چه فردی برای امام زمان کارایی دارد؟!
دنیا؛ راه درست کردن آخرت
ما ظهور را برای چه میخواهیم؟
تفاوت سختیها و گناه کردن در زمان پس از ظهور و قبل از ظهور
آیا بهشت رفتن سخت شده است؟!
"حفظ نظام، اوجب واجبات است" به چه معناست؟
اصل دین؛ گرفتن زمین
تمام زمین، مهریه حضرت زهرا (س)
پاک کردن زمین، عظمت شهید سردار سلیمانی
شهید اندرزگو، نمونهی بارز عنصر جهادی و جهانی
زمان ظهور از زبان شهید اندرزگو
زمین با آمدن امام زمان (عج) مقدس میشود
وارثان زمین در نهجالبلاغه
زمین و آینده مال ماست!!
ماجرای نامه جناب عثمان بن حنیف
با خواندن نهج البلاغه میتوان جهانی و جهادی شد
شهید قاسم سلیمانی زمین را پاک میکرد!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد) و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنتالله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
دیشب نکتهای را عرض کردیم درباره اینکه اگر کسی میخواهد عنصر جهادی و جهانی باشد، یک کلیدواژه را اگر داشته باشد، یک توجه خاص اگر به یک مسئله داشته باشد، خود این توجه آدم را جهادی و جهانی میکند. آن توجه به چیست؟ توجه به اینکه ما مأموریم که زمین را آباد بکنیم. همه زمین را باید آباد کرد.
خب، مقداری از آیات و روایاتش را امشب تقدیمتان بکنم که بعضی از روایاتش هم خیلی جالب است و به آن توجه نشده است. خیلی روایت عجیبی در این زمینه داریم و اگر کسی به اینها توجه داشته باشد، همه کارهایش این شکلی میشود. همه کارهایش در راستایی میشود که ما باید کل زمین را پاک بکنیم، تمیز بکنیم، تطهیر بکنیم و الان زمین را کثافت گرفته، آلودگی گرفته، نجاست گرفته. نمیشود آدم بگوید من همین جا که نشستم خوب است، همین جا تمیز است، ما که الحمدالله رو به راهیم، ما که فکرمان خوب است، ما که نمازمان را میخوانیم. این با منطق دین جور درنمیآید. این جور آدمها به درد امام زمان نمیخورند.
آدمی که برای امام زمان کارایی دارد، آدمی است که راه میافتد برود زمین را پاک کند، آبجارو کند، تمیز کند، کثافتها را از روی زمین جمع کند. این به درد امام زمان میخورد. آدمهای امام زمانی این مدلیند. امیرالمومنین هم این جور آدمی میخواست. فاطمه زهرا هم این شکلی بود. آیاتش را ببینید. سوره مبارکه ملک میفرماید آیه ۱۵: "هوالذی جعل لکم الارض ذلولًا". خدا زمین را برای شما رام کرده، برای شما آفریده. زمین، زمین مال شماست. خب، بقیهاش "فامشوا فی مناکبها" بنشینید روی گرد زمین. بنشینید! این افسار زمین را دست بگیرید. اختیار زمین، اختیار عالم مال شماست. حالا بیشتر انشاءالله توضیح میدهم که اگر کسی میخواهد آسمانی داشته باشد، آسمانی بشود...
رهبر انقلاب در مورد حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «آسمانی شد.» تا کسی به دنبال پاک کردن زمین نباشد، آسمانی نمیشود. راه آسمان از زمین میگذرد. راه بهشت هم از آباد کردن دنیا میگذرد. کسی به فکر این نباشد که دنیا را آباد کند، نمیتواند به فکر بهشت دیگران باشد. میخواهید همین الان یک توضیح در مورد این بدهم بعد برگردیم آیه را تمام کنیم.
نمیشود آقا کسی بگوید اصلاً این منطق غلط است که دنیا را کلاً ولش کن. نداریم. یعنی چه؟ دنیا و آخرت با هماند. "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه". درست است. هم در دنیا هم در آخرت. راه درست کردن آخرت، دنیاست. دنیای آدم وقتی کثیف باشد، ناپاک باشد، آخر معلوم است که درست نمیشود. ما نتوانیم زندگیمان را درست بکنیم، اقتصادمان را، سیاست جامعهمان را. اینها اگر نباشد، معلوم است که تربیتی در آن صورت نمیگیرد. شما اگر میخواهید بچه خوب تربیت بکنید، رسانه لازم دارید، مدرسه لازم دارید. شما که نمیتوانید بگویید آقا من خودم خوبم، بچه من خوب درمیآید. ما در خانه خودمان خوبیم.
من خاطراتی از خودم هی در ذهنم میآید که بگویم. رد میکنم. درخواستی بود. خوشم نمیآید اصلاً یادی بکنم از این ماجرا؛ چون هیچ افتخاری ندارد برای آدم. ولی حالا از باب این که بعضیها شاید برایشان مثلاً جالب باشد یا مثلاً به درد بخورد، عرض میکنم. کشوری حالا مثلاً هی پیام و درخواست و اینها بود از جانب تعدادی از دوستان که ما برویم مستقر. دو سه بار درخواست رسمی و جدی و اینها که ما محکم به لطف خدا، ایستادیم و جواب رد دادیم و بعدش هم به لطف امام رضا، دیگر آنجا که جواب رد دادیم، اینجا شرایط یک جوری شد که آمدیم مشهد.
بعد در یک دوره خیلی، اینها که اصرار جدی میکردند، ما کنجکاوی پیش آمد. حساس شدیم که چه کار کنیم؟ برویم، نرویم؟ شروع کردیم با بعضی از شخصیتها، کسانی که تجربه داشتند گفتگو، مشاوره و اینها. یکی از چیزهایی که خیلی در همه مشاورهها گفته میشد و برای من مهم بود و آخر همین خیلی رأی ما را زد، این بود که آقا، آنجا بچههایت را میخواهی چه کار کنی؟ تربیت بچهها را میخواهی چه کار کنی؟ اوا، کشورها! مختلف. در آلمان شما بچه را مدرسه بخواهی بفرستی. حالا نه ماجرای کلاً در غرب، در اروپا. مسلمانها مشکلاتی دارند در خیلی جهات مختلف. یکیش این است که آنجا مثلاً هفتهای یک روز استخر برای بچهها اجباری است و در استخر هم دیگر من رویم نمیشود الان بالای منبر برای شما بگویم که چه شکلی باید اینها استخر بروند که مختلط است و دیگر باید یک جوری هم بروند که بهداشتی کامل باشد. دیگر آنجا که میروند در استخر، دختر و پسر با هم هیچی نباید تنشان باشد. بعد مثلاً شما دختر ۱۱، ۱۲ سالهات را باید این جوری بفرستی مدرسه هفتهای یک بار. و نمیتوانی از مدرسه نفرستی. مدرسه نفرستادن یعنی خودت باید بنشینی در خانه به او یاد بدهی که باز آن هزار تا مشکل دیگر.
یکی از اساتید به من چیز خوبی گفت. گفت: «حالا بر فرض بچهات را هم در خانه نگه داشتی، خودت به او درس دادی، بعد تلویزیون را میخواهی چه کار کنی؟» بر فرض تلویزیون را مدیریت کردی. «خیابان را میخواهی چه کار کنی؟ بیلبوردهای لختی و پتی که در و دیوار زدهاند، آن را میخواهی چه کار کنی؟ در خیابان بالاخره این آدم، این همه آدمی که هست، آن را میخواهی چه کار کنی؟» حالا من نمیگویم که هرکه برود فاسد میشود یا هرکه رفته فاسد شده. من حرفم این نیست. میخواهم بگویم که آنجا واقعاً آدم بخواهد یک فضای نرمالی داشته باشد برای ارتباط با خدا و اینها، هزار برابر موانعش بیشتر است. خب، آدم نمیآید هی دست و پا خودش را ببندد، سخت شود شرایطش.
بعد یکی از اساتیدم حرف خوبی به ما زد. گفت: «تو بخواهی بروی آنجا مثلاً حالا چقدر کار بکنی؟ مادیاتش خوب است دیگر، مثلاً ماهی ۲۰۰۰ دلار.» فقط درآمد مثلاً یک بخشش بود که میرفتیم ۲۰۰۰ دلار فقط درآمد یک جایش بود. الان چقدر میشود ۲۰۰۰ دلار به پول الان؟ هر دلار ۱۵ تومان. ۲۵۰۰ تومان؟ چقدر میشود؟ ۳۰ میلیون. ماهی ۳۰ میلیون مثلاً کف درآمدی. هزینهها هم بالاست. بله. عرض کنم که شرایط برای اینکه یکی بخواهد سمت خدا برود سخت است، خیلی موانع دارد.
استاد به ما گفت: «ببین، تو حالا بر فرض که بروی آنجا، بخواهی یک دو قران هم اثرگذار باشی، اگر نمره خودت الان ده است، تو میشوی دو.» که یکی را از منفی چهار بکنی منفی سه. این جوری است ماجرا. از اساتید خوب ما که همین جا زیاد رفت و آمد دارند و معمولاً ماهی یک بار سفر بینالمللی دارند. دلیل نمیشود که ما نگاه جهانی نداشته باشیم. قاطی نکنیم. اتفاقاً این باعث میشود که ما نگاه جهانی داشته باشیم. همین عاملی است که ما دل بسوزانیم برای دنیا.
به امام صادق علیه السلام عرض کردند که آقا... روایت را داشته باشید، چقدر قشنگ است! اصلاً منتظر امام زمان فقط نگاهش جهانی است. میگوید: «گفتم آقا جان، ما در دوران غیبت عبادت میکنیم، ثوابش بیشتر است یا دوران ظهور حضرت؟» دوران غیبت؟! الان شما نمازهایی که الان میخوانی، ثوابش بیشتر است تا دوران امام زمان. گفت: «در دوران غیبت، دورانی که شرایط سخت است، تقیه از فشار است، آنجا ثوابش بیشتر است.» یا مثلاً سختی و فشار نیست. سختی و فشار به زبان من عقلمان کم است که از خدا ظهور امام زمان را میخواهیم. چند برابر است پس از ظهور کند ثواب کارمان میآید پایین. الان مجلس روضه میگیریم، سختی دارد، فشار دارد، اذیت دارد، ناامنی دارد. دوران ظهور امام زمان، همه دیگر همین جور.
در همین ظاهراً اسحاق بن عماریه به نظرم که این سؤال را میکند. راست میگویی ولی این را بهت بگویم، دلت نمیسوزد برای مردم؟ میروند فلهای میروند جهنم! ما ظهور برای این میخواهیم. شما به خودت نگاه نکن راه را پیدا کردی. ما میخواهیم زمین را پاک کنیم. مردم بدبخت دنیا را، یک مشت آدم هرزه دارند مدیریت میکنند. یک مشت پولدار و یک مشت هرزه. پول و قدرت و ثروت و اینها. کسی فکر بکند با رسانه و قانون و حرف بزنی زندان، حرف بزنی اعدام، تبلیغات گسترده، بدبخت نمیفهمد چی به چی است.
وضعیت کثافتکاری و آلودگی جنسی فقط این یک قلمش است. در غرب میدانی چه خبر است؟ چه خبر است اشاره بکنم بهش. طرف بخواهد پاک باشد، نمیگذارند. همین الان مملکت خودمان که مثلاً ما مملکت شیعهایم و اوضاع رو به راه است و فساد این جور سیستماتیک نیست و اینها. جوان مؤمن پاک میآید پیش ما، جوان دانشجو میگوید آقا من بچه ۲۲ ساله میخواهم پاک باشم، نمیتوانم. شرایط جوری است که نمیگذارد. زمین و زمان به زور میکشانند به فحشا و کثافتکاری. راست میگوید. امیرالمومنین فرمود: «اگه حکومت دست ما باشد، بهشت رفتن آسان است.» حکومت دست بقیه که میافتد جهنم رفتن زورکی است. به زور مردم را نمیبریم بهشت. جهنم، جهنم! یکی میخواهد پاک باشد، نمیتواند. نمیگذارند. دنیا چه خبر است؟ این زمین، این زمینی است که کثیف است.
شرایط وقتی عادی باشد، امیرالمومنین فرمود... اگر داشته باشید روایتها خیلی جالب است. امیرالمومنین فرمود: «اگه حکومت دست من بود» در نهجالبلاغه فرمود: «اگه حکومت را غصب نمیکردند از دست من، من یک جوری اداره میکردم جامعه را، ما زنا الا شقیون.» کاری میکردم که هیچ کسی مبتلا به عمل خلاف عفت نشود، مگر آدمی که ذاتاً پلید و کثیف است. هیچ جوانی برای اینکه ارضای نیاز بکند، احساس نمیکرد که لازم است گناه بکند. این حکومت امیرالمومنین. آنجا جهنم رفتن سر و دست شکستن میخواهد. وقتی حکومت دست امیرالمومنین باشد، کسی جهنم میخواهد برود، بهش فشار میآید.
دوران ظهور امام زمان این شکلی میشود. آقا، دوران ظهور دیگر کسی گناه نمیکند؟ چرا؟ اختیاری که از آدم نمیگیرند. خب، پس چه فرقی میکند؟ الان ثواب کردن سخت است. آن موقع گناه کردن سخت میشود. الان شما دو ریال کار خوب بخواهید انجام بدهید، از ۸۰ جا تحت فشارید. مشکلات اقتصادی، از مشکلات فرهنگی است. یکی میخواهد یک ازدواج سالم بگیرد. بله، یک دختر و پسر بخواهند گناه نکنند، زود ازدواج کنند، سر وقتش. سربازی مانع، اقتصاد مانع، فرهنگ خانوادهها مانع، مسکن ندارند، شغل ندارند. هزار تا مانع برای اینکه این بنده خدا، ننه مرده، این بچه گناه نکند. الان مانع برای کسی است که میخواهد ازدواج کند.
دوران ظهور امام زمان که زمین پاک میشود، زمین دست ولی خدا میافتد. کسی میخواهد گناه کند، هزار تا مانع دارد. یکی میخواهد یک ته استکان عرقی بخورد، باید برود ۷۰ تا سوراخ را بگردد، یک جایی پیدا بکند، بتواند یک ته استکان بخورد. دوران ظهور شکلی میشود. برای او کار سخت میشود. الان یکی میخواهد پیاده برود اربعین کربلا، خودمان پیادهروی که مشقت دارد. هوا آلوده است، هزینهها ۱۰ برابر. پاسپورت باید بیاید بگیرد. یادتان است دیگر امسال؟ امسال که ویزا نداشتیم، پاسپورتش چه ماجرایی بود. گذرنامه. در خیابان مردم ایستادهاند آخر یک برگه بعد چند روز بهت میدهند. ۱۰ بار باید میرفتی و تا مرز میخواهی بروی. بعد رفت مرز یادتان است امسال؟ قلقله! کسی نمیتوانست رد بشود. وضعیت الان ماست. بهشت رفتن سخت است، خیلی دردسر دارد.
قرار نبود دنیا این شکلی باشد که آدمها این قدر اذیت بشوند که بخواهند بروند بهشت. اینها عادی نیست، نرمال نیست. بهشت رفتن این قدر سخت نیست. خب، چرا این قدر سخت شده؟ چون مانع تراشیدهاند. چرا این قدر مانع تراشیدهاند؟ چون زمین دست من و تو نیست. زمین دست دشمن خداست. باید چه کار کنیم؟ اول زمین را بگیر. چه کار کنیم؟ کار فرهنگی کنیم برای ازدواج؟ عزیز من، شما هر کار میخواهی بکنی، اول از همه به فکر این باش که زمین را تمیز کنی. زمین را دست بگیری.
حضرت امام رضوان الله علیه، مرد بینظیر تاریخ، فرمود که آقا اصل این است که باید حکومت دست ما باشد. همین. و اصلاَ همین حفظ نظام اوجب واجبات. این اصل است. ما حکومت نداشته باشی نه نماز خبری است نه حج خبری است نه روزه خبری. نماز، نماز، روزه و حج هم میشود مال صهیونیستها. صهیونیستها پول میدهند. شیمون پرز به درک واصل شده بود، رهبر صهیونیستها. قاری مصری آوردند سر جنازهاش قرآن. قاری مصری سر جنازه شیمون پرز آمد قرآن خواند که این را دفن کند. محمدرضا پهلوی در دربار عید غدیر جشن میگرفت. محرمها، دهه اول محرم مجلس عزاداری، جمعیت میآمدند، هیئت برگزار میکرد. ما مگر مسئلهمان روضه امام حسین است؟ برای چی میخواهیم؟ نماز را برای چی میخواهیم؟ مسجد را برای چی میخواهیم؟
آن ژنرال انگلیسی در عراق، اوایل دهه، اوایل قرن ۱۹، ماجرای ۱۹۲۰ که انقلاب شد، "ثوره العشرین" در عراق در آن دوره بوده ظاهراً. میگوید دید صدا میآید از جایی. صدای چیست؟ گفت: «اذان میگویند.» وایسا! گفت: «برای حکومت بریتانیا که مشکل ندارد؟» گفتند: «نه اعلیحضرت، این به حکومت شما آسیب نمیزند.» گفت: «پول بدهید به این که دارد میگوید اذان، بگذارید اذان بگوید. شلوغ بشود مسجد.» مهم این است، آن هیئت، آن اذانی که برای حکومت بریتانیا مشکل نداشته باشد، یک قران نمیارزد. میگوید: «زمین مال من، روضه مال تو.» بیا مثلاً بهت زمین میدهم. تو روضه بگیر. تو اصلاً روضه میگیری، من بهتر میتوانم زمین را داشته باشم. داری ظرف را، شما چی بگویی به آدم زرنگ باشد. منطق قرآن باید دست آدم باشد. زمین را ازت بگیریم.
حضرت موسی به فرعون گفت. گفت: «منم زمین را بگیرم.» فرعون نگفت: «بیا من بهت یک پایگاه میدهم. اینجا یک مسجد برایت میزنم. تو همین دربار خود ما. بودجه بهت میدهم. همین بغل کار کن. کار فرهنگی کن. گزارش هم به ما بده.» بعضیها چقدر خوشحالند. میگویند: «ما در نمیدانم آمریکا و کانادا و انگلیس داریم کار فرهنگی میکنیم.» ما همین ماجرایی که برای ما پیش آمد به یکی از این عزیزان... چی بگویم؟ خدا حفظ بکند. خدا سلامتی بدهد به همه. یکی از این روحانیون فعال در کانادا که اهل پاکستان بود به ما گفتند با این مشاوره کن. با این هم مشاوره کن. با چند نفری مشاوره کردیم، یکیش همین بنده خدا بود. زنگ زدم باهاش صحبت کردم در واتساپ. خیلی عالی. «حاج آقا پاشو بیا.» گفتم: «مثلاً چطور است؟» گفت: «این قدر خوب است. من اینجا مؤسسه دارم. درآمد دارم. بچهام بهترین مدرسه میرود. امکانات. عقد میخوانم، طلاق میخوانم، مؤسسه اسلامی، نماز جمعه میخوانیم اینجا.» گفتم: «خب، ببین من روحیهام این جوری است. بیایم آنجا میروم در دانشگاه میخواهم کار فرهنگی کنم.» گفت: «بیا کار فرهنگی کن.» گفتم: «خب مثلاً میخواهم با آتئیستها مناظره کنم.» گفت: «حالا مناظره هم بکن، جمهوری اسلامی نزن!» گفتم: «من خیارم؟» مگر با من این جوری صحبت میکنی؟ این چه نمازی؟ ملکه انگلیس ازت تشکر کند. همین طلاق و ازدواج و نماز جمعه و اینها. گفتم: «این مثلاً روحیه من. بیایم آنجا میخواهم بروم از ریشه بکنم اینها را.» «بدبخت، نکشتنت اما اول بیرونت میکنند، دیپورتت میکنند!» گفتم: «نخواستیم. این چه ذلتی؟»
امام حسین بلد بود با یزید این شکلی ببندد کار فرهنگی کند. «وجود تو مشکلم. این را باید جمعش کنم از روی زمین.» مذاکره کن. «این هم مال تو. مسجد بهت میدهم. آنجا کار فرهنگی کن.» شما ماشالله نوه پیغمبری. حضرت امام میفرمود: «اگر اهل بیت پا در کفش طاغوت نمیکردند که دست اینها را میبوسیدند، همیشه حلوا حلوایشان میکردند. بهترین جا، جای بهشان دادند.» امام، از امام فرمود. فرمود: «امام عسکری هم که به ظاهر تبعید بود، اینها آخر دیدند وجود این امام دارد لطمه میزند به کار اینها. همان امام را هم حذفش کردند، کشتندش.» این همین که هست، میخواهد زمین از دست ما گرفته بشود. بلد نبود پول بگیرد از این حکومت.
بعد چقدر خوشحال بود آن بنده خدا میگفت: «اینها مالیات برای خیریه و اینها نمیگیرند. پول، خیلی پولهایی که برای خیریه است، میدهند به شما مؤسسه شما. این قدر پول میدهند، این قدر خوب است، این قدر حمایت میکنند. کتاب چاپ کن، جلسه بگیر، فلان کن.» نداشته باش. خیلی هم ظاهراً عقلانی است دیگر. نه، اصل کار دین این است. اصل حرف این است. باید زمین را بگیری. "فامشوا فی مناکبها". اختیار زمین با تو است. امام زمان هم میآید زمین را بگیرد. کانادا، آمریکا، لندن. اینها ما یک مؤسسه میخواهیم بغل بزنیم. مدرک فقط ما را نکشید. اگر این باشد که امام زمان چرا ۱۴، ۱۲ قرن، ۱۴ قرن است که اهل بیت در مصیبت تنهایی و غربتاند.
امام زمان میخواهد بیاید زمین را پاک کند. یک روایت برایتان بخوانم، جانتان صفا کند. پرواز کنید. احتمال زیاد میدهم، بلکه یقین تقریباً دارم که تا حالا نشنیدهاید این روایت را. بس است برای اینکه آدم جهادی و جهانی بشود و دیگر از الان ببندد برای اینکه برود دنیا را آباد کند، از دست این طاغوتها بکند دنیا را. بخوانم؟ میخواستم الان آیه بخوانم، دیدم که زیادی دیگر معطلتان میکنم برای این روایت. حیف است به هم میافتد.
در کتاب "کشف الغمه"، "کشف القمه" اثر مرحوم علامه اِربلی، استاد شیخ مفید بوده. یکی از بهترین آثاری که در شیعه نوشته شده، کتاب کشف الغمه است. نمیدانم فکر میکنم ترجمه نداشته باشد. کتاب خیلی کتاب خوبی است. کاش ترجمه بشود. ای کاش بیاید مطالبش پخش بشود. خیلی روایت عجیب غریبی دارد. این را میگوید که ابن عباس از پیامبر نقل میکند. عجب روایتی! پیغمبر فرمودند: «یا علی، ان الله عزوجل زوجک فاطمه.» میخواهم بازم تعریف کنم. روایت خیلی روایت در دهان من دارد قند آب میشود وقتی میخواهم بخوانم. خیلی روایت. «علی جان، خدا فاطمه را به ازدواج تو درآورد. همسر تو کرد.» مهریه فاطمه زهرا چیست؟ یا رسول الله: «و جعل صداقها الارض.» مهریه فاطمه زهرا زمین است. همه زمین. «فمن مشا علیها مبغضا لک فمشا حراما.» علی جان، هرکه روی زمین راه برود، بغض تو را داشته باشد، راه رفتنش روی زمین حرام است. تو ملک مادر تصرف میکند. هرکس بغض علی دارد، روی زمین دارد راه میرود، این مهریه فاطمه زهراست. باید از چنگ اینها در بیاوریم.
این روایت زندگی آدم را عوض میکند. ما باید مهریه فاطمه زهرا را از چنگ دشمنان در بیاوریم. حاج قاسم سلیمانی، عظمتش به این بود زمین را میخواست پاک بکند. «زمین را گرفتهاند اینها. چه کارند که بخواهند برای ما تعیین تکلیف بکنند؟» یک حبه فقط دارند این است که چون از خدا نمیترسند و پول هم که دارند، زور هم که دارند. پول زورشان هم البته نانجیبیشان است. چون راحت آدم میکشند مثل آب خوردن. هرجا میروند دست میاندازند، میگویند این منابع مال ما. ندهی میکشیمت! بعد یک مشت آدم بزدل ترسو که در حد سگ و گربه زندگی میکنند، که از جانشان میترسند. اینها منابع را میدهند، او قدرتمندتر میشود، پولدارتر میشود. بعد باز میآید محکمتر داد و بیداد میکند، هارت و پورت میکند. چپاول میکند آفریقا و آسیا و جاهای مختلف را. میبلعد. زور میگیرد. بعد میآید داد میزند: «این کار را نکنی میکشمت!» به همین راحتی. این جوری تا حالا زمین را به چنگ آوردهاند.
کاری که فرعون میکرد. «مرگ؟ نمیترسیم.» ساحرها که دیوانه کردند من را. این ساحرهای فرعون. ساحرهای موسی آمد سحر را انداختند. اینها قرار بود که فرعون به اینها جایزه بدهد. انداختند آن. حضرت موسی هم معجزه را رو کرد و اینها سجده کردند مومن شدند. فرعون گفت: «میکشمتان! بدم میکشمتانا!» دست و پاتان را میبرم، آویزانتان میکنمها! گفتند: «هر غلطی میخواهی بکنی بکن! "فلتقض ما انت قاض" هر غلطی دلت میخواهد بکن.» از چی میترسانی ما را؟ بمیریم، میمیریم. دست تو است؟ تو هم نکشی ما میمیریم.
دکتر، شب پیش یک جلسهای گفتم. گفتم: «آقا، حاج قاسم سلیمانی ۱۳ دی ۹۸ از دنیا میرفت.» امام حسین علیه السلام به حُر فرمود. حُر گفتش که: «من مأمورم شما را تحویل بدهم.» حضرت فرمودند: «تو این قد اجل نداری که بخواهی من را تحویل بدهی.» در جملات عجیبی که حضرت فرمودند و معمولاً شنیده نشده است، از جملات غریبه است. حضرت به حُر فرمودند: «تو روز عاشورا اجلت رسیده است. تو روز عاشورا میمیری. بنشین انتخاب کن با من باشی یا با آنها.» حُر عاقل بود. تصمیم گرفت که با امام حسین بمیرد. آن ور نمیرفت. آن وری میمرد. تنها کاری که حُر کرد این بود. عمر کوتاه نمیشود، بلند نمیشود، جا به جا نمیشود. همین یک دانه را اگر آدم بفهمد، هیچ کسی دیگر هیچ غلطی نمیتواند بکند. «میکشمت!»
حاج قاسم سلیمانی صد بار رفت در دهان شیر. تا لب مرگ هیچ غلطی نتوانسته بود بکند. الان هم که رفت، وقتش رسیده بود از دنیا رفته بود. ۴ لیتر خون را یک جوری مصرف کرد، دنیا را تکان داد. غوغا را. فقط صد نفر در ازدحام جمعیت امروز در کرمان شهید شدند. چه جمعیتی بوده در کرمان! نتوانستند دفن کنند جنازه مطهر همه را. گفتند: «برید.» بعد مخفیانه آمدند باز کردند که دفن بکند. خون این ۸۰ کیلو وزن، عقل و زرنگی این آدم بود. گفت: «از من خواسته بودند زمین را پاک کنم. من کارم این است که زمین را پاک کنم.» این عظمت را خدا بهش داده. گفت: «خدا میگوید تو مگر نمیخواستی زمین را پاک کنی؟ من با خون تو زمین را پاک میکنم.»
شهید اندرزگو به همسرش فرموده بود که: «من حکومت پهلوی را ساقط میکنم.» یک نفر آدم گفته بود که: «یا پهلوی با دست من ساقط میشود یا با خون من ثابت میشود.» همین شهریور ۵۷ اندرزگو را کشتند. دیگر کار تمام شد. در واقع بزرگان بهش فرموده بودند که: «شما انقلاب را درک نمیکنی. قبل از انقلاب به شهادت میرسی.» البته ایشان میگفتش، همسرش نقل میکرد، تلویزیون نشسته بود و داشت سران حکومت را نشان میداد. قبل انقلاب میگفت: «این سید علی اندرزگو، این شخصیت بینظیر.» حضرت امام فرمود: «من ده تا اندرزگو داشتم دنیا را میگرفتم.» جهادی جهانی یعنی اندرزگو.
چند تا این جوری داریم. اینها را به جوانها یاد بدهیم. دبیرستانی رفتم اینها. گفتم: «برای ما صحبت کن.» گفتم: «من شروع کنم یک چیزهایی بهتان بگویم دیگر ولم نمیکنید ها.» رفتم سر کلاس، یک ساعت و نیم از اندرزگو گفتم. ولم نمیکردند. گفتم: «آقا، کلاس تمام شد. پاشو برو.» بعد «کی میآیی؟» دیوانه میکند آدم را. اندرزگو، چمران. یکی از یکی عالیتر، یکی از یکی بهتر. عمر چریک در دنیا. چریک وقتی لو میرود، وقتی لو میرود نهایتاً شش ماه زنده میماند. اندرزگو از وقتی لو رفت ۱۵ سال زنده ماند. همه ماندند که این چه کار کرد؟ مگر میشود یک چریک ۱۵ سال مخفیانه زندگی کند؟ میرفت دکتر میشد، بنا میشد. آقا میفرمودند: «من در مشهد دیدمش. دیدم لباس محلی پوشیده و زده در کار مرغداری و اینها.» آقا میشناختنش. با واسطه آمده بودند سمتش. شهید اندرزگو یک خروس آورده بود و زیرش هم مثلاً لانه خروس. آقا هدیه بده و اینها. بعد گفته بود در گوش آقا گفته بود که: «تا حالا دیدی خروس تخم بگذارد؟» خندیده بودند. گفتند: «نه.» خروس را برداشته بود. زیرش اسلحه بود. گفت: «خروس من تخم گذاشته. بگیر ببر.»
اینجا در مشهد، در خواجه ربیع شناساییاش میکنند. شناسایی! جمعیت. تیر میزنند به پایش. اینها افسانه است ها! شما فکر کن افسانه میگویم. کی باورش میشود اینها را؟ میخواهم اینها را بگویم بعد بگویم که پای تلویزیون چی گفته بود. اندرزگو را تیر میزنند به پایش. میافتد روی زمین. تا ساواکیها بریزند ورش دارند. جمعیت که شلوغ پلوغ میشود، سر و صدا میشود، جیغ و داد میشود. روی زمین یک پیرمردی بغل خودش میکشد پایین. سریع لباس محلی از تن او درمیآورد. تنش میکند. این شال مشهدی را روی سرش میبندد. این قیافه اونی که ما زدیم نیست. شروع میکند با لهجه غلیظ مشهدی میگوید: «ای خدا ازتان نگذرد. یکی یک غلطی کرده، چرا من پیرمرد روستا را؟» اینها میگویند: «حاج آقا، ما عذرخواهی میکنیم. ببخشید.» «کجا رفت؟» گفت: «در رفت فلان فلان شده.» بیمارستان تیر را از پشت درمیآورند. تیمارش میکنند. بعد یک هفته درمیرود.
دنیا را میگرفتم. همسر شهید اندرزگو میگوید: «پای تلویزیون نشسته بود. داشت نشان میداد یکی از این مسئولین کثیف حکومت.» نگاه کرد و گفتش که: «شماها چیزهایی میبینید. بعداً این انقلاب پیروز میشود. به خون من یا به دست من انقلاب پیروز میشود. امام میآید حکومت میکند. یک کسی میآید رئیس جمهور میشود اسمش سید علی.» این فیلمش موجود است. مصاحبه همسر شهید اندرزگو. این فیلمش موجود است. «یک کسی میآید رئیس جمهور میشود اسمش سید علی است. او که رئیس جمهور شد دیگر منتظر ظهور باشین.» خیلی نمیکشد. تا همسرش میگوید بهش گفتم که: «خودت سید علی، نکند خودت میخواهی رئیس جمهور بشوی؟» گفت: «نه، من که آن موقع نیستم. ولی هر وقت سید علی رئیس جمهور شد، منتظر ظهور باشید.» کجا بودند اینها؟ چی میدیدند؟ چه افقی داشتند؟ چقدر اینها بزرگ بودند! آدم تا بزرگ نباشد هوس نمیکند دنیا را پاک کند. میگوید: «امام زمان میآید که دنیا را پاک کند.»
یک روایت از امام رضا بخوانم. بعد یک تکه از نهجالبلاغه برویم در روضه فردا شب. حدیث، حدیث بسیار شریف و دوست داشتنی است از امام رضا علیه السلام. یک بخشش را برایتان میخوانم. فرمود که از حضرت میپرسند که: «آن کسی که قیام میکند از شما اهل بیت کیست؟» حضرت فرمود: «الرابع من ولدی.» چهارمین بچه من. امام رضا میفرماید: «چهارمین فرزند من "یَطَهّر الله بِه الأرضَ مِن کلّ جور". خدا با او زمین را از همه کثیفیها پاک میکند.» امام زمان میخواهد ظهور کند که زمین… معلوم میشود کی یار امام زمان است؟ کسی که آماده است برای اینکه زمین را پاک کند. به همان میزانی که میتواند دارد پاک میکند. دور و برش دارد حرکت میکند برای پاک کردن زمین. دستش هم نرسد، با خونش پاک میکند. با خونش پاک میکند و "یُقَدِّسُها مِن کُلِّ ظُلم". زمین را مقدسش میکند از هر ظلمی. هرچی ظلم روی زمین است، جمع میکند. امام زمان ماست. آدم امام زمانی همین شکلی است.
روایت نهجالبلاغه را برایتان بخوانم و برویم در روضه. خیلی روایت زیباست. چشمم افتاد تا رد نشدیم. این هم حیف است. سوره مبارکه انبیا آیه ۱۰۵. "ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر". آیهاش معروف است، خیلی حفظ. "انّ الارضَ یرِثُهَا عبادیَ الصّالحون". ما این جوری نوشتیم: «زمین به بندگان صالح ما ارث میرسد.» زمین مال اینهاست. همه زمین مال اینهاست. بازی درنیاورند. بگویند: «به ایرانت بچسب. به آسیایت بچسب. به مشهد خودت بچسب. به خانه خودت بچسب.» این مزخرفات آدم را فریب ندهد. ما به زمین خودمان میچسبیم. زمین خودمان را پس میگیریم. زمین مال ماست. زمین مهریه فاطمه زهراست. نمیگذاریم دشمن فاطمه زهرا در مهریه فاطمه زهرا تصرف کند. این مهریه مادر را تحویل پسر میدهیم انشاءالله. زمین مهریه فاطمه زهراست. زمین مال ماست. کاخ سفید حسینیه کنیم؟ کاخ سفید طویله کنیم؟ چه حسینیه! کاخ سفید چیست؟ کل زمین مال ماست. آمریکا چیست؟
اگر کسی این حرفها را خیال دانست و مسخره کرد، در ایمان. اول در ایمانش، بعد در عقلش شک بکنید. به این وضوح خدا دارد به ما نشان میدهد: «آینده مال ماست.» مملکتی که ۴۰ سال تحت فشار بوده. خداوکیلی شما این هفته را با هفته پیش مقایسه کنید. با دو هفته پیش مقایسه کنید. مسئولینی دارند کار میکنند. بزرگوارا! شبانه روز دارند زحمت میکشند؟ آمریکا و انگلیس را برای مملکت مسلط کنند. سند ۲۰۳۰ میآورند، برجام میآورند، FATF میآورند، بنزین شبانه مخفیانه سه برابر میکنند. انقلاب نابود بشود. برمیگرداند. یعنی چی؟ در ۲۴ ساعت برف برمیگردد. خیلی آدم باید نادان باشد، نفهمد آینده مال کیست.
چیزی نمانده تا ماشالله. انتقام از این، از آن بیرونیها که میگیریم. از امروز و فردا انشاءالله. چیزی نمانده انتقام از همینها هم بگیریم. دور نیست. بابت این جرمها و این جنایتهایی که کردند که کم هم نیست. میبینیم انشاءالله نسل ما خیلی زود امیرالمومنین را میبیند. حال و هوای امیرالمومنین را ببینید. این علی جهادی جهانی را.
نامه عثمان بن حنیف. اکثر ما ایرانیان نصفش را بلدیم و تقریباً هیچ کدام از ما ایرانیان آن نسخه دومش که خیلی مهم است را بلد نیستیم. عثمان بن حنیف کی بود؟ رفته بود کباب خورده بود. یادتان هست که والی بصره بود در مجلس اعیانی شرکت کرده بود، کباب خورده بود. امیرالمومنین بهش نامه نوشتند. این قدرش را بلدیم که ازت خیلی عصبانی شدند بابت اینکه این رفته در این مجلس شرکت کرده. آن نصفه دومش را هیچ کس بلد نیست تقریباً. نامه ۴۵ نهجالبلاغه. حضرت میفرمایند که: «مثل من باش. از من یاد بگیر. ببین علی دنبال شکمش نیست، دنبال شهوتش نیست، دنبال این نیست که خوب بخورد، خوب بپوشد.» این هم خوب. این هم بلدیم. اصل جمله را ببینید امیرالمومنین چه میکند در این خطبه. میفرماید: «علی روی زمین فقط یک حاجت دارد.» جانم به تو امیرالمومنین. بخوانم برایتان. میفرماید که: «من تعجب میکنم واقعاً چطور میشود کسی نهجالبلاغه بخواند، انقلابی نشود، جهانی فکر نکند.» عجیب است واقعاً. چه جور تحریف میکنند یک عده نهجالبلاغه را. این کلمات در نهجالبلاغه است. میفرماید: «علی اگر کم میخورد، کم میخوابد، در چرب و شیرین دنیا قل نمیزند برای اینکه دنبال یک چیزی است.»
"والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت انها." به خدا قسم اگر همه عرب جمع بشوند، پشت به پشت هم بدهند که من را بکشند، من درنمیروم. بقیهاش "و لو امکنت الفُرسَ مِن رِقابِها" اگر فرصت به من دست بدهد چه کار میکنم؟ "لَسَارَعتُ الیها وَوَجَّهتُ سهمی" همه تلاشم را میکنم. "فی أن أُطهِّرَ الأرضَ مِن هذا الشّخصِ الملعونِ". اگر فرصت به من دست بدهد، همه تلاشم را میکنم زمین را از وجود معاویه پاک کنم. علی زنده مانده که زمین را از کثافت معاویه پاک کند. یعنی چی این حرفها؟ علی زنده مانده نماز بخواند. شبها گریه بکند. بله آن هم هست. امام صادق فرمودند: «ما ظهور میخواهیم برای چی؟ خودمان که بهشت داریم میرویم.» همین جوری زمین را پاک کنیم. همه بروند.
معاویه نمیگذارد. معاویه زورکی میبرد جهنم. پس چرا از هفت سالگی میگرفت شستشوی مغزی، کار رسانهای. ببینید به زور میبرند جهنم که اینها بد شدند. کسانی که در شام سنگ پرت میکردند در بچگی این جور کار میکرد روی آنها. عمروعاص بهش گفتش که: «یک سری بزغاله بخر ببر بده به این بچه کوچیکهای شام، به جاهای دیگر. اول که بردی چی بگو؟ معاویه فرستاده.» خوب که رفیق شدند با این بزغاله بازی کردند، خو گرفتند. «یک روز بعد، دو روز بعد، چقدر بد؟ برو یکی را بفرست بروند با او نول را بگیرند. وقتی گرفتند بگویند کی فرستاده؟ بگیریم علی فرستاده.» این بغض علی میرود در قلبش. لشکر شام را این شکلی تربیت میکرد. علی میخواست زمین را از لوث وجود معاویه پاک کند.
کیا دوست ندارند زمین از لوث وجود ترامپ پاک بشود؟ ترامپ که چیزی نیست. یک مرتیکه خلوص کثیف. یکی پشت سرش الله اکبر گفته سه متر پریده. نیم ساعت هی به پشتش نگاه میکرد. از توی وسط، زیر بته به عمل آمده. وسط به قول سید مقتدای صدر بهش میگوید: "یبن الملاحی" فرزند کابارهها. معلوم نیست ننه بابایش چه وضعی داشتند وقتی که زباله داشته تولید میشده. عددی نیست. ما انشاءالله میخواهیم همه، همه را با هم جمع کنیم. گفت: «کدام را بدهم؟» میگفت: «همهاش را بده. اسرائیل را بدهم؟ آمریکا را بدهم؟ انگلیس را بدهم؟ همهاش را بده.» وجود همه اینها.
زمین را پاک کنیم. ولی از خدا میخواهیم امشب به حق این روضه و به حق این دفن حاج قاسم سلیمانی، خدا به نسل ما، به بچههای ما، به ماها حیات را بدهد. مرگ طبیعی نه، تکه تکه شدن با ذلت. ترامپ را انشاءالله ببینیم. آرزویم این است که ما زمین را از وجود اینها پاک کنیم. امیرالمومنین ماست. میفرماید: «اگر امکان فرصت به من دست بدهد، میخواهم زمین را از وجود این پاک کنم.» "أُطَهِّرَ الأَرضَ". علی زنده مانده زمین را پاک کند. علی مال دنیا نیست. علی دنیا نمیخواهد. ولی حکومت نمیخواهد. علی ریاست نمیخواهد. حکومت گرفته که زمین را پاک کند. قدرت دستش است که زمین را پاک کند. حفظ نظام اوجب واجبات است. برای این. نظام نداشته باشیم، نمیتوانیم جایی را پاک کنیم. میخواهیم زمین را پاک کنیم. تا یک جایش را پاک میکنیم انشاءالله از یک جایی به بعدش آقامان میآید انشاءالله. با آقامان پاک میکنیم. تمیزش میکند.
حاج قاسم سلیمانی هرچی جان داشت گذاشت. تا یک حدی پاک کرد. پاکسازی کرد. داعش و اسرائیل، این منطقه را تمیز کرد. دیگر بیشتر از این انگار توان نداشت. خدا گفت: «بس است دیگر. بیا. میخواهم بقیهاش را با خون تو پاک کنم.» پاک میکند. قلقلهای کرده در این عالم. ریخته به هم. دعوایی شده در آمریکا. چقدر به این ترامپ بدبخت فحش دادند که چرا این غلط را کردی؟ خود آمریکاییها: «چه گندی بود تو زدی؟ آخه چه مرگت بود یک هو این را گرفتی ترورش کردی؟» ریختند همه به هم. رژیم صهیونیستی برگشته گفته که: «آمریکا با ایران جنگ دارد. به من ربطی ندارد. ما این وسط کارهای نیستیم.» ماست را کیسه کردند. سعودیها نشستند عقب. قطریها خوشبو، خیس کردند همه. همه ریختند به هم. چی میشود چهار قطره خون چه عظمتی! خدا به این و آن دلها چه کرده؟ بچههای کوچک. بچههای کوچک ما سیاست میداند؟ نه. انگلیس و آمریکا و اسرائیل.
ما عزادار نیستیم که تو داری میخندی. سردارمان به شهادت... خدایا اینها چه میکنند با دلها؟ بعضیها چقدر بزرگند! پنج شش روز این شهید به شهادت رسیده. هرچی آدم به این عکس نگاه میکند، داغ دلش دوباره تازه میشود. این داغ آرام نمیشود. ما و شما رفتیم در خیابان. ساعتها در خیابان بودیم. در حرم بودیم. زیر باران بودیم. در سرما بودیم. داغمان آرام نشد. میلیونها نفر آمدند در خیابان. بغضشان را نشان دادند. اشک ریختند. ناله زدند. داغ آرام نمیشود. هی آتش شعلهورتر میشود. این جمعیت میلیونی آمده. حقش ادا شد؟ خداوکیلی حق در این تشییع جنازه ادا شد. ولی احساس میکنیم هنوز نه. ما خیلی کار داریم. این فرزند خلف امیرالمومنین، شاگرد مکتب امیرالمومنین، این سردار سپاه.
چطور دفنش کردند؟ جمعیت این طور زیر دست و پا میرفت. در این تشییع جنازه "لا اله الا..." بعد از این ایام مدینه چه خبر است؟ مدینه چه خبر؟ دختر رسول الله. صدای گریهاش بلند میشود. میآیند به امیرالمومنین: «فاطمه بگو یا شب گریه کند.» یارو خسته شدهایم بس که صدای گریه. این مردم دلشان برای صدای گریه حاج قاسم تنگ شده.
دختر پیغمبر هم بچهها را جمع کرد. «بچهها مادر میخواهد دعا کند. شما آمین بگویید.» خوشحال شدند. شاید مادر میخواهد برای سلامتیش دعا کند. تا مادر شروع کرد دعا کردن، دیدند مادر دارد میگوید: "اللهم عجل وفاتی سریعا!" خدایا دیگر فاطمه را ببر. امشب شب اول قبر حاج قاسم سلیمانی. جمعیت را مدیریت کردند که بتوانند دفنش کنند. این قدر جمعیت بود که نمیتوانستند این جسد پاره پارهای که ازش چیزی هم نمانده، این جسد را میخواستند به قبر برسانند. چقدر اذیت شدند! امیرالمومنین دو سه شب بچه کشید. هرچی این ور و آن ور نگاه کرد دید حسن و حسین که بچهاند، محرمی نیست. یکی باید در قبر جسد را تحویل بگیرد، یکی باید از بالا این جسد را خم بکند. هرچی نگاه کرد دید یک وقتی دو تا دست از تو قبر در آمد. مشبهنده رسول الله. شبیه دستهای پیغمبر. فاطمه را تحویل پیغمبر داد. خودش شروع کرد به قول طلبهها دفع مقدر کرد. دست پیش گرفت. امیرالمومنین دارد امانت را برمیگرداند. دیگر گفت: "یا رسول الله، لقد استرجعت الودیعه." آقا جان، امانت را دارم برمیگردانم. دیگر هیچی نگفت که این امانت روزی که به من تحویل دادی این شکلی نبود. خم نبود. کبود نبود. بازو شکسته نبود. از پا. امیرالمومنین این جور گفت. گفت: "یا رسول الله، فاسأل فاطمه." آقا جان، خودت از فاطمه بپرس. بگو فاطمه جان این مردم با تو چه کردند که این جور شده؟ بعد فرمود عرض کرد: «یا فاطمه!» جواب نمیدهد ها! «شما سوال پیچش کن. سوال، سوال پیچ. بگو دخترم، چرا صورتت کبود است؟ چرا این دستهایت شکسته؟»
یا فاطمه الزهرا، یا بنت محمد، یا قره عین الرسول، یا سیده نساء العالمین، یا مَن الی قبرِها و الی ضریحِها و الی حرمها توجهنا و استشفعنا و توسلنا الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهه عندالله!
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه اول
عنصر جهادی جهانی
جلسه دوم
عنصر جهادی جهانی
جلسه چهارم
عنصر جهادی جهانی
جلسه پنجم
عنصر جهادی جهانی
جلسه ششم
عنصر جهادی جهانی
در حال بارگذاری نظرات...