
جلسه سه : تأویل قرآن در کلام امیرالمؤمنین (ع)
در این جلسات مجموعهای از «صد منقبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)» از منابع اهل سنت مرور شد. با نقل روایات گوناگون، از معراج پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) تا جایگاه علی (علیهالسلام) در قیامت، به فضایل بینظیر آن حضرت پرداخته شد. روایتهای شنیدنی از ماجرای طوبی در بهشت، همنشینی علی (ع) با پیامبر در مقام نفس واحد، و حتی شهادت خورشید و ملائکه بر ولایت او، محور اصلی مباحث بود. این مجالس نشان داد که ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) شرط نجات، ذکر علی (ع) عبادت، و محبت ایشان سرمایهای بالاتر از دنیا و آخرت است
جایگاه محبان علی (ع) در کنار چشمه تسنیم در بهشت
معرفی امیرالمؤمنین (ع) بهعنوان امام هدایت و حجت خدا
ورود علی (ع) بهعنوان سیدالمسلمین و قائد غرّالمحجلین
تأویل قرآن به دست امیرالمؤمنین (ع) پس از پیامبر (ص)
ولایت علی (ع) بر اهل آسمان همچون اهل زمین
برادری پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در نور واحد
برترین بودن علی (ع) بعد از پیامبر (ص) بر همه خلق
تبریک فرشتگان در معراج بهخاطر ولایت علی (ع) و اهل بیت (ع)
دهها فضیلت ویژه برای محبان علی (ع) در دنیا و آخرت
علی (ع) بهعنوان باب نجات و ریسمان محکم الهی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین. لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین.
مناقب امیرالمؤمنین و ائمۀ معصومین (علیهمالسلام) در منابع اهل سنت، در کتاب «صد منقبت» از مناقب امیرالمؤمنین و ائمۀ معصومین، [که] از جناب ابن [راوی] [نقل شده است] را در بهترین جلسات با هم مرور میکردیم.
خب، مناقبی گفته شد و فایل جلساتم موجود است. ۲۸ منقبت گفته شد که حالا عزیزان میتوانند مراجعه بفرمایند؛ چون هر منقبتی توضیح خودش را داشت. در فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) و خصوصاً امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، برخی مسائلی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج دیدند درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، برخی روایات در مورد فضیلت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در قیامت، و مسائلی از این قبیل؛ ۲۸ منقبت را تا حالا خواندهایم.
**منقبت بیست و نهم**
از جابر بن عبدالله انصاری نقل است که میگوید: «خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و نشسته بودیم که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وارد شد.»
*فعانقه و مسح وجهه ببردته.* امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وارد شد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را نزدیک خودشان گرفتند و با عبای مبارکشان صورت علی (علیهالسلام) را مسح کردند. عبا را به صورت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کشیدند. و فرمودند: «یا اباالحسن!» (امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کنیهشان ابوالحسن است) «ای اباالحسن، آیا تو را بشارت ندهم به آنچه که جبرئیل به من بشارت داد؟» عرض کردم: «چرا، یا رسول الله؟» فرمود: «در بهشت چشمهای است که نام آن تسنیم است. تسنیم در بهشت چشمهای است، نام این چشمه تسنیم است. *یخرج منها نهران.* از آن چشمه دو رود جاری است. *لو أنّ بهما سفن الدّنیا لَم تَمتَلئْ.* اگر تمام کشتیهای دنیا را بر این دو رود بیندازند، باز هم پر نمیشود و همه فضای رود را نمیگیرد. *و على شاطئ التسلیم أشجارٌ قُضبانُها من اللؤلؤ و المرجان، و حشیشُها من الزعفران.* در ساحل این چشمه تسنیم، درختانی است که شاخههای این درختها از لؤلؤ و مرجان و ریشههایشان از زعفران است. *و على حافتیهما کراسیٌّ من نورٍ علیها قومٌ* زیر سایه این درختها صندلیهایی از نور قرار دارد. روی این تختها انسانهایی نشستهاند که بر پیشانی این انسانها با خطی از نور نوشته شده است: *هؤلاء المؤمنون و هؤلاء محبّو علی بن ابیطالب.* (اینها مؤمنانند و اینها محبّین علی بن ابیطالب.)»
کدام [یک از ما] دوست دارد؟ هر کدام از این فضایل که [گفته میشود]، آخرش یک صلواتی بفرستد، واقعاً! اللهم صل علی محمد و آل محمد. اینها زیباست و کمتر شنیدهایم. اینها تازه در منابع اهل سنت است؛ همه اینها را اهل سنت نقل کردهاند. این مقام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. شیعیان او یک همچین جایگاهی دارند. خود او [در] جایگاهش، شخصیتی است که در عالم مثل او نیامده و نخواهد آمد.
**منقبت سیام**
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «یا علی، *إنّ جبرئیل أخبرنی فیک بأمرٍ قرّت به عینی و فَرِحَ به قلبی.*» علی جان، جبرئیل درباره تو به من خبری داد که چشم من روشن شد و دلم شادمان گشت. «*قال: یا محمد، إنّ الله تعالى قال لی: اقرأ محمدًا منّی السلام، و أعلِمه أنّ علیًا علیهالسلام إمامُ الهدى، و مصباحُ الدجى، و حجةٌ على أهل الدنیا.*» جبرئیل به من گفت: خدای متعال به من فرمود به پیغمبر من سلام مرا برسان و به او اعلام کن که علی (علیهالسلام) امام هدایت است و مصباح الدّجی (چراغ روشناییافروز) در عالم، و حجت بر مردم دنیاست. «*و إنّه الصدّیق الأکبر و الفاروق الأعظم.*» او صدیق اکبر است و فاروق اعظم. صدیق و فاروق، اینها القاب امیرالمؤمنین است. بله، برای خیلیهای دیگر هم استفاده میکنند؛ اما اینها القاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. صدیق اکبر است، فاروق اعظم؛ به وسیلهٔ او میتوان فرق گذاشت بین حق و باطل. او فاروق اعظم است. «*و إنّی آلیتُ بعزّتی و جلالی أن لا أُدخل النار أحدًا تولّاه و سلّم له و للأوصیاء من بعده.*» من خدا قسم خوردهام به عزت و جلالم که اگر کسی ولایت او را داشته باشد و تسلیم او و اوصیای بعد از او باشد، او را در جهنم نیندازم.
و به خدا قسم خوردم که کسی را که ولایت او را ترک کند، وارد بهشت نکنم. همانطور که قسم خوردم اگر کسی ولایت علی (علیهالسلام) را داشت و تسلیم علی (علیهالسلام) بود، او را در جهنم نیندازم، قسم خوردم هرکه ولایت و تسلیم او و اوصیای بعد از او را نداشته باشد، وارد بهشت نکنم. «*ولکن حقّ القول منّی لأملأنّ جهنم و أطباقَها [من أعداء علیٍّ] و [لأملأنَّ] الجنة و ما فیها من أولیاء علیٍّ و شیعتِه.*» ولیکن حق است سخن من که جهنم را از دشمنان پر میکنم و بهشت را از اولیای علی (علیهالسلام) و شیعیان علی (علیهالسلام)؛ هر که ولایت علی (علیهالسلام) را داشته باشد و شیعه [او باشد].
**منقبت سی و یکم**
انس بن مالک میگوید: «من خادم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. روزی من داشتم شرایط وضو را برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فراهم میکردم. ناگاه [پیغمبر] فرمودند: «کسی داخل میشود که او امیرالمؤمنین، سیدالمسلمین، بهترین اوصیا، شایستهترین مردم برای مؤمنین، و قائد غرّ المحجلین است.»»
منظور پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیست؟ انس میگوید: «من در دلم گفتم: خدایا، چه میشود این [شخص] یکی از انصار باشد؟ (یعنی آرزو کردم آن فرد با این ویژگیها از انصار باشد.) دیدم کسی در میزند. در را باز کردم و [دیدم] علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است.»
[نام] علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را زیاد شنیدهایم، ولی باید هی مرور کنیم. به بچههایمان بگوییم، به نسل بعد بگوییم، همه اینها را بشنوند، همه اینها را بدانند. فراموش نشود این حرفها. فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شوخی نیست. اگر در عالم کسی بود، یک هزارمین ویژگیها را داشت، عالم را پر میکردند از اسمش! امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، این درجات، این مقامات! علم علی، شجاعت علی، کرم، اخلاص، تواضع علی (علیهالسلام)؛ کدامشان دریایی نیست که هر چقدر انسان درونش بحث کند، ۷۰ سال، ۸۰ سال در موردش صحبت کنیم، تمام نمیشود؟ دریایی است امیرالمؤمنین (علیهالسلام)! هی مرور بکنیم. عید غدیر فرصت این است که ما این فضایل را مرور بکنیم و به یاد هم بیاوریم. بله، خیلی حرفها تکراری است. بله، واقعاً جدید است. ولی بر فرضم که تکراری باشد، باید تکرار کنیم تا دیگران باخبر شوند، بچههایمان باخبر شوند. اذان هم تکراری است. روزی پنج بار. سه بار [از] حرفها تکراری است. بله! ولی اعلام میکنی. حرف این است: صدا [و] نغمه خاموش نشود. کلمات بماند؛ مردم هی به گوششان بخورد.
*فلمّا دخل عَرِقَ وجه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) عَرَقًا شدیدًا.* وقتی که [علی (علیهالسلام)] داخل شد، چهره پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرق شدیدی داشت. *فَمَسَحَ العَرَقَ مِنْ وَجْهِهِ بِوَجْهِ عَلِیٍّ.* پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرق را از صورت خودشان پاک کردند به وسیلهٔ صورت علی (علیهالسلام)؛ یعنی صورتشان را به صورت علی (علیهالسلام) مالیدند. عرق پیشانیشان رسید به چهره امیرالمؤمنین (علیهالسلام). حالا اسراری است. عرق صورت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواصی دارد، ویژگیهایی دارد، آثاری دارد. آن وجود، وجود زائدی که نیست که بگوییم آقا عرق [شان] کثیف است! نه، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی بودند که وقتی برای قضای حاجت میرفتند، فضولات ایشان از ایشان خارج میشد، بوی مُشک و عَنبر میداد و زمین آن را میبلعید. اینها که در وجودشان آلودگی نبوده که حالا عرق پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کثیف باشد! نه، عرق پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه گلابهای بهشتی و از همه آبهای بهشتی پاکتر است. خدا کند [که ما هم] یک بار [به فیض برسیم]. این عرق را به چهره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مالیدند.
*فقال علی (علیهالسلام): یا رسول الله، أنَزلَ فِیَّ شیءٌ؟* امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عرض کرد: «یا رسول الله، درباره من چیزی نازل شده است؟» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «علی! تو از منی. *تُؤدّی عنّی دینی و تُبرئ ذمّتی و تُبلّغ رسالتی.* دین مرا ادا میکنی، ذمّهام را بری میکنی و رسالتم را میرسانی [و] تبلیغ میکنی.» علی (علیهالسلام) عرضه داشت: «یا رسول الله، مگر شما رسالت را تبلیغ نکردید که من بخواهم تبلیغ کنم؟» فرمود: «چرا، من رسالت را تبلیغ کردم؛ *ولکن تُعلّمُ الناسَ من بعدی تأویلَ القرآن.* ولی بعد از من تو تأویل قرآن را به مردم یاد میدهی.» من آیات قرآن را به مردم رساندم. تنزیل قرآن با من بود. تأویل قرآن با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است؛ حقایق قرآن را امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شرح میدهد برای ما. آنهایی که نمیدانند [و] حقایقی است که مردم خبر ندارند، میفهمانی. آنکه نمیدانست [میفهمد].
**منقبت سی و دوم**
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «حالا این [فضیلت] دیگر از زبان خودم است: «*والله لقد خلّفنی رسول الله فی أُمّته.*» به خدا قسم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا در امت خودش خلیفه کرد. «*فأنا حُجّةُ الله علیهم بعد نبیه.*» من حجت خدا هستم بر ایشان بعد از نبیاش. «*و إنّ ولایتی لَتَلْزَمُ أهلَ السماوات کما تَلْزَمُ أهلَ الأرض.*» و همانا ولایت من لازمترین [امر] برای اهل آسمان است، همانگونه که برای اهل زمین لازم است. همه عالم باید ولایت مرا داشته باشد. «*و إنّ الملائکة لتذکر فضلی.*» و همانا ملائکه فضل مرا ذکر میکنند. ملائکه مینشینند دور هم، من را برای هم تعریف میکنند و آن تسبیحشان نزد خداست.»
تسبیح ملائکه این است که فضایل منِ علی را دور هم بگویند؛ این تسبیح ملائکه است. الان این مجلسی که ما داریم فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میگوییم، مجلس تسبیح است. خاصیت تسبیح چیست؟ در مورد حضرت یونس (علیهالسلام) قرآن فرمود: «اگر اهل تسبیح نبود، تا قیامت او را در شکم ماهی نگه میداشتیم.» چیزی که یونس را نجات داد، تسبیح بود. تسبیح نجاتش داد. تسبیح نجات؛ همین مجلس ما مجلس تسبیح است.
«*أیّها الناس، اتّبعونی أهدِکُم سبیلَ الرُشد.*» ای مردم، مرا تبعیت کنید، من شما را به راه راست هدایت میکنم. «*لا تأخذوا یمینًا و لا شمالًا فتَضلّوا.*» چپ و راست نروید که گمراه میشوید. فقط علی (علیهالسلام). وسط علی، اعتدال علی، خط صاف علی؛ نه چپ بروید، نه راست. «*أنا وصیُّ نبّیکم و خلیفَتُه، و إمامُ المتّقین و المؤمنین و أمیرُهم و مولاهم.*» من وصی پیغمبر شما و خلیفه پیغمبر شما هستم. امام متقینم و امام مؤمنین و امیرشان و مولایشان. «*و أنا قائدُ شیعتی إلى الجنة، و سائقُ أعدائی إلى النار.*» من فرمانده شیعیانم به سمت بهشت. شیعیان را میبرم به سمت بهشت؛ و سوقدهندهٔ دشمنانم به سمت آتش [هستم]. پرتابشان میکنم به جهنم. «*أنا سیفُ الله على أعدائه و رحمتهُ على أولیائه.*» من شمشیر خدایم بر دشمنان خدا؛ و رحمت خدایم بر اولیای خدا.
«*ألا و أنا صاحبُ حوضِ رسول الله و لوائه.*» همانا من صاحب حوض رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و پرچمدار [پیغمبر] هستم. من پرچمدار پیغمبران روز قیامت هستم. پرچم حمد دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. چطور یک کاروان وقتی جایی میخواهد برود، مدیر کاروان پرچم کاروان را دستش میگیرد، همه اهل کاروان دنبال پرچم میآیند و دور پرچم جمع میشوند. روز قیامت بهشتیان و مؤمنین پرچم را دست چه کسی میبینند که دور پرچم جمع میشوند؟ پرچم دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است؛ لواء الحمد. همه دور پرچم [او] جمعاند. «*و أنا صاحبُ مقامه و شفاعته.*» و صاحب مقام و شفاعت هستم. من صاحب مقامم و صاحب شفاعت. «*أنا و الحسن و الحسین و تسعةٌ من وُلدِ الحسین، خُلفاءُ الله فی أرضه، و أمناءُ على وحیه، و أئمةُ المسلمین بعد نبیّه، و حُجَجُ الله على بریّته.*» من و حسن و حسین (علیهمالسلام)، و نه فرزند از نسل حسین (علیهالسلام)، خلفای خدا بر روی زمینیم. و [من] امین [بر] وحی او هستم؛ امین خدا. و ائمۀ مسلمین بعد از نبیاش [هستیم]. ما حجتهای خدا بر مخلوقاتش هستیم.
**منقبت سی و سوم**
امام حسین (علیهالسلام) از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) روایت میکند که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «*أتیتُ النبی و هو فی بعض حجراته.*» یک وقتی من رفتم سراغ پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم). پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از حجرهها بودند. اجازه خواستم، حضرت به من اجازه دادند. «*فلمّا دخلت قال: یا علی، أما عَلِمتَ أنّ بیتی بیتُک؟*» چون وارد شدم، [پیغمبر] فرمودند: «یا علی، مگر نمیدانی خانۀ من خانۀ توست؟» [پیغمبر] به علی (علیهالسلام) میفرمایند: «چرا دیگر اجازه میگیری، علی جان؟» علی (علیهالسلام) عرضه داشت: «یا رسول الله، دوست داشتم که این کار را بکنم.» ادب را ببینیم! این را برای ما [ببینیم]! حیا را ببین، تواضع را. عرضه داشت: «یا رسول الله، اینجوری راحتترم در بزنم و اجازه بگیرم.» فرمود: «یا علی، *أحببتَ ما أحبَّ الله و أخذتَ بآدابِ الله.*» علی جان، چیزی را دوست داری که خدا دوست دارد و به آداب الهی عمل میکنی. اینی که تو داری انجام میدهی، آداب الهی است؛ مؤدّب به ادب الهی هستی. «*یا علی، أما علمتَ أنّک أخی و أنّ خالقی و رزّاقی أبى أن یکون لی أخٌ سواک؟*» علی جان، مگر نمیدانی تو برادر منی و خالق و رزاق من (یعنی خدای تبارک و تعالی) جز تو را برای من به برادری برنگزیده است؟ فقط تو برادر منی در این عالم. با اینکه ۳۰ سال تفاوت سنی داشتند، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ۳۰ سال بزرگتر بودند از امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ولی عقد اخوت با هم خواندند. در عالم هیچکس صلاحیت برادری پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت غیر از امیرالمؤمنین (علیهالسلام). کور شوند کسانی که چشم نداشتند [و] علی (علیهالسلام) را ندیدند و نتوانستند [ببینند].
«*یا علی، أنت وصیّی من بعدی، و أنت المظلوم المستضعف من بعدی.*» علی جان، تو وصی منی بعد از من. و تو مظلومِ مستضعفِ بعد از منی. علی جان، تو بعد از من مظلوم واقع میشوی؛ [این] حق است. «*یا علی، مَن ثبتَ علیکَ، ثبتَ معی.*» هرکه کنار تو ثابتقدم بماند، انگار کنار من ثابتقدم ایستاده است. «*و مَن فارقکَ، فارقنی.*» و رهاکنندهٔ تو، رهاکنندهٔ من است. هرکه تو را رها کند، انگار مرا رها کرده است. «*یا علی، کذبَ مَن زَعَمَ أنّه یُحبّنی و لا یُحبّک.*» دروغ میگوید کسی که گمان میکند مرا دوست دارد ولی تو را دوست ندارد. دروغ میگوید کسی که فکر میکند میشود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داشت و علی (علیهالسلام) را دوست نداشت! نمیشود، نمیشود، محال است! [باید] پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داشته باشد و علی (علیهالسلام) را [دوست داشته باشد]؛ یا هر دو را با هم دوست داری، یا هیچکدام را دوست نداری. «*لأنّ الله تعالى خلقنی و إیاک من نور واحد.*» چون خدا من و تو را از یک نور آفریده است.
**منقبت سی و چهارم**
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «*ما أظلّت الخضراء و لا أقلّت الغبراء بعدی أفضل من علی بن ابیطالب.*» سبزی (آسمان) سایه نینداخته و غباری (زمین) بالای چیزی نرفته بعد از من بر کسی که افضل از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) باشد. یعنی در این عالم، بعد از من، آسمان بر کسی بالاتر از علی (علیهالسلام) سایه نینداخته و زمین کسی را بالاتر از او حمل نکرده است. «*و إنّه إمامُ أُمّتی و أمیرُها، و هو وصیّی و خلیفتی على أمّتی.*» و او امام امت من و امیر آن است؛ و وصی و خلیفه [من] بر امت من است. «*فمَن اقتدى به من بعدی، اهتدى.*» هرکه بعد از من به علی (علیهالسلام) اقتدا کند، هدایت میشود. «*و مَن اقتدى بغیره، ضلّ.*» و هرکه به غیر او اقتدا کند، گمراه شده است. «*و إنّی أنا النبی المصطفى، ما أنطقُ فی فضل علیٍّ عن الهوى.*» و من پیامبر مصطفایم. آنچه را در فضیلت علی (علیهالسلام) گفتم، از روی هوا و هوس نگفتهام. «*إنْ هو إلاّ وحیٌ یُوحى.*» اینها چیزی نیست جز وحی که بر من نازل میشود. همهاش وحی است. یک کلمه از طرف خودم حرف نزدهام. اینهایی که در فضیلت علی (علیهالسلام) گفتم، همهاش حرف خدا بود. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حرفی از خودش ندارد. هر آنچه که میگوید، حرف خداست. «*نزَلَ به الروحُ الأمین عن الذی له ما فی السماوات و ما فی الأرض و ما بینهما و ما تحت الثرى.*» (فرشتهٔ وحی) نازل شد به روحالامین (جبرئیل) از سوی آنکه هر آنچه در آسمانها و زمین و بین آن دو و زیر زمین است، از آن اوست. اینها همه را فرشتهٔ وحی به من گفته است که دارم به شما میگویم؛ از خودم نیست.
**منقبت سی و پنجم**
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «*ما مَررتُ فی لیلةِ أُسرِیَ بی بشیءٍ مِن ملکوت السماوات و لا على شيءٍ من الحُجبِ من فوقها، إلاّ وجدتُها کلّها مشحونةً بِکرامةِ ملائکةِ الله تعالى.*» شبی که به معراج رفتم، از کنار هیچ چیزی از ملکوت آسمان عبور نکردم و نه از هیچیک از حجابهای بالاتر از آنها، مگر اینکه همه آنها را پر دیدم از کرامت ملائکه خدای متعال. «*یُنادون: هنیئًا لک یا محمد!*» دیدم همه عالم بالا پر است از ملائکه که همه به من میگفتند: «تهنیت بر تو، یا رسول الله! خدا به تو چیزی داده است که *لَم یُعطه قبلک أحدًا و لا یُعطیه بعدک أحدًا.*» قبل از تو به هیچکس نداده بود، بعد از تو هم به هیچکس نمیدهد. چه داده است؟ علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را برادر تو قرار داده، و فاطمه (سلاماللهعلیها)، همسر علی (علیهالسلام) را دختر تو قرار داده، و حسن و حسین (علیهمالسلام) را اولاد تو قرار داده، و محبین این خانواده را شیعیان تو قرار داده است. هیچکس قبل و بعد از تو اینها را [نداشته است].
«*یا محمد، إنّک أفضلُ الأنبیاء، و علیٌ أفضلُ الأوصیاء، و فاطمةُ سیدةُ نساء العالمین، و الحسنُ و الحسینُ أکرمُ مَن دخلَ الجنانَ من أولاد المرسلین.*» یا محمد، تو بهترین انبیا هستی؛ و علی (علیهالسلام) بهترین اوصیا؛ و فاطمه (سلاماللهعلیها) سرور زنان عالم؛ و حسن و حسین (علیهمالسلام) گرامیترین فرزندان پیغمبرانند که وارد بهشت میشوند. این خیلی زیباست! هیچ فرزند پیغمبری در بهشت به مقام اینها نیست. «*و شیعتُهم أفضلُ مَن تضَمّنتْهُ القیامةُ.*» و شیعیان آنها، برترین کسانی هستند که وارد عرصه قیامت میشوند. اینها میروند غرفههای بهشتی را پر میکنند، و قصورها را پر میکنند، و در مُتنَزّههای بهشت جای میگیرند. «*فلم یزالوا یقولون ذلک فی مصدری و مرجعی، و إنّ الله تعالى لَیرفعُ عنهم أذانَ الثقلین حتى لا یبقى أحدٌ إلاّ سمِعَ.*» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «وقتی من بالا میرفتم، دائماً این حرفها را میشنیدم.» بعد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همین الان ملائکه دارند این حرفها را میگویند. اگر کسی گوش برزخیاش باز باشد، این حرفها را از ملائکه الان میشنود. حجاب اگر بر گوش نباشد، میشنود. همین الان ملائکه دارند در مورد مقامات علی (علیهالسلام) میگویند، در مورد مقامات شیعیان میگویند، مقامات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میگویند، مقامات حسن و حسین (علیهمالسلام) [میگویند].»
**منقبت سی و ششم**
از سهیل سلمان فارسی (رحمة الله علیه) [روایت است]. از سلمان فارسی درباره علی و فاطمه (علیهماالسلام) پرسیدند. سلمان با آن مقامات و آن معرفت؛ لابد حرفی که بزند خیلی مهم است. هیچکس در بین صحابه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازه سلمان، معرفت نسبت به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و معرفت نسبت به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نداشت. [از او پرسیدند:] «سلمان! نظرت چیست درباره علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)؟»
سلمان گفت: «شنیدم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمود: «*علیکم بعلیّ بن ابیطالب.*» بر شما باد علی بن ابیطالب (علیهالسلام)! بچسبید به علی (علیهالسلام)، او را رها نکنید. «*فإنّه مولاکم.*» او مولای شماست، دوستش داشته باشید. «*و کبیرکم فاتّبعوه.*» بزرگتر شماست، دنبالش راه بیفتید. «*و عالمکم فأکرموه.*» عالم شماست، اکرامش کنید. «*و قائدکم إلى الجنة، فاستبصروه.*» فرمانده شماست به سمت بهشت، بزرگش بشمارید. «*و إذا دعاکم فأجیبو.*» هر وقت دعوتتان میکند، اجابت کنید. «*و إذا أمرکم فأطیعوا.*» هر وقت امرتان میکند، اطاعت کنید. و دوستش بدارید به خاطر دوست داشتن من، و گرامیاش بدارید به خاطر گرامی داشتن من. «*ما قلتُ لکم فی علیٍّ إلا ما أمرنی به ربّی جلّت عظمتُه.*» من خودم از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: همه اینهایی که درباره علی (علیهالسلام) گفتم، نگفتم مگر آنچه را که خدا به من امر کرده است که بگویم.»
**منقبت سی و هفتم**
عبدالله بن عمر، یا طبق نقل دیگری، عمر بن خطاب میگوید: «روزی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علی بن ابیطالب (علیهالسلام) پرسیدیم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عصبانی شدند و فرمودند: «چهشان است یک عده که درباره کسی صحبت میکنند که مقامش، مقامی جز نبوت نیست؟ یعنی منزلت او پیش خدا مثل منزلت من است. پشت سر علی (علیهالسلام) دارند حرف میزنند، درباره علی (علیهالسلام) دارند سوال میپرسند؟ یک همچین شخصی دیگر سوال ندارد که بخواهند بپرسند! یا رسول الله، نظرت چیست درباره علی (علیهالسلام)؟ کسی که مقام او مقام من است، دیگر سوال دارد؟ منزلت او پیش خدا منزلت من است، دیگر سوال دارد؟ مقام او مقام من است؛ فقط او رسالت ندارد. تفاوت داریم، همه چیزمان دیگر یکسان است.»»
«*مَن أحبّ علّیاً، فقد أحبّنی.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد. «*و مَن أحبّنی، فقد رضی الله عنه.*» هرکه مرا دوست داشته باشد، خدا از او راضی میشود. چیکار کنیم خدا ازمان راضی بشود؟ محبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)! «*و مَن رضی الله عنه، کافاهُ الجنة.*» حالا اگر خدا از کسی راضی بشود، چه کار میکند؟ [خداوند] بهشت را به او پاداش میدهد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، استغفرت له الملائکة.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، ملائکه برای او استغفار میکنند. «*و فُتحت له أبواب الجنة، فیدخل من أیّ باب شاء بغیر حساب.*» درهای بهشت به رویش باز میشود؛ از هر دری که دلش بخواهد وارد بهشت میشود، به غیر حساب. حساب و کتاب هم ندارد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، أعطاه الله کتابه بیمینه، و حاسبه حسابًا یسیرًا کحساب الأنبیاء.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا نامه اعمالش را به دست راستش میدهد. و حساب و کتابش خیلی ساده برگزار میشود؛ [مانند] حساب انبیا (علیهمالسلام). همانجور که خدا انبیا را حساب میکشد، راحت حساب میکشد، اذیتشان نمیکند؛ شیعیان و محبین علی (علیهالسلام) را اینجور حساب میکشد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، لا یخرج من الدنیا حتى یشرب من حوض الکوثر، و یأکل من شجرة طوبى، و یرى مکانه من الجنة.*» محب علی (علیهالسلام) از دنیا نمیرود، مگر آنکه قبل از مرگش مقداری از حوض کوثر به او بنوشانند. قبل از اینکه از دنیا برود، مقداری از حوض کوثر به او مینوشد و از درخت طوبی به او خوراک [میدهند]. سکرات موت اگر علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، از اعماق دل و راست گفته، مرگ از شراب کوثر [و] درخت طوبی [برایش آسان میشود]. موقع مرگش، جایگاه خودش را در بهشت میبیند.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، سلّم الله علیه سکرات الموت، و جعل قبره روضةً من ریاض الجنة.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، سکرات مرگ برای او ساده میشود؛ راحت جان میدهد. قبر او یک باغی از باغهای [بهشت است].
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، أعطاه الله فی الجنة [بِعَدَدِ] کلّ عرق فی بدنه حوراء، و شفّعه فی سبعین من أهل بیته، و بنى له مدینةً فی الجنة بِعَدَدِ کلّ شعرةٍ فی بدنه.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا به او به تعداد رگهایی که در بدن دارد، همسر بهشتی میدهد. کسی علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، هفتاد نفر از خانوادهاش را میتواند شفاعت کند و به هر یک تار مو که بر بدن دارد، یک شهر در بهشت به او میدهد.
«*ألا و مَن عرف علّیاً و أحبّه، بعث الله إلیه ملک الموت کما یبعث إلی الأنبیاء، و رفع عنه أهوال منکر و نکیر، و نوّر قبره، و فسح له مسیرة سبعین ذراعًا.*» اگر کسی علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، ملکالموت برایش آنجوری میآید که برای انبیا (علیهمالسلام) میرود. ملکالموت با آن چهرهای که برای انبیا حاضر میشود، برای شیعه و محب علی (علیهالسلام) حاضر میشود. ملکالموت به نکیر و منکر میگوید: «بروید کنار؛ این محب [علی است].» قبرش نورانی میشود و قبرش آنقدر وسیع میشود تا فاصله ۷۰ سال [مسیر]. مسیری که ۷۰ سال طول میکشد طی بشود، قبر او آنقدر بزرگ میشود. محب علی بن ابیطالب (علیهالسلام) کیست؟ این آقا که محبش اینقدر احترام دارد پیش خدا، این آقا کیست؟ الله اکبر! روز قیامت روسفید محشور میشود محب علی بن ابیطالب (علیهالسلام).
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، أظلّه الله تحت عرشه یوم القیامة مع الصدّیقین و الشهداء و الصالحین، و آمنه من الفزع الأکبر و أهوال یوم الساعَة.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، روز قیامت خدا او را زیر سایه عرش نگه میدارد؛ کنار صدیقین، شهدا و صالحین. از ترس روز قیامت خدا او را در امان میدارد، از ترسها و هول و ولع در قیامت خدا [او] را نگه میدارد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، تقبّل الله منه حسناته و تجاوز عن سیئاته، و کان فی الجنة رفیق حمزة سیّد الشهداء.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا حسنات او را از او میپذیرد و از گناهان او میگذرد. هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، در بهشت رفیق حمزه سیدالشهدا (علیهالسلام) خواهد بود.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، أثبت الله الحکمة فی قلبه، و أجرى على لسانه صالح الثناء، و فتح الله له أبواب الرحمة.*» هرکه [علی را] دوست داشته باشد، خدا حکمت را در دل او ثابت میکند؛ اهل حکمت میشود و اگر علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، هر حرفی که از دهان او خارج میشود، حرف خیر و حرف درست خواهد بود. چقدر به اینها نیاز داریم در زندگیهامان! با چه حاصل میشود؟ با محبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام). هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا درهای رحمت را به رویش باز میکند.
«*و مَن أحبّ علّیاً، سمّاه أسیر الله فی الأرض، و باهى الله به ملائکته و حملة عرشه.*» و هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، اسمش را «اسیر خدا در زمین» میگذارند؛ [آری، او] اسیر خداست. هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا به این [شخص] پیش ملائکه مباهات میکند، میگوید: «ببینید محب علی (علیهالسلام) را، ببینید شیعه علی (علیهالسلام) را!» خدا پیش حاملان عرش خود مباهات میکند. مثل معلم چطور به شاگرد اولش مینازد، زرنگش مینازد؟ خدا اینجور به محبین علی (علیهالسلام) مینازد. ببینید، ببینید شیعیان علی (علیهالسلام) را، ببینید محبین علی (علیهالسلام) را!
«*مَن أحبّ علّیاً، نادى ملکٌ من تحت العرش: یا عبدالله، استأنف العمل! فقد غفر الله لک الذنوب کلّها.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، فرشتهای از زیر عرش به او صدا میزند: «ای بنده خدا، عملت را از نو آغاز کن!» خدا همه گناهانت را بخشیده است.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، جاء یوم القیامة و وجهه کالقمر لیلة البدر.*» کسی علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، روز قیامت در حالی میآید که چهرهاش مثل ماه شب چهارده میدرخشد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، وضع الله على رأسه تاج الکرامة، و ألبسه حلّة العزّ.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا بر سر او تاج کرامت میگذارد و بر تن او لباس عزت میکند.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، مرّ على الصراط کالبرق الخاطف.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، روی پل صراط مثل یک برق میجهد و میرود. سریع رد میشود. اصلاً گرفتار نمیشود. در رد شدن از پل صراط، مردم چقدر ترس دارند، چقدر پاهایشان میلرزد!
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، کتب الله له براءة من النار، و براءة من النفاق، و جوازًا على الصراط، و أمانًا من العذاب.*» هرکه علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، خدا اماننامه از آتش به او میدهد، و اماننامهای از نفاق به او میدهد، و گذرنامه عبور از صراط به او [میدهد]، و اماننامه از عذاب به او میدهد.
«*ألا و مَن أحبّ علّیاً، لا یُنشر له دیوان و لا یُنصب له میزان.*» اگر کسی علی (علیهالسلام) را دوست داشته باشد، پرونده اعمالش [را] باز نمیکنند که گناهی بخواهد در آن نگاه شود، و میزان برایش نمیگذارند که نکند یک وقت یک مقدار گناه داشته باشد. به او میگویند: «بدون حساب برو!»
«*ألا و مَن أحبّ آل محمد، أمن من الحساب و المیزان و الصراط.*» هرکه آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داشته باشد، از حساب در امان است، از میزان در امان است، از صراط در امان است.
«*ألا و مَن مات على حبّ آل محمد، صافحته الملائکة و زارته أرواح الأنبیاء، و قضى الله له کلّ حاجة.*» هرکس با محبت خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا برود، ملائکه با او مصافحه میکنند و ارواح انبیا به زیارتش میآیند. شیعه علی (علیهالسلام) وقتی از دنیا میرود، ارواح انبیا میآیند به زیارتش. خدا همه حاجتهایش را میدهد؛ هر حاجتی پیش خدا داشته باشد، خدا بهش [میدهد].
«*ألا و مَن مات على بغض آل محمد، مات کافرًا.*» خدا نکند! هرکه با کینه این خاندان، با نفرت از این خاندان از دنیا برود، کافر از دنیا [میرود].
«*ألا و مَن مات على حبّ آل محمد، مات على الإیمان، و کنت أنا کفیله بالجنة.*» هرکه با محبت این خانواده از دنیا برود، با ایمان از دنیا [میرود]. من پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کفیلش هستم در بهشت.
«*ألا و مَن مات على بغض آل محمد، جاء یوم القیامة مکتوبًا بین عینیه: هذا آیسٌ من رحمة الله.*» هرکه با کینه و نفرت از این خانواده از دنیا برود، روز قیامت در حالی محشور میشود که وسط دو چشمش، روی پیشانیاش نوشتهاند: «این، مأیوس از رحمت خداست.»
«*ألا و مَن مات على بغض آل محمد، لم یَشَمّ رائحة الجنة.*» کسی با نفرت این خانواده از دنیا برود، بوی بهشت به مشامش [نمیرسد].
«*ألا و مَن مات على بغض آل محمد، خرج من قبره أسود الوجه.*» کسی با نفرت این خانواده از دنیا برود، از قبرش بیرون میآید در حالی که روسیاه و بدبخت است.
**منقبت سی و هشتم**
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «*علیٌّ مِنّی بمنزلة الدّم من بدنی.*» علی (علیهالسلام) برای من، جایگاهش مثل جایگاه خون من به بدن من است. بدن بدون خون مگر میشود؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بدون علی (علیهالسلام) نمیشود. «*مَن تولّاه رَشَدَ.*» هرکه ولایت او را داشته باشد، رشد میکند. «*و مَن أحبّه اهتدى.*» هرکه محبت او را داشته باشد، راه را پیدا میکند. «*و مَن تبعه نجا.*» هرکه دنبال او برود، نجات پیدا میکند. «*ألا و إنّ علیاً رابع الأربعة فی الفردوس.*» علی (علیهالسلام) نفر چهارم از چهار نفر در فردوس است. فردوس، آن جایگاه ویژه بهشت، پاویون بهشت به قول امروزیها، V.I.P [بهشت] است. این چهار نفر آنجا هستند: من و حسن و حسین و علی.
**منقبت سی و نهم**
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «*مَن صافح علّیاً فکأنما صافحنی.*» هرکه با علی (علیهالسلام) مصافحه کند، انگار با من مصافحه کرده است. «*و مَن صافحنی فکأنّما صافح أرکان العرش.*» هرکه هم با من دست بدهد و مصافحه کند، انگار با ارکان عرش مصافحه کرده است. هرکه با علی (علیهالسلام) معانقه کند (در آغوش بگیرد)، انگار مرا در آغوش گرفته است. «*و مَن عانقنی فکأنّما عانق الأنبیاء.*» هرکه مرا در آغوش بگیرد، انگار انبیا را در آغوش گرفته است؛ همه انبیا را در آغوش. «*و مَن صافح محبّاً لعلیٍّ، غفر الله له الذنوب کلّها، و أدخله الجنة بغیر حساب.*» هرکه با یک محب علی (علیهالسلام) دست بدهد (با محب علی (علیهالسلام) دست بدهد، نه با خود علی (علیهالسلام))، خدا همه گناهانش را میبخشد و او را بیحساب به بهشت میبرد.
کیست این آقا؟ کیست این آقا، امیرالمؤمنین؟ چه مقامی پیش خدا دارد؟ چه آبرویی پیش خدا دارد این آقا؟ چقدر این آقا محبوب خداست؟ [خدا] از او راضی است. اگر عنایتی از او به ما برسد، بس است برای ما. توجهی از او به ما برسد، بس است برای ما. عید غدیر، یا امیرالمؤمنین، نظری به ما کنید، عنایت کنید، یا امیرالمؤمنین!
**منقبت چهلم**
ایام، ایام شادی است. اشک، اشک شوق است، اشک محبت است. مثل بچهای که با آغوش مادر بعد از فراق، چطور گریه میکند؟ این بچهای که گم شده، به آغوش مادر میرسد، چطور گریه میکند؟ اشک شوق است. درست است برای مظلومیت او ما گریه میکنیم. علامه امینی [میفرمود]: «دوست داشتم خدایا، عمر طولانی به من میدادی، میرفتم هفتاد سال در بیابان برای مظلومیت علی (علیهالسلام) فقط اشک میریختم.» درست است برای مظلومیت او اشک میریزیم؛ ولی اصل اشک، اشک محبت، اشک عشق است. خدا را شاکریم که محبت او را به ما داد. نوکری این آقا [مایه افتخار ماست]. چه نعمتی بالاتر از این؟ «*أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی.*» (نعمت را بر شما تمام کردم.) با علی (علیهالسلام) [این] نعمت را [بر شما] تمام کردم.
حالا دست ما را بگیرد سلطان عالم، امیرالمؤمنین (علیهالسلام). همه عالم در مُشت اوست. همه عالم. تازه بعد از مرگ میفهمیم علی (علیهالسلام) کیست! از آنجا چشممان باز میشود. چه کار میتوان کرد در این عالم؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام)! همه محاسبات عالم ختم به او میشود. همه حساب و کتاب عالم ختم به او میشود. او یک چیزی را امضا کند، تمام [است]. عنایت کند، تمام [است]. او بنویسد، تمام [است]. ماشاءالله! او برایمان ایمان ثابت بنویسد، معرفت بنویسد، عشق بنویسد، عاقبتبهخیری [و] ایمان روزافزون بنویسد. خودش دست ما را بگیرد؛ با آن دستی که در خیبر را گرفت و کند و پرتاب کرد، آن دست قدرتمند، با آن دست الهی، با آن دست یدالله، دست ما را بگیرد و به ملکوت و به ملاقات خدا ببرد.
خوب، من منقبت چهلم را هم بخوانم. هر منقبت از منقبت قبلی [زیباتر] و به مانند دریایی است فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ارواحنا فداه.
قنبر، غلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) روایت میکند: «*کنت مع امیرالمؤمنین علی شاطئ الفرات.*» میگوید: «با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در ساحل رود فرات بودم. *فنزع قمیصه و دخل الماء.*» دیدم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) لباس را از تن درآوردند و رفتند داخل آب. «*فجاءت موجةٌ فأخذت القمیص.*» دیدم موجی آمد و پیراهن حضرت (علیهالسلام) را آب برد. خب، حضرت لباسشان را گذاشته بودند در ساحل، موجی آمد [و] پیراهن حضرت (علیهالسلام) را آب برد. «*فخرج امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و لم یجد القمیص.*» حضرت (علیهالسلام) از آب بیرون آمدند [و] دیدند پیراهنشان [نیست]. آب [آن را برده بود]. من شدیداً ناراحت شدم که خب الان من بدون لباس شدم. یک وقت دیدم ملکی صدا زد: «یا اباالحسن! *أُنظر عن یمینک و خُذ ما تراه.*» علی جان، به سمت راست نگاه کن و هرچه میبینی بردار. عبایی سمت راست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) افتاده بود و در آن عبا یک پیراهن پیچیده شده بود. «*فخذه لِیَلبَسَه.*» حضرت این را برداشتند که تنشان کنند. «*فسقطت من جیبه رقعةٌ مکتوبٌ فیها: بسم الله الرحمن الرحیم. هذا قمیصُ هارون أخی موسی، کذلک أوثیناه قومًا...*» دیدیم از جیب پیراهن یک کاغذی افتاد. در این کاغذ این نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. این پیراهن هارون، برادر موسی است.» آن پیراهن هدیهای از جانب خداست و [برای] علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. پیراهنش را آب برد. خدا پیراهن هارون را از بهشت برای او [فرستاد].
دو تا منقبت دیگر هم بخوانیم. سیر نمیشویم از این فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام)! آقامان، مولامان. هرچه از او [بگوییم] کم است. اگر تمام عمرمان به این بگذرد که فقط در مدح او حرف بزنیم، در فضایل او صحبت کنیم، سیر نمیشویم. عرض ما [همین] است. تمام.
**منقبت چهل و یکم**
ابن عباس (رضواناللهعلیه) میگوید: «شنیدم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «*یا معشر الناس، إن الله تعالى جعل لکم بابًا، مَن دخله أمن من الله و من الفزع الأکبر.*» ای مردم، بدانید خدا برای شما دری قرار داده است؛ هرکه از این در داخل شود، از عذاب و از فزع اکبر روز قیامت نجات پیدا میکند.»
ابوسعید خدری (رضواناللهعلیه) بلند شد [و عرض کرد]: «یا رسول الله، این در کیست؟ این در چیست که هرکه وارد شود، از عذاب نجات پیدا میکند؟ نشان بدهید این در را تا معرفت یاد بگیریم و بشناسیمش!» فرمود: «او علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. سیدالوصیین، امیرالمؤمنین، برادر رسول ربالعالمین، خلیفهٔ خدا بر همه مردم.»
«*معاشر الناس، مَن أحبّ أن یتمسّک بالعروة الوثقى، فلیتّمسک بولایة علی بن ابیطالب.*» ای مردم، میخواهید ریسمان الهی را بگیرید؟ آن ریسمانی که پاره نمیشود، آن ریسمانی که سست نمیشود. هرکه میخواهد این ریسمان را بگیرد، ولایت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را داشته باشد. ولایت علی (علیهالسلام) را داشته باش! «*فإنّ ولایته ولایتی، و طاعته طاعتی.*» ولایت او ولایت من است، و طاعت او طاعت من است.
«*معاشر الناس، مَن أحبّ أن یعرف الحجة من بعدی، فلینظر إلى علی بن ابیطالب.*» ای مردم، هرکه میخواهد بعد از من معرفت به حجت داشته باشد، برود علی (علیهالسلام) را بشناسد. «*معاشر الناس، مَن أراد أن یتولى الله و رسوله، فلیقتدِ بعلی بن ابیطالب و الأئمة من ذریتی؛ فإنّهم خزائن علمی.*» ای مردم، هرکه میخواهد ولایت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باشد، به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و ائمه از ذریه من اقتدا کند؛ اینها گنجینههای علم منند.
جابر بن عبدالله انصاری بلند شد: «این ائمه چند نفرند؟» [پیغمبر فرمود:] «*سألتنی، رحمک الله، عن الإسلام کلّه.*» جابر، سوال خوبی پرسیدی! خدا رحمتت کند. تعداد اینها، [به تعداد] ماههاست؛ ۱۲ ماه داریم و ۱۲ امام. «*و هی أنّهم اثنا عشر.*» [و] به تعداد اینها [همچنین]، تعداد آن چشمههایی است که برای موسی (علیهالسلام) جوشید؛ او عصایش را زد، ۱۲ [چشمه]. و تعداد اینها [نیز] به تعداد نقبای بنیاسرائیل است؛ نقیب، نقبای بنیاسرائیل ۱۲ تا بودند. پس ائمه ۱۲ نفرند؛ اولیشان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است و آخرشان مهدی (صلوات الله علیه).
**منقبت چهل و دوم**
و آخرین منقبتی که امروز میخوانیم. ابن عباس میگوید: «پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با ما نماز عصر را خواندند. «*ثم قام على قدمیه،*» [یعنی] روی دو پا ایستادند. اینجور سخنرانی کردند. فرمودند: «*مَن أحبّنی و أحبّ أهل بیتی، فلیتّبعنی؛ فتبعه بأجمعِه.*» هرکه مرا دوست دارد و اهل بیت مرا دوست دارد، دنبال ما باید راه بیفتد. ما هم او را دنبال خودمان خواهیم برد.» حضرت این را فرمودند و رفتند. «*حتى أتى منزل فاطمة الزهراء (سلاماللهعلیها).*» آمدند پشت در خانه فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها). «*فقرع الباب قرعًا خفیفًا.*» خیلی آهسته در زدند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پشت این در آهسته در میزدند. دیگر نمیخواهم روضه بخوانم. پشت این در، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آهسته در میزد؛ در منزل فاطمه (سلاماللهعلیها) است.
«*فخرج إلیه علی بن ابیطالب (علیهالسلام).*» علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بیرون آمد، و «*علیه شملةٌ*» (چیزی به دوش انداخته بودند) و «*یداه مُلتَخّتانِ.*» (دست مبارکشان را گلمالیده بودند). «*فقال له: یا أباالحسن! حدّث الناس بما رأیت أمس.*» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را بردند پشت در خانه فاطمه (سلاماللهعلیها). آرام در زدند. علی بن ابیطالب (علیهالسلام) آمد پشت در. دیدند دست حضرت (علیهالسلام) گلمالیده است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «علی جان، برای مردم بگو دیروز چه دیدهای؟» امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عرضه داشتند: «*نعم، فِداکَ أبی و أُمّی یا رسول الله!*» پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله. «*بینما أنا فی وقت صلاة الظهر أُرید الطهور، فلم یکن عندی ماءٌ، فوَجّهتُ الحسَنَ و الحسین فی طلب الماء.*» من دیروز وقت نماز ظهر بود، میخواستم وضو بگیرم. آب نبود پیش من. به حسن و حسین (علیهمالسلام) گفتم: «بچهها، بروید دنبال آب.» طول کشید. رفتند. طول کشید آب بیاورند. دیدم خیلی وقت است که نیامدهاند.
«*فإذا أنا بمن یُنادینی: یا أباالحسن، أقبل على یمینک.*» یک وقت شنیدم [ملکی] صدا زد: «علی جان، به سمت راستت نگاه کن.» «*فالتفتّ إلى یمینی، فإذا أنا بِقَدَحٍ من ذهبٍ معلّقٍ فیه ماءٌ أبیضُ من الثلج، و أحلى من العسل.*» نگاه کردم به سمت راست؛ دیدم یک ظرفی از طلا کنار من است [و] در آن آب بود. آبش، دیدم این آب از برف سفیدتر بود و از عسل شیرینتر. «*و وجدتُ فیه رائحةَ الورد، فتوضأتُ منه و شربتُ جرعًا و ألقیتُ على رأسی قطرةً فبردتْ فؤادی.*» دیدم بوی گل [میداد]. با این آب وضو گرفتم و چند جرعه ازش خوردم. یک قطره از این آب را رو سرم ریختم. آنقدر این آب خنک بود، دلم خنک شد، قلبم خنک شد.
«*فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): هل تدری من أین جاء ذلک القدح؟*» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «علی جان، میدانی این ظرف بهشتی از کجا بود؟» امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عرضه داشتند: «*الله تعالى و رسوله أعلم.*» خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهتر میدانند. «*قال: القدح من أقداح الجنة، و الماء من تحت شجرة طوبى، و أما القطرة، فمن تحت العرش.*» فرمود: «علی جان، این ظرف، یکی از ظرفهای بلورین بهشت بود. آبی که برایت آوردند، از زیر درخت طوبی آوردند.» راوی میگوید: «من شک دارم [که] حضرت فرمود: «از زیر درخت طوبی» یا «از حوض کوثر.»» یکی از این دو تا. آبی که برای وضوی او آوردند، از اینجا آوردند. و اما قطرهای هم که ریختی روی سرت، این قطره از زیر عرش ریخت روی سرت.
«*ثم ضمّه رسول الله إلى صدره و قبّل ما بین عینیه.*» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به سینه چسباندند و میان دو چشم نازنینش را بوسیدند. سپس فرمودند: «*حبیبی، مَن کان خادمه بالامس جبرئیل، فمحلّه عند الله عظیم.*» عزیز من، تو کسی هستی که دیروز خادم تو جبرئیل بود! دیروز جبرئیل خدمتگزار تو بود، کارهایت را داشت انجام میداد. جبرئیلی که برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی میآورد، [میآمد] خدمت میکرد به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ یعنی میآمد پایین یا برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی بیاورد، یا به این خانواده خدمت کند. کیست این خانواده؟ کیست امیرالمؤمنین؟ جایگاه تو پیش خدا خیلی بزرگ است، علی جان. خیلی جایگاه داری پیش خدا. خیلی خدا تو را دوست دارد، خیلی خاطر تو را میخواهد، خیلی خدا هوای تو را دارد، علی جان.
انشاءالله محروم نشویم از شفاعت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، از عنایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در دنیا و آخرت. دست ما از دامان این آقا کوتاه نشود. دائماً، انشاءالله دست ما را بگیرد امیرالمؤمنین (علیهالسلام). پدر ماست امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، پدر ماست امیرالمؤمنین (علیهالسلام). از هر پدری مهربانتر، از هر پدری دلسوزتر، از همه پدرها بیشتر کار از دستش میآید، بیشتر وضع ما را خبر دارد، بهتر وضع ما را خبر دارد، بهتر میداند چی به درد ما میخورد. دست ما را بگیرد امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، کمکمون بکند، عنایت بکند، خصوصاً بعد از مرگ که آن موقع ما نیاز اصلیمان به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آن موقع شروع میشود. اصل کار آن موقع است. موقع مرگ و جان دادن که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میآید کنار بستر شیعه مینشیند و به ملکالموت سفارش میکند، میگوید: «با او مراعات کن، شیعه من است، محب من است.» شب اول قبر، موقع حساب و کتاب، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میآید سفارش میکند: «این محب من است.» [او راه گشای] کارش در برزخ، در قیامت، و انشاءالله [در] بهشت [ما را] همسایه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) [قرار دهد]. جای دیگری نباشیم، جای دوری که نشود علی (علیهالسلام) را هر روز ببینیم؛ این چهره دلربا را، این جمال نورانی را. در منزل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) لااقل هر روز ببینیم. همچین جایی باشد.
خدایا، فرج آقامان امام زمان (عجلاللهفرجه) را برسان، قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده، نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، [و] امام راحل (رحمةاللهعلیه) را سر سفره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مهمان بفرما. شب اول قبر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به فریادمان برس. در دنیا، برزخ، قیامت و بهشت انشاءالله ما را همجوار علی بن ابیطالب (علیهالسلام) قرار بده. ما را از شیعیان خالص و عارفین به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قرار [ده]. حاجات حاجتمندان و شیعیان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را برآورده بفرما. دشمنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را در دنیا و قیامت خوار و ذلیل بفرما. خدایا، رهبر عزیزمان را حفظ بفرما. خدایا، شر ظالمین را به خودشان برگردان. عاقبت ما را ختم به خیر بفرما. هرچه گفتیم صلاح ما بود، هرچه نگفتیم [و] صلاح ما میدانی، برای ما رقم بزن.
جلسات مرتبط

جلسه یک : برتری ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بر عبادتهای طولانی
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه دو : معراج پیامبر (ص) و تجلی نام امیرالمؤمنین (ع)
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه چهار : علی (ع)؛ صدیق اکبر، وصی محبوب خدا و امام متقین
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت

جلسه پنج : فضایل بیپایان علی (ع)؛ جنت عدن تا حوض کوثر
صد منقبت امیرالمومنین در منابع اهل سنت