در مجموعه جلسات «جغرافیای ظهور»، با نگاهی تحلیلی و الهامگرفته از قرآن و روایات، نقشهی تحولات آخرالزمان را ترسیم میشود؛ از نبرد حق و باطل در سرزمین شامات و فلسطین تا نقش امت منتظر در زمینهسازی ظهور. این گفتارها، تلفیقی از بینش عمیق دینی و تحلیل ژئوپلیتیکی است که مفاهیم مهدویت، امید به فرج و مسئولیتپذیری مؤمنان را به زبانی روشن و تأثیرگذار بازگو میکند. شنونده در این جلسات، نهفقط آینده را میشنود، بلکه خود را در قلب آن آینده مییابد
امیرالمؤمنین(علیهالسلام)؛ جنگ با دجّال در بیت المقدس خواهد بود [00:16]
آقای کورانی: سفیانی خط دفاع یهود است [05:44]
امیرالمؤمنین(علیهالسلام)؛ مردی از من میآید که از هر دهات عرب یهود و نصاری را بیرون میکند [09:00]
صیحههای آسمانی نه تنها مؤمنين را فریب نمیدهد بلکه ایمانشان قویتر میشود [15:55]
وظیفه ما در عصر حاضر به عنوان یک منتظر چیست؟ [20:57]
دائم با گوشی مقصود شیطان را دنبال میکنی و خودت را منتظر مینامی؟! [23:28]
مهمتر از فرج نوعی، فرج شخصی است [24:32]
استفاده ما از شبکهها و رسانههای دشمن؛ عامل حفظ و بقای او [۲۷:۳۱]
قدس درونت را آزاد کن! [29:33]
کسب معرفت؛ راه رسیدن به اضطرار و استیصال [31:13]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
روایت از امیرالمؤمنین-صلواتالله و سلامعلیه- است که میفرماید: «در یک خطبه طولانی (اثباتالهدات، نصوص، معجزات) که البته اینجا روی این نرمافزار، جلد ۵ صفحه فلان، امیرالمؤمنین فرمودند: «المهدی من ذریتی یظهر بین الرکن و المقام»، مهدی از ذریهی من است، بین رکن و مقام ظهور میکند. «و علیه قمیص ابراهیم و حلت اسم پیراهن ابراهیم و حوله اسماعیل»، پیراهن ابراهیم و حولهی اسماعیل بر تن اوست. «و فی رجله نعل و شیس کفش شیس» پایش و «دلیل علیه قول النبی صلیالله علیه و آله و سلم عیسی بن مریم ینزل من السم و یکون مع مهدی»، منظور این است که عیسی بن مریم از سماء نازل میشود و با مهدی است. «منظر زهره مربوع القامه چهار شونه هل سَواد ینظر من عین ملک الموت».
خیلی تعابیر بزرگ است. این عبارات نمیتواند از دهان غیر معصوم باشد. نمیشود. اینها نمیتواند جعلی باشد. کسی که با روایت و آن کلمات امام آشناست و خصوصاً امیرالمؤمنین، میداند و میفهمد اینها نمیتوانند غیر جعلی باشند، نمیتوانند جعلی باشند. آقای بهجت یک مبنایی داشتند. بعضی سؤال میکردند: آقا، میگویند زیارت عاشورا سندش ضعیف است، یا حدیث کساء سندش ضعیف است. ایشان میفرمود که خیلی مبنای جالبی دارند. میفرمود که: «انقدر این متن قوی است و نمیشود مال یکی دیگر باشد که اگر کسی هم در سند این روایت آمده و معلوم نیست که آن کیست، به واسطهی اینکه زیارت عاشورا را نقل کرده، برعکس بود که بگوییم چون فلانی، مثلاً در سند روایت معلوم نیست کیست، روایت را بگذاریم کنار.» میگوید برعکس است. آنقدر روایت متن قوی دارد که هر که هم در سند آمده، چون این را نقل کرده، او هم میرود بالا. مثل خود قضیهی تولید مفضل دیگر؛ که در مورد مفضل کلی بحث است. خیلیها گفتند: آقا، ایشان چه کسی است؟. بزرگان گفتند: بابا، همین که تولید مفضل را نقل کرده، همین بس است برای اینکه مفضل خیلی کس بوده. این روایت حکایت میکند از او. خود این روایت را شما نگاه کنید. چه روایت عجیبی است. چقدر پرمغز: «یقف علی باب الحرم فیصیح باصحابه صحیحتاً». برای هر فقرهاش مجموعهای از روایت را میشود کنارش آورد که همه تأییدش میکنند. «فیجمع الله تعالی عسکره فی لیله واحده و هم ثلاثمئه و ثلاث عشره رجلاً من اقاصر الارض». چون وقت گرفته میشود، دیگر ترجمه نمیکنم. سریع این تکه: «ثم ذکر تفصیلهم و اماکنهم و بلادهم». تکتک این ۳۱۳ نفر را امیرالمؤمنین در این خطبه به تفصیل یاد کرد. مکانشان، شهرشان، همه را گفت تا به اینجا رسید: «فیتقدم المهدی من ذری فیصلی الی قبله جده رسولالله و یسیرون جمیع». اینها همه با همدیگر کجا میروند بعد از ظهور؟ «الا ان یتو بیت مقدس». همه میروند به سمت بیتالمقدس. «ثم ذکر الحرب بینه و بین الدجال». بعد فرمود که: «بین او و بین دجال جنگی میشود و ذکر انهم یقتلون سکر الدجال من اول الاخره». در روایت دیگر هم دارد. حضرت فرمود که یکی از جاهایی که فرمود: «سلونی قبل انتفقدونی»، این بود. فرمود هرچه میخواهید از من سوال کنید، من هر گروه و جماعتی که آمده را بهتان میگویم. «الا ان یخرج الدجال»، تا آن آخریشان که دجال باشد. آخرین طاغوت دجال است. «کله طاواغی دجال». و روایات فراوانی ما در این زمینه دیگری هم هست که اصلاً تمام مجموع مبغضین اهلبیت، کسانی که بغض اهلبیت را دارند، همه را بردهاند زیر بلیط دجال ولی با پرچم یهود. فرمود: «بعثه الله یهودیاً». چون اگر دجال را ببیند، بهش ایمان میآورد. سرباز دجال است. این باطناً ولایت دجال را دارد. مومن به دجال است. «یهودیاً» معلوم میشود که یک جریاناند. دجال با یهود یکاند. از این مجموعه منبعث شده، مال جناح و جریان یهود است، نه جای دیگر. این خیلی نکته مهمی است. فرمود میروند با سپاه دجال میجنگند، از اول تا آخرش و «طبق الدنیا آمره». دنیا آباد میشود و «یقوم بالقست و العدل». قیام قسط و عدل میکند تا به اینجا رسید: «ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود و النصارا و اهل البده». فرمود این شمشیر روی دوشش است. عیسی از دنیا میرود و امام زمان هنوز زنده است و در دنیا سیر میکند. شمشیرش هم روی دوشش است. پس درگیر است هنوز با یهود و نصارا و اهل بدعت.
خب، یک روایت بود. یک روایت دیگر هم در این زمینه داریم. یکی همین کتاب موضوعی احادیث امام مهدی از آقای کورانی. یک روایت دیگر هم دارد. ایشان که این روایت هم در این بحث ما روایت مهم است. در معانی الاخبار مرحوم صدوق. یک نکتهای آقای کورانی اینجا دارد در صفحه ۵۴۲. من این را بگویم، بعد دیگر نیم ساعت پرسش و پاسخمان را خدمت دوستان. خیلی نکته جالبی است؛ عبارت ایشان را ببینید. میگوید که: «فینتصر الامام علی سفّیانی». امام زمان با سفیانی درگیر میشود و «یدخل القدس فاتحاً منتصراً». حضرت درحالیکه فتح کرده و پیروز است و کمکش کردهاند، قدس را فتح میکند. فتح قدس کار امام است و «کائن سفّیانی». این عبارت خیلی عبارت عجیبی است. این کتاب، کتاب خوبی است. مطالعه کنند دوستان، ببینند چقدر ایشان با دقت و با ظرافت به این روایت پرداخته و دستهبندی کرده است. آقای کورانی، ایشان میگوید «کانه سفیانی»، برآورد ایشان از مجموعهی روایات این است که انگار سفیانی «یکون خط دفاع الی یهود». خیلی عبارات مهمی است. میگوید سفیانی آنقدر که من از مجموعهی این آیات و روایات فهمیدم، این کارش کار دیوارهی دفاعی یهود است. سفیانی موضوعیتی ندارد. سفیانی خط دفاع یهود است و «یکون انتصار الامام علیه انتصاراً علیهم». و هر کسی که برود به کمک امام عج علیه سفیانی، رفته به کمک امام عج علیه یهود. بعد روایتی را میآورد. ایشان میگوید جلبافیان هم زحمت بکشند این روایت را بیاورند. عبارت «من کل کور العرب». ایشان میگوید که روایتی داریم: «ان الخراب و تهدیم فی دمشق یکون کبیر». خرابی بزرگی در دمشق رخ میدهد. گاهی تعبیر به زلزله شده یا تعابیری دیگر. ترجمه «رجفه» در معانی الاخبار صدوق که حالا تعبیر به زلزله است. حالا بمب اتم چیست، ما نمیدانیم، مصداق برایش نمی آوریم. یک سانحهای در شام رقم میخورد که این زمینه را فراهم میکند برای سفیانی که به تعبیر ایشان سفیانی خط دفاع یهود؛ یعنی در شام او را قرار میدهند که سپر بشود برای یهود. یهودی که در همان منطقه، منطقه ایلیا و اینها را دارد که مجموعهی روایت، جمله است. بعضی عزیزان میپرسند: آقا، مثلاً این کتاب، مثلاً مال ابن حماد سند ندارد. بابا، یک دانه روایت که نیست، عزیز دل! این مجموعهای از روایات است. ۵۰ تا ۶۰ تا روایت، نمیشود که همهی اینها با همدیگر دروغ بوده باشد. نمیشود که این حجم را باید جعلی بوده باشد. این حجم دیگر نمیتواند. یک تواتر اجمالی برای ما کلیت قضیه را ثابت میکند. وارد جزئیاتش نمیتوانیم بشویم. بله، حالا این است یا آن است، از این شهر است یا آن شهر، این منطقه را میگیرند یا نمیگیرند، این ویژگی را هم دارد یا ندارد؛ ولی کلیت را اثبات میکند. خود آقای قزوینی هم در این کتاب «الامام المهدی» همین نکته را اشاره میکند. مثلاً آیا این اسرائیلیان؟ میگوید این را نمیدانیم. چرا، وقتی محقق شد، میفهمیم ولی کلیت قضیهاش این است.
این نکته را میفرماید که عبایه اسدی میگوید: «سمعتُ امیرالمؤمنین و هو مستدل مشت». و «انا قائم علیه». یاور مستدل، شاید یعنی میگوید من ایستاده بودم بالاسر امیرالمؤمنین، حضرت به مصروع که مُبی بود. خیلی راحت یک عجیب و جالبی است که مرحوم صدوق در جلد ۱ معانی الاخبار صفحه ۴۰۶، میگوید امیرالمؤمنین فرمودند که: «من میروم مصر. همه را بائر میکنم. مُبیر، نابود. نابود میکنم.» یعنی ریشهی کفر و طغیان و این نابود شود. «و لانقضن دمشق حجراً حجراً». سنگ به سنگ این دمشق را من پرت میکنم. دقت! دقت! آقا، این عبارت مال اخبار صدوق است. «و لاخرجن الیهود و نصارا من کل کور العرب». از هر دهاتکورهی عرب که شده، از هر دهات و روستا و شهر عرب که شده خودم میروم یهودیان و نصرانیان را بیرون میکنم. این کلمات امیرالمؤمنین است. «و لسوقن العرب بعصای هادی». و میآیم این به خط میکنم عرب را با همین عصای خودم. پرسیدم: «یا امیرالمؤمنین، نکنه تخبرنا انک تهیا بعد ما تم». آقا، نکند وقتی از دنیا بروی، قرار است دوباره زنده بشوی؟ میگویی من همهی این کارها را میکنم. وقتی مردی، دوباره برمیگردی، زنده میشوی، این کار را میکنی؟ فرمود: «هیهاتَ یا ابایت، ذهبتَ فی غیر مذهب یعقله رجل». نه آقا، درست نرفتی. درست نفهمیدی چه میگویم. یک مردی از من میآید که او هر کاری بکند، من به خودم استناد دادم او این کارها را میکند. اینی که گفتم یهود و نصارا را از هر دهاتی، از هر شهری از جهان عرب بیرون میکنم، این یک مردی از من است که هر کاری او بکند، من کردم. او این کار را میکند، انگار من کردم. پس، یعنی امام زمان وقتی تشریف میآورد، از تکتک نقاط جهان عرب یهود و نصارا را بیرون میکند. این نشان میدهد که فرایند ظهور فرایندی است که این درگیری، این نزاع، این حضور، این استیلا... خب، اگر چهار تا یهودی و نصرانیاند که یک گوشه دارند زندگیشان را میکنند، مثل آدمکاور ذمی که این داستانها را ندارد؛ این کافر حربی است، قطعاً. و کافر حربی یعنی دست به شمشیر شده. وقتی دست به شمشیر شده یعنی نبرد جنگ است. خب، این جنگ است. پس، بوده. و آن هم که تعبیر کرد به اینکه این خط دفاع از یهود. سفیانی. روایات فراوانی هم البته از این زمینه میشود برداشت کرد و ازش این را فهمید؛ خصوصاً آن روایتی که دال بر رُم، معاضدۀ رُم و حمایت هم یهود و هم سفیانی و اینها دارد که کلاً باز این نقشه را نمایانتر و واضحتر میکند.
توضیحات اجمالی بود مربوط به قضایای ظهور و اتفاقاتی که قبل از ظهور رقم میخورد و ما امید داریم به اینکه این قضایا همه همینهایی باشد که الان توضیح داده شد و انشاءالله که خدای متعال ما را شاهد داستان قرار دهد و این وقایع را اون نبرد نهایی یهود با یهود و نابودی یهود قرار دهد؛ که از آن طرف هم البته دارد که آن سپاهی که حمایت میکند و در میدان، پشت امام عصر است، روایات فراوانی دارد که اینها را تعبیر به «قُمیون» قُمیها کردهاند که آن هم باز دونه به دونهاش ممکن است سندیتش خیلی قوی نباشد ولی مجموعهی روایاتش یک اطمینان اجمالی در انسان ایجاد میکند که این جریان هم یک جریانی است که پشتوانهی آن جریان و مرکزیت و قلب تپندهی آن جریان قم است. آن هم نه به خاطر موقعیت جغرافیایی، به خاطر اینکه قم مرکز علم شده که اینها خیلی روایت جالبی است. از آنجا علم افاضه میشود به همهی بلاد عالم و به خاطر این موقعیت علمیاش و این فرهنگی که از آنجا دارد میجوشد، تمام این سپاه امام زمان تحت تاثیر از آن فرهنگ و حمایت قوم و این قمیها هستند که یهودیها را نابود میکنند. «قوم یبعثهمالله» را در روایت دارد ولی در این کتاب هم چندین نفر هم اشاره کردهاند بهش که اینها آن قمیها هستند و آن فرهنگ قم است که غلبه میکند.
جریان در این لحظه صدای گوینده ناواضح میشود.
خدمت دوستان بسیار سپاسگزارم از استاد امینیخواه. برای شروع من خودم یک سوال اگر اجازه بدهید بپرسم. دجال مهدی یهود است و همانطور که مومن استیصال و اضطرار قرار گرفته باشند، ظهور میکند که مومنین در حالت جنگی بین مومنین و یهود شکل میگیرد که هر دو طرف را به اضطرار میکشاند و حتی ساخت سفیانی را درگیر میکند. هر دو طرف منتظر منجی بشوند از آسمان. شیاطین هستم. آخرالزمان با شنیدن این صیحههای آسمانی باید به دنبال منشاء آن بروند یا نه؟ یعنی اگر دنبال رفتند، آیا گمراه میشوند مومنین یا اینکه دنبال امام زمان بروند؟ البته حالا عرض کنم که شما چون خود شما فکر کنم دانشجوی جغرافیا هستید، درست است آقای خسروی؟ دانشگاه جغرافیا هستید؟ این نگاه نقشهتان، خلاصه، نگاه خوبی است و قوی است که یک نقشهبرداری خوبی دارید نسبت به این قضیه ولی حالا ممکن است که بنده خیلی به این قضیه را تحلیل نکنم یا همسو نباشم با همهی جزئیاتی که در این نقشهی شما ترسیم کردید، ممکن است همسو نباشم.
ولی نکتهای که هست این است که این صیحههای آسمانی که حالا در روایات هست و اینها، به نحوی نیست که آن مومنین قوی که لطافتهای روحی دارند، سلامت فکری دارند و این ضوابط این مسیر و جریان حق را آگاهی دارند، اینها فریب بخورند. در روایات فراوانی هم داریم که حضرت فرمودند: در روایتی حضرت از این فتنهی آخرالزمان گفتند. بعد توی این چادر بودند در منا. یک لحظه این چادر حالا یا کنار زدند یا نور میآمد. یک نوری افتاده بود وسط این چادر. حضرت فرمودند که: «امر ما در آخرالزمان و قبل از ظهور از این نوری که وسط این چادر روشنتر است.» جریان حق آنقدر واضح! شما همین الانش هم مثلاً این قضایای پارسال، «زن، زندگی، آزادی». خب، مگر کم و صیحهی آسمانی و زمینی داشتیم از انواع و اقسام آدمها؛ از بازیگر و سلبریتی گرفته تا آخوند، تا آدمهای معتبر. این هم یک نفسه بود دیگر. این شکلی است. ولی میخواهم بگویم این دعوتهای فراوان بود از زمین و زمان همه داشتند فریاد میزدند به اینکه آقا جمهوری اسلامی را رها کنید. این ناحق است. این کفر است. این ظلم است. ولی آن مردم روشنفکر و فهیم، اینها اصلاً گول نخوردند. این حجم وسیع، واقعاً بیسابقه، واقعاً میشود گفت در تاریخ بی نظیر. این حجم سنگین هجوم رسانهای و تبلیغاتی علیه جریان و امت و یک حاکمیت، واقعاً در طول تاریخ سابقه نداشته. بعد شما میبینید، مردم فریب نمیخورند. چون قضیه واضح است. تمسک میکنند که خب، خیلی مشخص است. یا باطل است یا اگر هم حق است آنقدر حق نیست که من بخواهم باهاش یک حق گندهتری را بزنم. نشان میدهد که قضایا اینها را به ما نمونه دارم میگویم. اینها نمونههایی است که هر چقدر هم این حجمها زیاد بشود، دلیل نمیشود برای اینکه آن افرادی که حق تشخیص دادند، سست شوند. بلکه اتفاقاً محکمتر، جدیتر. یک آرمان علیوردی عزیز و بزرگواری زیر دست و پا افتاده، میزننش، میکشندش. میگویند توهین کن. میگوید که ایشان نور چشم ماست. دچار تردید میشود وقتی اتفاقاً وقتی آنها دارند همچین جنایتی میکنند، آن ایمانش راسختر میشود. اگر یک سر سوزن هم احتمال میداد حرف اینها به حق باشد و اینها آدمهای خوبی باشند، آنجا دیگر برایش واضح میشود که بابا، اینها هیچی هیچی نیستند. اینها کفر محضاند. اینها پلیدی و خباثت محضاند.
قضایای آخرالزمان این شکلی است. و مثلاً در تعابیری در روایت داریم که مثلاً تشبیه به این کردند که انگار روی پیشانی سفیانی خورده که بابا، این کافر است. نه مکه را قبول دارد، نه مدینه، نه هیچ چیز. با اینکه اظهار اسلام میکند، اظهار محبت میکند، مثلاً به پیغمبر و این قضایا، ولی داد میزند. اردوغان هر چقدر شعار ضد صهیونیستی میدهد، کی باور میکند؟ میخواهم بگویم که بعضی داستانها این شکلی است. یعنی به وضوح دیدههای آسمانی. حالا به هر کیفیتی که باشد، یا با همین ابزارهای مادی مدرن است یا واقعاً یک قضیه ماورایی و ملکوتی است، به هر کیفیتی که باشد، جوری نیستش که دچار تزلزل بکند افراد را. فقط میخواهد بگوید که اینها تا آن حد دست و بالشان باز است که اگر اینور جریان حق، نشانهها و عنایتهای بهشت شد، آنور هم جریان باطل و شیاطین چیزهای مشابهی دارد برای فریب. که اینها اگر صیحهی آسمانی آمد در شب قدر با آن ویژگی و دلها را روشن کرد و مطمئن کرد به اینکه امسال سال ظهور است و این قضایا قضایای منتهی به ظهور است، آنور هم بلافاصله شیطان این قدرت را دارد که بیاید اتفاقاً بگوید بابا، سفیانی همان شماست. بله، امسال سال ظهور است. تمام شد. همین. این تقابل را میخواهد بگوید و اینکه این فتنهها تا آن سطح عمیق است و شیطان فرصت عرضاندام و آسیب زدن حاضر است.
من سوالم این است که الان در این شرایط حالا چه کاری از دستمان برمیآید؟ سخن گوینده در این لحظه ناواضح میشود بله، صدایتان قطع شد متاسفانه. اجمالاً اینطور فهمیدم که سوالتان در مورد این است که الان ما وظیفهمان چیست و چکار باید بکنیم. خب، بنده این روایت را خواندم. اول تشریف داشتید که امام صادق فرمودند که اگر کسی خلاصه دوست دارد از اصحاب قائم باشد «انتظار داشته باشد و ورع داشته باشد و محاسن اخلاق داشته باشد.» عرض کردم این قطببندی و طرفبندی که از روایات فهمیده میشود، این را به ما میگوید که یک طرف جریان حق، جریان نور، جریان پاکی، جریان فطرت کمالات و ملکات انسانی و ربانی، یک طرف قرآنی رحمانی؛ یک طرف شیطانی و ظلمت و کثافت و حیوانیت. این در این قطببندی شما هر چقدر که در این طرف قطب باشی، امام زمانی هستی. هر چقدر آن طرف قطب باشی، شکار دجال و سفیانی و شیاطین میشوی. وظیفهی ما این است در اندرون قلب خودمان این طهارت را ایجاد کنیم. هم در بیرون فردی خودمان، در محیط، در شعاع فردی زندگی خودمان و زندگی خودمان و خانوادهی خودمان این را ایجاد کنیم. هم در واقع محل سرایت این نور به دیگران باشیم. «جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس». که با این نور در جامعه حرکت کنیم و از ما نور ساطع شود. این حقایق قرآنی، این معارف، این کمالات انسانی از ما ساطع بشود، به دیگران صادر بشود، به دیگران و دیگران متاثر بشوند. در محیطی که هستیم، در دانشگاه خودمان، سر کلاسی که هستیم، اگر در ارتباط با شاگردهای خودمان، در آن گروههایی که در فضای مجازی هستیم، ارتباطاتی که داریم، هم سعی کنیم آلوده نشویم.
آقای بهجت در این کتاب «حضرت حجت» خیلی تاکید دارند به اینکه نقشههای کفار و دشمنان را بشناسید در آخرالزمان و این راه نجات شماست. تقابل با شیاطین و در امان ماندن از وسوسههای شیاطین: «قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، اله الناس، من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس، من الجنة و الناس.» این «جنّه و ناس» خناس، جفتشان شیاطین جنی خناساند و شیاطین انسی خناساند و این صهیونیستها و یهودیها مصداق شیاطین انساناند به تعبیر قرآن. چون فرمود: «اشد الناس عداوة للذین آمنوا». و ملاک شیطان بودن، دشمنی است: «جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس والجن». وقتی کسی دشمن انبیا و دشمن جریان ایمان شد، میشود شیطان. و این یهودیها به نص صریح قرآن چون دشمنتریناند، شیطانتریناند و شیاطین انسان و خناساند و شما بنا به نص صریح قرآن موظفید که پناه ببرید به رب الناس که ملک ناس و الهه ناس است از شر این خناس. وظیفهی ما را تامین کرد. اینها فقط یک سری آیات نیست که بخوانیم برای اینکه مثلاً شیاطین جنی فوت کنی، مثلاً چشم زخم نشویم. بابا، اینها دستورالعمل است. این آیات برای عمل کردن است. ما باید مواظب باشیم که از خناس اثر نپذیریم. خناس کجاست؟ در همین گوشی من و شماست. در همین اینستاگرام، در همین رسانههاست. خناس کیست؟ همین من و توایم. خناس کیست؟ ایران اینترنشنال. «یوسف فی صدور البشر». خب، تو باید بشینی اینها را نگاه میکنی، بعد میشینی پیگیری میکنی، بعد میخواهی امام زمانی باشی؟ آن سینهای که شد محل وسوسهی خناس، آن سینه دیگر نورانیتی ندارد. آن سینه دیگر محل حیات امام زمان نیست. آنجا دیگر حکم آن قلب که «عرش الرحمن» است، کعبه است، حرمالله را ندارد.
آقای بهجت فرمود: «امام زمان در هر دلی از قلوب اولیای خودش خانه دارد.» خانهی امام زمان همین جاست. شما این را مطهر کن. باز به تعبیر ایشان و بزرگان، فرج شخصی برایت حاصل بشود. مهمتر از فرج نوعی که برای عالم است، فرج شخصی است. امام زمان در قلب تو ظهور کند.
هر کسی میتواند به اینجا برسد که امام زمان برای او ظهور کرده، در قلب او ظاهر باش حاضر باش، امام زمان را در دل خودش دائماً بیابد. بالاتر از امام زمان میتواند بیابد که خدا باشد دائماً «امنیت عین لا تراک علیها رقیباً». کور آن چشمی که تو را با خودش دائم نمیبیند. وقتی چشم خدابین میتواند بشود، امام زمانبین نمیتواند بشود؟ ما باید سعی کنیم به فرج شخصی برسیم. و اگر این فرج شخصی سایه انداخت بر عالم، فرج نوعی هم حاصل میشود. آن وقت بدون این ظلم و طغیان و درگیری، فرج نوعی حاصل میشود. اینکه ضروری است و حتمی است، نیستش که حتماً باید شیطانی باشد و درگیر بشوید و بکشد و نابودتان کند تا امام زمان ظهور کند. اگر همه با همدیگر دست به دست هم دادید، همه با هم خوب بودید، دیگر جایی برای شیاطین نمیماند. شیطان را همهتان خودتان بدون هیچ درد و خونریزی کشتید. تمام. امام زمان هم میآید شیطان را کنار میزند که حاکمیت حق را ثابت کند. این مثل بکشم خستگیتون در بره. قضیهی آن بنده خدا که بهش گفتم این ۵۲ نفر را برای چی کشتی؟ گفت: «من ترمز پاره کرده بودم و دیدم در جاده این طرف ۵۰ نفر بودند، دو نفر بودند. دیدم من بالاخره باید به یک طرفی بزنم تا ماشین بایستد. گرفتم سمت این دو تا. دیدم این دو تا فرار کردند، رفتند سمت ۵۰ تا. من هم دیگر رفتم ۵۲ تا را با همدیگر زدم.» بعضیها فکر میکنند داستان امام زمان این شکلی است. مثلاً ما خوب باشیم و بد باشیم، حضرت بالاخره باید بیاید یهودیها را بکشد. بالاخره باید بیایم با صهیونیستها درگیر بشوم. بالاخره باید با شیطان درگیر بشوم. بابا، شما خوب باشید، این اصلاً به خودی خود موضوع منتفی است دیگر. اصلاً یهودی نیست. صهیونیستی نیست. ظلمی نیست. شیطانی نیست. دیگر بدون درد و خونریزی حضرت حاکمیت دارند. این یک مسیری است و راهش هم من و توایم. راه فرج و ظهور امام زمان در قلب ماست و صدر ماست و راهش بیرون کردن این شیاطین است. راه ندادن به خناس. خناس کیست؟ شیطان انس و جن است. اینها وقتی در حوزهی قلب ما، در مملکت وجود ما جا نداشتند، در این مملکت بیرونی هم دیگر جایی نخواهند داشت. حضرت به این نسبتسنجی بین مملکت درون و مملکت بیرون خیلی نظر دارد در آثارش و مطالب بسیار بدیعی را اشاره کرده است. چه میشود که شیطان در مملکت برون حاکم میشود؟ وقتی که در مملکت درون قبلش حاکم شده است. این خناس در سینهها جا پیدا کرده، حرف شنیده شده، اعتنا شده. این خناس انسی و خناس جنی. خب، یهودیها را کی سرپا نگه داشته است؟ ماها. نه فقط آمریکا و انگلیس. ماها. ماها نگه داشتهایم. رسانههایشان، وقتی ما مشتریاش نباشیم برای کی میخواهد کار بکند؟ العربیه را میگویند معروف به العبریه. میگویند شبکهی العربیه را خود عربها میگویند. میگویند باید بهش بگوییم العبری. برای اینکه این اصلاً برای عربها نیست، این عبری است. این برای یهودیهاست. خب، این العربیه اگر در جهان عرب مشتری نداشته باشد، این برای کی میخواهد کار بکند؟ این ایران اینترنشنال مگر همینها نبودند رفتند نشستند با نتانیاهو دیدار کردند؟ همین پارسال مگر این پهلوی نبود پا شد رفت با این صهیونیست، توضیح میداد به نتانیاهو؟ مگر همین خبرنگار ایران اینترنشنال نبود توی همین اجلاسیهی سازمان ملل از نتانیاهو پرسید کی میخواهی به ایران حمله کنی؟ نتانیاهو گفت: «با اینکه تو ایران اینترنشنال ولی به تو هم حتی نمیتوانم بگویم.» خب، این ایران اینترنشنال کیها مشتریاشاند که هنوز زنده مانده است؟ خیلی از اینهایی که ایران اینترنشنال نگاه میکنند، شبهای قدرند، میآیند قرآن به سر میگیرند. برای امام حسین هم گریه میکنند. مگر غیر از این است؟ این مشتری اینترنشنال کیست؟ فامیل من و تو است. همانهایی که هیئتشان هم میروند، روز هم احیاناً میگیرند، کربلا احیاناً میروند و ایران اینترنشنال خط سیاسیاش هم از آن میگیرد. پای منبرت هم آمده نشسته یک نکته سیاسی هم که دارد میگوید، میگوید: «حرف سیاسی نزن. ما آمدیم اینجا روضه گوش بدهیم.» خب، این وقتی شیطان انسی حاکم بر مملکت وجود اوست در سینهی او پایگاه دارد، به تعبیر امیرالمؤمنین تخمگذاری کرده در سینهی او. این دیگر چه جور میخواهد یار امام زمان باشد؟ ما کارمان این است. از هر کدام از ما هم برمیآید. اینجوری هم نیست که بگوییم آقا، این دیگر مثلاً شمشیر کشیدن است و فلان است. زنها که معاف شدند. خب، دیگر ما چکار باید بکنیم؟ شماها پسفردا میروید میجنگید، ما خانمها چکار کنیم؟ شما این قدس درونت را آزاد کن. این یهودیها را از کعبه، از این قبلهگاه درونت بیرون کن. از همهمان این را خواستهاند. اصلاً اصلش همین است. آن ۳۱۳ نفر هم که میتوانند آنجا را بیرون کنند چون قبلش اینجا را بیرون کردهاند. این ۳۳۰۰ تومان گوینده به شوخی رقم اشتباهی میگوید. احتمالا منظورش ۳۱۳ است. این شکلیاند. آنها که من خیلی زور دارم و زور و ۶۰ سال تجربه دارم و آدمهای پرزوریاند و خیلی مثلاً نخبه نظامیاند. نه بابا، اینها مومناند. واردش نمیشوم و بحث مهم دیگری است برای وقت دیگر بهش پرداخته بشود که حتی مثلاً در اینها نابینا ما داریم. پیرمرد داریم، نابینا داریم ولی ایمان او محکمه و قرص است که او را برده جزء اصحاب امام زمان کرده است و خدا هم قوت خاصی به اینها عنایت کرده تا کنار حضرت کار بکنند. آن ایمان مهم است. آن قوت مهم است.
حالت استیصال برسیم. آیا واقعاً باید در شرایط امام زمان ظهور میکند که امام ظهور کند؟ بله، عرض کنم خدمتتون که خب، این یک قاعده و سنت الهی است که تا وقتی که مستأصل نشوند و به تضرع نرسند، بهرهمند از آن مواهب خاص الهی نمیشوند. خودشان در خودشان تغییر ایجاد کنند تا خودشان تغییر ایجاد نکنند، خدای متعال تغییری ایجاد نمیکند. و اینکه باید به اضطرار و انقطاع رسیدن هم جزء سنتهای الهی است و آیات و روایات فراوانی دال بر این مطلب داریم. ولی این به اضطرار رسیدن لزوماً به این معنا نیست که باید حتماً کشته زیاد باشد. این به اضطرار رسیدن اصلش معرفت است. راهش راه انسان خوب به این درک برسد که جز خدای متعال ربی ندارد و جز خدای متعال از کسی نباید اطاعت کند. همین سرچشمه عنایات و توفیقات است. اگر در فرد حاصل بشود، فرج شخصی برایش میآورد. اگر در جامعه حاصل بشود، فرج نوعی. ولی مشکل این است که ماها معمولاً تا این گرفتاریها برایمان محسوس نشود و مطابق با عالم برایمان نشود، پی به این نمی بریم. این بچه را ازمان نگیرند، تا این آب شور نشود، تا این برق قطع نشود، تا وقتی این جیبم خالی نشود، تا وقتی کرونایی نباشد و هی همینجور فُرت و فُرت نمیمیریم، نمیفهمیم این سلامتی چیست. نمیفهمیم این امنیت چیست. نمیفهمیم این نعمت فرزند چیست. نعمت مال چیست. پی نمیبریم به اینکه اینها نعمت بوده، شکر میخواسته، از جانب خدا بوده. ماها چون نوعاً این شکلی هستیم، اطلاعاتمان هم این مدلی است و فرج بعد از ابتلایمان هم این شکلی است. اگر به آن سطح از فکر و معرفت برسیم که بدون این گرفتاریها، بدون کتک دستمان بالا باشد و تسلیم باشیم، قطعاً دیگر عرض کردم قضیهی آن ۵۲ تا نیست که الا و بلا اگر این دو تا رفتند لای آن ۵۰ تا بزنند ۵۲ تا را با همدیگر بکشند. این لطیفه با همهی خندهدار بودنش، واقعاً حکمتی در آن است که این واقعیت زندگی است. «من باید این دو تا را بالاخره بکشم. آنور هم بروند، میکشمشان.» نه بابا، این ماشین باید بخورد به دیوار. اینها چون آنور بودند، بهشان میخورد. اگر بیایند اینور، دیگر به اینها نمیخورد. این قضیهی داستان ما و تاریخ است. هم چه شکلی؟ ساعت ۹:۳۰ شب است. برنامه تمام میشود. اگر مطالب دیگری مانده که به نظر لازم است که ذکر بشود، انشاءالله این جلسات جغرافیای ظهور را و در آیندهای نه چندان دور مفصلاً همین صحبتها را در همین قالب وبینار داشته باشیم. انشاءالله، انشاءالله، انشاءالله. التماس دعا. خداحافظ.
در حال بارگذاری نظرات...