بسمالله الرحمن الرحیم. بحث ما حول آیهٔ شریفهٔ «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» بود. گفتیم خداوند افشاگری را دوست ندارد، مگر آنکه پای ظلمی در میان باشد که هرچه عظیمتر باشد، افشای آن واجبتر و محبوبتر است. اما بزرگترین ظلمها از منظر قرآن، جنایتهای دنیوی مانند جنگ و کشتار نیست، بلکه «افترا بر خدا» است. این افترا چیست؟ قرآن هشدار میدهد: «به صرف آنچه زبانتان میگوید، نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا دروغ ببندید.» هرگاه کسی بدون حجت شرعی، حرامی را حلال جلوه دهد—خواه مجری تلویزیون باشد، یا هنرمندی که حدود شرعی را زیر پا میگذارد، یا سیاستمداری که احکام دین مانند حجاب را به بهانهٔ «مصلحت» و «زندگی مردم» تغییر میدهد—مرتکب بزرگترین ظلم شده است. این همان ظلمی بود که در صدر اسلام با نادیده گرفتن جانشین منصوب پیامبر (ص) رخ داد. حضرت زهرا (س) یکتنه در برابر این افترای بزرگ ایستاد و اگرچه در دنیا غریب ماند، اما در قیامت با عزتی بیمثال وارد میشود. در روایت است که پیراهن خونین حسینش را در دست میگیرد و عرضه میدارد: «پروردگارا! این پیراهن فرزندم حسین است و خود میدانی با او چه کردند.» انتقام او، نه برای سیلی و پهلوی شکسته، بلکه برای حسین (ع) است و آنگاه، دوستداران و گریهکنانش را بهسوی بهشت رهنمون میشود.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد، الفعال الطیبین الطاهرین، لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری … السانی یفقهوا...
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً.
این چند شب، محضر این آیه از سوره مبارکه نساء بودیم. خدای سبحان فرمود: «من از افشاگری، از فاش کردن بدیها خوشم نمیآید.» این «خوشم نمیآید» خدا، البته با «خوشم نمیآید» ماها فرق میکند. ماها به حسب نیازمون و آن چیزی که با نیازمون تطابق دارد، خوشمون میآید. یک چیزی باشد، الان من تشنهام؛ مثلاً جواب خنکی آب گوارایی وقتی به من میرسد، خیلی از این آب خوشم میآید؛ مطابق با میل و نیازم است. در مورد خدای متعال این شکلی نیست. خدا میل و نیازی ندارد. خدا بر اساس آن چیزی که مصلحت است، حق است. یا یک چیزی مصلحت دارد یا یک چیزی مصلحت ندارد. یا یک چیزی فایده دارد یا یک چیزی فایده ندارد. وقتی که مصلحت نداشت، فایده نداشت، خدا هم به آن محبتش تعلق پیدا نمیکند. وقتی که مصلحت و فایده داشت، به آن محبت پیدا میکند. محبت خدا این شکلی است. محبت -به اصطلاح- میگویند محبت فعلیه است. در مقام فعل، محبتش ظهور و بروز پیدا میکند. در ذات خدا، محبت و غضب راه ندارد.
فرمود: «من از افشاگری خوشم نمیآید، مگر اینکه کسی مظلوم شده باشد، پای ظلمی در میان باشد، با آن افشاگری بخواهد یک ظلمی را بکوباند، کسی را از یک ظلمی در واقع منعش بکند.» اگر اینطور باشد، خب داستان عوض میشود. هر چقدر آن ظلم شدیدتر باشد، آثار بیشتر داشته باشد، عمیقتر باشد، ضررش بیشتر باشد، به دنیا و آخرت تعلق بگیرد، به دنیا و آخرت انسانها تعلق بگیرد، مومنین تعلق بگیرد، به دنیا و آخرت همه انسانها تعلق بگیرد، امروز و فردا تعلق بگیرد؛ این دیگر میشود ظلم شدیدتر. اینجا افشاگریاش هم اتفاقاً محبوبیت بیشتری پیدا میکند. در برابر این ظلم باید افشاگری کرد، باید نشان داد این ظلم را. ظلم را باید رسوا کرد. اگر هم یک طوری است که راهی ندارد جز اینکه ظالم را رسوا کرد، ظالم را هم باید رسوا کرد. این نکته اصلی بود که این چند شب عرض کردیم.
هر چقدر آن چیزی که دارد بهش ظلم میشود بزرگتر است و مهمتر، خود این ظلم هم شدیدتر میشود. اینها مطالبی است که شبهای قبل عرض کردم. یک کمی هم ممکن است به هر حال بحثها خستهکننده بشود. حالا انشاءالله جلوتر به مطالب خیلی مهمی امشب میرسیم. در نیمه دوم جلسه بحثهای بسیار مهمی داریم که کمتر به این بحثها پرداخته شده؛ ولی در نیمه اول هم یک سری بحثهای فنی داریم که باید بهش پرداخته بشود. حالا ما امشب هم از دوستان درخواست کردیم یک کمی زودتر هم شروع کنیم که کمی بیشتر، چون جلسه آخر است، محصول را به سرانجام برسانیم. مطالب خیلی مهمی را امشب داریم، انشاءالله به عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها.
بعضی وقتها در قرآن، یک افرادی را به عنوان ظالمترین افراد معرفی کرده که اصلاً به چشم ما نمیآید که اینها ظالمترین آدمها هستند. اگر از ما بپرسند ظالمترین شخص روی کره زمین مثلاً کی بود؟ افرادی مثل هیتلر را مثلاً یاد میکنیم. مثلاً بزرگترین ظلمها و جنایتهایی که در تاریخ بشر شده، مثلاً بمب اتم "هیروشیما" را مثلاً یاد میکنیم. ولی در فرهنگ قرآن، اینها نیست. ظلم بزرگ. با اینکه ظلم خیلی ظلم بدی هم هست. آدمکشی است. یک نفر را کشتن، در فرهنگ قرآن معادل کشتن همه بشریت است. بله، آن که سر جایش است. نمیخواهیم این را بیاوریم پایین. یک سری ظلمها هست آن از اینها بالاتر است؛ ولی بهش توجه نمیشود. این خیلی مهم است. آن هم ظلمی است که خدای متعال به خودش نسبت داده. فرموده: «به من ظلم کنند.» «آقا! مگر به خدا میشود ظلم؟ مگر خدا مظلوم واقع میشود؟» خدا را هم بگوییم مظلوم؟ حسین میگفتی مظلوم. خدا مگر مظلوم میشود؟ خدا که مظلوم نمیشود. ولی قرآن فرموده: «خدا هم مظلوم میشود.» آیه ۵۷ سوره مبارکه بقره که البته این یک بار نفع میکند از خدای متعال ظلم را، که حالا روایتی دارد انشاءالله برایتان میخوانم. «و ما ظلمناهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون.» «اینها به ما ظلم نکردند، به خودشان ظلم کردند.» خب! اصلاً مگر معنا دارد به خدا ظلم کردن؟ میفرماید: «به من ظلم نکردی، به خودت ظلم کردی.» یک روایتی دارد. اولین روایت را بخوانیم. یکم با این روایت دست و پنجه نرم بکنیم، ببینیم چه میخواهد بفرماید این روایت. بعد برویم جلوتر به یک جاهای خطرناک، قاعدتاً امشب باید برسیم. خدا ما را در امان بدارد.
در کتاب کافی شریف، جلد ۱، صفحه ۴۳۲، روایت چه داریم که اتفاقاً سندش هم سند فوقالعادهای است؟ صحیح، اصطلاحاً بهش میگویند روایت صحیحه. همه راویان مورد اعتمادند، هم شیعه. روایت بسیار فوقالعاده و عجیبی است. خیلی از آیات قرآن را در این روایت تفسیر گرهگشایی شده. میفرماید که: «دیدی قرآن فرموده: "ما ظلمنا..."» همین آیه که خواندم برایتان: آیه ۵۷ سوره بقره: «ان الله اعز و امنع من ان یظلم...» «خدا عزیزتر است، جایگاهش بالاتر از این است که بخواهد به کسی ظلم کند، او ینسب نفسه الی ظلم.» «یا ظلم کسی را به خودش نسبت بدهد.» خدا نه ظالم میشود، نه مظلوم میشود. خدا هم بالاتر از این است که ظلم بکند، هم بالاتر از این است که مظلوم بشود. مگر کسی میتواند به خدا ظلم بکند؟ خدا را بخوریم؟ خدا بدهکار بشود؟ ما با همدیگر ظلم میکنیم. پول یکی را بالا میکشیم. مغازه کسی را بالا میکشیم. از نان خوردن میافتد، بدهکار میشود، ورشکسته میشود. چه کار کنیم؟ خدا ورشکسته مگر میشود؟ خدا بدهکار مگر میشود؟ خدا آسیب مگر میبیند؟ مگر میشود به خدا ظلم کرد؟ نمیشود که ظلم کرد. ولی خودش فرموده: «به من ظلم کردند.» این چطور است؟ روایت را داشته باشید، دقت زیاد داشته باشید. فرمود: «از آن کلمات عجیبی که صدها ساعت بحث میخواهد، و لکن الله...» «خدا ظلم بهش نمیشود ولی "خَلَّطَنا بِفَسّه".» تعبیر عجیبی است. اگر نبود که سند این روایت عالی است، من واقعاً جرأت نمیکردم این کلمه را بالای منبر بگویم. فرمود: «خدا خودش را با ما قاطی کرده. خدا با ما اختلاط کرد.» ما منظور کیست؟ اهل بیت. «خدا خودش را با ما قاطی کرده. "فجعل ظلمنا ظلم..."» «اگر به ما ظلم بشود، این را گفته ظلم به او شده.» توضیح میدهم خدا خودش را با ما قاطی کرده یعنی چه؟ خدا بهش ظلم نمیشود. خدا خودش را با ما قاطی کرده. اینی که گفته: «به ما ظلم میکنند»، خودش نیست. منظورش ما اهل بیت. و البته این اهل بیت هم با دایره وسیع شامل انبیاء. آنها هم به یک معنا جزء اهل بیت هستند. ظلم به اینها میشود ظلم به خدا و ولایت ما، ولایت اینها میشود ولایت خدا. «ثم انزل بذلک قرآن علی نبیه.» که بعد این در قرآن آمده شده، همین آیه که ما ظلمناهم ولاکن کانوا انفسهم یظلمون. البته این را هم بدانید آخر همه ظلمها، ظلم ما به خودمان است. این یک نکته. چون دیشب یکی از عزیزان پرسید، گفت: «آقا این ظلمهایی که اسم آوردی، ظلم ما به خودمان توش نبود.» کلاً ما به هر کسی که ظلم بکنیم، آخرش آن ظلم به خود ما محسوب میشود. چرا؟ برای اینکه ما واقعاً به کسی آسیب واقعی نمیتوانیم برسانیم. یا عبارت فنیاش این است که رتبه وجودی کسی را که نمیتوانیم کم بکنیم. با ظلم کردن ما به امام حسین، جایگاه امام حسین پایین میآید؟ میتوانی هر چقدر هم ظلم بکنی، مرتبه وجودی امام حسین را میتوانیم تغییر دهیم؟ نه. ولی وقتی ظلم کردیم، مرتبه وجودی کی بالا پایین میشود؟ پس هر ظلمی که بکنیم، آخر به کی ظلم کردیم؟ عبارت دقیقی که باید بهش توجه داشت. هر ظلمی به هر کسی آدم بکند، واقعاً ظلمش ظلم به خودش است. البته آن ظلم بیرونی هم سر جای خودش است. من حق شما را بالا کشیدم، بالاخره حق شما را باید بهت پس بدهم دیگر؟ این هم سر جایش است. فرمود: «اینی که گفته ظلم به خدا، خدا مظلوم واقع نمیشود، آن ظلم منظور ظلم به ماست.»
خدا خودش را با ما قاطی کرده، یعنی چه خدا خودش را با ما قاطی کرده؟ چند تا معنا میتواند داشته باشد. یکیش این است که جایگاه و حرمت و شأنی که برای ما قائل شده، همان جایگاه و حرمت و ... که مال خودش است.
یک معنایش: خدا خودش را با ما قاطی کرد. ببینید آقا مثلاً شما یک سفیر میفرستی در یک کشور خارجی. دیدید این سفرایی که میآیند ایران، حکمشان را از دست کی میگیرند؟ رئیس جمهور. خیلی مهم است. سفیر از جهت رتبه سیاسی حکومتی، اگر بخواهد لحاظ بشود، یک بخشی از وزارت خارجه است. همرتبه سفیر، دیگر قاعدهاش این است که سفیر میآید اینجا، مثلاً سفیر مکزیک، یعنی سفیر مکزیک در ایران میآید، میخواهد حکم سفارتش را بگیرد، نامه استوارنامه، حالا از این اسامی «جنگولکبازی طور» یا استوارنامهاش را میآید بگیرد. خب، قاعدهاش این است که سفیر ایران در مکزیک، همتای سیاسیاش باید سفیر ایران در مکزیک باشد. استوارنامه ایشان را بدهد. استوارنامه این را آن بدهد. نه وزیر خارجه بدهد، نه معاون اول بدهد. استوارنامه را کی میدهد؟ رئیس جمهور. چرا؟ برای اینکه این سفیر را، آن حکومتی که فرستاده، هم سفیر، هم سفارتخانه، میگوید: «ببین این درسته سفیر رتبهاش با من فرق میکند. رتبه سیاسیاش رتبه من نیست. نه خودش رئیس جمهور، نه رتبه رئیس جمهور. ولی شما هر احترامی به این گذاشتی، من احترام به رئیس جمهور مملکت خودم تلقی میکنم. هر توهینی به این کردی، من توهین به رئیس جمهور مملکت خودم تلقی میکنم.» روشن است؟
پیغمبر و امام و معصوم هم همین است. خدا میفرماید: «به این احترام بگذاری، من احترام به خودم.» این خدا نیست، بنده است. ولی بیحرمتی به این، بیحرمتی به من است. احترام به این، احترام به من است. یک بشری مثل ماست. سفیر ایران در مکزیک بگوید: «آقا تو هم یک سفیری مثل من.» بله، من هم یک سفیری هستم مثل تو، ولی خیلی داستان فرق میکند. تو نماینده کل حاکمیت. همانطور که البته من هم نماینده کل حاکمیتم. به سفارتخانه جایی اگر حمله بشود، انگار به آن کشور حمله شده است. این نکته مهمی است. سفارتخانه یک تکه از خاک ماست. سفارت مکزیک که مثلاً تو ایران است، نمیدانم حالا داریم، حالا همینجوری الکی مکزیک را گفتم. مثلاً سفارت مکزیک، سفارت مکزیک داریم آقا تو تهران؟ کجای تهران است؟ مسئله شد امشب. مسئله جدی شد. چالش بزرگی پیش آمد. سفارت مکزیک در ایران کجاست آقا؟ کی بلد است؟ خدا خیرتون بده. مسئله را حل کردیم. فرض بفرمایید آقا مثلاً چه میدانم، عباسآباد، عبدلآباد، نازیآباد، چه میدانم، یک جای آبادی باید باشد.
فرهاد زعفرانی خوب بود. عوض شد داستان. شما بگویید آقا مثلاً ما خانهمان زعفرانی است. مثلاً خانه ما ۲۰۰۰ متر است. سفارت مکزیک که کلاً ۱۰۰۰ متر هم نمیشود. یک تکه از تجریش است دیگر. آقا چقدر گندش میکنید؟ سفارت مکزیک هم یک تکه از تجریش. بله، به حسب ظاهر که نگاه میکنی، یک تکه از تجریش است. ولی به حسب واقعی که نگاه کنی، یک تکه از خود مکزیک. روشن است آقا؟ دیوارش حکم مرز مکزیک را دارد. این تفاوت امام معصوم ولی خداست با بقیه افراد. «گندش میکنی، این همه آدم در طول تاریخ مصیبت دیده. از حسین بن علی هم شدیدتر. این همه زن بهش ظلم شده. از فاطمه زهرا شدیدتر. آن هم یک آدم. بقیه آدماند. چرا هی اینها را گنده میکنی؟» در نادانی، بیسوادی. نادانی. اهانت به این آدم اهانت به خداست. یک نکته: خلقتنا به نفسه.
یک مثال. مثال دوم. نکته دوم. تحلیل دوم. تحلیل دوم و نکته دوم این است که اینها ظهور خدا هستند. مظهر خدا هستند. علم و قدرت و ولایت خدا ظهور پیدا کرده در امیرالمومنین. عصمت خدا ظهور پیدا کرده در فاطمه زهرا. دو تا مثال. یک مثال این است: الان اینجا عکس گنبد امام رضا علیه السلام. اینور عکس ضریح امام حسین علیه السلام. آنور عکس علماست. حضرت آقا آمده بودند این بغل، زل زده بودند به این عکسها با دقت. یک ربع به این عکسها نگاه میکردند که به به! این چهره علما! خب، شما بگویید آقا، این یک تکه جوهر است دیگر. نگاه ندارد. آن هم یک تکه چوب است دیگر. ولی الان آن یک تکه چوب چی را ظهور داده؟ گنبد امام رضا علیه السلام. اگر کسی بیاید با پا، با لگد بکوباند مغازهی... والله! آن چوب است. ولی نه مثل بقیه چوبها. این چوب الان گنبد امام رضا را ظهور زده. ما دیگر بهش نمیگوییم چوب. ما به این میگوییم گنبد امام رضا. بله، در حالی که این گنبد امام رضا نمیشود، نیست. ولی ظهور گنبد امام رضاست. انعکاس گنبد امام رضاست. مظهر گنبد امام رضا.
خوب است آقا. بحثهای اعتقادی هم باید بشود دیگر. مثال بعدی: یادتان هست این آقای حیاتی بود، مجری خبر، تا همین چند سال پیش که حالا مجری خبر بود و اینها. این ایام حج که میشد، خب رهبر عزیز انقلاب پیام میدادند به حجاج. این پیام را ایشان میخواند. بسم الله الرحمن الرحیم. یک آوای خاصی هم داشت با یک آهنگ خاصی، بعد آخرش هم سید علی خامنهای مثلاً ۵/۷/۱۳۸۷. آقای حیاتی است یا حضرت آقا؟ کدامش است؟ فرض بفرمایید که معاذ الله. حالا من نمیخواهم این اهانت را منعکس بکنم، ولی به عنوان مثال، حالا سعی میکنم خفیفتر باشد. تلویزیون دارد پخش میکند، آقای حیاتی دارد پیام حج حضرت آقا را میخواند. یکی برگردد مثلاً بگوید که آقا، ساکتش کنیم فلان فلانشده را. میگوید: «آقا، به رهبر ما توهین نکن.» میگوید: «رهبر ما چیست؟ حیاتی را میگوید.» حیاتی نیست. این با این لحن و این آوا وقتی دارد میخواند، نه حرف خودش است، نه مطلب مال این است. همهاش مال کیست؟ مال رهبری. وقتی این دارد اینجوری میخواند، دیگر نمیگویند بهش آقای حیاتی. آقا رهبری یک آدم مشخص است. تو این ساختار و تو این شاکله که قرار میگیرد، این جوری که دارد حرف میزند، حیاتی نگفته «ساکت شو.» به رهبر انقلاب معاذ الله اهانت نکرد. درست است آقا؟ پیغمبر اکرم هم همین است. از خودش ارادهای ندارد، تصمیمی ندارد، حرفی ندارد، الا وحی ان یوحی. هر چه میگوید حرف خداست. واسه همین شما اگر بهش گفتی «ساکت شو»، به کی گفتی «ساکت شو؟» خیلی مطلب مهمی بوده. بخش مهمی از بحثهای اعتقادی را باید دو سه تا مثال سعی کردیم حلش کنیم.
فرمود: «خدا خودش را با ما قاطی کرده.» به این دو تا معنایی که عرض شد. یکی اینکه شأن و حرمت... شأن و حرمتی که خودش داشت را، به ما هم داد. در مورد ما هرچی شما بگویی، به او گفتی، مثل عکس. عکس مظهر کسی است. نکته دوم: تو آیات قرآن اشاره میکند، میفرماید: «اگر کسی از پیغمبر اطاعت کند، من الرسول فقد اطاع الله.» «هر کس از پیغمبر اطاعت...» در سوره فتح میفرماید: «ان الذین یبایعونک.» «آنهایی که با تو بیعت میکنند، انما ی...» «با خدا بیعت کرد.» این میشود ظلم به خدا. شما به معصوم هم که ظلم بکنی، معاذ الله، به خدا ظلم. مظهر او. به فقیه. فقیهی که حرف اهل بیت میزند، اگر اهانت بکنی، خدای ناکرده به معصوم اهانت کردید. بله، اینها همان رتبهبندی که گفتم. نه معصوم خدا میشود، نه فقیه معصوم میشود. «مگر فلان مرجع تقلید معصوم است؟ مگر رهبری معصوم است؟» «مگر باید معصوم باشد که توهین نکنید و اطاعت کنی؟» «مگر امام، امام معصوم خداست؟» امام معصوم، امام معصوم است. مرجع تقلید، مرجع تقلید. باید حرفش را گوش بدهی. مغالطات چیست؟ خود امام زمان فرمود: «الراد علیهم کراد علینا.» «من برای بعد از خودم، در زمان غیبت خودم این مراجع را، علما را به شما معرفی میکنم.» با این شاخصهها که نمیخواهم الان اشاره کنم. مخصوصاً در روایت امام عسکری معرفی شد: «مخالفاً لهواه، مطیعاً لامر مولاه، حافظاً لدینه، ساعیاً لنفسه..» این ویژگیها، با هوای نفسش مخالف باشد، دینشناس باشد، مطیع امر مولایش باشد، مراقب خودش باشد. اگر کسی اینطور بود: «فل العوام ای یقلدوه.» «عموم مردم باید ازش تقلید کنند.» تو آن یکی روایت امام زمان فرمود: «اگر کسی اینها را رد کند، ما را رد کرده.» بعد یک جوری توضیح دادند که فکر نکنید که حالا یعنی مثلاً یک کار بدی در مورد ما کرده. فرمود: «کسی هم ما را رد کند، کعلی الله، خدا را رد کرده.» این جوری است داستان. برای اینکه با همان توضیحی که عرض کردم، این از خودش که حرف نمیزند. بله، ممکن است شما بگویی: «آقا، بله، ممکن است یک فقیه هم باشد از خودش حرف بزند.» خب، اگر داری حرفی میزند رو قاعده نیست، خلاف مسلمات قرآن و سنت و اهل بیت و همه اینهاست. اصلاً شأنیت ندارد، جایگاه ندارد. خود به خود اصلاً از مرجعیت ساقط است. ولایت ندارد. آن که هیچی. ولی اگر رو حساب دارد حرف میزند، ممکن است چهار تا فقیه دیگر هم باهاش مخالف باشند. شما مگر میخواهی مخالفت کنی؟ برو فقیه شو، مخالفت کن. یا به پشتوانه فقیهی که داری و ازش تقلید میکنی، میتوانی مخالفت کنی. آن هم تازه داستان دارد. نمیخواهم واردش بشوم، بحث دیگر خیلی حق مخالفت نداریم. ردش کنی، امام معصوم را رد کردی، امام معصوم هم خدا را رد کردی.
تحلیل کنم. شدیدترین ظلمی که با همدیگر مرور کردیم، ظلم به کی بود؟ ظلم به خدا فرمود: «به خدا که ظلم نمیشود.» به کی ظلم بشود، میشود ظلم به خدا؟ به امام ظلم بشود. الان دیدیم به فقیه و مرجع و رهبر دینی هم اگر ظلم بشود، میشود ظلم به امام. ظلم به خدا. حالا ببین تو وضعیتی که ما داریم زندگی میکنیم، اینطور است یا نیست؟ من دیگر مثال سیاسی، البته امشب میخواهم یک چند تایی بزنم، ولی دیگر دوزش را نمیخواهم خیلی بالا ببرم، غلیظ بشود، دلتان را بزند. وگرنه خیلی حرف هست. یک کلمه مقدسی به نام «وفاق» هست که خیلی هم حرف خوبی است. مطلب درستی است و واقعاً هم همه ما باید مراعات بکنیم. امیرالمومنین در نهجالبلاغه فرمود: «خدا به هیچ امتی که دچار تفرقه بودند، هیچ وقت خیر نداد.» نه تو قبلیها خدا به امتی بابت تفرقه خیر داده، نه تا ابد بابت تفرقه خیر میدهد. ابداً خدا به جماعت متشتت و متفرق، به ملت چند تکه، خیر نمیدهد. میشود وفاق. ولی بعضیها یک طوری از وفاق میگویند که آقا مسئولیناند، اعتماد کنید، بدگویی نکنید. سال ۱۴۰۱ بدترین توهینها نسبت به خود رهبری تو مهمترین دانشگاه، کف خیابان میشد. نه اینکه اینها ساکت بودند، تائید میکردند. بعد به قدرت رسیدند، به شما میگویند: «ساکت باشید.» خیلی خنده است. قدرت باشیم، ما تو بازی باشیم، رعایت کنیم. تو بازی نباشیم، تا بالا، تا خود اهل بیت هم اگه فحش داری، بالاخره آزادی بیان. اینها بازی سیاسی یک مشت شیاد و شارلاتان است. این کار را میکنند. هر چند باز هم دست از وفاقمان برنمیداریم. ولی کلاه نمیرود. حواسمان هست که بعضیها چه کار. این شد داستان ظلم به خدا.
حالا در بین ظلمها که گفتیم، کدام ظلم را خدا از همه شدیدتر دانسته؟ در قرآن بخش دوم سخنرانی. چندین آیه داریم در قرآن با تعبیر... که خودش بحث مفصلی است، یک ماه رمضون بحث میخواهد. نمیخواهم بهش اشاره کنم. ولی یکی از جملاتی که خیلی در قرآن تکرار شده این عبارت است. میفرماید که: «فمن اظلم یا و من اظلموا؟» جفتش هست. «من من افترا علی الله کذبا.» «ظالمترین آدم کسی است که به خدا تهمت دروغ بزند.» آقا! مگر داریم کسی به خدا تهمت دروغ بزند؟ مگر میشود اصلاً به خدا تهمت دروغ زد؟ نداریم که! ولی تقریباً ۲۰ تا آیه در قرآن در مورد اینها حرف زده. «من نمیدانم چیزهایی که اصلاً نیست، چرا انقدر حرف میزند؟» تهمت دروغ به خدا، بزرگترین ظلم است. از بمب اتم "هیروشیما" و "ناکازاکی" بالاتر. جنایات هیتلر و صدام بالاتر. آقا! واقعاً از اختلاس بالاتر. خدا لعنت کند اختلاسگران را. بالاخره یک نانی است میبرند دیگر. آدمها را گرسنه میگذارند و چند صباحی مردم را گرفتار میکنند که آخرش هم تمام میشود. خدا لعنتشان کند. ولی تهمت زدن به خدا ابدیت است. آدمها را نابود میکند. تا ابد گرفتار. بدنها را متلاشی میکند. اینها... ابدها را متلاشی میکند. بین این دو تا خیلی تفاوت است. بدن کسی را، بدن یک نفر را متلاشی کردن کجا، عدد کل آدمها را متلاشی کردن کجا؟ این میشود تهمت زدن به خدا. افتراء، دروغ بستن به خدا.
افترا به خدا یعنی چی؟ آماده باشید، برویم تو بخش دوم. برویم تو گود. خیلی امشب یک کتک مشتی انشاءالله! تهمت زدن به خدا یعنی اینکه، خدا یک کاری نکرده، بگویی کرده. خدا یک کاری کرده، بگویی نکرده. خدا یک دستوری نداده، بگویی داده. خدا یک دستوری داده، میگویی نداده. سخت بود؟ سخت که نبود. برویم تو مصادیقش، ببینیم چقدر سخت میشود. یک بار دیگر بگویم جمله را: «خدا یک کاری نکرده، میگویی خدا این کار را کرده.» این «افترا دروغ بر خدا بستن» از جنایات صدام و هیتلر بالاتر است. بستگی دارد به چه شعاعی. یک وقت خودت نشستی و خانومت یک حرفی میزنی. یک وقت تو فضای مجازی میگویی. یک وقت کتاب میکنی. یک وقت تو جایگاه مقدسی هستی. تا ابد این حرفت میماند. ظلم شدید، لعنت الهیاش هم شدید.
«خدا یک کاری نکرده، میگویید کرده. خدا یک کاری کرده، میگویید نکرده. خدا یک دستوری داده، میگویید نداده.» به نظرتان گفتگو بکنیم؟ خستگیتان در میرود. یک کاری بشر کرده بود، یک کاری بوده قدیما، نمیدانم الان هم انجام میدهد یا نه، یک تعدادی بودند، نمیدانم کی؟ چند نفر؟ چه کاره بودند؟ دقیقاً یک کاری بوده که حالا صحبت بکنیم. خدای متعال فرمود: «بابت این کار نزدیک بود آسمانها تکه تکه بشود، زمین شکاف بردارد، کوهها منهدم بشود.» یک کاری آدمیزاد کرده بود. خدای متعال فرمود: «داشت میرفت زمین و آسمان و کوهها بابت این کار.» به نظرتان چه کاری بوده؟ تحلیل کنیم. «اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی.» خدا لعنتش کند ولی متاسفانه نه. شرک. حتی این هم نه. البته آن ممکن است ربط داشته باشد به شرک.
سوره مبارکه مریم آیه ۸۸ به بعد، «فقُالوا اتَّخَذَ الرَّحمَنُ وَلَداً.» «برگشتند میگویند خدا برای خودش بچه انتخاب کرده.» «تو زندگی ما، خدا بچه قیمت مرغ چند است؟ حالا خدا بچه دارد یا ندارد؟ خدا مرغ را اگر ارزان کند، بچه داشته باشد. اجاره خانه چند است؟ اجاره خانه باید صحبت کنیم؟» حالا یک چهار تا احمق گفتند: «خدا بچه...» ما که میدانیم خدا که خودش میداند بچه ندارد. انقدر ناراحتی ندارد. خب شبهات جا میاندازم. یکی از دوستان میگفت: «همچین شبهات خوبی جا میاندازی. من دیگه بعید میدانم جواب بدهی.» «قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا.» «میگویند خدا بچه برداشته.» «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا.» «ادعای خیلی حرف مزخرف سنگینی بود.» «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ.» «الانه که آسمانها تکه تکه بشود.» «وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ.» «الان که زمین منشق بشود.» «وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا.» «الان که کوهها از هم بپاشد.» «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدًا.» «برگشتند میگویند خدا بچه انتخاب کرده است.» یک کاری که نکردهام را دارند به من نسبت میدهند. خیلی طرز دید خدا با ما فرق میکند. اهمیتی مگر دارد؟ امثال بنده. فقط دو نمونه. اهمیت ندارد. بله، نمیخواهیم کلاً هم بگوییم مهم نیست. ولی آخه به خدا نسبت دادن، بعد به عنوان عقیده پذیرفتن، انتشار دادن؟ انقدر در مورد خدا چیزها گفته میشود. اصلاً خدا نه وکیل دارد، نه کسی هستم برایش سینه سپر میکنم.
بهترین فرماندههای سپاه تو یکی از این مراسمهای ختم گفت: «دوست دارم شهید بشوم. دوست ندارم، دوست ندارم فلان مدل از دنیا برم.» هیچ اشارهای هم به هیچ کسی نکرد. یک پدری از این فرمانده درآوردند. آمد عذرخواهی کرد. «نه، آخه این میخورد که متلک باشد به فلان کس.» حالا تو همین مملکت، اکثراً پاره که صداش در نمیآید. مرحومی که ۱۰ سال پیش از دنیا رفته، بعد آمدند بازماندگانش گفتند که اصلاً این را توی کوجا، آنجا کشتند. با صدای کسی بابت همین هم در نمیآید. «تهمت به این نظام، یک همچین تهمت سنگینی، متلک انداخته که آقا من نمیخواهم تو استخر بمیرم، میخواهم شهید بشوم.» «توهین به چه کسی یا ابوالفضل؟!» «الان که ستونهای کاخهای مسئولین از هم منفجر بشود بابت این توهین!» «منفجر میشود.» برای حساسیت نشان بدهید.
افترا به خدا، تهمت بستن به خدا دیگر چیست؟ آقا کارهایی که خدا نکرده. کارهایی که خدا کرده؟ خدا پیغمبر فرستاده. طرف میگوید که: «نه، خدا که پیغمبر نمیفرستد.» خدا میفرماید: «این به من تهمت دروغ است.» و این از همه ظلمها بالاتر است. برگشتند گفتند: «این ساحر است.» پیغمبر خدا را در سوره مبارکه صف. چون وقت نیست دیگر کامل اشاره نمیکنم. «قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ.» حضرت عیسی این همه بینات نشان داد. برگشتند گفتند: «ساحر است.» خدای متعال فرمود: «به من تهمت میزنی. آقا ساحر است؟ تو منظورت این است که من ساحر پیغمبر فرستادم؟» پیغمبر قبول داشتم که حرف نمیزدم. تو قبول داشته باشی یا نداشته باشی، پیغمبر هست. وقتی بهش میگویی به پیغمبر تهمت میزنی، وقتی به پیغمبر تهمت میزنی یعنی من ساحر پیغمبر. به من تهمت میزنی. به من تهمت میزنی از همه ظلمهای عالم بالاتر است. چقدر فرق میکند این چیزهایی که ما میگوییم و آن چیزهایی که تو قرآن است.
حالا یک چیزی گفته، طرف اعتقاد ندارد، قبول ندارد. بینات آمده. دیگر باید چه کار کرد برای اینکه یک آدم اعتقاد پیدا کند. «آقا! من قبول ندارم مثلاً اینجا خیابان یک طرفه است.» خب، تابلو سر کوچه را دیدی؟ «آره. ولی خب به نظرم دلیل قانعکنندهای نیست.» نقشه را دیدی؟ «گوگل زده اینجا یک طرفه است. دیدی؟» «از کی برویم بپرسیم؟ برویم از راهنمایی رانندگی بپرسیم؟ مامور سر خیابان؟» «نه. اینها هیچ کدام دلیل نمیشود.» من دلیل... چی اعتقاد پیدا کنی؟ تو اعتماد داشته باشی یا نداشته باشی، اینجا خیابان یک طرفه است. چهار تا راه دارد که من به تو نشان بدهم اعتقاد پیدا کنی. بهت نشان میدهم. اعتقاد پیدا نمیکنی؟ بعد میگوید: «زورم نکن.» «لا اکراه.» «اعتقاد ندارم.» «آخه من اعتقاد به مالیات ندارم. آخه من اعتقاد به شهرداری ندارم. آخه من اعتقاد به عوارض شهرداری ندارم. قولنامه ندارم. اعتقاد به سند ندارم. سند زده ۱۲۰. من اعتقادم این است که اینجا ۱۴۰.» زندان اعتقاد هم پیدا میکنی. آنجا اصلاً اعتقادات درست میکند. آنجا اعتقاد نیست. اگر میخواستی اعتقاد پیدا کنی، چهار تا دلیل. اعتقاد! هر هر آدمی که منصف است، دنبال اعتقاد است. با این چهار تا دلیل مواجه میشود، اعتقاد پیدا میکند. مرضت یک چیز دیگر است. از این به بعد وقتی یک چیزی گفتی، میشود افترا علی الله.
سوال ندارم. سوال داشتی؟ حل شده بود. مسئله خیلی حساس شد. این میشود مصداق افترا علی الله.
بروم سراغ بخش ترسناک جلسه امشب. تا الان یکم دور بود از ما. افترا علی الله، تهمت زدن به خدا. این شدیدترین ظلم است. دل مسئله، آماده هستین؟ خسته نشدین؟ یک صلوات بفرستیم.
آیه ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره مبارکه نحل: «وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكِذْبَ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ. مَتَاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.» هر چه به زبانتان میآید، به خدا نسبت ندهید که بگویید این حلال است، آن حرام است. مجوز شرعی صادر کنید. اینکه اشکال ندارد. آن_همین که الکی برمیگردی میگویی این حلال است، آن حرام_همین که به خدا نسبت میدهی، اگر خدا این را دستور نداده باشد، این را حلال نکرده باشد، آن را حرام کرده باشد، این میشود افترا علی الله. میشود دروغ بستن به خدا. تهمت به خدا. آن هم که به خدا تهمت میزند، «لا یفلحون.» عاقبت به خیر نمیشود. یک مدت خدا بهش مهلت میدهد. میمانند «متاع قلیل و لهم عذاب علیم.» پدرش را درمیآورد.
علامه طباطبایی یک مطلبی دارد، کمر آدم را در جلد ۱۲ المیزان، صفحه ۳۶۵. رفقا، جوانها، المیزان بخوانید. با دین، با المیزان آشنا بشوید وگرنه سرمان کلاه میرود. والله سرمان کلاه میرود. از معدنش اگر با اسلام آشنا نشویم، خیلی سرمان کلاه میرود. واقعاً شاید در عالم اسلام کتابی برای ما که جمع بکند قرآن و سنت، حرف خدا را و حرف اهل بیت را جمع و جورتر، سالمتر، قویتر، بهتر بنداز، از المیزان سراغ ندارم. بینظیر است این کتاب. فوقالعاده است این کتاب. دین را به ما یاد میدهد. حالیمان میکند چند چند است. میفرماید: «این افترا علی الله که اینجا گفتند، چیست؟ هر چیزی که تو دین نیست، اگر آوردی، جزء...» میشود افترا بر خدا. دقیق بخوانم برایتان کلمات را. بعد میخواهم مثال بزنم، ببینیم پدرمان در میآید یا نه. «و ان لم ینسبه واضحه الیه تعالی.» اگر من گفتم: «آقا اشکال ندارد.» حتی اگر نگفتم خدا گفته اشکال ندارد. حتی اگر به خدا هم نسبت ندادم، همین که یک جوری گفتم انگار جزء دین است، این میشود افترا علی الله. آقا! بابا بیا بابا. من میگویم: «اشکال ندارد. بابا بخوان، بابا حله!» مثالهاش را الان بزنم یا تمام کنم؟ مثال بزنم. مثال بزنم؟ خستگیتان در برود.
تلویزیون آورده بودند، طرف. مثالهای ساده دیگر، میخواهم بزنم. خیلی نمیخواهم بروم بالا بالاها. کسانی که دینگذاری میکنند، بدعتهای سنگین، ساده، مادیشان را میخواهم. خردهریزههایی که تو زندگی ما افترا علی الله میبندیم که از بمب اتم شدیدتر و بدتر است. آورده بودند تلویزیون، چند سال پیش یک بچهای را عمل کرده بودند، اهدا کرده بودند اعضایش را. مثلاً به ۹ نفر پیوند زده بودند اعضای این را. آن بچه از دنیا رفته بود. ۹ نفر پیدا کردند. برنامه ماه رمضانی هم بود. مادر آن پسره هم که پیوند داده بودند اعضایش را، آوردند تلویزیون. بعد تک تک این اعضا، مثلاً این کبدش اینجا بوده، نمیدانم قرنیهاش را... تک تک آوردند. و آن اونی که قلبش را پیوند زده بودند، آخر از همه آوردند. مادر آن مرحوم خیلی احساساتی شد که مثلاً قلبش الان تو سینه این پسر است. مجری که آنجا وایستاده بود، به آن پسره گفت: «دولا شو دست حاج خانم را ببوس. این مادر تو است. من بهت میگویم مادر تو است. قلب پسرش تو سینه تو است.» من هم به تو میگویم داری افترا علی الله میبندی. اگر خدا گفت: «هذا حلال.» برای چی حلالش میکنی؟ جهنم آن. جهنم اعتقادی که از همه اینها خطرناکتر است. انقدر ساده است. جهنم اعمال چسبیدیم که خدا انقدر ساده میگذرد. جهنم اعتقادی که از همه اینها خطرناکتر است و قرآن همش روی همان مانور میدهد. همان را ساده موحدیم. همه ما اعتقاداتمان درست است. آن گناه سنگین را که ما نداریم. همینها است. به چه حقی، به چه مجوزی، مجوز میدهی؟
ببینید، اشتباه نکنید! هر کی گناه میکند، از دین بیرون نیست. این نگاه خوارج است. نگاه داعشیها است. هر کی گناه میکند، آقا! من میگویم: «حاج خانم، من میدانم که این بوسیدن دست شما حرام است ولی احساسات من غلیان پیدا کرده. خدا من را ببخشد.» تمام. حلالی را حرام نکردم دیگر. نتوانستم جلو خودم را بگیرم. این که حلال است. «بابا درست است. بابا اشکالی ندارد.» خیلی مثال دارم. مثالهای خیلی ترسناک.
یک بازیگری را باهاش مصاحبه کرده بودند. خیلی معروف است. اگه ایشون این حرف رو نمیزد منم در موردش نمیگفتم، یعنی حرمتش و نگه میداشتم. ولی نباید خب حرمت ایشون رو نگه داشت. و کسی هم اینجوری نیست که حرمتشون نگه نداره، حرمتشون رو نگه میداره. چرا وقتی کسی افترا علی الله میبنده، در برابر ظلمش حرمت این نباید نگه دارن. بازیگر خیلی معروفی. طرف ۳۵ بار تو سینمای ما شهید شده (فانتوم بازیکن آخر شهید میشه). نشسته و مصاحبه کرد و این حرفا. ازش پرسید: «که شما بچه هاتون هم مثلاً نمازخونن؟» گفت: «آره، پسرم نماز میخونه، ظهر و عصر جدا.» بعد گفتش که: «اگه مثلاً حجاب نداشتن اینا باهاشون مشکل نداشته؟» گفت: «نه، الان مثلاً عروسم حجاب نداره. مشکل ندارم.» خب، یه وقت هست شما یک چیزی، یک کسی اشتباهی، حالا داری مدارا میکنی قبول. حالا نتونستی عروست رو محجبه کنی، درست. برای چی از وجه مذهبی داری استفاده میکنی که یک حرام را حلال کنی. جملات بعدیش خیلی ترسناک. میگه: «ببین پسرم مذهبیه ها! نه اونجوری. اینجوری مث من. نه مث افراطی ها.» بعد چند تا مثال میزنه. میگه: «بابا میشه آدم نماز بخونه لبخند بزنه، نمازخونه بخونه با بقیه خوب باشه. نماز بخونه بقیه را دست...» خب الان یعنی مثلاً ما تو ذهن مردم این بود که آقا اونی که نماز میخونه به محرم نامحرم چرا دست نمیده؟ این بود؟ به نظرتون اون که نیستش که. این منظورش چیه؟ این آقا نامحرمه دیگه. میگه: «میشه آدم نماز بخونه به نامحرم هم...» این میشه؟ یعنی چی میشه؟ خب میشه. الان منم بگیرم شما همهتونو بکشم، شد که میشه. بله، منظور این شدن که نیستش که. این شدن که میشه همه کار میشه کرد! این میشه، یعنی من دارم مجوز به شما میدم. این مجوز رو چه جور دارم میدم؟ از باب یک آدم محترمی که ۳۵ بار شهید شده دارم به شما میگم، به عنوان یک آدمی که تو ذهن شما متشرع و مذهبی و اینا محسوب میشه دارم به شما میگم. این مصداق افترا علی الله.
استخر و مرگ و اینا صحبت نکردی که سمت شکایت نمیکنه. چون به جایی که آسیبی نزده. تکاد ولی آسمونا داره متلاشی میشه. تو الان به کی نسبت دادی؟ کی این رو حلال کرده بود که تو گفتی حلاله؟ «هذا حلالٌ» از کجا آوردی من حلال کرده بودم؟ تو به عنوان که پیغمبری حلال کردی؟ کی اجازه داده بود؟ به کی نسبت دادی که این حلاله؟
«ادامه جمله علامه طباطبایی: وذلک ان الدین فی عرف القرآن هو سنه الحیات.» چند تا نقطه زن دارد. علامه باید بخواند. میفرماید: «اصلاً دین یعنی چی؟» «یعنی سنّت حیات.» «اون یک قاعده زندگی.» «دین یعنی باید و نباید زندگی.» «یعنی دین هر بار...» دقت! اینها رو خیلی دقت کنید. امشب یکمی داریم طولانیتر هم صحبت میکنیم ولی انشاءالله بماند یادگاری مطالب. هر کسی آمد باید و نباید گفت، تو زندگی اجتماعی که ایشون هم تعبیر به زندگی اجتماعی رو داره، تو زندگی اجتماعی به عنوان قانون، به عنوان یک چیز عمومی باید و نباید گفت، داره دینسازی میکنه. اگر این باید و نبایدش با خدا جور در آمد، داره دین خدا را منتشر میکنه. جور در نیامد، داره با دین خدا مقابله... خیلی این حرفها، حرفهای سنگینیه.
یکی از این مسئولین ما که من بنا دارم این شبها احترام افراد رو نگه دارم. عضو مجمع تشخیص هم هست. ایشون چند سال پیش مصاحبه کرده. بعد جدیداً دوباره به اون مصاحبهاش ارجاع داده. من امروز مجدد دوتا رو نشستم گوش دادم که حرفی که میزنم یک وقت... چند سال پیش صحبت میکنه میگه که: «یکی برگشته گفته مملکت مملکت حزباللهیهاست.» مثلاً حالا هر کی نمیخواد. «حالا البته اینم که میگه اینجور هم نگفته اون حالا.» میگه که: «من به این میگم که حزباللهیها نهایتاً ۱۰ درصد مردم سوریه و اینا اینجوری، اشاره میکنه ۱۰ درصد اینجوریه که میرن سوریه و اینا. ۵ درصد هم که کلاً با همه چی ضد، کلاً شاهنشاهی. ۸۵ درصد عموم مردم.» جملات رو دقت کنید! «اینا میخوان زندگی کنن. امنیت داشته باشن. کار خوب داشته باشن. زندگی کنن.» دوباره اخیراً به این مطلبش اشاره کرد. چند تا سوال اینجا مطرحه. نمیخوان زندگی کنن؟ نمیخوان پیشرفت داشته باشن؟ اینا و میخوان همه رو بزرگ کنم مثل اینا فکر کنم و اینا.
حالا من کار ندارم به این تهمتهایی که تو این حرفا نهفته. ۸۵ درصد میخوان زندگی کنن. یعنی مثلاً ۱۰% نمیخوان زندگی کنن؟ نمیخوان مملکت پیشرفت کنه؟ بدبخت بشن؟ زور بگن؟ چرخ مفتی؟ بعد یعنی مثلاً ما ۱۰ درصد حزباللهی داریم؟ ۹۰ درصد غیر ما ضد حزب الله، حزب شیطان داریم؟ یعنی ۹۰ درصد حزب شیطانن؟ بعد تو خودت جزو کدومایی؟ ۹۰ درصدی؟ اگه جزو ۱۰ درصدی، غلط میکنی ۹۰ درصد صحبت میکنی. اگه جزو ۹۰ درصدی، غلط میکنی تو جمهوری اسلامی از حزب الله... مشکلمون نفاقه. نفاق هم مال مسعود رجوی اینا نیست. مال همین برادر شهیده که هنوز که هنوزه محترمه، معتبره. مجلس قانون تصویب میکنه. مشکلمون اینا است. طرف افترا علی الله میبنده.
یکی از این بلاگرها، بلاگرهای معروف که خلع لباسش کردن، حرف مفت هم زیاد میزد. این اواخر رسید دیگه به انتقاد از انبیا و انتقاد حضرت موسی و این حرفا. «موسی هم انتقاد دارم. اونجا هم انتقاد دارم. بچه داره غرق میشه، بچته وایسادی نگاه میکنی.» روشن. من توقع نداشتم از یکی از منبریهای عزیز و محترممان. نمیخواستم اسم بیارم. اسم که نمیآورم. نمیخواستم به این موضوع اشاره کنم. ولی اینا مثلاً یک کلمهای، عزیزی گفته. «نمیدونم فلان...» «گوشت تلخ فلان کن فیکون کردن.» بابا! عزیز و محترم که اونجا به ناحق میزدند. داشتند میپرسیدن نظرت نسبت به این آقا چیه؟ اسمش رو میارن. همین آقایی که درباره موسی و نوح و اینا حرف زده بود. اعتقاد دارم عزیز و محترم که انقلابی هم هست، عزیزم هست، ارجمندم هست. حتماً بیدقتی صورت گرفته. ایشون میگه: «به هر حال اینم یک سلیقه است.» بابا! چیه سلیقه است؟ این افترا علی اللها. سلیقه چیه؟ خب فرعون هم یک سلیقه است. سلیقه کجا بود؟ سلیقه است دیگه. حالا فکر میکنه خدا بچه داره. خب حالا همین که لااقل قبول. «دست به جذبشون خوب میشه.» غیرت دینی کجا رفت؟ اینها بیناموسی دینیه. اینها دی.. است. به ناموس تجاوز بشه صدا در میآید اما این به ناموس خدا داره تجاوز میشه، بیغیرتیه. چقدر کمه آدم غیرتمندی که داد بزنه وقتی اینها را میبیند و میشنود. صدایم بلند میشه. دو کلمه در مورد من حرف بزنم، ۵۰۰ نفر پدرشون رو در میآورم. کسی کارتان ندارد تفسیر کنید.
چیزی به اسم حلال و حرام که خواستید در بیاورید، عناوین جعلی هم براش میگذارند که: «نه دیگه! نظام از قضیه حجاب کوتاه اومده.» اینها رو از کجا درآوردی؟ باز این چه حرف مفتییه باز؟ یعنی چی کوتاه اومده؟ کوتاه اومده یعنی منکر شرعی که در مقام تقابل باهاش میخواهد نرمتر برخورد کنه؟ یک حرف تازه، همین هم به حل بحث... ولی قبلش میگه: «داریم به سمت اصلاح پیش میریم.» دیگه «داره همه چی حل میشه.» یعنی چی داره حل میشه؟ دیگه کم کم داریم با قرآن مشکلاتمان را حل میکنیم؟ یک سری چیزها پیغمبر گفته بود، داره برطرف میشه؟ این هم افترا علی اللها. که شما به این نظام بگویی اسلامی. بعد احکام اسلامی و قرآنیاش رو ازش بگیری؟ داری اسلام میسازی برای خودت. مشکل برات پیش اومده. شیر بی حال و دم و اشکم که دید... رفته بود تتو کنه، کله نمیخواد. شیر میخواست تاتو کنه. اشکال که اینها کله داره. نه دم داره نه شکم. چی مارمولک بکشم برات؟ شیر کله داره، دم داره، شکم داره. اسلام همینها است. اسلام قرآن داره. قرآن سوره نور داره. سوره احزاب داره. سوره احزاب به پیغمبر دستور میده. سوره احزاب و سوره نور بعد از حکومت پیغمبر. اگه حجاب مسئله شخصی بود، قبل از حکومت پیغمبر آیش میآمد. نه بعد از حکومت پیغمبر میگه: از خانمهای خودت هم، بچههای خودت شروع میکنی. بعد به نساء المومنین میگویی. اون هم تو جامعهای که حجاب فقط گردنهاشان باز بود؟ مقنعه داشتن. مقنعهشان عقب بود. دستور حکومتی آمد: مقنعهها رو از امروز بیارن جلو. سینهها رو بپوشانند. بعد از حاکمیت این پیغمبر. قرآن است. قبول نداری؟ به درک. قرآن جابجا نکن. تو نظامی که به اسم قرآن حکومت میکنه غلط میکنی. تو اینجا داری نون میخوری. مصلحت کدوم نظام رو میخواهی تشخیص بدی؟ این چه حقوقیه که داری میگیری؟ مجلس شورای اسلامی، تو نایب رئیس بودی. شورای اسلامی باشی، فکر میکنی حقوقتم حلاله. فکر نکنم. فکر نکنم.
افترا الی الله. یک اسلام جدید درست کردن. بدترش چیه؟ دیشب روایتش را خواندم. فرمود: «ظلم بکند اسمش را بگذارد عدالت.» خلیفه دوم آمده خانه فاطمه زهرا آتش بزند. میگوید: «من میخواهم با این دین پدرت را حفظ کنم.» احکام اسلام عمل نشود، لگدمال بشود، مسخره بشود، تحقیر بشود، انکار بشود. حجاب شرعی عمومی، انکار دارد میشود توسط بعضی مسئولین ما که: «ما همچین چیزی نداریم. یک مسئله شخصی. پوشش اختیاری.» بدترش کجایش است؟ ظلم بدترش میآید میگوید: «دیدید چقدر خوب شد ما این را اجرا نکردیم. اتحاد مردم برقرار شد.» ظلم بکنی اسمش را هم بگذاری عدالت. «مردم مسلمانِ نخستین باشن. بعداً توانستیم یک جا دیگر با هم جمع بشیم.» خب! این الان از جاهای دیگر زیر پایش خالی میشود. تو این پسفردا مگر میتوانی جای دیگر داشته باشی؟ بیغیرتش میکنی. پسفردا میخواهی سر وطن غیرت داشته باشه. این چیزی است که بارها تجربه شده. یکیش اندلس بوده. چرا نمیفهمن یک عده؟ این خیلی چیز عجیبی است. خیلی دردناک. اینها غربت فاطمه زهرا بود. «گفتم خیلی شورش را درآوردی. چی شده مگر؟ هیچی.» «برام پیغمبر خلیفه انتخاب گردید.» این افترا علی الله. جانشین پیغمبر وقتی خودش معرفی کرده دستش را بالا گرفته... «نه پیغمبر نمیدانست.» رهبر انقلاب تو دیدار با دولت تاکید کردند: «اصل فلسفه دولت اجرای احکام است.» تو این دیدار اخیر دوباره تاکید کرد به قضیه حجاب. آنهایی که دارند زیر این قضیه میزنند، عقلشان از رهبری بیشتر است؟ سواد دینیشان بیشتر است؟ مصلحتسنجیشان بیشتر است؟ شناساییشان، مردمشناسیشان، مردمداریشان؟ چه دلسوزی بیشتری است که تو داری و ایشان ندارد؟ آدم یاد سقیفه میافتد. دلشان برای مردم میسوخت. دلسوزی که پیغمبر نداشت. پیغمبر گفت علی. اینها دلشان سوخت. «امت پیغمبر از هم میپاشد. مصلحت نیست.» نه پیغمبر حواسش نبود امتش از هم میپاشد. نه! یکی دیگر عاقلتر از پیغمبر، دلسوزتر از پیغمبر. جالب نیست! افترا علی الله. خودش از همه دلسوزتر است. میداند بدبخت میشوید. و شدند و دیدند و فهمیدند. واسه همین بعد ۲۵ سال دوباره در خانه علی جمع علیهاند. چی شد؟
بریم تو روضه! اینها غربت فاطمه زهرا. تنها. کی میفهمید حرفش را؟ آب و نون شفاف و روشن که نبود که همه بفهمند. از بزرگترین ظلمی داشت میگفت که هر کسی آن را درک میکرد. تبدیل شد به یک عنصر افراطی، دلواپس، تفرقهافکن، آرامش مردم را دارد به هم میزند. یک بنی هاشم که ۱۰ درصد مدینه میخواهند حزباللهیاند. بقیه مردم میخواهند زندگیشان را کنند. فاطمه زهرا گفتند: «ساکت باش. میخواهیم زندگیمان را کنیم. صدای گریهات اذیتمان میکنند.» چه تنها شد، غریب شد. البته این را بگویم، این شبها حرف تلخ زیاد زدم. این حرف آخر که باهاش میخواهم بروم تو روضه شب جمعه، این مطلب است که فاطمه زهرا مظلومه بود. مقصوبه بود. حقش را غصب کردند. صدیقه شهیده بود که هر کدام از اینها روضه دارد. برای او هم گریه کردهایم. ولی در کنار همه اینها، منصوره هم بود. خدا نصرت کرد فاطمه. تنها تک و تنها بود. یک نفره داد زد. ولی پژواک فریادش تا امروز به من و شما رسیده است. این قاعده خداست. اینجا اگه تنها شدی، غریب شدی، خدا نصرتت میکند. اینجا نصرتت میکند و بعداً برایت انتقام میگیرد. آن روز انتقامش مانده. انشاءالله باشیم و ببینیم. از آنهایی که دست بلند کردند روی فاطمه، یک روزی انتقام خواهدگرفت. از آنهایی که تحقیرش کردند، طردش کردند، روز انتقامش مانده. انشاءالله میبینیم. یک انتقام هم مال قیامت است.
این حدیث آخر امشبمان. یکم جلسهمان طولانی شد، ببخشید ما را. انشاءالله فیض برسد به همه شهدا، همه مومنین، همه خوبان. شهید لولائیان عزیز، مادر شهید شله، سر سفره فاطمه زهرا مهمان باشند. این شب جمعه امواتمان، خوبان، بزرگان. یک روایتی، این هم سندش عالی است. در امالی شیخ مفید، جلد ۱، صفحه ۱۳. ابان بن عثمان که جزء روات درجه یک از امام صادق علیه السلام روایت میکند. این روایت این شب آخر، این روضه و این شب جمعه، این فاطمه... امام صادق فرمود: «وقتی که قیامت میشود، خدا اولین و آخرین را در یک زمین جمع میکند. "ثم امر منادیاً" به یک منادی دستور میدهد که ندا بدهد. "قضوا ابصارکم" چشماتون رو ببندید. "و نکسوا رؤوسکم" سراتون رو هم بندازید پایین. "حتی تجوز فاطمه." فاطمه میخواهد عبور کند.» تو قیامت فقط همین نیست که چشمهاشان را ببندند. سراشان را هم باید بیندازند پایین. فاطمه زهرا میخواهد وارد بشود. «فتقضوا الخلائق ابصارهم.» همه خلایق چشمهاشان را می بندند. «فتحی فاطمه علیه السلام علی...» سوار بر یکی از مرکبهای بهشتی فاطمه زهرا وارد میشود. «یشییعها سبعون الف ملک.» هفتاد هزار فرشته هم دنبالش اند. دیگر مثل کوچه بنی هاشم نیست. تک و تنها! اینجا خدا نشان میدهد چقدر کسب و کار دارد فاطمه. «فتقف موقفاً شریفا من مواقف..» «الجنّت.» یک جای محترمی از آن مواقف قیامت فاطمه زهرا میایستد. «ثم تنزل النجیبها.» از مرکبش پایین میآید. چه کار میکند در قیامت؟ آن صحنهای که صحنه انتقام خداست برای فاطمه زهرا. خوب دل بدهید امشب. امشب دلمان را کن فیکون میکند این روایت. «فتأخذ قمیص الحسین بن علی علیه السلام.» پیراهن حسین را... «بیدها.» کدام پیراهن؟ «مضمد مخن بدمه.» همان پیراهن خون آلود که ازش خون میچکد. «و تقول یا رب!» صدا میزند: «خدایا! هذا ازار قمیص بلدی.» «این پیراهن...» «و قد علم تمام نعبه.» «تو میدانی باهاش چه کردی؟! تو با حسین من چه کردند؟!» «فیاتوا النداء من قبل الله عزوجل.» از جانب خدا ندا میآید برای فاطمه زهرا. «یا فاطمه لک عندی الرضا.» «من امروز میخواهم تو را راضی کنم فاطمه جان.» «فتقول یا رب...» فدای این بانو، فدای این خانم! خدا بهش میفرماید: «میخواهم راضیت کنم.» چه میگوید؟ چه انتقامی را میخواهد؟ فاطمه زهرا از خدا صدا زد: «یا رب انتقالی من قتلَ.» «انتقام من از قاتل حسین بگیر!» تو اینها حرفه. نگفت: «خدایا انتقام سیلیام را بگیر. انتقام تازیانهای که خوردم.» حرف از خودش نمیزند. «انتقام حسینم را بگیر.» «فَیَأمُرُ اللهُ تَعَالَی عُنقَاً مِنَ النَّارِ.» خدا دستور میدهد یک جماعتی از جهنم. «فَتَخرُجُ مِن جَهَنَّمَ.» اینها از جهنم خارج میشوند. «فَتَلتَقِطُ قَتَلِ الحسین بن علی کما یلتَقِطُ الطَّیرُ.» راه میافتد فاطمه زهرا. مرغ چگونه دانه را از سنگریزهها جدا میکند، راه میافتد دانه دانه قاتلهای حسین را جدا میکند. معلوم میشود تک تک اینها را میشناسد. تک تکشان را میشناسد. تک تکشان را دیده کنار گودال. همهشان را دانه دانه اینها را جدا میکند. «ثم یعود العنق بهم إلی النار.» اینها با اینکه تو جهنم بودند، یک دور میآیند. فاطمه زهرا اینها را سوا میکند از تو جهنمیها. دوباره برمیگردند تو جهنم. این بار که برمیگردند، «فیعذبون فیها بانواع العذاب.» آنجا به انواع عذاب از این به بعد عذاب میشوند. این جای روایت را داشته باشید. تمامش کنم. برمیگردم عرضم تمام. «ترکب فاطمه علیه السلام.» همین صحنه قیامت. فقط آمد قاتلان حسین را جدا کرد، رفتند جهنم. سوار مرکب میشود. «حتی تدخل الجنه.» میرود تو بهشت. «و مع ملائکه المشیعون لها.» ملائکه که همراهش بودند باهاش وارد بهشت میشوند. «و ذریته.» بچههای فاطمه زهرا، کجای جلسه سادات نمیگوید سیدان باهاش میروند. میگوید سیدها جلوتر از خودش دارند وارد بهشت میشوند. این جور دارد میبردشان بهشت. «و اولیاءها من الناس عن یمینها و شمالها.» دوستدارانش، دورانش، گریه کنهاش هم چپ و راستش را گرفتند. با هم وارد بهشت میشوند. برگردم روضه را تمام کنم. شب جمعه است. ناله آخرم. معلوم نیست فاطمیه بعدی باشیم. معلوم نیست سال بعد فاطمه باشیم. شاید آخرین گریه فاطمه.
یک جملهای دارند علما، میگویند: «بین گناه و عذاب باید سنخیت باشد. بین جرم و مجازات باید سنخیت باشد.» من با این جمله توضیح بیشترش کار ندارم. با همین تکه روایت کار دارم. فرمود: «قاتلان حسین را برمیگردانند تو جهنم. به انواع عذاب، عذابشان میکند.» چرا به انواع عذاب؟ چون اینها تو گودال به انواع عذاب افتادن به جان حسین بن علی. یک عده با شمشیر، یک عده سنگ میزدند. امام باقر فرمود: «پیرمرداشون با...»
----------------------------------------
منابع
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۱۴۸ — «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا»
[آیه قرآن] سوره بقره، آیه ۵۷ — «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
[حدیث/روایت] «إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یُظْلَمَ... وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ»
(کتاب «کافی» شریف، جلد اول، ص 432)
[آیه قرآن] سوره مؤمنون، آیه ۳۳ — «إِنْ هُوَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»
[آیه قرآن] سوره نجم، آیه ۴ — «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ»
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۸۰ — «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»
[آیه قرآن] سوره فتح، آیه ۱۰ — «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ»
[حدیث/روایت] امام زمان (عج): «الرَّادُّ عَلَیْهِمْ کَالرَّادِّ عَلَیْنَا»
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إذا حَكَمَ [ يَعني القاضيَ ]بِحُكمِنا فلم يَقبَلْهُ مِنهُ فإنّما استَخَفَّ بحُكْمِ اللّه ِ و علَينا رَدَّ ، و الرادُّ علَينا الرادُّ عَلَى اللّه ِ ، و هُو على حَدِّ الشركِ باللّه(کافی، ج ۷، ص ۴۱۲). ِ
[حدیث/روایت] امام عسکری (ع): «مُخَالِفًا لِهَوَاهُ، مُطِیعًا لِأَمْرِ مَوْلَاهُ... حَافِظًا لِدِینِهِ»
[تفسير الإمام عليه السلام] ، ج، [الإحتجاج] ، بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاٰ يَعْلَمُونَ اَلْكِتٰابَ إِلاّٰ أَمٰانِيَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ هَؤُلاَءِ اَلْيَهُودُ أُمِّيُّونَ لاَ يَقْرَءُونَ اَلْكِتَابَ وَ لاَ يَكْتُبُونَ كَالْأُمِّيِّ مَنْسُوبٌ إِلَى أُمِّهِ أَيْ هُوَ كَمَا خَرَجَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ لاَ يَقْرَأُ وَ لاَ يَكْتُبُ لاَ يَعْلَمُونَ اَلْكِتَابَ اَلْمُنْزَلَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ اَلْمُتَكَذَّبَ بِهِ وَ لاَ يُمَيِّزُونَ بَيْنَهُمَا إِلاَّ أَمَانِيَّ أَيْ إِلاَّ أَنْ يُقْرَأَ عَلَيْهِمْ وَ يُقَالَ هَذَا كِتَابُ اَللَّهِ وَ كَلاَمُهُ لاَ يَعْرِفُونَ إنْ قُرِئَ مِنَ اَلْكِتَابِ خِلاَفُ مَا فِيهِ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَظُنُّونَ أَيْ مَا يَقْرَأُ عَلَيْهِمْ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَكْذِيبِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي نُبُوَّتِهِ وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَيِّدِ عِتْرَتِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ هُمْ يُقَلِّدُونَهُمْ مَعَ أَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِمْ تَقْلِيدُهُمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ اَلْكِتٰابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هٰذٰا مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى هَذَا اَلْقَوْمُ مِنَ اَلْيَهُودِ كَتَبُوا صِفَةً زَعَمُوا أَنَّهَا صِفَةُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هِيَ خِلاَفُ صِفَتِهِ وَ قَالُوا لِلْمُسْتَضْعَفِينَ مِنْهُمْ هَذِهِ صِفَةُ اَلنَّبِيِّ اَلْمَبْعُوثِ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ أَنَّهُ طَوِيلٌ عَظِيمُ اَلْبَدَنِ وَ اَلْبَطْنِ أَصْهَبُ اَلشَّعْرِ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِخِلاَفِهِ وَ هُوَ يَجِيءُ بَعْدَ هَذَا اَلزَّمَانِ بِخَمْسِمِائَةِ سَنَةٍ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِذَلِكَ لِتَبْقَى لَهُمْ عَلَى ضُعَفَائِهِمْ رِئَاسَتُهُمْ وَ تَدُومَ لَهُمْ إِصَابَاتُهُمْ وَ يَكُفُّوا أَنْفُسَهُمْ مَئُونَةَ خِدْمَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خِدْمَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَهْلِ خَاصَّتِهِ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّٰا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمّٰا يَكْسِبُونَ مِنْ هَذِهِ اَلصِّفَاتِ اَلْمُحَرَّفَاتِ اَلْمُخَالِفَاتِ لِصِفَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلشِّدَّةُ لَهُمْ مِنَ اَلْعَذَابِ فِي أَسْوَءِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ وَ وَيْلٌ لَهُمْ اَلشِّدَّةُ مِنَ اَلْعَذَابِ ثَانِيَةً مُضَافَةً إِلَى اَلْأُولَى مِمَّا يَكْسِبُونَهُ مِنَ اَلْأَمْوَالِ اَلَّتِي يَأْخُذُونَهَا إِذَا ثَبَّتُوا أعوامهم [عَوَامَّهُمْ] عَلَى اَلْكُفْرِ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْجَحْدِ لِوَصِيِّهِ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلِيِّ اَللَّهِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا كَانَ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلْيَهُودِ لاَ يَعْرِفُونَ اَلْكِتَابَ إِلاَّ بِمَا يَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لاَ سَبِيلَ لَهُمْ إِلَى غَيْرِهِ فَكَيْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِيدِهِمْ وَ اَلْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ اَلْيَهُودِ إِلاَّ كَعَوَامِّنَا يُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَجُزْ لِأُولَئِكَ اَلْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لَمْ يَجُزْ لِهَؤُلاَءِ اَلْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَيْنَ عَوَامِّنَا وَ عُلَمَائِنَا وَ بَيْنَ عَوَامِّ اَلْيَهُودِ وَ عُلَمَائِهِمْ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِيَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَيْثُ اِسْتَوَوْا فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِيدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ كَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَيْثُ اِفْتَرَقُوا فَلاَ قَالَ بَيِّنْ لِي يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ عَوَامَّ اَلْيَهُودِ كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ اَلصَّرِيحِ وَ بِأَكْلِ اَلْحَرَامِ وَ اَلرِّشَاءِ وَ بِتَغْيِيرِ اَلْأَحْكَامِ عَنْ وَاجِبِهَا بِالشَّفَاعَاتِ وَ اَلْعِنَايَاتِ وَ اَلْمُصَانَعَاتِ وَ عَرَفُوهُمْ بِالتَّعَصُّبِ اَلشَّدِيدِ اَلَّذِي يُفَارِقُونَ بِهِ أَدْيَانَهُمْ وَ أَنَّهُمْ إِذَا تَعَصَّبُوا أَزَالُوا حُقُوقَ مَنْ تَعَصَّبُوا عَلَيْهِ وَ أَعْطَوْا مَا لاَ يَسْتَحِقُّهُ مَنْ تَعَصَبُّوا لَهُ مِنْ أَمْوَالِ غَيْرِهِمْ وَ ظَلَمُوهُمْ مِنْ أَجْلِهِمْ وَ عَرَفُوهُمْ يُقَارِفُونَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ اُضْطُرُّوا بِمَعَارِفِ قُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ مَا يَفْعَلُونَهُ فَهُوَ فَاسِقٌ لاَ يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَلَى اَلْوَسَائِطِ بَيْنَ اَلْخَلْقِ وَ بَيْنَ اَللَّهِ فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ لِمَا قَلَّدُوا مَنْ قَدْ عَرَفُوا وَ مَنْ قَدْ عَلِمُوا أَنَّهُ لاَ يَجُوزُ قَبُولُ خَبَرِهِ وَ لاَ تَصْدِيقُهُ فِي حِكَايَاتِهِ وَ لاَ اَلْعَمَلُ بِمَا يُؤَدِّيهِ إِلَيْهِمْ عَمَّنْ لَمْ يُشَاهِدُوهُ وَ وَجَبَ عَلَيْهِمُ اَلنَّظَرُ بِأَنْفُسِهِمْ فِي أَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ كَانَتْ دَلاَئِلُهُ أَوْضَحَ مِنْ أَنْ تَخْفَى وَ أَشْهَرَ مِنْ أَنْ لاَ تَظْهَرَ لَهُمْ وَ كَذَلِكَ عَوَامُّ أُمَّتِنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ فُقَهَائِهِمُ اَلْفِسْقَ اَلظَّاهِرَ وَ اَلْعَصَبِيَّةَ اَلشَّدِيدَةَ وَ اَلتَّكَالُبَ عَلَى حُطَامِ اَلدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا وَ إِهْلاَكِ مَنْ يَتَعَصَّبُونَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ لِإِصْلاَحِ أَمْرِهِ مُسْتَحِقّاً وَ اَلتَّرَفْرُفِ بِالْبِرِّ وَ اَلْإِحْسَانِ عَلَى مَنْ تَعَصَّبُوا لَهُ وَ إِنْ كَانَ لِلْإِذَلاَلِ وَ اَلْإِهَانَةِ مُسْتَحِقّاً فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِّنَا مِثْلَ هَؤُلاَءِ اَلْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ اَلْيَهُودِ اَلَّذِينَ ذَمَّهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ فُقَهَائِهِمْ - فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بَعْضَ فُقَهَاءِ اَلشِّيعَةِ لاَ جَمِيعَهُمْ فَأَمَّا مَنْ رَكِبَ مِنَ اَلْقَبَائِحِ وَ اَلْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ فَسَقَةِ فُقَهَاءِ اَلْعَامَّةِ فَلاَ تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لاَ كَرَامَةَ وَ إِنَّمَا كَثُرَ اَلتَّخْلِيطُ فِيمَا يُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ لِذَلِكَ لِأَنَّ اَلْفَسَقَةَ يَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَيُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ يَضَعُونَ اَلْأَشْيَاءَ عَلَى غَيْرِ وُجُوهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرِينَ يَتَعَمَّدُونَ اَلْكَذِبَ عَلَيْنَا لِيَجُرُّوا مِنْ عَرَضِ اَلدُّنْيَا مَا هُوَ زَادُهُمْ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ وَ مِنْهُمْ قَوْمٌ نُصَّابٌ لاَ يَقْدِرُونَ عَلَى اَلْقَدَحِ فِينَا فَيَتَعَلَّمُونَ بَعْضَ عُلُومِنَا اَلصَّحِيحَةِ فَيَتَوَجَّهُونَ بِهِ عِنْدَ شِيعَتِنَا وَ يَنْتَقِصُونَ بِنَا عِنْدَ نُصَّابِنَا ثُمَّ يُضِيفُونَ إِلَيْهِ أَضْعَافَهُ وَ أَضْعَافَ أَضْعَافِهِ مِنَ اَلْأَكَاذِيبِ عَلَيْنَااَلَّتِي نَحْنُ بُرَآءُ مِنْهَا فَيَقْبَلُهُ اَلْمُسْتَسْلِمُونَ مِنْ شِيعَتِنَا عَلَى أَنَّهُ مِنْ عُلُومِنَا فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا مِنْ جَيْشِ يَزِيدَ عَلَيْهِ اَللَّعْنَةُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ يَسْلُبُونَهُمُ اَلْأَرْوَاحَ وَ اَلْأَمْوَالَ وَ هَؤُلاَءِ عُلَمَاءُ اَلسَّوْءِ اَلنَّاصِبُونَ اَلْمُتَشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ يُدْخِلُونَ اَلشَّكَّ وَ اَلشُّبْهَةَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا فَيُضِلُّونَهُمْ وَ يَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ اَلْحَقِّ اَلْمُصِيبِ لاَ جَرَمَ أَنَّ مَنْ عَلِمَ اَللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ هَؤُلاَءِ اَلْعَوَامِّ أَنَّهُ لاَ يُرِيدُ إِلاَّ صِيَانَةَ دِينِهِ وَ تَعْظِيمَ وَلِيِّهِ لَمْ يَتْرُكْهُ فِي يَدِ هَذَا اَلْمُتَلَبِّسِ اَلْكَافِرِ وَ لَكِنَّهُ يُقَيِّضُ لَهُ مُؤْمِناً يَقِفُ بِهِ عَلَى اَلصَّوَابِ ثُمَّ يُوَفِّقُهُ اَللَّهُ لِلْقَبُولِ مِنْهُ فَيَجْمَعُ اَللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ خَيْرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ يَجْمَعُ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُ لَعْنَ اَلدُّنْيَا وَ عَذَابَ اَلْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شِرَارُ عُلَمَاءِ أُمَّتِنَا اَلْمُضِلُّونَ عَنَّا اَلْقَاطِعُونَ لِلطُّرُقِ إِلَيْنَا اَلْمُسَمُّونَ أَضْدَادَنَا بِأَسْمَائِنَا اَلْمُلَقِّبُونَ أَنْدَادَنَا بِأَلْقَابِنَا يُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ لِلَّعْنِ مُسْتَحِقُّونَ وَ يَلْعَنُونَّا وَ نَحْنُ بِكَرَامَاتِ اَللَّهِ مَغْمُورُونَ وَ بِصَلَوَاتِ اَللَّهِ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِكَتِهِ اَلْمُقَرَّبِينَ عَلَيْنَا عَنْ صَلَوَاتِهِمْ عَلَيْنَا مُسْتَغْنُونَ ثُمَّ قَالَ قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ خَيْرُ خَلْقِ اَللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّةِ اَلْهُدَى وَ مَصَابِيحِ اَلدُّجَى قَالَ اَلْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا قِيلَ وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اَللَّهِ بَعْدَ إِبْلِيسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ وَ بَعْدَ اَلْمُتَسَمِّينَ بِأَسْمَائِكُمْ وَ بَعْدَ اَلْمُتَلَقِّبِينَ بِأَلْقَابِكُمْ وَ اَلْآخِذِينَ لِأَمْكِنَتِكُمْ وَ اَلْمُتَأَمِّرِينَ فِي مَمَالِكِكُمْ قَالَ اَلْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا هُمُ اَلْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِيلِ اَلْكَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ وَ فِيهِمْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أُولٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اَللّٰهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اَللاّٰعِنُونَ `إِلاَّ اَلَّذِينَ تٰابُوا اَلْآيَةَ .(بحارالانوار،ج2،ص86)
[حدیث/روایت] امام عسکری (ع): «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ»
أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ اَلطَّبْرِسِيُّ فِي اَلْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ اَلْكِتٰابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هٰذٰا مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ ، قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ اَلْيَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، إِذَا كَانَ هَؤُلاَءِ اَلْعَوَامُّ مِنَ اَلْيَهُودِ لاَ يَعْرِفُونَ اَلْكِتَابَ إِلاَّ بِمَا يَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَكَيْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِيدِهِمْ وَ اَلْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ اَلْيَهُودِ إِلاَّ كَعَوَامِّنَا يُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ: فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَيْنَ عَوَامِّنَا وَ عَوَامِّ اَلْيَهُودِ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِيَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَيْثُ اَلاِسْتِوَاءِ فَإِنَّ اَللَّهَ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِيدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ كَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَيْثُ اِفْتَرَقُوا فَإِنَّ عَوَامَّ اَلْيَهُودِ ، كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ اَلصِّرَاحِ وَ أَكْلِ اَلْحَرَامِ وَ اَلرِّشَا وَ تَغْيِيرِ اَلْأَحْكَامِ وَ اُضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ فَاسِقٌ لاَ يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَلَى اَلْوَسَائِطِ بَيْنَ اَلْخَلْقِ وَ بَيْنَ اَللَّهِ فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ وَ كَذَلِكَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ اَلْفِسْقَ اَلظَّاهِرَ وَ اَلْعَصَبِيَّةَ اَلشَّدِيدَةَ وَ اَلتَّكَالُبَ عَلَى اَلدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلاَءِ فَهُوَ مِثْلُ اَلْيَهُودِ اَلَّذِينَ ذَمَّهُمُ اَللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بَعْضَ فُقَهَاءِ اَلشِّيعَةِ لاَ كُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَكِبَ مِنَ اَلْقَبَائِحِ وَ اَلْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ عُلَمَاءِ اَلْعَامَّةِ ، فَلاَ تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لاَ كَرَامَةَ وَ إِنَّمَا كَثُرَ اَلتَّخْلِيطُ فِيمَا يُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ لِذَلِكَ لِأَنَّ اَلْفَسَقَةَ يَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَيُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ يَضَعُونَ اَلْأَشْيَاءَ عَلَى غَيْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ يَتَعَمَّدُونَ اَلْكَذِبَ عَلَيْنَا اَلْحَدِيثَ .
وَ أَوْرَدَهُ اَلْعَسْكَرِيُّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي تَفْسِيرِهِ .(وسائل الشیعه ، ج27،ص131)
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع): «خدا به هیچ امتی که دچار تفرقه بودند، هیچ وقت خیر نداد؛ نه در گذشتگان و نه در آیندگان»
(نهجالبلاغه ،خ176)
[آیه قرآن] سوره انعام، آیه ۲۱ — «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا»
[آیه قرآن] سوره مریم، آیات ۸۸ تا ۹۱ — «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا * لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا * تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا * أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدًا»
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۶ — «فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ»
[آیه قرآن] سوره نحل، آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ — «وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ * مَتَاعٌ قَلِیلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»
[داستان/حکایت تاریخی] علامه طباطبایی میفرماید که هرچیزی که در دین نیست اگر به عنوان جزئی از دین آورده شود، افترا بر خداست، حتی اگر مستقیماً به خدا نسبت داده نشود.
( علامه طباطبایی در جلد ۱۲ المیزان، صفحه ۳۶۵)
[آیه قرآن] سوره احزاب، آیه ۵۹ — «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»
[داستان/حکایت تاریخی] خلیفه دوم برای آتش زدن خانه حضرت زهرا (س) اقدام کرد و آن را راهی برای حفظ دین پدر ایشان (پیامبر ص) توصیف نمود.
https://fa.wikishia.net/view/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87_%D9%87%D8%AC%D9%88%D9%85_%D8%A8%D9%87_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87(%D8%B3)
[داستان/حکایت تاریخی] در ماجرای سقیفه، عدهای با ادعای دلسوزی برای امت و جلوگیری از تفرقه، برخلاف دستور صریح پیامبر (ص) مبنی بر جانشینی امام علی (ع) عمل کردند
https://fa.wikishia.net/w/index.php?title=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87_%D8%B3%D9%82%DB%8C%D9%81%D9%87_%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87
[حدیث/روایت] امام صادق (ع): در روز قیامت منادی ندا میدهد چشمها را ببندید و سرها را پایین بیندازید تا فاطمه (س) عبور کند. ایشان در موقفی شریف میایستد، پیراهن خونین حسین (ع) را در دست میگیرد و میگوید: «پروردگارا! این پیراهن فرزندم است و تو میدانی با او چه کردند.» ندا میآید: «ای فاطمه، امروز رضایت تو را میخواهم.» حضرت میفرماید: «پروردگارا! انتقام مرا از قاتل او بگیر»
( امالی شیخ مفید، جلد ۱)
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات دوست داشتنی ترین فریاد
جلسه چهارم
دوست داشتنی ترین فریاد
جلسه اول
دوست داشتنی ترین فریاد
در حال بارگذاری نظرات...