تشبیه جامعه به بدن
تمرکز امام حسین (علیهالسلام) بر فساد نخبگان
امر به معروف و نهی از منکر در سطح کلان جامعه
سکوت علما و نخبگان؛ زمینهساز قتل سیدالشهدا (علیهالسلام)
نقش ولایت عمومی مردم در آتش به اختیار شدن
نقد نظام آموزشی و محتوای غربزده دانشگاهها
جهاد کبیر در برابر نسخههای دشمن برای جامعه اسلامی
تعریف امام حسین (علیهالسلام) از امر به معروف
ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) بهعنوان اساس معروف
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سید نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر.
خطبه حضرت سیدالشهدا علیه السلام در جلسات قبل مرور شد. این خطبه، حاوی تحلیل جامعهشناختی بود از وضعیتی که اباعبدالله الحسین علیه السلام با آن مواجه بودند؛ وضعیت یک جامعهای که دچار فساد شده و نیاز به اصلاح دارد. حضرت فرمودند: «من برای اصلاح در امت جدم خروج کردم.» معلوم میشود که این امت دچار فساد شده که نیاز به اصلاح داریم.
بعد حضرت تشریح فرمودند که فساد این امت در کجاست. امام حسین علیه السلام کار را روی دشمن نبردند و تحلیلشان روی این نبود که الان دشمن دارد چه میکند. دشمن که دشمنی میکند. مگر با دشمنی دشمن جامعه فاسد میشود؟ با وادادگی دوست، دشمن میتواند کار بکند. وقتی یک سپر قدرتمندی در برابر دشمن باشد، هیچ دشمنی نمیتواند کاری بکند. وقتی آن نقطه دفاعی ضعیف است. پزشکان هیچوقت نمیگویند که آقا میکروب را از بین ببریم؛ میکروب که همیشه هست، میکروب را که نمیشود کامل از بین برد، ویروس را که نمیشود کامل از بین برد، خودش تولید میشود. ما چه باید بکنیم؟ باید بدن را قدرتمند کنیم، او بتواند از خودش دفاع کند، او پس بزند، قدرت داشته باشد با میکروبها مبارزه کند، میکروب را به خودش نپذیرد، راه ندهد به میکروب و ویروس.
یک بدن باید اینها را انجام دهد. ما تشبیه نکردیم؛ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، جامعه را به یک بدن، به یک فرد، به یک شخص تشبیه کردند. جامعه باید ایزوله بشود، جامعه باید قدرتمند بشود، جامعه باید توان دفاعیاش در برابر ویروس و میکروب بالا برود، او خودش پس بزند. دشمن همیشه هست، همیشه بوده، همیشه هست، همیشه خواهد بود. کی دشمن توانسته فرصت پیدا کند کاری بکند؟ در زمان اباعبدالله الحسین علیه السلام، شمر و حرمله و خولی و اینها که همیشه بودند، مگر در آن دوره تولید شدند؟ حَرمَلهِ، ورژن ویژهای بود مال دوره اباعبدالله؟ مگر قبلش حرمله نبود؟ بعدش حرمله نیست؟ حرملهها همیشه بودند. مؤمنین وقتی ضعیفاند، وقتی بیعرضهاند، حرملهها قدرت میگیرند و میتوانند نفوذ پیدا کنند و میتوانند اثر بگذارند. اینجا وزن کار را باید روی دوش مؤمنین بیعرضه و ضعیف قرار داد که فرصت برای دشمن فراهم میکنند.
در این جامعه ایمانی، حضرت آسیبشناسی میکنند که اول از همه بیعرضگی از کجا بوده که این توان دفاعی ضعیف شده؟ حضرت اول از همه، یقه نخبگان جامعه را میگیرند که حالا با تعبیر روایی، عالمان؛ کسانی که میفهمند، کسانی که قضایا را میبینند، ماجراها را میبینند، جریانها را میبینند و سکوت میکنند. از به تعبیر خود حضرت، "رغبت و رهبت"؛ یا از طمعی که به دشمن و کفار دارند، یا از ترسی که از دشمن و کفار دارند که علیایحال هر دو باعث نفاق میشود. نخبگان منافقاند که جامعه ایمانی را ضعیف میکنند و این جامعه ویروسپذیر میشود، میکروبپذیر میشود.
امر به معروف و نهی از منکر، جایش اینجاست. نه تو خیابان یک کسی را دیدیم دارد کاری میکند، مثلاً یک فردی در ماشینش حالا مثلاً کاری دارد میکند، یک فردی است، دارد حالا برای خودش... نه اینکه آن هم نباید باشد، هست. مراحل اولویت پنجم، ششم، هفتم، هشتم، دهم، بیستم، سیام. اولویت امر به معروف و نهی از منکر وقتی است که میبینی مغز دارد آسیب وارد میشود بهش، نرمافزار فکری جامعه دارد آسیب میبیند، اختلال دارد ایجاد میکند. اول از همه نخبگان باید حرف بزنند. نخبگان اگر حرف نزنند، عموم مردم آتش به اختیار میشوند. مثلاً صبح کیهان خواندیم، پا شدیم آمدیم سخنرانی میکنیم. مدل کیهان نیست این حرفها؛ مال روایت است. حضرت فرمودند... (که دیروز خواندیم، جلسات قبل خواندیم) علمای سوء؛ اول حضرت اینها را گفتند که اینها جامعه را به انحراف و فساد کشاندند با ویژگیهایی که توضیح داد.
بعد حضرت فرمودند: "مگر خدای متعال به علما و نخبگان نفرمود: از مردم نترسید، فقط از من بترسید؟" ویژگی کسی که میخواهد مبلغ باشد، رسالت دارد، نخبه فکری در یک جامعه، این است که باید بیپروا باشد. او اگر بترسد، جامعه را به انحراف و فساد اضافه میکند. "فَسَدَ العالِم، فَسَدَ العالَم"؛ همینجا سکوت خیلیها منجر میشود به قتل اباعبدالله. عرض کردم با تعریفی هم که کردیم، علما فقط شامل حال ما طلبهها و اینها نیست. گفتیم شماها هم شامل این تعریف از علما میشوید.
در ادامه، حضرت میفرمایند که: "المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء". خب حالا نخبگان کار خودشان را انجام نمیدهند، نوبت عموم مردم است. عموم مردم ولایت دارند، "بعضهم اولیاء". حضرت استاد ابتدا جوادی آملی ولایت را چند شعبه میکنند، یک شعبهاش هم این است؛ این ولایت عمومی است که مردم بر هم ولایت دارند در امر به معروف و نهی از منکر. ایشان میفرمایند: "امر تابع ولایت است." شما چون ولایت داری امر میکنی، چون ولایت داری نهی میکنی، از سر ولایتت است. همان اصطلاح امروزی نظامیاش میشود "آتش به اختیار." اثر ولایتی که تو ولایت داری، فرمانده اختلال دارد، نوبت تو است، تو باید بزنی. آن نخبه سکوت کرده. شورای عالی انقلاب فرهنگی حالا مثلاً اختلال دارد. توقّع نداشتیم. انقلاب فرهنگی. بعضی عزیزانی که عضو بودند، برایمان گفتند که رئیس کمیسیون مجلس برای ما میگفت: جلساتی که شرکت میکنیم، نیم ساعت اول خاطره میگوید، نیم ساعت دوم...
رئیس دانشگاه، شورای عالی انقلاب فرهنگی. انقلاب فرهنگی را میزنم. شما فکر نکنید من مشکل با دولت دارم، نه بحث این جناح، آن جناح نیست. بحث این است که خیلیها با هندسه نظام اسلامی اصلاً آشنا نیستند. خیلی از مسئولین توجیه نیستند و دو مورد آموزشی، توجیهی برایشان بگذاریم. جمهوری اسلامی و نظام اسلامی چی چی هست؟ اسلام چی چیه که تو شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی هستی؟ اساس کار یک انقلاب اسلامیات! انقلاب این است که نرمافزارش بشود. تو سختافزار که همیشه مشکل هست. بعد کجایی اساس کار؟ اساس کار این است که شما باید هی داد بزنید آقا چی شد تولید علم، محتوای درسی دانشگاه؟ نمیرسد. حجاب میافتد. طرح اینها برنامه است که ذهن ما را کجا منحرف کند؟ برویم آقا روزهخوران تو خیابان بهشان تذکر بدهیم، ماشینهایی که تو ماشین نمیدانم چی چی دارند... اینها را به هم تذکر، حریم خصوصی هست یا نیست؟ حالا یک سال تو مملکت دعوا که تو ماشین که مینشیند حریم خصوصی هست یا نیست؟ آش را با جایش میبَرد. نشسته این حریم خصوصی هست یا نیست؟ تو برو نرمافزار را بگیر، اینجا چهکار میکنی؟ از خطبههای نماز جمعه درد داریم، از شورای عالی انقلاب فرهنگی درد داریم. آدم حسرت به دلش میماند یک بار تو خطبه نماز جمعه مسائل اولویتدار مملکت نقد بشود، درجه دهم "اشهد ان لا اله الا الله" بزنگاههایی یک سیلی محکم بخوریم تا این بشود که مشکل داریم. بعد باز به خودمان برویم یک کاری بکنیم. نرمافزار را او (دشمن) طراحی کرده، داده، ما آبدارچی داریم پیاده میکنیم برایش. ریش و پشم محتوا را او نوشته، ما تدریس میکنیم با ریش و پشم. یک پیراهن مشکی محرم میپوشیم، یک پارچه سیاهی هم به کلاس میزنیم، محتوای او را میگوییم.
کلاس چیه؟ استاد اگر در محرم لبخند بزند، استاد نخند محرم. علوم انسانی غربی را با مبانی لائیک و سکولار دارم به خوردت میدهم، بعد تو نشستی میگویی استاد چرا مشکی نپوشیدی؟ ما از شما توقع نداشتیم. چرا محرم در دانشگاه ما زیارت عاشورا برگزار نمیشود؟ کجایی؟ اول کتاب "بسم الله" میزند، عکس امام و رهبری. کتاب اسلامی شد؟ برو مجلس، نمیرود شعار بدهد. چند سال گذشت، مشکل اینها است. تولید میکند فکری. چرا در فلان دانشگاه زدند و رقصیدند؟ با اسلام؟ بیا بزن، لطمه بزن، دانشگاه دارد، دانشگاه امام صادق. محتوا را کی نوشته؟ فضا الحمدلله خوب است، ببین دخترها و پسرها جدا از هم نشستهاند، اختلاط ندارند، دلم آرام شد از این دانشگاه. آسوده به بالین مرگ خواهم گذاشت. بعد از این که این دانشگاه را دیدم.
نظام آموزشی، نظام آموزش و پرورش از کجا دارد میآید؟ کسی سر اینها داد نمیزند؟ مشکلات اینها است. فلان نظام آموزشی آمده، عکسهای بد بد تو کتابها گذاشته. طراحی کرده پوشیه بگذارم؟ از این امل بازیهای فکری سعودیگری درنیاوریم. یک وقت اسلام آمریکایی دقیقاً همین است. امام داد میزد. مثلاً ترامپ بیاید کل مملکت را بهش بدهیم برود، رانندگی به زن نده. هرچی میخواهد، رانندگی به زن نده. من مشکل ندارم. جامعهای که اباعبدالله الحسین باهاش مواجه بود. نماز خوب میخوانند، روزه میگیرند. اباعبدالله قیام کردند، بیحجابی زیاد شده. محوریتِ حکومت افتاده دست فساد. نرمافزار مملکت و جامعه رفته دست کفار و طواغیت. پمپاژ میکند تو نظام آموزشی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی. پاکیزهاند، خون آلوده دارد تو این بدن پمپاژ میشود. سرخاب سفیداب زده. بابا این خون مشکل دارد، این دیابت دارد، نظام گردش خونش مشکل دارد، خون کلاً مشکل دارد. چرا امر به معروف و نهی از منکر نکردید؟
تعریف اباعبدالله الحسین از امر به معروف و نهی از منکر، کارکردش تو جامعه. خدا فرموده اگر امر به معروف و نهی از منکر باشد، همه واجبات سرپا میایستند. واجبات سخت و آسان. نرمافزار اگر داشته باشی، بپایی که نرمافزار بهت قالب نکند. "کَبیرا" مال کجاست؟ "فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا." پانزده، شانزده ساعتی در مورد این آیه بحث کردیم. یک نسخه میدهند، طرح میدهند، برنامه میدهند، نظام آموزشی میدهند، برنامه راهبردی میدهند. بهش بگو که من خودم قرآن کبیر... اماننامه دارد بهت میدهد، ابوالفضلی برخورد کن. وقتی دارد بهت نسخه میدهد برای آموزش و پرورش. غیرت نداریم؟ من نمیفهمم غیرتمان به جوش بیاید برویم مدافعان حرم بشویم. خیلی مدافعان حرم بشو، از حرم اهل بیت در محتوای درسی دفاع کن. میتوانی نابود کنی حرمهای بسیاری را. چهار تا جوان رشید، چهار تا جوانمرد پیدا نمیشوند؟ چهار نفر پیدا میشوند محتوای درسی را درست کنند؟ حداقل کاری که میتوانیم بکنیم. جواب اصغر جهاد کبیر.
سخت است یک ترقه میخوری میروی تو بغل حوریان. این تازه از وسط حوریان باید فحش بشنوی. حوریانی از جهنم دررفته! "و ذالک ان الامر بالمعروف و نهی عن المنکر دعا الی الاسلام و معرد المظالم و مخالفت الظالم و قسمت الفی ء و الغنائم." تعریف امام حسین از امر به معروف و نهی از منکر: اول دعوت به اسلام است، رد مظالم به کسی حقش ضایع شده باشد برگردد و مخالفت ظالم، مخالفت کن. دیگر چی؟ "و قسمت الفی ء و الغنائم." بیت المال عادلانه تقسیم شود. این امر به معروف و نهی از منکر است. سخت است. پول نفت کجا رفت؟ چی شد؟ ساده شما مخاطبین من کسانی هستید که همه اهل علمید. خطبه دانشگاهی اباعبدالله الحسین. جمعیت آکادمیک، تحصیلکرده. حضرت خطبه را خواندند و "بالخیر مذکوره و بالنصیحت معروفه."
جلسات بعد امام صادق علیه السلام به ابوحنیفه فرمودند: "از منکر چیست؟ سفارش کنی روزه، نماز، صدقه." حضرت فرمودند: "معروف، ولایت ما اهل بیت است. منکر، ولایت طاغوت است. امر به معروف، امر به ولایت ما اهل بیت. نهی از منکر، نهی از ولایت طاغوت." ولایت شعبه اولش کجاست؟ از کجا میتواند کسی ولایت داشته باشد؟ والی بشود؟ وقتی نرمافزار دستش باشد. سختافزار. الان مثلاً شما بخواهید یک کشوری را اداره بکنید. برایتان مهم است که آنهایی که میخواهند اداره بکنند، حرف شما را، منطق شما را، ایدئولوژی شما را میخواهند تو کشورشان پیاده بکنند؟ مسلمانند، گبر؟ بفرمایید تفاوتی دارد برایتان؟ یمنیها سنیاند، شیعیاند، دوازده امامیاند، پیامامیاند، چهار امامی، زیدیاند؟ چرا ما به یمن دلبسته؟ گفتمان انقلاب اسلامی را دارد پیاده میکند. حرفش همین است. پنج تا امام، شش تا امام. بحثهایی که سر وقت خودش بالایی، وقتی میرویم با هم مینشینیم صحبتم میکنیم که حالا مثلاً عقایدشان را تصحیح کنی، بر فرض. تو نگاه راهبردی شما نگاه میکنم، نرمافزار مال کیه؟ دارد پیاده میشود. نرمافزار شما را دارد پیاده میکند، یعنی من دیگر یعنی تکثیر انقلاب اسلامی. آن اصلاً خودش میگوید، اصلاً آن سعودی و صهیونیست میگوید که اینجا جمهوری اسلامی دوم است. بابا آن ها شیعه دوازده امامیاند، اینها شیعه چهار امامی. تو چرا میگویی این همان است؟ نرم افزار همان است. من چکار دارم این کیه؟ فلسطین هم همان است. میگوید: فلسطین هم یک شاخه و شعبهای از جمهوری اسلامی است.
حالا چهار چرا مجسمه صدام را ساختند تو غزه؟ ماجرا چیست؟ فلسطینیها نمیدانی. نرمافزار وقتی مال ما است، یعنی آن شعبهای از ما است. وقتی گفتمان ما را دارد پیاده میکند، وقتی نظام ارزشی ما برای او ارزشمند است، نظام هنجاری، نظام هنجاری ما است، ناهنجاریهای ما را ناهنجاری میشمرد، یعنی او از ما است. با همه اختلاف عقاید و سلایق و چی و چی و چی. نگاه راهبردی باید باشد. "امر به معروف و نهی از منکر"، امر به ولایت. اصل ولایت اینجاست. بعد این را رصد کرد. باید یک جامعه را پایید. نکند دارد فرماندهی و آن مغز متفکر انقلاب تغییر پیدا میکند. دشمن خیلی دوست دارد طرح او را روی آخوند پیاده کند. عمامه سرش باشد. نظام محتوا. بحث صورت و سیرت انقلاب. چی؟ اگر سلطان حسینها بر سر کار بیایند، کار جمهوری اسلامی تمام است. اگر شاه سلطان حسینها بر سر کار بیایند، کار جمهوری اسلامی تمام. صورت را نگه میدارد برایت، سیرت هیچی نمیماند. جاذبه دافعهای که سیرت انقلاب است، نظام نرمافزاری انقلاب، نظام نرمافزاری انقلاب جاذبه دافعه دارد، نفی و اثبات دارد. یک سری چیزها را اثبات میکنی، یک سری چیزها را نفی میکند. او اگر درست نباشد، کل این، کل این نظام فاسد است. تصویر قدوس، بگویند: نظام جاذبه دافعه کیه؟ کیها را میخواهی جذب کنی؟ کیها را میخواهی دفع کنی؟ با کیها خوبی؟ با کیها بدی؟
نظام و امتی که اباعبدالله الحسین مواجه بود، همه را میخواستند جذب کنند، غیر از رسولالله. شعبه دافعهاش آمده بود روی پیغمبر و اهل بیت و عترت و اینها. قرآن را که تفسیر نکنید! تفسیر قرآن میکرد، هشتاد ضربه شلاق. تبعیدشان کردند. یکی را هم که گرفتند، زدند، کشتند. مسجد دارد تفسیر قرآن میگوید. نرمافزار را بگیرد دستش، عوضش کند، قالب کند به اسم پیغمبر یک چیز دیگر را. اسم قرآن را تحویل آیات میکردند برای خودشان. آن آیه "و من الناس من یشتری" در فضایل ابن ملجم، در فضایل ابن ملجم. خودش را به کشتن داد به خاطر خدا. میدانست اگر علی را بکشد، میکشندش. به خاطر خدا خودش را به کشتن... کتاب درسی حسین فهمیده و اینها را برمیدارد، یک چهار تا دیگر را واسط میگذارد. سمبلها را عوض میکند. نمیدانیم. فکر را میگیرد.
به سندهای فراوانی که این مدت حرفش بود، کار ندارم. از بیرون نیامد، به ما تزریق شد. ما اصلاً چرا داد نمیزنیم برای محتوای درسی؟ میدانی محتوای درسی مدارس و آموزش و پرورش مشکل دارد. این درس معارفی که شما تو دانشگاه میخوانید، این خداوکیلی چقدر اسلام است؟ چقدر مشکل دارد؟ چند تا طلبه محقق این را قبول دارند به عنوان اینکه این حرف اسلام با خوانش الان متناسب با فضای روز ما. تو دانشگاه غربی دو سال یک بار کتاب عوض میشود. چهل سال است داریم همین معارف میکنیم. اول انقلاب با یک فضاها با یک ذهنیتهایی آمدند یک سری کتاب نوشتند. تازه این خوبهایمان است، این کتاب خوبهایمان است. اینها را که داد بزنیم، پیگیری کنیم. خستگی، سختی دارد پیگیر این بودن تو میدان. آستین بالا بزنی کار کنی. فحش بدهیم، آتش به اختیار. آن هم میزند ریپورت میکند. من احساس میکنم من از منطقه نظامی برگشتم و الان تیر خوردهام. به من مجاهد فی سبیل الله. من رفتم آنجا، ریپورتم کردند، بلاکم کردند. "یا الله تقبل منا." کار از چیز دیگر است. آتش به اختیار! آن قدر فحشت بدهند! از خود حوزه هنری زیر پایت را خالی میکند.
تفکر انقلابی، تفکر شهادتطلبی. نسبت این امت و جامعه با پیغمبر اکرم قطع شد. نسبت ندارد. جامعه بیهویت است. او احساس تعلق به پیغمبر اکرم نمیکند، احساس مسئولیتی ندارد که باید گفتمان او رایج باشد، گفتمان او پیاده بشود. آقا من میگویم: پیغمبر، بس است. مگر نظام اقتصادی همان است که رسول الله میخواست یا نه؟ نظام فرهنگی تعریف کرده یا نه؟ دیپلماسیات را متناسب با چارچوبی که پیغمبر طراحی کرده، داری انجام میدهی یا نه؟ اینها است که نظام و نظام میکند. نه، من خودم میروم، ولی پیرم مشکی، روبان مشکی میزنم اینجا که بگویم آقا من محرم عزادارم مسلمانم، چقدر پاکیزهام! ببین روبان مشکی زده، دارد به همه دنیا میگوید من عزادار محرم. با هویج زیاد بخور. گفت چرا؟ گفتش که عقلت را زیاد میکند. گفت: آره دیگر، عقل آدم تو چشمش است. چون چشمت را قوی میکند، عقلت را زیاد. اباعبدالله برای آنهایی که عقلشان تو چشمشان بود هم برنامه داشت که اینها را هم بیدار کند، اینها را یاد پیغمبر بیندازیم.
طرح اباعبدالله الحسین در کربلا چه بود برای اینکه اینها هوشیار بشوند؟ یک شبه پیغمبر داشت در کاروان خودش، در لشکر خودش. بسیاری از اینهایی که تو لشکر مقابل ایستادند، پیغمبر را دیدند، ویژگیهای پیغمبر را میدانند. اول کسی که اباعبدالله الحسین از بنی هاشم میدان فرستاد، علی اکبر بود. شبه پیغمبر است. شاید رفت چهار نفر از اینهایی که عقلشان به چشمشان است، او را دیدند، متمایل شدند، جذب شدند، عقبنشینی کردند. هر کسی آمد اذن میدان بگیرد، اباعبدالله معطلش کرد. اصلاً شب عاشورا بیعت را برداشت. یک نفر را گندم. بیعت را بر نداشته بود. انگار این جور بر میآید که یک نفر بیعتش را بر نداشته بود که تا درخواست میدان کرد، راهی میدان کرد. آن هم علی اکبر. تا گفت بروم، تا علی اکبر را راهی کرد، دست به محاسن گرفت، یک دست به آسمان گرفت: "اللهم فقط خدایا تو شاهد باش. ببین کی را اول فرستادم. کسی را فرستادم که بیشترین شباهت را با رسول الله داشت، خلقاً و خُلقاً، منطقاً. من حجت را بر این مردم تمام کردم. ببینند، یاد پیغمبر بیفتم، یاد رسول الله زنده." قیام کردم برای اینکه یاد رسول الله را زنده... لا اله الا الله.
دیگر اباعبدالله ایستاد به تماشا. پاره تنش را فرستاده تو میدان. جگرگوشهاش. آن تعلقات الهی سر جای خودش، تعلقات مادی حذف... حسب عالم طبیعت، فرزندش جگرگوشهاش، پاره تنش است، دوستش دارد، جوانش است، جوانش عبدالحید حججی دارد میآید دیگر. جوان چه دلبری میکند، چه آهی. ببین من و تویی که نسبتی با شهید حججی نداریم، هر وقت یادش میآید چه جور جگرمان میسوزد؟ این امت چطور داغدار شد با شهید حججی. حالا فرض کن علی اکبر چه آهی را دل اباعبدالله الحسین گذاشت؟ چه داغی به دل اباعبدالله؟ چه جور جگر اباعبدالله را پاره پاره کرد؟ مخصوصاً اینکه رفت جنگید. برگشت، آمد، گفت: بابا خیلی تشنهام، بیتاب شدم. فرمود: "هات دهانت را بیاور پسر." «زبان مبارک...» نمیدانم اسرار ملکوتی بود، ملکی بود، چی بود. خشکی زبان بابا علی اکبر.
"السلام علیک یا اباعبدالله و انا الارواح التی بفنا علیک منی سلام الله ابداً ما بقیته و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخرین عهد منی و زیارتکم السلام و علی بن الحسین و اولاد الحسین." و خس خس سینه... مغز پا... بابا را به زمین نکِشد. آنقدر عزیزم. لا اله الا الله. پیر مردم، همه دل من. بر نمیخیزی. "باز کن این لب دپر گشته ز تو، یا که تو از دشت پری؟ من اربا شده به زمین ریختهای، مینگرم هرجا سهم بوی منم صیاد است. بس با نیزه به رویش ره صحرا را، پهلوییت آمدم و پهلویت آزارم. باز دیدم وسط آتش درد زه، خنکای ج... بی تو نمیخوام به خدا لحظهای از دنیا را. دنیا بعد غم پنجنی ای ولدی! که به به تصویر کشیدی ما را."
علی اکبر اسب جنگی، اسب شده. از همین که سوار دست کردند اندازه... یعنی مجروح شده، یعنی منو برگردان عقب، برگردان خیمه. لا اله الا الله. از نگاه ابی روضه را ببین. ایستاده دارد نگاه میکند. رزم فرزند. یک وقت دید بچه دست انداخت گردن اسب. مجروح شدم یعنی منو برگردان عقب. شکفته خونه سر علی آمد جلوی چشمهای... «از مسیر و گُم» جای اینکه برگردد عقب، رفت جلو. تو دل الناس. مقتل میگوید: همه دورش را گرفتند. نیزهدار با نیزه، شمشیرزن شمشیر. آن قدر زدندش، بدن متلاشی شد.