در مجموعه جلسات «جغرافیای ظهور»، با نگاهی تحلیلی و الهامگرفته از قرآن و روایات، نقشهی تحولات آخرالزمان را ترسیم میشود؛ از نبرد حق و باطل در سرزمین شامات و فلسطین تا نقش امت منتظر در زمینهسازی ظهور. این گفتارها، تلفیقی از بینش عمیق دینی و تحلیل ژئوپلیتیکی است که مفاهیم مهدویت، امید به فرج و مسئولیتپذیری مؤمنان را به زبانی روشن و تأثیرگذار بازگو میکند. شنونده در این جلسات، نهفقط آینده را میشنود، بلکه خود را در قلب آن آینده مییابد
نقشه قرآنی و روایی، از نبرد همه جانبه با یهودیان نژادپرست خبر میدهد [03:00]
نسبت به ربط قضایای امروز غزه با مسئله ظهور امیدوار هستیم اما تطبیق نمیدهیم [04:39]
رهبر معظم انقلاب: باید امید را در جامعه زنده نگاه داشت [07:07]
انتظار فرج؛ بهترین امیدواری در جامعه [08:01]
موعود تقلبی یهودیان: دجّال [12:13]
موعود تقلبی اهل سنت: سفیانی [13:17]
لزوم توجه به نقشهای که اهل بیت نسبت به حوادث قبل ظهور ترسیم نمودهاند [14:12]
کلمات آیت الله بهجت (ره) در مورد تعیین وقت ظهور [17:40]
انتظار فرج بر خلاف معنای عرفی آن یک عمل قلبی است [19:03]
وظیفه یک منتظر چیست؟ [21:28]
استراتژی اهلبیت (علیهمالسلام) در تربیت شیعه؛ زنده نگه داشتن امید و آرزوی فرج [26:12]
تورات: نجات دهنده در کوه صهیون ظهور میکند [36:16]
آقای نجاح الطائی: امام زمان (علیهالسلام) با سپاه خود از کوفه به امپراطوری یهود در قدس حمله خواهند کرد [40:06]
تحقق آیه ۱۵۹ سوره نساء به هنگام نزول حضرت عیسی (علیهالسلام) برای قتل دجّال [43:48]
ساحران و سپاهیان یهود؛ همراهان و یاریکنندگان دجّال [47:09]
معرفی کتاب:
المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی (عج) / علی کورانی
حضرت حجت (عج) / آیت الله بهجت (ره)
کره الیهود للمهدی و الشیعه / نجاح الطائی
موسوعة الامام المهدی المصلح / نجاح الطائی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
این جلسه، جلسه دوم بحثی است که عزیزانمان در دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران داریم. از آنجایی که جلسه پایانی دوره این عزیزان نیازمند به جمعبندی نسبت به این بحث هستیم، حالا ما البته احتمال دارد بحثمان را بعداً با دوستان ادامه دهیم در فرصت دیگری. بنا داشتیم امشب در مورد قضایای سفیانی کمی با دوستان صحبت بکنیم که دوستان گفتند چون دوستانی که در جلسه هستند بیشتر دانشجو هستند و ناظر به شناخت وظیفه در این دوران سؤال دارند و دغدغه دارند، بحثی ارائه شود که پاسخگوی این دغدغه و این مطالبه باشد.
حالا در این وقت حدود یک ساعت و نیمی که خدمت دوستان هستیم، حجم زیادی مطلب هست که باید عرض بکنیم که از تو دل اینها یک نقشهای ترسیم میشود که در آن نقشه میتوانیم وظایف خودمان را هم بشناسیم که حالا در مورد آن هم انشاءالله نکاتی را عرض میکنم. اگر یک جمله بخواهیم عرض بکنیم که هم جمعبندی این بحث باشد و هم تبیین موضع خودمان باشد و در واقع یک چکیدهای از بحث جلسه قبلمان هم باشد، این را باید عرض بکنیم که خلاصه کلام این است، و این یک خطی است که دو جمله دارد. چیزی که به ذهن میرسد این است: در این منطقه برای ظهور و به عنوان مقدمه ظهور، نقشهای که از قرآن و روایات برای ما ترسیم شده است، به ما این را القا میکند که نبرد همهجانبه و جانانهای با یهودیان نژادپرست خواهیم داشت. حتی بنده عنوان «اسرائیل» را هم به کار نمیبرم؛ «یهودیان نژادپرست» که این یهودیان نژادپرست هم عبارتی بود که مرحوم آیتالله سید محمد کاظم قزوینی به آن اشاره کرده است.
مجموعه وسیعی از آیات و روایات، که البته تعدادی از اینها هم سند ندارد و بعضی از آن مال کتبی است که کتاب هم حتی سندیت ندارد، ولی حجم وسیع این مطالب به نحوی است که بر اساس تجمیع قرائن و تراکم ظنون، نقشهای را برای ما شکل میدهد که این نقشه تقریباً این مسئله را برای ما قطعی میکند که ما در کشاکش ظهور حضرت ولیعصر، هم پیش از ظهور حضرت و هم در ابتدای ظهور حضرت، نبردی را در همین منطقه، در فلسطین و منطقه شامات، با جبهه وسیعی از این یهودیان نژادپرست خواهیم داشت.
این گزاره اول ماست و گزاره دوم این است که امیدواریم قضایای امروز غزه و فلسطین همان چیزی باشد که در آیات و روایات ترسیم شده است. امید داریم، تطبیق نمیدهیم. بین تطبیق و امید تفاوت است. تطبیق یعنی اینکه این فلانی این است؛ یعنی حمل میکنیم یک قضیهای را بر کسی، بر یک جریانی، بر یک تاریخی. مثلاً همین «جمادی»، همین «رجب»، فلان اتفاق میافتد. مثلاً همین صهیونیستها، همین نبرد، همان نبردی است که منجر به ظهور میشود. همین صهیونیستها را مثلاً ما در نبرد پیش از ظهور با آنها درگیر میشویم. همین قضیه است، همین سوریه است، همین ایام است. اینها همه تطبیق است. ولی امید داشتن، بدون تطبیق دادن اشکالی ندارد، بلکه کاملاً ممدوح است. حالا بنده عرض میکنم اصلاً روش اهلبیت است، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه اصلاً روش اهلبیت است، روش اهلبیت روایتی دارد. باید بخوانم.
از این قضایا معمولاً بدون تطبیق، یک روزنه فرجی استشمام میشده، اجازه میدادند و حتی به نحوی این توجه را ایجاد میکردند که این امید از این صحنه، از این حادثه زنده بماند. امیدوار باشند که این همان قضیه معهود و قضیه موعود است. خب این اشکالی ندارد. ما امید داریم که این قضایای فلسطین همان قضایای قبل از ظهور باشد. امید داریم این همان نبرد آخر با رژیم صهیونیستی و یهودیان نژادپرست باشد. امید داریم همین قضایا منجر شود به وقایعی که در منطقه رخ میدهد و منجر به ظهور امام زمان میشود. امید داریم، تطبیق نمیدهیم. امید داشتن اشکالی ندارد.
بنده کمی در مورد امید صحبت بکنم که همین هم جزو وظایف ماست. اتفاقاً ما رهبر معظم انقلاب فرمودند که جامعه را باید امیدوار کرد و امید را باید در جامعه زنده کرد. یکی از بهترین چیزهایی که، و در رأس چیزهایی است که جامعه را امیدوار میکند و امید را در جامعه زنده نگه میدارد، امید به فرج است. این فرج البته عبارت عامی است، فرج به هر گشایشی گفته میشود. "انتظار الفرج" هم که گفتند افضل اعمال است، این منظور انتظار فرج امام زمان خصوصاً نیست، هر فرجی، هر گشایشی. شما توی یک گرفتاری اقتصادی هم که هستید، انتظار فرج که داشته باشید، بهترین عمل است. انتظار داشته باشید، امیدوار باشید که از این گرفتاری در بیایید، گشایشی برایتان حاصل شود، این هم افضل اعمال است. ولی بالاترین فرج که در روایات هم اشاره شده است به اینکه به واسطه آن فرجی که فرج شما حاصل میشود، فرج اهلبیت و فرج امام زمان ارواحنا فداه است.
امید داشتن به این فرج در این ابتلا و زنده نگه داشتنش در جامعه، نه اینکه با کارهای سطحی و عامیانه مثل آن مستندی که چند سال پیش ساخته شد "ظهور نزدیک است" و تطبیق به اینکه این شعیب بن صالح، این خراسانی است. بعد مثلاً برای اینکه معلوم شود این خراسانی است، مثلاً استناد میکردند به فلان شعری که رهبری سرودند که مثلاً «من دلبسته یاران خراسانی خویشم». معلوم شد خراسانی است یا فلان مداح مثلاً فلان چیز را خوانده یا فلان شعر مثلاً اینها یا فلان کتیبه در پشت رهبر معظم انقلاب در حسینیه ایشان. اینها همه دلالت میکنند بر اینکه ظهور نزدیک است و ایشان مثلاً خراسانی است و فلانی هم سید یمانی و فلانی هم شعیب بن صالح. شعیب بن صالح داشتیم از آقای رحیم صفوی و آقای هاشمی رفسنجانی و آقای احمدینژاد. همینجور هی شعیب بن صالحی که آمده و رفته. یک کسی هم به بنده مراجعه کرد و گفت: «من نشانههای شعیب بن صالح را در خودم میبینم». و دیگر حالا به هر حال من خیلی پیگیر بود که ببیند چطور میتواند کشف کند هست یا نیست. خب طبعاً شعیب بن صالح اصلی نیاز به چیزها ندارد. حالا تازه بحثمان بشود که خود شعیب بن صالح قضیهاش چیست؟
اینی که این فلانی خراسانی است، آن یمانی است، این سفیانی است؛ اینجور کارها، کارهای سطحی و عوامفریبانه است. اینها اصلاً کار علمی نیست. ولی اینکه اصل این جریانات زنده بماند و اینها چیزهایی است که در روایات ما به وضوح دیده میشود. اصل قضیه سفیانی را به نحوی میشود گفت روایاتش شاید به نحو اجمالی در حد تواتر باشد، اگر نباشد، لااقل دیگر استفاضه هست و حد وسیعی از روایات ماست. به نحوی که اطمینان برای ما حاصل میشود که قضیه سفیانی قبل از ظهور رقم خواهد خورد. خب چرا اهلبیت اینقدر تأکید داشتند به ذکر سفیانی؟ نمیشد مشخصات کلیمان را تطبیق دادن که آقا مثلاً فرهنگ عمومی رشد میکند، مثلاً عقل مردم فلان میشود، اینطور میشود. یک سری شاخصههای کلی را میگفتند، افراد و جریاناتی را اصلاً مطرح نمیکردند. توی فرایند ظهور و ترسیم نقشه ظهور، چه نیازی بوده است (به) این حجم از روایات در مورد سفیانی؟ حجم بسیار وسیعی است در مورد سفیانی، واقعاً حجم انبوهی روایت در مورد هیچ شخص دیگری هم اینقدر ما روایت نداریم.
ما البته، بیشتر فضای فرهنگی شیعی و روایات شیعه بر سفیانی تاکید دارد. روایات سنی، بیشتر بر دجال تاکید دارد. البته دجال امری است که با روایات ما هم تقریباً میشود پذیرفت که امری واضح است. روایات فراوانی در مورد دجال هم به هر حال چیزی که هست، این است که یک نقشهای را اهلبیت ترسیم کردند. بله، تطبیق نمیدهیم، ولی اجمالاً قضایای ظهور را با این فرایند پیگیری میکنیم که این منطقه آشوب میشود، یک جریانی خودش را نسبت میدهد به ابوسفیان و به خونخواهی عثمان قیام میکند و موعود خودش را معرفی میکند برای جهان اهل سنت. سفیانی موعود خیالی و موعود قلابی اهل سنت است، همانطوری که دجال موعود خیالی و تقلبی یهود است. این عین عبارت جناب آقای کورانی است که عرض کردم خدمتتان. عبارت ایشان در کتاب «المعجم الموضوعی لأحادیث الإمام المهدی» در صفحه سی (۳۰). ایشان میگوید از دجال: «مهدی الیهود». دجال همان مهدی یهود است و یهودیها به چشم مهدی موعود به او نگاه میکنند. «ینتظرونه کما ینتظر المؤمنون المهدی» همانگونه که مؤمنین منتظر مهدی هستند، یهودیها هم منتظر دجالاند. تیترش این است: «الدجال هو المهدی الموعود عند الیهود». دجال مهدی موعود یهود است و برای همین پشت او در میآیند و ذبح میکنند و آدم میکشند و قتلعام میکنند. و اصلاً اینی که به این منطقه هم آمدند بر اساس باورهایی است که نسبت به آرماگدون دارند و ظهور موعود خودشان را در این منطقه میدانند. یعنی اینی که اصلاً کوچ کردن صهیونیستها و اسرائیلیها به این منطقه بر اساس همین باورها بوده، بر اساس باورهای آخرالزمانی خودشان آمدند به این منطقه و به انتظار موعودشان آمدند به این منطقه و موعود آنها دجال است.
خب پس ما یک موعود قلابی یهود در این منطقه داریم قبل از ظهور، یک موعود قلابی اهل سنت داریم در این منطقه و یک موعود حقیقی داریم در این کشاکش و نبرد. این سه امر، ظهور و فرج رقم میخورد. اینها نقشهای است که روایات انبوهی به ما این را دارد میدهد که به تعدادی از این روایات هم شیعی است و اتفاقاً سندهای خوبی هم دارد. بزرگان ما نقل کردهاند؛ شیخ صدوق نقل کرده و بزرگان دیگری، مرحوم کلینی نقل کرده، خیلیهای دیگر، روایات شیعی ماست. مرحوم صدوق در کمالالدین نقل کرده، در معانی الاخبار نقل کرده، در کتب معتبر خودش این روایات را آورده. و خود مرحوم صدوق هم به هر حال از شخصیتهای درجهیک عالم شیعه است و روایات ایشان همیشه محل توجه است. بماند که تازه مرحوم شیخ طوسی، کتاب غیبت نعمانی و کتب دیگر هم اینها را به طور انبوهی به آن اشاره کردهاند و ما در این کتابها هم این روایات را میبینیم.
خب، نمیشود که از این نقشه چشمپوشی بکنیم و بگوییم اصلاً به اینها کار نداشته باشیم. نه، ما قطعاً کار داریم. تطبیق نمیدهیم. نمیشود که بگوییم آقا به این منطقه کار نداریم، به وقایعی که در این منطقه رقم میخورد کار نداریم، ولی منتظر ظهوریم. خب، شما چطور میخواهید قضیه ظهور را پیگیری بکنید؟ از کجا قرار است قضیه ظهور رقم بخورد؟ بعد روایات، روایات خطرناکی است. میگوید که قضیه سفیانی همراه میشود با صیحههایی از آسمان که شیاطین این را رقم میزنند و تلقین میکنند به مردم که این همان موعود است و تعدادی هم این را باور میکنند. خب به هر حال اینها یک پیشزمینههایی است که انسان مراقبت داشته باشد توی این فتنهها دچار آسیب نشود. آن نقشه را باید ما به آن توجه داشته باشیم، کما اینکه وقتی به امام رضا علیهالسلام میگویند که حکومت با شما، حضرت میفرمایند که مگر میشود قبل از سفیانی حکومت دست ما بشود؟ خب این خیلی نکته تویش است! یعنی شیعه را میخواهند روی این مطلب متمرکز بکنند که حتی اگر یک روزی من علی بن موسی الرضا را گفتند به عنوان حاکم انتخاب شدم، شما نقشه دستتان باشد، بگویید مگر امام قبل از سفیانی حاکم میشود؟ این یک نقشهای است که امام دارد در ذهن شیعه ایجاد میکند که اصلاً معنا ندارد وقتی هنوز سفیانی نیامده، توقع دولت و حاکمیت امام را داشته باشیم؛ ولو اصلاً امام زمانی به دنیا نیامده بود زمان امام رضا علیهالسلام، این نقشه را ازت میخواهد در اذهان ایجاد بکند.
خوب، ما چه اشکالی دارد که این امید را زنده بکنیم؟ تطبیق ندهیم، بگوییم امید داریم که این همان قضیه باشد. بنده در مورد امید چند کلمهای را عرض بکنم از کتاب حضرت حجت که خوب حتماً دوستان با این کتاب آشنایی دارند. کلمات مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت رضواناللهتعالیعلیه پیرامون امام زمان (عج). کتاب بسیار خواندنی و بسیار کتاب جامع و کتاب مهمی است این کتاب و باید واقعاً مطالعه شود و مباحثه شود. این کتاب خیلی مطلب دارد و آقای بهجت را واقعاً ما در تاریخ اسلام شاید انگشتشمار باشند شخصیتهایی که از جهت وزانت علمی و معنوی در این سطح ما افرادی را در طول تاریخ شیعه دیده باشیم که هم از حیث علمی در قله مراتب علمی ما بود. مرجع تقلیدی بود که تمام مراجع به جایگاه علمی او اذعان داشتند و هم از جهت معنوی در عالیترین درجاتی بود که تمام عرفای معاصر او بر مقامات عالی او اذعان داشتند و خصوصاً ایشان در امر مربوط به امام زمان سلاماللهعلیه خیلی اهل بیان بود و مطالب بسیار ناب و نابی را ایشان معمولاً مطرح میکردند و واقعاً پمپاژ میکردند فرهنگ مهدویت را به جامعه.
در این کتاب، در مطلب هشتم این کتاب، بخش پایانی که گلستان چهارم میشود، یک بحثی در مورد تعیین وقت ظهور است که ما توقیت برایمان ممنوع است ولی تقریب برایمان ممدوح است. کسی حق ندارد توقیت بکند و وقت معلوم بکند که: «آقا امسال میآیند یا سال بعد میآیند؟ جمعه میآیند، هفته بعد میآیند، چهار سال دیگر میآیند؟» ولی تقریب امر ممدوحی است که انسان امر ظهور را نزدیک بداند و امیدوار باشد به اینکه این قضایا منجر به ظهور میشود. خب اینجا توی این کتاب مباحثی در زمینه تقریب ظهور هست که مطالب خیلی خوب و قابل استفادهای است که حالا بنده فعلاً به آن نمیپردازم، بعضی از این مطالب را. ولی چند نکتهای را عرض میکنم که حالا دوستان هم انشاءالله این کتاب را تهیه میکنند و مطالعه میکنند. از صفحه ۶۶، که بحث آمادگی برای ظهور است به بعد، مطالبی هست که خیلی خواندنی است.
اول یک روایت بخوانم که این نکتهای باشد برای عزیزانی که سؤالشان به این است که الان وظیفه ما کلاً چیست. یک روایتی از امام صادق علیهالسلام را اینجا دارد: «مَن سَرَّهُ اَن یَکُونَ مِن اَصحابِ القائِم» هر کسی دوست دارد و خوشحال میشود از اینکه از یاران امام زمان باشد، «فَلیَنتَظِر»؛ باید منتظر باشد. این انتظار معلوم میشود که یک عمل قلبی است و یک عمل— یعنی ما انتظار، حالت رها کردن عمل برایمان فعلاً دست بکش— انتظار معنای دست بکش؟ فعلاً آقا دست نزن! لطفاً منتظر بمانید. وقتی روی این خودپردازهای بانک مینویسند: «لطفاً منتظر بمانید»، دکمهای را نزن، فعلاً کاری نکن، «قرص پردازش بشود»، دیگر کار تو نیست، کار من است. «منتظر بمانید» توی نگاه ما این شکلی است که تو فعلاً کاری نکن، الان فعلاً کار، وقت کار من است. تو فعلاً دست نزن. تو بنشین کنار. الان وقت کار من است. در مورد امام زمان این شکلی نیست که تو بنشین کنار، کار، کار من است. خدای متعال فرموده بنشینید کنار، کار من است. دقیقاً برعکس است. این انتظار یک عمل قلبی است و دائماً توجه داشتند و امید داشتند و نظر کردن. انتظار از نظر میآید. دائماً هی چشم دوختن، هی رصد کردن، هی با چشم انتظار و امید و واکاوی و تفحص و به تعبیر قرآن: «تحسس فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ» با تحسس دنبال گشتن، که بگردی پیدا کنی. حال انتظار این است. شبیه برادران یوسف که به فرمان پدرشان وقتی قرار شد برگردند دوباره به مصر، مأموریت پیدا کردند که بروند دنبال یوسف بگردند، «فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ». حسش کنید، برید بیابیدش، برید پیدایش کنید. این حالت انتظار که به هر کسی رسیدید به چشم یوسف بهش نگاه کنید، به چشم یافتن علائم یوسف در او بهش نگاه کنید. هی این قرائن را کنار هم جمع بکنید تا این قرائن شما را دلالت بدهد به اینکه یوسف کجاست، کجا میشود رد پایی از یوسف پیدا کرد. این میشود تحسس از یوسف و این میشود انتظار. انتظار یک فعل است، یک حرکت است، نه یک توقف، نه یک کنار نشستن.
پس ما وظیفهمان در آخرالزمان انتظار به این معنا است. «وَلیَعَمَل بِالوَداع» خب، عمل جوارحی او میشود چی؟ میشود انتظار که قلباً انتظار دارد. عمل جوارحی او هم میشود تقوا و ورع. ابعاد جوارحی هم دارد که در باطن خودش بنا دارد به پرهیز از معصیت و آلودگی. این میشود و تمام اعضای بدن او به وظایف خودش پایبند میماند. سعی میکند تمام حوزههای وجودیش را پایبند به تکلیف نگه دارد. فرمود: «اگر کسی میخواهد از اصحاب امام زمان بشود، این شکلی بشود، عمل به ورع بکند و مَحاسِنَ الاَخلاقَ»، به دنبال محاسن اخلاق باشد؛ اخلاق خوب و نیکو. «وَهُو مُنتَظِرٌ». این میشود. اگر در این حالت انتظار بکشد، «فَاِن ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعدَهُ» بر فرض از دنیا هم برود و بعد از اینکه او نبود، امام زمان ظهور بکنند، مثل حضرت امام رحمتاللهعلیه، مثلاً مثل آیتاللهالعظمی بهجت. اگر نبود در دوران ظهور، از دنیا رفته بود، «کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَ أَجرِ مَن أَدرَکهُ». او هم مثل اجر کسی را میبرد که او را درک کرده است. همان چیزی که سهمیه بقیه است و نصیب دیگران میشود، نصیب اینی هم که الان به حسب ظاهر از دوران ظهور محروم است میشود. «فَجُدُّوا وَ انتَظِرُوا» فرمود: «پس جدی باشید و انتظار داشته باشید.» «هَنِیئًا لَکُم» نوش جانتان باد ای گروهی که شما مورد رحمت واقع شدید.
خب پس ما باید آماده باشیم ولو قضیه ظهور را درک نکنیم. آن حالت آمادگی برایمان مهم است؛ آمادگی اخلاقی، آمادگی عملی، آمادگی روحی و روانی. حالت انتظار. الان من و شما آمادگی داشته باشیم که اگر یک ساعت دیگر قرار شد محضر امام زمان مشرف بشویم، چه وضعی داریم؟ الان خود شما یک بررسی بکنید خودتان را. به شما بگویند آقا یک ساعت دیگر محضر امام زمان تشرف دارید. یک ساعت دیگر باید خدمت حضرت باشید. یک ساعت دیگر در سپاه حضرت، حضرت قرار است مسئولیتی به شما واگذار کند. حضرت قرار است شما را جایی بفرستند به نیابت از حضرت. خب ببینید این حالت انتظار این است؛ نه این انتظار. خب من را کجا میخواهند بفرستند؟ من صلاحیت علمی دارم؟ صلاحیت عملی دارم؟ من اصلاً صلاحیت مواجهه با امام زمان را دارم؟ من اصلاً اطاعت میکنم از حضرت؟ من اگر مواجهه با حضرت شدم جسارت و عصیان به محضر او نمیکنم؟ تعدی نمیکنم؟ با این وضع روحی من، با این حالات من، من اصلاً میتوانم در مواجهه با امام زمان ادب را نگه دارم؟ به وظیفه عمل بکنم؟ مراعات محضر او را بکنم؟ آدم وقتی به خودش مراجعه میکند خیلی کار دارد. حال و هوایش هنوز حال و هوای مساعدی نیست. انتظار یعنی این. این آن نکته اساسی در ماست که ما در خودمان شرایط را ایجاد بکنیم و البته امیدوار هم باشیم و عاشقانه هی رصد بکنیم و به دنبال بویی از جانب او باشیم. «إنِّی لَأَجِدُ رِیْحَ یُوسُفَ لَولا أَن تُفَنِّدُونِ» هی این بوی یوسف را استشمام بکنیم. همان تحسسی که حضرت یعقوب فرمود. دائماً به دنبال این باشیم که از یک جایی یک روزنهای که امیدوار بکند ما را و دلالت بدهد ما را به اینکه او را مییابیم، به محض رویش مشرف میشویم. امیدوار باشیم به اینکه این مقدمه فرج حضرت است. دلمان به این شاد باشد که در پی این حوادث، او به آرامش میرسد، او به فرج میرسد، گشایش بر او حاصل میشود. بله، تطبیق نمیدهیم که این است و آن نیست و یا آن است و این نیست. نه، امید داریم. اثر شوق، اثر عشق که انشاءالله هم همین است. و این امید را در دیگران ایجاد میکنیم. امیدوار باش به اینکه این هم همین است. امیدوار باش به اینکه این هم همین است. نه اینکه بدان که این هم همین است، معتقد باش به اینکه همین است. نه، امیدوار باش به اینکه این قضایا منجر به آن قضایا میشود.
خب شما ببینید این قضیه امید داشتن خیلی مسئله مهمی است. روایتی در همین کتاب مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت نقل میکند که خیلی این روایت، روایت مهمی است و خیلی نکته دارد. این روایت از علی بن یقطین است. پدر او از او سؤال میکند در کتاب کافی جلد ۱ صفحه ۳۶۹، میگوید که پدر او ازش سؤال کرد که چرا هر چه در مورد ماه، یعنی حکومت عباسی، گفتند شد؟ هر وعدهای که دادند: «آقا اینها ظلم میکنند، جنایت میکنند. اولیشان این شکلی است، دومیشان این شکلی است، سومیشان این شکلی است». تمام بشارت، تمام، حالا بشارت که نمیشود گفت، تمام وعدههایی که داده بودند محقق شد. اولیشان اینطوری شد، دومیشان آنطوری شد. بله، مطلبی که دارم میخوانم از کتاب حضرت حجت صفحه ۵۷۲ است. یقطین که پدر علی بن یقطین بود به پسرش گفت: «چرا هر چه در مورد حکومت عباسی گفتند شد؟ شما گفته بودید نشد. چرا همه بدها محقق میشود، خوبها محقق نمیشود؟» جملهای را نقل میکند علی بن یقطین از موسی بن جعفر. این جمله یک استراتژی عجیب در فضای تشیع و کاری که امام با جامعه میکند. این خیلی برای امروز من و شما درسآموز است.
علی بن یقطین میگوید که موسی بن جعفر فرمود: «الشیعة تربوا بالامانی». منظومه دویستساله شیعه با همین آرزوها تربیت شده است. اگر شیعه الان مانده، با همین آرزوها بوده که آقا ایشالا تموم میشه، ایشالا درست میشه. اینها که اومدن دیگه بعدش فرجه. اگه از اول میگفتن آقا حالا حالاها نیست، لااقل دیگه شما را ۱۵۰۰ سال باید تصور بکنید به اینکه فرج محقق نمیشه. اونایی که سقیفه را دیده بودند توی اون گرفتاریها، اونایی که کربلا را دیده بودند، اونایی که اون زندانها، اون ساداتکشیها را دیده بودند، اینها میتوانستند تحمل بکنند؟ حالا حالا ۱۴۰۰ سال دیگه هم تازه معلوم نیست ظهور محقق بشه. قطعاً ما تحمل نمیکردند. فرمود: «الشیعة تربوا بالامانی». منظومتی صد و دویستساله شیعه را با همین تربیت که ایشالا میشه، ایشالا همینه، ایشالا همین قضیه است. و ما فراوان این را داشتیم. بله، با تطبیق مخالفیم که فلان اتفاق افتاد. سربداران مثلاً آقا این همان مثلاً ابومسلم خراسانی است. این رایات خراسان. داستان سربداران مثلاً. اینها اومده بودند توی بیابانها داد میزدند: «دیگه همه شرایط فرج شده، چرا مثلاً ظهور محقق نمیشه؟» قضایای فراوانی ما در طول تاریخ اسلام داشتیم که دیگه همه به اینجا رسیده بودند که این دیگه همان قضیه ظهور است. بله، نمیگیم که آقا بیاییم ما این را بکوبانیم که اگر نشد همه بیدین بشوند. ولی این در را نبندیم. در را نبندیم. این روزنه امید که امیدوار است به اینکه این قضایا همان قضایای مربوط به فرج و ظهور باشد، این را لااقل نگیریم. خصوصاً وقتی که مطابق با نقشه است، مطابق با ترسیمی است که برای ما شده. داستان یهود، فلسطین، این منطقه است. چرا ما در را ببندیم؟ وقتی میشود امید داشت، وقتی باید امید داشت. شیعه را باید تربیت کرد با این امانی، با این آرزوها.
جمله علی بن یقطین است که صاحب سر امام کاظم علیه السلام است و در موقعیتی است که واقعاً آن هوش سیاسی در او بسیار به وفور یافت میشود و حضرت آن ریزهکاریهای سیاستورزی را به او یاد دادند. این مدلی و شیعه را پرورش داد، آورد جلو. از این چاله، چولهها و از این گسلها و از این آشوبها عبور داد که انشاءالله بعد این، آره، فرج نزدیک است، ظهور نزدیک است. از هر عالمی پرسیدند در طول تاریخ، ظاهراً از هر بزرگی پرسیدند آقا به نظر شما فرج و ظهور کی است؟ ایشان فرموده بود نزدیک است. همیشه همه همین را میگفتند. بعد نکات جالبی اینجا از آقای بهجت نقل میشود که ایشان میفرمود مثلاً فلان آقایی بود، فرزند آقای قاضی اشاره میکند که حساب کرده بود و با علوم غریبه دیده بود او چقدر مانده تا ظهور که ایشان فرمود اگه مثلاً به افراد بگویند همه ناامید میشوند، که اگه قرار است این، این موقع ظهور رخ بدهد که پس هیچی. باز ایشان بنایش به این بود که فضای جامعه و اطرافش را توی فضای امید و بشارت نگه میداشت و آن قضیه معروفی که حالا مرحوم آیتالله ناصری نقل کردهاند وای به فرموده بودند که: «ما نگفتیم که بروند برای بقیه بگویند، ولی کسی آمد به هر حال کنار ما و تشرفاتی داشت و امید داده و گفته بود پیرتر از فلانی هم مثلاً با آن سنی که یک کسی داشته و اینها، پیرتر از این هم امید دارد که قضیه ظهور را ببیند.» معلوم میشود که این فضای امید باید حاکم باشد بر جامعه ما. امید به فرج و این باید یاد شود دائماً. بدون تطبیقاتی که بخواهد افراد را منزجر بکند و اگر نشد همه چیز به باد برود. این هم که آقا، تو زرد در آمد! این شعیب بن صالح. بنده ایام این داستانهای آقای احمدینژاد با رفقا شوخی میکردم. آقای احمدینژاد قضایایی که پیش آمده بود، توهین میکرد به رهبر انقلاب، میگفتم که شما غصه نکنید، شعیب بن صالح یکم دارد لگد میزند به سید خراسانی. این بر اساس آن منطقی که اینها را این شکلی جفت و جور کرده. وقتی مردم این را میبینند به این نتیجه میرسند که خب مگه این شعیب بن صالح نبود؟ آن هم سید خراسانی. اینها قرار بود با همدیگر توی یک تیم باشند، بروند همه را بزنند، نابود کنند. این چرا دارد آن را میزند الان؟ پس اینها همش کشک بود، بازی بود. نکن! اصلاً همش دروغ است. شعیب بن صالح و نمیدانم سید خراسانی و این قضایا، همش ابزار کاسهای بزرگ. نه، این مدلی نه. توی آن فضایی که آن کلیت بماند و آن امید و آن روزنه و آن چشمداشت محقق بشود.
خب پس، «الشیعة تربوا بالامانی». شیعه با همین آرزوها تربیت شده و تا به حال هم کار پیش رفته و این امید و آرزو باید زنده باشد. البته قضیه بداء هم سر جای خودش است و ممکن است خدای نکرده قضیه ظهور دچار حوادثی بشود، عقب بیفتد. کما اینکه توی روایات هم هست که همینجا هم تو این کتاب اشاره شده است. اول قرار بوده سال امر فرج اهلبیت باشد. قتل امام حسین علیهالسلام در ۶۱ هجری چون رقم میخورد، غضب الهی شدید میشود، امر فرج هفتاد سال عقب میافتد، میشود سال ۱۴۰ که مصادف میشود با ایام امام صادق علیهالسلام. قرار بود امام صادق قائم آل محمد باشند و شیعیان نزدیکی که با خبر میشوند از این قضیه چون تقیه نمیکنند و کتمان نمیکنند، شرایط را لو میدهند و دشمن پی میبرد به این قضیه. اینجا دوباره امر فرج عقب میافتد و دیگر زمانی برایش معین نمیشود. دو تا بازه ۷۰ ساله امر فرج عقب میافتد. هر ۷۰ سال قرار بوده این قضایا رخ بدهد که عقب افتاده است. اینها هم سر جای خودش محفوظ.
اما نکته اصلی که عرض کردیم این بود که منطقه ما منطقهای است که قضیه درگیری با یهود امری حتمی است در این منطقه و به عنوان شرایط قبل از ظهور ما باید این را ترسیم بکنیم که البته گفتیم امیدواریم به اینکه همین قضایای امروز فلسطین باشد انشاءالله. روایات فراوانی ما در این زمینه داریم و کلمات فراوانی از علما و بزرگان و محققین در این مباحث داریم که خوب این نقشه را ترسیم میکند به اینکه میدان درگیری، میدان درگیری با یهود و یهودیان نژادپرست قبل از ظهور حضرت و مقارن با ظهور امام زمان است.
بنده حالا کتابهایی را آوردهام ولی اول روایتی را میخواهم تقدیم بکنم. اگر آن گوشی را اگر لطف کنید من روایت را بیاورم. یک کتاب خوبی جناب آقای دکتر نجاح عطایی دارند. دست شما درد نکند. دعای نظریه منفرد نقل کرده بودند از مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی که ایشان فرموده بودند به مردم بگویید که آثار آقای نجاح عطایی را بخوانند. ایشان از محققین عراقی است و آثار فراوانی دارد. آثارشان هم محل توجه است. معمولاً هم نوآوریهایی دارد. نمیخواهیم هم حالا عرض بکنیم هر نوآوری که ایشان دارد لزوماً درست است و باید قبول کرد یا هیچ نقدی وارد نیست ولی به هر حال انسان متتبعی است و اهل تحقیق. خصوصاً نسبت به آثار اهل سنت معمولاً اشراف خوبی دارد و یک ریزهکاریهایی بیرون میکشد که خیلی از تویش نکات خوبی در میآید. یک کتابی دارد ایشان «کرهٌ یهود للمهدی و شیعه». در این کتاب همین قضیه درگیریهای قبل از ظهور، یک اشارهای به آن میکند.
در صفحه ۴۳ ایشان میگوید که: «جاءَ فی سفر اِشعیاءَ فی التوراة» ایشان نقل میکند از سفر اشعیا در تورات. آدرس هم در پاورقی ایشان میدهد که: «یَظهَرُ المُنقِذ (یعنی المهدی) فی جَبَلِ صَهیون». که اساساً در تورات گفته شده آن نجاتدهنده که منظور امام زمان است، این در کوه صهیون ظهور میکند. یعنی اساساً ظهور در قضیه –الان خود کلمه صهیون هم که خب اصلاً دیگر کامل دلالت بر فرهنگ یهودی و صهیونیستی دارد– یعنی اساساً در تورات قضیه ظهور، قضیهای است که در همین منطقه و روی این محل زیست فعلی صهیونیستها رقم میخورد که عرض کردم اینها به همین دلیل کوچ کردهاند، آمدهاند اینجا. توقع اینکه سهمی داشته باشند، آماده کنند فضا را و آماده شوند برای تحقق آن وعده و نتیجه نهایی که دنبالش بودند که از این نقطه حاکم بر تمام عالم شوند. و البته اینجا تعبیری دارد، میگوید: «اِذَنَ الیهود یعرفوه». پس معلوم میشود که یهود میشناسند امام زمان را. «و ینتظروه لیقتلوه». حالا ایشان از این جهت نگاه میکند. آنور قضیه این است که اینها منتظر موعود خودشان هستند، اینور قضیه این است که اینها منتظر موعود ما هستند. هم منتظر موعود خودشان هستند هم منتظر موعود ما. منتظرند که بین موعود خودشان با موعود ما همانطور که ما منتظریم بین موعود ما با موعود تقلبی مثلاً اهل سنت درگیری بشود و غلبه بشود و تمام بشود کار اینها. آنها منتظرند که بین موعود خودشان که کی بود موعودشان؟ دجال. بین موعود خودشان و موعود دیگران که به قول اینها موعود تخیلی و تقلبی است که موعود شیعه است، آن نزاع صورت بگیرد و بکشندش. یعنی اینها منتظر همچین صحنهای هستند. اصلاً همه قضایا مقدمه این است. بقیه نبردها مقدمه از فرمالیته است. اینها اصلاً اصل درگیریشان با موعود است. هدف کلان و غایتالقصوای که دنبالش هستند و آن نقطه نهایی و بلندی که مدنظرشان است همین است که همه جهان را بگیرند، دنیا را بگیرند با موعود خودشان و موعود دیگران را بتوانند مهار بکنند و بکشند. بعد ایشان میگوید: «مثل ما قتلوا انبیاء و اوصیاء بنی اسرائیل». همانطور که انبیاء و اوصیای بنیاسرائیل را کشتند.
ایشان یک تعبیری را میآورد. ایشان میگوید که: «روایاتی که در مورد ظهور امام زمان داریم، اینها هم اینها را بلدند و میدانند و به همین دلیل توی این منطقه دنبال امام زمان میگردند.» نکته جالبی را آقای عطایی آیا شما جستجو بکنید؟ آیتالله مکارم شیرازی آثار ایشان را توصیه کردهاند. آیتالله نوری همدانی، آیتالله بشیر نجفی، آیتالله سعید حکیم. اینها همه توصیه کردهاند به مطالعه آثارشان. عرض کردم البته اینها دلیل نمیشود برای اینکه هر چه ایشان گفت ما قبول کنیم. از این جهت است که مشخص شود وزن علمی یک شخصی وقتی دارد یک مطلبی را میگوید جایگاه علمیاش به چه نحوی است. ایشان روایتی را نقل میکند در مورد اینکه امام زمان میآیند و دولت اسلامی قوی در عراق شکل میدهند که پایتختش کوفه است. روایتش را از پیغمبر ایشان نقل میکند و بعد در مورد کوفه… بعد ایشان میگوید: «و مِنها تَنطَلِقُ الجحافلُ الاسلامیةُ إلی فلسطین» ایشان میگوید که امام زمان وقتی پایگاه و پایتخت خودشان را در کوفه قرار میدهند، از آنجا سپاهیان خودشان را حرکت میدهند به سمت فلسطین. «لتُقضیَ علی الامپراطوريةِ الیهودیةِ القائمةِ فی القدس». ببینید! خیلی این تعبیر، تعبیر عجیبی است. این مجموعههای این لشکرهای متعدد و متنوع اسلامی. حالا بنده این کتابی که الان دارم چاپش را هم بهتان بگویم که مال چه سالی است. مال چاپ اول، سال ۲۰۱۳ میلادی میشود. ده سال پیش.
ایشان میگوید که تا بروند پایان دهند به امپراطوری یهودی که در قدس قائم است. «و یَتَوَلَّى النَّبِیُّ عیسى علیه السلام نائبُ الإمامِ المهدیِّ، قضیةَ محارَبَةِ الیهودِ فی فلسطینَ.» متولی پایان دادن به جنگ با یهود در فلسطین، حضرت عیسی علیه السلام است که نائب امام زمان است. «نائبُ الإمامِ المهدیِّ کیست؟» حضرت عیسی است و قضیه تمام شدن یهودیها در فلسطین به واسطه ظهور و حضور حضرت عیسی و بعد از ظهور امام زمان که حضرت عیسی بعد از ظهور در واقع نزول میکنند و هبوط پیدا میکنند به دست ایشان است که بعضیهای دیگر تحلیلی نسبت به این قضیه دارند که چرا به دست حضرت عیسی علیه السلام است و یک بخش ایشان در این کتاب به این نکته اینجور اشاره کرده بود.
یک کتاب دیگر ایشان دارد به نام «موسوعة الامام المهدی علیه السلام» که دو جلد است و انتشارات موسسه دارالحدید در بیروت این را چاپ کرده است. مطلب ایشان در جلد دوم دارد عنوان «المهدی الیهود» آنجا هم نسبتسنجی میکند بین امام زمان و ظهور حضرت با یهودیان. آنجا هم نکات جالبی ایشان دارد که البته روایاتی هم هستش که بنده آن روایت را هم که ایشان آورده، البته روایات بزرگان ما هم نقل کردهاند. در خیلی از کتب ما این روایت هست. مرحوم شیخ حر عاملی هم در «اثبات الهداة» این روایت را آورده که عرض میکنم این به همین مطلب دوباره آنجا هم مفصلتر میپردازد و قضیه یهود را خیلی جدی در جلد دوم، صفحات ۲۴۰ اینها به بعد این مطلب را مطرح میکند و نکات جالبی دارد.
مثلاً میگوید که آیه «و إن مِن أهلِ الکتاب ِ إلا لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قبلَ مَوتهِ و یومَ القیامةِ یکونُ علیهم شهیدا» آیه ۱۵۹ سوره نساء. ایشان میگوید که یعنی باقی نمیماند، «لیسَ یَبقَى أحدٌ مِن أهلِ الکتابِ مِنَ الیهودِ و النصارى إِلَّا و یُؤمِنُ بِالمسیحِ قبلَ مَوتِ المسیحِ». همه مسیحیها و یهودیها قبل از اینکه مسیح از دنیا برود با واقعیت مسیح مواجه خواهند شد. میفهمند داستان مسیح چی بوده و او به صلیب کشیده نشد و کشته نشد و ایمان میآورند به مسیح واقعی. «اذا أنزلَهُ اللهُ إلى الأرضِ» کی این قضیه؟ وقتی که خدا او را به زمین برمیگرداند. «وقتَ خروجِ المهدیِّ فی آخرِ الزمانِ» در آخرالزمان وقتی امام زمان خروج میکنند. «لِقَتلِ الدجال» اینجا دیگر قضیه دجال است. قضیه فلسطین و نزول حضرت عیسی برای درگیری با دجال. «فَتَصِیرُ المِلَلُ کلُّها مِلَّةً واحدةً» همه ملتها یکی میشوند. «و هی مِلَّةُ الاسلامِ» یک ملت در عالم میماند که ملت اسلام حنیفیه است که دین ابراهیم است. روایاتی ایشان اینجا میآورد و خود این مطلبی هم که ایشان گفت مال روایتی است که در بحار جلد ۱۴ صفحه ۱۵۳. روایت میآورد که: «یُقَاتِلُکُمُ الیهود.» شما با یهودیان مقاتله و درگیری خواهید داشت. «فَتَصلتُونَ علیهم.» چندین روایت در این زمینه داریم که حالا بعضی از آنها را بنده اشاره میکنم اگر آنقدر که فرصت شود. شما بر اینها مسلط میشوید. نبرد آخرالزمانی شما در فرایند ظهور درگیری با یهود است و شما به اینها مسلط میشوید که نقطه جغرافیایش هم گفتهاند همین فلسطین است. یعنی این نبرد مثلاً توی آلمان نیست، مثلاً توی یوگوسلاوی نیست، توی همین فلسطین است، همین منطقه است. تو همچین منطقهای شما همچین نبردی خواهید داشت. این است که عرض میکنم این نقشه است و ما امید داریم به اینکه این قضیه ممکن است ۴۰۰۰ سال دیگر باشدها! ممکن است امروز غزه پیروز بشود، این قضایا کلاً جمع بشود، یک امت اسلامی حاکم بشود و باز دوباره بعد سالها یهودیها بیایند و اینجا فساد کنند و قتلعام کنند و این قضایا بشود و بشود قضایای ظهور. ممکن است ۴۰۰۰ سال دیگر باشد، ولی مطلبی که هست این است که ما امید داریم که امروز باشد. این دو تا مسئله است. نباید خلط کرد با همدیگر.
شما مسلط میشوید به اینها. «حَتَّى یَقُولَ الْحَجَرُ» یک جوری میشود که سنگ به صدا در میآید وقتی شما با یهودیها درگیرید که: «یَا مُسلِمُ، هَذَا یَهُودِیٌّ وَرَائِی فَاقْتُلْهُ.» سنگ صدا میزند: «ای مسلمان! اینجا پشت من یک یهودی است، بیا بکشش.» اینطور شما در نبرد آخر درگیر با یهودیها میشوید. سند این روایت را ایشان در این کتاب چندین سند میآورد از منابع شیعی و در منابع خودمان هم بعضی روایات دلالت بر این مطلب دارد که حالا عرض میکنم. روایت دیگری را ایشان میآورد باز از منابع مفصل. بنده توصیه میکنم اگر دوستان توانستند این کتاب را ببینند و منابع این کتاب را هم ببینند که چقدر حجم وسیعی از منابع ایشان، کتب اهل سنت آورده است. چه از کتب درجه یک اینها مثل صحاح ستهشان چه از کتب دیگر که: «یَخرُجُ الدّجالُ» دجال در حالی خروج میکند و «یَتْبَعُهُ سَبعونَ ألفاً مِنَ الیهودِ علیهمُ التِّیجانُ.» هفتاد هزار یهودی دنبال دجالاند، سپاه دجالاند و اینها همه تاجی به سر دارند. که حالا این هفتاد هزار نفر کیند و چین ما نمیدانیم و تطبیقی هم نسبت به آن نداریم و ایشان میگوید که: «وَ إِنَّ الدَّجالَ یَکُونُ مَعَهُ سَحَرَةُ الیهودِ» ساحران یهود کنار دجالاند و «و مَعَهُ جنودٌ مِنَ الیهودِ» سپاهیانی هم از یهودیها دارد و «أصنافُ الناسِ الکافرینَ» و سپاهیانی از کافرین دارد. قشنگ همان آیه: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عِدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» اشاره میکند به همین آیه ایشان در بخش بعدی و آیات دیگری که مربوط به یهود و نصاری است که آیات متعددی از قرآن را میآورد: «المهدی یُقاتلُ الیهودَ و النصارى و أهلَ البدعِ». که امام زمان با یهودیان و نصاریها و اهل بدعتها درگیر میشوند و وارد کارزار میشوند و اینجا این روایت را دارد که عرض کردم خدمتتان که روایت معتبری است و یعنی روایتی است که بسیاری از بزرگان ما، تقریباً اکثر این کتابهایی که بزرگان در مورد مهدویت لااقل یک بخشی از این روایت را نقل کردهاند اگر کاملش را نقل نکرده باشند، یک بخشیش را نقل کردهاند که اگر آیا شالبافیان زحمت بکشند متن روایت را از اثبات الهداة بگذارند، همان عبارت «بینه و بین الدجال» دوستان هم متن این روایت را ببینند. روایت بسیار مهمی است و خیلی کمک میکند به بحثمان در کتاب اثبات الهداة مرحوم شیخ حر عاملی. خب شیخ حر عاملی دیگر اوستای حدیث است دیگر، صاحب وسایل الشیعه. ایشان در جلد ۳ اثبات الهدی صفحه ۵۸۷ باب ۳۲ این روایت را آنجا ایشان نقل میکند و دیگرانی هم عرض کردم که این روایت را نقل کردهاند. در بسیاری از کتب ما این روایت آمده است. که روایت از امیرالمؤمنین صلوات الله و سلام علیه هست.
در حال بارگذاری نظرات...