آرزوی پیامبر (ص) برای حضور علی (ع) در کنار خود
جایگاه اهل بیت (ع) بهعنوان ریسمان محکم میان خدا و خلق
خورشید با دو نوشته: «الله نور السماوات» و «علی نور الارضین»
حدیث سلسله الذهب و معرفی علی (ع) بهعنوان حجت خدا
برتری عمل یک روز امیرالمؤمنین (ع) بر تمام اعمال مخلوقات
ورود علی (ع) به بهشت پیش از پیامبر (ص) بهعنوان پرچمدار حمد
نوشتن نام اهل بیت (ع) بر در بهشت و لعنت بر دشمنانشان
محبت فاطمه زهرا (س) و نقش آن در نجات در صد موقف قیامت
روایت سلمان و بشارت ویژه برای محبان اهل بیت (ع)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا قاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صد منقبت.
**منقبت ششم** از مناقب امیرالمؤمنین (ع) و ائمه معصومین (ع):
رافع، غلام عایشه، میگوید: «من خادم عایشه بودم و وقتی که پیغمبر (ص) تشریف میآوردند منزل عایشه، من آنجا کمکشان بودم و کار میکردم. یک روزی که پیغمبر (ص) کنار عایشه بودند، دیدم کسی در میزند. به سمت در رفتم و دیدم کنیزی است جلوی در که طبقی در دست دارد و روی این طبق پوشیده است. برگشتم به عایشه خبر دادم. او گفت که "بگویید بیاید." آن کنیز داخل شد و این طبق را گذاشت جلوی عایشه. عایشه طبق را گذاشت جلوی پیغمبر (ص). پیغمبر (ص) شروع کردند از این غذا برداشتن و خوردن. کنیز رفت بیرون.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ای کاش امیرالمؤمنین، سید مسلمین و امام متقین کنار من بود و با من این غذا را میخورد!»
عایشه گفت: «یا رسول الله! اینی که میگویید کیست؟ امیرالمؤمنین، سید مرسلین! این کیست که همه این خصلتها در او جمع شده؟»
پیامبر (ص) سکوت کردند. دوباره کلام خود را تکرار فرمودند. عایشه دوباره گفت: «این کیست؟» پیغمبر (ص) دوباره سکوت کردند.
در میزنند؛ کسی پشت در در میزند. رافع که غلام عایشه بود، میگوید: «من رفتم به سمت در، در را باز کردم. دیدم علی بن ابیطالب (ع) پشت در است. برگشتم به پیغمبر (ص) گفتم: "یا رسول الله، علی پشت در است."»
فرمودند: «بگو بیاید داخل.» سپس فرمودند: «یا اباالحسن، مرحبا و اهلاً و سهلاً یا اباالحسن! علی جان، آفرین بر تو، خوش آمدی! لَقَد تَمَنّیتُک مَرَّتین؛ من دوبار آرزوی تو را کردم. حتی لَمّا أبطَأتَ عَلَیَّ؛ تا اینکه دیر کردی. من دوبار از خدا خواستم که تو را کنار من برساند تا از این غذا با هم بخوریم. دیر شد؛ دیر کردی. سألتُ اللهَ عزوجل أن یأتیَ بک؛ من از خدا خواستم که خدا تو را بفرستد برای من. إجلِس و کُل؛ بنشین و از این غذا بخور.»
امیرالمؤمنین (ع) نشستند و از این غذا میل فرمودند.
ثُمَّ قالَ النبیُّ (ص): «یا علی!» بعد پیغمبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «علی جان! قاتلَ اللهُ مَن قاتلَک؛ خدا بکشد کسانی را که با تو جنگ کنند. و عادَی مَن عاداک؛ خدا دشمنشان باشد کسانی را که با تو دشمنی دارند.»
فقالت عایشه: «و مَن یقاتلُه و مَن یُعادیه؟» عایشه گفت: «یا رسول الله! چه کسی قرار است با علی بجنگد؟ چه کسی قرار است با علی دشمنی کند؟»
حضرت فرمودند: «أنتِ و مَن مَعَکِ.» (همین خودت و همین تو و اطرافیانت.) دوبار این را فرمودند: «أیدیهِم مَعَکِ؛ دستهایشان با توست. تَرْضَینَ بذلک و لا تُنکرینَ؛ تو هم راضی به کارشان هستی و هیچ هم بدت نمیآید که اینها میآیند روبروی علی میایستند. سکوت میکنی علیالظاهر، ولی خب فرماندهی جنگ [با توست].»
**(این منقبت چهل و سوم بود.)**
**منقبت چهل و چهارم:**
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «فاطمه مُهجَةُ قلبی؛ فاطمه خون و روح قلب من است. یعنی قلب خود خونی دارد که با آن زنده است؛ آن خونی که در قلب من جاری است، فاطمه است. من به واسطه فاطمه است که زندهام.
و ابناها ثمرة فؤادی؛ دو پسرش (یعنی حسن و حسین) میوه دل مناند.
و بعلها نور بصری؛ همسر فاطمه (یعنی علی) نور چشم من است.
و الأئمة من ولدها أُمَنائی؛ امامانی که فرزند او هستند، امینهای پروردگار مناند.
و حبلُهُ الممدود؛ ریسمان متصل بین او و بین خلق (بین خدا و بین مخلوقات) است. هر کس این ریسمان را بگیرد و برود، نجات مییابد؛ و هر کس هم که این ریسمان را رها کند، سقوط میکند.»
**منقبت چهل و پنجم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «إنَّ للشمس وجهین؛ خورشید دو رو دارد: رویی به سوی اهل آسمان و رویی به سوی اهل زمین. و علی الوجهین منهما کتابة؛ روی هر دو طرف، روی هر دو وجه خورشید، این را نوشته است.»
سپس فرمودند: «أَتَدرونَ ما تِلکَ؟» (میدانید چی نوشته؟)
گفتیم: «الله و رسوله اعلم؛ خدا و پیغمبر (ص) بهتر میدانند.»
فرمودند: «الکتابة التی تَلی اهلَ السماء؛ آن جملهای که یک طرفش رو به آسمان است، این است: «الله نور السماوات و الارض»؛ اما آن طرفی که رو به اهل زمین است، این جمله را نوشته: «علی نور الارضین».
(خورشید که دارد نور میدهد، میگوید: من یادم نمیرود، حواسم هست که آنکه تابنده است، امیرالمؤمنین (ع) است. در واقع من نور از علی دارم؛ به نور امیرالمؤمنین (ع)، به وجود امیرالمؤمنین (ع) است که من زندهام. او واسطه فیض است، او واسطه خلقت است.)»
**منقبت چهل و ششم:**
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «شنیدم از جبرئیل...»
**(حالا حدیث خیلی حدیث زیبایی است؛ حدیث سلسله الذهب از آقامون علی بن موسی الرضا (ع). ریان بن صلت میگوید: شنیدم از امام رضا (ع) که فرمود شنیدم از پدرم موسی بن جعفر (ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمد (ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمد بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین (ع) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی امیرالمؤمنین (ع) که فرمود شنیدم از پیغمبر (ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که فرمود شنیدم از خدا.)
(چه سند رواییای! خدا چه فرمود؟ فرمود:)
«علی بن ابیطالب حُجَّتی علی خَلقی؛ علی بن ابیطالب حجت بر مخلوقات من است. و نوری فی بلادی؛ نور من است در سرزمینهای من. و أمینی علی عِلمی؛ امین من است در علم من.
لا أُدخِلُ النارَ مَن عَرَفَهُ و إن عَصانی؛ هرکس علی را بشناسد، او را وارد آتش نمیکنم، حتی اگر مرا معصیت کرده باشد، ولی معرفت علی را داشته باشد.
و لا أُدخِلُ الجنةَ مَن أنکرَهُ و إن أطاعَنی؛ و هرکس او را نشناسد (معرفت نداشته باشد)، حتی اگر مرا اطاعت کرده باشد، باز به بهشت نخواهم برد.»
**منقبت چهل و هفتم:**
پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «خیلی حدیث زیبایی است. یا أباالحسن، علی جان! لو وُضِعَ إیمانُ الخلائقِ و أعمالُهُم فی کفّةِ میزانٍ؛ اگر ایمان مخلوقات و اعمال مخلوقات در یک کفه ترازو باشد، و وُضِعَ عملُکَ یومَ واحدٍ؛ و عمل یک روز تو را در طرف دیگر ترازو بگذارند، لَرَجَحَ عملُکَ یومَ واحدٍ علی جمیعِ ما عملَ الخلائق؛ عمل یک روز تو بر عمل یک عمر همه مخلوقات میچربد، علی جان!
و إنَّ اللهَ باهَی بِکَ یومَ أُحُدٍ ملائکَتَهُ المقربین؛ و خدا روز جنگ اُحُد به تو مباهات کرد در برابر ملائکه مقربش.
و رَفَعَ الحُجُبَ من السماواتِ السبع؛ و حجابهای هفتگانه را از آسمانهای هفتگانه برداشت.
و أشرَقَت إلیکَ الجنةُ و ما فیها؛ روز اُحُد بهشت و هرچه در بهشت بود را به واسطه تو روشن کرد.
مُبتَهِجاً بِفعلِکَ ربُّ العالمین؛ خدا از کار تو (رب العالمین از کار تو) شادمان و به وجد آمد.
و إنَّ اللهَ تعالی لَیُعَوِّضُکَ بذلکَ الیومِ ما یَغبِطُکَ بهِ کُلُّ نبیٍّ و رسولٍ؛ و خدا در عوض جنگ اُحُد، به ازای آن یک روز جنگ اُحُد، به تو چیزی خواهد داد که تمام انبیا، رسولان، صدیقین و شهدا به آن غبطه خواهند خورد.»
**منقبت چهل و هشتم:**
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «یا علی! مَثلُکَ فی أُمَّتی مَثلُ المسیحِ عیسی بنِ مریمَ؛ علی جان! مَثَل تو در امت من مَثَل مسیح عیسی بن مریم است. قوم او سه فرقه شدند: یک فرقه مؤمنون که همان حواریون بودند، یک فرقه با او دشمنی کردند که همان یهود بودند، یک فرقه هم درباره او غلو کردند و از ایمان خارج شدند. امت من هم در برابر تو (درباره تو) سه فرقه خواهند شد:
یک فرقه شیعیان تو هستند که همان مؤمنیناند.
یک فرقه دشمنان تو هستند که همان کسانیاند که از امامت و ولایت تو [دشمنی داشتند].
یک فرقه غلوکنندگان درباره تو هستند که غلو میکنند. (فهمُ الجاهدون؛ اینها [حقایق را] انکار کردهاند. در واقع تو را نمیشناسند، نمیفهمند چی هستی. مقام عبودیت؛ همه مقامات امیرالمؤمنین (ع) تابع عبودیت اوست. چون عبد بوده، مقامات را دارد. حالا کسی بگوید علی خداست، یعنی در واقع همه مقامات او را انکار کرده و نفهمیده کیست امیرالمؤمنین.)
و أنتَ یا علی و شیعتُکَ و مُحِبّو شیعتِکَ؛ علی جان! تو و شیعیانت و دوستداران شیعیانت، (نه تنها خودت، نه تنها شیعیانت، [بلکه] دوستداران شیعیانت) همه در بهشتید.
و أعداؤکَ و الغُلاةُ فی مَحَبَّتِکَ فِی النارِ؛ و دشمنان تو و کسانی که در محبت تو غلو میکنند، آنها در جهنماند.»
**منقبت چهل و نهم:**
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: از پیغمبر (ص) شنیدم میفرمود: «أوَّلُ مَن یدخلُ الجنةَ من النبیینَ و الصدّیقینَ علی بنُ ابیطالبٍ؛ اولین کسی که از میان نبیین و صدیقین وارد بهشت خواهد شد، علی بن ابیطالب (ع) است.»
ابودجانه بلند شد و گفت: «یا رسول الله! أَلَم تُخبِرنا عن اللهِ تعالی أنّهُ أخبرکَ أنَّ الجنةَ محرمةٌ علی الأنبیاءِ حتی تدخلَها أنتَ یا رسولَ اللهِ؟ وَ علی الأممِ حتی تدخلَها أُمتُکَ؟» (شما که به ما فرمودید خدا به شما فرموده بهشت بر انبیا حرام است تا اینکه شما وارد بهشت شوید، و بر امتها حرام است تا اینکه امت شما وارد بهشت شود؟)
حضرت فرمودند: «بلی، و لکنّ حاملَ لواءِ القومِ إمامُهم؛ بله، ولی پرچمدار هر قومی، امام آنهاست. (پرچمدار زودتر از... بله من فرماندهام، من رهبرم، من مقامم از همه بالاتر است، جلوتر میروم، ولی پرچمدار من زودتر از من وارد بهشت میشود. پرچمدار، علی بن ابیطالب است.)
و هو حاملُ لواءِ الحمدِ یومَ القیامةِ؛ پرچم حمد در دست علی است روز قیامت. بینَ یدَیَّ؛ در محضر من، در برابر من پرچم را دست میگیرد. و هو صاحبُ عَلَمِ؛ و او صاحب پرچم من است. فیدخلُ الجنةَ قبلی؛ پیش از من وارد بهشت خواهد شد. فإنَّ العَلَمَ و أنا عَلَیهِ؛ چون پرچم و من، پی او میآییم.»
پیغمبر (ص) که این را فرمودند، امیرالمؤمنین (ع) از جا بلند شدند. وَ قَد أشرَقَ وجهُهُ سروراً؛ چهره علی از شدت خوشحالی میدرخشید. یقولُ: «الحمدللهِ الذی شَرَّفَنا بکَ یا رسولَ اللهِ؛ شکر و سپاس خدایی را که به واسطه تو به ما شرافت داد، یا رسول الله!»
**منقبت پنجاهم:**
(میرسیم به نصف کتاب، منقبت ۵۰. صد منقبت، رسیدیم به منقبت ۵۰. الحمدلله نصفش را خواندیم از این صد منقبت امیرالمؤمنین. هرچند خیلی بیش از اینهاست فضایل امیرالمؤمنین (ع). لااقل صد تایش را خوانده باشیم، که لااقل از این صد تا چهل تایش را حفظ باشیم. فرمود: «روز قیامت هر کسی از امت من چهل تا روایت حفظ باشد، فقیه محشور میشود.» حالا ما لااقل چهل روایت از فضایل امیرالمؤمنین (ع) را حفظ باشیم، بنویسیم، به بچههایمان قصه شب بگوییم، مقاماتشان را بگوییم، کراماتشان را بگوییم، این فضایل را بگوییم.)
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «لَمَّا خَلَقَ اللهُ آدمَ و نَفَخَ فیهِ من روحِهِ عطَسَ؛ خدای متعال وقتی که آدم را خلق کرد و در او از روح خودش دمید، حضرت آدم عطسه کرد و گفت: «الحمدللهِ، الحمدللهِ.»
خدا به او وحی کرد که "ای بنده من! مرا حمد کردی. به عزت و جلالم قسم اگر دو بنده نبودند که من میخواهم آن دو را در دار دنیا خلق کنم، تو را خلق نمیکردم."
(آدم پرسید:) «خدایا! کیان آن دو؟ از من هستند؟»
فرمود: «بله، ای آدم! سرت را بالا بگیر و نگاه کن.»
سرش را بالا آورد. حضرت آدم نگاه کرد. دید بر عرش نوشته شده: «لا إله إلا الله، محمدٌ رسولُ اللهِ، نبیُّ الرحمةِ، و علیٌّ مُقیمُ الحُجَّةِ. مَن عَرَفَ حقَّ علیٍّ زَکیَ و طَهُرَ؛ هر کس حق علی را بشناسد، پاک است و طاهر است. و مَن أنکرَ حقَّهُ لُعِنَ و خابَ؛ هر که حق علی را انکار کند، ملعون است و ناامید است.»
(دید بر عرش نوشته شده: شهادت به وحدانیت خدا، شهادت به رسالت پیغمبر، شهادت به اینکه علی حجت را اقامه میکند.)
«أقسمتُ بعزتی أن أُدخلَ الجنةَ مَن أطاعَهُ و إن عَصانی؛ به عزت خودم قسم خوردم که هرکس اطاعت علی را کند، او را به بهشت میبرم، هرچند معصیت مرا کرده باشد.
و أقسمتُ بعزتی أن أُدخلَ النارَ مَن عَصاهُ و إن أطاعَنی؛ و هرکس معصیت علی را کرده باشد، او را به جهنم میبرم، حتی اگر اطاعت مرا کرده باشد.»
**منقبت پنجاه و یکم:**
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَن أرادَ أن یتوکّلَ علی اللهِ تعالی فَلیُحِبَّ اهلَ بیتی؛ هر کس میخواهد توکل بر خدا کند، اهل بیت مرا دوست داشته باشد. (توکل بر خدا بدون محبت اهل بیت معنا ندارد.)
و مَن أرادَ النجاةَ من النارِ فَلیُحِبَّ اهلَ بیتی؛ هر کس میخواهد از آتش جهنم نجات پیدا کند، اهل بیت مرا دوست داشته باشد.
و مَن أرادَ الحکمةَ فَلیُحِبَّ اهلَ بیتی؛ هر کس حکمت میخواهد، اهل بیت مرا دوست داشته باشد.
و مَن أرادَ أن یدخلَ الجنةَ بلا حسابٍ فَلیُحِبَّ اهلَ بیتی؛ هر کس میخواهد بیحساب وارد بهشت شود، اهل بیت مرا دوست داشته باشد.
فواللهِ ما أحبَّهُم أحدٌ إلا رَبِحَ فی الدنیا و الآخرةِ؛ به خدا کسی اینها را دوست نمیدارد، مگر اینکه هم در دنیا سود میکند و هم در آخرت.»
**منقبت پنجاه و دوم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «وقتی روز قیامت میشود، علی بن ابیطالب (ع) بر فردوس مینشیند. فردوس چیست؟ کوهی مرتفع در بهشت و بالای عرش ربالعالمین است. (بالای این کوه، این کوه خیلی بلند است، بالای آن کوه دیگر عرش خداست.) و من سَفحِهِ تَتفجّرُ أنهارُ الجنةِ؛ و از پایین این کوه است که نهرهای بهشت جاری میشود. (بریم ببینیم انشاءالله.) و تَتفَرَّقُ فی الجنانِ؛ و در بهشت، از کوه فردوس چشمههای بهشتی میجوشد و در جاهای مختلف پخش میشود.
امیرالمؤمنین (ع) روز قیامت بر این کوه مینشیند. و هو جالسٌ علی کرسیٍّ من نورٍ؛ و او بر این کوه و بر کرسیای از نور مینشیند.
یَجری بینَ یدیهِ نهرُ التسنیمِ؛ در برابر او نهر تسنیم جاری میشود.
لا یَجوزُ أحدٌ علی الصراطِ إلا و مَعَهُ براءةٌ بِولایتِهِ و ولایةِ اهلِ بیتِه؛ کسی از روی صراط رد نمیشود، مگر اینکه همراه او اماننامهای به ولایت علی (ع) و ولایت اهل بیتش باشد.
علی امیرالمؤمنین (ع) مشرف است بر بهشت؛ فَيُدخِلُها مُحِبّیهِ؛ از آن بالا اجازه میدهد دوستداران او وارد بهشت شوند.
و یُشرفُ علی النارِ؛ و از همان بالا جهنمیها را هم میبیند. فَيُدخِلُها أعداءَهُ؛ از همان جا جهنمیها را (دشمنان او را) میاندازند در [آتش].
(محور حق و باطل، امیرالمؤمنین (ع) است. حق مطلق؛ ما در عالم حق مطلق نداریم این شکلی، مثل امیرالمؤمنین (ع) یکپارچه. یک سر سوزن ناخالصی در او نیست. همه وجودش حق است، حق مطلق. یک ذره باطل در او نیست. یک ذره باطل در او راه ندارد. هرچه میگوید حق است. هر کاری میکند حق است. هر موضعی میگیرد حق است.)»
**منقبت پنجاه و سوم:**
ابن یمان میگوید: «پیغمبر اکرم (ص) از جا بلند شدند، بین دو چشم علی بن ابیطالب (ع) را بوسیدند و به او فرمودند: «یا أباالحسن، علی جان! أنتَ عضوٌ من أعضائی؛ تو یکی از اعضای منی؛ عضوی از اعضای منی؛ عضوی از پیکر من.
تنزلُ حیثُ أَنزِلُ؛ هرجا من فرود آیم، تو هم فرود خواهی آمد.
و إنَّ لکَ فی الجنةِ لَدرجةً و هی درجةُ الوسیلةِ؛ و برای تو در بهشت درجهای است که اسم آن درجه، درجه وسیله است. خوش به حال تو و شیعیانت بعد از [من]. خوش به حال تو و شیعیانت بعد [از من].»
**منقبت پنجاه و چهارم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «داخل بهشت شدم. دیدم بر در بهشت با نور نوشته شده:
«لا إله إلا الله، محمدٌ رسولُ اللهِ، علیٌّ ولیُّ اللهِ، فاطمهُ أَمَةُ اللهِ، الحسنُ و الحسینُ صِفوَةُ اللهِ.»
(فاطمه کنیز خداست، حسن و حسین برگزیدگان خدا.)
«علی مُحِبّیهِم رحمةُ اللهِ؛ رحمت خدا بر دوستدارانشان باد. و علی مُبغِضیهِم لعنةُ اللهِ؛ هر کس از اینها بدش میآید، بر او لعنت خدا باد.»»
**منقبت پنجاه و پنجم:**
ابوذر میگوید: «روزی پیغمبر (ص) به علی بن ابیطالب (ع) نگاه کرد و فرمود: «هذا خیرُ الأولینَ و خیرُ الآخرینَ من اهلِ السماواتِ و اهلِ الأرضینَ؛ این بهترین اولین و بهترین آخرین از اهل آسمانها و زمین است.
هذا سیّدُ الصدّیقینَ و زینُ الوصیّینَ و إمامُ المتقینَ و قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ؛ این سرور صدیقین است و زینت وصیین است، امام متقین است و پیشوای سفیدرویانِ نشاندار در قیامت است.
اذا کانَ یومُ القیامةِ؛ وقتی روز قیامت میشود، سوار بر شتری از شترهای بهشتی وارد میشود. تمام عرصات قیامت از نور چهره او روشن میشود.
علی رأسهِ تاجٌ مُرَصَّعٌ بِالزبرجدِ و الیاقوتِ؛ بر سر او تاجی است که این تاج را با زبرجد و یاقوت آراستهاند.
ملائکه میگویند: «هذا مَلَکٌ مقربٌ؛ این فرشته مقرب است.»
انبیا میگویند: «نه، هذا نبیٌّ مرسلٌ؛ این پیامبر فرستادهشده است.»
مِن بطنانِ العرشِ منادی از باطن عرش صدا میزند: «هذا الصدّیقُ الأکبرُ، هذا وصیُّ حبیبِ اللهِ، هذا علیُّ بنُ أبیطالبٍ؛ این صدیق اکبر است، این وصی محبوب خداست، این علی بن ابیطالب است.»
علی بر لبه جهنم وقوف میکند. هر آن کس که او را دوست دارد، از جهنم نجات میدهد؛ و هر کس که محبت او را ندارد، داخل جهنم میکند.
ابواب الجنةِ میآید و جلوی درهای بهشت (که هشت در دارد) میایستد. أولیا خود را از این درهای بهشتی وارد بهشت میکند و شیعیانش را از هر دری که بخواهند (بیحساب) وارد بهشت میسازد.»
**منقبت پنجاه و ششم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «شبی که مرا به معراج بردند، به آسمان هفتم که رسیدم، از زیر عرش ندایی شنیدم: «إنَّ علیاً آیةُ الهُدی و وصیُّ حبیبی؛ علی آیه خدا و وصی حبیب من است.»
سپس خدا به من فرمود: "این را برسان به مردم."
من که از آسمان آمدم پایین، یادم رفت. خدا این آیه را نازل کرد؛ آیهای که امروز در عید غدیر نازل شد: «یا أیها الرسولُ بَلِّغْ ما أُنزِلَ إلیکَ من ربِّکَ و إن لم تَفعَلْ فما بَلَّغتَ رسالتَه.» (علی جان! یا رسول الله! رسالت خدا را ابلاغ کن، آنی که به تو نازل شده ابلاغ کن. اگر این کار را نکنی، [رسالتش را ابلاغ نکردهای].)»
**منقبت پنجاه و هفتم:**
پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اما تَرْضی أن تکونَ منی بمنزلةِ هارونَ من موسی إلا أنّهُ لا نبیَّ بعدی؟» (راضی نمیشوی که جایگاه تو به من، جایگاه هارون به موسی باشد، با این تفاوت که بعد از من پیغمبری نیست؟)
(چون امیرالمؤمنین (ع) ناراحت بودند بابت اینکه در جنگها شهید نمیشدند و گریه میکردند، پیغمبر اکرم (ص) به او فرمودند که راضی نیستی که جایگاه تو به من، جایگاه هارون به موسی باشد؟ با این تفاوت که بعد از من پیغمبری نیست.)
(این روایت که خوب از روایات بسیار معروف بود که خواندیم و اهل سنت هم به کرات این روایت را نقل کردهاند. چندین صفحه شاید بیش از پانزده صفحه فقط در این کتاب [ذکر شده که] چه کسان دیگری از بین اهل سنت این روایت را نقل کردهاند و در کدام کتابها. روایت بیش از پانزده صفحه است، شاید بیست صفحهای بشود.)
**منقبت پنجاه و هشتم:**
(همه منقبتها یک پاراگراف.)
سلمان فرمود: «بر پیغمبر (ص) داخل شدم. حسین بن علی (ع) روی ران پیغمبر (ص) نشسته بود. پیغمبر (ص) بین دو چشم او را [میبوسید] و دهان او را در دهان میگرفت و او میگفت: «أنتَ سیدٌ، ابنُ سیّدٍ، أبو ساداتٍ؛ تو آقایی، فرزند آقا، و پدر سادات. أنتَ الإمامُ، ابنُ الإمامِ، أبو الأئمةِ؛ تو امامی، فرزند امام، و پدر امامان. فرزند حجتی، پدر حجتها؛ [و آخرین اینها کسی است که قیام میکند].»
**منقبت پنجاه و نهم:**
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «مَن لم یَقُلْ إنّی رابعُ الخلفاءِ الأربعةِ علیهِ لعنةُ اللهِ؛ هر کس نگوید که من چهارمین خلیفه از خلفای چهارگانهام، لعنت خدا بر او باد.»
(آهنگ عجیبی است! همه میگویند شما خلیفه اولید، شما میفرمایید بگویید من خلیفه چهارمم؟)
حسین بن زید میگوید: «به امام صادق (ع) گفتم که "قدری قبل از این [چیز] غیر از این به ما میگفتید [و ما را] تکذیب نمیکردید. این چیست پس؟"»
حضرت فرمودند: «بله، خدا چهار خلیفه را در قرآن ذکر کرده:
خلیفه اول حضرت آدم (ع): «إنّی جاعلٌ فی الأرضِ خلیفةً»؛ فکانَ آدمُ أوَّلَ خلیفةٍ؛ اولین خلیفه خدا حضرت آدم (ع).
خلیفه دوم کیست؟ «إنّا جَعَلناکَ خلیفةً فی الأرضِ»؛ دومی [خلیفه] داوود (ع) است، حضرت داوود خلیفه دومی است که در قرآن اسمش آمده به عنوان خلیفه.
سومین خلیفه کیست؟ «و کانَ هارونُ خلیفةَ موسی»؛ هارون، برادر موسی (ع)، خلیفه سوم است در قرآن: «اخلفنی فی قومی» (چهارم حضرت موسی: «خلیفه من باش»).
خلیفه چهارم کیست؟ و هو خلیفةُ محمدٍ، علیُّ بنُ أبیطالبٍ؛ علی بن ابیطالب (ع) خلیفه چهارم است.»
(پس هرکس نگوید لعنت خدا بر او باد.)
**منقبت شصتم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «علیُّ بنُ أبیطالبٍ خیرُ هذهِ الأُمَّةِ من بَعدی؛ علی بن ابیطالب (ع) بهترین این امت است بعد از من. و فاطمهُ و الحسنُ و الحسینُ أفضلُهم؛ و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) بهترینهایند. فمَن قالَ غیرَ هذا فعلیهِ لعنةُ اللهِ؛ هر که حرفی غیر از این بزند، لعنت خدا بر او باد.»
(ببینیم میتوانیم خیلی سریع ده تا منقبت دیگر هم بخوانیم. منقبتها کوتاه کوتاه است، انشاءالله ده تای دیگر بخوانیم به منقبت ۷۰ برسیم که حالا روزهای بعد هم در دو روز آینده انشاءالله تمامش بکنیم، سی تا را روزی ۱۵ تا بخوانیم، تمام.)
**منقبت شصت و یکم:**
(خب این احادیث خیلی شریفه؛ ببین اینها تویش تکراری هم نبودها! بدون تکراری بود. هر کدامش دریایی از معارف است. برای هر کدام یک کتاب باید در شرحش نوشته شود. مثل همین. این روایت از آن روایتهای بسیار عجیب و غریب و بسیار عالی است که اهل سنت نقل کردهاند این را. من یک وقتی فاطمیه این را تو همین منطقه رضاییه میخواندم.)
روایتی که اهل سنت نقل کردهاند و در فضایل حضرت زهرا (س) خصوصاً خیلی مهم است.
سلمان فارسی نقل فرمودند: پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «یا سلمانُ! مَن أحبَّ فاطمةَ؛ ای سلمان! هرکس دختر من فاطمه را دوست داشته باشد، فهو فی الجنةِ مَعی؛ در بهشت با من است. و مَن أبغَضَها؛ هرکس از فاطمه بیزار باشد، فهو فی النارِ؛ در آتش است.
یا سلمانُ! حُبُّ فاطمةَ یَنفعُ فی مائةِ مَوطِنٍ؛ ای سلمان! حب فاطمه (س) در صد جا به درد آدم میخورد. أیسَرُ ذلکَ الموتُ و القبرُ و المیزانُ و المحشرُ و الصراطُ؛ سادهترین از این صد جا، موقع مرگ است، و قبر، و میزان، و محشر، و صراط، وقتی که نامه اعمال را میدهند، وقتی حساب میکنند. اینها سادهترین جاهاست از این صد جا که محبت فاطمه زهرا (س) به کار میآید، درد را دوا میکند.
فمَن رَضیتْ عنه فاطمهُ رَضیتُ عنه؛ هرکس دخترم از او راضی باشد، من از او راضیام. و مَن رَضیتُ عنه رَضِیَ اللهُ عنه؛ هرکس هم من از او راضی باشم، خدا از او راضی است.
(چیکار کنیم خدا را راضی کنیم؟ فاطمه زهرا (س) را راضی کنیم. همین جشن عید غدیر که شما گرفتید، فاطمه زهرا (س) را راضی کردید، شاد کردید. فاطمه زهرا (س) را که شاد کردید، خدا را شاد کردید. مجلس روضه که میگیریم، فاطمه زهرا (س) را شاد [میکنیم]. فاطمه زهرا (س) را که شاد کردی، خدا را شاد [کردهای].)
و مَن غَضِبَتْ علیهِ فاطمهُ غَضِبتُ علیه؛ و هرکس فاطمه (س) بر او غضب کند، من بر او غضب میکنم. و مَن غَضِبتُ علیهِ غَضِبَ اللهُ علیهِ؛ [و هرکس] من پیغمبر بر او غضب کنم، خدا بر او غضب میکند.
یا سلمانُ! ویلٌ لِمَن یَظلِمُها و یَظلمُ بَعلَها و ویلٌ لِمَن یَظلمُ شیعتَها و ذُرّیَّتَها؛ سلمان! وای بر کسی که به او (فاطمه) ظلم کند، و وای بر کسی که به همسرش امیرالمؤمنین (ع) ظلم کند، و وای بر کسی که به شیعه و ذریه من ظلم کند.»
**منقبت شصت و دوم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ««یا انسُ، زَیِّن لی مَرکَباً!» (یا مرکب من را زین کن!) انس، خادم پیغمبر (ص) بود، میگوید: «من مرکب پیغمبر (ص) را زین کردم. حضرت سوار مرکب شدند. دنبال پیغمبر (ص) راه افتادم تا به درِ امیرالمؤمنین (ع) رسیدیم. حضرت به من فرمودند: «انس! مرکب علی را هم زین کن.» رفتم مرکب علی را زین کردم. فَرَکَبَ بها امیرالمؤمنینَ (ع)؛ امیرالمؤمنین (ع) سوار مرکب شد. من هم با دو بزرگوار بودم. راه افتادیم، رفتیم. رسیدیم به یک فلات از زمین، که پاکیزه و سرسبز بود. فَأَظلَّتهما غَمامَةٌ بیضاءُ؛ بالا سر این دو بزرگوار یک ابر سفید آمد. فَتَقارَبَتْ؛ نزدیکتر شدیم و دیدم این ابر سفید با یک صدای بلند گفت: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.» (اینها را اهل سنت نقل کردهاند، این روایات را. ابر به پیغمبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) سلام داد.)
فَرَدَّا السلامَ؛ این دو بزرگوار جواب سلامش را دادند. ثُمَّ نزلَ الأمینُ جبرائیلُ؛ سپس جبرئیل امین نازل شد. فَاعتَزَلا مَلِیّاً؛ این دو بزرگوار (حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع)) مدتی در سکوت و کنارهگیری بودند تا جبرئیل بازگردد. با پیغمبر (ص) خلوت کرد. وقتی که برگشت به آسمان، پیغمبر (ص) علی (ع) را صدا زد و چیزی به امیرالمؤمنین (ع) داد. عَلَیها سطرٌ مکتوبٌ؛ بر روی آن خطی نوشته شده بود با قدرت الهی این جمله: «هدیّةٌ من الطالبِ الغالبِ إلی وَلیِّهِ علیِّ بنِ أبیطالبٍ؛ هدیهای از جانب خدای متعال (که غالب است) به ولی خودش علی بن ابیطالب (ع).»»
**منقبت شصت و سوم:**
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «جبرئیل به من فرمود: «یا محمد! علیٌّ خیرُ البشرِ فمَن أبی فقد کفرَ؛ علی بهترین بشر است. هرکه از این حرف ابا داشته باشد و زیر بار نرود، کافر است.»»
**منقبت شصت و چهارم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «اول مَن اتَّخذَ علیَّ بنَ أبیطالبٍ أخاً من أهلِ السماءِ اسرافیلُ؛ اولین کسی که از اهل آسمان با علی (ع) برادری کرد، اسرافیل بود. بعد میکائیل، بعد جبرئیل.
و اولُ مَن أحبَّهُ من أهلِ السماءِ حَمَلةُ العرشِ؛ و اولین کسی که از بین اهل آسمان او را دوست داشت، حاملان عرش بودند. بعد رضوان، کلیددار بهشت. بعد ملک الموت. و ملک الموت رحم میکند بر محبان علی بن ابیطالب (ع)، همان گونه که رحم میکند بر انبیا.»
**منقبت شصت و پنجم:**
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «شبی که من به معراج رفتم، أُدخِلتُ الجنةَ؛ مرا داخل بهشت کردند. فَرَأیتُ نوراً ضَرَبَ وجهی؛ دیدم نوری در بهشت چهره من را گرفت.
فقلتُ لجبرئیلَ: «ما هذا النورُ الذی رأیتُ؟» به جبرئیل گفتم: «این چه نوری است که دارم میبینم؟»
جبرئیل به من گفت: «یا محمد! لیسَ هذا نورَ الشمسِ و لا نورَ القمرِ؛ این نور ماه و خورشید نیست. و لکن جاریةٌ من جواریِ علیِّ بنِ أبیطالبٍ؛ این یک کنیزی از کنیزان علی بن ابیطالب (ع) است که از قصر خودش بیرون آمد و نگاهی به تو کرد و خندید. این نور از دندانهای او خلق شد. (کنیزی از کنیزهای علی (ع) در بهشت لبخندی زد، نور لبخند او [بهشت را] پر کرد.) و هی تَدورُ فی الجنةِ حتی یُدخِلَها امیرالمؤمنینَ علیُّ بنُ أبیطالبٍ؛ این [کنیز] دارد در بهشت میچرخد تا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب او را در بر بگیرد.»
خب، این هم منقبت پنجاه و پنجم بود. انشاءالله منقبت شصت و ششم را جلسه بعد بخوانیم و این چند غَلَط آخر را انشاءالله مرور بکنیم.
خدایا، فرج آقامون امام زمان (عج) را برسان! قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بدار! عمر ما را صرف نوکری حضرتش قرار بده! نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده! روح اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل و سایر اموات را در این غروب عید غدیر مهمان امیرالمؤمنین (ع) قرار بده! شب اول قبر امیرالمؤمنین (ع) به فریادمان برس! شر ظالمین را به خودشان بازگردان! دشمنان دین، قرآن، انقلاب و ولایت را اگر قابل هدایت نیستند، نابود بفرما! رهبر عزیزمان را مؤید و منصور بدار! در دنیا زیارت و در آخرت شفاعت اهل بیت (ع) را نصیب ما بفرما! هرچه گفتیم، صلاح ما بود. هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانی، برای ما رقم بزن! بالنبیّ و آله. رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات.