
جلسه دو : معراج پیامبر (ص) و تجلی نام امیرالمؤمنین (ع)
در این جلسات مجموعهای از «صد منقبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)» از منابع اهل سنت مرور شد. با نقل روایات گوناگون، از معراج پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) تا جایگاه علی (علیهالسلام) در قیامت، به فضایل بینظیر آن حضرت پرداخته شد. روایتهای شنیدنی از ماجرای طوبی در بهشت، همنشینی علی (ع) با پیامبر در مقام نفس واحد، و حتی شهادت خورشید و ملائکه بر ولایت او، محور اصلی مباحث بود. این مجالس نشان داد که ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) شرط نجات، ذکر علی (ع) عبادت، و محبت ایشان سرمایهای بالاتر از دنیا و آخرت است
شهرت نام امیرالمؤمنین (ع) در آسمان
قبض روح پیامبر (ص) و علی (ع) به دست خداوند
وجود فرشتهای به شکل امیرالمؤمنین (ع) برای تسلای ملائکه
ازدواج حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع) به فرمان خدا
ولایت علی (ع) شرط عبور از پل صراط
نمایش چهارده معصوم (علیهمالسلام) در معراج پیامبر (ص)
کشتی نجات بودن اهل بیت (علیهمالسلام)
استغفار هفتاد هزار ملک برای شیعیان امیرالمؤمنین (ع)
خطبه غدیر و تأکید پیامبر (ص) بر جانشینی علی (ع)
منحصر بودن لقب «امیرالمؤمنین» به امام علی (ع)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین، و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن إلی یوم الدین.
الهی آمین.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
۱۲ منقبت از صد منقبتی که در کتاب «صد منقبت از مناقب امیرالمؤمنین و ائمه» از مرحوم ابن شهرآشوب نقل کردهاند، ۱۲ تایش را خواندیم. منقبت سیزدهم از این صد منقبت را انشاءالله میخوانیم. روزی ۱۴ تا ۱۵ تا انشاءالله این چند جلسه تمامش میکنیم.
**منقبت سیزدهم:**
ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند: حضرت فرمودند: «لما أسری بی إلی السماء»، آن شبی که من به معراج رفتم، پیغمبر اکرم (ص) میفرماید: «ما مررت بملأٍ من الملائکة إلا سألونی عن علی بن أبی طالب»، از کنار هیچ گروهی از ملائکه رد نشدم مگر اینکه از من درباره علی (ع) پرسیدند. «حتی ظننت أن اسم علی أشهر فی السماء من اسمی»، تا جایی که گمان کردم نکند علی (ع) از من مشهورتر است در آسمان؛ اسم او بیشتر از اسم من در آسمان هست.
«فلما بلغت السماء الرابعة، فنظرتُ إلی ملکٍ»، به آسمان چهارم که رسیدم به جناب عزرائیل، ملکالموت، نگاه کردم. «فقال لی: یا محمد»، به من عرضه داشت، با اسم من صدا زد: «ما فعل علی؟»، از من پرسید: علی (ع) چه میکند؟ پیغمبر میفرماید: به عزرائیل گفتم: «یا حبیبی! و من أین تعرف علیاً؟»، دوست من، تو علی (ع) را از کجا میشناسی؟
«قال: یا محمد! و ما خلق الله تعالی خلقاً إلا و أنا أقبض روحه بیدی»، به پیغمبر اکرم (ص) گفت: هر کسی را که خدا آفریده من قبض روحش میکنم با دست خودم. «ما خلا أنتَ و علی بن أبی طالب»، دو نفر هستند که قبض روحشان با من نیست؛ یکی تو یا رسول الله، یکی هم امیرالمؤمنین (ع). «فإن الله جل جلاله یقبض أرواحکما بقدرته»، روح شما دو بزرگوار را خود خداست که میگیرد و قبض روح میکند.
«فلما سرتُ تحت العرش إذا أنا بعلی بن أبی طالب»، پیامبر اکرم (ص) فرمودند که من رفتم بالاتر از آسمان چهارم، رد شدم، به عرش رسیدم. در آنجا دیدم علی بن ابیطالب (ع) آنجا نشسته بود (و ایستاده بود)، «واقفٌ تحت عرش ربی». زیر عرش پروردگارم ایستاده بود. «فقلت: یا علی، سبقتنی!»، گفتم: علی جان، تو از من زودتر آمدی!
«فقال لی جبرئیل: یا محمد! مَن الذی تکلّم؟»، جبرئیل به من گفت: یا رسول الله، شما دارید با کی صحبت میکنید؟ پیغمبر فرمود: این علی (ع)، برادر من است. «فقال جبرئیل: یا محمد! لیس هذا علیّاً بنفسه»، جبرئیل گفت: یا رسول الله، این علی (ع) نیست. «ولکنه ملکٌ من الملائکة، خلقه الله تعالی علی صورة علی بن أبی طالب»، این یکی از فرشتگان الهی است که خدا او را به شکل علی بن ابیطالب (ع) آفریده است. «فنحن الملائکة المقربون کلما اشتقنا إلی وجه علی بن أبی طالب زرنا هذا الملک»، ما ملائکه مقرب خدا هر وقت دلمان برای علی (ع) تنگ میشود به این چهره نگاه میکنیم، به این ملکی که شبیه علی بن ابیطالب (ع) است؛ به خاطر کرامت علی بن ابیطالب (ع) نزد خداوند سبحان و تعالی. «و نستغفر الله لشیعته»، هر وقت هم به این تصویر نگاه میکنیم، به این ملکی که همشکل علی بن ابیطالب (ع) است، برای شیعیان علی (ع) استغفار میکنیم. این است جایگاه امیرالمؤمنین (ع)!
**منقبت چهاردهم:**
حدیث بعد از پیامبر اکرم (ص) فرمودند: علی بن ابیطالب (ع) «خلیفة الله و خلیفتی، حجت الله و حجتی، باب الله و بابی، صفّی الله و صفیّی، حبیب الله و حبیبی، خلیل الله و خلیلی، سیف الله و سیفی».
علی بن ابیطالب (ع) خلیفه خداست و خلیفه منِ رسول الله. حجت خداست و حجت منِ رسول الله. باب خداست و باب من. صفّی خداست و صفّی من. حبیب خداست و حبیب من. خلیل خداست و خلیل من. شمشیر خداست و شمشیر من.
«و هو أخی و صاحبی و وزیری و وصیی»، برادر من است، همنشین من است، وزیر من است، وصی من است.
محب او، محب من است. مبغض او، کسی که بغض او را دارد، دشمنی او را دارد، دشمنی من را دارد. ولیّ او، ولیّ من است. دشمن او، دشمن من است. همسر دختر من است. فرزندان او، فرزندان من هستند. دشمنان او، جنگجویان با او، جنگجویان با من هستند. حرف او، حرف من است. امر او، امر من است. او سید اوصیا، دلیل امت من و سید فرزندان آدم است. بعد از من، در فرزندان آدم، هیچ کس به مقام علی (ع) نمیرسد، هیچ کس بالاتر از علی (ع) نیست.
**منقبت پانزدهم:**
امام سجاد (ع) از پدرشان امام حسین (ع) نقل کردند. امام حسین (ع) فرمودند: یک روزی ما خدمت رسول الله (ص) بودیم در منزل امسلمه. ملکی بر پیغمبر (ص) وارد شد. «له عشرون رأساً»، ۲۰ تا سر داشت. «فی کل رأس ألف لسان»، در هر سری هزار زبان داشت. ملائکه شکلهای مختلفی دارند، هر کدام یک شکلی دارند، جلوهای دارند، یک تمثلی دارند. در هر سری هزار زبان داشت. «یسبح الله و یقدسه کل لسان بلغة لا تشبه الأخری»، دیدیم ۲۰ تا سر داشت، هر سری هزار زبان داشت، میشود ۲۰ هزار زبان. دیدیم هر زبانی دارد یک تسبیح و تقدیسی میکند با یک زبان مخصوص خودش که آن یکی زبان اینجور تسبیح نمیکرد و تقدیس نمیکرد.
«براحته أوسع من سبع سماوات و سبع أرضین»، دیدیم کف دستش از هفت آسمان و هفت زمین بزرگتر است. «فحسب النبی أنه جبرئیل»، پیغمبر (ص) یک لحظه فکر کردند که نکند جبرئیل آمده است. «فقال: یا جبرئیل!»، فرمودند: جبرئیل! تو این شکلی نیامده بودی پیش من!
«فقال الملک: ما أنا جبرئیل، أنا سرسائیل»، ملک گفت: من جبرئیل نیستم، من سرسائیلم (با «س»). من جبرئیل نیستم، من سرسائیلم. «أرسلنی الله إلیک لتزوج النور من النور»، خدا من را فرستاده نور را به ازدواج نور دربیاورم. پیامبر (ص) فرمودند: منظور به من چیست؟ یعنی ازدواج چه کسی با چه کسی؟ «قال: ابنتک فاطمة من علی بن أبی طالب»، گفت: دخترت فاطمه (س) را به ازدواج علی بن ابیطالب (ع) دربیاوری.
«فزوج النبی فاطمة من علی»، پیغمبر (ص) فاطمه (س) را به عقد علی (ع) درآورد.
شاهد ازدواج کیا بودند؟ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و سرسائیل؛ همین ملکی که بیست سر داشت و هر سری هزار زبان.
«قال: فنظر النبی فإذا بین کتفَیْ سرسائیل مکتوبٌ»، پیغمبر (ص) نگاه کردند، بین دو کتف سرسائیل چیزی نوشته شده بود. چه چیزی نوشته بود؟ این را نوشته بود: «لا إله إلا الله، محمدٌ رسولُ الله، نبیُّ الرحمة، علی بن أبی طالب مقیمُ الحجة».
«لا إله إلا الله»، پیغمبر اکرم (ص) رسول خداست و نبی رحمت است. علی بن ابیطالب (ع) هم اقامهکننده حجت است.
پیغمبر (ص) فرمودند: «یا سرسائیل! منْذُ متى کُتِبَ هذا بین کتفیک؟»، چند وقت است، چند سال است که این جمله بین دو کتفت نوشته شده است؟ شهادت به توحید، به رسالت و به ولایت علی (ع)، چند وقت است این را بین دو کتفت داری؟
گفت: «من قبل أن یخلق الله آدم باثنی عشر ألف سنة»، دوازده هزار سال قبل از خلق آدم، این جمله را بین دو کتف من نوشتند. این روایات را اهل سنت نقل کردهاند، اهل سنت در مورد امیرالمؤمنین (ع) نقل کردهاند.
**منقبت شانزدهم:**
ابوسعید خدری میگوید از پیغمبر اکرم (ص) شنیدم که میفرمود: وقتی روز قیامت میشود، خدا به دو ملک امر میکند کنار صراط بنشینند بر صراط. «فلا یجوز أحدٌ إلا ببرائة من علی بن أبی طالب»، کسی حق ندارد رد بشود مگر اینکه گذرنامه از علی بن ابیطالب (ع) گرفته باشد. دو تا ملک بر صراط مینشینند به کسی اجازه میدهند رد بشود که گذرنامه از علی بن ابیطالب (ع) داشته باشد.
«و من لم تکن له برائةٌ، أمر الله تعالی الملکین الموکلین علی الجواز أن یوقفاه»، هر کس گذرنامه از سمت امیرالمؤمنین (ع) نداشته باشد، خدا به این دو ملکی که بر پل صراط نشستهاند امر میکند که این آقا را نگه دارند، ازش سؤال کنند. «فلما عجز عن جوابهما، ألقوه على منخريه في جهنم»، اگر نتوانست جواب این دو را بدهد، او را به رو (با بینی) در جهنم پرتاب کنند. «ذلک قول تعالی: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»»، این همان آیهای است که فرمود: «اینها را نگه دارید، ازشان سؤال کنید.»
گفتم: «یا رسول الله! بأبی أنت و أمی! و ما معنی البرائة التی أعطاها علی؟»، یا رسول الله، پدر و مادرم به فدای شما، یعنی چی برائتی که علی (ع) باید بدهد؟ منظور شما چیست؟
«فقال: مکتوبٌ بالنور ساطعٍ»، فرمود: یعنی با یک نور درخشانی باید روی این برگه نوشته شده باشد: «لا إله إلا الله، محمدٌ رسولُ الله، علیٌّ ولیُّ الله». این را داشته باشیم، روی انگشتری بنویسیم. این سه جمله، شهادت به توحید و نبوت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. وصیت کنیم موقع دفنمان این انگشتر را در دهان ما بگذارند. روز قیامت که از قبر بلند میشویم با این انگشتر بلند شویم؛ گذرنامه ما باشد برای عبور از پل صراط. آنجا با این گذرنامه رد شویم، با این سه تا شهادت.
**منقبت هفدهم:**
چوپان پیغمبر (ص)، ابی سلما، میگوید: از پیغمبر اکرم (ص) شنیدم فرمودند: «لیلة أُسری بی إلی السماء»، شبی که به معراج رفتم، «قال لی الجلیل جل جلاله»، خدای جل جلاله به من فرمود: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» (آیه ۲۸۵ سوره بقره). این آیه را پیغمبر اکرم (ص) مستقیم از خود خدا دریافت کرد، دیگر جبرئیل واسطه نبود. تنها آیهای است که پیغمبر (ص) مستقیم از خدا دریافت کرد.
«قلت: وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»، آن تکه اول را خدا فرمود، تکه دوم را پیغمبر (ص) خواندند.
«قال: صدقت یا محمد»، خدای متعال فرمود: راست میگویی یا محمد.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: خدا از من پرسید: «مَن خلّفتَ فی أمتک یا رسول الله؟»، تو که بالا آمدی، که را جای خودت گذاشتی در امت؟
«قلت: خیرها»، گفتم: بهترینشان را جای خودم گذاشتم.
«قال: علی بن أبی طالب؟»، خدای متعال فرمود: یعنی علی (ع) را جای خودت گذاشتی؟
«قلت: نعم یا رب»، گفتم: بله ای پروردگار.
«قال: یا محمد! إنی إطلعتُ إلی الأرض، فنظرتُ إلیها، فاختلصتک منها»، فرمود: ای محمد، من بر زمین مطلع شدم، نگاهی کردم، بررسی کردم، تو را از بین زمینیان انتخاب کردم. «فشققت لک اسماً من اسمی»، اسمی برای تو گذاشتم که از اسم خودم مشتق شده است. من حمیدم، محمودم؛ اسم تو را کردم محمد. پس جایی اسم من نمیآید مگر اینکه تو هم در کنار من یاد میشوی.
«ثم إطلعتُ إلی الأرض مرة أخری، فاخترتُ منها علیاً»، تو! یک بار دیگر به زمین نظر کردم، علی (ع) را انتخاب کردم. «و شققت له اسماً من اسمی، فأنا العلی الأعلی و هو علی»، برای او هم اسمی انتخاب کردم که آن اسم از اسم من مشتق میشود. پس من علیِ اعلا هستم و او علی (ع) است.
«یا محمد! إنی خلقتک و خلقتُ علیاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة من ولده من سنخ نوری»، ای محمد، هم تو را، هم علی (ع)، هم فاطمه (س)، هم حسن (ع)، هم حسین (ع) را، هم فرزندان اینها، ائمهای که از نسل اینها هستند را از سنخ نور خودم خلق کردم.
«و عرضتُ ولایتکم علی أهل السماوات و أهل الأرضین»، ولایت شما را عرضه بر اهل آسمانها و زمین کردم. «فمن قبلها کان عندی من المؤمنین»، هر کسی ولایت را پذیرفته باشد، من او را مؤمن میدانم. «و من جحدها کان عندی من الکافرین»، هر که زیر بار نرفته باشد، کافر میدانم.
«یا محمد! لو أن عبداً من عبیدی عبدَنی حتی یذوبَ کذوبانِ المِلحِ، أو یبلى کبلَی الطیرِ»، ای محمد، اگر یک بنده من آنقدر من را عبادت بکند تا اینکه بمیرد (یا اینکه آنقدر عبادت کند که پودر شود)؛ «ثم یأتینی یوم القیامة بغیر ولایتکم»، روز قیامت پیش من بیاید در حالی که شما را قبول ندارد. آنقدر عبادت کرده که پودر شده استخوانهایش، ولی ولایت شما را قبول ندارد، «ما غفرت له حتی یقرّ بولایتکم»، من نمیبخشمش مگر اینکه اقرار کند به ولایت شما.
«یا محمد! أتحب أن تراهم؟»، به من فرمود: حبیب من، دوست داری اینها را ببینی؟ کهها را ببینی؟ علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و ائمه (ع). جایگاهشان را پیش خدا ببینی؟
در شب معراج خدای متعال فرمود: «التفت إلی یمین العرش»، سمت راست عرش را ببین، حبیب من. «فالتفتُّ»، نگاه کردم. «فإذا أنا بعلی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی»، تمام این چهارده معصوم را، غیر از خودم، سیزده معصوم را دیدم آنجا.
«فی زهاءٍ من نور»، دیدم در یک رودخانه از نور، «قیامٌ یصلون»، ایستادهاند، دارند نماز میخوانند. «و هو فی وسطهم» (یعنی المهدی)، دیدم در وسط اینها مهدی (عج) است. «یضیء کأنه کوکبٌ دُرّی»، مثل ستاره درخشان میدرخشد.
«فقال: یا محمد! هؤلاء الحجج و هو الثائر»، به من فرمود: حبیب من، اینها حجتها هستند و این مهدی (عج) که دیدی، او منتقم است. انتقام همه اینها، مظلومیت همه این حجتها را او میگیرد.
«بعزتی و جلالی! إنه الناصر لأولیائی و المنتقم من أعدائی، و هم الحجة الواجبة، و بهم یمسک الله السماوات أن تقع علی الأرض إلا بإذنه»، به عزّت من قسم، به جلال من قسم، این مهدی (عج) اولیای من را کمک میکند، نصرت میرساند. منتقم از دشمنان من است. و اینها حجت واجبه دارند. و به واسطه این چهارده نفر است که خدا آسمانها را نگه داشته که بر زمین نمیافتد، مگر به اذن خودش. آسمان در آسمان سوار است به واسطه این چهارده نفری که خدا آسمان را نگه داشته است.
**منقبت هجدهم:**
پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا علی! أنا مدینة الحکمة و أنت بابها»، علی جان، من شهر حکمتم و تو در این شهری. «و لا یدخل المدینة إلا من بابها»، کسی وارد شهر نمیشود مگر از راه دروازه.
و الا کسی میخواهد از منِ پیغمبر (ص) بهرهمند بشود، به واسطه علی (ع) میتواند بهرهمند بشود، از راه علی (ع). دروغ میگوید کسی که میگوید من رسول الله (ص) را دوست دارم ولی از علی (ع) بیزارم. نمیشود. نمیشود پیغمبر (ص) را دوست داشت ولی علی (ع) را دوست نداشت.
«لحمک من لحمی، و دَمک من دمی، و رُوحک من رُوحی، و باطنک من باطنی، و ظاهرک من ظاهری»، گوشت تو از گوشت من است، خون تو از خون من است، روح تو از روح من است، باطن تو از باطن من است، ظاهر تو از ظاهر من است.
«و أنتَ إمام أمتی، و خلیفتی علیهم بعدی»، تو امام امت من هستی، خلیفه من هستی بر آنها بعد از من.
«فَمَنْ أطاعک فازَ، و مَنْ عصاک فقد خابَ»، هر کس اطاعت تو کند، خوشبخت میشود. هر که معصیت تو را بکند، بدبخت میشود.
«و مَن والاک ربحَ، و مَن عاداک خَسِرَ»، هر که ولایت تو را داشته باشد، سود میبرد. هر که دشمنی تو را داشته باشد، بیچاره میشود.
«و مَنْ لازمَک سعدَ، و مَنْ فارقَک شَقِیَ»، هر که ملازم تو باشد، خوشبخت میشود، عاقبتبهخیر میشود. هر که از تو جدا بشود، عاقبت به شر میشود.
«مَثَلُکَ و مَثَلُ الأئمةِ من ولدک بعدی، مَثَلُ سفینةِ نوحٍ»، مَثَل تو و مَثَل ائمه از فرزندان تو بعد از من، مثل کشتی نوح است. «مَثَلُ أهلِ بیتی مَثَلُ سفینةِ نوحٍ»، مَثَل اهل بیت مثل کشتی نوح است. هر که سوار این کشتی بشود، نجات پیدا میکند. هر که از این کشتی جا بماند، غرق میشود.
«مَثَلُکُمْ مَثَلُ النجومِ، کلما غابَ نجمٌ طلعَ آخرُ إلی یوم القیامة»، مَثَل شما مثل ستارگان است. هر وقت یک ستارهای غایب بشود، ستاره دیگری ظاهر میشود تا روز قیامت. هر امامی که از دنیا برود، امام دیگری جای او را میگیرد تا روز قیامت.
**منقبت نوزدهم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند (بعضی از این روایات واقعاً آدم را مست میکند بس که زیباست): خدا از نور چهره علی بن ابیطالب (ع) هفتاد هزار ملک آفرید. «یستغفرون له و لشیعته و لمحبّیه إلی یوم القیامة»، از نور چهره علی بن ابیطالب (ع) هفتاد هزار ملک آفرید که تا روز قیامت برای خود علی (ع) و شیعیان علی (ع) و محبین علی (ع) استغفار میکنند، از نور چهره امیرالمؤمنین (ع).
**منقبت بیستم:**
ابن عباس میگوید: مردی آمد خدمت پیغمبر اکرم (ص). «فقال له: ینفعنی حب علی بن أبی طالب؟»، آن مرد به پیغمبر (ص) گفت: یا رسول الله، من علی (ع) را دوست دارم، به درد من میخورد؟ برایم فایده هم دارد؟
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «لا أعلم حتی أسأل»، باشد، صبر کن، بگذار من از جبرئیل بپرسم. (خودش پرسید، گفت: برای منم فایده دارد؟ منم، گنهکار بوده، فاسق بوده، چه بوده؟)
جبرئیل در حال، همانجا، آمد پایین. «فسأله النبی عن ذلک»، پیغمبر (ص) از جبرئیل پرسید: این آقا علی (ع) را دوست دارد، به دردش میخورد؟
«فقال: لا أعلم حتی أسأل إسرافیل»، جبرئیل گفت: بگذار من بروم از اسرافیل بپرسم. چطور رفت بالا؟ به اسرافیل گفت: این آقا علی بن ابیطالب (ع) را دوست دارد، به دردش میخورد؟
او هم گفت: «لا أعلم حتی أناجی رب العزة»، من نمیدانم، بگذار من بروم از خود خدا بپرسم. جل جلاله.
«فأوحی الله تعالی إلیه»، خدا به اسرافیل وحی کرد: «قل یا إسرافیل، إلى من أناجی على وحیي»، ای اسرافیل، بگو به کسانی که وحی من را ابلاغ میکنند (به اینهایی که امین وحی من هستند)، «أن أبلغوا تحیّتی إلی حبیبی» (به جبرئیل و اینها بگو که سلام من را به حبیب من، رسول الله (ص) برسانند) «و یقولوا له» (و به پیغمبر (ص) بگویند) «إن الله یُقرئک السلام و یقول: أنتَ منی حیث شئتَ»، خدا به تو سلام رساند و فرمود: تو از منی هر جا که باشی. «و علیٌ منی حیث أنتَ منی»، و علی (ع) از من است، از آن جهت که تو از منی. «و محبّو علیٍّ منی حیث علیٌ منی»، و محبان علی (ع) از من هستند، از آن جهت که علی (ع) از تو است. یعنی همین قدر که علی (ع) را دوست دارند، متصلاند به پیغمبر (ص) و متصلاند به الله. وصل هستند.
**منقبت بیست و یکم:**
ابن عباس میگوید: پیغمبر اکرم (ص) از حجة الوداع که برمیگشتند (خب، این ایام، ایام حج بود دیگر. حج که تمام شد، پیغمبر اکرم (ص) برمیگشتند سمت مکه، سمت مدینه). تو مسیر به غدیر خم که رسیدند، روز هجدهم، همه را نگه داشتند و آنجا سخنرانی را کردند. (از حج که برمیگشتند، این سخنرانی را کردند).
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «أیها الناس! جبرئیل روح الأمین بر من نازل شد از سمت خدا و گفت: ای محمد، خدا تبارک و تعالی میفرماید: «إنی اشتقتُ إلی لقائک»». (ببینید پیغمبر (ص) چه جایگاهی دارند!)
جبرئیل بر من نازل شد، گفت: خدا فرمود به تو بگویم ای حبیب من، من مشتاقم (یعنی سال آخر، روزهای آخر عمرت). «فأوصِ بخیرٍ»، پس وصیت به خیر کن. «و تقدّم فی أمرِک»، و درباره بعد از خودت هم تصمیمگیری کن، کسی را انتخاب کن.
«أیها الناس! إن أجلی قد دنا، و کأنی أراکم قد فارقتمونی، و أنا قد فارقتکم»، ای مردم، اجل من نزدیک شده و گویا دارم میبینم که از بین شما رفتم و شما من را رها کردید و من هم شما را رها کردم.
«فإن فارقتمونی بأبدانکم، فلا تفارقونی بقلوبکم»، اگر با بدنهایتان از من جدا شدید، با دلهایتان از من جدا نشوید. (پیغمبر! چقدر این حرف مهم است!)
من بدنم از بین شما میرود، روحم و وجودم که هست. با دلتان به من متصل باشید، از من جدا نشوید.
«أیها الناس! إنه لم یکن لله نبیٌ قبلی فی الدنیا یدومُ»، ای مردم، قبل از من هیچ پیغمبری در دنیا نماند که من بخواهم در دنیا بمانم. خدای تبارک و تعالی فرمود: «و ما جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ»، ما قبل از تو به هیچ بشری جاودانگی در دنیا ندادیم. «أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ؟»، اگر تو از دنیا بروی، بقیه میخواهند در دنیا بمانند؟ «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»، همه مرگ را میچشند.
«ألا و إن ربی أمرنی أن أدُلَّکم علی سفینة نجاتکم، و باب مغفرتکم»، خدا به من امر کرده که شما را راهنمایی کنم به کشتی نجات، به باب مغفرت.
که هر کی نجات را بعد از من میخواهد و سلامت از فتنههایی که اعتقادات انسان را از بین میبرد، اگر میخواهد در این فتنهها سالم بماند، «فلْیَتَمَسَّکْ بِولایةِ علی بن أبی طالب بعدی»، بعد از من تمسک کند به ولایت علی بن ابیطالب (ع). «فإنه الصدیقُ الأکبرُ و الفاروقُ الأعظمُ و إمامُ کلِّ مسلمٍ بعدی»، او صدیق اکبر، فاروق اعظم و امام هر مسلمانی است بعد از من.
هر که او را دوست داشته باشد و اقتدا به او بکند، در دنیا و روز قیامت بر من کنار حوض کوثر وارد میشود. هر کی با او مخالفت کند، او من را نمیبیند و من هم او را نخواهم دید و با غیر از من محشور میشود؛ «یحشر مع أصحاب الشمال إلی النار»، با اصحاب شمال میرود سمت جهنم.
بعد فرمودند: «أیها الناس! إنی قد نصحتُ لکم، ولکن لا تحبون الناصحین»، ای مردم، من دارم برایتان دلسوزی میکنم، ولی خب شما دلسوزها را دوست ندارید. حرف من به شما این است. برای خودم و شما از خدا طلب مغفرت میکنم.
بعد پیغمبر (ص) سر امیرالمؤمنین (ع) را گرفت. «ثم أخذ رأس علی و قبّل ما بین عینیه»، بین دو چشم امیرالمؤمنین (ع) را بوسید. بعد فرمود: «یا علی! فضلک أکثر من أن تُحصى»، علی جان، فضیلتهای تو بیشتر از این است که بخواهد شمرده بشود.
«قَسماً بمن شقَّ الحَبَّ و فطرَ النّوى، لو اجتمعت الخلائقُ علی محبتک و عرفوا حقوقک ما یلیق بک، ما خلق الله النار»، قسم به کسی که دانه را شکافت و گیاه را رشد داد، علی جان، به خدا قسم اگر همه مردم جمع میشدند، دنبال اینکه تو را دوست بدارند و حقوق تو را بشناسند و ادا کنند، خدا اصلاً جهنم را نمیآفرید. اگر همه دوست داشتند، حرف تو را گوش میکردند، خدا اصلاً جهنم را نمیآفرید.
**منقبت بیست و دوم:**
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: خدا واجب کرده بر شما طاعت من را، و شما را از معصیت من نهی کرده است. و بر شما واجب کرده که امر من را گوش بدهید. به مردم میفرمود پیغمبر اکرم (ص): «و أطیعوا علی بن أبی طالب بعدی»، و اطاعت کنید علی بن ابیطالب (ع) را بعد از من. او برادر من است، وزیر من است، وارث علم من است. «هو منی و أنا منه»، او از من است و من از اویم.
«حب علیٍّ إیمانٌ، و بُغضُ علیٍّ کُفرٌ»، حب علی (ع) ایمان است، بغض علی (ع) کفر است.
«ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، آگاه باشید، هر کی من مولای او هستم، علی (ع) مولای اوست.
«أنا و علیٌّ أبوا هذهِ الأمةِ»، من و علی (ع) دو پدر این امتی هستیم، پدر امتیم. «فَمَنْ عَصَی أبًا فَحُشِرَ مَعَ وَلَدِ نُوحٍ»، پس هر که حرف بابایش را گوش ندهد، با فرزند نوح محشور میشود. یعنی هر که از علی (ع) با علی (ع) مخالفت کند، روز قیامت با فرزند نوح محشور میشود. (ابو، پدرش به او گفت: «یا بُنَیَّ ارْکَب مَّعَنَا وَ لَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ»، پسرم، سوار کشتی شو، با ما بیا، با کافرین نباش. «قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ»، گفت: به کوه پناه میبرم).
پیغمبر (ص) فرمودند: «اللهم انصر من نصره»، دعا کردند: خدایا، هر که علی (ع) را کمک کرد، کمکش کن. الان این کارها را که میکنیم (تبلیغات میکنید، هدیه میدهید، جشن میگیرید، به مردم اعلام میکنید ولایت امیرالمؤمنین (ع) را، مردم دلشان را شاد میکند)، اینها کمک کردن به امیرالمؤمنین (ع) است. پیغمبر (ص) روز عید غدیر دعا کرد: خدایا، هر که علی (ع) را کمک میکند، کمکش کن. ما این کارها را که میکنیم، خدا هم ما را کمک میکند.
«و اخْذُلْ من خذَلَه»، هر که علی (ع) را رها کرد و ول کرد، تو هم ولش کن.
«و والِ مَنْ والاه»، و هر که علی (ع) را دوست دارد و ولایتش را دارد، تو هم او را دوست داشته باش.
«و عادِ مَن عاداه»، هر کی با علی (ع) دشمنی دارد، تو هم با او دشمنی داشته باش.
«ثم بَکی النبی و ودّعَه ثلاثَ مرات»، پیغمبر (ص) گریه کردند و با علی (ع) وداع کردند، خداحافظی کردند، سه مرتبه. جمعی از مهاجرین و انصار بودند. این صحنه را دیدند. دیدند سه بار پیغمبر (ص) با امیرالمؤمنین (ع) وداع کرد، گریه کرد. (آنها) نشسته بودند، نگاه کردند و گریه کردند.
**منقبت بیست و سوم:**
از پیغمبر اکرم (ص) پرسیدند: این آیه قرآن چیست: «أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ» (آیه ۲۴ سوره قاف)؟ هر کسی که کفر دارد و عناد دارد را بیندازید تو جهنم. یعنی چی این آیه؟
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «یا علی! إن الله إذا جمع الخلائق یوم القیامة فی صعیدٍ واحدٍ، کنا أنا و أنت یومئذٍ عن یمین العرش»، علی جان، وقتی روز قیامت خدا مخلوقات را جمع میکند، همه را روی صحرای محشر جمع میکند، من و تو آن موقع سمت راست عرش هستیم. «فیقول الله تعالی: یا محمد و یا علی! قوما و ألقِیا من أبغضکما و کذبکما و خالفکما»، آنجا خدا میفرماید به من و تو: علی جان، به من و تو میفرماید: شما دو تا پاشید، هر که دشمنی با شما داشت، هر که شما را تکذیب کرده، هر که با شما مخالفت کرده، بگیرید و پرتش کنید در جهنم. این آیه منظورش این است.
**منقبت بیست و چهارم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: قسم به کسی که من را بشیر و نذیر کرد. «ما استقر الکرسی و لا العرش و لا الفلک، و لا قامت السماوات و الأرض إلا بعد أن کتب الله علیها»، کرسی سر جای خودش مستقر نشد، عرش سر جای خودش مستقر نشد، فلک سر جای خودش مستقر نشد، آسمانها و زمین سر جای خودشان مستقر نشدند، مگر بعد از اینکه خدای متعال این را روی آنها نوشت. چه نوشت؟ «لا إله إلا الله، محمدٌ رسولُ الله، علیٌّ ولیُّ الله».
تا این را ننوشته بود، آسمان و زمین سر جای خودشان نبودند، کرسی و عرش و اینها سر جای خودشان قرار نگرفته بودند. بعد از اینکه این را نوشت، اینها سر جای خودشان قرار گرفتند.
بعد این را فرمود: «إن الله تعالی لما أعرجَنی إلی السماء و خصّنی بلطیف ندائه»، در شب معراج، وقتی من معراج رفتم، خدا لطف ویژهای به من کرد، ندای ویژهای به من داشت. به من فرمود: «یا محمد!»، من را صدا زد. من گفتم: «لبیک ربی!»، جانم خدایا، من در خدمتم.
«و قال: أنا المحمود و أنتَ محمد»، خدای متعال فرمود: من محمودم، تو محمدی. اسم تو را از اسم خودم گرفتم. «و فضّلتُک علی جمیع خلقی»، تو را بر همه مخلوقات خودم روی کره زمین برتری دادم. «فَنَصِّبْ أخاک علیّاً عَلَماً لعبادی، یهدیهم إلی دینی»، پس برادرت علی (ع) را به عنوان علم هدایت نصب کن تا مردم را به دین من هدایت کند.
«یا محمد! إنی قد جعلتُ المؤمنین أخصَّ عبادی، و جعلتُ علیاً الأمیرَ علیهم»، حبیب من، رسول من، من مؤمنین را بندگان ویژه خودم قرار دادم و علی (ع) را امیر بر آنها قرار دادم.
«فَمَنْ تَأَمَّرَ علیه لعنتُه، و مَنْ خالفه عذّبتُه، و مَنْ أطاعه قرّبتُه»، هر که زیر بار امر علی (ع) نرود، من او را لعنت میکنم. و هر که با علی (ع) مخالفت کند، عذابش میکنم. و هر که از علی (ع) اطاعت کند، به خودم نزدیکش میکنم.
کسی میخواهد به خدا مقرب بشود، راهش چیست؟ حرف امیرالمؤمنین (ع) را گوش بدهد، ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اطاعت، محبت امیرالمؤمنین (ع). اطاعت علی (ع)، علی (ع) را دوست داشته باشد، حرفش را گوش بدهد، هر چه امیرالمؤمنین (ع) گفته است. اینجور به خدا نزدیک میشود.
«یا محمد! إنی قد جعلتُ علیاً إمامَ المسلمین»، من علی (ع) را امام مسلمین قرار دادم. «فَمَنْ تَقَدَّمَ علیه خَسِرَ»، هر کی از علی (ع) جلو بیفتد، خسران میکند. «و مَنْ عصاهُ استجفیتُه»، و هر که زیر بار حرفش نرود (من از او دور میشوم).
«و علیٌ سیدُ الوصیین و قائد الغرِّ المحجّلین»، من علی (ع) را سید اوصیا قرار دادم و پیشوای آن سفیدرویان و درخشانی که در قیامت در حجله میخواهند وارد بشوند، علی (ع) را پیشوای آنها قرار دادم. «و حجتی علی الخلق أجمعین»، و حجت من بر تمام مخلوقات، علی (ع) است.
**منقبت بیست و پنجم:**
(خب، یک چند تای دیگر بخوانیم و عزیزان را اذیت نکنیم. کوتاه، این چند تا مختصری).
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: علی بن ابیطالب (ع) «أقدم أمتی سِلماً»، علی بن ابیطالب (ع) از همه امت من زودتر مسلمان شد. اولین کسی که مسلمان شد، علی (ع) بود.
«و أکثرهم علماً»، علمش از همه امت بیشتر است.
«و أصحّهم دیناً»، دینش از همه سالمتر است.
«و أفضلهم یقیناً»، یقینش از همه بیشتر است.
«و أکملهم حلماً»، حلمش از همه بیشتر است.
«و أسمحهم کفاً»، دستش از همه بخشندهتر است.
«و أشجعهم قلباً»، دلش از همه شجاعتر است.
«و هو الإمام و الخلیفة بعدی»، او امام است و بعد از من، خلیفه.
**منقبت بیست و ششم:**
ابن عباس میگوید: محضر پیغمبر (ص) نشسته بودیم. علی بن ابیطالب (ع) وارد شد. عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله». سلام داد به پیغمبر اکرم (ص).
پیغمبر (ص) فرمودند: «و علیک السلام یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته». سلام بر تو، رحمت خدا بر تو، برکت بر تو، ای امیرالمؤمنین.
امیرالمؤمنین (ع) عرضه داشت: «أتدعونی بـ «امیرالمؤمنین» و أنتَ حیّ؟»، چون پیغمبر (ص) صدا زدند: «علیک السلام یا امیرالمؤمنین»، امیرالمؤمنین (ع) پرسیدند: یا رسول الله، شما زندهاید، به من میگویید امیرالمؤمنین؟ تا وقتی شما هستید که دیگر من نمیتوانم امیرالمؤمنین باشم!
پیغمبر (ص) فرمودند: آری، من در دوران زنده بودنم هم به تو میگویم امیرالمؤمنین.
«و إنک یا علی مررتَ بنا أمس و جبرئیلُ فی حدیثٍ و لم تُسَلِّم»، خیلی زیباست. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: علی جان، دیشب من داشتم با جبرئیل صحبت میکردم، تو از کنار ما رد شدی و به ما سلام ندادی. جبرئیل گفت: «چرا امیرالمؤمنین از کنار ما رد شد و به ما سلام نداد؟ اما والله لو سلّمَ لَسررنا و لَرددنا علیه»، به خدا قسم اگر سلام میداد، هم خوشحال میشدیم، هم جواب سلامش را میدادیم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا رسول الله! رأیتُک و إیاه استخلیتُما فی حدیثٍ، فاستحییتُ أن أقطعَ علیکما حدیثَکما»، (ببینید ادب و تواضع را!) یا رسول الله، شما و ایشان را در خلوت و گفتوگو دیدم. حیا کردم که بخواهم حرفتان را به هم بزنم، گفتوگوتان را خراب بکنم.
«فقال له النبی: إنه لم یکن (منفرداً) و إنما کان جبرئیل»، پیغمبر (ص) به او فرمودند: آن (خلوت) تنها نبود، بلکه جبرئیل بود.
«فقلتُ: یا جبرئیل! کیف سُمِّیَ امیرالمؤمنین؟»، (پیغمبر (ص) فرمودند:) به جبرئیل گفتم که: چرا تو گفتی امیرالمؤمنین؟ چرا اسمش را امیرالمؤمنین گذاشتی؟
«فقال: کان الله تعالی أوحی إلی فی غزوة بدر، أن قل لمحمدٍ: إن امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب أن یجول بین الصفین»، جبرئیل گفت: در جنگ بدر، خدا به من امر کرد که به محمد (ص) بگو که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) بگوید بین این دو صف جولان بدهد. «فإن الملائکة یحبون أن ینظروا إلیه فی رقص جوٍّ بین الصفین»، ملائکه دوست دارند به تو نگاه کنند، این وسط میدانداری و جولان میدهی. (به علی (ع) برو بگو به امیرالمؤمنین علی (ع) بگو بیاید اینجا جولان بدهد، ملائکه من ببینند)، به رقص جولان دادنِ تو بین صفین.
آنجا خدا اسم علی (ع) را گذاشت امیرالمؤمنین. به من گفت برو بگو به امیرالمؤمنین بگو.
میدانید این اسم حتی بر امامان ما هم نمیشود گفت. امیرالمؤمنین مخصوص امیرالمؤمنین (ع) است، مخصوص امام علی (ع) است. به هیچ کس دیگر نمیشود گفت، نه قبل از او، نه بعد از او؛ مخصوص او است. جانها به فدای او!
«فأنتَ یا علی أمیرُ مَن فی السماء و أمیرُ مَن فی الأرض»، علی جان، تو امیر آسمانیان و امیر زمینیان هستی.
«و أمیرُ مَن مضی و أمیرُ مَن بقی»، امیر کسانی هستی که از دنیا رفتند و امیر کسانی هستی که در دنیا هستند.
«فلا أمیرَ قبلک و لا أمیرَ بعدک»، نه قبل از تو کسی امیر بود نه بعد از تو کسی امیر است.
«و لا یجوز أن یُسَمَّى بهذا الاسم مَنْ لم یُسَمِّه الله تعالی به»، جایز نیست کسی این اسم را خودش بگذارد، چون این اسم را فقط خدا بر علی (ع) گذاشته است. دیگران این اسم را (بر خود ننهند).
**منقبت بیست و هفتم:**
حارث بن خزرج در بین انصار، پرچمدار بود. او میگوید از پیغمبر (ص) شنیدم به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یا علی! لا یتقدمک بعدی إلا کافرٌ»، علی جان، بعد از من کسی خودش را بر تو مقدم نمیکند مگر اینکه کافر است. «و لا یتأخر عنک بعدی إلا کافرٌ»، کسی هم خودش را از تو جا نمیاندازد مگر اینکه کافر است.
«و إن أهل السماوات السبع یُسَمُّونَکَ امیرالمؤمنین بأمر الله»، و اهل آسمانهای هفتگانه به تو امیرالمؤمنین میگویند به امر خدا.
**منقبت بیست و هشتم:**
آخرین منقبتی باشد که امروز میخوانیم.
امام حسین (ع) فرمودند: پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «لما أسری بی إلی السماء، انتهیتُ بی إلی حُجُبِ النور»، شبی که به معراج رفتم، رفتم تا به حُجُب نور رسیدم، حجابهای نورانی.
«کلمنی ربی جل جلاله»، خدا با من سخن گفت. «فقال لی: یا محمد! بلّغ علی بن أبی طالبٍ منی السلام»، خدا من را صدا زد و فرمود: حبیب من، سلام من را به علی (ع) برسان. (شما تصور کنید مثلاً یک عالمی به یک عالم دیگری گفته باشد: «اگه فلانی را دیدی، سلام من را بهش برسان.» حالا فرض کن یک عالمی مثلاً امام رضا (ع) را خواب ببینند، حضرت تو خواب بهش بگویند: «سلام من را به فلانی برسان.» حالا فرض بفرمایید پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) بگویند: «سلام من را به فلانی برسان.» حالا فرض کنید خدا به پیغمبر (ص) بگوید: «سلام من را به علی (ع) برسان.» مرتبه را!).
«و أعلمْه أنّه حجّتی بعدک علی خلقی»، و به او بگو، اعلام کن که او حجت من است بعد از تو بر مخلوقاتم.
«و بهِ أسقی عبادی الغیثَ»، به واسطه علی (ع) است که باران را بر مردم نازل میکنم. وگرنه تو این عالم کسی لیاقت ندارد خدا برایش نعمت بفرستد. به واسطه علی بن ابیطالب (ع) فرستاد. او اهلیت دارد، او لیاقت دارد. هر چه که رحمت در این عالم نازل میشود برای علی (ع) است، از قبل امیرالمؤمنین (ع) به ما میرسد. کی تو این عالم لیاقت دارد خورشید بتابد و آفتاب باشد و باران بیاید و باد بوزد و همه اینها؟ واسه اهل بیت (ع) است. آنها فقط صلاح دارند.
«و بهِ أدفع عنهم السوءَ»، و بدیها را به واسطه امیرالمؤمنین (ع) از آنها دور میکنم، از مخلوقات.
«و بهِ أحتجُّ علیهم یومَ یلقَونی»، و روز قیامت وقتی ملاقات من میآیند، به واسطه علی (ع) بر آنها احتجاج میکنم، حجت علی (ع) بر آنهاست.
«فقط لِیُطِیعوا أمْرَه و لِیَعْتَمِروا فقط أمرَه و عن نهیهِ فلْیَنْتَهُوا»، فقط باید اطاعت علی (ع) را کنند، و امر او را باید گوش دهند، و فقط آنی که او نهی میکند را باید رها کنند.
«أجعلهم عندي في مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدرٍ، و أبيحُ لهم جنتی»، اگر این کار را کردند، آن وقت بغل خودم بهشان جا میدهم در «مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدرٍ»، بهشت را به پایشان میریزم.
«و إن لم یفعلوا، أسکنتهُ النّارَ مع الأشقیاءِ من أعدائی، ثم لا أُبالی»، اگر این کار را نکردند، اطاعت از او نکردند، ایمان به او نیاوردند، او را در جهنم بغل دشمنان خودم جای میدهم و باکی هم ندارم. هر کی زیر بار حرف علی (ع) نرود، با او مخالفت کند، با او دشمنی کند، جایش (در آتش) است.
خدا انشاءالله به واسطه امیرالمؤمنین (ع) دست ما را بگیرد و به ما عنایت بکند. احادیث خیلی زیباست. اینها همه را که خواندیم، اهل سنت نقل کردهاند. همه این فضایل را اهل سنت گفتهاند. فعلاً ۲۸ تا از این مناقب را خواندیم. صد منقبت. انشاءالله جلسات بعد هم بقیه مناقب را خواهیم خواند.
خدایا، فرج آقامون امام زمان (عج) را برسان. قلب نازنینش از ما راضی و خشنود بفرما.
عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده.
اموات علما، شهدا، فقها و امام راحل (ره) را سر سفره امیرالمؤمنین (ع) مهمان بفرما.
مرزهای اسلام را (حفظ بفرما).
شفای عاجل و کامل (به بیماران) عنایت بفرما.
شر ظالمین را به خودشان برگردان.
دشمنان دین، قرآن، انقلاب و ولایت را اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما.
رهبر عزیزمان را مؤید و منصور بدار.
در دنیا زیارت و در آخرت شفاعت اهل بیت (ع) را نصیب ما بفرما.
هر چه گفتیم و صلاح ما بود (عنایت کن). هر چه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
به نبی و آله. رحمة الله. الفاتحة مع الصلوات.
جلسات مرتبط

جلسه یک : برتری ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بر عبادتهای طولانی
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه سه : تأویل قرآن در کلام امیرالمؤمنین (ع)
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه چهار : علی (ع)؛ صدیق اکبر، وصی محبوب خدا و امام متقین
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه پنج : فضایل بیپایان علی (ع)؛ جنت عدن تا حوض کوثر
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت