تشبیه جامعه به بدن و مغز به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
تعریف قرآنی حیات: ارتباط با خدا و رسول
وضعیت اقتصادی خوب اما جامعه مرده در زمان شاه و قیام امام حسین (علیهالسلام)
اولویتبندی اصلاح اجتماعی؛ مغز مهمتر از اعضای فرعی
رسانه و فراموشی پیامبر در ۵۰ سال پس از رحلت
علماى سوء و مسئولیت آنها در فساد جامعه
ذلت جامعه بیهوش و حادثه مدینه پس از کربلا
تحلیل امام حسین (علیهالسلام) در خطبه «تحفالعقول
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
برخی پُستها، مشاغل و موقعیتها حکم «پا» را دارند. برخی موقعیتها حکم «چشم و گوش» را دارند. برخی موقعیتها، حکم «قلب» را دارند و برخی دیگر حکم «مغز» را دارند. مستحضرید، وقتی در جسم همه اعضا سالم باشند، اما مغز اختلال پیدا کند، هر چقدر این اعضا توانمند باشند، دست و پا و چشم و گوش، نه تنها کارایی ندارند؛ بلکه چه میشوند؟ الآن پیوند میکنند دیگر، درست است؟ وقتی که مغز از کار میافتد، آن چشم توانمند و گوش توانمند (حالا گوش را که الآن فعلاً پیوند نمیکنند) و کبد و کلیه و اینها... اگر کلیهای خیلی خوب داشت کار میکرد، کلیۀ سالمی داشت، آخ نگفته بود، فقط بنده خدا دچار مرگ مغزی شد، میگویند بدنی که مغزش کار نکند، کلیهاش هم به درد نمیخورد. بدم نشد. جسم، اگر جسم است، به خاطر آن مغز است؛ به خاطر کارایی آن مغز است. حالا کارایی هم در حد خودش، دیگر با تعریف پزشکیاش که ارتباطش با اعضا برقرار است؛ اعضا پیام میفرستند برایش، او درک دارد. وقتی این دست با گرما مواجه شود، پیام میفرستد برای مغز، از بیرون اطلاعات میگیرد، با بیرون ارتباط برقرار میکند. این میشود یک مغز سالم و هوشیار. میزان هوشیاریای که در تعریف پزشکی لازم است را دارد. اگر کمتر از این باشد، این دیگر حالت کماست.
شما عزیزان به ما بگویید که، مثلاً برای کما میگویند هوشیاری چند درصد برسد کما؟ ۱۵ درصد، ۲۰ درصد، زیر ۱۰ درصد، دیگر میشود کما. این دیگر هیچ درکی، هیچ دریافتی ندارد. در یک جامعه، وقتی که ارتباط اعضا با مغز آن جامعه، این شکلی بشود، هرچقدر هم اعضا خوب باشند، اما با تعریف قرآنی، با تعریف دقیق، این جامعه، جامعه مرده است؛ جوامع جوامع مردهاند. «استجیبو لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»، مغز کیست که حیات مغزی وابسته به اوست؟ خدا و پیغمبر. اگر اجابت کردی، اگر ارتباطت با او برقرار شد، حیات داری. هم جامعه حیات پیدا میکند. حیات با تعریف قرآنی دیگر؛ یعنی آن هوشیاری، آن درک، آن ارتباط وگرنه ممکن است دست و پا، این گردش خون الآن از قلب پمپاژ میکند، کبد دارد کار میکند، قلب و کلیه و کبد و همه اینها دارد کار میکند، [اما] مغز که درکی ندارد، دریافتی ندارد. ارتباط، اصلیترین چیز برای حیات یک جامعه است، ارتباطش با مغز است. مغز کیست در جامعه؟ پیامبر اکرم. عُرفا و فلاسفه! جالب است، پیامبر اکرم را به چه عنوانی از ایشان نام میبرند؟ فلاسفه به عنوان «عقل اول»، «عقل کُل»، «تعیّن اول». اصلاً پیغمبر را به عنوان شاخص عقلانیت میشناسند؛ یعنی ترقی عقل. نه اینکه عقل از بین برود، یک چیزی جایش بیاید به اسم وحی. گاهی ما تلقیمان از وحی غلط است. فکر میکنیم وحی یعنی عقلو بگذار کنار، یک درک دیگری به اسم وحی داشته باش که خیلی هم حساب و کتابی ندارد. عقل وقتی رشد میکند، به یک مراتبی میرسد، میتواند شهود بکند مجردات را. تخصصی و علمی به کار ببرم اطلاعات فلسفی و عرفانی را: شهود میکند مجردات را. این میشود عقلی که به وحی رسیده، این میشود عقل کُل. همه حقایق عالم را درک میکند. ادراک او نسبت به همه حقایق فعال شده. هیچ چیزی از عقل او غایب نیست. عقل او برای تمام ذرات عالم، چه ذرات (حالا باز تعابیر عالم ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت و غیب و شهادت، عالم مُلک و ملکوت قرآنیه، برخیش فلسفیه) نسبت به همه حقایق در همه عوالم ادراک دارد، همه را میتواند تحلیل بکند. نسبت به همه پیغمبر اگر ارتباط با این عقل کُل برقرار بشود، جامعه به حیات میرسد. جامعه در سلامت کامل است. سلامت جامعه [بیناست] وگرنه جامعه در کما است. گول میخوریم.
یک جامعهای که ارتباطش با عقل قطع شده را نگاه میکنیم. کبد دارد خوب کار میکند، [ولی] ارتباطی برقرار نیست. وضع مردم در دوران قیام اباعبدالله الحسین، وضع اقتصادی مردم نسبتاً (همانطور که در انقلاب خودمان وضع اقتصادی مردم خوب بود. اینها که یادمان نرفته، که نمیخواهیم حقایق را که نباید تحریف کرد). مردم به خاطر نان مگر انقلاب کردند؟ تحلیل نمیخواهم بکنم، خبر میخواهم بدهم. وضعیت در زمان شاه وقتی منجر به انقلاب شد، وضعِ وضعِ درآمد کشور، درآمد سرانه، خزانه، قیمت نفت، بسیار عالی. وضعیت بسیار خوب، کشور درآمد سرشاری پیدا کرده بود. اوضاع اقتصادی به حسب ظاهر خیلی خوب شده بود. وضعیت امنیتیمان، ژاندارم منطقه، امنیت منطقه را ما تأمین میکردیم. کبد و کلیه و اینها داشت کار میکرد. مردم برای چه انقلاب کردند؟ معده خالی بود. حالا درسته، یک نوساناتی داشت. نوساناتی داشت. بعضیها بیشتر میخوردند، بعضیها کمتر میخوردند. همین الآن هم هست. ما انقلاب نکردیم که بگوییم آقا همه غایت انقلابمان بود که آنی که زیاد میخورد کمتر بخورد. در انقلاب حکومتهای دیگر هم دارد دور هم میخورند، منظم میخورند، حسابشده میخورند. ولی قرآن، حکومت مرده، یک امت مرده، امت کافر را قرآن اسمش را میگذارد امت مرده. ارتباط با عقل قطع است. چه سیستمیه؟ بانک دارد کار میکند. بله! بانکهای آمریکا، تعارف که [نداریم]. بانکهای آمریکا در قیاس با بانکهای ما، خداوکیلی کجا در آمریکا سود ۳۵ درصد پیدا میشود؟ کجای دنیا پیدا میشود؟ سیستم بانکی، سیستمِ مختل، داغون. حالا نمیدانم بانک را با کجای بدن باید تشبیه بکنم. مثلاً به مثانه باید تشبیه کرد؟ نمیدانم کجا را باید با این تشبیه کرد. پول جمع میشود، قطره قطره آنجا. کجاست؟ کدام عضو این عضو جامعه ما مشکل دارد؟ تعارف نداریم. این عضو مختل. عوضش آمریکا در قیاس با این سیستم بد مجموعه بدن، پروستات ندارد. جامعه ما، این بدن جامعه ما پروستاتیه. این بانکمان پروستات دارد؛ مختل است برای یک بدن.
کدام عضو؟ اینها سؤالات، نمیدانم، سؤالای مهمی است، درگیرش هستید. خیلی اشتباه میکنیم. نمیسنجیم. باید اول کجا اصلاح بشود؟ اول باید چه اصلاح بشود؟ اول باید بابت چه داد زد؟ کدام عضو که اختلالش از همه خطرناکتر است؟ کدام عضو که اختلالش کمتر اهمیت دارد؟ سر چه باید داد بزنیم؟ سر چه باید خون بدهیم؟ کجا برای اختلال کدام عضو باید خون بدهیم؟ بریم برای حجاب خون بدهیم؟ بابا! مسائل درجه چندم را درجه یک... طراحی جناب ابلیس خیلی حرفهای است. خیلی وارد است. خیلی بلد است چطور این اولویتها را به هم بریزد. درگیرمان بکند با مسائل فرعی و حاشیه. مغز خراب است. مغز مختل است. مغز هوشیاری ندارد. من را درگیر کبد و کلیه کرده. بابا! آنقدر آدم داریم مغز سالم است، هوشیاری دارد، دیالیز میکند، کلیه کار نمیکند. دیالیز، بخشید، کلیه از کار بیفتد، مغز سر جایش باشد، این اداره میشود، میچرخد. یک جامعهای که کلیهاش مشکل دارد، را میشود دیالیز کرد. خوانشی است از سخنان اباعبدالله الحسین علیه السلام.
ارتباط شما با پیغمبر قطع شده. پیغمبر برای شما شده میلاد فرهنگی، سَمبل تاریخی. در فاصله ۵۰ سال. ۵۰ سال بعد از رحلت. در این ۵۰ سال آنقدر حرفهای کار کردند. رسانه کاری که میتواند بکند، همانقدر که قدرت دارد یک چیزی را برجسته بکند، بولد بکند در ذهن مردم، همانقدر قدرت دارد مردم را دچار فراموشی یک سری مسائل [بکند]. مباحث دقیقی است. الآن در دانشگاهها دارند اینها را تدریس میکنند. در علوم ارتباطات رسانه خیلی ازش کار میآید. شما خیلی میتوانید یک موضوع را در ذهن مردم به فراموشی بسپارید، همانقدر که میتوانید یک موضوع را در ذهن مردم اولویت بهش بدین، برجسته بکنید. ۵۰ سال کار کردهاند. پیغمبر به فراموشی سپرده بشود؟ خیلی حرفهای با اسم خود پیغمبر. حرف سیاسی نمیخواهم بزنم، یک تطبیقی بدهم. در جامعه ما در این سی سال بعد از حضرت امام، دستهایی در کار بود به اسم امام، امام را به فراموشی (هنرمندانه اسم امام را بیاور، ولی جوری بیاور که خود امام به فراموشی سپرده بشود). کاری که در دوره بعد پیغمبر کردند: «ولی چیزایی از پیغمبر بگو که خود پیغمبر فراموش بشود، هوشیاری را از دست بدهد!» امیرالمؤمنین وقتی حکومت را دست گرفت، آمد دید مردم در شب ماه رمضان دارند نماز تراویح میخوانند. شبهای ماه مبارک نماز مستحبی بود به جماعت. در کوفه مردم دارند نماز تراویح [میخوانند]. امام حسن مجتبی علیه السلام را فرستاد، تا آنکه: «حسن جان! نماز بدعت است، حرام است. قطعش کن.» امام حسن مجتبی آمدند، گفتند که آقا این نماز بدعت و حرام است. مردم واکنششان چه بود؟ همه داد زدند، مویه کشیدند، گفتند: «وا اسلاما!» اسلامی شده بود نماز تراویح. خیلی عجیب است ها! یک جاهایی از تاریخ خیلی عجیب است. این امیرالمؤمنینی که برای ما نماد قدرت و اقتدار است، یک جاهایی سر یک مسائل کوتاه میآید. عقل از درکش عاجز است. جالب بود، برای پیغمبر اکرم وحدت اولویت داشت، امنیت اولویت داشت. گفتند جامعهای که امنیت نداشته باشد هیچ بهرهای از دین نخواهد برد. جامعهای که وحدت نداشته باشد هیچ بهرهای از دین نخواهد برد.
بعضیها بعد پیغمبر آمدند وحدت و امنیت را همه را بردند به حاشیه. گفتند: «نماز تراویح اهمیت دارد، وحدت چیست؟» لندن چاپ میکند برایش، فلان مؤسسه خاص، تو بیا بگو وحدت به چه درد میخورد؟ علی اهمیت دارد برای اینکه شیعه را زنده کنید؟ چرا با غم مخالفت میکنید؟ قیمه! همه تشیع به این است. نظام ادراکیات اختلال دارد. تقدیم بکنم به عزیزان از خود اباعبدالله الحسین. تحلیلی که نسبت به جامعه دارد خیلی جالب است. بخش اول روایت را برایتان بخوانم، خیلی معطل نکنم عزیزان. اباعبدالله الحسین، پزشکان اتاق تشریح دارند تشریح میکنند. حضرت تشریح کرده. جامعه را کالبدشکافی کرده. مشکلاتش را لیست کرده. خیلی این روایت، روایت یک خطبه مفصل از اباعبدالله الحسین علیه السلام [است]. مرحوم ابن شعبه حرانی در «تحف العقول» نقل کرده. خطبه مفصلی هم هست. خیلی هم تند و تیز و گزنده است. حالا من عبارت، دو سه صفحه است. میخواستیم حالا این چند روز با همدیگر کامل بخوانیم، فرصت نمیشود. هر میزانی که برسیم با هم مرور میکنیم. تشبیه جامعهای که در نگاه اباعبدالله الحسین دچار فساد شده که میخواهد اصلاحش کند. جامعهای که به کما رفته، او میخواهد هوشیارش کند. جامعهای که دچار اختلال شده در مغزش. شوک و برای کلیه که شوک نمیزنند. قلب وقتی دچار اختلال بشود، رگ ببندد. مغز وقتی رگش ببندد، آن وقت است که شوک میخواهد. برای کبد و کلیه که شوک نمیخواهد. [پزشک] وقتی پیوند میکند کبدش مشکل دارد، پیوند میکند [تا] کلیت این بدن محفوظ باشد. برخی اعضا را میشود جابجا کرد. بعضی اعضا را میشود نادیده گرفت. نظام معرفتی سیاسی اهل بیت خیلی برایمان مهم است. این فلسفه سیاسی خیلی به درد ما میخورد.
جمله اولین خطبه را ببینیم. «اوضاع خیلی خراب است.» من میخواهم اول خودم را بزنم، خودمان را بزنم بعد این جوالدوز را که زدم، یک سوزنی را حالا هرکی زدیم، دیگر مشکلی نیست. فقط جوالدوز [امروز] داشته باشید که جمله اول: «ای مردم! ببینید خدا چقدر در قرآن از علمای بد بد گفته.» اولین مشکل من در این جامعه، علمای بد هستند که هدایت بکند، خراب شدهاند. زباقی ویلا و در این فضاها، در این مسائل جامعه اخبار، تعبیر قرآنی علما، احبار، حبر یعنی عالِم. بعد آیهاش را ببینید. امام حسین علیه السلام در گزندهترین سخنرانیای که دارند میکنند و دارند تشریح میکنند اوضاع جامعه را که اولین بیانی که دارند در مورد علمای سوء [است]. این را فقط بگویم، خیلی معطل نشود. آیه قرآن را ببینید چقدر این آیه عجیب است. چرا بعضی آیات بین ما اینقدر معروف است؟ بعضی آیات معروف نمیشود. این را من نمیدانم معروف باشد، ولی معروف نشده: «لولَا یَنۡهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالۡأَحۡبَارُ عَنۡ قَوۡلِهِمُ الإِثۡمَ»، چرا مردم وقتی دارند اشتباه میکنند، علما و احبار مانع نمیشوند؟ ربانیون و احبار نمیآیند هزینه بدهند برای اصلاح؟ از خودشان مایه بگذارند برای اصلاح؟ کارکردت برای این جامعه، کارکرد علما، ربانیون و احبار، کارکردشان کارکرد مغز است. هوشیار باشند. رصد بکنند. هرجا اختلالی دیدند خبر بدهند: «آخه من پیام بدهم اینها ناراحت میشوند.» چقدر نامردی! ارزان مختل شده. حرف بزن! چرا لال شدی؟ مردم در کوفه مگر عالم کم بود؟ در مدینه مگر عالم کم بود؟ در مکه مگر عالم کم بود؟ «هزینه دارد، برایتان فالوورها کم میشوند.» اول از همه گیر با علماست. جامعه خراب، عالم [است که] عالم که فاسد میشود، عالم فاسد میشود. جامعه خوب را از علمای خوبش میشود تشخیص داد. جامعه که بد شد، بدانید که این علما بدند که جامعه بد شده. طیف خودمان را زدیم، شما راحت باشید. روزهای بد، با یک آرامشی بحث را گوش بدهید. استرس زدود. اولین عضوی که در این سیستم باید کار بکند، سمت آتش [است]. میگوید: «خطر! خطر! خطر! خطر! سوختی.» وقتی کار نکند چی میگوید؟ دارد میرود دستاش، دارد میرود گوشت کباب شده، دارد میآید: «چی شده؟ مغز نامرد! تو چرا حرف نمیزنی؟ داد بزنی درد باشد. مسائل درجه پنجم، محصول درجه دهم درک شما از مشکلات اینهاست. داد میزنی؟ نظام بینشی شما، اولویتهات را به من بگو ببینم چه به چه است؟ چه مهم است؟ چه اولویت دارد؟» فیش نظام به کما رفته است! اشکالی ندارد.
بعد خاصیت این جامعه چیست؟ این جامعه معمولاً دچار ذلت میشود. مغز ببینید جسم وقتی که مغز کار نمیکند، جسم چقدر ذلیل میشود. یک جسمی که هوشیار کار نمیکند، لگن میگذارند، اینوریاش میکنند، آنوریاش میکنند. جامعه ذلیل است. اباعبدالله الحسین داد میزند: «من خطر و هشدار دادم. اگر گوش نکنید، [چه میشود؟]» سه روز در مدینه... یزید، همین مردم مدینه که اباعبدالله الحسین با اینها حرف زد، آلارم داد، کسی به روی مبارک نیاورد. همین مردم مدینه سال بعد از کربلا، یزید لشکرکشی کرد، سه روز گفت ناموس مردم، مال مردم، جان مردم برای شما حلال. سه روز تعرض کردند. تاریخ دارد. چند هزار نطفه حرام، چند صد نطفه حرام شکل گرفت. میبینم با یک دختر سه ساله مظلوم، یتیم، غریب، بیکس و کار چه دارد میکند. هیچکس صدایش درنمیآید. این دیگر هر احدی، هر آدمی، هر ذره وجدان و حس داشته باشد. اینو دیگر [ببینید] بچه چه اوضاعی دارد. دختر سه ساله اباعبدالله الحسین کار به اینجا برسد، اینجور ظلم بکنند، اینجور ظلم در تاریخ ندیدم، نشنیدم. یک دختری را پدرش را به او وصل بکشم، یتیم بکند، بعد یک ماه این بچه دلش هوای بابا کند، اسارت در غربت، بعد هوای بابا...
«السلام علیک یا اباعبدالله، علی الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم.»
«السلام علی حسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.»
زانوبغل کرده ولی انگار خوابیده
زانوبغل کرده ولی انگار خوابیده
یا از نفس افتاد، این خوابیده
برخیش خوابیدن برایش کار سختی
طفلی که دیشب به روی خوابیده (خوابش برد)
هر بار از روی شتر خوابش برد از روی (افتاد)
روی شتر حداقل ۱۰ بار خوابید دیروز زیر سایه عباس میخفت
امروز زیر سایه دیوار خواب
هر کس که دیدنم سر به بگذار
امروز را از بالاجبار خوابیده
این گونه دیدارش نکن ای زن ای نامت
شلاق را صورتش خوابیده
آی! شنیدم میگویند مار وقتی به خواب برسد نیش نمیزند، رها میکند.
«لا اله الا الله!» چقدر با سیلی بیدارش کردند.
مرح [سخنی میگوید]. برای در خرابه شاه میخواهم، [در خرابه] دختر را قرار شد غسلش بدهد. رفت برای غسل دادن، دید سراسیمه برگشت به زینب. خانم جان! دختر شما چه بیماری داشته؟ فرمود چطور مگر؟ «تمام بدن کبود است.»
در حال بارگذاری نظرات...