الگوی باحوصلگی
معنای حوصله چیست؟
رابطه سرعت و حوصله
چه کسی حوصلهاش سر نمیرود؟
حوصلهی انبیا و اولیا چگونه است؟
گمشدهی زندگی ما
                
             
            
                
                    ‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالم و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد فالطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
یکی از کلماتی که توی زندگی روزمرۀ آدم، در کوچه و بازار زیاد میشنوه، کلمۀ "حوصله" است. حوصله. خیلی همه میگیم، هم میشنویم: «حوصلم سر رفته»، «دیگه حوصلۀ فلان کار رو ندارم»، «چه میدونم مثلاً فلان کار حوصله میخواد»، «تو چه حوصلهای داری میشینی فلان کارو انجام میدی؟» حوصله یکی از کلمات خیلی جالبه توی زبان ما. ولی کم صحبت شده، اصلاً حوصله یعنی چی؟
حوصله با صبر و تحمل هم فرق میکنه ها. همیشه و لزوماً بیحوصلگی به معنای بیصبری نیست. گاهی آدم صبر هم میکنه ولی حوصله نداره، درسته. تحمل هم میکنه ولی حوصله نداره. حوصله یه چیز دیگه است. یه چند شبی با هم در مورد حوصله صحبت بکنیم؛ حوصله داشتن، حوصله نداشتن. از حضرت زهرا سلام الله علیها یک کمی با "حوصله بودن" رو یاد بگیریم. یک کمی از این بیحوصلگیها در بیاییم.
با وضعیتی که الان تو زندگیهامون هست، مشکلاتی که هست خدا انشاءالله به آبروی حضرت زهرا مشکلات را برطرف کنه. و انشاءالله حتماً برطرف میشه، چیزایی نیستش که بخواد ماندگار باشه. بالاخره گوشت کیلویی ۱۲۰ هزار تومان کمر آدما رو میشکنه، کمر مردمو میشکنه. مردم به شدت در فشارند. زندگیها سخته، شرایط سخته. مشکل مسکن و اشتغال و عرض کنم که بیکاری و تورم و رکود. سخت کرده، خیلی آدما رو بیحوصله کرده. بالاخره وقتیکه زندگی سخت میشه حوصلۀ آدم هم کم میشه.
تو این شرایط، حوصلهها که کم میشه دعوا میره بالا. زن و شوهر دو کلمه با هم صحبت میکنند، (اون) حوصلۀ اونو نداره، اون حوصلۀ اینو نداره. کسی حوصلۀ مهمون نداره. کسی میخواد با کسی حرف بزنه، اون حوصله نداره گوش بده. حوصلۀ سخنرانی شنیدن مثلاً نداره. شما خیلی خوبید الان نشستید تحمل میکنید. ولی دیگه آدم شرایط كه سخت باشه حوصلۀ سخنرانی شنیدن و موعظه و گفتگو و حوصلۀ خودشَم نداره. درسته؟ آقا بعضیها از شهر فرار میکنن دیگه، میرن یه گوشهای با هیچکی در ارتباط نباشند. بیحوصله میشه آدم.
حوصله یعنی چی؟ بیحوصلگی یعنی چی؟ بیحوصلگی یعنی چی؟ حوصله کلمۀ عربیه. خیلی کلمۀ قشنگ و جالبیه. به "چینهدان" مرغ میگن حوصله. امام صادق به مُفَضَّل فرمودند: «یا مفضل الفکر فی حوصلت الطیر» در مورد حوصلۀ پرندگان فکر کن، در مورد چینهدان پرنده فکر کن. یکی از اعجوبههای خلقته. چینهدان چیه؟ این غذایی که میخوره، یه جایی جمع میشه بعد تحویل معده میده، میده هضم. اینجا که اول نگه میداره، که پایین نمیره، قورت نمیده. نگه میداره. مثلاً این کبوترها، پرندهها، اینایی که میخوان برای بچههاشون غذا ببرن، اول اینجا جمع میکنه تو چینهدان. دیگه حالا یا خودشو دیدید یا فیلمشو دیدید. حوصله، حوصله میاره. اگه خواست خودش میخوره، میده پایین، هضمش میکنه. یا مثلاً زنبور، شیرۀ گلی که میگیره (رو پرندهها نیست فرق میکنه) شیره رو نگه میداره توی چینهدانش. کندو که میاد اینو در میاره، عسل درست میکنه.
حوصله در زبان عربی به این میگن حوصله. خیلی کلمۀ جالبیه. «چینهدان من»، «حوصله ندارم» یعنی چی؟ به این تعبیر یعنی «چینهدانم پر شده». چینهدانم پر شده، ظرفیتم پر شده، جا ندارم. بله. یعنی جا الان قدرت هضم ندارم. حوصله خیلی سنگینه، کلمات قلمبهسلمبه به کار میبره. «حوصلهام سر رفت». نمیتونم هضم کنم. تکراری شده برای آدم، یه چیزی زیاد شنیده حوصلشو دیگه ندارم، یه چیز جدید میخوام. خوراکی که ما میگیریم، خوراکی که قلبمون میگیره، خوراکی که روحمون میگیره، اگه با ما تناسب داشته باشه، اگه شیرین باشه برامون، قورتش میدیم. شیرین نباشه، حوصلمونو سر میاره. حوصله یعنی چی؟ حوصله یعنی من دیگه جا ندارم برای همچین چیزی.
حوصلهها کمه میدونید دیگه. این رسانههایی هم که اومده، کلاً تکنولوژی که اومده تو زندگیها، امکانات و پیشرفت و اینا، حوصلهها رو کم کرده. کسی حوصله نداره. الان شما از مشهد تا تهران بخواید برید با هواپیما، که البته مال از ما بهترونه، با هواپیما یک ساعته آدم میره. بیا با قطار میره دوازده ساعت. غذا میخوره، استراحت میکنه، سرویس بهداشتی میره، میخوابه، راحت قدم میزنه. سختترش با اتوبوس، بالاخره دوازده ساعت یه جا میشینه. هی فیلم میبینه. ماشینسواری، خودش میره. حوصله نداره با شتر این راهو بره. درسته آقا؟ حوصله داره کسی؟ حوصله داره پیاده راه بیفته از مشهد بره تهران؟ کسی حوصله دیگه نداره. وقتی یه کاری رو میشه سریع انجام داد، حوصله نداره آرومآروم انجام بده. بله، حوصلۀ آدم کم میشه. سرعت وقتی بالا رفت، حوصله نداره پشت ترافیک باشه. حالا قدیم از این سر مشهد تا اون سر مشهد یه روز شاید تو راه بودن، میخواستن برن. چقدر راه میرفتن! الان آدم بیست دقیقه میره تو این بیست دقیقه دو دقیقه هم به ترافیک بخوره اعصابش خُرد میشه، حوصلش. تلویزیون، اخبار، همهچی سریع. الان تو این تلگرام و اینا همهچی کوتاه و مختصر و مفید. همه حرفو باید تو دو دقیقه بزنی (صحبت بکنه) پنج دقیقه شستهرفته جمع و جور. خبری که میخواد بگه، شستهرفته جمع و جور. کسی حوصلۀ روزنامه خوندن دیگه الان نداره. بشینیم یک ساعت ببینیم چی شده و چی بوده و چی گفته. یک کلمۀ جمع و جور شستهرفته. یه دونه عکس میسازن تو اینستاگرام و تلگرام و اینا، یک ساعت سخنرانی کرده، همین یه جمله از توش درآمد. حوصلهها دیگه کم شده، حوصلهها اومده پایین.
حوصله یعنی این. یعنی من ظرفیتشو دیگه ندارم. پس یه چیزی که به آدم حوصله میده ظرفیت (هست). حوصله یعنی چی؟ یعنی ظرفیت. یعنی من جا دارم. یعنی کشش دارم. گاهی مشکلات آدمو لبریز میکنه. فردا، گاهی مشکلات آدمو لبریز میکنه. بعضی ظرفها کوچیکه دیگه. بعضی ظرفها کوچیک. شما الان تو این استکانی که عزیزم برا ما آورد، چقدر آب بریزید پر میشه؟ مثلاً فرض بفرمایید بگیم ۵۰ قاشق. خب توی پارچ چقدر آب بریزید پر میشه؟ توی استخر؟ توی حوض چقدر آب بریزید پر میشه؟ فرض بفرمایید مثلاً حالا توی دریاچۀ خزر چقدر آب بریزید پر میشه؟ دریاچۀ خزر وقتی بارون میاد حوصلش سر میره؟ این استکان وقتی بارون میاد، یه چند قطرهای که آب گرفت دیگه حوصلش سر میره. بله، حوصلش سر میره، دیگه جا نداره. خزر چی؟ بیست و چهار ساعته بارون بیاد، هنوز جا داره. تازه یه سری کانال داره، رودخونههای اطرافش. اینم که پر بشه میریزه تو اون رودخونهها. حوصلش سر نمیره. چون ظرفیتش زیاد. چه آدمی حوصلش سر نمیره؟ آدمی که ظرفیتش زیاد.
زود سر میره. الان مثلاً شما بزرگواران نشستید سخنرانی گوش میدید، تحمل میکنید. (بچه) بازی نکنه، بازی افتاده، گوشیشو در میاره بازی میکنه. تبلت رو در میاره بازی میکنه یا میخواد بره خونه با کامپیوتر بازی کنه. بچهها مدرسه هم که میره حوصله نداره. بچهها دیدید از حمام فرارین؟ چرا بچهها از حمام فرار میکنند؟ دیدید خوششون نمیاد. حموم رفتن حوصله میخواد. بزرگترها خیلی از حمام خوششون میاد حالا قدیمیها که حمام میرفتن، حمام عمومی، بزرگترهامون بهتر یادشونه. حمامهای قدیم چقدر طول میکشید آقایون؟ دو ساعت؟ عزیزان بزرگترهامون هستند. تجربه. حالا الان بچه میره. سی ثانیه آب گرم میشه تو این سی ثانیه. دو ساعت جیغ و داد و سروصدا. «پس چرا این گرم نشد؟» مردم حوصله نداره. بچهها کلافه میشن. تو یه مسیری میخواید برید، مسافرت میخواید بکنید، بچهها حوصلشون سر میره. حالا بزرگترها نشستن، ده ساعت، دوازده ساعت هیچی نمیگن. بچه یه ساعت که ...، دیگه جیغ و داد و غُر و نق و... . بچه ظرفیتش کمه. بزرگها چون ظرفیتشون بالاست، حوصلهشون هم بیشتر. هرچی آدم ظرفیتش بیشتر شد، حوصلهاش بیشتر میشه. حوصلش دیرتر سر میره. انبیا و اولیا این شکلی. حوصلشون خیلی دیر سر میره. زود حوصلشون سر نمیره. اولیای خدا این شکلیه.
«حوصلهام سر» این بچه است. ظرفیت کودک. وقتی آدم بزرگ شد ظرفیتش میره (بالا). امام حسن مجتبی این شکلیه. چقدر ظرفیت؟ شما امام حسن مجتبی تو مسجد بودن. امام حسن مجتبی نماز میخوندن. یه آقایی اومد، خوشش اومد، چهره نورانیایستادن نماز میخونن. به یکی گفتش که «این آقا کیه خوب نماز میخونه حال خوشی داره؟» آقا ایشون حسن بن علی دیگه. «حسن بن علی کدوم علی؟» گفت «این پسر حسین، این حسن پسر علی بن ابیطالبه.» من توفیق نداشتم پدرشو ببینم، هرچی ناسزا بلدم بهش بگم. میرم به پسر میگم! (پناه بر... معاویه بود.) رسید به امام حسن، هرچی به دهانش رسید.
«غریباً، ناشناسی شما. من مسجد شما رو ندیدم.» ببین ظرفیت حوصله رو ببینید. ظرفیت. «زیارت نکردم، اولین باره میبینم. غریبید اینجا. اهل مدینه نیستی درسته؟» گفت «بله.» «اهل کجایی؟» اهل بیت خوب نیستند؟ تربیت شده معاویه! «خب شما که غریبی...». حالا ببینید چقدر قشنگه اینها بین ما باب بشه. غریب میبینیم، مسافر میبینیم. زائر امام رضا میبینیم. «شما که غریبی، لابد جا هم نداری. بریم خونه ما. لابد گرسنهم هستی. بریم من بهت غذا میدم. لابد خستهام هستی من بهت جا میدم. لابد پولتم کم شده من بهت پول میدم. لابد بار هم داری، من بارت رو میبرم.» آقا دیگه هیچی نگید که من دارم میمیرم از این همه محبت و شرمندگی. برگشت گفت: «آقا جان، خدا رو شاهد میگیرم تا این لحظه روی این کره زمین زیر این آسمون از هیچکس به اندازه تو و پدرت بدم نمیاومد. الان حالم اینجوریه که از هیچکس به اندازه، هیچکس به اندازه پدر تو و خود تو دل منو نبرد.»
حوصله یه مربی، باید حوصله (داشته باشد). معلم باید حوصله (داشته باشد). روحانی باید حوصله (داشته باشد). یه پدر باید حوصله داشته باشه. مادر (باید) حوصله داشته باشه. شوهر (باید) حوصله داشته باشه. بیحوصله شدیم. کمحوصله شدیم. کمطاقت شدیم. حوصلهها زود سر میره. چه سختیهایی کشیده؟ چه سخت! یکیشو بگم. شب اول روضهمونه. روضۀ امشبمون باشه. یکی از مصائبی که امام حسن مجتبی دیدن چی بود؟ چقدر حوصله میخواد دیدن این مصیبتها، دیدن این سختی. برخی گفتن که، برخی این جور نقل میکردن، امام حسن مجتبی خیلی زود محاسن شون سفید شد. امام حسن مجتبی ۴۵ سال بیشتر عمر نکرده. ۴۵ سالگی به شهادت (رسیدند). ۴۵ سال عمری نیست. سر و صورتشون، موهاشون سفید (شده بود). امام حسن مجتبی که سر و صورت سفید شده (بود)، چه مصیبتهایی بوده؟ چه سخت!
یکی از این مصیبتها اینه. مسجد (؟) مسجد امام حسن مجتبیست. شب اول روضه. سفرهدار مدینه است. انشاءالله سفرۀ روضه امام با آقا باشه. عنایت کنه به ما. امام حسن مجتبی عنایت کنه به ملتمون، به مملکتمون، به مردممون. نجات بده. لا اله الا الله. امیرالمؤمنین مثل چند شب بعد میخواد فاطمهش رو غسل بده... ببین بچهها... فرمود که «تو این اتاق بمونید.» (؟) به همراه اسماء میخوام مادر شما رو غسل بدم. فرمود «آهسته گریه کنید. کسی از صدای گریه شما باخبر نشه. آهسته گریه کنید. اگر دیدید که این هقهق گریه میخواد بلند بشه، آستین به دهان (بگیرید).» این روضه رو یکی از علما نقل میکردن. آیت الله حسنزاده آملی میفرمودند. از این بزرگوار نقل میکنم. امیرالمؤمنین مشغول غسل (دادن) فاطمه زهرا را. همینجور که غسل میداد، که حال خود امیرالمؤمنین پریشان بود، چه حالی بود؟ چهها که نمیدید امیرالمؤمنین تو اون شرایط! وسط غسل دادن دیدن صدای گریه از بین بچهها بلند شده. «کیه داره گریه میکنه؟» سراسیمه اومد امیرالمؤمنین امام حسنش رو در آغوش گرفت: «حسن عزیزم، تو پسر بزرگ منی، فرزند ارشد منی. من این بچهها رو به تو سپردم. اگه کسی هم گریه میکنه، شما باید آروم (ش کنید) نه اینکه خودت بالاتر از همه، بلندتر از همه گریه کنی. چیه عزیز دلم؟ چرا اینطور هقهق میکنی؟» آملی فرمودند، این تیکه رو از ایشون نقل میکنه: «پدر جان! بابا جان! یا امیرالمؤمنین! آخه این بچهها هیچ، اون روز کوچه نبودند با مادر. فقط من به همراه مادر بودم. دست تو دست من بود. از مسجد برمیگشتیم. راهو به روی مادر بستن.» لا اله الا الله! از سادات عذر میخوام، روحانیت معظم، عزیزانمون در جلسه. لا اله الا الله! این جور تعبیر کردن. برخی مقاتل این جور نقل کردن: «گفتن ضربت سیلی که دستی که بلند شد به روی فاطمه زهرا... ضربۀ سیلی یه ضربه بود ولی جفت گوشوارهها با هم افتاد.» الله اکبر! ضربۀ سیلی یه ضربه بود ولی جفت گوش (؟). دلیلشم گفتن. «گفتن آخه زهرای اطهر، پارۀ تن رسول الله، یه ضربۀ سیلی خورد. یه ضربه هم از دیوار خورد.» همچین که به دیوار پرتاب شد جلوی چشم امام مجتبی.
یا فاطمة الزهرا، یا بنت محمد، یا قرة عین الرسول، یا سیدتنا و مولانا، إنا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک إلی الله وقدمناک بین ید، یا وجیهتا الله اشفعی لنا یا وجیه الله اشفعی لنا.
دشمن از کین پیکر (؟) دشمن از کین پیکرم میزد. بیار و یاورم. سیلی تازیانه بر من که یادگار برم. در دلش کینۀ حیدر دید، من یار حیدرم. با غلافش به بازویم، پیش چشمان شوهرم. (نه فقط پیش چشم) پیش چشمان (امام حسن)، همراه ثانی به صورت و سرم میزد. لعنت الله الظالمین. و لعنت الله علی قاتل یا فاطمه الزهرا. علی لعنت الله علی الظالمین. نسلک اللهم...
                
             
            
        
در حال بارگذاری نظرات...