
جلسه یک : رازهای فاطمیه و ارتباط ویژه با امام زمان (عج)
در این سخنرانی از راههای ارتباط با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و حقیقت پنهان فاطمیه سخن گفته می شود؛ از راز غربت مدینه تا فلسفه مخفی بودن قبر آن بانو. داستانهایی ناب از اولیای خدا، کرامات عجیب اهل دل، و وصایای بزرگان مثل آیتالله بهجت را روایت میگردد و نشان داده میشود که راه موفقیت و سعادت، نه در نسخههای غربی، بلکه در ترک معصیت و بندگی خدا است. روایتهای تاریخی از کربلا و سقیفه، حکایتهای شهیدان و بزرگان، و هشدارهای اجتماعی درباره سکوت در برابر ظلم، همه در این جلسات به هم گره خورده تا تصویری روشن از «حریم غربت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)» و مسئولیت امروز ما ارائه شود
امام حسین (ع)، نشاندهنده حضرت زهرا (س)
متنوع بودن دایره حب امام حسین (ع)
سخت بودن ارتباط گرفتن با حضرت زهرا( س)
روایت عاقبت بخیری از حضرت زهرا (س)
سخت بودن دفاع از مظلومیت حضرت زهرا (س)
تشبیه حضرت زهرا (س) به شب قدر
فضایل خواندن حدیث شریف کساء از زبان آیتالله بهجت
حریم معنوی چیست؟
چطور با حضرت زهرا (س) مَحرم شویم؟
تب، آتش دنیاست!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین، و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعة و فی کل ساعة، ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً، حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعَه فیها طویلاً.
ای امام! ای صاحبالزمان، آقا جان، در مجلس مادر شما، در شب اول و دقایق اول، به محضر شما متوسل میشویم.
شکر خدا که نامِ من را نوشتی،
با یک نگاهِ تو، غلامِ فاطمیهام.
عالم سیاه، چون شانههای سیاه این روزها، به احترام فاطمیه.
من نوکرم، جز اینکه تکلیفی ندارم،
قیام فاطمیه را به پا سازم.
باید بسوزی تا گردد ادا مقام فاطمیه.
چشمان ما را باز! با تو، روز فرج! حَسنِ خطابهٔ فاطمیه!
آهی بکش تا روز و شب آتش بگیرد، ای غصهدارِ صبح و شامِ فاطمه!
اول مجلس، این دو خط را هر که میخواهد اشک بریزد، با چشم تر وارد فاطمیه شود. امشب فقط ذکر «حسن» گوید؛ چرا که نامش خورده به نام فاطمه.
آقا! هنوز از کوچه فریادش بلند است، هنوز از کوچه فریادش بلند است، تا که بگیری انتقام فاطمه را.
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة. صلی الله علیک یا بقیة الله فی ارضه.
*یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فَاوفِ لنا الکیل و تصدق علینا إن الله یجزی المتصدقین.*
تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). و انشاءالله آقایمان نظری بکنند، عنایتی بکنند، ذرهای از ماتم خویش در ایام فاطمیه و مصیبت مادرشان را نصیب دلهای ما بکنند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
خدا را شاکریم که توفیق داد و فرصت دوبارهای داد (تا) بتوانیم برای فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اقامه ماتم کنیم و دور هم جمع شویم.
برخی بزرگان میفرمایند که اقامهٔ عزای اباعبدالله عمومی است، برای همه است. درِ خانهٔ خود اباعبدالله درِ خانهی تکتک محبین را میزنند (و آنها را) جمع میکنند. محرم که میشود سر و صداست، شور و هیجانی به پاست، همه میآیند.
فاطمیه اینطور نیست. خلوت و خصوصیاتی (خاص) جمع میکند. اسراری دارد، حقایقی دارد، رمز و رازی دارد. چرا اینطور است؟ خودِ ماجرای فاطمه زهرا هم همینطور است.
هرچه در کربلا شما آدمهای متفاوتی میبینید، لزوماً کسانی که دور اباعبدالله جمع شدند، همه حلالخور هم نبودند. فکر نکنید چند قدیسِ خیلی خالص و ناب (بودند). کسانی را داشتیم که چند ساعت بود تازه مسلمان شده بودند. مسیحی بودهاند، چند ساعت مسلمان شده، شهید شدهاند پای رکاب اباعبدالله. عثمانیمذهب داشتیم. تازه، به قول برادر عزیزمان، آقای رجبی دوانی، میفرمود که "برای من اثبات نشد تشیع جناب زهیر." فرمود که "برای من محرز نشد که زهیر شیعه شد." میگفت حتی قرائن نشان میدهد که همانجور با همان مرام اهل سنت مانده بوده است.
(مثلاً) در مجلس، همسرش را سه طلاقه کرد. خب، (در) عقاید شیعه، (و) در فقه شیعه، ما سه طلاقه نداریم. در یک مجلس سه بار به همسرت بگویی که "من طلاقت دادم"، (و) باعث سه طلاقه شدن شود، مال اهل سنت (است). جناب زهیر وقتی با امام حسین ملاقات کرد، آمد بیرون، همسرش را سه طلاقه کرد. معلوم میشود خیلی شیعهای از جهت فقهی و اینها نشده بود. حالا شاید در این چند روز تغییر و تحولی حاصل شده، که آن هم چیز خاصی دست ما نرسیده است.
زهیری داشتیم که عثمانیمذهب بوده، حُرّی داشتیم که حقوقبگیر دولت یزید و ابن زیاد و اینها بوده. شهریهٔ مراجع را که نمیگرفته؛ حُرّ حقوقبگیر همینها بوده. (او هم) میآید (و در) چند ساعت آخر (به امام میپیوندد). چنین کسانی را داشتیم.
در کوفه بعداً [یک نفر از] فرستادگان روم که یهودی بود... ما چند شهید در کربلا [داشتیم]. ماجرای کربلا ادامه داشت، هنوز شهید میداد. عبدالله بن عفیف و دیگران بعد از ماجرای عاشورا شهید شدند به خاطر امام حسین. سر نازنین اباعبدالله را وارد کوفه کردند. برخی آنجا اعتراض کردند، (و) در مسیر کشته شدند. برخی برایشان اتفاقاتی افتاد که ماجرایش مفصل است، باید در وقت دیگری در موردش صحبت کرد.
نمایندهٔ روم وقتی آمد در مجلس یزید، یهودی بود. این هم ماجرای مفصلی است که روضهٔ طولانی است، یک جلسه باید کامل روضهاش خوانده شود. وقتی پرسید که "خب، من برگشتم بگویم که تو به که پیروز شدی؟"، (یزید) شرح داد و او اعتراض کرد و کشتندش. (نمایندهٔ روم) گفت: "من دیشب پیغمبر شما را در خواب دیدم، به من فرمود که تو فردا به من ملحق میشوی." کسی که تا لحظهٔ آخر یهودی بود، شهید پای رکاب اباعبدالله (شد).
دایرهٔ حُبّ امام حسین اینطور است، اینقدر متنوع است، همهجور آدمی دارد. ولی در ماجرای فاطمه زهرا برعکس است. آدمحسابیها را امیرالمومنین طرد کرد. دیگر کی از سلمان بالاتر؟ کی از سلمان بالاتر (هست)؟ یکی از سلمان بهتر، سلمان بهتر سراغ داریم؟ "*منا اهل البیت*" (جملهای در مورد سلمان)، این همه درجات (دارد).
یک خرده ما فارسها رگ ناسیونالیستی هنوز هست: سلمان فارسی! بابا! امام صادق فرمودند: "نگویید سلمان، ولکن قولوا سلمان محمدی." اللهم صل علی محمد و آل محمد.
یک همچین کسی که میگویند "این مال ما اهل بیت است"، ازش توقع میرفت. امیرالمومنین توقع داشت. در ماجرا (هست) که در ذهنش یک لحظه تردید (کرد). حالا اینطور نقل کردهاند: "چرا علی که اسم اعظم دارد، از اسم اعظم استفاده نمیکند؟" امیرالمومنین وقتی با سلمان مواجه شدند، نقل تاریخی (هست) که با مشت حضرت به سینهٔ سلمان کوبیدند: "از تو دیگر توقع نداشتیم!"
در ماجرای امام حسین، دایره هرچه بازتر است. هرچه (ارتباطگیری) راحتتر (است). یک قطره اشکش چنان است و یک "یا حسین" چنان است و یک درهمی که خرج میشود چنان است و زیارتش چنان است.
فاطمه زهرا نه؛ اصلاً حرم و مقبره و اینها اسراری دارد. اجازه داده نشده است برای این بانو مقبرهای باشد، زیارتی باشد. هرچه آنجا تشویق میشود به زیارت امام حسین، اینجا جایی نیست شما برای زیارت بروید. مدینه هم که میروید، قبور بقیع و پیغمبر اکرم را زیارت (میکنید). حالا به نیت عام، آنجا از این باب که بالاخره انسان میداند قبر فاطمه زهرا اینجاست، یک زیارتی میکند. ولی اینهایی که در مورد زیارت اباعبدالله "هر قدمی چه میشود" و اینها (میگویند)، در مورد حضرت زهرا نقل خاصی نداریم. اسراری دارد، اسراری دارد. نکاتی تویش است. خیلی فاطمه زهرا این وجهِ مخفی بودن، پنهان بودن، پشت پرده بودن (را دارد).
(سخنران در ادامه میخواند:)
"در بین گل و گلاب حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پردهنشین باشد."
(حافظ)
یک بار دیگر بگویم، لذتش را ببر: "در حکم گلاب و گل، حکم ازلی این بود / کاین شاهد بازاری و آن پردهنشین باشد."
میگوید: "گل را دیدهاید؟ این گلهایی که ما به آن میگوییم گل محمدی، گل خوشبو و معطر که بیشتر در استان اصفهان و شهرستان کاشان خیلی فراوان است. این (گل) را خیلی شما دست مردم نمیبینید. کمتر جایی پیدا میکنیم کسی از این گلها داشته باشد، ولی جایی پیدا نمیکنیم که گلاب نباشد." گلاب همه جا هست، ولی گل محمدی جایی نمیشود پیدا کرد. سرّش چیست؟ میگوید: "حکم ازلی این بوده. خدا اینجور خواسته: این گل مخفی باشد، پردهنشین باشد، (و) عصارهای ازش گرفته شود، چکیده شود، این بشود گلاب، همه جا را بگیرد. پردهٔ کعبه را (به آن) میمالند، به قبور اموات میزنند. کسی یادی از آن گل نمیکند، ولی هرچه هست، همان است. این عصاره از (آن) چکیده است."
رابطه بین اباعبدالله و فاطمه زهرا اینطور است: "السلام علیک یا بن فاطمه!" در تمام عالم، (این) عصاره از (آن) چکیده است. خدا اینجور خواسته: بین این مادر و پسر، این پسر ذکرش عالمگیر شود. وگرنه مصیبت فاطمه زهرا سنگینتر است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند که شدیدترین روز برای ما عاشوراست، غیر از روزی که با مادر ما چه کردند. حالا از آنجا روضهای خواندند در این روایت. بعد از آن روز، سنگینترین روز برای ما عاشوراست. اول ماجرای فاطمه زهراست.
خود اباعبدالله هم وقتی که آن تیر را در ظهر عاشورا به سینهٔ مبارکشان زدند، آن لحظات آخر، نقلی که مرحوم سید بن طاووس دارد، این (است که) حضرت فرمودند: "*لقد قتلنی فلان و فلان*." "قاتل من اینها نیستند. همانجور که منِ اباعبدالله، ذکرم و یادم عمومی است، (بلکه) یک جلوهٔ دیگری است. قاتل من هم یک جلوهٔ دیگری دارد. هرچه هست، حسین نشاندهندهٔ فاطمه است. فاطمه است، پشت پرده است، دیده نمیشود. قاتلان حسین هم اینها نیستند. پشت پرده است، دیده نمیشود. کس دیگری، جای دیگری، جای دیگری (آنان را) کشتند. هرکه کشت، جای دیگری اسیر کردند. هرکه (آنان را) اسیر کرد، *لقد قتلنی فلان و فلان*." اینها قاتل من نیستند. حرمله و شمر و خولی و اینها ظاهر ماجرایند، فریب اینها را نخورید. قاتل در سقیفه، آنجا (او را) کشتند.
(حضرت فرمودند که) "همه اهل بیت، *لعن الله اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد*." اولین (و) اساسیترین کسی که بنیانگذار ظلم است، اینجاست.
حالا یک بروز خارجی دارد در ماجرای امام حسین. همانجور که فاطمه زهرا پنهان است، دشمن او و دشمنیهای با او هم پنهان است. در جاهای دیگر یک بروزی داشت. امام حسین به قول ماها "پتهٔ چند نفر را رو کرد". اصل ماجرا فاطمه زهرا بود. اصل دشمنها هم دشمنان فاطمه زهرا (بودند). اینها را داشته باشید.
حالا عرض بنده چیست؟ من اینها را مقدمه عرض کردم، چیز دیگری میخواهم بگویم.
حالا ما میخواهیم با این بانو ارتباط پیدا کنیم. کیست که آرزویش نباشد؟ شماها که دیگر خواستهاید، دیگر خاصالخاصید. شما دیگر دعوتیهای فاطمه زهرایید، شما دیگر مشتریهای فاطمیه هستید. خیلی خواستهاید دیگر فاطمیه را.
کی حواسش هست؟ فاطمیهٔ اول که تعطیل هم نیست در تقویم. و فاطمیهٔ دوم هم که هنوز که هنوز است میگویند: "آقا، قبلش مراسم میگیرند، بعدش مراسم میگیرند. سه روز میگیرند، پنج روز میگیرند. از چند شنبه شروع میشود تا چند شنبه است؟" برعکس محرم که همه هوایش را دارند (و) میدانند از کیست تا کیست. (اما) چه به این (جریان)؟ اصلاً انگار خدا یکجوری کرده کار را. هر سال که میشود همه مات و مبهوتاند. یک جا سه شب گرفته، یک جا پنج شب گرفته. یکی از امشب شروع میکند، یکی از پسفردا شب شروع (میکند). قاطیپاتی نمیشوند که همه جمع شوند؟ شما هر کار بکنی، فاطمیه نمیتوانی همه را جمع کنی. نمیشود، ارادهٔ خداست.
حالا با این خانم چطور ارتباط برقرار بکنیم که اگر کسی بتواند با حضرت زهرا ارتباط برقرار بکند، این دیگر نانش در روغن است (و) عنایات و برکات عالم (را دارد). عالمی متوسل میشد خدمت امام زمان (عج). چلهای گرفته بود به این نیت که مثلاً بهش بفهمانند چهکار بکند عاقبتبهخیر شود. تشرفی پیدا میکند خدمت امام زمان. حضرت بهش میفرمایند که "برای عاقبتبهخیری به مادرم باید متوسل بشوی. مادرم فاطمه زهرا اگر دعا کند، عاقبتبهخیر میشوی." امثال حُرّ و اینها را میبینید، آنی که دستشان را میگیرد محبت فاطمه زهراست. کیمیا یکدفعه بروز میکند، کار را میریزد به هم، همه معادلات را به هم میزند. آن علاقه به فاطمه زهرا، این (است). اگر کسی این را داشته باشد، بارش را بسته.
مظلومیت فاطمه زهرا درکش سخت است. مظلومیت امام حسین را دشمنان ما هم انکار نمیکنند. با وهابیها بنشینید، بنده حرف زدم. وهابی گفت بعضیهاشان. مناظره کردیم، گفتگو کردیم. بعضیهاشان حمله کردند، حملههای رسانهای و از این حملههای مجازی و این "اَتَک" (attack) به قول خودشان.
در ماجرای امام حسین میگویند که "خب بله، کشته شده." خیلی پُررو اند، خیلی وقیحاند. میگوید "حقش بود، نباید قیام میکرد، نباید خروج میکرد. به چه حقی روبروی خلیفهٔ وقت (ایستاد)؟"
(اما در) ماجرای فاطمه زهرا، وقتی شما بهش میگویی، انکار میکند. میگوید "نه، اصلاً فاطمه را مگر کشتند؟ فاطمه زهرا طبیعی از دنیا رفت." خیلی جالب است ها! خیلی تویش حرف است. زمان امام حسین هیچ ابایی ندارد، میگوید: "بله، کشتیمش، حقش بود." (اما در مورد) فاطمه زهرا میگوید: "نه، مگر کسی جرئت داشت فاطمه زهرا را بکشد؟ کی همچین حدّش بود که به فاطمه زهرا تعدی بکند، جسارت بکند؟" پسرِ همان خانم است. چطور این را راحت قبول میکنی، آن را قبول نمیکنی؟ جایگاه فاطمه زهرا جایگاه ویژهای (در) نظام (اسلام) (دارد). اثبات مظلومیت فاطمه زهرا خیلی سخت است. این گاردی که وهابیان در مورد امام حسین ندارند، باعث میشود شما بتوانید با دنیا راحت حرف بزنید (و) مظلومیت امام حسین را بگویی، بگویی که "اینجور کشتندش، کشتیم، حقش بود." ولی مطرح میشود در عالم که "اینطور کشته شد." (اما در مورد) فاطمه زهرا، شما نمیتوانی همچین چیزی را بگویی. فضا را بستند. حرفی نمیشود زد. اینها همه اسرار است.
اسرار حول این است که فاطمه زهرا مخفی است. امام رضا (علیه السلام) فاطمه زهرا را تشبیه کردهاند به شب قدر. امام (رضا) فرمودند: "*فاطمه لیلة القدر* (است)." فاطمه مثل شب قدر مخفی است. اسراری در مخفی بودنش (است).
شما در مورد شب قدر میدانید؟ خب، ما سه تا شب را احتمال میدهیم. همان سه شب هم معمولاً مناجات و نجوا و اینها داریم. ولی اهل بیت به ما اینطور نگفتند. (بلکه) مرحلهبندی کردند. اول در روایت فرمودند: "یک شب در بین شبهای سال شب قدر است. هر شب بیدار باش به امید اینکه یک شب به شب قدر (برسی)." آقا، این که خیلی سخت (است). حالا برای ماها سادهاش کردند. همه اهل محفل گفتند: "خب، یک شب از بین رجب و شعبان و رمضان باز هم سخت است." یک شب از ماه رمضان باز هم سخت است. یک شب از نیمهٔ دوم ماه رمضان باز هم سخت است. یک شب از دههٔ سوم ماه رمضان باز هم سخت است. اینجا دیگر وقتی طرف به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد، حضرت فرمودند که "دیگر بیشتر از این نمیتوانم راهنمایی کنم. بین نوزدهم و بیستویک و بیستوسوم، یکی از این سه تاست." البته (اهل بیت) خصوصیات (آن شب) را میدانستند که کدام شب است. در گوشی به بعضیها حضرت فرموده بودند که "شب بیستوسوم اعمال خاص دارد. آن شب را از دست نده. هر شب دیگر هم خوابت رفت، آن یک شب را از دست نده." برای همین همه اینها بوی این را میدهد که دیگر بیستوسوم دیگر خاص است. ولی گفتند "آقا، یک شب بین همه شبهای سال". (اینطور) لیلة القدر اینطور است. دیگر رمزش این بوده که مخفی باشد. حالا هی هرکه پاکتر است، هی نزدیکتر میشود. هی بهش در گوشی میفهمانند، یکسری چیزها را بهش میگویند.
فاطمه زهرا اینطور است؛ مخفی است: "*المجهولة قدرها*." چرا لیلة القدر است؟ چون قدرش مجهول است. یکی مثل (قول امام در زیارت جامعه کبیره:) "*و قبورکم فی القبور و اسمائکم فی الاسماء*." قبر شما بین قبور (است). مصداق بارزش فاطمه زهراست. یک قبر مخفی بین این همه. این همه آدم! شما در این مدینه ببینید کیا را که دفن نمیکنند. طرف رفته در جنگ یمن مثلاً کشته شده، به درک واصل شده، آوردندش در مدینه. دارند (افراد دیگر را در) قبرستان بقیع و جاهای دیگر دفن میکنند. بین این همه که اینها هر کدام یک اسم و رسم و نشانه و چیزی دارند، فاطمه زهرا قبرش مخفی است. بین این همه، قبرش مخفی است، ولی خصوصیترها یک چیزهایی خبر دارند.
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله خوشوقت (ره). یک وقتی خدمت ایشان بودیم. انسان عجیبی بود آیتالله خوشوقت. داستانهایی دارم در مورد ایشان. اگر فرصت بشود، شاید برخیاش را اشاره بکنم. کسی سوال کرد. جمع طلبگی بود، قم. ایشان دو هفته یک بار تشریف میآوردند. خدا رحمتشان کند. مجلس با برکت و باصفایی بود. کسی پرسید که "آقا، قبر فاطمه زهرا کجاست؟" حالا من اصلاً توقع همچین جوابی از ایشان نداشتم. ایشان فرمود که "من یک وقتی متوسل شدم به پیغمبر در مدینه." خب، ایشان در مکه هم از دنیا رفت. آخر (ایشان) انسان عجیبی بود. صاحب تشرفات بود. خدمت امام زمان (عج). حرف در مورد ایشان زیاد است. داماد ایشان ماجراهایی برای بنده تعریف کرد بعد از رحلت ایشان. حالا اگر فرصت بشود، بعضی (از آنها را) شاید بگویم شبهای آینده.
ایشان فرمود که "من توسلاتی پیدا کردم. رفتم کنار قبر پیغمبر، نگاه کردم. از آن زیر ایشان دستش را همینجوری میکرد. از آن زیر ضریح نگاه کردم. حالا ایشان کی رفته بوده که میگذاشتند از زیر ضریح کسی نگاه بکند؟ چون در هفت-هشت-ده سال اخیر که لااقل من خبر دارم، اصلاً سمت ضریح نمیگذارند کسی برود. از آن زیر ضریح نگاه کردم، دیدم کنار قبر پیغمبر یک پارچهٔ سبز است و نور خاصی ازش (آن) بیرون (میزند). فهمیدم این قبر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. به من فهماندند."
خب، اینهایی که صاحب سر بودند، خاص بودند، تا اینجاها را بهشان بفهمانند. البته حرف هست ها! اهلش میدانند، اهلش میدانند، میتوانند بفهمند. خطبهٔ ۲۰۲ نهجالبلاغه را بروید مطالعه بفرمایید. (آنجا که امیرالمومنین میفرمایند:) "*السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک*." سلام به تو از طرف خودم و از طرف دخترت که در کنار تو دفن شد. این یک نشانه است. اکثر دوستان به نظر من عربزبان باشند، دیگر ها؟ من از این جهت خیلی لذت میبرم که کلمات عربی که به کار میبرم، همه مستقیم خودِ معنا را میفهمند، نیاز به ترجمه نیست.
علی ایّحال، غرض این است که یک عده خاصاند. این خانه را چون میدانید خانه، خانهٔ فاطمه است، خیلی نکته مهمی است.
خیلی امشب نمیخواهم طول بدهم. چیزهای دیگری هم میخواستم بگویم. گفتم: "من همیشه دعوتم بر این است، چه اینجا چه جاهای دیگر، مخصوصاً شب اول، توسل به امام زمان داریم." بعد میگویم: "آقا، هرچه که مصلحت ماست به زبان ما جاری بشود." الان من که امشب آوردم، هیچ کدامش را نگفتم، فکر نکرده بودم که بگویم. حالا رزق شما (است).
خانه، خانهٔ فاطمه است. لذا در حدیث کساء که امشب عزیز دل ما خواند، (حدیث کساء) هم چیز عجیب و غریبی است.
مرحوم آیتالله العظمی بهجت (ره) خیلی عنایت داشت به حدیث کساء. میفرمود. جملهای از ایشان در کتاب "در محضر بهجت" (است). ایشان فرموده: "مجلسی که حدیث کساء (در آن خوانده شود)..." من شاید همینجا یادداشت کرده باشم، یک وقتی [دنبالش میگردم]... میفرماید در مجلسی که حدیث کساء خوانده بشود، امام زمان خودشان حضور پیدا میکنند. (اجازه دهید) پیدا بکنم. بله. (و سپس میخوانند:) «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
در "محضر بهجت" جلد ۲، صفحه ۱۵۲ (فرموده است): "خیلی دیده شده و گفتهام که حضرت حجت را در مجالس توسل یا حدیث کساء حاضر دیدهام." (سخنران ادامه میدهد:) فردا (در مورد) بهجت یک مقداری صحبت خواهم کرد. امشب فرصت (نیست).
ایشان فرمودهاند: "هرچند جد بزرگوارش پیغمبر اکرم، بلکه حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) هم حاضر بودهاند در مجالسی که حدیث کساء خوانده شده. هم پنج تن بودهاند، هم امام (زمان)." کی میگوید؟ آقای بهجت! آقای بهجتی که به سختی چیزی از این حرفها میفرمود. زیرا اهل کساء از آن حضرت افضلاند، ولی فضیلت و خصیصهای برای آن حضرت که برای آنها نبود و آن طول عمر و اشراق و افاضه به اوست، (در مورد امام زمان است).
بعد فرمودند: "شخصی نقل کرد که نسخهای از حدیث کساء را پیدا کرده است که از شرایطش روشن کردن (عود) در مجلس است." این را هم رعایت کنید. شبهایی (که) خواستید بخوانید، عود هم روشن کنید. "هر کس آن را بخواند، حضرت حجت و انوار خمسهٔ طیبه در آن مجلس حاضر میشوند." و الان یک سال است که آن شخص فوت کرده است.
آقای بهجت فرمودند. جای دیگر فرمودند که "وقتی در مجلسی خوانده بشود، امام زمان یا حضور پیدا میکنند در مجلس، یا از جلو مجلس رد میشوند، یا از دور نظر خاص (دارند)." با مجلس ایشان اکثر مشکلات با حدیث کساء برطرف (میشود).
خیلی به حدیث کساء عنایت داشت مرحوم آیتالله العظمی بهجت (ره). شما در حدیث کساء چی میخوانید؟
در حدیث کساء حالا جالب این است، فاطمه زهرا حدیث میکنند. بعد میفرمایند: "خدا جبرئیل را فرستاد." حالا جبرئیل دارد میآید که اینجا با این خانواده صحبت بکند، پیغام خدا را برساند. فاطمه زهرا میفرماید: "*قال الله لملائکته*." (فاطمه زهرا) مستقیم دارد خودش میشنود. "الان خدا به ملائکه این را فرمود. الان خدا به جبرئیل این را فرمود. جبرئیل این را پرسید." قبل اینکه جبرئیل بیاید، فاطمه زهرا دارند خبر میدهند الان چه گفتگویی شد آنجا. بعد وقتی جبرئیل پرسید: "این اصحاب کساء کیند؟" چه جوابی شنید؟ "*هُم فاطمة و أبوها و بعلُها و بَنوها*." محور فاطمه زهراست. خدا این خانه را خانهٔ فاطمه معرفی کرد. این خانواده را با فاطمه معرفی (کرد). میتوانست بگوید: "هُم علی و ابن عمّه و زوجتُه و ابناه." (یا از امیرالمومنین معرفی کند، یا از پیغمبر معرفی کند، یا از امام حسن و امام حسین معرفی کند.) (ولی) با فاطمه زهرا معرفی (کرد). سرّش این است.
حالا کسی میخواهد محرم به این خانهای بشود که صاحب این خانه فاطمه زهراست، چهکار باید (بکند)؟ فکر کنم دیگر وقتمان هم تمام شده، درست است؟ دیگر حالا بنا نداریم شب اول مشتریها را پَر بدهیم که دیگر از شبهای بعد کسی نیاید. این سوال من را از اینجا داشته باشید. فردا شب جوابش را عرض خواهم کرد. انشاءالله. "محرم شدن به این خانه" (که ما که نشدیم). از خودم نمیخواهم جواب بگویم. از بزرگان، آنی که نقل شده را میخواهیم نقل بکنیم.
انشاءالله چطور میشود با این خانه سر و سری پیدا کرد، با فاطمه زهرا سر و سری پیدا کرد (و) محرم شد. محرم شدن با فاطمه زهرا خیلی حرف (است). اینجوری نیست که حالا هرکه سید باشد، محرم باشد. نه، اینجوری هم نیست که حالا هرکه سید نیست، نامحرم باشد. همین جناب سلمان که عرض کردم، سید نبود ولی محرم بود. محرم نه یعنی اینکه موی فاطمه زهرا را ببیند، روی فاطمه زهرا را ببیند. محرم بود، راه داشت. حریم فاطمه زهرا، حریم معنوی (بود). (او) در برابر او (سلمان) حریم (معنوی) نمیگرفت. این مهم است، این خیلی مهم است. حریم مادی یک چیز است؛ چادر به سر کردن و رو گرفتن و اینها یک چیز است. حریم معنوی یک چیز دیگر است. کسی را نامحرم دانستن، جلوی کسی حرف نزدن (است). بعضیها بعضیها را نامحرم میدانند، یکسری حرفهای خاص که میشود (گفت)، (اما آنها را) رو (نمیکنی). جلوی هیچی نگو. ولی بعضیها هم هستند، میگویند: "نه، این از خودمان است، این از خودمان است." یعنی چی؟ یعنی محرم است. جلویش هرچه میخواهی بگویی، بگو.
فاطمه زهرا دنبال سلمان میفرستادند. این دعای "بسم الله نور، بسم الله نور" (دعای) نوری که در مفاتیح آمده، بخوانید. من خودم تب داشتم. حالا (با) بیماریهایی با انواع و اقسام آمپولها خودمان را رساندیم تا اینجا. فرصت هم نکردیم این دعای تب را بخوانیم. فاطمه زهرا فرستادند دنبال سلمان. سلمان آمد. فرمودند که "من دعایی برایت گرفتم. دعا را هم خودت بخوان، هم به دیگران بده. دعای تب است." این را هم بدانید، این هم یادگاری برای بیماریهای این شکلی، برای تب و اینها. روایت عجیب و غریبی داریم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند که "هر وقت کسی دچار تب شد، (مخصوصاً) بچههای کوچک خیلی مبتلا میشوند،" (ایشان) فرمود "هزار تا سورهٔ 'انا انزلنا' بخوانید، به مادرم فاطمه زهرا هدیه بکنید." بعد جمله را داشته باشید. فرمود: "خدا در ازای فدکی که از مادرم غصب شد، آتش را در اختیار او قرار داد." یادم باشد فردا شب برایتان بیاورم. "فدکی که از مادرم غصب شد، آتش را در اختیار او قرار داد." تب آتش دنیاست. به مادرم متوسل بشوید، این آتش را برطرف (میکند).
(حضرت زهرا) دنبال سلمان فرستاد. فرمود: "این دعا را بگیر، دعای بسم الله نور." پس سلمان میگوید: "به هرکه دادم، تب دیگر از مدینه برطرف شد." برکت فاطمه (است). وقتی کسی محرم بشود، اینطور میشود. فاطمه زهرا دنبالش میفرستاد. همین سلمان را فرستادند دنبالش. فرمود: "سلمان، بیا." آمد. فرمود که "من دیشب چهار تا مَلک را دیدم. حوریهای بهشتی بودند. یکی برای مقداد بود، یکی برای ابوذر بود، یکی برای تو بود، یکی برای عمار بود. اسمهایشان هم چه و چه و چه." این چهار تا مَلک گفتند: "پس چرا اینها نمیآیند بهشت؟ ما دلمان برای اینها تنگ است، مشتاق اینها هستیم. چرا اینها نمیآیند؟" فاطمه زهرا به سلمان (گفتند). اینها محرم بودند به فاطمه زهرا.
مرحوم شهید برونسی (ره) محرم (بود). ماجرایش را لابد شنیدهاید دیگر. ماجرای اداره (است). این هم باشد طلبتان. یک وقتی در موردش صحبت بکنیم. وقت گذشت.
خانه، خانهٔ فاطمه است. حتی خانهٔ امیرالمومنین هم خانهٔ فاطمه است. متوسل به امیرالمومنین هم اگر میخواهید بشوید، باید بروید سراغ فاطمه زهرا. دوستان میگویند: "آقا، نجف رفتیم چی بگوییم، چه ذکری بگوییم، به چی توسل پیدا کنیم؟" بزرگان میفرمودند: "در راه به فاطمه زهرا متوسل بشوید، اسم فاطمه زهرا را بیارید." لا اله الا الله. "در این خانه را وقتی بزنی، کی در را به رویت باز میکند؟ در این خانه را وقتی بزنی، فاطمه زهرا در را باز (میکند)." (او) سهمی (از این خانه) دارد. باید اول آدم با فاطمه زهرا محرم بشود، به این خانه راه پیدا کند. سلمان اگر به خانهٔ اهل بیت راه پیدا کرد، به فاطمه زهرا محرم شد.
ولی خدا نکند آدم نامحرم باشد. نامحرم باشد (و) در خانه را بزند (و) فاطمه زهرا بیاید پشت در. خدای نکرده آدم نامحرم باشد. حالا بعضیها نامحرماند. بعضی هم نامحرماند، هم نامروتاند، هم بیرحمند، هم نامردند. حالا فقط آدم نامحرم هم باشد، باز یک چیزی (است). نامرد بودن خیلی بد است.
(گفتند:) "بروید هرچه هیزم در این مدینه هست جمع بکنید، بیاورید پشت در خانهٔ فاطمه." یکی صدا زد: "*إِنَّ فِيهَا لَفَاطِمَةَ*." (آن مهاجم) گفت: "در این خانه فاطمه زهراست." (دیگری) گفت: "و اِن (کانت فیها)! هرکه میخواهد، من این خانه را با اهلش آتش میزنم." لا اله الا الله.
در خانه را که بزنی، فاطمه زهرا میآید پشت در. (مهاجمان) در زدند، علی را صدا زدند. یک وقت صدای زنانه از پشت در شنیده شد. (آن زن) صدا زد: "تو برای چی آمدی اینجا؟ جای زنها نیست. به علی بگو بیاید. چی تو را کشاند پشت در؟" فاطمه زهرا فرمود: "*طغیانُک یا شقیّ!* طغیان تو مرا آورد پشت در. من آمدم پشت این در حائل بشوم، از امیرالمومنین علی بن ابیطالب حمایت بکنم." (یکی از مهاجمان) نامش به آن دوستش (رسید). نمیخواهم دیگر حالا اشاره بکنم چی به چی بود، کی به کی بود. آنجا اشاره میکند به آن دوست خودش (و) مینویسد. میگوید: "وقتی پشت در آمدم، صدای فاطمه زهرا را که شنیدم، اول یک مقدار رحم به دلم آمد. گفتم زن آمد در این ماجرا. ما که با زنها دشمنی نداریم." ولی همین که صدای فاطمه را شنیدم، کینههای بدر و خیبر و احد و حنین و اینها برایم زنده شد. هرچه کینه از علی داشتم، زورم را جمع کردم (و) در پا، هرچه توان داشتم، با لگد به این در ضربه وارد (کردم).
(دعای توسل:) "یا فاطمه الزهرا، یا بنت محمد، یا قرة عین الرسول، یا سیدتنا و مولانا، إنا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک إلی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهة عند الله اشفعی لنا عند الله."
(سخنران ادامه میدهد:) خیلی روضه نخوانم. دو خط روضه باشد، عزیز دلمان فیض ببرد.
(یکی از مهاجمان) میگوید: "هرچه توان داشتم، روی زانویم جمع (کردم)." (در حالی که) یک زن آبستن پشت درِ سنگین چوبی (بود). در (که) آتش گرفته (بود)، (مهاجم) فشار داد. یک وقت از بین در و دیوار صدا بلند شد: "*یا فضة، لقد قُتِل ما فی احشایی و مَعِی!* بیا محسنم را (پیدا کن/بردار)." یا زهرا!
جلسات مرتبط

جلسه دو : حضرت زهرا (س)؛ حقیقت شب قدر و دارالسلام
حریم قرب فاطمه

جلسه سه : امام زمان (عج) در متن زندگی روزمره
حریم قرب فاطمه

جلسه چهار : سبک شمردن گناه؛ خطری پنهان برای ایمان
حریم قرب فاطمه

جلسه پنج : تعریف آیتالله بهجت از موفقیت
حریم قرب فاطمه