چرا عدهای اصرار به جهنم رفتن دارند؟
علت غصهدار شدن حضرت زهرا (س)
خدا زمین را از چه کسانی میگیرد؟
شهید کردن سردار سلیمانی، نقطه درماندگی آمریکا
حضرت موسی (ع) زمین را داشت، چون خدا را داشت.
تمام مشکلات ما با دید جهانی قابل حل است!
ترسیدن استکبار جهانی از شهادت سردار سلیمانی
افرادی که جهانی نیستند، فریب نمیخوردند!
خطبه حضرت زهرا (س) در مورد امام علی (ع)
پیامدها و هشدارهای حضرت زهرا (س) در مورد عدم پذیرش ولایت امام علی (ع)
عدالت امام زمان از کجا شروع میشود؟
مستضعف چه کسی است؟
فدک یعنی زمین؛ یعنی کره زمین
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد، و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
رَبِّ اشرَح لی صَدری، و یَسِّر لی اَمری، وَاحلُل عُقدَهً مِن لِسانی، یَفقَهوا قَولی.
جلسات قبل، مطلب کلیدی که به آن اشاره و پافشاری داشتیم این بود که آن عنصر مطلوب امام زمان (عج) که میتواند برای حضرت کار بکند، مفید و زمینهساز ظهور باشد، عنصری است که دو ویژگی دارد: یکی اینکه جهادی است و دیگری اینکه جهانی است. این دو را باید با هم داشت.
گفتیم یک بحث، یک مطلب، یک نکته اگر فهمیده شود، آدم نمیتواند دیگر جهادی و جهانی زندگی نکند؛ آن هم این است که ما مأموریت داریم که زمین را آباد کنیم، زمین را نجات دهیم. مسئله، مسئله زمین است؛ راه رسیدن به آسمان، زمین است. چطور میگفتند که راه قدس از کربلا میگذرد، راه آسمان هم از زمین میگذرد. تا زمین را دست نگیریم نمیتوانیم آسمانی بشویم؛ مگر اینکه تکوتوکی خودشان زحمت بکشند با هزار مشقت و مصیبت و بلا، راه خدا را بروند و به مقاماتی برسند. ولی آنی که ما دنبالشیم این است که زمین آنقدر فراهم باشد که آدمها بهراحتی مسیر خدا را طی کنند. جهنم رفتن سخت باشد، نه بهشت رفتن.
الان اوضاع یک جوری است که جهنم زورکی میبرند. نخواهی، نمیشود. به زور باید گناه بکنی؛ به زور باید آدم به کثافت و فساد بیفتد. فساد زورکی است؛ این وضعیت الان زمین ماست. رهبر انقلاب یک وقتی توی سخنرانی یک مطلب بسیار زیبایی را فرمودند. ایشان فرمودند: «یکی از اهداف ما توی حکومت اسلامی و انقلاب، این حکومتی که تشکیل دادیم، این است که فضا فراهم بشود، زمینه آماده بشود، شخصیتهای بزرگی مثل سید علی آقای قاضی و علامه طباطبایی ساخته بشوند.»
خیلی تعبیر عجیبی بود. رهبر انقلاب یکی دو سال پیش، این را که تو جمع دانشجوها فرمودند، گفتند: «ما میخواهیم شرایط یک جوری باشد، شما بچه را که میفرستی مدرسه…» چطور حوزه نجف یک دوره این شکلی بود، یک فضای خاصی بود… بهجت رضوان الله علیه گفته بودند که آقا ما شنیدیم علمای نجف طیالارض داشتند، ایشان لبخند زده بودند و فرموده بودند: «آن وقتی که ما مشهد بودیم، وقتی که ما نجف بودیم، بقی نجفم طیالارض داشتند. عجیبی نبود این؛ که چیز عجیبی نیست، چیزی نیست.»
چطور حوزه نجف فضای خاصی داشت؟ میرفتند از مرحوم آقای قاضی استفاده میکردند. ملاحسینقلی همدانی ۳۰۰ شاگرد داشت که همهشان به مراتب بالای معنویت رسیده بودند. ۳۰۰ شاگرد! فضا، فضای خاصی بود. هرکی وارد این فضا میشد، تربیت میشد. ما دوست داریم مدرسههایمان این شکلی باشد، نه اینکه بیایم زور بزنم سند بیستی بیارند، اسم شهید باید حذف بشود، چیچی باید به بچه یاد بدهند، «گلزار شهدا رفتن ممنوعه»، «چیچی ممنوعه»، «چی ممنوعه»، «چی ممنوعه»؟ کار بکنم مملکت ما یک عدهای زور بزنند که اینها پیاده بشوند؟ البته لطف خداست دیگر. میبینید این همه زحمت میکشند، آخر "خونه شهید میاد، همه رو میشوره میبره."
الان جهنم رفتن زورکی است؛ کسی را زورکی ببریم؛ ولی میخواهم جوری نباشد که کسی هم جهنم زورکی برود. همه انتخاب کنند، واقعاً انتخاب بکنند، بدون تهدید، بدون ترس. جلوی هر آدم عاقلی شما فرعون را بگذارید، موسی را بگذارید، خداوکیلی کدوم را انتخاب میکند؟ اگر اهرم فشار نباشد، ترس نباشد، رسانه نباشد، تبلیغات نباشد، زور نباشد، اعدام نباشد، زندان نباشد، اینها نباشد، کدوم را انتخاب میکند؟ آخه شما سر ناخن موسی را هم با کل هیکل فرعون عوض نمیکنی. این کجا، آن کجا؟ این مرد ربانی، کلیمالله، انسان قدوسی، نفس پاکش بوی بهشت میدهد. آن مرتیکه هرزه!
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «الدهر نزلنی ثم نزلنی ثم نزلنی حتی یقال علی و معاویه.» آنقدر روزگار من را پایین آورده، اسم من را کنار اسم معاویه میگذارند. آنقدر زمانه بد شده! اسم ترامپ را بغل اسم قاسم سلیمانی میگذارند. چون پر از مردم سالم، عاقل دنیاست. بپرسید: «ترامپ یا قاسم سلیمانی؟» فشار نباشد، خود مردم آمریکا به ستوه آمدهاند. خجالت میکشم بگویم رئیسجمهوری که قبل از اینکه رئیسجمهور بشود، روی مجلههای مبتذل (به عبارت انگلیسیاش پورن)، روی مجلههای مبتذل آمریکایی عکس این بابا را میزدند، عکس خودش، عکس زنش. رئیسجمهور احساس میکند دنیا مال اوست، کمترین بهره هم از عقل و شعور و هیچی ندارد.
الله اکبر! میگویند سه متر میپرد. الله اکبر! کی بود؟ چی بود؟ کجا رفت؟ بعد حاج قاسم سلیمانی که از هیچکس و هیچچیزی ترس ندارد، یک مرد. بچه کوچک میآید سر نماز به او گل میدهد، سر نماز ایستاده گل از این بچه میگیرد. لطافت این روحیه، این ادب، این تواضع… مبارزات با داعش! بر و بچههای مدافع حرم میگفتند که وقتی خبر میآید که قاسم سلیمانی دارد میآید، داعش ۲۰۰ کیلومتر عقبنشینی میکند. اسمش که میآمد جا میزدند. اسمش لرزه میانداخت به تن دشمن. عظمت و هیبتی. این کجا، ترامپ کجا؟ خب، چی میشود مردم آن را انتخاب میکنند؟ فشار دیگر! جهنم زورکی است. انتخاب نکنی میکشنت. زور است. نانت قطع میشود، آبات قطع میشود. تحریم میکنی، بمب میزنی. روز روشن جهنم رفتن زورکی است. این وضعیت الان ماست.
امام زمان (عج) میخواهند بیایند دنیا را آباد کنند. یعنی چه؟ یعنی یک کار بکنند جهنم رفتن زورکی نباشد، بهشت رفتن راحت باشد. دیشب مثالهایی زدم چون خیلی از دوستان نبودند، اشاره میکنم که بعد بیایم سراغ آیات و روایاتش. گفتم یک جوان اگر بخواهد پاک باشد، مثل آدم زندگی کند، سالم زندگی کند، در سن و سال کمی که کمکم میفهمد، میتواند خانواده تشکیل بدهد؛ غریزهای که دارد، تأمین بکند؛ خانواده تشکیل بدهد، بچهدار بشود؛ نمیگذارند. مگر میشود؟ سی سالگی گناه کنی، انشاءالله سی سالت هم شد اصلا دیگر کلاً سمت ازدواجم نمیروی. زورکی الان که وضع دنیاست. یک وقت من تازگی در دانشگاه میگفتم. دختر و پسرهایی که در دانشگاه خودمان میبینم اینها دست به دست هم میروند، واقعا اشک شوق در چشمم جمع میشود. خدا را شکر اینها حد گناهشان آنقدر است. برای اینکه در دنیا دیگر دختر و پسر با هم کار ندارند. همه ازدواج تکجنسیتی است. پسر با پسر، دختر با دختر. مردم مسخره میکنند دیگر پسر و دختر ازدواج بکنند! دنیاست. به لجن کشیدهاند کره زمین را. در این فضا کسی میتواند به سمت خدا حرکت بکند؟
انبیا آمده بودند زمین را پاک کنند. پیغمبر اکرم (ص) آمده بودند زمین را پاک کنند. فاطمه زهرا (س) که فرزند پیغمبر اکرم (ص) بود، به دنبال این بود که زمین پاک بشود. چرا غصهدار بود فاطمه زهرا؟ از چه غصه داشت؟ گفت: «کار دست اینها که افتاده زمین کثیف میشود، راه رسیدن به سمت خدا سخت میشود.» میخوانم برایتان روایتهایش را. اول آیهاش را بگویم برایتان. انبیا درگیریشان سر این بود که میخواستند زمین را در اختیار بگیرند، زمین را پاک کنند. دشمنهایشان هم میگفتند: «ما زمین را به شما نمیدهیم، شما را بیرون میکنیم.»
سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۱۳ و ۱۴. حوصلهتان سر نرود، امشب آیه و روایت زیاد آوردهام. میفرماید: «قالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا». کفار میگفتند: «یا باید حرف ما را قبول کنید یا از زمین بیرونتان میکنیم.» زور است دیگر. «فَاَوحى اِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَنَّ الظّالِمینَ.» خدا به اینها چی میفرمود؟ «میکشمتان، تهدید میکنم، تحریم میکنم.» چی کار میکند؟ فرمود: «عقل سلیم حکم میکند که مذاکره کنید. هر چی میگوید گوش بدهید. نمیرید، زنده بمونید. دعوا درست نکنید. ماجراجویی نکنید.»
چه اصطلاحاتی هم جعل میشود تازگیها! «ماجراجویی نکنید!» میگوید: «اینجا مال من است.» بهش بده دیگر. «این هاره، میگیرد و میزند.» هستهای هم ۲۰۰ تومان! بستهای ؟ بیا بگیر. «این هم مال تو. این هم تعطیل کنم؟ باشه. آن هم خرابش کنم؟ باشه. قلب رآکتور بتن بریزم؟ چشم. جان بخواه. دیگر چی بدهم؟ تو فقط نکش، تو فقط رو ترش نکن، تو اخم نکن. اخمت را دوست ندارم.» اینجا میگوید: «احساس میکنم دیگر فایده نداری.» گفت دیگر همین ترامپ لجن! گفت: «سعودی برای ما خیلی جالب است.» خدا دارد جلو چشم ما در روز روشن با ما حرف میزند. چقدر بعضی عقلشان کم است! شما به خودتان نگاه نکنید آنقدر خوب و پاکید، مسئله برای شما روشن است. خیلیها بالا خانه را اجاره که هیچ، رهن که هیچ، مسکن ۹۹ ساله هم دادهاند رفته!
ترامپ میآید، این سعودی که اینجور دارد بار میدهد، سواری میدهد. دولا پهنا هر موشکی که «تق و توق» میزند، ۱۰ برابر پولش را میگیرد. بعد میگوید: «این گاو شیرده اگر شیر ندهد، سرش را میبریم.» بعد اینها باز دو برابر شیر میدهند. هر چه ذخیره نفتی داشتند کشیدند بیرون که یک وقت آمریکا کسری نداشته باشد، چون ایران تحریم نفتش ؟. بعد آخر برگشته میگوید که: «اگر ما نبودیم، سعودیها شش ماهه فارسی حرف میزدند، ما اینها را نگه داشتیم.» بله آقا جان! فدات بشوم الهی. این وضعیت ما، میگوید: «وقتی تهدیدت کردند، گفتند از زمین بیرونتان میکنیم، میکشیمت یا باید قبول کنی.» چی بگو؟ سوره مبارکه ابراهیم: «فَأَوحى إِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَنَّ الظّالِمینَ.» گول نخوریها! هیچی نیستند. سفت. «هلاکش میکنم. زمین را از دستش در میآورم میدهم به تو.» قرآن است. «وَلَنُسکِنَنَّکُمُ الأَرضَ مِن بَعدِهِم.»
علما، الحمدلله توی جلسه هستند، طلبّهها هستند. میدانند این آیات چقدر زیباست. «وَلَنُسکِنَنَّکُمُ»، لام تأکید، نون تأکید ثقیله. علما میگویند سه تا تأکید به حساب میآید. «حتماً، حتماً، حتماً زمین را از آن میگیرم، میدهم به تو.» «الارض مِن بَعدِهِم.» اصلا جا نزنیها! «اینها همه میروند. جا میماند برای تو.» «ذٰلِکَ لِمَن خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعیدِ.» و برای کسی که از من بترسد، اینجوری است. محرم بحثی داشتیم، آنجا عرض میکردم، گفتم: «هیچ غصه نخورید.» رهبر انقلاب خیلی قشنگ فرمودند اول سال، روز اول فرمودند: «سعودیها میخواهند موشک بسازند.» یادتان میآید چی فرمودند؟ حرم… «سعودیها میخواهند موشک بسازند، ما که خوشحال میشویم چون میدانیم بهزودی میافتد دست مجاهدین اسلام.» هر چی اینها بسازند، بمب اتم بسازند. هر چی! میخواهم بسازم گویی میفرمودند: میخواهیم بسازیم بشارت دیگر. اگر نیست چیست؟ این دیگر یعنی چی این حرف؟ حجاز را فتح خواهیم کرد. حجاز که چیزی نیست. انشاءالله قدس را فتح میکنیم. عالم را فتح میکنیم. زمین مال ماست.
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ.» زمین مال خداست. به هر کی بخواهد میدهد. و باورمان بیاید این حرف. آقا! «ما تو پوشک بچهمون موندیم.» این حرف، حرف بنیاسرائیلی است. بگویم برایتان؟ بخوانم؟ «تو بنزینمون موندیم!» نمیفهمد منطق قرآن را. این دو تا سختی ظاهری. بله. کیست که الان در این وضعیت مشکل نداشته باشد، گرفتار نباشد؟ همه پدرمان درآمده. ولی، ولی، ولی یک پدری درآوردیم از دشمن، فقط خودش میداند. آمریکا کسی بود که در این منطقه مستقیم بیاید عملیات نظامی این شکلی کند؟ خودش را به باد بدهد؟ چه پدری درآوردی شما ملت از این آمریکای بدبخت! میگوید: «من اینها را تحریم اقتصادی میکنم.» دوام میآورد. جاسوس میفرستم در بالاترین رتبههای سیاسی مملکتشان، دوام میآورد. نفوذ میکنم، مجلس را میگیرم، کجا را میگیرم، کجا را میگیرم. هرچی بخواهم دیکته میکنم، هرچی بخواهم تعطیل میکنم. بعد یکهو میآیم اینجوری یک شوک اقتصادی به اینها میدهم، میزنند میروند جلو. این بدبخت مستأصل میشود. کشور مستأصل شده! چشم ملت! بزند پودر کند درماندگیاش استها! یعنی هیچ راه دیگری ندارد. بدبخت میشود، آبرویش میرود، رسوا میشود، نابود میشود.
بنیاسرائیل به حضرت موسی چی میگفتند؟ دعوای موسی و فرعون سر چی بود؟ حضرت موسی وقتی آمد به فرعون گفتش که «من پیغمبر شدم»، چی گفت؟ بعد فرعون چی گفت؟ زیباست. میفرماید که فرعون میگفت: «یُرِیدُ أَن یُخرِجَکُم مِن أَرْضِکُم.» این آمده شما را از زمینتان بیرون کند. «آمده زمین را بگیرد.» بعد میگوید که، سوره مبارکه اسراء ۱۰۳: «فَأَرَادَ أَن یَستَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ.» محو کند! «فرعون میخواست موسی و تیمش را از روی زمین محو کند.» «فَأَغْرَقْنَاهُ وَ مَن مَعَهُ جَمِیعاً.» محوش کردیم! «تو همین محوش کردیم.» نه روی زمین. «تو دریا غرقش کرد.» کدام دریا؟ خیلی جالبندها! اینها قرآن ماست. چقدر این آیات عجیب است. فرعون، موسی را از تو آب میگیرد، میبرد تو کاخش. موسی، بچه کوچک. تو سبد. ۴۰۰۰ تا بچه را کشته که این به دنیا نیاید. همان یه دونه زنده میماند. همان یه دونه را هم میگویند: «خودت بگیر بزرگش کن.» بعد مادر موسی را میآورد تو دربار. تازه بهش حقوق هم میدهد بابت اینکه به این بچه شیر بدهد. قصه «وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ.» هر کی آمد به این بچه شیر بدهد، بچه شیر نگرفت. یک دختر بچه گفت: «من یک خانم میشناسم که ایشان هم شیر دارد.» گفت: «بگو بیاید.» آوردند، مادر موسی شیر داد. بچه گرفت. فرعون گفت: «من بهت پول میدهم، حقوق میدهم. همینجا وایسا به این بچه شیر بده.» مادر آورد، به بچه رساند. تو کاخ. ولی آبی که موسی را ازش گرفته بود، بعداً موسی فرعون را در همان آب غرقش کرد. او به همین سادگی، به همین خوشمزگی. یک عصا هم بیشتر نداشت کلاً. عصایش چند تا آپشن داشت؟ میزد مثلاً آپشن مختلفی رویش نصب بود. هیچی دیگر. هم خدا داشت. خدا بهشان گفت نترس.
آیه را ببینید. فرعون گفت: «من اینها را از روی زمین محو میکنم.» «وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ.» زمین مال شماست. جا نزنی، نترسی، در نروی. البته این آیه دردناکی که تو قرآن میفرماید که حضرت موسی به اینها میگفتش که بابا، خدا میخواهد زمین را به شما بدهد. «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.» تحمل کنید. «زمین مال ماست. یکم مصیبت دارد، یکم سخت است.» آیه قرآن استها. سوره اعراف آیه ۱۲۷: «وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ» تا میگوید که اینها سختی میکشیدند بنیاسرائیل. ببین، نگاه جهانی نداشتند. مصیبت این است.
یکی از دوستان دیشب اینجا بود، پرسید که آقا به نظر شما… دیشب بود، پریشب بود… «همه مشکلات به چی برمیگردد؟» دیشب بود، پریشب بود. من از امام خمینی آوردم برایتان؛ حالا آنقدر ماشاءالله فیش دارم، چون ۲۰ صفحه فقط از امام خمینی شاید تقریباً مطلب آوردهام. جایی سخنرانی که دهه هفتگی اینها داشتیم و هیچ وقت فیش اضافه نیاورده باشیم. یعنی همیشه مطلب کم آوردهایم. یعنی کم آوردهایم آنقدر که مطلب بوده که بگوییم. توی موضوع همیشه کم میآمده. الان ماندهام که این فیش، اینقدر که من آوردهام کی بگویم؟ شب مانده کلاً؛ با امشب ۸۰ درصد حرفهایمان میماند. این غنای این معارفها. چه دینی است که شما هر موضوعی دست میگذارید، آنقدر حرف دارد که آخر شما دو کلمهاش را بیشتر نمیتوانی بگویی. به صد تا موضوع دیگر داری، باید بروی به آنها بپردازی. از حضرت امام آوردهام برایتان که حالا امشب وقت نمیشود بخوانم. امام میفرماید که: «اگر مردم ما نگاه جهانی داشته باشند، مشکلاتمان حل میشود.»
چرا بنیاسرائیل کم آوردند؟ که: «آره موسی، چون نگاه جهانی نداشتند، یکم به سختی افتادند، به گرانی افتادند، به فشار افتادند، کم آوردند.» البته مردم ایران بینظیرند. شک کنید. امام فرمود: «از مردم حجاز بالاترند.» کم نیاوردهاند. ولی میبینید کف خیابان دیدید چی شد؟ تو این هفته دیدید چه خبر بود؟ تازه اول راه است، تازه اول ماجراست. رفتند فرودگاه مهرآباد را بستند. میگویند که: «ما الان وایسادیم که ما را اعزام کنند.» طرف پیام داده میگوید: «میخواستم از ایران برم به خاطر مشکلات، دیدم قاسم سلیمانی را که زدند، ماندم. گفتم من باید اینجا بمانم، قاسم سلیمانی تربیت کنم.» مردم ما اینند. آن یکی میگوید: «سیخ شوهرم و پسرم را بستم برای روزی که حکم جهاد بیاید.» از الان بستم. از الان بستم برای وقتی که حکم جهاد بیاید. این مردم اینند. آن احمق نمیفهمد اینها را. وقتی که گلوله بهشان نشان میدهی تازه داغ میشوند. مثل خودشونیما. صدای گلوله میآید، در میرویم. صدای گلوله میآید، مردم تازه میآیند. معنی سیل.
اینطور نبودند. یکم که شرایط سخت شد، جا زدند. آیهاش این است: «قَالُوا أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِیَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا.» خیلی عجیب است. اینها گفتند: «آقای موسی مگه تو نیومده بودی که مشکلات ما را حل کنی؟ چه فرقی کرد؟ قبل اینکه تو بیای مشکل داشتیم، الانم مشکل داریم. گرانی بود، الانم گرانی است. سختی بود، الانم سختی است.» حضرت موسی چی جواب میداد؟ فرمود: «عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ.» یکم دیگر صبر کنید و «یستخلَفكم فی الارض.» یک قدم مانده. «دشمنت برود، زمین بیفتد دست شما.» دقیقاً یک قدم مانده بودها. آمدند رسیدند به سوره مبارکه مائده است دیگر. رسیدند به آن عرض مقدسه. پشت در رسیدند. حضرت موسی فرمود: «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ.» وارد این سرزمین بشوید. «آن زمین موعود ماست.» اینها گفتند که: «إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىٰ یَخْرُجُوا مِنْهَا.» آنجا چیزند دیگر. آدمهای خطرناکند. داعشیها! داعشیها آنجا هستند. «وَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ.» خودت با خدا برو بجنگ. «ما همینجا هستیم.» تمام شد. «بگو ما میآییم بابا، نمیخواهد بجنگید. تا دم در بیایند.» «فَإِذَا دَخَلْتُمُوهَا فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ.» در را وا کنیم، تمام است. اینها در میروند. اینهایی که آمده بودند زمین را کلاً بگیرند. آیه قرآن، سوره مبارکه مائده میفرماید: «تَاهُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ سَنَةً.» چهل سال دچار حیرت شدند روی زمین. همانجا قدم زدند، راه رفتند تا از دنیا رفتند. بدبخت شدند. چهل سال آواره شدند. یک قدم مانده بود.
رهبر انقلاب چند سال پیش، هفت هشت سال پیش فرمودند که: «تحریم اقتصادی آخرین تیر آمریکاست.» دیدید دیگر. هیچی دیگر ندارد. الان دیگر آنقدر چیزی ندارد تحریم بکند. میآیند وزیر ارتباطات را مثلاً تحریم میکنند. چی مانده تحریم کند؟ یک قالیشویی مانده مثلاً فلانجا. میگوید: «آن هم تحریم کن.» بعد دوباره تهدید میکند. میگوید: «بیا مذاکره، مذاکره نکنیم تحریم میکنم.» باز یک عده میآیند تو مملکت ما که «بریم؟» گفته بود: «شما واکنش نشان بدهید، ۵۲ جا را میزنم.» یکیاش بیت رهبری بود، یکیاش حرم امام رضا (ع) بود. گفته بود: «کاری بخواهیم بکنیم ما زدیم قاسم سلیمانی را کشتیم. یک گلوله بخواهیم درک کنیم سمت ما، ۵۲ جا را میزنم.» یکی از مراکز مهمشان که وقتی ترامپ میآمد عراق و دیشب سحر زدند، سخنرانی صبحش را لغو کرده. کلاً به همه گفته: «هیچکس در این مورد نظر ندهد. فعلاً هیچی نگویید.» یک دم نادان. آن چنگ و دندان نشان میدهد. اینها میترسند.
حاج قاسم سلیمانی عاقل بود. برگشت گفت: «ترامپ، قمارباز، من برای تو بسم.» او مرد، رجل حکیم الهی، عارف. چی میدید؟ واقعاً هم همین بود. نه قاسم سلیمانی زنده. بدن پاره پارهاش برای ترامپ بس بود. میبینید دیگر چه بلایی سر اینها درآورده که روزشان را شب کرده. ماندهاند توی چه کار کنند. یک غلطی کردند. زمین مال ماست. شک نکن. کارت را بکن، راهت را برو، جا نزن، عقبنشینی نکن. فاطمه زهرا (س) فرمود: «اینجا شما عقبنشینی کنید، سر علی بیچاره میشویدها! روز خوش نمیبینیدها! وایسید اینجا!» مردم مدینه نگاه جهانی نداشتند عزیزان. اینها خیلی مهم است. وقتی مردمی نگاه جهانی نداشته باشند، راحت گول میخورند. به اینها میگویند: «دعوای فلان قوم و فلان قوم است.» به مردم مدینه میگفتند که: «این علی و فلانی با هم دعوا دارند، شما دخالت نکنید تو این دعوا.» «دعوای سیاسی جناحی است.» «بنیهاشم و بنیفلان با هم دعوا دارند.» این مردم ساده و نادان هم باورشان شد. سکوت کردند. روز روشن فاطمه زهرا (س) را کشتند!
فاطمه زهرا (س) چی میدید؟ میفرمود: «ماجرا سر علی و اینها نیستها! این کره زمین!» امروز اگر واینسیتید پای علی، پسفردا بیچارهاید. روایت عربیاش را آوردهام، وقت نمیشود عربی. چون عربیاش که محشر است. این خطبه حضرت زهرا (س)؛ خطبهای که در منزل حضرت خواندند وقتی آمدند عیادتشان که مرحوم طبرسی در احتجاج جلد ۱ صفحه ۱۰۹ روایت را نقل میکند. چون روایت عربیاش خیلی مفصل است. یعنی با اینکه کلمه کلمه است ولی هر کلمهاش را باید ۱۰ دقیقه توضیح بدهم. چون عربیاش خیلی دیگر اعجاز است واقعاً در این کلام. عربیاش را نمیخوانم. فارسیاش را برای شما، ترجمهاش را میخوانم. ببینید چه کرده حضرت زهرا (س) و چی فرموده. این فاطمه زهرا (س) چی میدید در این ماجرا که اینجور ناله میزد؟ کیا دوست دارند بخوانم؟ صلوات بر محمد و آل محمد!
«چرا اینگونه ابوالحسن را عقوبت کردند؟» ابوالحسن یعنی امیرالمؤمنین. چقدر زیباست این عبارات! گوش بدهید. این یک صفحه را گوش بدهید. چقدر زیباست.
«به خدا سوگند که این مجازات که او را تنها گذاشتند، فقط به خاطر ترس از شمشیر او و کمی ملاحظه در اجرای حق و سختی و شدت جنگ او و شجاعت کارزار و بیمحابا بودن او در اجرای فرامین الهی بود. به خدا سوگند اگر تمام امت از راه سعادت منحرف شده، از پذیرش راه روشن امتناع ورزیدند، علی همه آنان را به راه آورده و آرامآرام و صحیح و سالم به سعادت و خوشبختی میکشاند. که نه خود خسته شود نه ایشان ملول. در نهایت، آنان را به سرچشمهای با آبی گوارا و مطلوب و عاری از هر خس و خاشاک میبرد. ایشان را از آن آب سیراب باز میگرداند و در خفا و آشکارشان را نصیحت مینمود. در حالی که خود آن حضرت از غنای آنها بهره نمیبرد، از دنیای ایشان برای خود چیزی ذخیره نمیفرمود، مگر به اندازه شربت آبی که تشنه خود را سیراب کند، بندکی از طعام که گرسنه بدان سد جو نماید. و در آن وقت زاهد از راغب و راستگو از دروغ تمیز داده و شناخته میشد.»
بریم پایینتر. میفرماید که: «داشته باشی جمله را. و کسانی که از این جماعت مرتکب ظلم و ستم شدند، به زودی جزای اعمال بدشان به آنان میرسد. چه آنان از تحت قدرت و نفوذ ما خارج نیستند و ما از گرفتنشان عاجز نیستیم. آهای همگی گوش کنید! فاطمه زهرا میفرماید: «زودا که روزگار عجایب خود را به شما نمایش دهد!» و اگر متعجب شدید این از عجیب بودن گفتارشان است. ای کاش میدانستم که این مردم به چه بلندی تکیه کرده و مستمسک چه دستگیرهای شده و هتک حرمت چه ذریهای را نموده و ایشان را مقهور و مغلوب ساختهاند. بد مولاییست مولایشان و بد دوستشان و ظالمان مبادله بسیار بد کردند که علی را خانهنشین کردند.»
«درد را دوا و مرض را شفا و گلخن را گلشن و ظلمت را نور و سیاهچال را کوه طور پنداشتند. به خاک مالیده باد بینیهای گروهی که گمان میکنند که کار نیکو میکنند. آگاه باشید که آنان مفسدانند، ولکن خودشان نمیدانند. وای بر آنان! آیا آنکه به سوی حق راهنمایی میکند به تبعیت و پیروی شایستهتر است یا آنکه به حق راهنمایی نمینماید و خود نیز نیازمند هدایت است؟ شما را چه؟ چگونه حکم میکنید؟ به جانم قسم که این افعال شما حامل گشت، پس منتظر باشید تا مدت حمل منقضی شود، پس از آن نتیجه باز آورد. اکنون خون تازه خواهید دوشید و آوانی شما از هر قاتل سرشار خواهد شد. در آن زمان ضرر جاهل و سود عاقل آشکار شود و آنجا انباشته پیشینیان باشد بر اخلاق میراثرس. پس ساکن کنید قلب خود را و آرام دهید نفوس خویش را و مهیا شوید از برای حوادث و فتنهها و مصیبتها و خود را به شمشیر قاطع و گواهی مهلک و استبداد ستمکاران بشارت دهید. فاطمه زهراست!» بعد از سقیفه میخندیدیم.
«بیشک منافع شما نابود و مزارارتان محسود و بهره شما افسوس و دریغ خواهد بود. زودا که گریبان ندامت بدرید و هیچ نمیدانید به کجا اندر افتادید.» کی مردم این حرفها را فهمیدند؟ ۲۵ سال بعد. به شما بگویم خیلی جالب است. بیعت مجدد با امیرالمؤمنین (ع) چه روزی بود؟ بعد از اینکه خلیفه سوم از دنیا رفت، آمدند با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کردند. میدانید چه روزی بود؟ کم گفتند این را. بیعت مجدد. بیعت مجدد امروزی که آمدند به عنوان خلیفه چهارم بیعت کردند با امیرالمؤمنین (ع)، کسی میداند چه روزی بود؟ بهترین جلسه بین شما عزیزان بزرگواران. روز عید غدیر. ۲۵ سال بعد، عید غدیر دوباره با علی (ع) بیعت کردند. بعد از خلیفه سوم. ۲۵ سال گذشت تا بفهمند فاطمه زهرا (س) چی میدید، چی میگفت. فرمود: «بدبخت میشوید! نمیفهمید من چی میگویم. به خاک سیاه مینشینید. در به در میشوید. امنیتتان را از دست میدهید. اقتصادتان را از دست میدهید. عزتتان را از دست میدهید.» علی (ع) را ول نکنید.
یک روایت برایتان بخوانم خیلی روایت جالب است. درگوشی دیگر. این روایت امشب درگوشی بین خودمان میماند. انشاءالله بین چند ده هزار نفری انشاءالله میماند. جایی خیلی لوش نمیدهیم. فاطمه زهرا (س) غصه چی را میخورد؟ فاطمه زهرا (س) میدید که علی (ع) را که کنار زدند، تا ابد، تا ابد هر کی یتیم میشود را داشت میدید. تا ابد هر جوانی که نمیتواند زن بگیرد. تا ابد هر خونی که ریخته میشود را داشت. باورتان نمیشود. بگذارید برایتان روایت بخوانم. نگاه جهانی فاطمه زهرا (س)، آن غصهها و نالهها برای این بود. فاطمه زهرا (س) برای دردهای خودش که ناله نمیزد. غصهاش برای این بود، میدید یک جهان بدبخت شده، یک عالم بیچاره شد.
روایت داشته باشید. کتاب مناقب ابنشهرآشوب. به جوانترها خصوصاً سفارش میکنم. دستشان را میبوسم این کتاب را بگیرند بخوانند. مناقب ابنشهرآشوب کتاب فوقالعادهای است. مناقب اهل بیت را گفته. مناقب آل ابیطالب. ابنشهر آشوب خودش از علمای بزرگ ماست که در مازندران دفن است. کتابشان بسیار عالی. جلد ۴ صفحه ۲۳۷. این روایت آنجا آمده.
روایت داشته باشید: یک آقایی است به اسم محمد بن کثیر کوفی. میگوید: «من هر نمازی که میخواندم و هر نمازی که تموم میشد، هر نمازی که شروع میشد، لَا أَخْتِمُ صَلَاتِي وَ لَا أَفْتَتِحُهَا إِلَّا بِلَعْنَتِهِمَا.» آن دو نفری که سبب قتل فاطمه زهرا (س) بودند را لعن میکرده. «نماز شروع نمیکردم، تموم نمیکردم مگر اینکه لعن میکردم.» میگوید: «شب خواب دیدم. یک شب خواب دیدم یک پرندهای آمد، یک جوهری هم دستش بود، یک چیز سرخ رنگی. کعبه عطرش را داشت. نمیدانم الان هست، فکر نمیکنم باشد. بهش میگفتند خلاق.» یک عطر سرخ رنگی بود. «این را میمالیدند به کعبه. خیلی خوشبو بود.»
محمد بن کثیر کوفی میگوید: «شب خواب دیدم که پرندهای آمد پایین، دستش هم خلاق کعبه بود؛ شیشه عطری که به کعبه مالیده، از این عطر سرخ داشت. بعد آمد کنار قبر رسولالله. آن دو نفر بودند که من لعن میکردم. اینها را از تو قبر درآورد، شروع کرد به اینها خلاق کعبه مالیدن. از این شیشه عطر سرخ مالید. بعد رفت بالا.» از آن کسی که دور و برم بود پرسیدم: «مَن هَذَا الطَّائِرُ وَ مَا هَذَا الخَلُوقُ؟» پرسیدم: «این پرنده کی بود؟ این خلاق چی بود؟ ماجرایش.» به من گفتش: «هَذَا مَلَكٌ یَجِیءُ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ.» «این فرشته هر شب جمعه میآید از این خلوق، از این شیشه به این دو نفر میمالد، برمیگردد.»
من خیلی تعجب کردم. گفتم: «من این دو نفر را لعن میکردم. اینها آنقدر پیش خدا عظمت دارند؟ کیمیای عطر کعبه را به اینها میمالند؟ من کیا را لعن میکردم؟» گفت: «صبحش که بلند شدم دیدم دیگر نمیتوانم لعن کنم. دیگر دلم نمیرفت سمت لعن.» گفتم: «یک همچین خوابی دیدم. اینها خیلی مقدسند. خلاق کعبه به اینها میمالیدند.» صبح رفتم خدمت امام صادق (ع). داشته باشید چقدر امام به این میگوید. حضرت به من نگاه کردند، فرمودند: «رَأَیْتَ الطَّائِرَ؟» «دیشب پرنده دیدی؟» گفتم: «بله، نَعَم یَا سَیِّدِی.» حضرت فرمودند: «آیه قرآن میگوید: ‹إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيُحْزِنَ الَّذِينَ آمَنُوا.›» یعنی بعضی خوابها شیطانی است، جدی. هر وقت خوابی دیدی که به همت خواب ریخت، این بعد فرمود: «حالا ماجرای آن فرشته، آن شیشه را برایت بگویم چی بود.»
امام صادق (ع) فرمود: «آن دو نفر هم که قاتلان حضرت زهرا بودند، والله مَا هُوَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِإِكْرَامِهِمَا.» «به خدا آن دو تا ملک نبود، بلکه او موکل به مشارق الارض و مغاربها مأمور به شرق و غرب زمین است.» «إِذَا قُتِلَ ظُلْمًا أَخَذَ مِن دَمِهِ.» «هر مظلومی که به ظلم کشته بشود، قطراتی از خونش را جمع میکند تو این شیشه میریزد.» «فَتَوَاقِعُهُ بَیْنَ رِقَابِهِمَا.» «میآید به این دو نفر میمالد.» چرا؟ «لِأنَّهُمَا سَبَبُ كُلِّ ظُلْمٍ مُضِیٍّ کَانَ.» «چون ریشه همه قتل و غارتها تو عالم این دو نفرند.» «هر خونی را روی زمین ریخته میشود به خاطر این دو تاست.» «آن خون مظلوم بوده، خلاق کعبه نبوده عزیزم.» چرا قاطی میکنی؟ از خون حاج قاسم سلیمانی هم شب جمعه بردن.
فاطمه زهرا (س) اینها را میدید که ناله میزد. تا قیامت را بهش نشان دادند. «کیا کشته میشوند اگر علی بود؟ حکومت علی بود؟ زمین دست علی بود، یک قطره خون از دماغ کسی به ظلم بیرون نمیآمد.» الان اگر امام زمان ما بود، کسی جرئت نمیکرد داد بزند سر یکی دیگر. به زور به شما بگویم.
منتظران آقا امام زمان (عج) که دلتان پر میزند برای حضرت، ببینید چقدر این روایت زیباست. میگوید حضرت، صبح جمعهای که ظهور میکنند، صبح جمعه ظهور میکنند کنار کعبه، اولین کاری که میکنند چیست؟ امام زمان ماست! میگوید اولین کاری که میکنند: دیدید حجرالاسود، عزیزانی که رفتند مکه کنار کعبه، خاطرتان هست حجرالاسود؟ یک عده میروند بهش میچسبند، یک عده دیگر بندگان خدا صف وایمیستند. هر کی زرنگتر باشد، مخصوصاً وقتهایی که نماز تموم میشود. دیدید میدان را؟ میگوید: «امام زمان اولی که اعلام میکنند به عالم ‹أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ› پیـام جهانیشان را که میدهند، رو میکنند میگویند: ‹این حجرالاسود را صفش کنید! هر کی بیاید یک دست بمالد برود.›» عدالت را از حجرالاسود شروع میکند. «اینجا کسی حق ندارد بیاید وایسد بچسبد. هر کی جلوتر آمد، هر کی خودش را جا کرد تا حجرالاسود را…» نمیگذارد کسی آنجا زور بگوید بهش بچسبد. ببین بقیه عالم چی میشود! میشود.
زمین ما، زمین دوران امام زمان عج. محرومیم. من و از این زندگی، از این زمین. مستضعفیم. مستضعف یعنی چی؟ مستضعف یعنی حقش بوده زمین مال او باشد، زمین را ازش گرفتند. مستضعف یعنی کسی که گرسنه است، آن هم البته مستضعف است حقش را بهش ندادند. اگر حقش را میدادند، گرسنه نمیماند. دقت بکن عرض من را. عزیزان خسته نشوید، میدانم خسته نیستید از بابا ؟. تأکید میکنم شما اگر قرار بود خسته بشوید، تو این ۴۰ سال، ۵۰ بار خسته شده بودید. آنی که گرسنه است مستضعف نیست به خاطر اینکه نانش را ندادند، به خاطر اینکه سهمش را از زمین بهش ندادند. قاطی نکن. مستضعف کسی است که زمین مال او بوده. میگوید: «من برمیگردانم زمینهای مستضعفین را.» «وَنُرِيدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَيِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ.» زمین مال اینهاست، برمیگردد دست اینها. آن گندهها و قلدرها و زورگوها همه را میزند کنار.
فرعون چقدر گنده بود، سروصدا داشت. حضرت موسی (ع) با یک لباس پشمی، با یک جفت لابد نعلین پاره آمد. همه اینها را انداخت تو آب. آمد نشست به اینها. به همین سادگی. بگذار دنیا را آباد کنند، کاخ بسازند. همش مال من و تو است. انشاءالله همش دست ماست. آن موشکهای سعودیها، کاخهای دبی، برجهای دبی، جزایر نمیدانم قناری و بلبل و بندگان خدا. نمیدانم. زمین مال ماست، دنیا مال ماست. ما نه یعنی من. یعنی من این آدمه که اینجا نشسته. یعنی مال نوکر امیرالمؤمنین (ع) است. مهریه فاطمه زهرا (س) است. خواندم برایتان روایت شد دیشب. زمین مهریه فاطمه زهرا (س) است. مهریه را میگیریم، تحویل آقازادهاش میدهیم. انشاءالله تحویل پسر میدهیم.
میگوید هارون الرشید برگشت این را بگویم و بریم تو روضه. هارون رشید برگشت به موسی بن جعفر (ع) گفت: «آقا من خیلی متنبه شدم. عوض شدم. میخواهم سر به راه بشوم. دیگر بچه اشاره به خود چی کار کنی؟» گفت: «میخواهم فدک را بهتان برگردانم.» موسی بن جعفر، چند ده سال گذشته از ماجرای حضرت زهرا (س). این بدبخت هارون رشید فکر میکرد فدک همان یک تیکه است. حالا در مورد فدک انشاءالله اگر وقت بشود شب یک اشارهای بهش میکنم. ماجرای حضرت زهرا (س)، یک تیکه از فدک، فدک یک تیکه باغ. فدک یعنی زمین. این را میخواسته حضرت زهرا (س). میگوید به موسی بن جعفر (ع) گفت که: «خب آقا کاغذ بیزحمت برای من بکشید من بگویم که بچهها برگردانند.» حکومت بزرگترین حکومت بود توی خلفا. حضرت نوشتند برایش که: «خوب مشکلی ندارد، مرزهایش را من بگویم انجام میدهی شما دیگر؟» گفت: «بله دیگر ما اصلاً…» حضرت فرمودند: «که از اینور به جمعه الجندل مکان تاریخی برمیگردد آفریقا، اینور است. آنور اروپا، اینور آسیا و همه اینهایی که وسطش است. این میشود باغ فدک، کل حکومتت.» گفت: «آن باغ فدک آن کنار مدینه مگر نبود؟» کل حکومت بود. «بهتان خبر میدهیم نظرمان را.» که بعد از آن توطئه قتل موسی بن جعفر (ع) را ریخت. فدک رمز عملیات. فدک یعنی زمین. فدک یعنی کره زمین. و ما فدک را پس خواهیم گرفت.
فاطمه زهرا (س) میدانست زمین دست اینها باشد به زور میبرند جهنم. و ما انتقام خواهیم گرفت. انتقام خواهیم گرفت. این ایام چقدر حرف از انتقام بود. دیشب یک ضرب و شستی بر بچههای ما نشان دادند. البته مردم ما با این چیزها قانع نیستند، آرام هم نمیشوند. دو تا موشک برود یک جایی بخورد، یک پایگاهی از اینها بترکد، ما به اینها قانع نیستیم. کلاً اینها باید محو بشوند. حسن نصرالله فرمود، ما نه تنها کشوری… خدا حفظش بکند این سید، این فرزند فاطمه زهرا (س)! گفت: «نه تنها کشوری به اسم اسرائیل نمیشناسیم، شهر هم نمیشناسیم، روستا هم نمیشناسیم. ما حتی یک طویله هم به اسم اسرائیل نمیشناسیم روی کره زمین.» «یک طویله هم به اسم اسرائیل نخواهد ماند. باید محو بشود.» با گوگل ارث هر چی میگردی ببین اسرائیل پیدا نمیکنم، اسرائیل نداریم ما. میشود. شک نکن.
رهبر انقلاب، این حکیم بصیر، این حاج قاسم که اینجور از ما دل برده، این رهبر فرزانه از او دل برده. چند وقت پیش فرموده بود حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه فرموده بود: «مردم بدانید من با کل دنیا ارتباط بودم. علمای لبنان را دیدم، علمای عراق را دیدم، علمای همه این کشورها را دیدم، همه کشورهای اسلامی رفتم.» ایشان میگفت، میفرمود: «بدانید این رهبر لنگه که ندارد هیچکس اصلا چند فرسخی او هم نمیتواند نزدیک بشود. بس که او فاصله دارد با همه.» حاج قاسم سلیمانی میگوید: «این رهبر لنگه ندارد.» جالب بود برای من جملاتی که آقا در مورد او فرمودند. هنوز نیامدهاند این را هم بگویم برایتان بعد دیگر وارد روضه بشوم. خیلی تعابیری که در مورد حاج قاسم سلیمانی فرمودند عجیب بود.
این ایام دی ماه سالگرد یک بنده خدای دیگر هم هست. جانم از دوستان رهبر انقلاب بود. رهبر انقلاب با آن بنده خدا ۵۹ سال رفاقت کرده بودند. حاج قاسم سلیمانی ۶۲ سالش بود. یعنی تقریباً اندازه عمر حاج قاسم سلیمانی با او رفاقت کرده بودند. نماز میت آن بنده خدا را خواندند، «الا خیرا» نگفتند تو نماز. حاج قاسم با گریه، سه بار. بعد در مورد حاج قاسم سلیمانی فرمود: «رفیق خوشبخت ما.» تو پیام تسلیت در مورد آن رفیقشان فرمودند: «مسئولین ببینند آخرش میمیرند، عاقبتتان این است.» در مورد حاج قاسم سلیمانی فرمودند که: «سردار ما آسمانی شد. شهدا آمدند در آغوشش گرفتند.» سر مزار، سر جنازه آن رفیقشان ۹ بار هی گفتند. سر مزار، سر جسد مطهر حاج قاسم سلیمانی با اشک گفتند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا شَهَادَةً فِی سَبِیلِکَ.» چقدر آدمها با هم فرق میکنند! مال یک خط هم بود. آن حاج قاسم، آنی که ازش دل برده بود آقا بود. این آقا فرمود: «استوری ۲۵ سال آینده را درک نمیکنی! نیستی تو اصلا آن موقع. زمین مال ماست.» امروز فرمودند که: «اینی که دیشب زدیم یک سیلی بود، انتقام نبود. انتقام وقتی میگیریم که تو خاورمیانه دیگر آمریکایی نمانده باشد.» و مردم میدانند این انتقام درست است. هیچکس شک نمیکند، هیچکس شک نمیکند.
این ایام دلمان داغ داشت، داغ داشت هنوزم دارد، ولی دلمان هم گرم است به انتقام درست. آمادهاید امشب روضه بخوانیم؟ شام غریبان حاج قاسم سلیمانی است و شب شهادت فاطمه زهرا (س). انتقام! مردم ما میدانند وقتی حرف انتقام شده، انتقام صادق است. داغ به دلمان هست ولی انتقام میآید، التیام میآید. شما صحنه شهادت را که دیدید چه آتشی به دلتان افتاد؟ این ایام صبح جمعه عکس حاج قاسم، این ایام که میدیدی چه حالی پیدا میکردی؟ اسم حاج قاسم که میآمد چه ولولهای تو دلتان میشد؟ چه آتشی میجوشید درونتان؟ یکمی احساس بکنید حال و روز بچههای فاطمه زهرا را تو این ایام که این قلب چه جراحتی بهش وارد شده. چه آتشی بر این دلها افتاده.
دست بابا را بستند تو کوچهها چرخاندن. روی مادرم دست بلند کردند. چه داغی در دل امام حسن بود! ای کاش یکی از مدینه بود انتقام مادر را میگرفت، یک بچهها آرام میشد. یکی لااقل وعده انتقام به اینها میداد. امیرالمؤمنین فرمود: «آستین به دهان بگیرید گریه کنید. خبری از انتقام نیست. باید سکوت کنیم.» کسی نیست اینجا بخواهد بلند کند، راه بیفتد انتقامی بگیرد.
یا صاحب الزمان! میدانم شما با این روضه اشک میریزید، دل شما خون میشود. مثل فردا شب غسل بدهد فاطمهاش را. تک و تنها فرمود: «بچهها را پشت در بنشانید.» «بنشانم؟» «بگویید آستین به دهان بگیرند.» لا اله الا الله. این روضه را آیت الله حسن زاده آملی میخواندند. خدا شاهد است اگر ایشان، چون سختم است باور این روضه ولی ایشان دیگر معتبر سند دارد. ایشان روضه را میخواند و گریه میکرد. میفرمود: «بچهها را پشت در نشاندند، امیرالمؤمنین مشغول غسل دادن بود. یک وقت دید صدای زجه یکی از بچهها بلند شد. آستین از دهان کنده، هقهق میکند، بلندبلند گریه میکند. سراسیمه آمد بیرون: ‹کدوم یکی از این بچهها اینجور شیون میکند؟›»
دید حسن دارد زار میزند. بچه را در آغوش گرفت. «پسرم تو پسر بزرگ منی، چشم و چراغ منی، امید منی. تو باید بچهها را آرام کنی. خودت اینجور بیتابی میکنی؟ خودت اینجور ناله میکنی؟» با آن صورت معصوم، با آن قد و قواره خردسال رو کرد به بابا: «جان! میدانی چرا دل من آنقدر داغ دارد؟» «چرا بابا؟» «آخه آن روز فقط من تو کوچه بودم.» این کودک چه دیده که زار میزند؟ هی دست مشت کرده به دیوار میزند. این بچه چی تو کوچه؟ آقا جان! یکهو دید راه را به روی مادر. «تا سر بالا آورد ببیند چه خبر است، یکهو دید مادر زمین شده، مادر یک طرف، چادر یک طرف، گوشوارههای یا زهرا!».
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...