ادبیات قرآن

جلسه یک : ادبیات قرآن و تاثیر آن بر فهم دین

00:45:06
337

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

مقدمه و معرفی موضوع: ادبیات قرآن

تعریف ادبیات قرآن و تفاوت آن با ادبیات عربی رایج

اهمیت یادگیری علم عربی برای فهم قرآن

توضیح درباره اعراب گذاری قرآن و لزوم رعایت آن

تاثیر قواعد نحوی و صرفی در فهم درست قرآن

رابطه ادبیات قرآن با معنویت و خشوع در عبادات

بررسی برخی از روایات مرتبط با ادبیات و قواعد عربی

ضرورت یادگیری ادبیات قرآن برای همه مسلمانان

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبین ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین بحثی که خدمت عزیزان انشالله خواهیم داشت بحث ادبیات قرآن ادبیات قرآن غیر از ادبیات رایج یعنی کتابهایی که خونده میشه اهل بیت در روایاتی سفارش کردن که به این نحو خونده به این نحو خونده بنده انشالله تو این ۴۵ دقیقه اول روایاتی که در این زمینه داریم که روایت مفصلی است و معمولاً هم گفته یه بحثی داریم نیمچه نیمچه درس خارجی یه خورده درس خارجی این روایات رو بررسی بکنیم روش کار دست میاد که ما میخوایم چیکار بکنیم ادبیات خوندنمون چیه ادبیات خوندنمون ادبیات حوزوی نیست ادبی قرآنی است و این ادبیات ادبیاتی است که برای همه مردم واجبه یعنی هر مسلمانی هر مومنی هر شیعهای باید بلد باشه قرآن بخونه بلد باشه اعراب گذاری کنه قرآن رو بخونه این باید بیاد یه همچین بحثی رو کار بکنه که اتفاقاً بحث ما به شدت هم سویوتیو مقنیه و ما میرسیم یه جاهایی که اصلا مقنی و سیوتی بالاتر از مقنعتی برو سراغ کافیه و شافیه و شرح کافی و شرح شافیه و شرح جام همه اینا یه همچین مباحثی گیر نمیاد که ما تو دو تا روایت تو یه آیه قرآن اولین بخش از روایات که میخوایم انشالله مطرح کنیم مال کتاب الفصول المهم فی اصول الائمه یه کتابی داره مرحوم شیخ الر عاملی اینو در تکمله وسایل نوشته سه جلده وسایل که ۲۰ جلد ایشون نوشتند تمام که شد بحثهای فقهی داشتند روایات فقهی رو ایشون دسته بندی کرده رضوان الله بعدش سه جلد تکمیله وسایل نوشتن به اسم الفصول المهم فی اصول الائمه فصول مهمی که تو روایات بوده رو دوباره وقتیشم از خود وسایل جا مونده بوده از قلم افتاده بوده جمع آوری کردن تو جلد یکش صفحه ۶۷۸ باب ۷۵ انه ینبی تعلم علوم العربیه و ترک الاکسار منها والافراط فیها باب اسمش چیه شایسته است تعلم علوم عربیه و ترک شده از اکسار در آن زیادهروی در ادبیات عرب و افراط در آن روایات نهی کردن اصل عربی رو تعلیم دادند و فرمودند یاد بگیرید و فرمودند افراط در ادبیات نکنید افراط اعراب گذاری و یاد گرفتن انواع و اقسام شقوق و در استعمالات عرب و اشعار عرب و اینا اینجا ۱۱ تا روایت بود بندال همه ۱۱ شاید آورده باشم باید نگاه کنم ۲ جلد یکشه صفحه ۶۷۸ فکر کنم اکثر روایات یا همشو آوردم حالا روایاتشو بررسی کنیم خیلی مطلب گیرمون میاد روایت اول از ابی نصب بزندچی جز اصحاب اجماع حدیث در شکی نیست روایت خیلی قویه از امام صادق علیه السلام حدیث با سلسله نقل میکنه به ابی عبدالله علیه السلام میرسه حضرت فرمودند تعلم العربیه عربیه را یاد بگیرید خود اینی که فرمودند با چه زبانی فرمودند با زبان عربی بنده با زبان فارسی به شما بگم فارسی یاد بگیرید یعنی چی توش نکته است دیگه تعلم العربیه یعنی چی یعنی همین استمالت رایج که بین خودتونه همینا رو بنیاد بگیرین برید عربی رو یاد بگیرید بعد با توضیحشون روشن میشه که چه عربی منظورشونه فانها کلام الله الذی اکلم بهی خلقه اکلم بهی خل عربی کلام خداست همون کلامی که خدا باهاش به وسیله این با مخلوقاتش صحبت کرده پس منظور حضرت از عربی یاد بگیری چیه ادبیات قرآن یاد بگیرید همین بحثی که ما میخوایم داشته باشیم نه ادبیات ادبیات رایج عربی رایج ببینید امراه اونجا چی چی آورده اینور کیک چی چی آورده اونجا سوئیتی چی گفته اونجا چه میدونم رضیالدین اسرآبادی چی گفته قرآن یاد بگیرید ادبیات قرآن یاد بگیرید برید یاد بگیرید قرآن اصولی که رعایت رعایت شده در انزالش در تنزیلش و اینها رو مراعات کرده بر اساس این اصول تشخیص داده میشه مبتدا و خبر و فاعل و مفعول و چه و چه و چه و چه اقسا نام همه اینها اونو برید یاد بگیرید یه روایت توضیحات داره اینم بگم گاهی به ما میگن آقا شما اگه عربیت خوب بود عربی سگ خوبه این کتاب لمعه رو باز میکنم از هر جاش باز کردن باید بخونی مغالطه فارسی خوبه من یه کتاب حساب دیفرانسیل فارسی دارم اینو باز میکنم تونستی بخونی معلومه که ما یه زبان فارسی داریم یه زبان علم داریم لمعه خودش زبان علم داره برای خودش ادبیاتی داره برای خودش اصول برای خودش ادبیاتی داره اصطلاحات رایج در خودش داره هر علمی هر علمی که شما بگین اصطلاحات رایج برای خودش داره نباید مغالطه کرد که شما اگه عربی بلدی پس چرا نمیتونی اینجا الان واسه من ترجمه کنی یا توضیح بدی که این عبارت یعنی چی دقت بفرمایید شما خدای ادبیات عرب هم که باشین کتاب قانون بوعلی رو برید بخون بعد دیگه تعطیل شد قانون بوعلی مغز آدم میپوکه شروع که میکنی انقدر ادبیاتش سنگینه اصلاً فهمیده نمیشه بعد تازه اینا هر کدومش کنایه از یه بحث پزشکیه که شما باید بری دربیاری که این هزار سال پیش اون موقع از این عبارت چی نه پزشکی الان حالا شما فارسی پزشکی الان بهت بگن کف میکنی هزار سال پیش پزشکی اون دوران اخلاط اربعه رو ایشون مطرح میکنه و از هر کدوم یه عبارتی به کار میبره او اصلاً یه واژههایی ادبیاتت خوبه باید اینو بفهمی عربی باید یاد بگیریم عربی یه بحثه ادبیات علم یه بحث دیگه است قراقاطیه بعد همونجور که ادبیات عربی بحث ادبیات علمم یه بحث دیگه است شعر هم خودش یه علمیه از اشعار سعدی و حافظ و فردوسی استفاده کنند فارسی بفهمه فارسی یه قاعده داره برای خودش بعد یه لطافتها و ظرافتهای اینا میشه

ظرافتهای شعری که اصلاً قاعده نیست برای فهمیدن فارسی ل ضرورت الش میاد یه شعری مطرح میکنه یه قاعده سنگین داره مطرح میکنه هنوز قاعده جا نیفتاده داره نقیض قاعده رو میگه که این نقیض قاعده تو یه شعر اومده بعد میخواد بگه که اون نقیض قاعده که تو شعر اومده اینو باهاش کار نداشته باش این به خاطر ضرورت شعریه چه بیکار گیر آورده آخرم فهمیده نمیشه قاعده چی بودا جا نیفتاده یه استثنا داشت که این استثنا قبول نیست هر روز ساعت ۴:۳۰ هر پنجشنبه ساعت ۴:۳۰ اینجا جلسه داریم غیر از یه جلسهای اون جلسه رم انشالله نخواهیم داشت لغوه دیگه گفتنش بعد این میشه ادبیات عرب برای ما وقتمونو میذاریم برای فهمیدن اینا خود قواعد گم میشه چقدر بحث شسته رفته شده زحمت کشیده شده برای اگه بشه انشالله بتونیم بعداً به عنوان یه کتاب درسی در بیاریم خدا توفیق بده خیلی برد کردیم انشالله حدیث دوم حدیث از ابن فحد حلی حدیث عجیبی است از صاحب امروز شهید امروز ابی جعفر الجواد علیه السلام از امام جواد علیه سوره حمد قرائت کنیم بسم الله الرحمن الرحیم الحم حضرت فرمودند مستبا رجلان فی حسب و دین الا کان افضلهما عند الله عزوج آدم اگه دو نفر از جهت حسب و دین در یک اندازه باشند فضیلت با کیه تقواشون تو یه اندازه است شخصیتشون تو یه اندازه است حسد معمولاً تو روایتی که گفته میشه منظور شخصیت شخصیتشون توی اندازه است دینداریشون تو یه اندازه است کدومشون فضیلت بیشتری داره مخصوصاً این جزو مرجحات امام جماعت هم محسوب میشه تا آخر کتاب الصلات لمعه اونجا مطرح شده اگه دو نفر باشن از هر جهت دو تا طلبه از جهت عدالت تقوا جفتشون تو یه درجه وضعیت شخصیت توی درجه فضیلت با کدومشون اونی که ادبیاتش قوی تره این برای امام جماعتی بهتره دو تا طلبه همپایه اونی که در ادبیات بهتر بلده نه سوئیتی بهتر بلده ادبیات بهتر بلده ادبیات بهتر بلده یعنی چی توضیح داره قال قلت قد علم تو فضله علیه مجالس فما فضله عند الله آقا میفرمایین که این فضیلتش بیشتره کسی که ادبیاتش قویتره فضیلتش بیشتره خب بین مردم که میدونیم فضیلتش بیشتری یعنی چی تو مجالس مجلس ادبیات بلده شعر میخونه چه میدونم قواعد نحوی بلده قواعد صرفی بلده بلده چه جور حرف بزنه جذاب صحبت میکنه این بین مردم فهمیدیم پیش خدا هم افضله یعنی چی کسی که ادبیاتش قویتره پیش خدا افضله یعنی چی یعنی خدا هم به این ادبیات ما کار داره واسه اینکه بیشتر کسی رو دوست داشته باشه حضرت فرمودند به قرائت القرآن کسی که ادبیاتش قویتره قرآن رو بهتر قرائت میکنه کما انزله قرآن اونجوری قرائت میکنه که نازل شده و دعا الله من حیث لا یالحن اعرابشو غلط نمیگه بعد این جمله رو داشته باشید فان دعا الملحون لا یسعد الی الله دعایی که تو عراق گزارش غلط داشته باشی به سمت خدا بالا نمیره دعای کمیل میخونه غلط حدیث کسا میخونه اصلاً قبول نمیشه پذیرفته نمیشه بحث ادبیات ادبیاتی باید باشه دعا بشینه صحیفه سجادیه رو دست بگیره قشنگ دوباره از اول تا آخر گذاری غلط داشته باشه بخو اینم حدیث دوم حدیث سوم از امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند که پیغمبر اکرم داخل مسجد شدند یه جماعتی قد عطا فو به رجلن دوره چه خبره فقیل علامه گفتن آقا بیا واقعاً مردم احمقی بودند پیغمبر اکرم رها کردند این پیغمبر به محض اینکه پولی شد دیگه کسی نیومد یه عجیبی بین پول و مغ به محض اینکه چیزی پولی میشه مغز آدم از فعالیت میفته گفتن آقا هر کی سوال داره بیاد پول بده از پیغمبر بپرسه دیگه هیچکی به طرز عجیبی اصلاً سوال ازش تولید نمیشد غیر امیرالمؤمنین ده روز ده تا سوال کرد و دوباره رایگان شد مردم دوباره سوالاتشون تولید پیغمبر کار نداشتم بعد دور یه آقای گرفتن گفتم علامه است یا رسول الله بیا ببین چه خب فقالو اعلم الناس به انصاب العرب عرب و وقایعها و ایام الجاهلیه والاشعار والعربیه میگه کسی آقا انصار عربو میشناسه وقایع عرب تاریخ عرب بلده ایام جاهلیت رو بلده اشعار عرب رو بلده عربی هم بل تو کلام عرب و جز ادبیات عرب رایج اون دوران بوده اینا رو بلده این علامه است آقا فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم اللهم صل داشته باشید ذاک علم لا یضر من جهله این علمیه که اگه کسی بلدش بلد نباشه بهش ضرری نمیرس ولا ینفع من علمه کسی هم یاد بگیره به دردش نمیخوره لا یضر من جهله ولا ینفع من علم یاد نگیری چیزی از دست ندادی یعنی میری تا درس خارج میبینی یک ذره مقنی به دردت نمیخوره برای فهمیدن اصول فقه اصول که کلاً هیچی یعنی کسی نمیتونه بگه آقا به یه جایی از بحث اصول رسیدیم نیاز داشتم به به مقنی مراجعه کنم بفهمم که این چی بود به درد نمیخوره خود مغنی اونجا کارایی نداره بحث دیگهای میطلبه به هر صورت حضرت فرمودند که اینا الم انم العلم ثلا علم سه تا چیزه آیت المحکمة او فریضه عادله او سنت قائمه که اینو مف عسل دیگه شوراه بحث کردن خود ملاصدرا هم مفصل در مورد این روایت بحث کرده تو شرح اصول کافی تو اصل روایت مال اصول کافی است و ما خلاهن فهو فضل هرچی غیر از این سه تا باشه غیر آیه محک فریضه عادله و سنت قائمه اخلاق و عقاید و احکام این سه هرچی غیر این سه تا باشه فضیلت بلد بودی خب یه چیزی داری بلد نیستی خوب چیزی از دست حدیث بعدی حالا به اینجا که میرسه عرض کنم که عاملی یه پاورقی برای این روایت تو وسایل داره جلد ۱۷ صفحه ۳۲۹ کجا میفرماید که هازا محمول علی الافراط فی تعلم العربیه این روایت که پیغمبر فرمودند کسی بلد نباشه چیزی از دست نداده کسی هم بلد باشه چیزی گیرش نیومده افراط در عربیه در ادبیات عرب افراط کسی بکنه این به درد

نمیخوره و زیاد علا قدر الحجه بیشتر از اون مقداری که لازم داره کسی بره دنبال از دست علامه وقولهم اعلم الناس بالعربیه فلانا فی الامر به تعلمها منافاتی با تعلمش نداره گفتن کسی مجتهد در ادبیات باشه کی خواسته کی گفته لازم نداری این از این حدیث بعد این دیگه خیلی عجیبه این خیلی عجیبه مفصلاً میخوام در موردش بحث بکنیم پیغمبر اکرم فرمودند من همک فی طلب النحو صلب ال خشوع کسی انحما که در طلب نحو داشته باشه خشوع ازش گرفته میشه انهماک یعنی چی لغتنامههای مختلف ما درآوردیم تاج الاروس زبیدی رو آوردیم مصباح المنیر فیومی رو آوردیم عرض کنم خدمتتون که لسان العرب ابن منظور رو آوردیم پاورقی از مرحوم فیض آوردیم پاورقی از علامه مجلسی آوردیم پاورقی از شیخخور عاملی آوردیم یه بحث مفصل اینجا بدن مراجعه بفرمایید ان یعنی زیادی پرداختن کسی به علم نحو زیادی بپردازه خشوع ازش گرفته میشه زیادی درگیر مباحث نحوی باشه خوشو ازش گرفته میشه اشک ازش گرفته میشه حال معنوی ازش گرفته میشه معنویشو از دست میده هیچ شور و حال معنوی نداره نه نماز شبی نه نماز اول وقتی نه نماز نه اینکه حالا همین جورنا معمولش اینه اونی که ما دیدیم و تجربه داشتیم به خاطر اینکه زیادی درگیر یه سری چیزایی به دردش نمیخورده تو این بحثهای ادبیات عرب خلاصه حالات کمتر میشه هیئت رفتنا و خیلی ما دیدیم حتی اصل طلبگی فراوون من به دوستان همیشه گفتم طلب پایه ۳ میرسه ما معمولاً ۷۰ درصد ریزش داریم اونایی که دنبالش میگشتیم اینجا نیست ما دنبال قاضی شدن و بهجت شدن و اینا بودیم اینا نیست اینجا اینایی که ما داریم میخونیم چیزی گیرمون نمیاد و قاعدهم اینه علمی معنویت داره نورانیت داره که اشک بیاره روایت از پیغمبر اکرم و ابوذر فرمودند یه وقتی به یکی از اساتید میرباقری حفظشون با هم میرفتیم روایت برای ایشون خوندن خوندم ایشون متاثر شدند فرمودند که چی بگم که تف سربالا هرچی بگم عرض میکنم روایت اینه که پیامبر اکرم فرمودند ابوذر اگه علمت بیشتر شد و اشکت بیشتر نشد از خدا دور شدی و اونم علم نیست فقط حجابه اساتید ما اینجور بودن که علم داشتن اشکم داشتن استادشون سید منیر شیرازی مرحوم آقای صفای حائری این هر دو بزرگوار اینجور بودند یکی دیگه از اساتیدم یه میفرمودند از مرحوم پدرشون و مرحوم آقای پهلوانی فرمودند که این دو بزرگوارم اشک عجیبی داشتند یه حال خود این بزرگوارم ایشونم اینجوره خلاصه قاعده اینه و ما زیادم دیدیم که کسی تو ادبیات و فلان و اینا دیگه تو روضهها اشکی نداره و حالی نداره و یه مدلهایی میشن حالا دیگه توضیحش گرفته میشه مرحوم فیض در نوادر الاخبار این روایتی که نقل میکنه پاورقی میزنه میفرماید لعل المراد الانهما فی حالت موقع قرائت خیلی ذهن درگیر مسائل نحوی نباشه و دعا وقتی داری قرائت میکنی قرآن میخونی وقتی داری دعا میخونی بعضی دیگه تو نمازم دارن تجزیه ترکیب میکنن سوره حمدو که شروع میکنه خیلی زیادهها و یحتمل ارادة علم الن جمله عجیبه از کی از کسی که خودش عوامل نهر داره ملا محسن فیضه عوامل تدریس میشده و تدریس میشه الان بعضاً تو برخی مدارس جام المقدمات یکی از بخشهایی که خونده میشه عوامل ایشونه دیگه مال ملا محسن فیض خونه سرمایههای شیعه هم هست یکی این یکی صمدیه شیخ بهایی افکار شیعه توشه و متاسفانه ما خیلی فاصله گرفتیم از افکار تفسیری شیعه بس که به ما قالب کردن افکار تفسیری سنی و افکار کلامی آنها را در قالب ادبیاتشون سال اول چی میخونه طلبه هدایه میخونه هدایه مال کیه مال دختر ابن هشامه و نظرات اهل سنت تو صمدی که خب مال شیخ بهاییه عوامل امثله و تصریف که نام مال اهل سنت عرض کنم که البته حالا برخ بعد سال بعدش چی میخونه شرح الفیه که شرح الفیه دو تا شرح رایج داره یکی سیوطیه یکی ابن ع نظر بنده بهتره جفتشون اهل سنت حالا سوئیتی که خیلی سونی زمخت اینم که میگن آخر عمر و اینها اثبات نشده بعیدم به نظر میرسه حالا ابن عقیل باید بررسی کنیم نمیدونم ولی نمیدونم توهین حداقل فکر نمیکنم تو کتابش داشته باشه ولی سوئیتی توهین داره به حضرت زهرا توی هم کتاب صوتی عرض کنم که الان یادم نیست باید نگاه کنم تو خود سوئیتی خودم به نظرم علامت گذاشتم بعدشم که مرغ نمیخونیم مقنی هم مال ابن هشام اشعار افتضا که توش فراوان مرتبش کردن لبیب خب اینم باز دوباره اصل مطالب حالا درسته این لوجینهای که کار کردن من بنده خیلیاشونو میشناسم حاج آقای ناینی حاج آقای حسینی و اینها از نزدیک در ارتباط بودم رفت و آمدی بوده انسانهای وارسته و خیلی خوب و اینها ولی اصل کتاب افکار ابن هشامه و برخی آیات را دقیقا با نظرات کلامی اهل سنت بررسی میکنیم که حالا فرصتش نیست بخوایم بپردازیم تو بلاغت چی میخونن الان جواهر میخونم قدیم مطول و مختصر میخوندن جفتش مال تفتازانی که تفتازانی هم سنی جواهرم مال سنی همینم دوباره یادمه که توش یه جاهایی خلاصه در فضیلت خلفا و اینها خلاصه چیزهای خفنی به قول امروز توشت در صورت قالب اینه دیگه سر سفره اهل سنت نشستیم تبیان شیخ طوسی رو ببینید مجمع البیان طبرسی رو ببینید خود المیزان مرحوم علامه رو ببینید انسان واقعا بعضی فریاد میاد از شدت اینکه چقدر یه بحث ادبی زیبا و پر معنا و چقدر اثر داره تو آیه قرآن نوع نگاهی که داشتن نوع برداشت ادبی که داشتند در صورت مرحوم مجلسی پاورقی داره برای اون حدیث انحماک ایشون میفرماید که ایشونم دوست داره در کلاس شرکت بکنه ولی خوب شرایط براش مهیا نیست نواحی دو چشم از همه مرحوم مجلسی میفرماید که منظور همون

علم نحوه از ظاهر ان المراد علم ال منظور همون علم نحو ظاهراً دوران پیغمبر علم نحو مال دوران امیرالمومنین اونم عرض میکنم روایتشو مال ابو اسود دوئلیه که حضرت تعلیم دادن به او و او رفت دنبال کار خب دوران پیغمبر که علم نحوی نبوده پیغمبر فرمودند که انحما که در طلب خشوع از آدم میگیره علم والاسم اینکه بعداً یه همچین علمی میاد و یه همچین اسمی میاد منافتی با اینکه پیغمبر فرمودند نداره علمی که بعداً میخواد بیاد پیغمبر فرمودند نکته و محتمله که مراد توجه به قواعد نحویه باشه در حال دعا و در لغت طریق و جهت و قصد و چیزی از آنها که مناسب با مقام نیست مگر به تکلف تام خلاصه منظورش اینه که در حال قرائ و دعا و اینها انسان درگیر این قواعد باشه این خشوع ازش گرفته مرحوم شیخ عاملی تو همین الفصول المهم پاورقی زدن فرمودند که جماعتی از علمای خاصه و عامه در کتب کلام و کتب امامت و کتب فضائل امیرالمومنین و غیر آن نقل کردند که امیرالمومنین واضح علم نحوه پیغمبر دارن میگن که این کسی دنبالش راه بیفته و انهماک داشته باشه ازش گرفته میشه علمی که امیرالمومنین واضحشه و حضرت به ابوعصر دو تعلیم کردن و کان و ان علم العربیه شامل لهما علم نحوی که اینجا گفته شده اعم از صرف و نحوه کلاً منظور علوم عربی است والعلم المعانی والبیان واللغه همه رو شامل میشه معانی و بیان و لغت هم شامل میشه درگیر اینها شدن خشوع از آدم میگیره حالا ماجرای تعلیم علم نحو تو حدیث بعدی که نقل کردن روا ابوالسود قال دخلت علی امیرالمومنین علیه السلام شخصیت بینظیری از شیعیان خالص و ناب امیرالمومنین بوده افتخارات شیعه است خب ببینید شما یه کسی مثل سیب وی پیدا میشه ۲۵ سالگی از دنیا میره ولی امام نحویونه به به افتخار شیعه الکتاب نوشته به افتخار شیعه است علمی که ما خودمون واضحشیم ما حرف داریم دیگران از ما گرفتن از اونا بگیریم خدمت امیرالمومنین علیه السلام دیدم تو دست حضرت کاغذی نامه این چیه فقال انی تعملتو کلام ال اینی که فرمودید قد فسده به مخالفت هذه الحمرا یعنی الاعا من تو لغت مردم بررسی کردم نکته عالم باید اینجوری باشه مردمی باشه شناسایی بکنه نیازهای زمان رو بین مردم باشه ببین الان چیا در خطره چی داره ضربه میبینه چی داره کمرنگ میشه من تو لغت مردم بررسی کردم دیدم در اثر معاشرت زیاد با اعجم عربی داره قواعدشو از دست میده علیه تصمیم گرفتم یه چیزی بنویسم که مردم بهش اعتماد بکنن و مراجعه بکنن من که قواعد از دست نره ثم القر رقعه و فیها مکتوب این نامه رو باز کردن کاغذهایی که اینجوری جمع میشده باز کردن الکلام کله ثلاث اشیا کلام کلش سه تا چیزه اسم و فعل و حرف اسم و فلو حرف فالاسم ما انبه المسمی تمام نحوی اون هیچکس نتونسته تا حالا یه همچین تعریفی برای اسم بکنه انقدر قشنگ و اینقدر دقیق مرحوم آقای ذهنی تهرانی کتابی دارند مفصل مقایسه کردن که تفاوت این تعریف و تعریف بقیه نقاط نحویون ایرادهایی که برام تعریفها وارد بر این تعریف وارد نیست اشرف یعنی به خاطر تعصب نیست به خاطر بحث علمیه تعریفی که امیرالمومنینکری دقیقترین تعریف اصلاً تو کتب نیست امیرالمومنین ما انبه عن المسمی اسم اون چیزی است که خبر از مسما والفعل ما انبع فعل چیزیه که به وسیله اون خبر داده شه والحرف ما جا لمع حرف اون چیزی که برای معنایی آمده خلاف اینه که تو نهد میخو که حرف معنا نداره و قال لی ان هو هذا به این سمت برو یعنی جهت رو علم وعظف الیها ما وقع ال ال اضافه کن قواعدی که پیدا میکنی به این اینی که گفتم اصلش اینه تمام ادبیات از همین جا شروع خواهیم کرد انشالله از همینجا که امیرالمومنین شروع کرده ولم یا ابالاسود ان الاسما ثلاث بدون که اسما سه تا چیزه ظاهر و مضمر و اسم لا ظاهر ولا مضم اسم یا ضمیره یا اسم ظاهره یا اسمی که نه ضمیره نه اسم ظاهر و اراد بزلک الاسم المبهم منظور حضرت از اینکه فرمودند اسم مبهم بود یعنی کیته و لیتا اینها رو کذا و مزا اینها را نه اسم ظاهر میگیرن از م اونا دیگه ضمیر محسوب میشه قال ابوالسود حالا اینجاشو داشته باشین چقدر جالب من رفتم بررسی کردم انا و اخواتش رو نوشتم ادات نصب ان لعله النه و اینها رو کانه و اینها رو جمع فقط لاکن نرو ننوشتم خدمت امیرالمومنین عرضه کردم قال و عین لاکن نصب نمیدونم من حضرت نصبه فقال ما احسن هذا النحو الذی نهوته این نحوی که امیرالمومنین ازش تعریف کردن چقدر قشنگه این نحوی که تو جمع آوری کردی فلذالک سمی النحو نو حسین که امیرالمومنین فرمودند نه این علم شد الاسود من من صحب امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام از اصحاب امیرالمومنین بوده و از مشهورین بوده در همنشینی محبت محبت امیرالمومنین محبت اهل بیتش و چهار بیت در متن امیرالمومنین گفته و معروف شده که این اقرار به اینه که او امیرالمومنین و امام میدونسته و کان ینزل البصره فی بنی قشیر و کانوا یرجمونهلم محبته علی اومد در بصره در بنی قشیر تیربار سنگبارونش کردن به خاطر محبتش برای امیرالمومنین رضوان الله که چرا علی و اهل بیتش رو دوست داری رجمهم له قالو ان الله یرجمک بعدا بهش گفتن که دیدی خدا چه جور سنگ بارونت کرد گفت لو رجمنی الله اصاب درباره سبب اینکه وضع علم ادبیات مردم ضعیف شده برخی این ماجرا را گفتم گفتند که امیرالمومنین شنیدن که اعرابی میگه این آیه رو اینجوری خوند لا یأکل الا الخاطعین در حالی که باید مرفوع میخوند الا الخاطئون میخوند گفت لا یأکلو الی الخاطعین حضرت این باعث شد که علم نحو رو وضع کردند بله دقیقه حالا تو بحث تعدد قرائات و اینها فهمیده میشه که چقدر کارایی داره در صورت حدیث بعدی دخترش بهش گفت ما احسن السم

کتاب اعراب گذاری نکردن من حدس زدم که اینجوری باید باشه درستش اینجوری در میاد دختر ابو اسود دولی گفت ما احسن السماء ما احسن السما و ما احسن السما تفاوتش چیه ما احسن السم یعنی زیباترین استفاده میشه زیباترین چیز آسمان چیست ما احسن السما یعنی چقدر زیباست آسمان دختر بهش گفتش که ما احسن السما ستارههای آسمون قشنگترین چیز آسمونه قشنگه فقولی ما احسن السم دختره یه چیزی گفت خلاصه باب تعجب اولین بخشی که از علم نحو را انداختن باب تعجب بود ما افعل به افعل به مافعله و افعل به گلها رو آوردن گفتن عبدالرحمان بن هرمز ارج نصر بن عاصم اینها یه عده گفتن که وا علم نحو ولی هیچ کدومشون درست نیست چون اینها خودشون شاگرد وسایل دوئلی محمود اسدم از امیرالمومنین اخذ کرده و هر آنچه که او گرفت و قواعده برمیگرده به امیرالمومنین یعنی عرضه میکرده حضرت تایید میکرد علم نحو از کجا آوردی فقال لقف حدوده من علی بن ابیطالب اینو اخذ کردم سرشاخههای بحث و ریشههای بحث و اطراف بحث از امیرالمومنین گرفتم کار تحقیقی داده بودن امیرالمومنین اون موقع پایان نامه داشتن پایان نامه یکی از اصحابش میشه علم نح پایان نامه داده مشاور بودین آدم تعجب میکنه واقعاً روش کاری و روش علمی اهل بیت تمام دانشگاههای عالم لنگ بندازن تو جزیره الع فضای مسموم افکار پایین اون جاهلیت غالب یه همچین کسایی به اون وضعیت اونم یاری نداشتند کسی نیومد اگه میومد چیکار میکردن دنبال اهل بیت راه میافتادن میگرفتن خلاصه سال ۶۹ هجری سال واقعی کربلا ابوسود از دنیا میره استادشم در قرائت و نحو امیرالمومنین علیه السلام و گفتن که در جنگ صفین هم با امیرالمومنین علیه السلام بوده و کان من اکمل الرجال رای از جهت فکری کاملترین افراد سپاه بوده و گفتن که امیرالمومنین براش علم نحوه وصل که به این نحله الکلام ثلاست از ربع حضرت سه تا شاخه کردن دادن به خلاصه نه مجموع این مباحث سیوطی نقلی داره در کتاب نظائر و اشباح در نح اونجا او به نحو دیگری ماجرا را نقل میکنه از دولی میگه وارد شدم برای امیرالمومنینم حضرت تو فکرند گفتم من تو شهر شما دیدم که غلط عرابی زیاده کتاب فی اصول العربیه خواستم در اصول یکی از علوم قدیم اصول نحو بوده که این اصلاً به تدریج از حوزه محو میشه اصول نهر علم مهمیست چه بسا از علم نحو مهمتر باشه چون حضرت اصول نحو تدریس کردند گفتم آقا اگه این کارو بکنی احییتنا اون کتابو بنویسید که اصلاً ما رو زنده کردین بعد سه روز اومدم خدمت حضرت دیدم حضرت اینو نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم الکلام کله اسم و فعل و حرف ما انب عن المسمی والفعل ما انبه عن حرکت المسمی چقدر دقیق تعریف فلسفی گردن امیرالمومنین اسم اون چیزی که خبر از مسما بده فعل اون چیزی که خبر از حرکت مسما بده بحث حرکت را مطرح کردن معنا لیس به اسم ولا فعل هر خونی که معنایی داره ولی معناش نه اسم نه فعل من که معنا نداره لا معنا لهو معنایی داره نه اسم نه فعل اضافه کن و بدان یابالاسود اشیا سه تا چیزه ظاهراً و مزمن و شیء لاظاهر ولا مضمر یه ظاهر یا مزمل یا نه ظاهر نه مزمر و انما تتفاضل العلما فی معرفت ما لیث به ظاهر ولا مضمر درجه علمی علم بفهمه که این اونی که نه ظاهر نماز مرد چیه همین که ما گفتیم اسم مبهم این نیست کار داره تسلط بر علم نحو میخواد که کسی بفهمه کجاست که نه اسم ظاهره نه مضمره از وسط میگه رفتم جمع کردم حروف نصب آوردم انا و انا و لیته و لعله و کانه رو آوردم لاکن رو نیاوردم حضرت نصبه بهش اضافه کن مرحوم به حد تواتر رسیده دیگه علم نحو از امیرالمومنین رسیده و توسط دوئ اینم بخونم و بحث اولمون تموم دیگه بریم تو بحث ادبیات در مستدرک الوسائل بابی هست باب ۲۳ باب و وجوب تعلم اعراب الق اعراب قرآن یادگیریش واجبه واجبه و نگفتم بر طلبی یا غیر طلبه برای عموم مردم واجب یاد و جواز القرائت با لحن عدم الامکان اگه کسی امکان اینکه اعراب یاد نداره غلط بخونه اعرابی رو اون اشکالی نداره قاعده بر این است که همه غلط بخونن مگر اینکه حالا این آقا دیگه بیکار بوده رفته دنبالش یاد گرفته مداحی میخونه دعا رو شروع میکنه از اول تا آخر طل ممبری بود ما یه سال رفتیم دعای عرفه میخوندیم وای من دادم در اومد چقدر غلط قروت خون غلط گفت تو حالیم داشت و مردم حال میکردن و اشک گذاری تو خود فهم مقاتل انقدر مهمه این بحثهای اعراب یه نکاتی از اینا فهمیده میشه تو خود روضهها فهمیده میشه یکی از منبریها از علما توی زیارت ناحیه یه جا از واوهالیه مقتل خیلی سنگینی برداشت کرد و شمر و جالسون وابش واو حالی بعد برداشتی که این آقا کرد اصلا فهم آدم تیز میشه فهم آدم فرق میکنه نهج البلاغه رو وقتی میخونه لذت میبره قرآن میخونه لذت میبره دعا میخونه لذت میبره ما الان درد دعای توسل به یکی کمکمون بکنه در هر صورت روایت اول از امیرالمومنین حضرت فرمودند العلوم ارب الفقه الادیان فقه برای دینها و طب للعبدان طب برای بدنها و نحو لسان نحوه برای زبون والنجوم المعرفت الاذمان نجوم رو بشناسه برای اینکه زمانها رو بشناسه وقتی نماز را تشخیص بده وقت دیگر را تشخیص بده قمر در عقربا بتونه تشخیص بده خسوف و کسوف و اینها رو بتونه تشخیص بده جایگاهی نداره خیلی زیب ابن فحد حلی نقل کرده میگه که از اهل بیت ان السین بلال عندالله شین بلال از آنکه میگفت اشهد ان لا اله الا الله میگفت اشهد ان لا اله الا الله یه موذن شیک داشت پیغمبر که درد موذنزاده نزد خدا سینش شینه بعد روایت خیلی جالبه فلان فجعل اشکال نداره ادبیات قوی نباشه به چه معنا به معنای همین ادبیات رایج اگه اشکال داره به چه معنا به معنای

ادبیات قرآن اونی که اهل بیت بهش اشاره داشتن ادبیات قرآن بوده نه ادبیات رای بلال داشت با یکی بحث میکرد غلط اعرابی زیاد داره و فلان فلان فقال امیرالمومنین انما یراد اعراب الکلام و تقویم لیقوم الاعمال اعراب زبون برای اینکه اعمال درست بشه و یوحذبنا ما ینفع فلانن اعراب و تقویم اذا کانت افعاله ملحونه اقبح برای اینکه ما تهذیب بشیم اعراب یاد بگیریم قرآن بفهمیم روایت بفهمیم تهذیب بشیم پاک بشیم فلانی به چه دردش میخوره اعراب و فلان و اینها که خوب میگه وقتی که افعالش اعراب نداره اعراب ال مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی کتابشو دیگه دیدم که چاپ شده قلب یک کتاب رفع دل نصب دل جر دل سکون دلشم فوق العاده است از پیامبر اکرم تو میزان حکمه هم هست دل آبش درست باشه نه زبان بعد خیلی دیگه میره تو فضای اعراب زبان اعراب دله صول خشوع حالت رفعشو از دست میده کم کم حالت جر داره پیدا میکنه جر و جر و اینها افعاله مقوم بلال اعراب ظاهرش غلطه اعلام باطنش درسته احسن تقویم خیلی هم درسته احسن تهذیب خیلی تهذیب شده است پیغمبر اکرم رجل اعجمی قرآن را قرائت میکنه بر اعجمیت خودش ملائکه اونو بر عرب اینجور روایتی هم داریم اصحاب العربیه یحرفون الکلمه از نماز خودش تحریف بشه یعنی هیچکس به اندازه این ادبا در حق قرآن خیانت نکرده تحریف کردن بس که بردن تو بحث دادم در میاد نه این لا زائده است چون در شعر فلانی در اونجا لا رو که آورده معنای زائده آورده قسم نمیخورم بلد من به این شهر تفاسیر چقدر گفتن این حرفو لا زائده است داد آدم در میاد چرا چون فلان کسک تو شعرش لاو زائد آورده نه قسم میخورم امشب واقعا ظلم در حق قرآ گفت که بله مدینه العلم و علی بابها بابش علی این روایت انشالله بحث بعدی رو شروع میکنیم و الحمدلله رب العالمین

سخنرانی‌های مرتبط

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00