فقه مقارن چیست؟
معنای اومانیسم
ریشه قانون جذب
شاخههای اومانیسم در ابعاد مختلف
جایگزین شدن طرح عداوی با طرح ولایی در غرب
تقابل قانون جذبه با مقابل قانون جذب
حرف قانون جذب چیست؟
قانون جذب در سیاست !!!
ذهن فعال یا ذهن خلاق؟
اصل حرف قانون جذب
تئوریهای قانون جذب
حرفهای صحیح قانون جذب
نگاه توحیدی در مقابل نگاه اومانیسمی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهل فعال طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
یکی از کارهایی که سابقاً رایج بود در ترویج معارف، مقایسههای تطبیقی بین مکاتب بود؛ شیوههایی که علما از قدیم داشتند، از زمان شیخ مفید و شیخ طوسی، شیوهای باب و متداول بوده است. بسیاری از کتابها اصلاً این مدلی نوشته میشد که تطبیق میدادند بین دو مکتب، اختلافات این دو مکتب درمیآمد؛ به قول امروزیها "باگگیری" میشد از این دو مکتب که کدامش باگش بیشتر است و کی جوابگوی باگهای مکتب روبروست. خصوصاً بین شیعه و سنی این خیلی رایج بود و کتابهای فراوانی در این فضا نوشته میشد. هنوز هم رگههایی از آن هست؛ مقایسههای تطبیقی مثلاً فقه مقارن که فقه ما با فقه اهل سنّت تطبیق داده میشود و نکات اختلافی بیرون کشیده میشود و معلوم میشود کی دست قدرتمندتری دارد.
این بحثهای تطبیقی در فضای اهل سنّت، وهابیت و اینها بین ما رایج است. متأسفانه ما از جهت علمی و معرفتی یک عقبافتادگی صد ساله، بلکه دویست ساله داریم و نتوانستیم خودمان را با شرایط رنسانس تطبیق دهیم. از جهت پیشرفت گفتمانی، یک نقطه ضعف جدی است و هنوز حوزهها وقتی میخواهند بحثهای تطبیقی و مقارن بکنند، هنوز مقابل خودشان را اهل سنّت میبینند. لحظه تطبیقی، مثلاً با اهل سنّت، به طلبه مثلاً شبهاتی که بین اهل سنّت هست یا شبهات وهابیت را یاد میدهند که مسلح باشد و اینها را جواب دهد؛ در حالی که بین مردم شاید شبهات از اهل سنّت و وهابیت و اینها مطرح میشود، شاید پنج درصد هم نباشد. عمده مباحث مربوط به اومانیسم و لیبرالیسم است که ابداً ما اینجا دستمان پر نیست. متأسفانه این یک چالش جدی است تا جایی که اومانیسم برای خودش کاملاً مکتبش را خرد کرده، آورده کفِ سفره مردم، کفِ سفره فکری مردم و نمادسازی و المانسازیهایی کرده که نمیشود در مورد اینها چیزی گفت! و مواردی پیش میآید که شما میآیی آیات و روایات را به خورد همان مطالبی میدهی که سر سفره آورده است. عجیب است!
یک مکتبی مثل اومانیسم، یعنی انسانخدایی. برخی آثارش به اصالت انسان ترجمه میشود. من در نوجوانی میخواندم، حاشیه کتاب نوشته بودم که برای استاد بد ترجمه کردهاند؛ اومانیسم و اصالت انسان، به اومانیسم انسانی، و اومانیست اسلامی، و ارزش انسان در اسلام! اینها نیست. مرکز اومانیسم، ارزش انسان نیست؛ انسانخدایی یا خدا نیست یا اگر هم باشد، تابعی است برای اراده انسان و خواست انسان. شاید علت محدث باشد، ولی علت مُبقی... حدوث عالم با اوست، بقای عالم با ماست و ما تعیین میکنیم که چه رخ بدهد و چه بشود. در یک شهر مسلمانی بیایی این حرف را بزنی که خدا نیست و خود انسان خداست، ما خداییم. طبعاً موضع سفت و سختی میگیرد. صد لایه حرف را خرد میکنند در قالب مطالب جزئی و بکری و جذابی این را به خورد همه ما میدهند تا جایی که آن حرفهای خوبی که شده و برآیند آن مکتب را همه ما بهش باور داریم و در درازمدت آدم گاردش نسبت به آن مکتب و مبانی و مکتب شکسته میشود. بعد صد سال، بیست سال، مکتب را کامل مضمحل میکنند مکتب مقابلش را.
اومانیسم همه ابعادش، همهجا را گرفته است. یکی از کارهای خیلی قشنگی که اینها با مکتب اومانیسم کردهاند، همین بحثهای روانشناسی موفقیت است؛ خصوصاً در روانشناسی موفق، آن چیزی که صدرنشین مباحثشان است، همین قانون جذب، قانون راز، تابعی از این شکل تجسم خلاق و فضای روانشناسی موفقیت است. در روانشناسی دیگرشان و اینها از آن گاهی مثلاً تعبیر میکنند به شناختدرمانی، خودتلقینی و در فضاهای فیزیکی برایش گشت و مواردی را پیدا کردند و یک پکیجی را تحویل ما دادند؛ تا جایی که الان دارد کتابها در مملکت ما نوشته میشود: "آیات و روایات مربوط به قانون جذب." مثلاً دعا گفته، روایت گفته: «دعا که میکنید پشت در، بدون استجابت بماند.» همیشه! امام صادق قانونجذبی بود؟ نه! دست زیاد!
قانون جذب، برآیند مکتب اومانیسم است؛ از ریشه اصلاً خدا در این مکتب نفی میشود. حالا بنده نمیخواستم خیلی صریح وارد این بحث بشوم؛ طبع آکادمیک بحث به این است که خیلی اول خود را موافق قانون جذب نشان بدهم، یک دو سه جلسه در تأییدش صحبت کنم. بعد، فضای هیئت کشش اینها را ندارد. فضای دانشگاهی از این "پدرسوختگیها" زیاد میشود درآمد. یک سلسله مباحث مثلاً: "قانون جذب در اسلام" و فلان. این حرفها را یک روز آخر لگد میزنی و همه را خراب میکنی و هیچکس هم نمیفهمد از کجا خورد!
فضای هیئت، فضای امام حسین (علیهالسلام) است و مخاطب ما، مخاطب هیئتی. ماشینسوار شد، گفت: "همه صلوات بفرستیم؛ هیچکس نفرستاد." گفت: "روشن کن تنها ترانه را که بزنی برقص!" خبری نیست. به ما بگویید خلاصه قانون جذب از مکتب اومانیسم درآمده است. مکتب او ریشه است که شاخ و برگش همینجور میآید جلو. این تنه و این شاخ و برگها: لیبرالیسم یک گوشهاش، دموکراسی یک گوشه! و همینجور جلوه میکند در ابعاد مختلف؛ از جهت معرفتشناسی، فضاهای پوزیتیویستی مثلاً برای آنها حاکم است. از جهت فرهنگی، فضاهای لیبرالیستی؛ سیاسی، فضای دموکراتیک برای آنها حاکم است. ابعاد مختلفی که در زوایای مختلف رسوخ میکند و خودش را نشان میدهد و غربیها نمیآیند از بالا شروع بکنند. طرح ولایت ندارند از آن بالا شروع کند بیاید پایین. طرح عداوت... طرح ولایت! یک چیزی میآورد سر سفرهات و دقیقاً همان تعبیر قشنگ روایی که: «شبه است شبیه خوشبه الح... شبیه حق». میگوید: «قانون جذب!» یک جملهاش هم جزءجزءش که نگاه کنی، هر یک جملهاش، یک معادل قرآنی و روایی دارد.
عالم تحت تسخیر انسان است. انسان قدرت ذهن بسیار بالایی دارد. «عبدیتنی حتی اجعَلَکَ!» اراده میکند در ابعاد مختلف. بعد، قدرت جذب و کائنات مطیع توست. همهچیز را در دسترس ببین. مثبتاندیش باش. در دسترس است. هرچه زیاد بهش فکر کنی، سرت میآید. فرق میزنه! آخر فقیر میشه. طلب کن! و جدی پایش وایستا! آخر بهش میرسد.
در مکتب دانشگاه و جاهای مختلف خوانش راندا برن را شروع میکنند گفتن. اول از زبان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میگویند: «همه اینها روایت داریم.» بعد شروع میکند یکییکی میآید جلو. پس ما لازم داریم که این جوری بنشینیم تطبیقی و مقایسهای بحث بکنیم و خصوصاً نه فقط برای نفی؛ چون معمولاً هم وقتی این بحثها مطرح میشود، قانون جذب را میگویند که ردش کنند. آثار بسیار معدود و محدودی که در مورد قانون جذب نوشته شده، ضعفهای جدی هم دارد، در حد نفی: «اسلام قانون جذب قبول ندارد.» خب قبول داری یا نداری؟ ما میخواهیم این جلسات، انشاءالله، عرض بکنیم که قانون جذب مال مکتب اومانیسم است. همین مؤلفهها، همین قواره را شما بخواهی این طرف تعریف بکنی، به جای "قانون جذب" باید "قانون اسم" بیاوری. قانون جذب مال آن ور است. این ور "قانون جذب" نیست. این قانون جذبش دیگر هیچجا نیست. تا جایی که ما دیدیم بحث قانون جذبش اومانیستی است. قانون جذبش رئالیستی، واقعگرایانه، توحیدی.
مفصل صحبت میشود تا شب آخر، انشاءالله. قانون جذب اینور. همه کار تجسم خلاق، قدرت ذهن. قرص جذب میشود کائنات را وادار میکند به واکنش. تو که حرف اینها را که خود غربیها زیرش را زدهاند، نیازی نیست با اسلام بزنیم، «شبه دانش»، «توهم دانش» است. یک طرح اقتصادی بوده، راه انداختهاند. بزرگترین سودش را هم گولدکویست (GoldQuest) یا ... کردهاند. هرکی وارد شبکه میخواستم بکنم، یک دانه کتاب راز بهش میدادند میخواند. هم آنور، هم اینجا. خود کمپانیاش بزرگترین سودش را کرده و خود غربیها ارزش پاسخگویی ندارد. یعنی خود روانشناسان غربی گفتهاند نه تنها در آزمایشگاه ثابت نشده، دلیل عقلی ندارد؛ ادیان هم باهاش همراهی نمیکند. فضاهای علم موفقیت ایران با روایت امام صادق (علیهالسلام)، نهجالبلاغه تدریس میشود. خیلی خندهدار است! آن را زدند، گوشت بسیار زیاد بخواهد تعریف بشود، میشود "قانون جذب" آن؛ آن میگوید که با ذهن خلاق، کائنات را تسلیم خودت کنی. این میگوید با ذهن فعال، میتوانی کائنات را تسلیم خودت کنی. ذهن فعال؟ فعالیت آن ذهن چیست؟ مراقبه. مراقب اول ذهنت و تبدیل قلب میشود. بعد حال میشود. بعد تبدیل مقام میشود. به فنا میرسد. آن فنا هم وقتی که همه کائنات در اختیار تو... ما میخواستیم بکشانیم کائنات را تسلیمت کنیم. کائنات تسلیم تو است! تو نگرفتی کائنات را! هر وقت خودت را ول کردی، کائنات را میگیری.
یک مسیر ذهنی است. حالا نیاز به بحث هم خیلی دارد. خوب است کمی در مورد قانون جذب بخوانیم و بگوییم اینها چه میگویند. این جناب راندا برن که عرض کردم، سال ۲۰۰۷، مجله تایم به عنوان تأثیرگذارترین فرد دنیا معرفیاش کرد. فیلم راز و کتاب راز و کتاب قدرت... این دو تا کتاب در واقع سرآمد آثارش است و فیلم راز هم که خب معروف است، احتمالاً همه دیدهاند. این شد به نظر مجله تایم تأثیرگذارترین فرد دنیا. اولین پرطرفدار، پرکشش! بحث قانون جذب.
حالا من یک سری عباراتی که ایشان گفته است در کتاب قدرت، مسائلی که مطرح شده است را عرض میکنم خدمتتان. در فیلم میگوید که: «ترکیب فکر و احساس، همان چیزی است که طلب ما را جذب میکند.» به چیزی فکر میکنی و بهش احساس داری، طلب در تو شکل میگیرد و طلبت جذب میشود! جواب بده! تو چه میخواهی؟ بحث طلبگی تخصصی و جوندار. اگر بخواهیم بکنیم، لااقل هفتاد جلسه بحث است. کلمهبهکلمه از اینها بگوییم، تحلیل بکنیم، بحث بکنیم در دستگاه معرفتی خودشان، در دستگاه معرفتی خودمان. باگهای خود، خودتناقضهای خود اینها، اشکالاتی که خودشان با همان مکتب معرفیشان دارند، اشکالاتی که به خودشان میشود... خیلی بحث طولانی میشود. ما فقط میخواهیم یک جمعبندی برسیم که آن طرف ماجرا بیشتر عمل، عمل تجسم تو را به هرچی بخواهی، متصل میکند. نظر عمل جوارحی را خیلی ارزشی برایش قائل نیستند. کار مال حیوانات است. تجسم... من الان بحثهای مدیریتیشان را مطرح میکنم میگویند: «آدمهای درجه پاییناند که کار میکنند. آدمهای مدیر، آنی است که فکر میکند.»
بعد حالا یک بخشش خدا... تجسم. تجسم خاصت نیروی مغناطیسی ایجاد میکند. جذب. کتاب قدرت، صفحه... جای دیگر میگوید که: «این همان قانون جاذبه نیوتن است. کره زمین همه اجسام را سمت خودش میکشد. در قانون جذب، تصور و تجسم ما همهچیز به سمت ما میآید.» در عالم ماده، انرژی از سمت زمین... زمین میکشد همه را. در عالم انسانیت و مربوط به کائنات و اینها، قدرت تصور و اراده و خواست و طلب درونی.
جای دیگر میگوید که: «تو همهچیز را میتوانی طرف خودت جذب کنی. مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که سوار میشوی، اجتماعی که در آن زندگی میکنی... هرچه تو فکر کنی، همان اتفاق میافتد. مثل آهنربا میکشد و میآورد. کل زندگی تو...» عین جمله: «کل زندگی تو، تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارد. خودت این را درست تصویرسازی کردی؛ داری میبینی. همه را تصویری که تو ساختی و دارد محقق میشود. همه دنیا یک کاتالوگ است در دست تو. بر اساس تصور و افکار تو دارد به جهان سفارش میشود. جهان دارد برای تو. کائنات "گارسون تو" است! دارد برایت سفارشها را میآورد. به همه آرزوهایت میتوانی برسی با این سه گام: اول بخواهی، که با خواستنت به دنیا فرمان میدهی. بعد باور داشته باشی. باور داشته باشی که به خواستهات میرسی. بعد تجسم کنی. تجسم کن رسیدی.»
این حالا خیلی میگویم باگهای فراوانی رسیده. بدانی بخشی از مثبتاندیشی این است. فقط جذب به این معنا نیست که آن اتفاق برایت بیفتد. میخواستم دور هم هشت میلیارد آدم ببرد توی اسکول مدرسه. میگوید اصلاً افکارند که تبدیل به اجسام میشوند. هرچی تو فکرت باشد، یک روزی در مُشت... نقاشی کرده بود که مثلاً چه خانهای داشته باشم و اینها. نقاشی را پیدا کرده بود و نقاشی میکرد. بیست سال نقاشی کرده بود و هی هر روز بهش نگاه میکرده. بعد مثلاً یهو اصلاً یادش نبود. گفت که: «دروغ هرچی گندهتر، باورپذیرتر.»
میگوید که: «باید برای اینکه قدرت ذهنت فعال بشود، اول تصاویر ذهنیات را عوض کنی. همه رویدادهای زندگی پرداخته تجسمات آدم است. این نیروی تجسمت و تصورت را بشناس. نگرشت را عوض کن. آینده انسان از راه شیوه تفکری که انتخاب میکند، رقم میخورد.» همه پدیدههایی که رخ میدهند، زاییده تفکر تو هستند. هیچی مستقل از تفکر تو نیست. اعمال و افکار با همدیگر رابطه علی و معلولی دارند. این دیگر اصل حرف است. میگوید: «هرچی که رخ میدهد، معلول فکر توست. آن نوع نگاه تو، آن انرژی که تو داشتی از درون میدادی بیرون، تبدیل شده به این رویدادها. تو علتی. آن هم، به قول طلبهها، علت تامه. فقط خودت. اصلاً هیچی بیرون از تو نیست.»
الان بهشت و جهنم هم بعضی بزرگان حضرات آیات عظام اینستاگرامی که چهار میلیون فالوور دارند ولی اندکی سواد ندارند، اینها کلاً توی همین فضاها... بهشت و جهنم جذبه دیگر! یک بیس دینی شده دیگر! بهشت هم باید توی این قالب بگنجد. «جهنم اینجاست. همان انرژی منفی است. جهنم همینجاست.» میرسم. این است که حالا ولی چیزی که من دارم بهش نگاه میکنم، این است که میگویم: «آن چیزی که او دارد نگاه میکند از دیدگاه...» وگرنه ما کاملتر و بالاتر از آن چیزی که آنها دارند میگویند؛ مثلاً در بحث خدایان، در بحث مثلاً خدایان اینها... خب آن بحث مثلاً کمالطلبی و قدرتطلبی را مص... اشتباهی که من هم رفتم (غرب) صورت گرفته وگرنه اصل حرف و اصل حالا مثلاً کمال، آن کمالطلبی درست است. تا حدودی میگویم. دیدگاه اسلامی یا با دیدگاه وحدانی، اصل حرف، اگر مثلاً بخواهیم ببینیم درست است در بحث روانشناسی، کلیتش درست است ولی باید حالا بهش برسیم.
اینها دقیقترین چند تا حرف اصلی دارند. اصل همه مباحث قانون جذب در یک جمله است که میگوید: «آقا! ذهن انسان قدرت خداگونه دارد.» همان که گفتم؛ یعنی ته تهش اومانیست است. نگاه اومانیسمی به عالم ولی خیلی شیک و مجلسیش کرده دیگر؛ تمیزش کرده، جوری که گفت: «رضاشاه رفته بود شب توی پادگانی، سردش بود و گفت که داد زد: یک چیزی بیاور! هیچی نداریم. کمی نگاه کرد، گفت اعلیحضرت! یک پالون خر داریم.» گفت: «نه، اسمش را اسمش را نیار، خودش را بیاور.» اسمش را نیار! قانون جذب همان اومانیسمی است که اسمش را نمیآورد، خودش را میآورد. بعد اصطلاحات خیلی شکیل. قدرت خداگونه ذهن آدم نمیخواهد بگوید تو خودت خدایی، ذهنتان قدرت خداگونه دارد. بعد میگوید که ما همه ظرفیتها و قوایمان عادی است، غیر از ذهنمان. بیناییمان، شنواییمان، بویایی... همه عادی است. ما هیچ فوقالعادهای در اینها نداریم. امتیاز انسان از سایر موجودات در قدرت ذهنش است، خلاقیت ذهنیاش است.
ذهنت فقط روی روحیات تو اثر ندارد. ذهن تو توی در خارج و توی اشیا و اتفاقات بیرونی هم اثرگذار است. تو با ذهنت میتوانی اتفاق رقم بزنی. مثالهایی که در فضای خودشان دارند که مثلاً یک کسی اگر فوکوس کند... حالا فوکوس و "فلو" را خیلی اینها تأکید دارد که باید از یک سری چیزها احراز کنیم، توجه کنیم. اما مراقبهای که ما داریم به زبان پولیش، این را میگویند: «پول جذب بکند.» بعد میگوید که مثلاً در بازی، شما فوکوس میکنی روی اینکه تاسی که میاندازی، شش بیاید. قدرت ذهن اگر داشته باشید، بیست بار، سی بار اگر این کار را بکنی، بعد دیگر هر بار که اراده میکنی، شش میآید. شما مگر میتوانی اثبات کنی؟ آنجا وسط کره زمینهاش ذهنش خوب کار نکرده؟ باور نکرده؟ اثباتپذیری ندارد. یکی از... جدی قانون جذب همین است که هیچ اثباتپذیری ندارد. هرکی به هرچی نمیرسد، میگویند: «خوب نخواستی!» مرد دیگر! طرف دیگر دسترسی بهش نداریم که بگوییم الان چی شد؟ آخر رسیدی یا نرسیدی؟ یعنی فرضیه تا دم مرگش است. یعنی تا دم مرگ میگوید آقا! «من نرسیدم!» میگوید: «خودت نخواستی!» نخواستی!
ادبیات دینی هم یک همچین چیزی داریم که مثلاً اساتید یک طرف درست انجام... عرض میکنم. ماجرایش توی قضیه امام رضا (علیهالسلام) بود، فکر میکنم اگر درست یادم باشد، که به آن شیر مثلاً روی پرچم دستور میدهند و انگار نقاشی شیر تبدیل به شیر! آقا! حالا من خودمان را میگویم. من از این قانون استفاده کردم. خب! یعنی نمیدانم دعای خدا... إنشاءالله بهش برسم. کمک کن. نمیدانم. میروی حرم، خدایا برسم. امام رضا (علیهالسلام)، دعا کن برسم. نمیدانم. این هم یک چیزی خواستم، عین همان فردا شب، انشاءالله بر اساس سوره مبارکه اسرا، قاعدهاش را آنجا میفهمم، «عجلنا له ما نرید» بهش میرسد.
این پس یک نکته این است که ذهن آدم میتواند روی همه چی اثر بزند و این اثرگذاری عادی نیست. اثرگذاری علت بر معلول است. ذهن خالق است. هرچی تجسم بکند، خلق میشود. علت تامه است. همه عالم مواد خام کارخانه ذهن ماست. اینها را میگیرد، ترکیب میکند و به عالم میدهد. خلاصه اصل مطلب، ادعایی که اینها دارند، برای اثباتش یک سری برهان دارد. در واقع سه تا برهان میشود؛ برهان اصلی، برهان که حالا دیگر توی فضای خودشان شوخی.
یکیش ایده عدد بحرانی یا توده بحرانیگونه. حالا دیگر من خیلی نمیخواستم بحث تخصصی کنم در تناسب فضای جلسه و هیئت و اینها. تست اینها زدند، یک میمونی را در ژاپن دیدند که این سیبزمینی برداشته زده توی آب دریا، شسته خورده. چند تا میمون دیگر دورش بودن، این ساحل بوده، جزیرهای، پنج تا، شش تا میمون دیگر هم بودن آنجا. این کار را دیدند و آنها تکرار کردند. تکرار کردند این را، فازش تکرار... درست است دیگر! حالا بعد گفتند که شش تا، هفت تا، هشت تا میمون که این کار را تکرار کردند، بعد گفتند میمونهایی که با فاصله چند فرسخی بودند و اصلاً هیچ تماسی با اینها نداشتند، زنها ندیده بودند، انجام دادند. توی آب میخورد. اینجا آمدهاند گفتند که در فیزیک، گفتند این را بهش میگویند "انتقال مرحلهای." یعنی یک چیزی به یک سطحی که میرسد، یکهو فراگیر میشود. امواجش همه نوع آن افراد دریافت. از یک جایی شروع میشود این موجش، تولید میشود. از یک جایی که تولید شد، کل نوع این را دریافت میکند. و در مورد اتمها مثلاً گفتند که اتمهایی که یک مولکول را تشکیل میدهند، یک ترتیب خاصی قرار میگیرند. تعدادشان که به حد نصاب نزدیک بشود، بقیه خودبهخود در همین مسیر قرار میگیرند ولو نزدیک این اتم نباشد. یعنی کل عالم واکنش دیگری نشان میدهد. همه اتمهای عالم واکنش دیگری نشان میدهد. همه میمونهای عالم وارد دوره جدیدی... فیزیک نصف و نیمه مطرح شده است. اصلش را ما میتوانیم با معارف اثبات بکنیم که چه شکلی اینجوری میشود. یک بحث مفصلی دارد با مبانی ملاصدرا. اتفاقاً قشنگ میشود حرکت جوهری. اینها را تعریف نسل انسانی و نوع افراد و نوع موجودات، یک مسیرگذاری دارند که یکهو در حلقههایی یک رشد، یک جهشی توی آن نوع ایجاد میشود. در حیوانها این شکلی، در انسانها اینجوری. دوران ظهور، میگوییم یکهو عقل انسانها افزایش پیدا میکند. یک جهش. همه انسانها، حضرت نوع انسان جهش پیدا میکند. این حرکت جوهری... بحث فعلاً وارد آن فضا...
یک استدلالی که اینها دارند، استدلال ایده عدد بحرانی است. گفتند: «یک میکروب اگر یک جای عالم یک حرکت عجیبی نشان بدهد، همه میکروبهای همافق و همه جای عالم واکنش نشان میدهد. ویژگی خاص پیدا میکند. همه جای دنیا آن ویژگی بروز پیدا میکند.» این نکته در مورد رفتار تودهها هم در انسانها همینجوری است. این حس مشترک اینها یکهو یک دریافتهایی پیدا میکند. یکهو یک کاری یک جایی دارد منتشر میشود. همه همان بحث القای شیطان و «یوحی بِعْضُهُمْ الَیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا» و اینها هم هست. یکهو یک القایی! یکهو میبینی دو نفر در یک گوشهای دارند یک حرفی را پچپچ با هم نجوا میکنند. این القای شیطان. کل عالم نفوس شیطانی اشاره به این که شیطان بر همه القا میکند همه حرف را دریافت میکند. به نفوس رحمانی اشاره به انسانهای خوب و صالح همه الهامی را دریافت میکند که میگوید: «وجدان جمعی شکل خیلی جالبی دارد.» ای کاش اینها هر کدامش بشود یک بحث تطبیقی پیدا کنید که مکتب معرفتی مرغ (مکه!؟) مکتب معرفت مقابل چی میگوید که حالا فرصت تشخیص است. استدلال دومشان در فیزیک کوانتوم، فلسفه کوانتومی میگوید که: «همه چیزهایی که در جهان شما فردفرد و مستقل میبینی، اینها فرد نیست. ما مستقل نداریم. همه کل. همه به هم متصل.» این ذرات کوچک اتم دائماً دارند تصمیم میگیرند و این تصمیمات اینها دارد اجرا میشود. هر جزئی ظاهراً یک فردی است که دارد کارش را درست انجام میدهد ولی همه یک کلی را شکل میدهند و کلی تصمیم. تسمه جزئی، فرد جزئی تصمیم میگیرد. آن تصمیمش اول تبدیل میشود به یک خوانش در آن کل، یک موج در آن کل ایجاد میکند. بعد آن کل دیگر تأثیرگذار میشود. کل کائنات خودشان را تطبیق میدهند با ذرات.
این بحث دومشان را هم خود غربیها جواب دادهاند. مثلاً وین دایر در کتاب عرفان، صفحه ۱۴۳ میگوید که: «نسبت به جفت استدلال هیچ ربطی به قانون جذب با قدرت ذهن و اینها ندارد. ربطی با کائنات و نهایتاً انرژی و موج و اینهاست. ربطی به ذهن ندارد. ذهن کجای ماست که تو باید تصمیم ذهنی و اراده و خواستنت...» بیشتر به وحدت وجود میخورد که همه عالم یکپارچه است. یک هستی یگانه ما داریم. هر چیزی که یک ذره از عالم داشته باشد، یک ذره از عالم را اگر بشکافی، هر آنچه در کل عالم هست، در او هست. حیات، قدرت، ادراک، شعور، تسبیح... در هر ذرهای از عالم، همه آنها هست. همه عالم یکی است. یک وجود. هزار وجود نداریم. یک وحد. تسلط خواست تو! کائنات مطیع تو!
جدیدترین استدلالشان این است که در واقع همین اصل استدل... استدلال سوم: قانون تشابه. قانون تشابه اصلش مال عالم جادوگری است. در عالم جادوگری اینها میگفتند که... این جمله را آقای گلسرخی در کتاب تاریخ جادوگری، صفحه ۶۸ میگوید: «شبیه، شبیه خودش را خلق میکند.» میخواهی یک چیزی ایجاد بشود، شبیهش را بیاور. برای همین در زمینهای بایر که کشت نداشتند، محصول نمیآمد، حیوان میفرستادند آنجا جفتگیری و بعضاً اثر فاصلۀ یک حیوان باعث لقاح مثلاً این گندم با این زمین میشود. شبیه، شبیه... جادوگرها دیگر! اینقدر خود اینها هم دیگر باز کشاورزی از این استفاده میکنیم. تو بیرون داشته باشی، تو ذهنت خلق کن. این دین را من خودم پیغمبرش بودم خود من دیگر اینها را نمیگفتم. خود جادوگرها دیگر اینقدر این آش و تندش نکردند، شورش نکردند از "حرومزادگیشونه." پس این هم مسئله سوم.
نکته در مورد قانون تشابه این است که کلیتش را در فرهنگ خودمان قبول داریم. «ارواح جنود مجندهٌ»، «کبوتر با کبوتر، باز با باز»، «همجنس با همجنس». خلاصه وقتی ثروت را هی ثروت، ثروت، ثروت، ثروت... در بیرون ایجاد.
ادّله تجربی و آزمایشگاهی اینها هیچکدام اثبات نشده است. یعنی خودشان خیلی دوست داشتن این حرفها را بتوانند اثبات کنند. شاخصهای پوزیتیویستی خودشان نتوانستند. فرضیهای شیادانه و پولساز باقی ماند و البته سیاسیون خیلی از این فرضیه خوششان میآید. اگر پیدا کنم وسط این همه فیش این را. ایدهشان در فضای سیاسی میگویند که به جای گفتن از بدیها و ابراز نفرت از آنها، از خوبی بگو. حمایت از صلح، نه مخالفت با جنگ. بر ضد هیچچیزی جبهه نگیرید. اینها شعارهای اصلی این قانون جذبیهاست. کشتیم! شما از کشتن از زندهبودن، زندگی... چرا کلمات منفی؟ محبت، خوبی، زندگی، با هم بودن با هم بودن صحبت کن. خوب! تو در مورد همان خوبیها بگو. در مورد من که باباتم، بالاسرتم، آقا جونتم، احترام من را نگه دار. رئیس عالمم. حیوان چهارپایی که من هر وقت خواستم ذبحتون میکنم در اختیار ماست.
قانون جذب را خود صهیونیستها حسابی دارند پشتیبانی میکنند از این قانون چون خیلی نان اینها در قانون جذب است. هم بحثهای اقتصادیش است، سرمایهدارها خوب میآیند روی آن مانور میدهند. یک پولدار میآید وایمیایستد میگوید که: «ببین! من اگر پولدار شدم چون خواستم. صد بار بهش فکر کردم. روبروی آینه وایمیایستادم میگفتم تو اینجوری میشی.» شرکت یک مُشت عمله و اَکله و نوکر و دربون و چاکر مخلص برای خودش درست میکند. همه به امید اینکه یک روزی بشوند آن انرژی که این بابا داشته که شده این. لذا بین این کاسب و تجار یک شگرد خیلی عالی است. هرکی میخواهد هر ده نفری را زیر سلطه بگیرد، زیر مُشت بگیرد، با همین شعار که: «من هم اگر اینجوری شدم چون خواستم! تو هم بخواهی میشوی.» صد سال سیاه نمیگذارد بهش نزدیک بشوی. هرچی هم میخواهی...
کمی دیگر اینجا حالا حرف زیاد است در مورد این بخشش، فضاهای سیاسی و این... در واقع قانون جذب نکات خوبی دارد. عرض کردم یکیش همین است که: «همه عالم در تسخیر انسان.» جزءجزءشان خوب است. اینکه «عالم در تسخیر انسان.» قرآن گفته است. امید و نشاط بهت میدهد. «انقلاب افسردگی داشتم با قانون جذب من پولدار درست میشود.» هیچی! تکهپاره میشدند حروف جاره از جهات مختلف پیاده میشده، آن وقت هم میگفته: «این حروف تقصیر من است که حروف امید دارند.»
یکی از مطالب خیلی درست اینها که وقت نیست در مورد این صحبت بکنیم که اینش خیلی درست است، این است که: «همهچیز در قوه خیال تو رقم میخورد.» این حرف خیلی خیلی درست و خیلی سنگین است. عرفا در مراتب عالی سیر و سلوکشان به این حرف رسیدهاند و میرسند. به نقل از علامه طباطبایی، ایشان اصلاً علم حصولی را قبول ندارد، علم حضوری فقط قبول است دیگر! فقط یک اشارهای بهش میکنم. «هرچه هست در نفس توست.» ما در بیرون فقط وجود داریم.
یکی دیگرش «شعورمندی کائنات» از نکات خوب است. نکته چهارم: شعورمندی کائنات. اینکه همه عالم را باشعور میدانند. همه عالم باشعور. قرآن چهار مرحله از آدم باشعور بودن را بیان میکند. یکی اینکه میگوید که اینها میدانند از کجا آمدهاند، مبدأشان چیست. نکته بعدیاش این است که یعنی اول عبادت، تسبیح، تحلیل قرآن. همه موجودات عالم، هرچی که... هرچی که شعور، علم و معرفت دارد به مبدأ آفرینش. «کلٌ قد علِمَ صَلاتهُ و تسبیحه.» هرچی که شعور، رشد دارد، حرکت دارد. «الیه المصیر، الی الله تسیر الامور.» آیات قرآنی که از پویایی، حرکت جوهر یونان فهمیده. «همه عالم به سمت یک هدفی دارد میرود.» کائنات هدفمند. «الّا الله، الی ربک المنتهای.» این چهار تا مطلبی که ما داریم، آنها هم ظاهراً حرفشان شبیه این است که ما داریم. ولی پکیجی که با هم نگاه میکنیم، همه را کنار هم میگذاری، از توش فقط «انسانخدایی» درمیآید. جزءجزءش خیلی خوب است. هر تکهاش را با معادلش داریم. ترکیبش با هم مشکل پایانناپذیر میداند و بینهایت میداند که این هم درست است. تکتک اینها خوب است ولی ترکیبش که با هم میآید، همهچی به هم...
در روانشناسی هم که حالا اشاره کردم، روش شناختدرمانی، همان تفکر مثبت و اینها که مثلاً الان درمان میکنم با همین. طرز فکرت را درست کن. به خودت بگو: «من خوب میشوم.» ماجراهای مثبت نگاه کن. خودتلقینی، احساسات و اطلاعات و افکار میآید توی نیمههوشیاری تو رسوخ میکند. مبهم و آشنای شخصیت و آخر میگویم تفکر مثبت و اینها زیاد بهش فکر...
یک جمله جالبی دارد در کتاب راز قانون جذب، صفحه ۱۴۰. این را هم میگویم، مراقبه در موردش بیشتر صحبت کنیم. میگوید: «انسان هرچی را که میخواهد در اختیار دارد، فقط باید این نکته را بداند چی میخواهد؟ به هدف و مقصودش چیست؟ برای رسیدن به مقصود باید آنقدر ماشاءالله خوشبخت باید...! دو ایده مشخص را به ذهنتان وارد کنید و آن دو ایده: ثروت و موفقیت.» دستورهای امیرالمؤمنین را برداشتهاند آنور مهندسی معکوس کردهاند. شیطونها چه کارها میکنند! چقدر شیطونبلا است! میگوید: «باید هر شب قبل از خواب رفتن، دو کلمه "ثروت" و "موفقیت" را آنقدر تکرار کنید تا خوابتان ببرد. چون هرچی را قبل از خوابیدن و در حالت خلسه پیش از خواب با خودتان نجوا کنید، بر ضمیر ناخودآگاهتان نقش میبندد.» خیلی شیط. سر سفره استغفار نکند بابت بدی و حمد نکند. ضمیر ناخودآگاه... در مورد نقد قانون جذب بماند که فردا انشاءالله صحبت بکنیم.
یک مورد نقضش را فقط حالا شوخی جدی میگویم: ما برایمان واضح است که قانون جذب غلط است. یک شاهد مثال گندهای داریم در مملکتمان، الحمدلله کاملاً نقض میکند: «برجام محصول نمیدهد.» ایشان مثال نقض برای قانون جذب، برای ما همه این قوانین را نقض کرده. نوزاد... نمیدانم میبارد، نمیدانم آفتابه، نمیدانم چیچی است، گلابی میدهد... نمیدانم تشبیه به ذهنش میآمد. میگفت: «تو قرآن، نهجالبلاغه را بخواند برایش، ازش آیات و رو درست کند، جذب بکند، بدتر شد.» گشایش از جای دیگر گشوده شدیم.
خلاصه! اینها همه خانه قانون جذب خیلی نباید بهش اعتنا کرد. یعنی عینیه برای ما که از اینها چیزی در نمیآید، از این قابل جذب و مثبتاندیش. بلد بودیم. مردم گفتند که: «اگر در خانه بمانی، اقتصاد فلج میشود با کرونا.» همه آمدند بیرون. اقتصاد فلج نشده! بیست و هشت تومان نرخ ارز! اثر نفس حق ایشان است یا شانس ندارد. خیلی دیگر عرفانی و معنوی نگاه میکرد، میگفتش: «ببین! اصلاً ما نمیگوییم اینها مثلاً قصد بدی دارند، برکت توی کارشان نیست.» اینجور باید بگوییم: «برکتی درنمیآید، دستش سنگین است.» آره، پا قدمش... خلاصه، بنده خدا! قانون جذب اینجوری میشود باهاش. تهش موارد نقض فراوان. خلاصهاش این است که آقا! اینی که «کائنات نوکر و فرمانبر انسان است.» این کدام انسان است؟ دقیقاً کدام خواسته انسانی؟ این همه خواستهها متنوع و متعدد. باید کدام انسان؟ ترامپ؟ بنلادن؟ ابوبکر بغدادی؟ قاسم سلیمانی؟ چهکاره بودن؟ این آدم نیست. اصلاً جذب ندارد. جذب این چی میشود؟ کائناتم مثلاً پولکی است، نگاه میکند کی وضعش بهتر است. نام وسائل جدی است که اینها سالهای دمدستی و ابتدایی که میشود با غربیها صحبت کرد. خیلی خلاصه! آقا جان! اینها مشکلات جدی قانون جذب است: «این کدام انسان است؟ به چه نحوی؟»
اینها نگاه توحیدی نیست. در نگاه توحیدی ما میگوییم که محور انسان نیست. شما میگویی مبدأ عالم انسان است! این همه را جذب میکند. رسماً هم گفتهاند: «باید محبت به انسان و عدالت را جانشین خدا کرد و سخن از خدا را کنار گذاشت.» خدا چهکار!؟ روش فکر میکنی؟ تو بیا اینجا برعکس، یک نفر او باید بکشد، آدم سر جاشه. در نگاه توحیدی همه عالم سر جایشان هستند. تو باید خودت را تصویر کنی. همه خوباند. هیچ موجودی به سمت نقص نمیرود. اصلاً هیچ حیوانی ناقص نمیشود. حالا حیوانات درست است، کامل هم نمیشوند ولی ناقص هم نمیشوند. ملائکه به سمت نقص نمیروند. هیچ موجودی در عالم نداریم که در مسیر نقص باشد یا مثلاً دارد ناقص میشود. باید کاری بکنیم که ناقص نشود. برای موجودی که وسیله ناجور عالم است که ولش کنیم، ناقص میشود. آدمیزاد است. قانون جذب است. این باید راه بیشتر صحبت، نگاهش را عوض کرد. نگاه توحیدی کرد. میشود زینب کبری (سلامالله علیها) با قانون... با «آیت الله جمیلا» رو میگوید! بعد توش هنگ میکند. این را چهکارش کنم؟ مثبتاندیشی چهجوری؟ مثلاً بگویم چیش قشنگ؟ «برادران مرا یکییکی کشتید»! مثلاً چه نگاه قشنگی به این داشته باشد؟ بهانه جذب است؟ فقط تعریف مثبتاندیشی قانون جذب است. قانون جذب کفاف نمیدهد برای اینکه بتوانی تحلیل بکنی: «این بار آیت الله جمیلا چیست؟» آن جذبه نیست. این اینجور شد. ولی او خرید. خوشحال. او راضیاش. او آخرش گفت: «یا ایتها النفس المطمئنه! ارجعی!» بغل باز کرد! خدا برای ما خون ج... شما اینجا بدنهای قطعهقطعه! من میگویم خدا بغل باز کرده. حسین را بغل میکند، عباس را بغل، علیاصغر را بغل. قانون جذب تعریف میشود.
همه کائنات داشت خون گریه میکرد. «مصائب جلت و عظمت مصیبتک علی السماوات!» الان آسمان و زمین لطمه از این مصیبت، از حیث دنیاییاش، از آن حیث همه عالم لبریز از عشق، از حضور اباعبدالله (علیهالسلام). عشق، همان اشک همین است. فوقالعاده است. در مورد فرعون بدی فرعون چی میگوید؟ در قانون جذب فرعون تعریف نشده. سوره دخان میخواهد بگوید فرعون خیلی بد بود. گزارشی که از مرگ فرعون میکند چیست؟ «فما بکت علیهم السماوات و الارض!» هیچ عالم برای اینها گریه نکرده. وقتی مردم! چقدر فوقالعاده! فرعون آنقدر آدم بد، بمیرد، آسمان و زمین برایش گریه نکند! آدم وقتی میبیند، آدمی که عالم برایش گریه میکند چهل روز. قانون جذب است. کائنات اینجور نوکر یکی! اینجور مطیع! عاشق یکی! اینجور دلسوزی میکند! این ایام کائنات دیدیم محرم که شد، همه عالم سیاهپوش شد. به همه گفت گریه کند. زینب کبری (سلامالله علیها)... خانواده شدن! ایشان یک نقلی داشت، این را عرض بکنم، روضه امشبمان باشد. یکی از اساتید که در جلسه جعفر مجتهدی این را گفت... من خبر دارم. وقتی این خانواده از مکه خواستند راه بیفتند سمت کربلا، یک شتری، امام حسین (علیهالسلام) شتر سفید. این شتر آمد کنار گوشه همه شترها. به اینها گفتش که: «میدانی کیا قراره سوار تو بشوند؟ حواست باشد.» به نیمشتر سفید گفتش که: «مبادا جوری حرکت کنی اینها بیفتند، آزرده بشوند، اذیت بشوند. به آه دل اینها!» آن شتر سفید سفارش کرد که: «بدنمان شتر گرفتند کشتند، چهل تکهاش کردند. در هر دیگ گوشت انداختند، گوشت نپخت!» شتر خاصی بود. به همه اینها گفتش که: «حواستان به این بچهها باشد! دردونگان خدا در این عالم نیستند.» کائنات اینجور لبریز از این آدمیزاد بیچاره است که این شتر داشت گریه میکرد از این وضعی که... سریال گریه میکرد از این دسته بسته زینب (سلامالله علیها)، از این رخت اسارت زینب (سلامالله علیها)! همه کائنات در گریه بود. این مردم شام بودند که میخندیدند! فقط شام بودند که میخندیدند. همه کائنات در گریه بود! همه کائنات مردم شام... لا اله الا الله!
این مجلس یزید! خون کرد به دل این خانهها که مثل این ایام خون به عالم، به دل عالم کرد. این کارنا... وقتی امام سجاد (علیهالسلام) که قلب ملکوت، قلب عالم است چند بار میفرمایند «الشفق» این یعنی خورشید هم گریه کرده، ما هم گریه کرده، ستارهها هم گریه، همهشان دارند میگویند. قلب عالم وقتی میگوید همه عالم میتپیده از این مصیبت! چه مصیبتی! یکیش این بود. بگویم عزیز دلمان فیض بود. مجلس شراب بود. یک مستی دستور داد نازنین را بیاورند. جلوی پای نحسش گذاشتند. شهادت حاج قاسم... خب ما انتقام خون نمیگیریم. ترامپ را بکشیم؟ سر ترامپ اندازه کفش حاج قاسم ارزش ندارد. حالا چی بگویم از خیزران! چه خونی به دل این خیز... گریه کرد. طشت طلا گریه کرد. آن چوب من... یزید نشسته بود. گریه کرد. در و دیوار مجلس یزید گریه کرد. بیشتر از همه: السلام علیک یا اباعبدالله! بفنا منی سلام الله ابدا، آخ الح... السلام سلام علیک حسین!
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه اول
قانون جذب قانون جذبه
جلسه سوم
قانون جذب قانون جذبه
جلسه چهارم
قانون جذب قانون جذبه
جلسه پنجم
قانون جذب قانون جذبه
در حال بارگذاری نظرات...