رمزگشایی از کلمه «جان» و ارتباط آن با جن
عالم برزخ؛ حائلی میان دنیا و آخرت
تفاوت اسم جامد و مشتق
اسرار مروارید و مرجان در دریای معارف قرآن
وجه الله؛ آنچه بندگان باید به آن توجه کنند
تحلیل ریشهشناسی جن و جایگاه آن در برابر انسان
کاربردهای اسم جنس و اسم جمع در قرآن
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
اعوذ بالله من الشیط بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد فعال طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم ظالمین من الان الی قیام ی در محضر سوره مبارکه الرحمن بودیم و بحث مصدر رو داشتیم خب رسیدیم به آیه پانزدهم و خلق الجانه من مارجن من نار خوب این آیه شریفه خلقکه حرف خلق فعل الجان خب این اسمه چرا الف و لام داره حالا این چه نوع اسمیه جامد یا مشتقه اول باید ببینیم در استعمال عرب بله چی این رو استعمال کردن کلمه جان از ریشه از اصل جننه در مورد جن صحبت نکردیم نه دانلود جن اینجا عرض بکنیم این ریشه اصل جننه اصلی که برای این کلمه گرفتن گفتن پوشش پوشیده بودن پوشش خود معنای پوشش در حجاب بودن مثلاً به یک معنا اینجوری بشه در حجاب بودن مستور بودن دیگه استعمالات مختلف این کلمه هم با این اصله بله حالا مصدرش جننا جن مسترش جنون مصدرشه عرض کنم که بازم شاید حالا این دوتا رو یادمه که مصدر مصدر به معنای همین میشه پوشیده بودن در حجاب بودن آها این اذا جنه اللیل نام عنی جنهو در روایت داره بله متعدی وقتی که شب آن را در بر میگیره شب او را در بر شب میپوشونه جنه اللیل خب جنون یعنی پوشیده بودن انسانی که مجنونه جنون داره عقلش پوشیده است عقلش در حجابه جنین پوشیده است در حجاب سپر جننه آنچه که باهاش پوشیده میشه جنت پوشیده حالا از ما پوشیده است یعنی همین الان هست جنت هست از ما پوشیده است یا از درختان معنای سطحی و سادشه اونی که از ما پوشیده است معنای خدمتتون عرض کنم که دیگه استمالات دیگرش خود جن کلمه جن حیوانی که حیوان که یعنی موجودی که پوشیده است از ما پوشیده است و فاصله دارد از انسان انس با انسان نمیگیره جن مخلوقی در برابر انس یعنی کسی که غیر موس با افراد انسان انس نمیگیره و متواری از انظارشون و از اونها پوشیده است خوب جنیان ازدواج میکنن زن و شوهر دارند خانواده دارند رفت و آمد دارند مکلفم هستند صله رحم دارند دستوراتی که برای ما هست اونام دارن دیگه بله عاقل هستند موحد دارند کافر دارند جنگ دارن خونریزی دارند دادگاه دارند بله داستانش مشهوره دیگه امیرالمومنین رفتن برای قضاوت بین جنیان معدن عسل شمشیرشون خون میچکید رفتم و قضاوت کردم و بالاخره یه عده رو مرتد بودن و اینها مثلاً اینها رو کشتم و سر تو داستان حضرت سلیمان تو جنگ بودن میجنگیدن چی میکرد امام عصر داره که ایشون سپاهی از جن دارند و با سپاهی از جن در برابر کفار میجنگند خلاصه اینها هستند فقط انسه میگیرند و دیده نمیشن اون موجودی که ظاهرترین موجودات این عالمه انسانه جان اسم فاعله از جنون ولی اسم فاعلی که منصله از معنای فاعلیته جان باشه که اسم فایل ما خوب جان یا مفعل فاعله دیگه جانن جانن باید باشه نن شده جان سولاسی سولاسی این کلمه که ثلاثیه بله سولاسی اسم دیگه بله اسم سولا خوب جان اینجا معنای فاعلیت میتونه داشته باشه یعنی موجودی که پوشاننده میپوشونه میپوشد بر واحد نوعی از جن اطلاق میشه واحد نوعی از جن یه جور اسم جنس میشه به یه نحو اسم جنس اینو که میگن یه دونشو وقتی میخوان بگن میگن جان وقتی همشونو میخوان بگن میگن جن مطلق جنسو که میخوان بگن میگن جن آها ولی یه نفر از این جنس وقتی وقتی میخوان بگن یه کلمه بگن که همه رو در بر بگیره میگن جن یه نفرشو در بر بگیره میگن جان بله منظور یه جنه یه جن مبهم که همون اسم جنس میشه آخر شخص مثلا شخصون منظور یه شخصه ولی چون مبهمه همه رو در بر میگیره یکی اومد یکی یکیه ولی مطلقه همه رو در همه یکیها رو جانی احدون آیش معروفه و ان احدون من المشرکین استجارک و ان احدون اح به یک نفر اطلاق شده ولی چون مبهمه همه رو در برمی اگه یکی از مشرکین اومد از شما پناه خواست خب این یکی یعنی یه نفر اگه دو نفر اومدن پناه ندیم آها یه دونه میگم ولی یه دونهای که همه رو در بر میگیره این جانم همینجوره جمع نیست ولی اسم جنس محسوب میشه به نحوی مثل ناطق و عاقل و اینها خود برخی گفتن جان جمع جنه مثل مثلاً اجنه که جمع جنینه جان جمع جنه اینو گفتن گفتن اجنه هم غلطه میگن آقا اجنه اجنه جمع جنینه اذ کنتم اجنه فی بتون امهات جمع جن میشه جان گفتن بحث اسم فاعل که برسیم در موردش بحث میکنیم در مجموع میخوایم بگیم که جان مصدر نیست و اسم چی هم هست اسم جامده بله پس جان اسم جامد شد در حجاب بودن مقتول بودن جنون جنون مصدره و معنای مصدری میده فجن و جنون مصدر معنای مصدری ولی جن و جان مصدر نیست اسم جامده که از اون مصدر اون معنا رو اخذ میکنه بابت بله اشتقاق صغیر که داره گفتن که جان در برابر انس و انسو انسان و ن میاد ولی جن البته جن جمع جنت هم میتونیم بگیریم من الجنة و الناس یمن الجنة و الناس اجمعین اینجا جنت به نظر شاید بهتر باشه برای جمع بودن جمع جن و جنت بگیریم بهتره من الجنة و الناس مثل ناصر که اسم جمع اسم جمعه اسم جمعه برای انسان جن هم اسم جمعه برای جنه مکسر باشه یا جمع سالم دم سالم که نیست جمع مکسر هم نمیشه گرفت چون وزنش نمیخوره به جمع مکسر خیلی وضع مشخصی نداره ولی اینجا چون اسم مثل ناس ناس رو بله البته باز مثلاً متفاوته چون حروف یه خورده به هم ریخته ولی اینجا شاید جنتو هم بشه هم جمع مکسر گرفت هم اسم جمع ولی خب اسم جمع جن در برابر انس فقط به کار میره جان در برابر انس و انسان و ناس و خلق الجانه من مار جن منار کلمه معارج این مورد چیه خوب مار مرجع اینجا مارج را گفتند معن آزاد بودن در جریان طبیعی از قید از قیود آزاد بودن در واقع رها بودن مصدرش به این معنا میشه رها بودن در جریان طبیعی در جریان طبیعی حالا کلمه خود مرجع که بعداً میاد و مرجان اینها همه از همین ریشه است ملجع و مرجان مثلاً آب که در زمین جاری میشه جاری کردن آب میشه مر مرج البحرین یطقیان که حالا میرسیم فرستادن گوسفندا برای چرا میشه مرجع و انگشترو که توی دست میکنند جریان مرجع با همدیگه اشراق اکبر داره مثلا میگن هرج و مرج هرج و مرج فهم فی امر مریج این رها بودن آزاد بودن بی قید بودن هرج و مرج که میگن همینه مرج جان گوسفندی که میفرستن چرا آزاده واسه خودش وله همین ول بودن شاید معنای خوبیه ولی خب کلمش کلمه خیلی مودبانه نیست مرگ هرج و مرج مریج وقتی همه آزاد باشن هرج و مرج میشه دیگه مقید نیستم فضای وسعت داری که محدود نیست میشه مرج مریجین فضای بله شتری که رهاست از اول رها بوده این مثلاً اینا همه از این ریشه زمینی که بدون برنامه گیاه ازش یعنی با برنامه و تدبیر نیست گی که ازش در میاد اینا همه هست مار اونی که درش این آزادی و رها بودن و اینها هست این آتش رها و ول میشه مارج مارجن منار یه آتشی که رهاست یه وقت یه آتشی که مقید به همین جاست مقید به همین چیه محدود است مقید همین هیزم مقید به همین آجره مقید مثلاً به همین محدوده که تنور و اینها که ما درست کردیم ولی یه آتشی که این آتش سبکه اگه حرکت بکنه خاموش نمیشه چون آتش حرکت که میکنه خاموش میشه بندازی تو هوا یه مدت که بره یا دستت بگیری از پنجره بیرون حرکت بکنی تو ماشین خاموش میشه آت بیشتر میشه خوب بستگی داره چه آتیشی باشه مثلاً بنزین باشه چی باشه و اینها هرچی بله این آتشی که مقید به چیزی نیست یعنی از چیزی این آتیش گرفته نشده خودش آتیشه بله خودش آتیشیه که با حرکت خاموش نمیشه این میشه معارج آتشی که آزاده بله مقیده به چیزی نیست خلق الجاننه من مارجن من از مارجی از آتش یعنی یک جنس صافی و خالص و نابی یعنی جن هم باز خودش جنس خالصه انسان از گل خاص اون بهترین نوع گل و اینها چون داره آلا رو مصرف میکنه دیگه در بین همه آتشها هم اون معارج از نار اون علی که گفتیم آلا ربکما تکذبان همه رو داره در اوج هرچی که در این آیات مطرحه در اوجشه علی ربکم این خلقت جنم از آتش معمولی نیست از یه آتش زبده خالص تر تمیزی که اضافی نداره قاطی نداره چیزی بهش اضافه نشده خالص خالص معارج ناب ناب شاید تعبیر خوبی باشد اینم از این کلمه نار پس ماره چی شد جامد یا مشتق اسم فاعل هست ولی شاید معنای اسم فاعل بودن را از دست مشتق میشه اگه از اون معنای اسم فاعلی نقل پیدا کرده باشه مثل طاهر اینجا بله اینجا دیگه اینجا فعلاً ما مشتق میگیریم به خاطر اسم فاعل بودنش بعداً بحث تک تک اینا رو بحث میکنیم فیلمی که اینجا نقل پیدا کرده یا نه خوب کلمه نارم که مشخصه آتش خوب نار چی میشه پس خوب جان به خاطر اینکه اینجا معنای اسم فاعلی نمیده من که خب اسم فاعلی بگیریم فایل بگیم که مشتق میشه ولی چون جنسشو داره مطرح میکنه بله بله اینجاشون جنس رو داره مطرح میکنه دیگه ما جامد بگیریم بهتره آتش آتش مشخصه دیگه جمله یا مشتقه خلق الجنم مارجن من نار بفرمایید بله تسخیرش رو به چه نحو گفتهاند یا دار میشه دبیره بله هویزه اینها همه حوض میشه هوزه خلق الجنم مارج منا فبعی آلا ربکما تکذبان رب المشرق رب المغبین کلمه ربو که گفتیم میریم سراغ المشرقین و المغرب المشرقین وزن مفعله مفعل وزنی که حالا مشترک در اسم زمان اسم مکان اسم آلت مثل مغود پس اینو فعلاً میذاریم برای اینکه برسیم به بحثهای اسم زمان و مکان و اینها مشرقین هم که خب تسمیه مغربین هم تصنیف فبای آلا ربکما تکذبان بعد مرج البحرین یلطقیان خوب مرجع رو که گفتیم این آزاد بودن رها بودن و البحرین البحرین که خدا اهلشو انشالله از شر ظالما آزاد بکنه این اهل بحرین ت تثنیه بحره بهرم که معنای دریاست که خوب دریا چی میشه جمله مشت جامده میریم سراغ کلمه یلطقیان یلطقیان چیه اسم فلفله بله بابت تثنیه بودنش بین هما بینه وما خوب پس چی میشه بینه اسم چرا چون مضاف واقع شده اینجا هما هم اسم و ضمیر حالا هم بین هما جفتش چیه جامده گوش کن مشتق نیست بینهما برزخ لا یبقیان برزخ این برزخ چیه برز اسم رباعی برزخن چون تنوینره فعل که برزخن گفتن حائل بین دو تا چیز اینو بهش میگن برزخ هر چیزی که حائل بشه واسطه بین دو تا چیز بشه عالم برزخم میگن عالم برزخ چون حائل بین دنیا و قیامت و جنت و نار قیامتی و اینها هر سه تار میشه سه تار اینجا اون حائلی که نمیزاره اینها با هم قاطی بشن این میشه برزخ از برزه بوده گفتن این اصل بوده خار و آخرش اضافه کرد برای مبالغه در این معنا و تاکید در این معنا بارز بشه آشکار بشه بعد این خارو گفتن اضافه برزخان خب وقتی حائل باشه دیگه حدس اسم ذات یا اسم معناست اینجا حائل اسم معنا که نیست دیگه اسم اسم منو گفتیم یا به حدسه یا به صفت هیچ کدومش نیست وجودی داره وجود خارجی داره خودش به خودش قائمه ولی حدس و صفت خودش به خودش قائم نیست باید چیز دیگری باشه اینا عرضه باید بر اونها عارض بشه حالا حالا این حائل که عرض نیست یه چیزی بین دو تا چیز دیگه باشه درست شد درسته ذات الا اضافه است باید دو تا چیز دیگه باشه که این بینشون باشه ولی اون دوتا چیز دیگه در معنای این لحاظ نشده که ما مثلاً زدن رو نمیتونیم فرض بکنیم مگر اینکه رو چیزی باشه رو کسی باشه ولی فاصله بودنو میتونیم فرض بکنیم بله حالا اینجا از باب ذات الا اضافه بودن عرضه ولی اونو کار نداریم عرضی که خودش وابسته باشه در معناش یعنی تا اون نباشه این خودشو اصلاً معنایی نداره زدن فقط یه مفهوم ذهنیه در خارج وجودی نداره ولی حائل در خارج وجود داره آها ولی حاایل بین چی و چی اون فرق میکنه خب پس برزخ میشه اسم جامد یا مشت جامد میشه بینهما برزخن لا یبقیان لا یبقیان اسم یا فعل فعل چرا چون تثنیه داره بله یخرج منهما یخرجع فعل منهما من حرفه هما هم که اسمه و ضمیرم هست اللولو والمرجان خب بریم سراغ این دو تا کلمه مرجان رو که اشاره بهش کردیم از همون مرجس وزن فعالان حالا باز دوباره اشاره دیگهای میکنه اللولو اسم یا فعل الف و لام چه نوع اسمی حروف اصلی چند تاست چهار تا حرف اصلی داره میشه چی رباعی گفتیم چه نوع رباعیه رباعی مضاعف آفرین احسنت پس باید چیو برسونه رباعی مضاعف مبالغه و شدت را میرسونه اصل لعله لولو حالا لععلی بگیریم یا لولو همین خود با حمزهای که روی واوه حالا یا حمزه رو الف یا حمزه رو وا فرقی نمیکنه مثلا میگیریم فعلش رو اونجا جفتش میشه گفتند درخشندگی همراه با لرزش درخشندگی با لرزش یه چیزی بدرخشه و بلرزه موج آبو دیدید میدرخشه و این میلرزه این میشه تلعلو لولو لعل به هر چیزی که اینو داشته باشه دیگه خورشید و ماه و آتش و دریا و برق و مروارید و به همه اینا گفته میشه خورشید لرزش نورش دیگه پرتوش پرتو آتشم میشه بله ولی خود کلمه مال مصدرش بود مال مصدر خود کلمه اون شی است که این ویژگی رو داشته باشه جسم شفاف بدرخش مثل مروارید و صدف و اینها مروارید و اون جسمی که شفاف و میدرخشه میشه لولو اینجا پس لولو جامد یا مشتق روشن المرجان وزن فعلان گفتن که در عربی بهش لولو میگن در فارسی بهش مروارید میگن بلمرجان که مرجان هم معنای مرواریده عرض کنم که تو داخل حیوان دریایی در اثر ترشحاتی که این حیوان در داخل خودش داره تولید میشه که بهش صدف میگن و بر هر حیوانی که صدف خارجی داره هم اطلاق میشه مرجان صدف خارجی داره بهش میگن مرجان و این ترشح یافت میشه وقتی که در داخلش جسم صغیری وارد بشه که اینجا به عنوان دفاع از خودش این رو ترشح حالا همون معنای رها بودن رو میتونه بده مرجان حالا اینجا ولی به اون شی اطلاق میشه معنای چیزی به اون شیئی که در بیرونه با اون شی کار داریم میشه جام یخرج و له الجوار المنشئات فی البحر کل الاعلام و لهو لهو لام که حرف که ضمیر الجبار الج جمع جمع مکس جمع جاری است جاریه به معنای کشتی پس الجوار میشه اسم جامد یا مشتق جامد المنشئات المشئاتم جمع مونث سالم المنشئت المنشعت جمع شده المنشئات فولبر المنشعه اسم مفعوله جمع اسم مفعوله ف البحر البحرم که گفتیم کلعلام اعلامم جمع مکسر علم یه بحثی داریم حالا توی اون تفسیر حاج آقا مصطفی بود که من امروز دیگه فرصت نشد بخونم بحثی که مصدر جمع مکسر جمع بسته میشه یا نمیشه اختلافی بسته میشه یا نمیشه و خب وزنش برای مصرف وزن خوبی مصدر جمع بسته نمیشه اینجا اعلام نمیشه جمع مصدر گرفت ولی خب ظاهرش اینه که مشکل نداریم برای اینکه استعمالات مثلاً میگن استعمالا توی زبان عربی ذروب جمع ضرب مثلاً مستر هم جم بسته از معنای مصدر بودن خارج میشه بعد جمع بسته میشه چون چیزی که مصدری که جمع بسته نمیشه چیزی که نیست بله حالا ولی زدن ما ده تا زدن رو فرض میکنیم چه اشکال داره ده تا زدن میشه زدنها چه اشکال داره پنج تا زدم جمع علم حالا علم چیه علم اسم برای آنچه که وسیله او دانسته میشه یعلم به بهش میگن علم هر چیزی که باهاش علم حاصل میشه لذا پرچم میگن علم به مثلاً چه میدونم علامتهای عزاداریها به اون میگن علم به خیلی چیزای دیگه هم علم میگن خب این باهاش علم حاصل میشه لذا میشه چی جامد چون شیئی است که باهاش علم حاصل میشه جامد اعلام جمع علم بود فیالبحرک اعلام و برای او کشتیهایی که نشئت گرفته در دریا مثل موجودات بلند مثل علامتها فبعیا لا ربکما تکذبان کل من علیها فان خب کلو کلمه کل همه همگان این هم میشه جامد یا مشت جام کل من من هم که اسم موصوله اینم دوباره چیه جامده علیها ال حرف ها هم که ضمیر که اینم باز دوباره اسم جامده فان فانن اسم فاعله از فنای فانیون بوده که شده فانن هلال غازن در موردش صحبت میشه باز اسم فاعله و از کنارش رد میشیم کل من علیها فانن و یبقا وجه ربک ذوالجلال والاکرام یبقا فعل وجه خب این کلمه و کلمه مهمیه بر وزن چی فعل اینجا وجه مصدر میتونه باشه یعنی مصدر هم میاد که چون جز قواعدشم اینه که شما بتونی این در مصدر مثال چون معتل سه نوع بود دیگه مثال اجف و ناقص مثال اونی بود که بله فاول فعلش حرف لله باشه تو شما میتونی حالا این قاعده رو بعداً انشالله میگ در مورد قواعد علل مصدر تو مصدر شما میتونی اون حرف ال رو بندازی آخرش یه تای ساکن بیارید حالا جهت هم میشه وجه هم میشه جهت لذا وجه مصدره مصدرش میاد ولی اینجا میخوایم ببینیم که مصدره یا معنای غیر مصدری میده اینجا وجه اون چیزیه که بهش توجه میشه یا هر چیزی اون بخشی از اون چیزی که بهش توجه میشه میشه وجه از هر چیزی آن چیزی که به آن توجه میشود میشود وجه تو انسان صورت انسان به کسی صحبت کنه به صورتش نگاه میکنیم بله بله وجه انسان از هر کسی به اون بخشی که بهش توجه میشه میشه وجهش وجه الله یعنی آن چیزی که وقتی کسی میخواد به خدا توجه بکنه به او متوجه وجه الله ما یتوجه الیه آنچه به آن توجه میشود خوب پس با این حساب معنای وجه میشه جامد آن بخشی که بهش توجه میشه دیگه معنای حدس صفت و اینها وجه ربک رب رو هم که گفتیم ذوالجلال والاکرام ذو جز اسماء سته است و جامد الجلال والاکرام الجلال از ریشه جلله الجلال این هم نه مضاعف سولاسی بله سلاسی مضاعف که جله هم گفته میشه و اینها و جلال مصدر مثل سلام مثل کلام سلام کلام بعد در مورد سلام همونجوری که هم سلام میگن هم سلامت هر دوش مسخره دانلود جلال هم هم جلال میگن هم جلالت جفتش مصدره معناش چیه معنای عظمت معنوی بزرگ بودن معنوی بزرگ بودن معنوی جایگاه بزرگ معنوی داشتن این میشه جلال و الاکرام هم که مصدر باب افعال از ریشه کرم کرمه و اکرم یکرما در مورد اکرام انشالله توضیح میدیم فب ای آلاء ربکما تکذبان یسئله من فی السماوات والارض کل یوم هو فی شن که حالا انشالله باشه برای جلسه بعد و الحمدلله رب العالم