی نیستی که به ما یک کار خوبی را دستور بدهی، بعد خودت اهلش نباشی. تو خودت به ما دستور دادی، کسی ظلم کرد، بگذریم از او، ببخشیم. بعد خودت تازمانی که کسی ظلم کرد، لعنش بکنی؟» نمیشود که هر ظلمی نیستش که تا طرف انجام داد خدا لعنش بکند. یک جنس دیگری از ظلم وجود دارد که طرف مستحق لعن خدا میشود. چند بار این تعبیر «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» را دارد.
یک جا دیگر تعبیر از این هم عجیبتر است. در آیه ۸۶ و ۸۷ سوره آل عمران این تعبیر عجیب را به کار میبرد. میفرماید: «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ». خوب دقت کنید. چه کاری را دارد میگوید؟ چگونه خدا هدایت کند آنهایی را که اول مؤمن بودند، بعد کافر شدند. «وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ» و شاهد بودند که پیغمبر حق است. «وَ جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ» و حجّتهای روشن برایشان آمده بود. بینات هم آمد برایشان، واضح شد که کی درست میگوید، کدام مسیر حق است. یک مدت هم تابع این مسیر بودند. بعدها زدند زیرش. خب، این آدم که حق برایش اینجور معلوم شده و اینطور هم آمده، وقتی ول میکند میرود، این خیلی خطرناک است. این خیلی ظلم بزرگی است. ظلم معمولی نیست. خود نفس وجود این آدم خوانشش این است که: آقا اینجا خبری نبود؛ اگر خبری بود ما میماندیم. خیری نبود اگر خیری بود ول نمیکرد که!
این آدم ول میکند میرود. اینجور هم با همه وجودش حقانیت پیغمبر و دین پیغمبر را فهمیده. این خیلی ظلم بزرگی است. کسی که اینجور ظلم میکند را خدا در موردش چی میگوید؟ «وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» خدا ظالمین را هدایت نمیکند. این یک.
دیگر چه؟ خیلی عجیب است. تنها آدم میلرزد. از خدا توقع نداریم اینجور حرفهایی بزند. اگر مصداق اینها باشیم که دیگر هیچی! «أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ» مجازات اینها چیست بابت این کار؟ «أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ» مجازاتشان این است: لعنت خدا، لعنت ملائکه، لعنت همه مردم! برای کی؟ برای آن کسی که مؤمن بوده، کافر شده، ول کرده، بعد اینکه میدانسته حق با کیست؛ میدانسته!
پس از مسئولین ما، سخنرانی قدیمشان باب شده. کار خوبی است، صداوسیما میکند. طرف یک حرفهایی دارد میزند. فیلم چند سال قبلش را برایش پخش میکند. ببین چند سال قبل چه استدلالهایی هم داشته برای حرفی که امروز دارد مسخرهاش میکند. اینها همانهاییاند که مصداق لعن خدا، ملائکه و همه مردماند؛ چون خیلی ظلم شدید است. تو میدانی حقانیت این گفتمانی که مال انقلاب بوده، خودت تئوریسین بودی، استدلال میآوردی، آموزش میدادی؛ چه شده؟
حالا بعضیها عجیباند. پیر میشوند. آدم نمیداند اینها ملاجشان آسیب میبیند، مشاعرشان مشکل پیدا میکند. رأفت رهبر انقلاب: از حصر درآمده، بدون توبه و عذرخواهی آمده بیرون. دوباره شروع کرده پرت و پلا گفتن. به خود رهبری... هر کی نداند که تو دیگر بیشتر از همه میدانی که رأفت رهبری یعنی چه. اینها مصداق این آیاتاند. اینها ظلمشان با ظلم بقیه فرق میکند. یک جوان نسل اول که در مدرسهای بوده، معلمان حرفهایی میزدند، خبر ندارد، نشنیده، یک چیزی میگوید. خب، این هم ظلم است. این هم ظلم است؛ ولی ظلم این کجا، ظلم آن کجا؟ آنی که بوده، زندگی کرده، گاهی ممکن است در زندان ساواک هم بوده. همراه رهبری، میشناسد رهبری را، خانوادهاش را، سبک مدیریتش را، شخصیتش را. با این حال این حرفها را میزند. این شوخی نیست، یک ظلم خیلی شدیدتری است، درجه عقوبتش هم خیلی شدیدتر است.
آنی که خدا ازش بدش میآید، ظلم است. چرا فرمود افشاگری نکن؟ چون ظلم است. کجا افشاگری نکن؟ آنجایی که ظلم است. ولی اگر افشاگری، تو آن را یک سلاح باشی برای کوبیدن ظلم، البته عرض کردم با مراعات حدودش، که خودت باز حواست باشد به یکی دیگر ظلم نکنی. یک سلاح است برای اینکه این ظلم و این اهرم ظلم را از دست ظالم بگیری یا خنثی کنی این اهرم را در مشتش. اینجا این افشاگری که خدا فرمود خوشم نمیآید را اتفاقاً خوشش میآید. هرچه که این افشاگری بیشتر ظالم را محکوم کند، ظلم را خرد کند، اتفاقاً خدا بیشتر خوشش میآید؛ به نسبت اینکه ظلم او شدیدتر باشد، ظلم او عمیقتر باشد و کسی هم که بخواهد با ظلم او مقابله بکند، کمتر باشد.
این آن افشاگری بود که فاطمه زهرا، سلامالله علیها، انجام داد. جهر به سوئ، لو دادن ظلم ظالم، پته ظالم را روی آب ریختن. اینجا دیگر در او، چون ظلم شدیدترین ظلم بود، خفقان هم یکجوری بود که هیچکس صدایش در نمیآید. یک نفر آمد در میدان. امیرالمؤمنین علیه السلام، اوضاعش یکطوری بود که خودش اشارهوار به این آیه اشاره کرد: «وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی» (آیهای که حضرت هارون خوانده بود). امیرالمؤمنین کنار قبر پیغمبر اشاره کرد: بماند در تاریخ، چقدر امیرالمؤمنین حواسش جمع بوده، با نسلهای بعد حرف زده: «بدانید اینجا من دستم را بستند و بردند و اینها اقدامی نکردم. اینها داستانش چه بود؟ «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی» (آیهای که هارون خطاب به موسی علیهما السلام گفت.) پسر مادرم، برادر! اینها اول مرا ضعیف کردند و «وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی» (پارسال همینجا، به مناسبت این آیه را خواند.) نزدیک بود مرا بکشند. یعنی همه، به قول امروزیها، پلن قتل مرا، تمام قطعاتش را چیده بودند. منتظر کوچکترین نقطه ضعفی بودند، کوچکترین حرکتی از جانب من بودند، کوچکترین گزک و آتو از طرف من بودند که بکشند. «کَادُوا یَقْتُلُونَنِی» یعنی موقعیت امیرالمؤمنین این بود. منتظر بودند یک حرکتی انجام بدهد تا بکشندش.
برای همین سکوت کرد. هیچ آتویی دست اینها نداد. بقیه هم که اوضاعشان بهتر نبود. یک نفر بود که میتوانست حرف بزند، حرف شنیده میشد. قاعدتاً هم باید میپذیرفتند. دلیلی نداشت که نپذیرند. اتفاقاً همان یک نفر هم حرف زد. همان یک نفر با چه وضعیتی؟ مظلومش کردند، مطرودش کردند، تنهایش کردند، آخر به شهادت رساندند. افشاگری فاطمه زهراست. خدا این افشاگری را دوست دارد. اینجور باید افشا کرد ظلم ظالم را، بدون اینکه تفرقه بیندازد. یک کلمه در آن تفرقهافکنی نیست، تحریک احساسات نیست، هیجانات و تعصبات شعلهور کردن در آن نیست. هیچ! نه دعوای نژادی راه میاندازد، نه دعوای قبیلهای راه میاندازد. عین حق را آورده، دستش گرفته. اینها ادعا دارند خلیفه پیغمبرند. خب این خیلی حرف است.
حالا شبهای بعد، مخصوصاً فردا شبها که نداریم، فردا شب باید بیشتر در مورد این صحبت بکنیم. اینکه آمده خودش را خلیفه، یعنی میگوید آقا من جانشین پیغمبرم، خلیفه پیغمبر است. یعنی آقا من اشراف دارم به دین پیغمبر. هم در مقام علمش میدانم دین او چیست، هم در مقام عملش میتوانم دین او را اجرا کنم. رسوا کرد فاطمه زهرا را که نه میدانید دین او چیست، نه میتوانید اجرا کنید. شما در اجرای کمترین حد عدالت عاجزید. واضحترین حرف پیغمبر که فرمود: «مزد رسالت من این بود که با خانواده من خوب رفتار کنید»، شما همین را ادا نکردید. مودت فی القربی را رعایت نکردید. این مزد رسالت پیغمبر بود دیگر. چه چیزی پیغمبر را میخواهی اجرا کنی؟ کجای رسالت را میخواهی اجرا کنی؟ این معادل خود رسالت بود. اینطور رفتار کردید با زن و بچهاش؛ که البته با زن که نه، چون آنها را از میراث محروم نکردند. زنهای پیغمبر، بماند، داستان پرغصه ای است، داستان عجیبی است. گفت: انبیا ارث بهجا نمیگذارند. سمت همسران پیغمبر هیچکس نرفت. اگر قرار است ارث نگذارند، اینها هم ارث است دیگر. خیلی عجیب است! واقعاً جیگر آدم خون میشود از این بخشهای تاریخ.
انگار این پیغمبر فقط یک ارث قرار بود به جا نگذارد، آن هم فدکی بود که مال فاطمه بود. با بقیه ارثها مشکل نداشته. ارث نبوده، نحله بوده. در زمان حیات پیغمبر عطا کرده بود. همان موقع به دست خود پیغمبر سندش امضا شده بود. بخشید: به دستور قرآن کریم، «آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ». داستان پرغصه... کوتاه آمد. فرمود: خیلی خب، مال پدرم بوده. ارث که باید برسد به همسرها. ارث رسید. یکی از این همسرها، یکی از این نه تا که باید یک هشتم همشان با همدیگر ارث ببرند. چون وقتی که میت بچه داشته باشد، همسر یک هشتم ارث میبرد. نه تا زن بودند، یک هشتم میبردند؛ یعنی به هر کدام یک هفتاد و دوم میرسید. یکی از این خانمها (که یک هفتاد و دوم سهمش بود)، هم پدرش را کنار قبر پیغمبر، در خانه پیغمبر دفن کرد، هم رفیق باباش را دفن کرد، هم نگفت: «خانه من توی یک هفتاد و دوم است!» این کارها که صدای کسی هم در نیامد. نگفتند: «پیغمبر مگر ارث به جا میگذارد؟» خیلی عجیب است! این ظلم به فاطمه زهرا شد، باز هم صدای کسی درنیامد.
اینی که من و شما در این جلسات مینشینیم و این حرفها را میزنیم، خب برای ماها عادی است، تکراری است. هر سال فاطمیه میآید شنیدهایم. ولی خب واقعش این است که نه، اینها تکرار نیست. اینها جهر به سوء است. اینها افشا کردن آن ظلمی است که فاطمه زهرا بنا داشت افشا بکند. و خدا میداند این جلسات وقتی با این محتوا باشد، چقدر ارزش دارد. شما آن کاری را داری در این جلسات میکنی که فاطمه زهرا بهخاطر همین کار کشته شد. چقدر خدا این کار را دوست دارد! این افشاگری را دوست دارد. به خودتان نگاه نکنید که این قضیه برای شما فاش شده، خبر دارید. خیلیها هستند خبر ندارند. وقتی میشنوند، استدلال را میشنوند، به فکر فرو میروند. حتی از بین خودمان است. نسلهای بعدی میآیند، نشنیدهاند، خبر ندارند. هی باید بازگو بشود.
این سریال از یوسف علیه السلام را برای بار هفدهم که تلویزیون دارد پخش میکند، شوخی میکردیم که: بابا دیگر بس است دیگر! این دیگر فیلمهایش دارد دیگر پاره میشود نوارش، انقدر که شما پخش کردهاید. دفعه هفدهم است که پخش میشود. این موجی که در فضای مجازی و اینها است از این فیلم، انگار دفعه اولی است که دارد پخش میشود. حالا فیلمی که هر کی سرچ بکند، آپارات و یوتیوب و اینها ریخته. تلویزیون که پخش میکند، مخصوصاً نسل جدید، بچههای ما هم که نوجواناند، شبها مینشینند نگاه میکنند، با اشتیاق پیگیری میکنند. این نشان میدهد که آقا به اینکه حالا یک چیزی گفته شده و تکراری و اینها، نباید اکتفا کرد. هزار بار باید گفت. امکاناتمان کم است، وگرنه همین سریال یوسف هم باید دوباره از نو بسازند. امکانات جدید، ابزار جدید.
حالا بماند که ما همین قدر هم راضیایم. با این شرایطی که میبینیم، همین که این فیلم پیر، فلانی را نسازند، ازشان راضیایم. کار نکنند راضیایم. از عرصه هنرمان، ما میگوییم آقا ما پولتان را میدهیم کار نکنید. سمت قرآن و اینها که اصلاً نروید. تاریخ اهل بیت... یک پولی ما میدهیم. مرحوم سلحشور بود که ای مرد الهی! یک نفس پاکی میخواهد، آدم حقیقتطلبی بیاید اینجور افشا بکند. همینش را هم دیگر من نمیخواهم بیشتر باز بکنم. همین یوسف را هم دیگرانی ساختند که بماند چطور ساختند و اینها که دیگر جایش اینجا نیست که بالای منبر اشاره کنم. همینش را هم شما نسازید. دیگران دارند کار میکنند.
همین پیغمبر را هم دیگران ساختند، یکطور دیگر دارند معرفی میکنند. ماه رمضان سریال معاویه، پرمخاطبترین سریال جهان عرب بود. پخش میشد. بعضی از ایرانیها مینشستند نگاه میکردند. یاهو! سریالی که در مورد خلیفه دوم ساخته شده بود. قبل از این، یک مقداریش را یک وقتی نگاه کردم. از خوب حادثه یا بد حادثه، بخشهای جالبش هم بهم افتاد که داشتم نگاه میکردم. خلیفه دوم به اینها خطاب میکرد: میگفت شما همهتان بیشتر از من میفهمید. همه این زنها افقهند از من، فقیهترند از من. پخش میکرد که چقدر این خلیفه دوم متواضع بوده! آخه الان باب شده هر کی بگوید بلد نیستم، میگویند افغن! یک کارهایی بشود، خیلی متواضع. این ادعاها...
خلاصه این نشان میدهد که آقا جهر به سوء انقدر پیش خدا محبوب است، مخصوصاً وقتی که مهار کند ظلم ظالم را. افشا کن ظالم را. آنهم ظلمی که این شکلی باشد. بسته به آن طول و عرض و عمق آن ظلم، مرتبه افشا و تقابل با این فرق میکند. کمی در مورد طول و عرض و عمق ظلم صحبت بکنم امشب. هر چقدر آن موجودی که دارد بهش ظلم میشود (این استدلالی است، مرحوم علامه هم در المیزان بهش اشاره میکند.) هر چقدر آن موجودی که بهش ظلم میشود، خودش مرتبه وجودیش بالاتر باشد، حقیقت بزرگتری باشد، آن ظلمی هم که به او دارد میشود، شدیدتر میشود. درست شد؟ معلوم است دیگر. سخت که نبود! آن کسی که داریم بهش ظلم میکنیم، هر چقدر که مرتبه وجودیش، حقیقت وجودیش بالاتر است، این ظلم بدتر، شدیدتر، زشتتر است.
کمی همین را تحلیل بکنیم. ما در عالم میگویند که آقا در این موجودات مراتبی است که گفتهاند؛ از جمادات شروع میشود، حالا قبلش هیولا و اینها که میگویند فلاسفه که به آن کار نداریم. در عالم وجود، موجودات از جمادات مثلاً شروع میشود. البته حالا باز موجودات اعتباری هم میگویند که جمادات همین موجوداتاند که رشد ندارند، ساکناند، مثل سنگ و خاک و اینها که البته آب هم در این دستهبندی جزء جمادات محسوب میشود. ظلم به اینها کردن، با اینکه اینها مرتبه وجودیشان از همه اینها پایینتر است، این هم خودش یک ظلم است. آقا دیگه ظلم به سنگ و خاک و کلوخ و اینها نشنیده بودیم؟ این هم ظلم است دیگر.
امیرالمؤمنین فرمود: «وَاللَّهِ ... إِنَّکُمْ لَمَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ». از شماها سؤال میکنند، حتی نسبت به بقاءها، مکانها، زمینها، خاکها و بهائم؛ حیوانات که حالا دسته بعدی معلوم میشود. که ما نسبت به همین آب و خاک و این معادن زیرزمینی، روی زمینی و اینها مسئولیت داریم. اینها هم حق و حقوق دارند. حق تلف کردن و آسیب زدن به اینها را هم نداریم. نفت و زغالسنگ و بنزین و فلان و اینها، همهاش میشود مصداق همین. ما حق ظلم به اینها را نداریم. آب جاری را فرمودند که مثلاً کثیفش نکنید، آلودهاش نکنید. اینها همهاش ظلم به آب است. جدا از اینکه آن افرادی هم که از این آب استفاده میکنند، به آنها هم ظلم است، به خود این آب هم ظلم است.
یک مرتبه از ظلم... مرتبه بعدی، ظلم به نباتات؛ حالا هر کدام از اینها افشاگری دارد دیگر. شما میبینید که آقا دارند ظلم میکنند به جمادات، افشا بکنید. یک کاری بکنید که ظالم بساطش را جمع کند، بترسد، دست بردارد که این هم باید با آن لطائف و حیل خودش باشد. یک مرتبه از افشاگری در برابر ظلم، کمترین مرتبه ظلم، افشاگریش همیشه کمترین مرتبه افشا است.
مرتبه بعدی نباتات، گیاهان، درختها. در روایت فرمود، امام صادق که در وسایل الشیعه جلد ۱۹، اصلاً یک بابی داریم در مورد همین قطع درخت. فرمود: «لَا تَقْطَعِ الثِّمَارَ». درختهای میوهدار را قطع نکنید، وقتی که میوه دارد. یک وقتی خشکیده، حالا جدا. وقتی که میوه دارد، قطع نکنید: «فَیَصُبُّ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبًّا». خدا عذاب شدیدی میاندازد گردنتان، اگر درخت میوهدار را قطع کنید. بابا اینها اگر حسابوکتاب میکنند که خدا عذاب بفرستد بابت اینکه درخت میوهدار را کندید، ظلم به درخت میوهدار! این هم یک ظلمی است. با همین ظلم هم باید تقابل کرد.
حالا بحث هنر که مطرح شد. آیات پایانی سوره مبارکه شعرا یک دور پرونده هنرمندان و سلبریتیها و اینها را گذاشته زیر بغلشان و: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ». میگوید این شعرا که نماد هنرمندها و اینها باشند، جز آدم منحرف، کسی دنبال اینها راه نمیافتد. بعد شروع میکند خود اینها را هم میزند، میگوید اینها پرت و پلا زیاد میگویند. در هر وادی سیر میکنند، کارهایی که نمیکنند هم زیاد است. ازش حرفهایی را میزند که اهل انجامش نیستند. بعد یک قیدی میزند، یک جماعتی را استثنا میکند که اینها میشوند آن هنرمندان اصیل. آیات... بپردازم، فقط یک اشاره اجمالی. میفرماید مگر آنهایی که اهل توجه به خدا هستند و اهل مبارزه با ظلماند، که همان آیه معروف که خوانده میشود: «و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ» آخر همین آیات است. یعنی آقا اگر هنرمندی که هیچ جایی با هیچ ظلمی تقابل ندارد، این خودش جهنمی است. بقیه را میبرد جهنم.
کار هنرمند این است که باید آن تولید رسانه یا محتوایی و فرهنگی و هنریاش یک ظلمی را باید افشا کند. حالا یک وقت ظلم نسبت به جمادات و نباتات و محیط زیست و اینها است، آنهم به شرط اینکه ظالم واقعی را نشان بدهد، نه اینکه مظلومی را ظالم نشان بدهد، ظالمی را مظلوم نشان بدهد. یک کاری کنی که آن ظالم واقعی بترسد. مظلوم را جرئت بدهد برای تقابل با ظالم، یادش بدهد چه شکلی با ظالم مقابله کند. این میشود رسالت هنرمند. اگر اینطور نیست، هم خودش منحرف است، هم فالوورها و مصرفکنندگان هنرش منحرفاند. نهایت قرآن جالب نیست برایتان که عنایت قرآن است؟ بله، جالب است دیگر.
بعد با ظلم مقابله کرد. هر چقدر آن مرتبهاش شدیدتر، مقابله شما هم شدیدتر. یا جماداتاند یا نباتاتاند. مرحله بعد، حیوانات. مشخص است دیگر تفاوت نباتات و حیوانات و اینها. دیگر توضیح نمیخواهم. ظلم به حیوانات که خب امروز خیلی هم باب است. مثلاً به سگها ظلم نکنید. بعد به سگها ظلم نمیکنند. مثلاً اینها را برمیدارند میبرند پارک، مینشینند روی تاب، مامانشه دیگر، بالاخره میگذاردش روی تاب. و بعد آن یکی بچه میترسد و مامانش میگوید که بچه ترسید. صاحب سگ میگوید: «خب بچه را پارک نیاورید!» خیلی به فکر حیواناتاند! اتوبوس و اینها دیگر باب شده.
الان ما که نباید روبروی مردم بایستیم. میدانید که اینها دولت و مسئولین و اینها که وظیفهای ندارند. بالاخره مردم رأی دادهاند، توقع دارند اتوبوس بیاورد. این گرفتاریهای ماست. پیش میرود دیگر. کمکم من و شما باید خودمان را جمعوجور کنیم. از خانههایمان بیرون نیاییم که یک وقتی آزار به سگها نرسانیم، به حیوانات خانگی دیگران. آنها یک وقت اذیت نشوند که مثلاً به مامانش بگوید: «مامان! اینجا یک آدم مزاحم من است. در کوچه، من میخواهم با بقیه سگها بازی کنم، اینجا اینها نمیگذارند.» حقوق حیوانات و این حرفها. نه آقا! این اول شما حقوق انسانها را بفهمید، عمل کنید، بعد حالا به حیوانات. حالا خیلی انشاالله گرفتاری ندارید! حالا اگر چه! او حیواناتی میفهمد اینها را. اتفاقاً حواسش جمع حقوق حیوانات است.
چند تا روایت برایتان بخوانم. در خطبه ۲۲۴ نهجالبلاغه فرمود -والله از آن تعابیر عجیب امیرالمؤمنین است -: «لَأَلْفَیْتُ أَقَالِیمَ سَبْعَةٍ» هفت تا اقلیم عالم را، به خدا قسم اگر هفت تا اقلیم عالم را به من بدهند «بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا» (به زیر افلاکشان). در مقابل چی؟ نه یک ویلای شمیران، نه مثلاً یک دهی اطراف تهران، نه! نه حتی تهران، نه حتی ایران، نه آسیا، خاورمیانه، نه! کره زمین؛ اقلیمهای هفتگانه را بهم بدهند، در برابر چی؟ «إِلَّا أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ». در مقابل اینکه خدا را معصیت کنم. چه معصیتی؟ مورچهای! چه کار کنم؟ «أَسْلُبُهَا جِلْبَ شَعِیرَةٍ». دارد یک برگ جُوی را میبرد، این مورچه. هفت تا اقلیم را بهم بدهند که این برگ جو را از دهن مورچه بکشم، «مَا فَعَلْتُهُ». به خدا قسم این کار را نمیکنم!
در روایات هم دارد که مورچه اگر دارد چیزی میبرد، ازش نگیرید. در من لایحضره الفقیه، مرحوم صدوق جلد ۲ صفحه ۱۹۱، یک بابی دارد در مورد حیوانات مربوط به حج و اینهاست. که آقا با این حیواناتی که حج میروید، روایت عجیبی دارد. دو تا روایش را بخوانم برایتان. میگوید که پیغمبر اکرم یک وقتی نگاه کردند، دیدند: «نَاقَةً مَعْقُولَةً وَ عَلَیْهَا جِهَازُهَا». دیدند شتر را بستهاند ولی بارش را از روی دوشش خالی نکردهاند. بار روی دوش شتر است، بستندش. حالا طرف کار واجب داشته، گفته آقا من ده دقیقه بروم مثلاً. شتر وایساده. چه دین عجیبی! چه حسابوکتاب عجیبی! پیغمبر فرمودند: «أَیْنَ صَاحِبُهَا؟» صاحب این شتر کجاست؟ «فمُرُوا بَصیبِها فَلیَستَعِدَّ غَداً لِلخُصومَةِ.» به صاحب این شتر دستور بدهید... عجب! خیلی تعبیر عجیبی! «فَلْیَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَةِ». خودش را آماده کند روز قیامت برای خصومت. خدای متعال با خودش! خدا خصم اوست. دست خداست. بابت اینکه این حیوان را ده دقیقه، یک ربع، چند دقیقه کار داشتی رفتی، برای چه حیوان را پا نگه داشتی؟ بارش روی آن است. بار را خالی کن! چه گناهی کرده؟ حق حیوان است! آنجا حق توست، خالی کن بارش را. اذیتش نکن!
امام صادق علیه السلام دیدند: «رَاعِيًا ضَامِرَتًا». یک حیوانی را دیدند که بار میبرد، دیدند که این بار از یک طرف کج شده است. به آن غلامشان فرمودند: «یَا غُلَامُ! أَعْدِلْ عَلَى هَذَا الْحَمْلِ». این بار پشت این شتر را صاف کن. «فَإنَّ اللَّه تَعَالَى یُحِبُّ الْعَدْلَ». خدا عدالت را دوست دارد. یعنی چه؟ یعنی همین هم ظلم است. حیوان به یک طرفش دارد بیشتر فشار میآید. زبان ندارد بگوید. این هم افشاگری برای حیوانی که زبان ندارد. این هم آن افشاگریای است که خدا دوست دارد. افشاگری ظلم است دیگر. این هم یکیش.
یک روایت دیگر باز مرحوم صدوق در ثواب الاعمال جلد ۱ نقل میکند از امام صادق. فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَةَ». یک خانمی را در جهنم دارند عذاب میکنند. خیلی حرف است. امام از برزخ و جهنم کسی را خبر بدهد! فرمود: در جهنم دارند یک خانمی را عذاب میکنند. بابت چی؟ «فِي هِرَّةٍ». بابت یک گربهای. «رَبَطَتْهَا» این گربه را بسته بود. حالا رفته بود دنبال کارش، چطور بود و اینها، دیگر چیزی نگفتند. گربه را بست و رفت. «مَاتَتْ عَطْشاً». این گربه از تشنگی مرد. یک گربه از تشنگی مرد. زنه در جهنم است! ولش میکردی خودش میرفت آب، نونی پیدا میکرد. بابت یک گربه در جهنم! آقا شوخی نیست جهنم رفتن! انقدر الکی نیست یک آدم را خدا در جهنم بیندازد. بابت اینکه این گربه... این میشود ظلم به حیوانات. در هر کدام اینها حرف زیاد است، رد میشویم.
مرحله بعدی ظلم به انسان، فارغ از اینکه کافر، مسلمان، بنده خداست. امیرالمؤمنین فرمود: کسی که به... دیگر حالا روایات چون زیاد است، من همه آنها را با عربی نمیخوانم که وقت گرفته نشود. سریع میگویم. فرمود: اگر کسی به بندههای خدا ظلم کند، «کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ». خدا خصمش خواهد بود روز قیامت. دیگر اینجا مسلمان و کافر و شرقی و غربی و اینها ندارد. هر انسانی که خود خدا طرف حساب است. روایت را که پیغمبر نقل کردهاند، فرمودند: خدای تبارک و تعالی فرمود: به عزت و جلالم قسم، انتقام از ظالم چه زود چه دیر، و انتقام میگیرم از کسی که مظلوم را دید، «رَأَى مَظْلُومًا»، «فَقَدَرَ أَن یَنصُرَهُ» (میتوانست کمکش کند)، ولی کمک نکرد. این میشود ظلم به انسان.
باز تو بین انسانها، کدام ظلم شدیدتر است؟ ظلم به ضعیف، به بیپناه. آنی که قدرت دفاع ندارد. ظلم به ضعیف: «أَفْحَشُ الظُّلْمِ». در نامه ۳۱ نهجالبلاغه، زشتترین ظلم، ظلم به ضعیف. آنی که قدرت ندارد دفاع کند از خودش. دفاع. تو انسان ضعیف! آنی که پناه ندارد: «لَا یَجِدُ صَاحِبُهَا عَوْنًا إِلَّا اللَّهُ». هیچکی را واقعاً جز خدا ندارد. ظلم به این، شدیدترین ظلم است. دیگر چی؟ یک مرحله بالاتر، ظلم به کریم. آدم باشخصیت، محترم. این باز ظلم شدیدتر است. ظلم الاکرام، آدم گرامی، محترم، ارجمند. ظلم به این شدیدتر است.
از این شدیدتر چی؟ آن ظلمی است که طرف انجام میدهد، اسمش را میگذارد عدالت. ظلمش را به اسم عدالت فاکتور میکند. کاری که آمریکاییها میکنند. اسم حقوق بشر میکشند. به اسم حقوق بشر! این دیگر از همه اینها زشتتر است. ظلمی که انجام بدهی... از این شدیدتر چی؟ ظلم به عالم. یعنی ظلم به مؤمن، ظلم به عالم. پس انسان بود، انسان ضعیف و بیپناه بود، انسان محترم بود، انسان مؤمن بود، انسان عالم بود. ظلم به این شدیدتر. ظلم به رهبر دینی. از این شدیدتر؟ ظلم به معصوم. از این شدیدتر؟ حالا میخواهد امام باشد، پیغمبر باشد. ظلم به خدا.
از این شدیدتر؟ حالا در مورد ظلم به معصوم و ظلم به خدا، فردا شب انشاءالله نکاتی را عرض میکنم که البته ظلم به معصوم هم ظلم به خداست. دلیلی دارد، فردا شب میگویم چرا. البته ظلم به خدا به این معنا نیست که شبیه مثلاً ظلم به آن مورچه که از دهنش کشیدهاند. چون خدا که آسیب نمیبیند، ولی حق خدا ادا نمیشود. این هست. ظلم به آیات الهی، تو قرآن هم داریم. ظلم به آیات الهی، ظلم به بندههای خاص و مخلص الهی، ظلم به انبیا. ظلم به انبیا را هم خدا به خودش نسبت داد. پیغمبرم فرمود: کسی به فاطمه زهرا ظلم کند، به من ظلم کرده. به من ظلم کند، به خدا ظلم کرده.
عرضم را تمام کنم. یک دور مرور کنیم چه گفتیم. بعد برویم تو روضه. ظلم به جمادات، نباتات، حیوانات، تا رسیدیم به انسان. بین انسانها، انسان ضعیف و بیپناه. ضعیف و بیپناه. محترم. محترم. مؤمن. مؤمن. عالم. عالم. معصوم. فاطمه زهرا سلامالله علیها. همه اینها بود. همه هم از جهت موقعیت ظاهری، نه باطنی. باطنی که قدرت محض. ولی از جهت موقعیت ظاهری، ضعیف بود. زن بود. باردار بود. داغدار. ضعیف بود. بیپناه بود. خصوصاً وقتی که در کوچه، راه رو به رویش بستند. تک و تنها. محترم بود. خیلی محترم. مؤمن بود. خیلی مؤمن. عالم بود. معصوم. محبوب خدا بود. ظلم به او، ظلم به خدا بود. دیگر ما از این ظلم تو عالم شدیدتر نداریم. چه آن ظلمی که به جسم او، چه آن ظلمی که به روح او که آن ظلم روحی، به مراتب، شدیدتر بود جسمی.
من نمیدانم، گفتند البته مرحوم آقای رحمانی همدانی در این کتاب فاطمه الزهرا، آنی که یادم است، حولوحوش ۵۰، ۶۰ صفحه فقط در مورد ظلمهایی که به فاطمه زهرا سلامالله علیها شد، نوشته. بیشترش هم از منابع اهل سنت. ولی خب باز هم معلوم نیست چه کردند. یعنی خدا میداند چه گذشته با جزئیاتش. نمیدانیم چه گذشت در این چند روز بر فاطمه زهرا سلامالله علیها. ولی یک گزارشی رسیده در مورد اثر ظلمی که به او کردند. به خدا قسم! من قسم نمیخورم، ولی بابت این حرف قسم میخورم، به خدا قسم غیر قابلباور است. نمیشود باور کرد. بنده چیزی نیستم. کسی نیستم. ولی به لطف خدای متعال، بیست و هفت، هشت سال است در این درگاه اهل بیت بهعنوان روضهخوان و اینها ما را قبول کرد. از بچگی روضهخوان بودیم، مداح بودیم. یک عمر است، ۲۷، ۸ سال است. یک روضهای در فاطمیه است که هیچ وقت نفهمیدم. از خدا خواستم که نفهمم. همین روضهای که امشب میخواهم برایتان بخوانم، نمیفهمم روضه یعنی چی. یک تعبیری است، امام صادق فرمودند که نمیدانم یعنی چی. قابل فهم نیست. بگذارید برای شما هم بگویم. ببینم شاید شماها فهمیدید. خدا کند شماها هم نفهمید.
بگذارید کامل بخوانم برایتان. مجلسی در جلد ۷۸ بحار، صفحه ۲۸۲ این روایت را از امام صادق نقل میکند. امام صادق هم از اجدادشان نقل میکنند. سلسله الذهب تا میرسد به پیغمبر اکرم. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ سلامالله علیها». این دیگر متن را باید باشید با همدیگر برویم. آرامآرام جلو. یک چند دقیقهای روضه امشبمان در محضر فاطمه زهرا است. ای مصیبت سروش! پیغمبر یک سری را با فاطمه زهرا در میان گذاشت. آن هم این بود که: «إِنَّهَا أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ». اولین کسی که بعد پیغمبر بهش ملحق میشود، فاطمه زهرا است. این را آن سری که پیغمبر با فاطمه زهرا مطرح کرد. حالا تعبیر را ببینید. آن عبارتی که کار داشتم، اینجاست. «فَلَمَّا قُبِضَ» وقتی پیغمبر از دنیا رفت، «وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا». حتی امام صادق هم اینجا توضیح نمیدهند چی بوده. فرمود: آن بلایی که آن جماعت سر فاطمه آوردند، چی بود؟ فرمود: آن بلا را که سر فاطمه آوردند، که نمیگوید چی بود. بعدش چی شد؟ «لَزِمَتِ الْفِرَاشَ». دیگر فاطمه پایش را از خانه بیرون نگذاشت و «نَهَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا». گوشتش آب شد، بدنش خورد شد.
آن عبارتی که عرض کردم ۲۷، ۸ سال روضه میخوانم، نفهمیدم و نخواستم بفهمم، این جمله امام صادق است: فرمود «صَارَتْ کَالْخَیَالِ». خیال یک شبح است. میگویند آقا شبح، فارسیش میشود یک چیزی که فکر میکنی هست، ولی نیست. نگاه میکنی، خیال میکنی یک چیزی هست، ولی چیزی نیست. به این میگویند خیال، به این میگویند شبح. فرمود: «صَارَتْ کَالْخَیَالِ». مادر ما یک شبح شد. فکر میکردند از فاطمه چیزی، هیچی نمانده بود. امام اغراق نمیکند، غلو نمیکند. چی بوده که امام صادق این طور تعبیر میکند؟ فرمود: آن بلاها را که سر مادرم درآوردند، اینطور شد. چه کار کرده بودند؟ چه ظلمی بود جسمی و روحی که از فاطمه فقط یک سایه ماند؟ یک شبحی ماند؟ و «وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ سَبْعِینَ یَوْماً». ۷۰ روز بیشتر بعد پیغمبر زنده نماند. «فَلَمَّا احْتُضِرَتْ»، خوب داشته باشید. روضه امشب را داشته باشید. یکی از آن ظلمهایی که اتفاقاً در مقتل نیست، امشب برملا میشود. انشاءالله جهر به سوء کنیم. از مظلوم بگوییم. از ظلمی که به مظلوم رفت.
نیت کنید در این افشای این ظلم شریک باشیم. خدا ما را دوست بداره. امشب فریاد بزنیم بابت این ظلم. امشب ناله بزنیم که خدا این نالهها را دوست دارد، این فریادها را دوست دارد. یک چیزی گفت فاطمه زهرا سلامالله علیها که قطعاً من و شما در حسابمان نمیآمد که حتی بابت اینها هم رنجیده شده باشد. که این را اگر بفهمیم یک سری چیزهای دیگر معلوم میشود. برایمان «فَلَمَّا احْتُضِرَتْ» در حالت احتضار که افتاد فاطمه زهرا، «قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ». به اسماء فرمود: «کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ الرِّجَالِ؟»
کاش یک ساعت میماندیم روی این عبارت. به اسمأ بنت عمیس فرمود: «نگرانم!» چیست خانم جان؟ فرمود: «تابوت.» فرمود: «جسدم را میخواهم دوش مردها بلند کنم. روی دوش مردها چه شکلی مرا ببرند؟» درگیر چی شما؟ خانم! دغدغه چی را داری؟ خب الان نگرانیات چیست که شما را روی دوش مردم میخواهند ببرند؟ فرمود: «مکشوفاً من را میخواهند ببرند.»
بقیش را بگویم بعد ترجمه کنم. «فَقَد صِرتُ کالخَیالِ وَ جَفَّ جِلدی». آخه از من که چیزی نمانده. ببینید آن بدنی که حجیم است، من دیگر مجبور میشوم توضیح بدهم. بدنی که حجیم است، وقتی رویش را میپوشانند، خود این حجم بدن یک دایره، نیم دایره درست میکند. بدن یک پوششی پیدا میکند. بدن وقتی خیلی لاغر میشود، ذوب میشود، وقتی یک پارچه روی آن میاندازند، تمام حجم بدن دیده میشود. فرمود: «من آخه دیگر چیزی ازم نمانده. رو من یک پارچهای میاندازند، حجم بدنم معلوم میشود. نگرانم. استرس دارم و جف جلدی». خیلی پوستم به استخوانم چسبیده. حالا مگر قبلش اوضاع فاطمه زهرا چطور بود؟ چه شده که خودش دارد اینها را میگوید؟
«قَالَتْ أَسْمَاءُ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّ قَدْ أَدْخَلْتُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً». دختر پیغمبر، اگر واقعاً کارتان تمام است، به من اجازه بدهید من یک فکری کنم برایت. «رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ الْحَبَشَةِ». ما حبشه که بودیم با جعفر طیار، آنجا یک چیزی دیدم. مردهها را که میخواستند دفن کنند، یک چیزی به اسم تابوت درست میکردند. یک چوبی رویش میآمد. «قَالَتْ: وَ مَا هُوَ؟» فاطمه زهرا فرمود: «چیست؟» اسماء گفت: «النَّعشُ». تابوت بهش میگویند. «یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ سَرِیرٍ عَلَى الْمَیِّتِ». روی میت را میپوشانند. اینجا در این نقل ندارد، ولی در یک روایت دیگر بعد مدتها اولین باری که بعد پیغمبر لبخند زد، همین جا بود که آخرش بابت این یکی خیالم راحت شد. لااقل یک چیزمان درست شد.
لا اله الا الله. قبل اینکه رد بشوم، مگر قرار نیست فاطمه زهرا را شبانه دفن بکنند؟ مگر قرار نیست محارمش دفن بکنند؟ نهایتاً یک سلمان و ابوذر پیر. الان نگرانی فاطمه زهرا چیست؟ نگرانیاش این است که این حجم بدن... در تاریکی شب که قرار است دفن بشود، چشم سلمان و ابوذر بهش بیفتد؟ اینطور استرس پیدا کرده. اسماء، تابوت را گفت، درست میکنم. خوشحال شد. وقتی هم که نشان داد، فرمود: «بله، ملائکه به من نشان داده بودند. تو همچین چیزی من تشییع جنازه میشوم و دفن میشوم.»
بروم سر اصل روضه. معطلتان نکنم. چقدر اذیت بود خانم که یک وقت سلمان، ابوذر در دل شب نگاهشان به حجم بدن من از زیر این پارچه نیفتد. توضیح بدهم بیشتر یا خودت میروی در کوچه؟ این آن ظلمی است که در مقتل نیامده. درد تازیانه، درد سیلی، درد غلاف شمشیر یک طرف. هی دست نامحرم، گرمای دست نامحرم نشست روی صورت فاطمه...
-----------------------------------------------
منابع
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۱۴۸ — «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»
[آیه قرآن] سوره آل عمران، آیه ۵۷ — «...وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
[آیه قرآن] سوره شوری، آیه ۴۰ — «...إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
[آیه قرآن] سوره آل عمران، آیه ۱۴۰ — «...وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
[آیه قرآن] سوره هود، آیه ۱۸ — «...أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ»
[آیه قرآن] سوره آل عمران، آیه ۸۶ — «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
[آیه قرآن] سوره آل عمران، آیه ۸۷ — «أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع): «إِنَّكُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ.» (شما حتی در برابر سرزمینها و حیوانات نیز مسئول هستید). (خطبه 167 نهج البلاغه)
[حدیث/روایت] امام صادق (ع): «لَا تَقْطَعُوا الثِّمَارَ فَيَصُبَّ اللَّهُ عَلَيْكُمُ الْعَذَابَ صَبّاً.» (درختان میوهدار را قطع نکنید، که خداوند عذاب شدیدی بر شما فرو میریزد). (وسائل الشیعه، ج ۱۹،ص ۳۹ )
[آیه قرآن] سوره شعراء، آیه ۲۲۴ — «وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ»
[آیه قرآن] سوره شعراء، آیه ۲۲۷ — «...وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع): «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ.» (به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهای آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای خدا را نافرمانی کنم، هرگز چنین نخواهم کرد). (خطبه ۲۲۴ نهجالبلاغه)
[حدیث/روایت] در روایتی آمده است که اگر مورچهای چیزی را حمل میکند، آن را از او نگیرید. ( من لا یحضره الفقیه مرحوم صدوق، ج ۲، ص ۱۹۱)
[حدیث/روایت] امام صادق (ع) با دیدن باری که بر پشت حیوانی کج شده بود، به غلام خود فرمودند آن را صاف کند، چرا که «فان الله تعالی یحب العدل» (خداوند عدالت را دوست دارد). (وسائل الشیعه،ج11،ص540)
حدیث/روایت] امام صادق (ع) فرمودند: زنی را در جهنم عذاب میکنند به خاطر گربهای که آن را بسته بود و آن حیوان از تشنگی مرد. ( ثواب الاعمال، جلد ۱)
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع): اگر کسی به بندگان خدا ظلم کند، خداوند در روز قیامت خصم او خواهد بود. (تحف العقول , جلد۱ ,ص۱۲۶)
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع): زشتترین نوع ظلم، ظلم به ضعیف است («افحشُ الظلم»). ( نامه ۳۱ نهجالبلاغه)
[حدیث/روایت] امام صادق (ع) از اجدادشان تا پیامبر (ص) نقل میکنند که پیامبر به حضرت فاطمه (س) به صورت سرّی خبر دادند که او اولین نفر از اهل بیت است که به ایشان ملحق میشود. پس از شهادت پیامبر، آنچنان بلایی بر سر حضرت فاطمه (س) آوردند («نالها من القوم ما نالها») که ایشان بستری شد، بدنش نحیف گشت، گوشت بدنش آب شد و «صَارَتْ كَالْخَيَالِ» (همچون شبحی شد). ایشان در لحظات آخر عمر به اسماء بنت عمیس فرمودند: «چگونه مرا در حالی که بدنم مکشوفه (حجمش نمایان) است بر دوش مردان حمل کنند؟... پوستم به استخوانم چسبیده است.» اسماء پیشنهاد ساخت تابوت (نعش) به سبک حبشه را داد و حضرت با دیدن طرح آن، پس از مدتها لبخند زدند.
(ج ۷۸ بحارالانوار، ص ۲۸۲ )
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات دوست داشتنی ترین فریاد
جلسه چهارم
دوست داشتنی ترین فریاد
جلسه اول
دوست داشتنی ترین فریاد
در حال بارگذاری نظرات...