تبدیل عید غدیر به دههای از جشن و یاد فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
اهمیت ذکر فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) بهعنوان عبادت
جایگاه بینظیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در عالم خلقت
حضور ملائکه در مجالس ذکر فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
برکات و اثرگذاری مجالس فضیلت بر حاجات و محبت اهل بیت
نقل مناقب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از منابع اهل سنت
تبیین نقش اهل بیت (علیهمالسلام) در قیامت؛ از حوض کوثر تا بهشت
سیب بهشتی و رمز ارتباط ویژه با امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)
معرفی ۱۲ منقبت نورانی در فضیلت امیرالمؤمنین و اهل بیت (علیهمالسلام)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری.
این ایام، ایامی بسیار با برکت و اعیاد بزرگی است. بزرگترین عید عالم، عید غدیر خم است که در شرفش هستیم. خیلی خوب است که روز را منحصر در خود روز عید غدیر نکنیم و ایام قبل و بعدش را هم همینطور معاملهٔ عید کنیم و به عنوان ایام عید یاد کنیم. همانطور که برای مراسماتی مثل عاشورا دهه میگیریم، برای عید غدیر هم دهه باشد. همین قربان تا غدیر را – حتی تا دو روز مانده به غدیر – دهه بگیریم؛ دههٔ جشن میشود. خصوصاً در این دهه، فضایل امیرالمؤمنین، از مقامات امیرالمؤمنین، از امامت، از ولایت بحث بکنیم، بگوییم و یادآوری بکنیم. همانطور که در دههٔ عاشورا ذکر مظلومیت اهل بیت را داریم و نمیگذاریم این مظلومیت فراموش شود، این دههٔ عید غدیر هم دههٔ ذکر فضائل اهل بیت باشد، مقامات اهل بیت، مقام امامت، مقام ولایت؛ مقام بسیار بالا. فضایل خصوصاً امیرالمؤمنین علیهالسلام که در روایت دارد: «ذِکرُ علیٍّ عِبادةٌ»؛ یاد امیرالمؤمنین عبادت است. همین که انسان به امیرالمؤمنین فکر بکند، چیزی از امیرالمؤمنین بگوید، فضیلتی از فضایل او را گفتن، کفارهٔ گناهان زبان است؛ شنیدن فضیلت او، کفارهٔ گناهان گوش؛ دیدن و خواندن فضایل او، کفارهٔ گناهان چشم؛ نوشتن فضایل او، کفارهٔ گناهان دست است؛ و تا وقتی که آن نوشته پابرجا باشد، ملائکه برای کسی که فضیلتی از فضایل امیرالمؤمنین را نوشته، استغفار میکنند.
خب، دیگر از امیرالمؤمنین بهتر که ما نداریم. خدا رحمت کند مرحوم آیتالله کوهستانی را که در حرم مدفوناند. ایشان میفرمودند: «خدا یک علی داشت، الحمدلله آن هم امام ماست.» گل سرسبد عالم، امیرالمؤمنین – ارواحنا فداه – مانند او از ازل تا ابد نیامده و نخواهد آمد؛ یک شخصیت بینظیر، شخصیتی استثنایی که همهٔ عالم به فدای غبار نعلین قنبر.
در روایت داریم: وقتی جایی کسانی جمع میشوند، ملائکهای در آسمان هستند که گشت میزنند و دنبال مجلسی میگردند که فضائل امیرالمؤمنین در آن یاد شود. همین که میبینند اسم امیرالمؤمنین [برده شد و] فضیلتی از امیرالمؤمنین دارد مطرح میشود، خودشان را به مجلس میرسانند و شرکت میکنند. بعد، در روایت است که وقتی [به آسمان] بالا میروند، ملائکه آنها را میبینند و متوجه میشوند که بوی خوشی دارند. به اینها میگویند: «شما کجا بودید که اینقدر معطرید؟» میگویند: «ما جایی بودیم که ذکر فضایل امیرالمؤمنین میشد.» اینها میگویند: «ما را هم با خودتان ببرید، ما میخواهیم نور بگیریم.» وقتی مجلس تمام شده، اینها پر و بالشان را به در و دیوار میزنند که از در و دیوار آن مجلس عطر بگیرند. آنهایی که این روایت را خواندهاند، میدانند که چقدر فضیلت دارد.
خب، بین ما مجلس روضه هست، مجلس ختم صلوات هم هست که این دو تا مجلس بسیار عالی است. مجلس فضیلت هم باید باشد، باب بکنیم بین خودمان. خانمها که حاجت میخواهند بگیرند – سلام علیکم – معمولاً ختم انعام و اینها میگیرند، سفرهٔ حضرت ابوالفضل یا سفرهٔ حضرت رقیه پهن میکنند؛ خب چه اشکال دارد سفره یا مجلسی را – بگوییم مجلس ذکر فضائل – برگزار کنند؟ یک کسی بیاید نیم ساعت یا یک ساعت از فضایل اهل بیت بگوید، از فضایل امیرالمؤمنین [بگوید]؛ چه بسا این، حاجت را بهتر برساند، بیشتر برساند و رسانندهتر باشد. برکات این مجلسی که در آن فضایل اهل بیت گفته میشود، شاید با هیچ مجلسی قابل مقایسه نباشد؛ چرا که وقتی ما دور هم جمع میشویم [و] از فضایل اهل بیت میگوییم، محبتمان نسبت به امیرالمؤمنین و اهل بیت بیشتر میشود. در عالم هیچ چیزی گرانبهاتر، ارزشمندتر و قیمتیتر از محبت امیرالمؤمنین نیست. وقتی ما دور هم جمع شدیم و چند کلمه صحبت شد، علاقهمان به اهل بیت بیشتر شد، محبتمان بیشتر شد؛ آنی که به درد قبر و قیامت میخورد، همین محبت است. این چطور حاصل میشود؟ همین که دور هم جمع میشویم و از فضایل اینها میگوییم، این علاقهٔ ما را بیشتر میکند. و خیلی وقتها هم میتوانیم با کسانی که در این فضا نیستند و ارادت آنچنانی به اهل بیت ندارند، [صحبت کنیم.] خود همین گفتن [فضایل] باعث میشود که ارادت پیدا کنند؛ [باید] این فضایل را برای آنها [بازگو کنیم].
این چند جلسهای که ما خدمت عزیزان هستیم، بنا داریم انشاءالله در هر جلسهای فقط فضایل امیرالمؤمنین را بگوییم و هیچ حرف دیگری هم نزنیم. روایات و فرمایشاتی که دربارهٔ امیرالمؤمنین هست، در فضیلت ایشان، اینها را میخوانیم. یک کتابی است از مرحوم جناب ابن شاذان – چون از بزرگان شیعه است – یک کتابی دارند: «صد منقبت از مناقب امیرالمؤمنین و ائمه». ایشان صد منقبت از مناقب اهل بیت را از منابع اهل سنت جمع کردهاند. تکتک این صد [منقبت] در منابع اهل سنت آمده و خود اهل سنت اینها را نقل کردهاند. ایشان از بزرگان و از شخصیتهایی هستند که در موردشان هیچ بحثی نیست [و] بسیار محترم و بسیار معتبرند. کتاب ایشان کتابی بسیار معتبر است، عرض کردم، خصوصاً اینکه روایات را در فضیلت امیرالمؤمنین و اهل بیت، از خود برادران اهل سنت آورده است. انشاءالله این مجلسمان را فقط به ذکر فضایل امیرالمؤمنین و نیت کنیم، همهٔ ما انشاءالله اگر کسی حاجت مادی دارد، بالاتر از آن، حاجات معنوی داریم: قرب الی الله، بقاء الله، محبت خدا و اهل بیت، معرفت خدا و اهل بیت، درجات بالای معنویت. همهٔ اینها را قصد بکنیم در این مجالس؛ مجالس ذکر فضایل امیرالمؤمنین. وفور نعمت و وفور برکات [بر این مجالس] میبارد. نعمت و برکت بر این مجالس میبارد و عنایت میشود. خیلی باب عنایت باز است در این مجالس، اهل بیت خیلی توجه میکنند. عید عنایت [است]. انشاءالله در این مجلس با نیت بنشینیم و هر کسی در منزل خودش، برای خانوادهٔ خودش، برای دوستان، در این ایامِ عید غدیر، در شبکههای اجتماعی – تلگرام و اینها – اینها را بنویسیم و بفرستیم تا دیگران هم بخوانند؛ عشقشان به امیرالمؤمنین و اهل بیت بیشتر شود، معرفتشان بیشتر شود. بدانیم چه نعمتی را خدا به ما داده است؛ که در روز عید غدیر فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ من امروز نعمت را بر شما تمام کردم. دیگر خدا از این نعمت بالاتر ندارد. در این عالم، از [نعمت] امیرالمؤمنین و ولایت امیرالمؤمنین، بالاترین نعمت [وجود ندارد]. همهٔ نعمات در برابر این نعمت، صفر است؛ هیچ [است]. نعمت هدایت، نعمت اینکه انسان را به سمت خدا سیر دهند، این حضرات معصوم، گنجینههای بیپایان [هستند]. آشنا بشویم با این اهل بیت و بدانیم که کیستند، چه مقاماتی دارند؛ تا همان حدی که میتوانیم، تلاشمان را بکنیم برای شناخت [ایشان].
**منقبت اول**
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «انا سید الاولین و الآخرین»؛ من سید اولین و سید آخرینم. از اول عالم تا آخر عالم، هر کس که بیاید، منِ رسولالله سید او هستم؛ [بر] او برتری دارم، فضیلت دارم. «و انت یا علی سید الخلائق بعدی»؛ و تو ای علی، سید خلایق بعد از منی. بعد از من کیست که سید خلایق باشد؟ اول من [بودم،] بعد [از آن، تو بر] همهٔ عالم برتری داری. «و اولنا کآخرنا و آخرنا کاولنا»؛ و اول ما مثل آخر ماست و آخر ما مثل اول ماست. همهٔ این ذوات مقدسه، یک حقیقتاند، یک چیزند، نور واحدند. اولشان مثل آخرشان معصوم است؛ معصوم اول با معصوم چهاردهم فرقی ندارد، معصوم چهاردهم با معصوم اول فرقی ندارد؛ همهٔ آنها یک نورند. البته تفاوتهایی دارند، ولی در آن اصلِ مقام ولایت و امامت و هدایت به سمت [خداوند] و نورانیت، بین این حضرات تفاوتی نیست. تفاوتهای اندکی هست به حسب شرایط مختلفی که برایشان پیش میآمده است. خب، پیغمبر اکرم در درجهٔ اولاند. امیرالمؤمنین بعد ایشان. پنج تن در رتبهٔ اولاند؛ [بلکه] همهٔ ۱۴ معصوم در رتبهبندی اول [هستند]. پنج تن، بعد از پنج تن، امام زمان – ارواحنا فداه – و بعد سایر معصومین. این درجهبندیای است که در روایات ما [آمده است]. ولی همهٔ آنها یک نورند، همهٔ آنها یک حقیقتاند. بلاتشبیه، مثل این میماند که بگوییم – تشبیه، تشبیه نارسی است، تشبیه ناقصی است – مثل این میماند که بگوییم در این ساختمان پزشکان، مثلاً ۱۰ تا دندانپزشک هستند. همهٔ اینها معتبرند، همهٔ اینها دندان شما را خوب میکنند. حالا یکی ماهرتر است، یکی تجربهاش بیشتر است، یکی ۳۰ سال کار کرده، یکی ۲۰ سال کار کرده. تفاوتشان کم است. حالا آنی که ۳۰ سال [کار کرده]، بله، خب آن یک درجه بالاتر است. ولی در اصل اینکه همه مدرک دارند، همه بر حقاند، همه شایستگی دارند، همه توانش را دارند، ۱۴ معصوم در اصل امامت، ولایت، خلافت خدا، اینکه بندگان را ببرند و به خدای متعال برسانند، بین هیچ کدام از این ۱۴ ذات پاک تفاوتی [نیست]. تفاوت توی مقامات ظاهریشان [است؛] حالا کسی بیشتر عبادت کرده، یک کسی بیشتر زجر کشیده. [اینها] تفاوتهاست.
**منقبت دوم**
پیغمبر اکرم فرمودند: «ان علی بن ابی طالب افضل خلق الله تعالی غیری»؛ بالاترین مخلوق خدا – غیر از من – علی بن ابیطالب است. یعنی اول من [هستم،] بعد علی. «والحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة»؛ حسن و حسین هم سید جوانان بهشتاند. در بهشت خب همه البته جواناند؛ سید یعنی در بین اینها میدرخشند. ولی باز اصل مقام و اصل برتری با پیغمبر و امیرالمؤمنین [است]. امام حسن و امام حسین سید جوانان بهشت هستند، ولی «و ابوهما خیر منهما»؛ و پدر این دو بزرگوار از این دو بزرگوار بهتر است، بالاتر. علی امیرالمؤمنین از حسن و حسین هم بالاتر [است]. «و ان فاطمة سیدة نساء العالمین»؛ همسر امیرالمؤمنین، حضرت زهرا سلاماللهعلیها، سرور زنان [هستند]. حسن و حسین سرور جواناناند، فاطمه زهرا سرور زناناند، [و] پیغمبر و علی سرور تمام مخلوقاتاند.
**منقبت [دوم – ادامه روایت]**
[حضرت فرمودند:] «و ان علیاً خَطَبَنِی فاطمة، فلو وجدت خيراً من علي لمزوجها من علي»؛ و اینکه علی، از منِ پیغمبر، خواستگاریِ فاطمه را کرد. [حضرت فرمودند:] «اگر برای فاطمه کسی بهتر از علی مییافتم، او را به علی نمیدادم.» یعنی در عالم بالاتر از علی نبود که صلاحیت داشته باشد برای همسری فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
**منقبت سوم**
باز از پیغمبر اکرم [روایت شده است]. بیشتر این روایات از پیغمبر اکرم [است]. «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: سُمِّیَ الحسنُ حسناً لِأَنَّ بِاِحسانِ اللهِ قامت السماواتُ و الارضُ. و الحسنُ مُشتَقٌّ من الاحسان. و علیٌ و الحسنُ اسمانِ من اسماء الله تعالی.»
[ترجمه:] پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «حسن، حسن نامیده شد به خاطر اینکه با احسان خدا آسمانها و زمین برپا شد. و اسم حسن از احسان مشتق شده است. و علی و حسن، دو اسم از اسامی خداوند متعال هستند.»
[ادامه توضیح:] «و الحسینُ حسنٌ صغیرٌ» (حسین، کوچکِ حسن است). چرا به امام حسن علیهالسلام گفتند حسن؟ به خاطر اینکه با احسان خدا بود که آسمانها و زمین بنا شد و سرپا ایستاد؛ و اسم حسن از احسان گرفته شده است – احسانِ خدا. خدا احسان کرد به مخلوقین که مخلوقین را خلق کرد، عالم را خلق کرد، خورشید و ماه و زمین و آسمان و اینها را خلق کرد. [پس] حسن از احسان گرفته شده است. حسین هم کوچکِ حسن است، یعنی «حسن کوچک»؛ به آن «مصغر» میگویند. «حسن کوچک» را میگویند حسین.
از بین این اسامی، حسن و علی از اسماء خداست. از بین اهل بیت، اسامیای که خدا هم این اسم را دارد، اسم حسن و علی است. یعنی ما مثلاً نمیتوانیم به خدا بگوییم «یا جعفر»، نمیتوانیم به خدا بگوییم «یا حسین»، ولی به خدا [میتوانیم بگوییم] «یا علی، یا علی و یا عظیم، یا غفور و یا رحیم». دیدید در دعاها داریم: «یا حسن» [و] «حم». اسم حسن و اسم علی، اسامیای است که خدا را هم با این اسم میتوانیم صدا بزنیم، ولی سایر اسامی را مثلاً نمیتوانیم بگوییم «یا احمد» یا «یا زهرا»؛ نمیشود. این اسامی فرق میکند. پس این دو تا اسم یک امتیاز ویژهای دارد: اسم حسن و اسم علی.
**منقبت چهارم**
پیغمبر اکرم فرمودند: «بی انذرتم و به علی بن ابی طالب اهتدیتم.» با من انذار شدید و با علی بن ابیطالب هدایت شدید. چقدر زیبا! انذار شما با من بود، هدایت شما با علی. یعنی آنی که دستتان را میگیرد و میبرد، امیرالمؤمنین است. لذا اولیای خدا میفرمودند: «نمیشود سلوک الی الله کرد مگر با توسل به علی بن ابیطالب.» یک برنامهٔ ثابت و منظم [برای] انسان [که] توسل به امیرالمؤمنین داشته باشد. توجه بزرگان در زیارت امیرالمؤمنین در نجف [این است]. عالمی داشتم [که میفرمود]: در محضر امیرالمؤمنین هر چه خبر هست، آنجا [ست]؛ دریا آنجاست، کاسهها پر میشود، برکات نازل میشود. هدایت با امیرالمؤمنین [است]. بعد این آیه را خواندند، پیغمبر اکرم: «انما انت منظر و لکل قوم هاد»؛ پیغمبر، تو فقط مُنْذِر هستی و هر قومی [هم] هدایتکنندهای دارد. خب، پیغمبر مُنْذِر بودند؛ هدایتکنندهٔ امتشان هم کی بودند؟ امیرالمؤمنین. [اما] امام حسن و امام حسین چطور؟ پس انذار با پیغمبر [بود]، هدایت با امیرالمؤمنین. امام حسن و امام حسین چطور [بودند]؟
«بالحسن اعطیتم الاحسان»؛ به واسطهٔ امام حسن احسان به شما داده میشود. اینکه میگوییم «کریم اهل بیت» برای همین است؛ احسان، عنایت و برکات الهی به واسطهٔ امام حسن علیهالسلام [به ما میرسد]. «و بالحسین تُسعَدون»؛ و به [واسطهٔ] حسین سعادتمند میشوید. عاقبتبخیری و عاقبتبشری هم به واسطهٔ امام حسین است. هر کس رابطهاش با امام حسین خوب باشد، عاقبتبهخیر است. هر کس رابطهاش با امام حسین بد باشد، عاقبتبهشر [است]. «و ان الحسین باب من ابواب الجنة»؛ و همانا حسین دری از درهای بهشت است. «من آذاه حرم الله علیه رائحة الجنة»؛ هر کس با اباعبدالله الحسین دشمنی داشته باشد، خدا بوی بهشت را بر او حرام میکند؛ نه تنها وارد بهشت نمیشود، بویی از بهشت هم به مشامش نمیرسد.
**منقبت پنجم**
حالا اگر بشود روزی ده منقبت بخوانیم، در ۱۰ جلسه تمام میشود. ولی خب، اگر بیشتر بخوانیم، روزی مثلاً ۱۵ تا بخوانیم، جلسات کمتری [خواهیم داشت]. حالا فعلاً چهار تا خواندیم؛ منقبت پنجم، ببینیم چقدر میرسیم. این روایت، روایت بسیار زیبایی است. در ورودی ضریح امام رضا علیهالسلام این روایت را دورِ در نوشتهاند. خیلی روایت، روایت شریفی است و خیلی زیباست. انشاءالله عزیزان توجه داشته باشند، روایت بسیار زیباست. پیغمبر اکرم فرمودند: در مورد قیامت، هر کدام از اهل بیت، در قیامت، کارشان [این است:]
«انا واردکم علی الحوض»؛ من شما را بر حوض [کوثر] وارد میکنم. یعنی شما وقتی بر حوض کوثر وارد شدید، من را میبینید.
«و انت یا علی الساقی»؛ خب، کنار حوض کوثر ساقی کوثر، امیرالمؤمنین [است]. کی از این شراب کوثر میدهد به ما؟ انشاءالله اگر بهشتی شویم [و] سر سالم به گور ببریم؛ انشاءالله اگر با ایمان رفتیم، با ولایت امیرالمؤمنین رفتیم، در قیامت کی به ما شراب بهشتی میدهد از حوض کوثر؟
«و الحسن الزائد»؛ کی ما را جلو میبرد؟ میخواهیم برویم به سمت حوض کوثر، کی جلوتر دارد میرود که ما پشت سرش بیاییم؟ امام حسن علیهالسلام.
«و الحسین العامل»؛ یکی جلوتر میرود، یکی هم امر میکند؛ بغل ما که ایستاده، مأمور مراقب ماست؛ [که] از صف بیرون نزنی، برنگردی، راه اشتباه نروی. کنار ما هی به ما خط میدهد. عامر کیست؟ امام حسین علیهالسلام.
«و علی بن الحسین القائد» (اینجا آمده بود الفارب، قائد درست است)؛ کی اینها را میبرد؟ در واقع جمع میکند، گروه گروه میبرد. جمع کردن اینها برای اینکه اینها را گروه گروه ببرد، با امام سجاد علیهالسلام است.
«و محمد بن علی الناشر»؛ از هم پخش بشوند، پخش میکند اینها را. اصلاً جمع [کردنشان] با امام سجاد علیهالسلام است، پخش [کردنشان] با کیست؟ با امام باقر علیهالسلام.
«و جعفر بن محمد السائق»؛ یک نفر از جلو باید برود؛ کاروانها که میخواهد برود، یک نفر جلو مراقب کاروان است، یک نفر پشت مراقب کاروان. آنی که از پشت، مراقب این کاروان است – که این کاروان برود – از پشت دارد اینها را سوق میدهد، آن کیست؟ امام صادق علیهالسلام.
«و موسی بن جعفر المحصی للمحبین»؛ یک کسی باید تعداد محبین را داشته باشد، لیست دستش باشد؛ اینها کم و زیاد نشوند. لیست دست کیست؟ چه کسی است که اینها را میشمارد؟ امام کاظم علیهالسلام. «محصی محبین و المبغضین»؛ که دوستان و دشمنان را امام کاظم علیهالسلام لیستشان را دارد.
«و قامع المنافقین»؛ منافقین را هم پس میزند، میاندازد بیرون؛ ادعای دوستی داشته ولی در باطن دوست نداشته [اند]. [این کار] امام کاظم علیهالسلام [است].
حالا آقامون علی بن موسی الرضا در قیامت؟ «و علی بن موسی المزین للمؤمنین»؛ کی ما را آراسته میکند؟ به سر و وضع ما میرسد؟ امام رضا علیهالسلام در قیامت. آنی که به سر و وضع ما میرسد، مرتبمان میکند؛ میخواهیم برویم ملاقات خدا و میخواهیم برویم ملاقات رسولالله. کنار کی مرتب میکند ما را؟ آراسته میکند ما را؟ علی بن موسی الرضا [علیهالسلام].
«و محمد بن علی منزل اهل الجنة فی درجاتهم»؛ امام جواد علیهالسلام چه میکنند؟ حالا از کنار حوض کوثر که آمدیم بیرون، بعد از اینها که تمام شده، از کنار حوض کوثر آمدیم به سمت بهشت و منزل خودمان که میخواهیم برویم. امام جواد ما را میبرند به سمت منزل؛ آنجا تحویل میگیرند، به سمت منزل [میبرند] و در منزل خودش جا به آنها میدهند.
«و علی بن محمد خطیب شیعتهم»؛ حالا اینها رفتند و به منزل رسیدند، همسرانی میخواهند، همسران بهشتی. کی خواستگاری میکند برایشان از همسران [بهشتی]؟ امام هادی علیهالسلام. به امام هادی [مربوط است] خواستگاری و «مزوجهم الحور»؛ این همسر را به ازدواج او درمیآورد.
«و الحسن بن علی سراج اهل الجنة یستضیئون به»؛ حالا امام عسکری کجایند؟ چقدر این روایت عجیب است! امام عسکری چراغ بهشتیان است، بهشت با نور امام عسکری روشن است.
آقامون امام زمان چطور؟ اینجا دارد که در مورد امام [زمان]: به خاطر شفاعت مهدیِ فاطمه، آن روز قیامت، شفاعت با اوست. به واسطهٔ او بود که [این] حسینیان توانستند بیایند، رد بشوند از این مرحله که بخواهند بروند سمت کوثر و پذیرایی بشوند و از آنجا [به سمت] بهشت. [گاهی این مسئله باعث] ناراحتی [میشود که تنها] «لا یشفعون إلا لمن أذن الله له» (و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خدا به او اجازه داده باشد). و کسی شفاعت میکند که خدا بهش اجازه داده باشد و خدا از او راضی باشد؛ که او امام زمان است – ارواحنا فداه. او شفاعت میکند [در] روز [قیامت].
خیلی این احادیث بسیار زیباست و خیلی هم کم شنیدهایم اینها را. دل انسان را جلا میدهد، قلب انسان را روشن میکند، امید میدهد به انسان. [داشتن] یک همچین اهل بیت کریمی را انشاءالله دربر داریم. بعد از مرگ، همچون امامان مهربان و رئوف، اینقدر دلسوز، قیم، پناه ما، غمخوار، پشت [و] کمک ما، یار ما. انشاءالله آن طرف [هم همینطور باشد]. خب، ما احادیث را میخوانیم وگرنه جا داشت هر کدام از اینها را در موردش بیشتر صحبت بشود.
**منقبت ششم**
پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند: این هم شبیه حدیث قبلی است؛ تفاوتهای کوچکی با هم دارد.
«یا علی، انا نذیر امتی و انت هادیها.» علی جان، من امتم را انذار میدهم، تو هدایت [میکنی].
«والحسن قائدها»؛ رهبر کیست؟ کی جلوتر میبرد اینها را؟ جلو ایستاده و همه پشت سرش [میآیند؟] حسن، امام حسن علیهالسلام.
«والحسین سائقها»؛ کی از پشت سر اینها را میبرد؟ هل میدهد؟ سوق میدهد؟ امام حسین علیهالسلام.
«و علی بن الحسین جامعها»؛ جمع میکند دور هم [را] امام سجاد علیهالسلام.
«و محمد بن علی عارفها»؛ کی نسبت به اینها شناخت دارد؟ این امت را با همهٔ جزئیاتش میشناسد، افراد را میشناسد؟ امام باقر علیهالسلام.
«و جعفر بن محمد کاتبها»؛ امام صادق علیهالسلام.
«و موسی بن جعفر محصيها»؛ [که] اینها را میشمارد [و] ببیند افراد، آنهایی که باید حاضر باشند، حاضرند؟ امام کاظم علیهالسلام.
«و علی بن موسی الرضا عبورها و منجیها»؛ کی اینها را عبور میدهد و نجات میدهد؟ امام رضا علیهالسلام.
«و المبغضيها و مدنی المؤمنین»؛ آنهایی که بغض در دل دارند را میزند کنار. امام رضا علیهالسلام. آنهایی که محبت در دل دارند را نزدیکشان میکند. هر [کس] ذرهای ایمان، محبت و علاقه در وجودش باشد، امام رضا علیهالسلام او را جلب میکند. واسهٔ همین، کبوتران حرمش هستند. [او] جلب میکند هر کسی را که ذرهای ایمان و محبت و علاقه در وجودش باشد.
«و محمد بن علی قائمها و ساقیها»؛ کی بالا سر اینهاست [و] در اینها نظارت دارد؟ امام جواد علیهالسلام. و اینها را پیش میبرد.
«و علی بن محمد حافظها و ولیها»؛ کی اینها را میپوشاند؟ بر اینها مراقبت میکند؟ میپوشاند اینها را؟ امام هادی علیهالسلام. و «عالمها»؛ عالمِ اینهاست [و] نسبت به اینها آگاهی دارد.
خب، امام عسکری چطور؟ «و الحسن بن علی منادیها و معطیها»؛ امام عسکری علیهالسلام اینها را صدا میزند و به اینها عطا میکند.
امام زمان چطور؟ «و القائم ساقیها و ساعیها بید أبی سید الأكبر» (ساعی و ساقی آنها به دست سید بزرگتر). ساقی امام زمان [است]. ساقی کوثر هم امیرالمؤمنین است، هم امام زمان. [پس] سقایت با امام زمان [است]. انسان آن طرف در محضر این حضرات باشد؛ فقط دیدن اینها یک بار آدم اینها را ببیند، بس است. حالا فرض کنید تا ابد کسی در محضر این حضرات [باشد]. «ان فی ذالک لایات للمتوسمین.» ای بندگان خدا، این آیات برای کسانی است که توجه دارند و اهلش هستند؛ [بله،] آیات در این مسئله آیاتی بود.
**منقبت هفتم**
نکات زیبایی [دارد]. پیغمبر اکرم فرمودند: «ان الله تعالی لما خلق السماوات و الارض دعاهن فاجبن.» خدای متعال وقتی آسمانها و زمین را خلق کرد، آسمانها و زمین را صدا زد و آنها اجابت کردند؛ به سمت خدا [آمدند]. «ثم عرض علیهن نبوتی و ولایة علی بن ابی طالب.» خدای متعال نبوت من و ولایت علی را بر آسمانها و زمین عرضه کرد. «فقبلنها.» اینها قبول کردند، پذیرفتند؛ آسمانها و زمین ولایت امیرالمؤمنین و نبوت پیامبر را. «ثم خلق الخلق و الیٰنا اَمَرَ الدّینَ»؛ بعد که مخلوقات را آفرید، امر دین را به ما واگذاشت. «فَسَعیدُ مَن سَعِدَ بِنا»؛ هر که عاقبتبهخیر بشود، به واسطهٔ ما اهل بیت عاقبتبهخیر میشود. «و شقیُّ من شقیٰ بِنا»؛ هر که هم عاقبتبهشر بشود، به واسطهٔ این بوده که حرف ما را گوش نداده، با ما مخالفت کرده یا علاقهٔ ما را نداشته و عاقبتبهشر شده است. «نحن المحلّون لحلاله و المحرّمون لحرامه.» حلال و حرام خدا با ماست؛ ماییم که تعیین میکنیم چه چیزی حلال باشد.
**منقبت هشتم**
ابن عباس میگوید: من یک روزی خدمت پیغمبر اکرم بودم. علی و فاطمه و حسن و حسین دور پیغمبر بودند. جبرئیل نازل [شد] و معه تفاح [بود]؛ یک سیبی از بهشت آورده. «فَحَیَّا بِهِ النَّبِیَّ»؛ آن را به پیغمبر اکرم داد. پیغمبر گرفتند. «وَ حَیَّا بِهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ»؛ پیغمبر آن را به علی بن ابیطالب دادند. «فَحَیَّا بِهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ و قَبَّلَهَا»؛ علی بن ابیطالب سیب را گرفت و بوسید. «وَ رَدَّهَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ»؛ بوسید و برگرداند به پیغمبر. «فَحَیَّا بِهَا رَسُولَ اللَّهِ»؛ پیغمبر گرفتند و «حَیَّا بِهِ الْحَسَنَ»؛ دوباره پیغمبر دادند به امام حسن علیهالسلام. «فَحَیَّا بِهِ الْحَسَنَ وَ قَبَّلَهُ»؛ امام حسن گرفتند، بوسیدند، برگرداندند به پیغمبر. پیغمبر دادند به امام حسین. امام حسین گرفتند، بوسیدند، برگرداندند به پیغمبر. پیغمبر گرفتند، دادند به فاطمه زهرا. فاطمه زهرا گرفتند، بوسیدند، برگرداندند به پیغمبر. پیغمبر دوباره دادند به امیرالمؤمنین علیهالسلام. وقتی که امیرالمؤمنین خواست سیب را برگرداند، «سَقَطَتِ التُّفَاحَةُ مِنْ بَیْنِ أَنَامِلِهِ»؛ سیب از بین دست امیرالمؤمنین افتاد زمین. «فَانْفَلَقَتْ نِصْفَیْنِ»؛ سیب دو نیم شد. «فَسَطَعَ مِنْهَا نُورٌ»؛ از این سیب که دو نیم شد، نوری بلند شد «حَتَّی بَلَغَ السَّمَاءَ الدُّنْیَا»؛ حتی به آسمان دنیا رسید. «فَإِذَا عَلَیْهَا سَطْرَانِ مَکْتُوبَانِ»؛ دیدند دو سطر نوشته شده بر این نورِ سیب – برای سیب دیدند دو خط نوشته شده بود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. تَحِیَّتِی مِنْ اللَّهِ تَعَالَی إِلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سِبْطَیْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمَانٌ لِمُحِبِّیهِمَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ النَّارِ». وسط سیب دو خط نوشته شده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. این تهیتی است از جانب خدا به [محمد مصطفی و] علی مرتضی و فاطمهٔ زهرا و حسن و حسین، دو سبط پیغمبر، و امان است برای کسانی که حسن و حسین را دوست بدارند در روز قیامت که از آتش نجات پیدا کنند.» بویِ سیبِ حسن و حسین، سیب اینه دیگر. اینی که امام حسین علیهالسلام در کربلا بوی سیب میدهد و آن ماجرای سیب معروف که گودی قتلگاه امام حسین علیهالسلام [است،] ماجرای سیب، ماجرای مفصلی [است و] ارتباط ویژهای دارد با امام حسن و امام حسین علیهالسلام.
**منقبت نهم**
پیغمبر اکرم فرمودند: «یا علی، انت امیرالمؤمنین و امام المتقین.» علی جان، تو امیرالمؤمنینی، امام متقینی. «یا علی، انت سید الوصیین و وارث علم النبیین و خیر الصدیقین و افضل السابقین.» علی جان، تو سید اوصیایی، وارث علم انبیا، بهترین صدیقین [و] از همه کسانی که سبقت گرفتند نسبت به خدا و پیغمبر، تو از همه اینها بالاتری. «یا علی، انت زوج سیدة نساء العالمین و خلیفة خیر المرسلین.» تو همسر برترین زنان عالمی، همسر فاطمهٔ زهرا و خلیفهٔ بهترین پیغمبران [هستی]. «یا علی، انت مولی المؤمنین بعدی و حجتی علی الناس اجمعین.» علی جان، تو مولای مؤمنینی، حجتی بعد از من بر مردم، بر همهٔ مردم. «استوجب الجنة من تولاک»؛ هر که ولایت تو را داشته باشد، مستحق بهشت است علی جان. «و استوجب النار من عاداک»؛ هر که با تو دشمن باشد، مستحق آتش [است].
علی جان، «و الذی بعثنی بالنبوة و اصطفانی علی جمیع البریة، لو ان عبداً عبد الله الف عام، ما قبل الله ذلک منه الا بولایتک و ولایة الائمة من بعدک»؛ قسم به کسی که من را پیغمبر کرد، قسم به کسی که من را نسبت به همهٔ مخلوقات ترجیح داد برای اینکه رسول او باشم، اگر هزار سال، صد هزار سال، هزار سال خدا را عبادت کند، خدا از او قبول نمیکند مگر به واسطهٔ ولایت تو و ولایت ائمهٔ بعد از تو. «و ان ولایتک لا تقبل الا بالبراءة من اعدائک و اعداء اولادی الذین من بعدک»؛ ولایت تو هم پذیرفته نمیشود مگر اینکه از دشمنان تو هم بیزار باشد، با دشمنان فرزندانم، دشمنان ائمهای که بعد از تو میآیند، از آنها بیزار باشد. «بذلک اخبرنی جبرئیل فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر.» این را جبرئیل به من خبر داد؛ حالا هر که میخواهد ایمان بیاورد، هر که میخواهد کافر باشد. [این] محور امیرالمؤمنین و اهل بیت [است].
**منقبت دهم**
ابن مسعود میگوید: من یک روزی خدمت رسول الله بودم و [پیامبر] قد اصحر [شده بودند]. حضرت در بیابان رفتند. دیدم نفس عمیقی کشیدم. گفتم: «یا رسول الله، چرا نفس عمیق کشیدید؟» حضرت فرمودند: «ابن مسعود، به من خبر دادند که من به زودی از دنیا میروم.» گفتم: «خب آقا جان، برای خودت خلیفه انتخاب کن.» حضرت فرمودند: «کی را انتخاب کنم؟» گفتم: «اینو اهل سنت نقل کردهاند ها، این روایت را اهل سنت نقل کردهاند.» ابن مسعود میگوید: «ابوبکر را برای خودتان خلیفه انتخاب کنید.» حضرت سکوت کردند، نفس عمیقی کشیدند. گفتم: «آقا جان، چرا نفس عمیق میکشید؟» دوباره فرمودند: «به من خبر مرگم دادند که من [به زودی] از دنیا میروم.» گفتم: «آقا، خلیفه انتخاب کنیم؛ عمر خطاب، عمر بن خطاب را انتخاب [کنید].» پس از سکوت کردن، نفس عمیقی کشیدند. دوباره گفتم: «آقا جان، فدایتان بشوم، چرا نفس عمیق میکشید؟» دوباره فرمودند: «به من خبر دادند از دنیا میروم.» گفتم: «خب آقا، خلیفه انتخاب کنیم.» فرمودند: «کی را انتخاب کنم؟» گفتم: «آقا، علی بن ابیطالب را انتخاب کنید.» اینی که گفتم، «فبکی و قال»؛ گریه کرد پیغمبر اکرم، آه کشید، فرمود: «ولن تفعلو!» (و هرگز این کار را نمیکنید!) آخه قبول نمیکنید. به خدا اگر حرفش را گوش بدهید، همهٔ شما را بهشتی میکند، ولی قبول نمیکنید، زیر بار [نمیروید]. «و ان خالفتموه لَیُحْبِطَنَّ اعمالکم»؛ ولی اگر حرفش را گوش ندهید، همهٔ اعمالتان از بین میرود. این هم منقبت دهم.
دو تا منقبت دیگر بخوانیم، روزی ۱۲ تا بخوانیم، کفایت میکند. [این] دو تا دیگر [را] بخوانی، تمام میشود.
**منقبت یازدهم**
[روایت] از پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین [که] فرمودند: «یا علی، اذا کان یوم القیامة، یأتیک علی نجیب من نور.» (برای تو شتری از نور میآورند) وقتی که روز قیامت میشود، [تو را] سوار بر یک شتر خیلی لاغر و سریع میکنند در روز قیامت، علی جان؛ که این شتر از نور است، همهٔ وجودش نور [است]، از جنس نور. «و علی رأسک تاج یضیء نوره علی اهل المحشر.» بر سر تو تاجی است، اینقدر نور این تاج زیاد است که ممکن است [چشم] مردم را در محشر، در صحرای محشر کور کند. «فیأتی النداء من عند الله: این خلیفة محمد رسول الله؟» از جانب خدا ندا میآید: «خلیفهٔ محمد رسول الله کجاست؟» تو آنجا صدا میزنی: «فتقول: ها انا یا علی!» تو میگویی: «منم، من خلیفه [ام].» «فینادی المنادی: من احبک فادخله الجنة و من عاداک فادخله النار بامر الملک الجبار.» منادی به تو میگوید: «هر که تو را دوست دارد، علی جان، دستش را بگیر و ببرش [به بهشت]؛ و هر که با تو دشمنی بود، بندازش در جهنم.» کی بهشتی باشد، کی جهنمی باشد، تو انتخاب میکنی، به امر ملک جبار، به امر خدای تبارک و تعالی. [در] روز قیامت تو معلوم میکنی کیا بهشتیاند یا جهنم. روایت آخر، منقبت دوازدهمی که امروز میخوانیم.
**منقبت دوازدهم**
ابوهریره میگوید: همهٔ اینهایی که خواندیم از منابع اهل سنت بود، همه را برادران اهل سنت ما نقل کردهاند. ابوهریره میگوید: خدمت پیغمبر بودم، علی بن ابیطالب وارد شد. «فقال النبی: یا اباهریرة، تدری من هذا؟» پیغمبر اکرم فرمود: «ابوهریره، میدانی این آقا کیست؟» گفتم: «نعم یا رسول الله، هذا علی بن ابی طالب.» گفتم: «بله آقا جان، میدانم این آقا کیست؛ علی بن ابیطالب است.» پیغمبر فرمودند: «میدانی کیست؟ «هذا کالبحر الزاخر»؛ این دریای جوشان است؛ «هو الشمس الطالعة»؛ این خورشید تابان است؛ «اصخی من الفرات»؛ کف سخاوتش از دریای فرات بیشتر است؛ کف دستش اینجور برای فقرا بازِ باز است؛ مثل کف دستی میماند که هر چه دارد روی دست گرفته، هر کی میخواهد میآید برمیدارد. سخاوت علی از فرات بیشتر است. «و أرحب قلباً من الدنیا»؛ دل او از دنیا بزرگتر است، از همهٔ عالم قلب او بزرگتر است. «فمن ابغضه فعلیه لعنة الله»؛ هر که بغض علی بن ابیطالب را داشته باشد، لعنت خدا بر او خواهد [بود].
خدا انشاءالله ما را از شیعیان خالص امیرالمؤمنین قرار بدهد. این ۱۲ تا را به نیت ۱۲ امام، امروز ۱۲ فضیلت، فضایل امیرالمؤمنین و اهل بیت را خواندیم. روزی ۱۲ تا انشاءالله اگر توفیق دهد، این چند روز بخوانیم صد منقبت از مناقب امیرالمؤمنین. انشاءالله که مرضی خدا باشد این جلسه و این حرفها و مورد توجه امیرالمؤمنین باشد. قلب نازنینش از ما راضی بشود. بر لبان مبارکش لبخند رضایت بنشیند. با آن چشمان نازنین مبارکش با آن چشم خدابین، نظری به ما بکند، عنایتی به ما بکند، توجهی به ما بکند.
خدایا، فرج آقامون امام زمان را برسان. قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. ارواح علما، شهدا، فقها، امام راحل را به برکت ولایت امیرالمؤمنین، سر سفرهٔ امیرالمؤمنین مهمان بفرما. مرزهای اسلام را پاینده بفرما. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت را اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما. شر [آنها] را به خودشان برگردان. رهبر عزیزمان را حفظ و منصور [بفرما]. حفظ و نصرت عنایت بفرما. هر چه که گفتیم صلاح [بود]، هر چه نگفتیم [نیز] صلاح [ما] را میدانی؛ برای ما رقم بزن.
و صلی الله علی النبی و آله. السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.