رمزگشایی از معنای واقعی ربوبیت در قرآن
تفاوت بار معنایی ظلم و فسق در قرآن و عرب جاهلی
ربوبیت؛ اصل سوق دادن مخلوقات به کمال
تحلیل تطبیقی رب الفلق و رب الناس در معوذتین
سلسال و فخار؛ ریشه لغوی و ارتباط با آفرینش انسان
چطور واژههای قرآنی حقیقت شرعی پیدا کردند؟
تدبر در آیه "سلام قولاً من رب رحیم" و معنای رب مطلق
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد محمد حکایبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین رب اشرح لی صدری و یسرلی ام اهل العادت من لسانی یفقهو درباره کلمه شریفه عرض کردیم که رپ هم میتونه مصدر باشه هم میتونه صفت مشبه مشترک در مستریت و وصفیت در هر صورت دلالت بر مبالغه هرچه که هست همیشه معنای این گرفت که ربیست که هرچه که رب است از او دارد رب بودن خود را یعنی رب اصلی و مصدر رب اوست بله اگه مصدر بخوایم بگیریم به این معنا میشه که ربی است که هرچه رب در این عالم هست رپ در این عالم هست رب بودن خود را رب بودن خود را از رپ بودن او دارد خود را ربوبیت خود را از ربوبیت او دارد ربوبیت خب اونم یه مصدر دیگره ولی خب مصدر جعلیه حالا اصل همون رب یعنی رب خود را از او داره حالا ما رب که میگیم دیگه ذهنمون میره سراغ اینکه یعنی باز یه ربی داره نه برای مسترش هرکسی رب خودش رو اگر رب از او دارد این اگه به معنای مصدری باشه اگه به معنای وصفی باشه او تنها ربی است که در این عالم این براش اینجا دیگه حالا بحثهای مهمی پیش میاد حالا تو روایات مخصوصاً اهل بیت فرمودند که نزلونا عن الربوبیه فقولوا فینا ما شئتم ما را از ربوبیت بیارید پایین هرچی که میخوایم در مورد ما بگید یعنی ما هر فضیلتی که شما بگید داریم غیر از اینکه ما رب نیست خب این یعنی چی به کدوم معنا ما میریم تو آیات قرآن گفتیم حضرت یوسف درباره اون بله بله رب خب اون مرد عرقخور پادشاه ظالم کافر و اینها اون رپ باشه ولی ما با اهل بیت نتونیم رپ بگیم خب شاید منظور همین رب به معنای مصدری است یعنی اینی که ما مصدر در ربوبیت باشیم این نیستیم بله رپ به معنای تجلی رب او ربوبیت او هستیم ما هم داریم اداره میکنیم ما مالکیم مام داریم سوق میدیم به جهت کمالهای معنایی که برای رب عسکری مام نقائص رو برطرف میکنیم در جهت رفع نقائص حرکت میدیم ولی اون رب اصلی و به ذات ما خب حالا اینجا ممکنه کسی بگه که خب آقا خالق با ذاتم شما نیستید رازق با ذاتم نیستی چطور میفرمایند که مارو خالق و رازق و اینها میتونید بگید ولی رب نمیتونید بگید خب اینجاها دیگه بحثهای مهم کلامی پیش میاد که شاید خیلی مصلحت نباشه که ما واردش بشیم سر جای خودش بحثا خیلی خوبه خلاصه این بحثهای لغت شناسی خیلی کمک میکنه دروازه همه علوم همین بحث یعنی ما تا نفهمیم واژه به چه معناست و غرض اصلیش چیه به قول اصولیون دلالت تصوری چیه دلالت تصدیقیش چیه نمیتونی وارد بحث بشیم اینی که اهل بیت فرمودند ما رو از ربوبیت بیارید پایین یعنی چی کدوم ربوبیت این خیلی مهمه اصل بحث لغت ربوبیت را باید بحث کرد مفصل باید کار کرد پیرامونش بررسی کرد بحث کرد بعد حالا بیایم ببینیم که ربوبیت در فرهنگ اهل بیت به چه معن یعنی یه معنا در لغت داریم یک معنا در فرهنگ دین داریم این خیلی بحث مهمیه بله پس ما الان همه واژههایی که میگیم یه وقت داریم در لغت میشناسیم کاری خوبی که آقای مصطفوی تو این کتاب از تحقیق کرده یک بار اومده استعمالات عرب رو بررسی کرده که تو فرهنگ عرب این کلمه چه معانی داره بعد اومده اون استعمالات رو اضافه کرده بهش این فرهنگ قرآن رو به عنوان این کلمات گفتیم این محصول این بررسی ایشونه هر کلمهای رو بگیم ببینیم ابن منظور چی گفته جوهری چی گفته عرض کنم خدمتتون که فیومی چی گفته این لغت شناسایی بزرگ در لسان العرب عرض کنم که صحابه لغت عرض کنم که مصباح المنیر اینها میشه بررسی کرد کار کرد اونها اومدن فرهنگ عامه عرب رو گفتن مرحوم آقای مصطفوی اون بحثا رو ذکر کرده در کنارش اومده این واژه تو خود قرآن یه بار معنایی داره یه فرهنگی داره در قرآن یه سری واژهها واژههای مثبت در فرهنگ قرآن یه سری واژهها واژههای منفی در فرهنگ قرآن مثلا کلمه فسق تو قرآن هر وقت که اومده با اون بار معنایی منفی اومده ولو تو فرهنگ عرب ممکنه که این بار منفی نداشته باشه هرکی یه جا خارج فاصله ولی تو فرهنگ دین اومده این رو تو فرهنگ قرآن بار معنایی منفی بهش داده کسی که از مسیر عبودیت خارج بشه شده ف دانلود کلمه جرم تو فرهنگ عرب یه سری معانی داشته مثلاً طرف باید یه جنایتی انجام بده یا خود واژه جنایتم همین معناست یه کار بزرگی که مثل قتل و دزدی و فلان و اینا بهش میگفتن جنایت جانی یا مثلاً بهش میگفتن مجرم ولی تو فرهنگ قرآن اینو توسعه داده شما کوچکترین گناهی هم که انجام بدی مجرم میشی کوچکترین گناهی که انجام بدی جانی میشی به خودت جنایت کردی خب این فرهنگ اون بار معنایی به شدت منفی رو نداره بار معنایی منفیش یه خورده تنزل پیدا کرده لذا امام سجاد در دعاهای صحیفه سجادیه خودشونو به عنوان عبد جانی معرفی میفرمایند میگه که انا عبدک الجانی بر فرض من عبد جانی توام من کسیام که جنایت کردم یا من ظلم کردم خب ما تو فرهنگ فارسی تو فرهنگ عربی واژه ظلم یه بار معنایی خاصی داره یه کلمهای که شدتی توشه ولی تو فرهنگ قرآن نه تنزل کرده همین قدر که شما کوچکترین گناهی انجام بلکه ترک اولی انجام بدی مثل ماجرای حضرت آدم علیه السلام ربنا انانا ظلمنا انفس ما به خودمون ظلم کردیم از این درخت خوردیم که حرامم نبود بهتر بود نمیخوردیم ولی ظلم کردیم خب ببینیم اینها مهمه پس یه وقت ما کلمه عرب رو بررسی میکنیم ظلم یه بار معنایی داره در عرب کنار هم بررسی کرد یه کلمهای تو فرهنگ عرب یه معنایی داره بعد میریم به قول بازم اصولیون میگن این حقیقت شرعی پیدا کردی یا حقیقت متشرعه پیدا کرده فیلم اهل بیت اینو یه بار معنایی خاصی بهش دادن مثل همین کلمه ربوبیت که اهل بیت یه بار معنایی خاصی بهش دادند بعد اومدن گفتن که ما رو از اون ربوبیت بیارید پایین این ربوبیتی که ما رو ازش بیارید پایین اون ربوبیتی نیست که تو فرهنگ عرب بوده به معنای عامش این یه ربوبیتی تو فرهنگ اهل بیت معنا پیدا کرده مثل واژههایی که ما خودمونم تو انقلاب به کار میبریم واژههای خیلی خوب میگیم آقا خدمتگزار خوب خدمتگزار یعنی مسئول ما هیچ وقت به یه آدمی که مثلاً یه جایی درمونه نمیگیم ایشون از خدمتگزاران جمهوری اسلامی هستند بر فرض میگما بانک قبل جمهوری اسلامی ممکنه خدمتگزار واژهای باشه که توسعه معنایی داشته باشه بعد جمهوری اسلامی به کار میره یه معنای خاصی داره میگیم فتنه قبل جمهوری اسلامی این واژه یه معنایی داشته الان یه معنای دیگه داره مذاکره اون موقع یه معنا داشته کاملا طبیعیه یعنی یه واژهای توی فرهنگها و یه دورههایی یه اتفاقاتی سرش میفته مردم یه تبادلاتی براشون پیدا میشه وقتی این لفظ رو میشنوند یک معنایی از این لفظ به ذهنشون خطور میکنه به هر صورت اینجا این کلمه رب تو فرهنگ عرب و حالا در کنارش فرهنگ قرآن این معنا رو داره کسی یه چیزی رو به جهت کمال سوق بده و نقائص او را برطرف بکنه آها حالا اصل این میشه مصدر یعنی اصل این سوق دادن میشه مصدر اون کسی که این وصف براش ثابته دائماً در حال سوق دادن و این در جهت حرکت دادن به سمت کمال و به سمت رفع نقائصه اینم میشه ر حالا میخوایم ببینیم که کدومش اینجا بیشتر مناسبه میخوایم وارد این از مسئولیت بله بله سلامت باشی واژه رپ یه وقتایی اضافه شده مثلاً رب العالمین رب کل شی رب و موسی و هارون رب العرش العظیم رب السماوات والا رب و آبائکم الاول هر کدوم معنای خاص خودشو داره معنا عوض میشه ما یه ربی میگیم بین خودمون ولی حالا رب العالمین با رب العرش العظیم به معنای دیگه پیدا رب العالمین یعنی همه عالم این رو داره در جهت کمال حرکت میده رب العرش العظیم یعنی خود عرش رو داره در جهت کمال حرکت میده رب موسی و هارون یعنی موسی و هارون در جهت کمال در حرکت احسنتم باریکلا یعنی این ربوبیت اینجا تجلیش به این نحوه این خیلی مهمه و رب المشرق والمغرب تو همین سوره مبارکه الرحمن بله بله متناسب با اون مضاف الیه باید بعد اینجا دیگه اون ظرایف اون صور معوضاتم معوضتین خودشو نشون میده قل اعوذ به رب ال فل از چه چیزی به رب الفل خب اینجا خودش وصل مشکل ملیته خیلی مهمه رب الفلق که گفت حالا داره از چی به رب الفلق پناه میبره آها از یه سری چیزا به رب الفلق پناه میبره از یه سری چیزا به رب الناس پناه میبره قل اعوذ بهرب الفلق من شر خلق و میشل قاسق اذا وقب از اینها باید به رب الفلق پناه برد رب الفلق درسته جفتش یکیه رب الناس و رب الفلق ولی دو تا جلوه متفاوته مهندس نسخه مینویسه میگن دکتر داره نسخه مینویسه درسته ایشون احسنتم احسنتم اگه نماینده مجلسه میگن ایشون نماینده مردم نمیگن آقای جراح چشم پزشک مثلاً وزیر بهداشت ما جراح چشم پزشک نماینده مردم مثلاً وزیرم هستند خب الان اگه ایشون یه موزهای گرفته مثلاً گفتن که آقا میخوایم بیمه مردم رو افزایش بدیم نمیگن یه جراح چشم پزشکی گفتش که ما میخوایم بیمه مردم افزایش بدیم درست شد احسنتم تو چه جایگاهی میخواد صحبت بکنه مثلا رئیس جمهور رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هست رئیس عرض کنم خدمتتون که عضو رئیس قوه مجریه هست عضو شورای مجمع تشخیص مصلحت نظام هست عضو مثلاً مجلس خبرگانم هست نمیگن مثلاً جایی که ایشون اومده گفته آقا ما میخوایم به مردم سبد کالا بدیم میگیم یکی از اعضای مجلس خبرگان گفته که میخوایم مردم سبد کالا بدیم اصلا خنده داره یعنی باید وصف یه ربطی داشته باشه به اون که بعدش میخوایم بگیم خب رب ربط رب الفلق با این مابعد خودش چیه ربط رب الناس با این موبد خودشه اینا کلیدهای تدبر در قرآنه کسی اینا دستش باشه میره از این قرآن هر چند که قرآن در قیامت هم بکر محشور میشه همه آدم جمع روز قیامت که این قرآن دست نخورده هیچکی نتونسته حتی معصومین هم انگار به این قرآن نتونسته دست بزنه اون باطن عمیقی که هیچکس دستش نرسه حالا اهل بیت شاید استثنا باشن که خودشون حقیقت قرآنه بله ولی خب برای ماها هرچی هم کنار بشین تدبر بکنیم بازم هیچی از این قرآن گیرمون نیومده باز همینشم نمیشه تدبر بکنیم همینیم اگه کل عمرمون بشیم تدبر بکنیم هیچی ازش در نمیاد بازم کمه انجام بدیم یه وقت میگم آقا شما یه مغازهای هست هرچی بری از توش در بیاری آخرش میفهمی که هیچی از این مغازه برند پیامبر هدیه ازش ای خدا هرچی بده بیشتر لاتزیدک کثرت الاطا الا جودن و کرما در دعای افتتاح قریب به این مضمون داره تو هرچی که بدی فقط جود و کرمت اضافه میشه بریم تو بحث خودمون فلق اون شکافتنه رب کسی که میشکافه و از توی این شکافتن چیزی رو بیرون میاره و در میاره و اینها اون یه جلوه است رب الناس باز یه جلوه دیگه است اون کسی که این همه مردم میتونه تربیت تربیت هم گفتیم نگیم دیگه اون کسی که این همه مردم میتونه به جهت کمال سوق بده قل اعوذ به رب الناس تازه ملک ناسم هست اله الناس هم هست دیگه هیچی الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس وسواس خناس انقدر سنگینه که سه تا صفت خدا را براش گفت تا پناه ببریم از این شر وسواس خناز اونی که رب الناسه ملک الناسه اله الناسه به اون پناه میبرم از شهر وسواس خناس تو سوره فلق برعکسه یا رب الفلق میگیم چهار تا چیز پناه میبریم اینجا سه تا صفت خدا را دست میندازیم که از یه چیز بهش پناه ببریم شما باید سه تا ماشین بیاری اینجا سه تا کامیون بیاری که اینو بکسل کنن یه وقت یه ماشین میتونه سه تا ماشین بوکسل کنه رب الفلق صفتی که چهار تا چیزو داره بوکسل میکنه ولی وسواس خناس چیزیه که سه تا ماشین باید بیان بوکسلش کنن گاهی هم واژه رب مطلق میاد اونجا دیگه مطلق منظور ربن غفور سلام قولاً به به بعضی آیات آدم آب از دهانش راه میفته به به بله گفتن که برخی علما که آقا قلب قرآن سوره یاسین قلب سوره یاسین چیه همین آیه سلام قولاً به به رب رحیم سلامی که قولاً میشنوند از کی میشنون از دیگه رب مطلق تازه نه رب مطلق خالی رب مطلق رحیم به خدا روزی بکنه انشالله مطلق تربیت در تمام ابعادش این ربط خالی که میگیم جان تربیت یه خورده حاشیههامون زیاده اشکال نداره این واژه رپ واژهایه که نمیتونم از کنارش زود بگذرم بله حالا یه جاهایی هم اینم عرض بکنم فقط تمام تو دعاها گفتیم یه وقتی اللهم میگن یه وقت ربه میگن این ربه هم باز خودش توجه به همین داره که از کسی میخوایم که سوق دادن به سمت کمال دست او لذا داریم یه امر کمالی میخوایم یا یه امری میخوایم که رفع نقیصه است لذا ربو میخوایم این خیلی مهمه حالا در مورد اینکه این واژه مصدر است یا صفت مشبه این نکته را از اینجا بگیم که خب این تموم شد بریم سراغ کتاب شهید خمینی رحمت الله علیه حاج آقا مصطفی تفسیر خیلی خوب دارند ۵ جلد متاسفانه بیشتر نتونستن بنویسن تفسیر فوق العاده نظیر نداره این کتاب بنده مثل این کتاب تفسیر ایشونو ندیدم بله هر آیه رو میاره ایشون شروع میکنه در مورد اینکه هر علمی که پیرامون این آیه هست از علم صرف و نحو و معانی و بیان و بدی و همه رو میگه فلسفه حکمت فقه اصول علم اعداد جعفر رمل هرچی که هست پیرامون این میگه ولی حیف که حیف که بیشتر از پنج جلد ایشون نتونستن بنویسن حیف به خدا لعنت بکنه کسایی که امت اسلام محروم کردن از این عالم بزرگوار بله کتابشون نوشته شده پنج جلدم که چاپ شده از تفسیر خوب کلمه رب و ایشون در جلد ۱ تفسیرشون صفحه ۳۳۵ اونجا مطرح ربا افعال فلا یافقلو رب یرب ربن در کتابهای لغتنامه مصدر فلو که میخوام ذکر بکنن منصوب بیارن بعدش رب یرب ربن به این نحو میارن مصدرشو میخوایم ببینیم چیه همین که منصوب بعد فعل میارن این میشه مسترش منصوب شده نه فکر کنیم که مثلاً اینجا یه معنایی داره که منصوب مفعول مطلق تاکیدی نوعی مثلا اینها مصدرشه ایشون هم میاد اینجا وارد این کلمه میشه و بحثهای خوبی هم داره که ما دیگه حالا نمیخواد واردش بشیم که اون معنای لغویش رو میخوان بررسی بکنن که ما برخیشو اشاره کردیم مثلاً به مادر میگن رپ کشاورز میگن رفت بله اینا هر کدوم به چه معنایی به تاجر میگن احسنت باریکلا احسنتو اینا رو دیگه ایشونم اینجا بحث کردن که ما واردش نمیشیم بریم سراغ اینکه ایشون فقط یک کلمه میگه فبل جمله صفحه ۳۳۷ و آخر صفحه یه عبارت خوبی داره که این به درد ما میخوره الرب لغتاً هو اخراج شیء من النقص الی الکمال شاید این تعریف برای ما بهتر از تعریف حتی مرحوم آقای مصطفوی هم باشه الی الکمال خارج کردن چیزی از نقص به سمت کمال رب یعنی همچین کسی ایشون میفرمایند که اینجا هل رب صفت مشبهه ایشون یه سوال مطرح میکنه آیا ربط صفت مشبه است دعوا ممکن است این ادعا بشه که ان الرب لیث صفت مشبه رپ صفت مشبهه نیست و مخفف از فاعل نیست ممکنه این ادعا بشه بل اطلاقش بر ذوات در مقام مبالغه مسته رو میاریم برای ذات درسته یه مصدر به ذات حمل میکنیم نمیشه حمل کرد نمیشه به یه زاد گفت زدن ایشون زدن این آقا میبینی ایشون زدن باریکلا مگر اینکه بیاریم حمل بر مبالغه بکنیم یعنی از شدت زدن اصلاً دیگه انگار زدن زیدون عدلون احسنتم پس اینجا برخی گفتن اینجوری درست ایشون میفرمایند که جواب میدم میگن که آقا برای عدل دو تا اطلاقه مثالی که شما برای عدل میزنی یکیش مبالغه است و یکی صفت مشبه و تبادل اینو تکذیب میکنه و لغت صریح بر ضدشه بال جمله مجرد و کانه مصد و مجرد و صحت استعماری فی مقام المبالغه غیر کاف ایشون میفرماید که شما چه میخواین مصدر بگیر در مقام مبالغه بگین ما استعمال میکنیم این کافی نیست برای اینکه ما اینو صفات جاریه بر زو حمل بکنیم حالا ایشون یه خورده اینجا گیر دارم ولی در هر صورت معنای مستری رو پاش وایمیستن رپ معنای مصدری میده یه خورده سخته که ما بگیم اینجا معنای رپ معنای مصدری داشته باشه ایشون یه خورده متمایلن به اینکه صفت مشبهه باشه حالا جلوتر ایشون میگه که ایغاز مصدر ربه میگه ربه مصره رب پس خود کلمه رپ مصدر هست مصدر رب یربو توشم بحثی نداریم و لیست تربیت من تربیت از این نیست اشتباه نکنیم اینم نکته خیلی مهم ربا اون از ربی وقتی که تعدی پیدا کنه به وسیله تشدید میشه تربیت مثل تزکیه و گاهی امر و همانا امر مشتبه شده بر مثل راغب و روح المعانی و غیر این دوتا راغب و این راغب اصفهانی صاحب مفرد و کتاب روح المعانی و اینها این اشتباه رو کردن رب به معنای تربیت گرفتن بله پس یکی که ایشون تمایل داشت تمایل اینجا ایشون نیومد بگه که مصدر نیست میگه که مصدر هست ولی صرف اینکه بگیم در مقام مبالغه میشه نسبت داد این کار ما را حل نمیکنه عدول نکرد از این نظر یعنی مصدر بودن اثبات کرد ولی مایل به صفت مشبه بود مصدر به بله بله تمایل به سمت صفت مشبه داره ایشون صاحب مرحوم حاج آقا مصطفی خود ربن مصدر هست هیچ بحثی هم توش نداریم از یه طرف این مصدرم به معنای تربیت نیست تربیت از باب ربیه این نکته هم داشته باشیم ولی تو یه جهت این دوتا با همدیگه شباهت دارن اینم نکته خیلی خوبیه که به درد ما میخوره تربیت و رپ وجه شبح تربیت و رب که برخیا رو به ایراد انداخته گفتیم بین این دوتا اشتقاق اکبر هم هست یعنی رب و تربیت بین ۶ اکبر چون دو تا حرفشون یکی درست شد خب حالا بلکه اشتقاق کویر میتونیم بگیم دارند بله کبیر جفتشون معنای خروج تدریجی از قوه به فعل این وجه شبح رب و تر خیلی مهمه اینم بهش توجه داشته باشیم و ما دیگه بحثمون اینجا آخر بحثمون به کجا میرسه و بریم سراغ کلمات بعدی که خیلی اینجا کسی که رپ تربیت میکنه بچه رو میاد چیکار میکنه آفرین از قوه به فعل میرسونه استعدادهای او را ربم همینجوره هر رب الصبی مربعی چه بگی رب الصبی از این جهت یک و در بقیه بحثها هم ایشون مثالهایی که میزنند همینو میگن ما اینجا رپ به معنای معبود و سید و اینها که نمیتونیم بگیریم اینجا رب به معنای معبود باشه به معنای سید باشه مولا باشه اینها رو نداریم با همون معنا فقط گیر سر اینه که مصدر بماند یا نماند ما بیاریم نکات اصلی بحثمون بود که خواستیم خارج بکنیم بعد در مورد شریفه هو المسلم مصلح والمتمم والمربی این ربی که تو این آیه اومده به معنای مصلح و متمم و مربی حمد دارند مطرح میکند ولی خب برای جاهای دیگه میشه این رو میگه و امثالذالک مما یرجع الی معنا واحد عندقه بلا شبهه این معنا وقتی بله بله مصلح و متمم و مربی متمم و ایشون میگه هر وقت یه کلمهای به رب اضافه شد یعنی رپ داره اون مضاف الیه خودش رو از نقص به کمال میبره این بحث ما تمام شد هر کلمهای که مضاف الیه رب بود کرم یعنی او رو داره نقص به کمال میبره فقط یه نکته یه نکته مثلا اینجا رب الع رب العرش العظیم مگه عرش نقصی داره که رب او یعنی داره عرش را از نقص به کمال میرسونه میگیم نخیر اینجا به معنای این نیست که از نقص یعنی رقصی تو یعنی این عرش اگه کمالی داره به خدا بنده یه لحظه خدا اگه او رو رها بکنه اون دیگه کمالی نداره رب العرش یعنی این کمال عرش رو برای او نگه داشته هی دائماً داره به اون کمال رو میده چون کمال توی بحثهای فلسفی هم اثبات شده اینا آنن فاننه خدای متعال داره ایجاد میکنه رابطه ممکن و واجب به این نحوه یعنی ممکن از خودش هیچی نداره فقر مطلقه اگر کمالی داره واجب الوجوده که داره آنا و آناً به او این کمال رو میده بله کمالی داره ولی این کمالش دوام نداره اینکه هر لحظه این کمال بر روی باقیه به خاطر اینکه اون ربط کمال بله دوام نداره و وابسته به اینکه خدای متعال هر لحظه به او افاضه بکند این کمال بحث ما اینجا تمام میریم سراغ کلمه فبای آلاء ربکما توکذبان کلمه تکذبان هم که فعل و ما پیرامونش بحثی فعلاً مشکلی نداره ما میتونیم بگیم که از مصدر به صفت مشبهه نقل پیدا کرده در عین حال ما یه نیم نگاهی به اون معنای مصدری هم داریم یعنی یادمون نمیره که او مصدر و ربوبیت در عالم هر جا ربوبیتی است بله بله بله و بله بله اینجا با اسم علم فرق میکنه چون صفت مشبهه شده نقل پیدا میکنه اسم جامد میشه یه وقت نقل پیدا میکنه یه مشتق دیگه میشه تو خود مشتقات شبکه از فعل لازم باشه و اینها رب یرب خوب نداره اشکال نداره بله بله اینجا صفت مشبهه میشه ولو اون ویژگیها رو نداره حالا صفت مشبه هم نگیریم میخوایم خلاصه بگیم که این معنا برای او ثابت این وصف برای او ثابت از این جهت شباهت با صفت مشبهه معنای جامدی هم بگیری مشکلی نداره مثل اکبر و حامد و فلان و اینها چگونه کلمات مشتقی بودند که جامد شدند ولی در مورد رپ این مشتقی که ولو جامد هم بشه این معنای ثبوت رو میخوایم براش برسونیم بله جامدی ولی اگر جامد میگیریم و جامدی باشه که اون وصف ثبوت براش باشه بریم سراغ کلمه بعدی تو که از زبان رو که عرض کردیم چیه به علامت تثنیه بودن آیه خلق الانسان من سلثال کلفخار خلقکه چیه فعل الانسان چیه الانسان بله اینم گفتیم اسم جنسه من که خب حرف جر سلسال چیه اسم یا فعله اسم احسنتم و تنوین هم گرفته سلسالن کل فخار واژه سلثال رو میخوایم ببینیم جامد یا مشت میریم سراغ معناش ببینیم که لغتنامهها چی گفتن از این راه بفهمیم که جامده یا مشت فیلم معنای ریشهای یعنی اولاً که رباعی سال بله سلس رباعی مضاع یعنی سلله بوده اومدن این رو مضاعفش کردن ساد رو دوباره آوردن شده سل ص خب این رباعی مضاعفی که توش شدت و معنای ثلاث مجرد فهمیده میشه صلله بوده اصلش سلله ثلاثی بوده اینو اومدیم رباعیش کردیم وقتی سولاسی به این نحو رباعی میشه شدت ثلاثی رو میخواد برسونه مثل زلله ببینید زلزل زلزله اصل زلعله درست لرزیدن لرزه لرزیدن شدت لرزیدنی که میخوایم بگیم میگیم زلزله وقتی میاد رباعی میشه رباعی مضاعف میشه میشه شدت اون مصدر ثلاثی مجرد شدت معنای ثلاثی مجرد از شدت بودن بله دیگه اگر ثلاثی به رباعی منتقل بشه رباعی مضاعف به این نحو باشه مضاعف بله دیگه اگر رباعی ثلاثی مضاعف باشه رباعی به این نحو بله این شدت ازش فهمیده از کجا فهمیدیم که اصل نه وقتی که دو تیک یعنی دو حرف یکی دوبار تکرار شده مثل زلزله سلسله نه نه همیشه که نمیره تو رباعی اگه رباعی بود که دیدیم این سولاسی بود آوردنش تو ربایی کلمه سلسله رباعیه چون چهار تا حرف اصلی داره چهار طرف اصلیشم دو تا حرفه که دوبار تکرار شده یعنی یه ثلاثی بوده که آوردنش کردن ربایی وقتی مثل زمزمه مثل زلزله اینا همه معلوم میشه که سولاسی بوده آوردن کردن رباعی وقتی دوبار تکرار میشه دو هجاییه به قول معروف دوبار تکرار میشه منفی که سولاسی بوده اینجور شکلهایی رباعی مضاعف میگن رباعی مضاعف یعنی شدت سلاس این ریشه سلله اول پس گفتیم باید ببینیم ثلاث مجردش چیه بعد اونو شدتش بدیم بیاد بکنیمش ربا گفتن خشکی همراه وجود رطوبت در آن یه چیزی خشک باشه ولی بینش یه رطوبت پیدا بشه گل دیگه حالا گلم همینجور خشکه ولی رطوبت توشه این خاک نیست چون خاک دیگه رطوبتی توش نیست پس این یه خشکی که توش رطوبت باشه اینو میگن سلله درست صلوات این نیستا یه وقت اشتباه نکنیم اون صلوعه البته با همدیگه اشتراق کبیر دارد صل علی محمد یعنی این اون صلوه بعد شده صله یعنی خشک همراه با ر پیغمبر و آلشا العیاذ بالله اینجوری پس نه به معنای خاک نه به معنای گل مرطوب نه به معنای گل مطبوخ گل پخته نه نه گل مرطوب نه گل پخته هیچ کدوم از این سه تا نیستش چون گل مرطوب دیگه اون جنبه رطوبتش غلبه داره اینجا باید جنبه خشکیش غلبه داشته باشه اصل خشکه ولی یه مقدار رطوبت توش دیده میشه مثل گلهای این کوزهگ زمین تکونش میدن ورزش میدن سفته ولی توش انعطاف داره تو مغزش انعطاف است ولی یه سری گلها خیلی نرمه مثل این گلای عرض کنم که مثلاً گاهی آدم میبینه این گلی که تو از ماشینها اصلاً پرت میشه رو شیشه آدم شیشه ماشین به شما خودش این گلو تکونش میده اصلاً یعنی اینجوری نیست که یه چیز ثابتی بمونه برات گل مرطوبه گل پخته خشک خشک خاکی باشه که توش یه مقداری آب باشه رطوبت توش باشه ولی اون خاکه و خشکیه غلبه داشته باشه بله بله بله بله بله بله احس این خیلی حاصلخیزه یعنی محصول خیزترین خاک این نوع خاکه که برای خاک گیاهها و اینا از این خاک استفاده میکنند این نوع درسته کلا هرجا که میخوایم درختکاری بکنن یعنی چه خاکی استفاده میکنن دیگه یعنی خاک باشه یه مقدار آب توش داشته جنبه حاصلخیزی و اینها درش لحاظ خب اینجا سلسله شدت این رو میرسونه حالا شدتش اینجا به چه معناست به معنای استمرارش جان نه استمرارشه اینجا شدتش یعنی این همیشه اینجوری بدن انسان گل گلی که رطوبت توش هست همیشه هم هست الان تو دست و پای بنده و شما یه خشکی که توش انعطاف واسه همین میتونی دست و پامون تکون بدیم اگه خشکی باشه که توش رطوبت نباشه نه دستو میشه تکون داد نه پا رو میشه تکون داد خلق الانسان من سلسال صد سال پس کلمه رباعی این از این حالا این جامد میشه یا مشتق میشه این گلی که توش یه مقدار رطوبت هست اسم ذات یا اسم معناست بر ذاتی دلالت میکنه یا بر حدسی دلالت میکنه بر ذاته دیگه بله کلاً برز یه موجودی که در بیرون هست بله پس میشه این چی سلسال جامعه بریم سراغ کلمه کم شده ولی خدا رو شکر داریم قرآن یاد میگیریم اشکال نداره که خب الحمدالله سلام از خدا خیرتون بده انشالله سلامت باشی انشالله بزرگ فخار کل فخار فخار چیه چون هم الف و لام داره چون هم مجرور واقع شده فخار اینجا دوباره باز باید بیایم ریشه رو ببینیم به چه معن ریشش چی فخره اینجا خود کلمه فخره مرحوم مصطفی اینا که میگیم همه از مرحوم صفوی در کتاب ال تحقیق لغات که میگیم دیگه ما بحث لغوی نمیکنیم اینجا یعنی تعبداً قبول میکنه ممکنه که ما اینجا هر کدوم هر کلمهای رو یه گیری هم داشته باشیم ولی فعلاً نمیخوام بحث اجتهادی لغوی بکنیم در حد اینکه ترجمه از قرآن برامون باز بشه ایشون گفته که ادعای فضیلتی که برای آدم ادعا بکنه فضیلتی رو داره و ممتاز بر روی اوست و دیگری نداره نمیشه فخر فخر میگن در فخر فروشی میکنه ادعای فضیلتی کسی دارد و دیگری ندارد حالا این فضیلته ادعای فضیلت فی نفس در درون من یه فضیلتیه که دارم و دیگری نداره مثل صفت باطنی یا عمل من یه خوشگلی دارم که کسی نداره یا من یا دست خطی دارم کسی نداره میشه فضیلتی که من دارم و دیگه میشه فخ و یا در خارج یا فی نفس است یا در خارج در خارج مثل فضیلت در حسب او جایگاهی که من دارم یا نسب جایگاه خانوادگی من خودم رئیس فلان جا مدیر فلان جام این میشه فضیلت در خارج یا نسب من بچه فلان آیت اللهم بچه فلان وزیرم بچه فلان وکیلم و یا همنشین او حسب نسب همنشین اینجا در فخر به اون جنبه عظمت و شرف و مدح و اینها نظر میشه یعنی این فضیلت برای این آقای جایگاه ویژهای آورده عظمتی آورده شرفی آورده مدحی آورده این میشه فخ معنای فخر اینه خب حالا فخار به چه معناست باطنی عمل فضیلتو در درونم دارم حالا در درون دارم یعنی یه صفت باطنی دارم مثل اینکه مثلاً من خیلی زرنگم باهوشم یا در عملم هست من خیلی دست خط خوبی دارم فضیلت ممتازی که من دارم و دیگری نداره میشه فخر میشه افتخار یا در خارج دارم حسبی دارم جایگاه ویژهای دارم نسبی دارم پدر مادر ویژهای دارم دوست در اینا همه شاخههای اون فضیلت است که من دارم و دیگری نداره که این فضیلتی که من دارم و دیگری نداریم میشه فخر حالا کلمه فخار فخار به معنای سفال سفال اینجا میشه این رو هم گفت حالا بعداً در مورد مبالغه ممکنه که از مبالغه نقل پیدا کرده به چی به جامد در صورت اینجا جامده سفال ایشون میگن که این فخار انگار یه فضیلتی داره نسبت به بقیه نسبت به همجنسهای خودش چون گلهای دیگه اینها حرارت ندیدن پخته نشدند زیور پیدا نکردند دست مربی بهشون نخورده دست رب بهشون نخورده درست شد این گلی که سفال شده و کوزه شده نسبت به بقیه گلهای فضیلتی داره برتری داره این آتیش این دست کوزهگر دیده این اون طراحی کوزه گر رو دیده نقشی که کوزهگر به او داده رو دیده این اون حرارت کوره رو دیده این مشتری داره جلب توجه میکنه اینا همه برای اون فخره لذا از این جهت فخاره درست شد فضیلتی داره نسبت به بقیه گلها نسبت به بقیه خاکها بله کاری که ربی که دیده آتشی که دیده یه فضیلتی پیدا کرد نسبت به سایر گلها و خاکها ف خلق الانسان من سلسالن کل فخار اینا الان لغات ما مینویسیم ساده هم میگذریم چند وقت دیگه که برگردیم بیایم بحث صرف و نحو تموم بشه بیایم تو بحث بلاغی و اینها اون موقع تازه الله اکبر چه کرده قرآن چه سوره این سوره الان فقط ما داریم گنجینهمونو اضافه میکنیم الان فعلاً خیلی به نظرمون نمیاد خب سلسال چیه فخار چیه اینا یعنی چی این ریشهها به چه دردمون میخوره بعداً تو بحث عروس قرآن واقعاً عروس قرآنه گفتم سواد قرآنی داره این بابا یعنی سواد آکادمیک نداره این از مشکلات سواد قرآنی که به درد نمیخوره شما بلدین متن بخونی یا نه در حالی که هرکی هم که متن بلده بخونه به خاطر سواد قرآنیه اگه کسی تونست آیه قرآنو خوب تجزیه ترکیب بکنه همه کتابهای عربی عالمو میتونه تجزیه ترکیب مهمترین قرآن را بله بله اصلا هدفم اینه نورانیت قرآن همه کارمون محصول بده اون وقت همه بفهمن که این چیه مزیت شما که سوئیتی خوندی برای ما این آیه رو ترجمه کن ایشونی که سوئیتی نخونده میاد برای شما سوئیچی رم میگه این آیه رم ترجمه میکنه این کار ما مزیتی که ما داریم خب فخار پس انشالله خدا توفیق بده عمر بده حیات بده سفال پس چی شد جامد بله بله وزن که وزن صیغه مبالغه داره ولی اینجا مبالغه نیست اگرم بوده باشد نقل پیدا کرده به اسم جامد اینم از فخار و کلمه آخر رو هم اون دیگه سلسال شدت استعداد میرسونه یعنی اینجا یه خاک حاصلخیزی بین انسان دادیم که یه مزیت ویژه هم پیدا کرد مثل فخار کل فخار خود خاک که چیه سلساله گلیه که کاملاً آماده رویشه تازه یه دسته کوزه گرم بهش خورده و یه فخری هم پیدا کرده دیگه خلق الانسان من سلسالن کلفخ از سلسال شبیه فخار از گلی که شبیه سففاله معنی انسان آفریدم دیگه در نهایت استعداد آمادگی آ حالا لذت میبره آدم یا نه لذا گفتن که این سوره رو در روز جمعه بخونید و به باری که رسید یکی از آلای تو رو من تکذیب نمیکن مفاتیح اینو نوشتم من حالا عبارت درست نگفته آیه ۱۵ سوره الرحمن رسیدیم که انشالله اینو جلسه بعد دیگه حالا سرعتمون بیشتر میشه اگه خدا بخواد تا انتهای امسال فکر کنم ما همین بحث پیاده کردن مصدر روی متن بسم الرحمان باشیم تا آخر اسفند امسال ولی خب خیلی جلو میافتیم ظاهرش اینه که تو مصدر گیر کردیم دیگه ما ذهن آماده است برای اسم فاعل برای صفت مشبه اسم مفعول اسم مبال همه اینا دیگه ذهنمون آماده است خود بحث منقول و مرتجع و اینا همه اینا ظاهراً ما تو مستریم ولی همه بحثها رو گفتیم انگار سریع رد میشیم اصلاً اینا دیگه هیچی برای ما نداره اصل مبحث گفتیم تو مصدره بله چقدر فریب دهنده است که آدم واقعاً میمونه این کلمه چیه مصدر اگه آدم تسلط داشته باشه قشنگ دستش بازه که این رو به مستری رجوع بده خدا انشالله توفیق بده الحمدلله رب العالمین