روش اهل بیت علیهمالسلام در شناسایی ظالم از مظلوم
نحوه برخورد با نفاق و منافق
آیا فراگیری ظلم در جامعه، شرط ظهور است؟!
وجود امام خمینی (ره)، موهبت الهی به بشر آخرالزمان
نحوه برخورد با منافقین در بیان امام خمینی (ره)
چرا در برخورد با مسئولین سکوت میشود!؟
نوع برخورد امام علی (ع) با خلیفه سوم
سبک امام علی (ع) در جدا نشدن مردم از دین
دوقطبیسازی؛ شگرد رسانهای موثر بر افکار عمومی
نظریه بِرنیز و اثر آن بر دوقطبیسازیها غرب
نحوه دوقطبیسازی با امیرالمؤمنین علی (ع)
خطبه حضرت زهرا (س) در خصوص امام علی (ع)
علت روی گرداندن از حضرت علی ع از زبان حضرت زهرا (س)
تصویرسازی اهل بیت علیهمالسلام
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله طیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
در مورد روش مواجهه با افکار عمومی شبهای قبل مطالبی را عرض کردیم. به اینجا رسیدیم که نوع مواجهه با نفاق و اهل نفاق خیلی کار سختی است. یک مرز خیلی باریکی است؛ مثل جراحی میماند، مثل جراحی چشم، مثل جراحی قلب. یک مویرگ اگر جابهجا بشود، بهجای اینکه شما حیات بدهی به آن بیمار، همان مقدار سلامتی هم که دارد از او میگیری. برخورد با منافقین و نفاق این شکلی است که اگر یک ذره جابهجا بشود، بهجای اینکه چهرهٔ ظالم و آن چهرهٔ وحشتآفرین منافق نشان داده بشود، او از خودش یک چهرهٔ مظلوم میسازد و مظلومنمایی میکند.
یکی از شگردهای منافقین این است: "کرور کرور آدم میکُشند. یکیشان را که میگیری قصاص بکنی، با همان یک دانه، با همان خانوادهٔ آن یک دانه، گریه و زاری و ماتم و «این بچهها اینجور شدن» و «آن باباش اف، این محل کارش اینجا بوده» و «اینها مشتریش بودن»، «اینها از نون خوردن افتادن»، «اینها آنجور شدن» با یکی قشنگ به باد بدهد هر آنچه که کار کردهای و هر آنچه که کار کردهای. قشنگ به چهرهٔ دیگری، جای ظالم و مظلوم (به تعبیر رهبر انقلاب) جای جلاد و شهید. اونی که جلاد میشود، مظلومِ ماجرا؛ از او دلجویی کنیم. اونی که شهید میشود، ظالم؛ چهرهٔ درندهٔ ماجرا.
بخش عمدهای از کار رسانه، تغییر دادن جای ظالم و مظلوم است. و بخش مهمی از کار حضرت زهرا (سلامالله علیها) در این ایام، نشان دادن ظالم و مظلوم بود. مردم قاطی کرده بودند که کی ظالم و کی مظلوم است؟ و واقعاً به اینجا رسیده بودند که امیرالمومنین ظالم است! حالا من تعابیر حضرت زهرا را میخوانم برایتان که حضرت چه شکلی استدلال میآوردند. روش اهلبیت چیست برای اینکه ظالم و مظلوم از هم شناخته بشوند؟
در این ماجرا اولش این است که عقلی و منطقی بحث میکنند. استدلال حضرت زهرا (سلامالله علیها)، ماجرای فدک را مطرح میکند: «خب، کی غصب کرده؟ ما اموال شما را غصب کردیم؟ با چه حجتی غصب کردید؟» استدلال. چشم مردم، مردم ببینند کی ظالم و کی مظلوم است؟ خوب، مردم نمیبینند. برایشان روشن نمیشود، حل نمیشود، یا نمیخواهند که بفهمند؟ اینجا هی میروند به سمت اینکه فرصت بدهند این منافقین جنایت بکنند. این فرصت دادن به جنایت، نه اینکه شریک در ظلمش بشویم، یعنی مسیر هی به سمتی میرود که او ظلم آشکارتر میکند. منم هر چی بیشتر مقابله بکنم، اتفاقاً اینجا این مسیر، مسیری نیست که شما کمکش بکنید، مسیری است که هر چی روبرویش وایمیستی، او مجبور میشود بیشتر ستم کند.
روایت فرموده است: «امام زمان ظهور نمیکنند مگر اینکه مُلِئَتِ الْأَرْضُ ظُلْمًا وَ جَوْرًا؛ زمین را ظلم بردارد.» خب یعنی چه؟ کمک بکنیم که ظلم بیشتر بشود؟ نه. یعنی هر چی روبروی ظالم وایمیستی، مسیر اینکه ظلم همهجا را بردارد این است. هر چی بیشتر وایمیستی درندهتر میشود. کمکش بکنی که دیگر ظلم نمیکند؟ وقتی کسی روبرویش واینَایستد که آدم نمیکشد. هر چی سفتتر وایستی، وحشیتر میکشد. وقتی وایمیستی، او مجبور میشود بیشتر ظلم کند، درندهتر بشود و چهرهٔ واقعیش دیده میشود. شما مظلوم میشوی، ولی چهرهٔ واقعی را نشان میدهی.
روشی که حضرت امام (رحمت الله علیه) داشتند هم همین بود. حالا من دیشب گفتم فرصت نشد کلمات امام را بخوانم. خیلی کلمات امام خمینی فوقالعاده است. تازگی سر کلاس یکی از دانشجوها به ما گفته که انتقادات این شکلی هست (البته به درس ما نه، به درسِ برخی اساتید دیگر). تازگی مطرح شده، همین دو سه روز، یکی دو روز پیش. من خیلی برایم واقعاً سؤال شد چه شکلی باید استدلال بیاوریم برای بعضیها؟ یعنی بعضیها یهو میروند یه جایی را میزنند که تو به همهچی شک میکنی. سؤالش این بود؛ گفت که: «آقا…» (در مورد خیلیا شما که من صحبتی نداشت، در مورد بعضیای دیگه داشت میگفت) «عرض کنم که اینها مثلاً نکاتی میگویند، غیبت میشود. خیلیاش غیبت.» گرفت و رفت! گفت: «مثلاً محمدرضا پهلوی مسلمان بوده، برای شما در موردش بد صحبت میکنید. فرح مسلمان است. اصلاً برای چی ما عکسهای بیحجابش را نشان میدهیم؟ منافق، منافق هم که باشد، باز مسلمان است. مسلمان حرمت دارد.» از شدت عرفان و معنویت دیگر دارد میترکد این بنده خدا. و کلاً فاز ونون چسبانده بود سنگین. همهچی را میزد که شما همهتان غیبت میکنید. و البته من میگویم، نمیگفت خیلی با ما رودربایستی، «انقلابیها همهاش غیبت میکنند و در مورد اینجور میگویند. این همهاش معصیت است. مسلمانند.»
خیلی برای من جالب شد. یک دور دیگر اصلاً، هر وقت آدم برایش سؤال شکل میگیرد (من یادگاری)، هر وقت سؤال برایتان پیش آمد، اول بروید سراغ قرآن، نهجالبلاغه، کلمات امام خمینی را بخوانید. این صحیفهٔ امام، یک چیز عجیب غریبی است! موهبت الهی به بشر آخرالزمان است. هم امام، هم کلمات. من تو صحیفهٔ امام یک سری کلمات قبلاً هم دیده بودم، با سؤال جدید رفتم دیدم. آقا غوغاست! یک چیزهایی دارد امام خمینی میگوید، اصلاً کولاک کرده. دانشجو منتظرم ببینم هفتهٔ دیگر سر کلاس او، این جملات را بهش بگویم. ولی دیدم که خب، این لااقل میتواند جواب خیلیها باشد. گفتم حالا بحثمان که افکار عمومی است، این را اینجا هم بگوییم. و نکاتی که امام بعدش میگویند که اصلاً قشنگ ربط به بحثمان هم دارد، ولی بخشهای اولش اصلاً یک چیز عجیب غریبی است. قطعاً همهٔ ما هم تعجب خواهیم کرد وقتی این کلمات را بخوانیم.
کلمات و جملات جالبی در جلد ۹ صحیفهٔ امام است. این سخنرانی مال ۲ شهریور ۵۸ است. میفرمایند: (آنها، من میخوانم، شما فقط گوش بدهید) «آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت، که جمهوری اسلامی به همت مسلمین برپا شد و اینها رأی ندادند به جمهوری اسلامی، و همان طاغوت را خواستند – رأی به جمهوری اسلامی ندادن یعنی ما طاغوت میخواهیم – اینها منافق هستند. اینها مسلمان نیست.» یعنی چی؟ «او خیلی تنده این حرف!» نه، من خیلی زود پریدم تو حرف. قبول دارید؟ واکنشی نشان نمیدهد میگوید: «هر کی طرفدار جمهوری اسلامی نیست منافق است؟» نه، آن منافقی که مسلمان است. «منافقی که مسلمان است؟» بعد میگوید: «مسلم باید به جمهوری اسلامی رأی بدهد. مسلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن به جمهوری اسلامی را، منافق هستند، مسلمان نیستند.» بعد میگوید: «فرح مسلمان است؟ چه کار نکنیم؟»
«آنهایی که صندوقها را آتش زدند، آنانی که مانع شدند از اینکه مردم رأی بدهند، آنها مسلمان نیستند و ما با آنها عمل خواهیم کرد به طوری که با غیرمسلمین عمل میکنیم، با منافقین عمل میکنیم و آنها را سرکوب خواهیم کرد.» بعضیها، دوران امام زمان کلاً تو همهچی شک میکنند. به خاطر همین است. حضرت خیلیها را میبرند تو طایفهٔ منافقین. بعد دیگر برخورد مسلمان با اینها نمیکنند! امیرالمومنین، دایرهٔ منافقین. برخورد مسلمان با اینها کرد؟ البته فکر نکنید که تو خیابان کسی را پیدا کردن که مخالف است و میآید میخواهد آسیب بزند و ضربه... خیلیها هم سؤال دارند، مشکل. حالا از یک جایی لطمهای خوردند که زیاد هم هست بین خود ماها هم هست. شاید خود منم اینجوری باشم. به صد جای سیستم اشکال دارد. این منظور امام خمینی نیست، آن که میخواهد بیاید یک جایی را آسیب بزند.
دوران امیرالمومنین، اینهایی که منافق بودند و حضرت باهاشون برخورد سفت و سخت نکرد... امام باقر (علیه السلام) دلیلش را فرمودند که: «جد ما امیرالمومنین میدانست که بعد از او حکومت میافتد دست مخالفین.» اینهایی که باهاشون برخورد سفت و سخت نکرد، مجازات برخورد سفت و سخت را لایق بودند، ولی از باب اینکه حکومت بعدن میافتد دست مخالفین، امیرالمومنین برخورد سفت و سخت نکرد که بعدن شیعیان را قتلعام نکنند. «شیعیان مهدی، وسائل شیعه» است. روایت: «مهدی ما که ظهور بکند، دیگر ماجراها را ندارد.» از آن جنس است. یا با منافقین برخورد سفت و سخت بکنیم. خب آقا، چرا الان برخورد سفت و سخت نمیکنیم؟
ادامهاش این: «مربوط به بحث افکار عمومی ما تاکنون.» «برای اینکه به مردم عالم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاصی طرفیم. ما آزادی دادیم به آنها. آزادی مطلق که در ظرف این چند ماه قریب ۲۰۰ حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامهها منتشر شد و هیچکس جلوگیری نکرد. در عین حالی که به همه مقدسات ما توهین کردید، در عین حالی که با حکومت آنطور رفتار کردید و با اسلام آنطور رفتار کردید در مطبوعاتتان، معذالک به شما تعرض نشد تا آنکه فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنهگر هستید، شما منافقینی هستید که میخواهید فتنه بکنید، منافقینی هستید که توطئه کردید بر ضد اسلام، توطئه کردید بر ضد کشور، توطئه کردید بر ضد ملت. شما اشخاصی هستید که با سرحدات و با خارج روابط دارید. رفت و آمد شما تحت کنترل است. اطلاع به ما میرسد که رفت و آمد دارید شما با اشخاصی که در رژیم سابق بودند، اشخاصی که میخواهند مملکت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اینکه توطئه شما ثابت شد و مردم فهمیدند شما چه اشخاصی هستید، دیگر نمیتوانیم اجازه بدهیم آزادانه هر کاری میخواهید بکنید. شما را سرکوب خواهیم کرد.»
«فرصت دادم چنگ و دندونتان را نشان دهید.» من با افکار عمومی کار دارم. این روش برخورد با منافق است. نپرس: «آقا مگه نمیدانند فلان مسؤول فلان جا این اشکال دارد، اون یکی اونجوریه، این یکی اینجوریه، چرا فرصت میدهند؟» همه توجیه بشوند. چون الان اگر بخواهی و برش داری، چی میشود؟ قهرمان مظلوم میشود.
امیرالمومنین با خلیفهٔ سوم چه شکلی برخورد کرد؟ خود امیرالمومنین تعابیرش نسبت به خلیفهٔ سوم خیلی تند و تیز است. میفرمود: «بین نفیلها و معتلفها.» این آدم زندگیش بین سرویس بهداشتی و آشپزخانه بوده. سر تعبیر امیرالمومنین در مورد این خلیفه، میفرماید که: «مثل آن است که - تعبیر خیلی تندی است، من دیگه حالا چطور- یک چهارپای گرسنه به یک علوفهٔ بهاری میرسد، میغلتد.» اینها به بیتالمال که رسیدند، اینجوری خوردند. خطبهٔ سوم نهجالبلاغه، خبری از این حرفها نیست. "حضرت زهرا الگوی جوان امروز است ما اگر از اهلبیت جدا شویم بدبخت میشویم." خب الان میخواهم جدا نشویم. یک دو تا نکته بگو. حواست را جمع کن. ایناش. میخواهی جدا نشوی، اینها را.
این مدل امیرالمومنین است. صبر کن ببین. خلیفهٔ سوم به حکومت رسیده، با آن وضعیتی که رأی گرفت و اینها که دیگر نمیخواهم برایتان بگویم. شورای ۶ نفره تشکیل دادند. عبدالرحمان بن عوف. و هر گروهی اگر سه به سه شدند، عبدالرحمان تو هر گروهی افتاد که بعد دیگر... حالا از او بیعتش را گرفتند و عبدالرحمانم. امیرالمومنین بهش فرمود که: «تو الان با این داری میبندی، فکر کردی که تو بعد از این خلیفه بشوی؟» این جوری باهاش میبندی. نداریم ماجرا را. تو خیالاتی. خلیفه نمیشود. بعد بیعت کردند و طلحه و زبیر و فلان و اینها. اول کار. بدن که نه، رفیقِ رفقای دیگر این آقا آمدند و افتادند به جان بیتالمال. مروان و معاویه و اینها. بعد ویژهخواری شد. و بعد مردم دیدند بدبختتر میشوند. بیتالمال میخورند. پولهای کلان میداد. حقوق نجومی میداد. اصلاً یک چیز عجیب غریبی بود. همهٔ مردم صداشون در آمد. مردم، نه فقط شیعیان، حزباللهیها. مردم از سه جای مختلف آمدند تحصن کردند پشت کاخ. از مصر و کجا و کجا و کجا.
امیرالمومنین، به قول امروزیها، آلترناتیو بود. دیگر گزینهٔ جایگزین حکومت بود. خیلی فضا فراهم است. دیگر بزن آقا، الان بیا خودت رئیس شو. عجیب غریبها. امیرالمومنین آمد به طرفداری از خلیفه سخنرانی کرد. به اینها وعده: «من به شما وعده میدهم اصلاحات صورت بگیرد. بروید خانههایتان.» کی؟ مصریها که آمده بودند. آمدند برگشتند به خاطر حرف امیرالمومنین. این آقا آمد رفت توی خانهٔ مروان. دیدش. گفت: «یعنی چی این حرفها را میروی به مردم وعده میدهی؟» که وضعیت برای اینکه دلخوش نکند مردم را که تو مصر مردم باخبر شدند همه برگشتند، آمدند بعد محاصره کردند خانه را. این آقا هم دستور داد سپاهی که توی شام و اینهاست بیایند که مردم را بگیرند و قلع و قمع کنند. مردم باخبر شدند این دارد سپاه میفرستد. فشار را بیشتر کردند. محاصره را بیشتر کردند.
خلیفه. آب را به رویش بسته بودند. کی آب میبرد تو این ایام برای خلیفه؟ ببخشید. امیرالمومنین توسط امام حسن و امام حسین آب میفرستادند برای خلیفه. بعد منجنیق آوردند و گرفتند و رفتند کشتنش و سه روز جنازهاش را روی زمین ول کردند. امیرالمومنین. بردند تابوتش را. میخواستند سنگباران بکنند. امیرالمومنین مانع شدند. کلاً. امیرالمومنین بعد از جنگ صفین چی شد؟ چی بود؟ اینهایی که او را گرفتند و کشتند، پیراهن خونی همین آقا را دست گرفتند، گفتند: «خلیفهٔ ما را مظلوم کشتند. انتقام از علی!» برای اینکه ظالم باید با چنگ و دندون خودش را نشان بدهد. تو این جوری الان میکشی، مظلوم میشود.
همیشه آنهایی که نمیگذارند تو فضای جامعه، فضای سیاست روال عادی طی بشود برای اینکه یک منافق چنگ و دندون نشان بدهد. چرا رهبری فرمودند: «آقا، از بعضیها که باهاشون مشکل دارید تو راهپیمایی که میآیند تسویه حساب نکنید؟» دلها خون. مظلوم میشود که. این دارد زبانش باز میشود. خیانت. باید فضا بدهی ظالم خودش را نشان بدهد. تدبیر حضرت زهرا این است. حالا نمیخواهم بگویم همهٔ مسؤولین منافقند، حرف من این نیست. بلکه بعضیهایی که اینجوریند. اگر بنیصدری هست، بنیصدر خودش را نشان بدهد. امام از اول بنیصدر را میشناخت. بهتر از همه. قشنگ میدان داد. رئیس جمهور قانونی باید حتماً بیاید با روسری و رژ لب از کشور فرار بکند؟ بله. و چنگ و دندونش را نشان بدهد. بعد تو جنگ صفین این آقا که شد مظلوم، آب را بر روی لشکر امیرالمومنین بستند. چرا؟ «خلیفهٔ ما را با لب تشنه کشتند!» بعد تو کربلا آب را بر اباعبدالله بستند. «خلیفهٔ ما را با لب تشنه کشتند.» کی آب میبرد برای خلیفه؟ خواص. ببین چقدر جابهجا میشود؟ بعد امام حسین میشود ظالم؟ میشود مظلوم؟
این کار رسانه است. این کار دستکاری افکار عمومی است. این کار منافق است. دم، تلم... خیلی کار اینجور جهاد خیلی سخت است. وسط میدان وایسادن، گلوله زدن، گلوله خوردن کاری ندارد. فضای رسانه. کلمه بپرانی، کلمه بشنوی، خیلی سخت است.
خیلی. یکی از شگردهای منافقین چیست؟ دوقطبیسازی میکنند. یعنی چی؟ داشته باشید این را (اگه احساس میکنی که به سیاستم ربط دارد، دیگر مشکل سیاست برای خودشان است). با این تطبیق بده. ما سیاست را میگوییم. دوقطبیسازی یعنی چی؟ منافقین تو جامعه هزار تا عیب و ایراد دارند. باید بپوشانند. باید یک رقیب اول برای خودش درست بکند. یا دارد، یا باید درست کند. آن رقیبه یا یک سری مشکلات دارد، یا باید یک سری مشکلات برایش درست کنند. آن مشکلات یا دیده شده، یا باید جلو چشم مردم بیاوریم، ضریب بدهیم، اهمیت بدهیم، هی تکرار بکنی انقدری جدی بشود مشکلات و عیب و ایرادهای او که اصلاً عیب و ایرادهای من دیده نشود. بعد به مردم: «مردم، دو تا راه داریم.» این و آن. راه سومی هم ندارد. تو منطق بهش میگویند مغالطهٔ طرد حقوق ؟. یکی از اقسام مغالطات تو فضای سیاست و رسانه، دوقطبیسازی، فضای دیو و دلبر. دیو و دلبر. سیاه و سفید. داربی، داربی چیست؟ تو فضای فوتبال، شهرآورد. دو تا تیمی که مال یک شهرند. بعد همه باید یا پرسپولیسی بشوند یا استقلالی. بعد فضا چقدر تند میشود تو بازیهایی که اینها دارند. کاملاً احساسی، هیجانی. هر کدام از اینها ببازند، تا یک هفته طرفدارانشان تو خیابون، دانشگاه، مدرسه، اینها جرأت ندارند بروند. فضا، فضای کاملاً تند. عقلانیت و تعقل دیگر کسی نمیتواند تحلیل بکند که گلی که خوردیم چی بود و آن پنالتی بود یا نبود. باختی. انقدر خوردی؟ ۶ تا ۴ تا. ماجرا این. داربیسازی، فضای سیاست دوقطبی با امیرالمومنین شروع کردند. دوقطبیسازی دربارهٔ امیرالمومنین، رأی ندارند. حضرت فرمود: «ببین، این تعابیر جیگر آدم را تا عمق میسوزاند.» فرمود: «الده نزل، ثم نزل، ثم نزل حتی یقال علی و مع.» آن قدری روزگار منو پایین آورده که فقط اسم مع اسم فرمانده و سردار لشکر مسلمین بودم تو جنگ بدر، تو جنگ احد. او فرمانده و سردار لشکر کفار بوده، معاویه. خب، مردم اگر فقط علی باشد و هیچکی، چه کار میکنند؟ اینها که میشود دوقطبیسازی کرد با امیرالمومنین. میآید اول عیب و ایراد میسازد، چهرهسازی میکند.
یکی از کارهای رسانهای، روتوش. بعضیها را روتوش میکند، تمیز میکند، بعضیها را چرک و کثیف. پهلوی. حکومت پهلوی. میگوید چهرهٔ پاک، مطهر، تر تمیز. بعد امام. انقلابیون. عجب اینها فوقالعاده اند. پهلوی صحبت بکنم. خیلی اطلاعات دست یکی دارم. تر و تمیز در مورد اینها میشود گفتگو کرد و واقعا تعجب میکنم، برایم خندهدار است وقتی میبینم یک کسی در مورد اینها با عظمت صحبت میکند. رسانه چه کارها که نمیکند. از یک گرگ درنده یک میشود مهربان و خوردنی میسازد. بزرگترین اختلاسگر قرن ایران میشود نماز عدالتخواهی و پاکیزگی اقتصادی. خیلی جالب است. کار رسانه است دیگر. بزرگترین جنایتکاران را آدمهای مهربان، موجه، موقر نشان میدهد. کاری که دوران امیرالمومنین و فاطمهٔ زهرا اتفاق افتاد.
دوقطبیسازی که روی امیرالمومنین کردند چه شکلی بود؟ دوقطبیسازی. نکتهای را بگویم، بعد برویم سراغ مدینه. یک چیزی دیشب اشاره کردم، توضیحش را ندادم. ادوارد برنیز که گفتم خواهرزادهٔ فروید است، اسم ایشان را گذاشتند «پدر روابط عمومی». یک چیز عجیب و غریبی است این آدم. تکنیکهای تبلیغاتی و پروپاگاندا و عرض کنم بیزینس و اینها، بیشترش از این آقاست. تکنیکهایی که الان جاری است برای فروش محصول و اینها. یک آدم عجیب و غریبی است. و تو تاریخ آمریکا، تاریخ فرهنگ و تمدن آمریکا، واقعاً تاریخ آمریکا به دو دوره تقسیم میشود: قبل از برنیز و بعد از برنیز. چیز عجیب و غریبی است. یک کارهای فوقالعاده این آدم انجام داده.
یکی از کارهایش را بگویم روی این مدل دوقطبیسازی. باید برویم مدینه. و بهشان گفته بودند که یک آقایی... (حالا من اسمها را هم آوردم) جورج هیل، رئیس کمپانی دخانیات آمریکا، میآید به برنیز میگوید که: «من میخواهم، من تولیدکنندهٔ سیگارم. سیگار من فروش نمیرود. به خاطر اینکه نصف مشتریهای من که خانمها هستند در آمریکا سیگار نمیکشند. سیگار کشیدن زنها چیز بدی است.» تو اگر زن بودی و سیگار میکشیدی دستگیرش میکردند. زندان هم داشت. «زنهای خراب معروف بودند به سیگار کشیدن ذهن مردم. من میخواهم زنها و دخترها سیگار بکشند. فروش من برود بالا با من.» درست میگویند. گفتند که: «جشن عید، رژهٔ عید پاک سال ۱۹۲۹، نیویورک.» یک سری از دخترهای جوان که بعضیهاشان منشیهای خودش بودند، برنیز به اینها پول داد. گفت: «شما تو این رژه، آدمهای ژیگول و مرتب و تر و تمیز و جوان و باکلاس و اینها میآیید تو رژه، همزمان با هم سیگارها را درمیآوریم، روشن میکنیم. من تیتر میدهم.» یعنی میگویم: «روزنامههای صبح فردای نیویورک، تیترش این باشد: "مشعل آزادی زنان روشن شد."»
کار رسانه است. تم: «مشعل آزادی.» این روشنه. شبیهسازی یکی از تکنیکهای رسانه این است: شما باید هر چی میخواهی تو ذهن مردم قشنگ جلوه بدهی، با یک چیزی که تو ذهن مردم مقدس است، جذاب است، شبیهسازی کنیم. اصل کارش هم خوب استها. مثلاً ما شهید حججی را با شهدای کربلا شبیهسازی میکردیم. «قرص از جنس شهدای کربلاست.» یا پوسترهایی که میزدند. یک تکنیک رسانهای. دخترهایی که میخواهند سیگار روشن بکنند، این روشن کردن سیگار، این سیگار را من میکنم «مشعل آزادی». شبیه روشن کردن «مشعل آزادی». پسرها و دخترها، مردها و زنها. چرا مرد باید این اقتدار را تو جامعه داشته باشد که راحت سیگار بکشد؟ زن را شما تحقیر کردید؟ نمی...! چرا نمیگذاری اینها سیگار بکشند؟
اول یک دوقطبی راه میافتد. بعد دعوا میآید سر حقوق طبیعی که هر کسی به خودش حق میدهد و در خودش لازم میبیند: «من آزادی میخواهم، من اقتدار میخواهم، چرا منو سرکوب کردی؟» اسم آزادی. روزنامههای صبح نیویورک این عکس را چاپ کردند. بهجای تیتر روزنامههای صبح نیویورک شد تیتر روزنامههای صبح آمریکا. فاصلهٔ بسیار کوتاه، خرید سیگار توسط دخترها رسید به میزان مصرف پسرها. چطور؟ نماد اقتدار. تحقیر. «ما آزادیم. سیگار میکشیم. من از مردها چی کم دارم؟» چقدر قشنگ میشود کنترل کرد. مهندسی کرد. احساس کند طرف سرکوب شده. «این اگر بیاید سرکوب میکند، اون اگر بیاید آزاد میکند.» حس آزادی.
کاری که با امیرالمومنین کردند اینجوری بود. گفتم: «این علی، ببین اسمش روشه. علی بن ابیطالب. شمشیر ذوالفقار.» بعد جالب است، آنهایی که اهرم قدرت است، وقتی اینجور کار رسانه میکند، اونی که اصلاً نماد قدرتش است میشود مایع آبروریزی. امیرالمومنین، شمشیر ذوالفقار. نبود قدرت بچه شیعه، افتخار میکند به این ملت؟ «فاطمهٔ زهرا را کشتند به خاطر ترس از شمشیر ذوالفقار امیرالمومنین.» همونی که عامل قدرتش است. اسمش روش است: «علی ذوالفقار دارد، میزند، دونیم میکند.» قد شما کوتاه نیست. این را شیخ صدوق در «خصال» نقل کرده. گفتند: «آقا، قد شما کوتاه است.» «نه، کوتاه نیستم. من با درازها که روبرو میشوم از وسط دونیمهشان میکنم. با کوچیکها که روبرو میشوم از بالا دونیمهشان میکنم.» این جنگ. امیرالمومنین دیگر. اسمش میآمد تو جنگ صفین. عمروعاص روبرو شد با امیرالمومنین. دیگر لابد میدانید دیگر. راهکار ندارد. روی زمین خوابید. پایش را داد بالا. شلوارش را درآورد. معلوم کرد. چهره را برگرداندند. رفتند. بعداً معاویه و عمروعاص به هم تیکه انداختند تو خلوت. «ندیده بودیم کسی با پایین تنش جونش را حفظ کند.» که دیدیم، الحمدلله. گفت: «تو دیگر چیزی نگو که من تو خودت چه وضعیتی دارد.» «اسم علی را وقتی میشنوی ۵ بار خودت را نجس میکنی.» دیگر بگذار من آنها را نگویم.
گفتند که: «انسان نیست کسی که اسم علی را بشنود، خودش را نجس نکند.» خب این اقتدار امیرالمومنین. اسمش میآید، خودش را نجس میکند. این همانقدر که میتواند اهرم قدرت باشد، وقتی تو فضای رسانه میافتد دست یک آدم خبیث، همین را میکند. با یک علی. «اسمش میآید، همه خوش شمشیر. نمیخواهیم که بیاید همه را اعدام کند. تجربه هم ندارد. کم سن و سال.» تصویری که از امیرالمومنین. «قتلعامشان نکنید و بدبختشان نکنید.»
رفتند خطبهٔ حضرت زهرا را بخوانم برایتان. خودم در میآورم. حضرت زهرا (سلامالله علیها) به زنهای مدینه فرمودند: «و مَن الّذین قنعوا مِن ابیالحسن». «علی را رو برگرداندند.» بعد خود حضرت توضیح دادند. تاکتیک رسانهای و نوع کار حضرت زهرا را ببینیدها. چه شکلی دارد این پاتک میزند تو فضای رسانه. باید یاد بگیریم ما اینها را. خیلی ضعیف. خیلی. اصلاً داغونیم. تعطیلیم. فاجعهای فاجعه. خدای لطفی بکند. داعشیهای احمق میخواهند حججی را سر ببرند، فیلم بگیرند. ۱۰ ثانیه فیلم حمله داشته باشیم. خدا یهو یک موجی بیافریند و بعد ما بزنیم با موشک داعش را نابود کنیم. کار رسانهای ماست. نابودیم ما. اصلاً فاجعهایم. قشنگ بشناسی دارد طرف چه کار میکند. بعد بدانی چه بدلی باید برایش بزنی. البته با تقوا. با تقوا. شامورتیبازی راهش باز است. راحت هم هست. «امیرالمومنین از همهتان پدر سوخته مادر نز تر است.» امیرالمومنین چه جور صحبت میکند در مورد همینها؟ ماجرای که شلوارش را درآورد. امیرالمومنین آنجا میگوید: «خیلی شجاعی.» البته اگر ابزار عورتت بتوانی استفاده کنی. تعابیر بسیار تند و تیز و جذاب رسانهای. با دید رسانهای باید خواند. خطبههای حضرت زهرا را با دید رسانه.
حضرت زهرا میفرماید: «چرا از علی رو برگرداندند؟» «نکیراً سیفه و قله مبالاته به حتفه.» «چرا از علی رو برگرداندند؟ از ترس شمشیرش.» واسه این رو برگرداندند از علی. چون علی از مرگ نمیترسد. آدمهایی که از مرگ نمیترسند، به همان میزان که میتوانند آدمهای جذابی باشند، به همان میزان میتوانند آدمهای ترسناکی باشند. بستگی دارد تو زاویه دوربین را کداموری بگیری. دوربین بگیری. آدمهایی که از مرگ نمیترسند. حالا آنها زاویه دید را و دوربین را آنوری گرفتند. میخواهد علی از هیچی نمیترسد. بعد فاطمه زهرا دقیقاً زاویه را برعکس میکند: «هیچکی نمیترسد، حق همهتان را میگیرد.» چقدر قشنگ است. دو تا کار دیگر، دو مدل پردازش است. وقتی بلد نباشی از یک واقعه خوانش تولید بکنی. یا من خیلی تخصصی نمیکنم، اینها را باید سر کلاس مطرح کرد. بحث رسانه.
یک اتفاق وقتی میافتد، هنر بیبیسی به چیست؟ هنر سیانان به چیست؟ هماهنگ. ارتش آمریکا یک عملیات انجام میدهد، قبلش نشستند با هم بستند. «این عملیات که میخواهی بکنی، بعدش چه خوانشی تولید کنم؟» مثل ما نیستند صدا و سیما یک چیز میگوید بعد سپاه تکذیب میکند. بعد سپاه یک کار میکند: «واقعاً این کار را کردیم که؟» «آره.» تعطیل نیستند. «من میخواهم بروم عراق را حمله کنم.» تو یک ماه باید تکرار کنی. «بعد من بروم حمله کنم. یک ماه این را بگو. این کلمه را خوب جا بینداز. بعد من بروم حمله کنم. بعد وقتی آنجا را زدم هی این را بگو آنجا را زدم. این را بگو.»
خوانش تولید کنی برای هر اتفاقی. ضرب شمشیر امیرالمومنین. بعد خوانش تولید بشود. آدمهای حزباللهی وقتی مثل ماستند، طرف مقابل میآید خوانش تولید میکند. میگوید: «این علی از هیچکی نمیترسد. میگیرد همین جور. با کسی هم مذاکره و صلح و پیمان و اینها هم ندارد. چون نمیترسد، همهتان را به باد میدهد.» حضرت زهرا فرمودند: «این چون نمیترسد، حق همهتان را از حلقوم همهٔ نامردها درمیآورد.» قاطی نکنیمها. فکر نکنیم هر حرف حقی، همه باید قبول بکنند. نه. مردم آخر نمیفهمند. در اوج مظلومیت کشته میشود. کار تمیز و اراده و شده... «و شدته و عته و نکال وقعته و تنمره فی ذات الله.» «علی در ذات خدا مثل ببر میماند.» تنمر. کد.
شبیهسازیهایی که اهلبیت کردند را بروید ببینید. مثلاً اهلبیت را، امیرالمومنین را شبیهسازی کردند به شیر. بعد دشمنانشان را شبیهسازی کردند به کفتار. فوقالعاده است. کجا؟ بعد آیات قرآن که دیگر اصلاً دیوانهکننده است! «کَأَنَّهُمْ مُسْتَنفِرَةٌ قَصْوَرَةٌ.» «اینهایی که وقتی اسم خدا میآید میلرزند مثل الاغی میمانند که از شیر میترسد.» شبیهسازی، تصویرسازی. شبیهسازیها را به فاطمه زهرا نسبت میدهد. شبیهسازی میکند به ببر. «ببر میماند، میرود تو دل دشمن، حق را میگیرد، میآید.»
حالا این خطبه، خطبهٔ طولانی است. من دیگر چون وقتمان کم است، نمیتوانم همهاش را بگویم. بعضی از حضرت زهرا میفرمایند که: «علی شتر خلافت اگر دستش بدید به خودش سخت میگیرد. شماها را بگیرد.» «شتر خلافت اگر دستش بدید با آرامش این را میبرد سر چشمه، بهش آب میدهد، با آرامش برمیگردد.» بعد خود امیرالمومنین تو خطبهٔ شقشقیه میفرمایند: «این دورهای که خلافت از دست من گرفتید، شتر خلافت دست عدهای داد که لب چشمه آبش بدهند، انقدر سفت کشیدند این پوزهها همه پاره شد.» تابش قشنگ است. امیرالمومنین، فاطمه. یکی است. انگار با همه ی رسانه. این دو قطبیسازی است. اینجوری میترساند. بعد ملتی که تقوا ندارند، آدمهایی که توجیه نیستند، تو همهچی هم با استدلال اینها حل نمیشود. دلها باید پاک باشد. اونی که نور ایمان تو دلش است، این هر چی بازی دربیاید فضای رسانهای نمیپذیرد. دل بهش میگوید کدام.
مردم مدینهای که دلهاشان رو به راه نیست، گول میخورند. بعد ببین تعبیر امیرالمومنین امشب چیست؟ موقع دفن فاطمه زهرا، وقتی که دفن کرد فاطمه زهرا را. اینم در نهجالبلاغه، از خطبهٔ ۲۲ نهجالبلاغه. رو کرد به مزار پیغمبر. درد دل کرد امیرالمومنین. عرضه داشت: «ستنبک بِتَضافُرِ اُمِّتِکَ عَلی هضمِها.» «دخترت بهت خبر...» تعبیر داشته باشید. خیلی. «بهت خبر میدهد چه شکلی امت تو همه با هم جمع شدند، پشت به پشت هم، دست به دست هم الا هضمها.» تا فاطمه زهرا را «هضم» کنند. بلعیده بشود. تو فضا محو بشود. فیلم ؟ فضای افکار عمومی پاک بشود. یک صدای مخالف دارد در میآید. اینم خاموش شود. همه با هم جمع شدند. «نه تنها این حرف را نگرفتن، دنبالش راه بیفتن، همه با هم جمع شدن هضمش کنن، حذفش کنن.» حذف میکند. میگوید: «همه با هم جمع شدند حذفش کنند؟»
به اینجا رسید که همه با هم جمع شدند. کوچه بنیهاشم. آن یک نفر نبود که تازیانه زد. آن همه با هم بودند. تازه از آستین یک نفر. غلاف شمشیر را یک نفر زد. ولی از آستین همهٔ مردم. همه با هم. همه با هم کشتند.
نگوی «دعوای سیاسی بود این و با اونها مخالف بودن.» مردم اگه پشت و پناه زهرا بودن، هیچکس هیچ غلطی نمیکرد. این شد که تنها شد. مردم مدینه. «یک صدای مخالف بود اذیتتون میکرد. دیگه از امشب همین صدا دیگه نمیشنوی. راحت! دیگه از امشب صدای گریه بود اذیت میشدید. گفتید یا علی بگو انقدر گریه نکنه. دیگه صدای گریهاش هم از امشب نمیاد. نه تنها صدای گریهٔ خودش نمیاد، امشب صدای گریهٔ بچههاشم نمیاد.» همه آستین به دهن گرفتن. آروم گریه میکنند. «لا اله الا الله.» سد کشید. فاطمه چقدر اذیت شد. «ناز آلتَ بعدیها معصبتالرأس اَهلتَ الجسم.» «بعد از پدرش همه این ساعتها را این شکلی بود.» امام باقر فرمود: «مادر ما تمام این ایام بعد از پیغمبر را سر مبارکش را بسته بود از شدت درد.» حالا نمیدانم این درد چطور بود. چی بود؟ سر درد داشت فاطمه زهرا؟ از این بابت که سر مثلاً فشار افتاده، خسته است؟ یا نه، سر درد میکند به خاطر ضرباتی که وارد شده؟ غم دیده؟ فشار وارد شده؟ بعضی روضهها را نمیشود خواند. یعنی غیرت و حیا اجازه نمیدهد. زنی که زایمان میکند وضعیت بسیار بدی قرار میگیرد. خیلی رسیدگی میخواهد. حالا یک زنی وسط... «لا اله الا الله.» من دیگه نمیتونم بعضی روضهها را بگم. منصرف میشوم. ولش کن.
میخواستم بروم از بین در و دیوار، وسط کوچه و اینها دیدیم نمیشود دیگر. بریم. یکی از رفقای ما مهندسی پزشکی میخواند. بعد یک روزی داشت برای من خیلی جدی و علمی توضیح میداد در مورد استخوانهایی که تو بدن میشکند، سیر درمان اینها چه شکلی است. خیلی جدی. اصلاً حواسش نبود که من ممکنه ذهنم جای دیگر برود. حالا شما هم ذهنتان سعی کنید جای دیگر نرود چون طاقت... من گفتم مثلاً استخوان کتف اگر بشکند فکر کنم خیلی از همهجا سختتر است. گفت: «نه، یک استخوان که این از همهجا سخت است.» گفتم: «چیست؟» گفت: «استخوان دنده. استخوان پهلو.» گفتم: «برای چی؟» من روضه نخواندم شما برای چی گریه میکنی؟ چی شده؟ گفت: «استخوان وقتی میخواهد جوش بخوره باید ثابت بماند. استخوان را میبندند، تکان نخورد، ثابت بماند، جوش بخورد. یک استخوانی که ثابت نمیماند. چون هر وقت نفس میکشی جوش نمیخورد. بعد هر نفسی که میکشی انگار از...» حالا فکر کنی مادر ۹۰ روزه حالش این است. ۹۰ روز. یکی از بدیهای همچین حالی میدانی چیست؟ دیگر بچهاش را نمیتواند بغل کند. درد دارد. بازویم که شکسته. دیگر نوازشم نمیتواند بکند. سخت گذشت. ولی امشب یک دل سیر فاطمه زهرا این ۹۰ روزی که نتوانسته بود بچهها را بغل کند.
ما الان اینجا چه کار میکنیم؟ ما امشب باید مدینه میبودیم. امیرالمومنین دست تنهاست. ما باید برویم. بابامون میخواهد مادرمون را غسل بدهد. کسی نیست. «لا اله الا ...» تک و تنها غسلش را داد. به بچهها گفت: «بچهها، بیرون وایستید.» غسل را داد. کفن را انجام داد. پاها را بست. دستها را بست. به صورت رسید. صورت که رسید بند کفن را نبست. صدا زد: «یا حسن، یا حسین، یا زینب، یا امکلثوم. بچهها بیاین با مادر وداع کنید. لحظه آخر ملاقاتتون.» دیگر این بچهها دویدند. پشت در بودند همه. تو... دویدند سمت فاطمه زهرا. نقل مقتل این است: امام حسن و امام حسین خودشون را پرت کردند روی سینهٔ مادر. عجیب است به خدا. این تکه خیلی روضه آتش میزند. میگوید: «دیدیم بندهای کفن یکی یکی باز شد. فرفعت یدیها.» دو تا دست را از زیر کفن آورد بیرون فاطمه زهرا. «فَضَمَّتْهُمَا إِلى صَدْرِهَا.» «این بچهها را گرفت.» آخیش! سه ماه اینجوری نتوانسته بودم بغل کنم. امیرالمومنین شنید. بین زمین و آسمان ملکی صدا زد: «ارفعهما. یا اهل السماوات.» «اینها یک کاری دارند میکنند، آسمانیها طاقت ندارند این صحنه را ببینند.» این بچهها را این شکلی روی بدن مادر. شب آخر است. بگذار من روضهام را تکمیل کنم.
عزیز دلمان. فیض بدن. حیفم میآید این گریز. وقتی بچه را از روی بدن عزیزش میخواهند بلند کنند، که شروع به بلند میکند، نوازش میکنند. بعد هی بچه برمیگردد. تو قبرستان بودی؟ دیدی بچه دوباره برمیگردد. دوباره این فامیلهای درجه یک، میروند بغل. مشت میزند. سر میکوبد. باز نازش میکنند. یک آب میدهند. اشکهایش را پاک میکنند. «نه، من بابام را میخواهم. من مامانم را میخواهم.» دوباره سمت قبر میدود. سمت جنازه. حتماً امیرالمومنین امشب همین ماجرا را با حسن و حسین داشته. این بچهها آرام کنده نمیشوند از مادر. یا اباعبدالله. فقط برای شما بدآموزی نداشته باشد. فکر نکنی با همه همین کار را میکنند. یک روزی میآید بچههایت را میخواهند از خودت جدا کنند. انقدر با کعب نی میزنند. انقدر...
السلام علیک یا اباعبدالله و التی بِفِنا ؟ علیک منی سلام الله ابداً ما بَقِیتُ و بقی اللیل و النهار و جعله الله آخر العهد من زیارَتِکُم السلام.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...