جلسه اول : ورود به ماه رجب و آغاز فصل توحید
در این جلسات، با روایتی پرکشش و متفاوت، پرده از رازهای «مراقبه، خودسازی و بیداری قلب» در ماه رجب برداشته میشود؛ از نکاتی که بزرگان گفتهاند تا آنچه میتواند زندگی ما را زیرورو کند. سخنران با مثالهای واقعی و حرفهایی که مستقیم به جان مینشیند، نشان میدهد چطور یک لحظه توجه، یک ترک گناه یا یک تصمیم کوچک میتواند مسیر انسان را عوض کند. این مجموعه، معنویت را از قالبهای خشک بیرون آورده و آن را به تجربهای کاربردی، الهامبخش و قابل لمس تبدیل میکند
دو فصل مهم در رشد معنوی انسان
سفارشاتی راجع به ماه رجب
معنی کلمه «رجب» چیست؟
راه حضور قلب در ماه رمضان چیست؟
توجه مردم عصر جاهلیت به ماه رجب
در انجام اعمال نیک، کیفیت مهم است نه کمیت آن!
تفاوت رحمت خداوند در ماه رجب و بقیه ماههای سال
ارزیابی رشد معنوی انسان
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
خوب ابتدائاً سال نو را به محضرتان تبریک عرض میکنم؛ انشاءالله که امسال، سالی پربرکت، سرشار از خیر و رحمت و معنویت و عبودیت باشد. انشاءالله امشب شب اول ماه مبارک رجبالمرجب است.
بزرگان و اولیای خدا دو فصل معنوی در سال معرفی میکنند، درواقع عمده سیر انسان و رشد انسان در این دو فصل، دو تا سه ماه است:
* سه ماه اول: رجب و شعبان و رمضان (فصل توحید)
* سه ماه دوم: ذیالقعده و ذیالحجه و محرم (فصل ولایت)
حالا در مورد آن سه ماه دوم بحث مفصل است و بحث دیگری است که فرصتش نیست.
این چند جلسهای که قرار شده خدمت عزیزان باشیم، بنا داریم انشاءالله در مورد این فصل اول صحبت بکنیم و بیشتر هم در مورد ماه مبارک رجب انشاءالله. مخصوصاً برای شما عزیزانی که در محضر آقا امام رضا (علیه السلام) هستید. این فرصت بینظیر زیارت رجبیه، ماه رجبی که به تعبیر مرحوم آیتالله سید محمدحسین تهرانی (علامه تهرانی)، ایشان در کتاب «روح مجرد» میفرماید که عمده سفارش در ماه رجب به عمره است؛ اگر نشد، زیارت امام رضا. اول عمره رجبیه، اگر نشد، زیارت امام رضا (علیه السلام). عمره راهش مطلقاً به روی ما فعلاً بسته است و از این جهت ثواب زیارت امام رضا مضاعف هم میشود، منحصر در زیارت امام رضاست الآن برای ما.
متنی که خدمت عزیزان میخواهم از روی آن نکاتی را عرض بکنم، کتاب شریف «ادب حضور» است که تازگی چاپ شده است: «ادب حضور، دفتر اول؛ اسرار ماه رجب و مراقبات و مناسک آن همراه با آداب اعتکاف». این اسم کتاب «ادب حضور» است. نویسنده آن هم استاد محمدتقی فیاضبخش که از شاگردان زبده و صاحب اجازه مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی بودند و هستند و از اساتید بسیار قابل استفاده هستند. این متن کتاب اگر کسانی تلگرام دارند و اینها، توی کانال تلگرامی ما هست. متن کتاب آنجا هم این کتاب هست، هم کتاب استاد اصغر طاهرزاده. کتاب ایشان هم کتاب خوبیست: «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا». این دو تا کتاب را سفارش میکنیم؛ عزیزان سفارش که ما جایگاهی نداریم میخواهیم سفارش کنیم، معرفی میکنیم اگر کسی خواست مطالعه بکند. حالا کتابهای طاهرزاده یکم اصطلاحات تخصصی است، ولی کتاب این بزرگوار (ادب حضور) هم بیشتر ناظر به آداب و اعمال و هم ادبیات آن، ادبیات ساده است.
خوب این کتاب چندین فصل دارد. حالا بخش اعتکافش را که خوب فرصت نمیشود. فصل چهارم کتاب ما تو این جلسه میخواهیم از این ۷۵ صفحهای که متن کتاب است، اگر برسیم انشاءالله تو این پنج جلسه، نمیدانم پنج جلسه است دیگر ظاهراً، نمیدانم حالا چند جلسه. تو این چند جلسه که حالا خدمت عزیزان باشیم، این چند صفحه را تا فصل چهارم، سه فصلش را انشاءالله بخوانیم.
خوب، حالا چون متناسب با کتاب میخواهیم پیش برویم و فردا ماه رجب شروع میشود، برخی اعمال را میخواهیم به ترتیب برویم. خوب مثلاً لیلَةُالرَّغائِب را ایشان آخر بحث ما میشود، جلسه آخر بحث بکنیم اگر با ترتیب کتاب بخواهیم پیش برویم، در حالی که فردا شب، لیلَةُالرَّغائِب است. باید حالا فردا انشاءالله این ساعت خدمت عزیزان رسیدیم، در مورد لیلَةُالرَّغائِب نکاتی عرض خواهیم کرد. حالا فعلاً خلاصهاش این است که روزه فردا را فعلاً از دست ندهیم. انشاءالله ما که مسافریم، توفیق این روزه را عزیزان که میتوانند، مانعی ندارند، روزهاش را بگیرند. عزیزانی که مانع دارند، در مفاتیح حاج شیخ عباس قمی عملی را ذکر کرده، ساده هم هست: یک ذکر چهار جملهای «سبحان الله الجلیل». آن صد بار اگر بخوانند، ثواب روزهدار را بهشان میدهند. هم برای فردا، هم برای کل ماه رجب. اگر میشود روزهاش گرفته بشود، اگر نمیشود، این ذکر را صد بار بگوییم تا انشاءالله ثواب روزهدار را به ما بدهد.
من مختصری در مورد ماه رجب نکاتی را عرض بکنم و نکات مهمی را هم که معمولاً سر و کار داریم اشارهای بکنم. خدا انشاءالله… من این بحث را دارم میگویم برای خودم. این هم که اینجا خدمت شما رسیدیم برای اینکه تذکری برای خودمان باشد. اگر کسی از عزیزان طالب بود، مشتاق بود، خوب خودش هم استفاده خواهد کرد، برای خودش. ما برای خودمان داریم میگوییم، بلند بلند میگوییم. تعبیری که حضرت استاد، آیتالله سعادتپرور (ره) میفرمودند: «منبر میروی خودت را موعظه کن، بلند بلند بگو، بقیهاش هم بشنوند». حالا برای خودمان داریم بلند بلند میخوانیم که شاید کسی خواست از این حرفهایی که ما با خودمان داریم میزنیم استفاده ببرد و میدانیم که حتماً شما هم از ما قطعاً هم جلوتر هستید، هم بیشتر استفاده خواهید کرد و انشاءالله ما را هم دعا کنید که ما هم راه بیفتیم و یک حرکت و تحرکی انشاءالله داشته باشیم.
در مورد ماه رجب، خود کلمه «رجب» یعنی بزرگداشتن، یعنی یک چیزی را بهش اهمیتدادن، توجهکردن. یک چیزی وقتی که مهم جلوه بکند در نگاه انسان بهش میگویند «ترجیح». انسان به چیزی اهمیت بدهد، نگاهش بزرگ باشد. رجب از این جهت است؛ چون بین مردم عصر جاهلیت خوب خیلی ماه مهمی بوده، خیلی بهش اهمیت میدادند. ماهی بوده که منتظرش بودند. مردم عصر جاهلیت، بتپرست، دختر زندهبهگورکن، به این ماه عنایت داشتند، آن هم عنایتشان توحیدی بوده؛ یعنی نگاهشان معنوی بوده. حاجاتی اگر در طول سال داشتند، میگذاشتند تو این ماه. دعایی داشتند، نفرینی داشتند. کسی میخواستند نفرین کنند، کسی میخواستند دعا کنند. میخواستند دعا کنند کسی بچهدار بشود، دعا کنند مشکلی حل بشود، مریضی خوب بشود، میگذاشتند برای ماه رجب. برای همین منتظر ماه رجب بودند. خوب ما از مردم عصر جاهلیت که دیگر نباید کمتر باشیم؛ مردم عصر جاهلیت نسبت به این ماه اینقدر اهمیت میدادند، حالا ما خدای نکرده بخواهیم از این ماه بهرهای نبریم.
گاهی بین ما هست دیگر، از این ماه که هیچی، از ماه رمضان هم گاهی بهره خیلی برده نمیشود. میشود همین درگیری سفره افطار و سحر و چی بخوریم... ماه رمضان آمده که ما را از خوراک و اینها فاصله بدهد، بیشتر درگیر خورد و خوراک. دیدهاید دیگر بازار قبل از ماه رمضان چه خبر است؟ مرغ و گوشت و چه و چه... فریزرها همه پر. درگیر اینیم که الان سحری درست کردیم، افطاری چی درست کنیم؟ آنها افطاری بهتر دادند یا این یکی افطاری بهتر دادند؟ آن یکی چرا افطاری دعوت نمیکند؟ یعنی یک چیزی که آمده ما را از خودمان جدا بکند، مشغول ذکر خدا بکند، عملاً بیشتر ما را درگیر خودمان میکند، بیشتر درگیر دنیا.
چی میشود که اینطور میشود؟ مشکل اینجاست که ما از قبلش آمادگی برایش کاری نمیکنیم. باید از ماه رجب انسان آماده بشود. حالا برخی که از عید فطر آماده میشوند؛ برخی بزرگان اینطورند. از عید فطر شروع میکنند مقدمات ماه رمضان سال بعد که یک کلاس بیایند بالا. مثل کسی که کنکور دارد؛ حالا کنکور کارشناسی را داده، قبول شده، وارد دانشگاه شده. این دیگر نمیرود یک گوشهای بخوابد. از الان شروع میکند برای ارشد خواندن، از ارشد شروع میکند برای دکترا خواندن. اگر کسی در حال سیر باشد، قدم به قدم جلو برود، یک فصلی را که تمام کرد، نمیرود بنشیند استراحت کند. یک دورهای، یک کاری که تمام شد، «فإذا فرغت فانصب» (پس چون فارغ شدی به زحمت بیفت)؛ حالا مرحله بعدی را شروع کن، کار جدید را شروع کن. البته اینها احتیاج دارد به اینکه انسان مرحله به مرحله کار بکند، مراحل را بشناسد، قدم به قدم را بشناسد، بداند الان چه کاری باید بکند، بعدش چه کاری باید بکند. یک کسی باید باشد به انسان راه را نشان بدهد، قدم به قدم دست آدم را بگیرد.
یک مشکل دیگر هم هست، این است که ما معمولاً بیگدار به آب میزنیم. هرچی از هرجا میشنوی، میخواهیم یک دفعه عمل کنیم. یک ملغمهای درست میشود یا آش شلّهقلمکاری میشود. اینها آسیب میزند به روح ما. باید انسان از یک کانال، از یک جا، از یک استاد، از یک خط حرف را بگیرد، همان خورد خورد پیش برود. ببینید اینی که دارم عرض میکنم، مسئله مهمی است. حالا در مورد ماه رجب هم بیشتر صحبت خواهم کرد: یک مدت با این مسلک، یک مدت با آن مسلک. یک مدت کتابهای این آقا را میخوانیم و ادامه کتاب یک مدت جلسات این آقا را میرویم و در جلسات آن آقا. ببینید، جلسات عمومی جایی که روایت خوانده میشود، مجلس ذکر اهل بیت، این دیگر دستهبندی ندارد. هرجا آدم پیدا کرد، هر مسجدی، کسی دارد موعظه میکند، صحبت میکند، انسان مینشیند استفاده میکند. اگر بحث موعظه عمومی است، این همهجا هست، همه کانالهای تلگرامی و همه شبکههای تلویزیون و همه این کتابهایی که چاپ میشود، همه اینها مفید است. ولی اگر بحث سیر، بحث رشد، قدم به قدم پیش رفتن، خوب این استاد استاد میخواهد به چه معنا؟ این هم گاهی اشتباه میشود. استاد میخواهد برای اینکه قدم اول را به ما نشان بدهد. ماها فکر میکنیم قدم اول را طی کردیم، قدم اول تمام شده، دنبال قدمهای بعدی هستیم. حالا میرویم پیش یک استاد اهل فنی، او به ما میگوید که برو اعمال ماه ذیالقعده را انجام بده، بعد بیا. ما فکر کردیم که سر ما را شیره مالید، دنبال نخود سیاه فرستاد. ناگو اصل کار را داشت میگفت. ناگو آدرس داد. ما جدی نگرفتیم. فکر کردیم الان مثلاً باید دری باز بکند، آقای قاضی را از تو طاقچه بیاورد بیرون، از تو گنجه بیاورد بیرون. مثلاً یک چیزی به ما نشان بدهد، یک فرشتهای ببینیم، یک اتفاقی بیفتد، طیالارض بکنیم. این حرفها نیست.
عمده کار این است که انسان متوجه به خدا، ذکر خدا، یاد خدا، توجه به خدا. توجه به کدام اصلش؟ و مشکلاتی که برایمان پیش میآید، همینجا خودش را نشان میدهد. انسان چقدر غافل است یا چقدر متوجه است؟ توجه و ذکر به این نیست که سجادهنشین مشغول بشویم و این هم هست. حالا در مورد این هم عرض خواهم کرد. اینها هم قطعاً هست، این کارها را حتماً باید انجام بدهیم. ولی همین که من عصبانی میشوم، همین که میتوانم انتقام بگیرم، زورم میرسد، تسویهحساب کنم. دیدید آدم گاهی ظلمی بهش شده، نگه میدارد، یک وقتی فرصتش میشود. حالا میتواند تسویهحساب کند. حالا اینجا یاد خدا باشد، نمیشود ذکر خدا؟ این میشود رشد.
آقای بهجت (ره) خیلی این را میفرمودند، از جملات پرتکرار ایشان است که: «عبودیت محقق نمیشود مگر به ذکر دائم خدا و آن به ترک معصیت است، در اعتقادات و عملیات». بعد میفرمودند که: «من اینکه میگویم ذکر خدا، منظورم این نیست که روایت...» (روایت متعددی داریم) «منظور ذکر سبحانالله و الحمدلله و اینها نیست، هرچند اینها هم ذکر است و لکن ذکر الله عنده حلاله و حرامه». ذکر خدا پیش حلال و حرام است. الان این حرفی که میخواهیم بزنیم حلال است یا حرام؟ این.
انسان وقتی متوجه باشد، در روایت دارد، گاهی یک فرصت غیبت پیش میآید. حالا برخی گناهان هستش که خانمها بیشتر در معرض خطرشان هستند، برخی گناهان را آقایان بیشتر در خطرند. معمولاً آقایان از راه چشم منحرف میشوند، خانمها از راه دهان. میگویند وقتی میخواهند گریه کنند، این دو تا. آقایان جلوی چشمشان را میگیرند، خانمها جلوی دهنشان را میگیرند؛ جالب است برای گریه اینطوری است. روانشناسان میگویند چون هر کدام میدانند که از کجا دارند آسیب میخورند، انگار دست را میبرند همانجایی که دارد آسیب میبیند.
خوب، حالا یک فرصت غیبتی پیش آمد، مخصوصاً توی مهمانیهای عید و دید و بازدید. اینجا انسان توجه میکند، روایت دارد: یک کلمه غیبتی که انسان میتواند غیبت کند، نمیکند، به اندازه ششهزار سال عبادت برای او ثواب مینویسند. ببینید چه نورانیتی میآورد! ششهزار سال عبادت! ششهزار تا ماه رجب! ماه رجب که تمام روزش عبادت بوده، نماز بوده، تمام شبش هم شبزندهداری. یک کلمه غیبت! یک لقمه حرام! یک لقمه حرام که گاهی آدم ساده میگیرد. لقمه حرامی که قطعی است و روشن است، نه لقمههای مشتبه و اینها، حالا به آن ها خیلی کاری نداریم. لقمه حرامی که انسان میداند مشکل دارد، یک لقمه حرام را وقتی انسان ترک میکند، به اندازه چند هزار سال عبادت.
اصل گیر ما اینجاست. خوب بله، آن وقت به من میگویند برو دعای ذیالقعده بخوان، ما ذیالقعده را میخوانیم، نه اثری میبینیم، نه جدی میگیریم. حالا من اعمال ماه ذیالقعده را بخواهم انجام بدهم، با چه کیفیتی باید انجام بدهم؟ اصل کار کیفیت است. یک دعای ساده دو خطی را انسان با توجه، با توجه، با تأمل، با دقت. حالا الان خیلی چیزها مد شده، گاهی انسان واقعاً احساس خطر هم میکند. خیلی حرفها را میبینیم. همه بلدند. خیلی هم دارند انجام میدهند، در حالی که حساب و کتاب دارد. آیتالله بهاءالدینی (ره) خیلی موافق با این مجالس ختم صلوات به یک معنا نبودند. به یک معنا ایشان میفرمودند که گاهی انگار صلوات دارد دستکم گرفته میشود. طرف دههزار تا صلوات میفرستد، آن یکی پنجهزار تا صلوات میفرستد. فکر میکنیم که نقل و نبات است. ایشان فرمود: «مجلس ذکر صلوات باشد، ولی بدانیم که اگر قرار باشد کاری بکند این ختم صلوات، یکی از این صلواتها بس است. یکیش بس است.» فکر نکند همینجور گونی گونی صلوات. اینها گاهی اشتباهاتی است که ماها میکنیم، توجه نداریم. مخصوصاً بعضی وقتها بین خانمها بیشتر، نگاه کمّیگرایی: امروز ده تا دعا خواندم، امروز ۵۰ صفحه قرآن خواندم، عقب افتادم، دیروز ۶۰ صفحه خوانده بودم. دیروز ۲۰ تا دعا خوانده بودم، ۵۰ تا خواندم، عقب افتادم. به اینها نیست.
در خدمت یکی از اساتید عرض کردم که از اینجور خاطرات زیاد داریم. یکی از اساتید بسیار استاد فن، بسیار ماهر- یک وقتی از متن کتاب هم نمانی، نکات زیاد است. گاهی میآید چیزهایی که میخواهیم عرض بکنیم- ما از کربلا برمیگشتیم، بعد لب مرز پاسپورت ما گم شد. زیارت رجبیه هم بود، چندین سال پیش. لب مرز این مسئول کاروان آمد گفتش که: «فلانی! پاسپورت تو را پیدا نکردیم. همه کاروان پاسپورتش را پیدا کردیم، پاسپورت شما نیست.» خوب لب مرز، این همه کاروان، تو آن وضعیت، پاسپورت ما از کجا پیدا شود؟ خیلی من مستأصل شدم. حالا ما الان این وسط پاسپورت نیست و چقدر زحمت زدیم اینور آنور... یک جاهایی از این پایانه مرزی ما رفتیم که تا حالا نرفته بودیم. پیش سرباز و نیروی انتظامی اینها. گفتند: «آقا هیچ کاری نمیشود کرد. شما باید برگردی و بروی دوباره از اول همه مراحل را اقدام کنی، دوباره برایت پاسپورت بگیرند.» من خیلی نگران و نومید آمدم خدمت این استاد عزیزمان که با هم کربلا مشرف بودیم؛ از اساتید بسیار بزرگ، از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی. خدمت ایشان عرض کردم. خود ایشان به من گفت، فرمود که من یک ساندیسی چیزی گرفته بودم. ایشان برداشت، گفتند که: «پاسپورتت هم گم شدهها؟» گفتم: «بله.» گفت: «پنج تا صلوات بفرست، برمیگردد.» من شوخی گرفتم اول این را. پنج تا صلوات چیه؟ پنج تا صلوات که برای بچهها میفرستند. به بچهها میگویم پنج تا صلوات بفرست. کسی جایی دیر کرده، گیر کرده. پنج تا صلوات که ما جدی نمیگیریم. پنج تا صلوات ما... پنج تا صلوات را فرستادیم، دیدم مدیر کاروان دارد داد میزند: «کجایی؟ من یک ساعته دارم دنبالت میگردم.» گفتم: «دارم دنبال پاسپورت میگردم.» گفت: «بیا بابا پیدا شده، بیا بریم.» دیر ... به همین راحتی. یعنی یک صلوات اگر بخواهد کار بکند، کار میکند. این دعاهای ماه رجب، یک خطش اگر بخواهد کار بکند، کار میکند. یک کلمهاش کار میکند. یک «الله» کار میکند. یک «یا الله». یک سجده. همین استاد بزرگوار، همان سجده ذکر یونسیه را یک بار در سجده بگویید. یک سجده بروید شب، یک بار ذکر یونسیه. حالا بعضیها چهار هزار تا، ده هزار تا. خود ایشان یک وقتی من خدمتشون عرض کردم: «آقا فلان کس ما یک مریضی دارد، یک مشکلی دارد. دعایی بفرمایید.» یک دانه صلوات آنجوری که یادم است فرستاد، و دعا کرد. اگر نفس حق باشد، اگر جان انسان پیوند خورده باشد با ملکوت، اینها اثرش را میگذارد. ولی خوب حالا ماها نیاز داریم به اینکه عمل زیاد هم انجام بدهیم. البته تا این انس برقرار بشود. خود این عمل زیاد برای ماها لازم است.
ماها غفلتهامون، خودم را عرض میکنم، همش مربوط به خودم، غفلتهامون زیاد است. اگر پای مفاتیح نباشیم، مفاتیح را ببندیم، بیاییم اینجوری نیستش که اگر مفاتیح بستیم بازم یاد خدا میکنیم، معلوم نیست چقدر یاد خدا بودیم، چه برسد به اینکه بخواهیم مفاتیح هم ببندیم، قرآن هم ببندیم. ما اگر قرآن را ببندیم که قرآن بخوانیم یا بنشینیم غیبت کنیم؟ بیا بنشین سریال ببینیم. حالا سریال هم که خوب است، بنشینیم چه میدانم فکر ناجور بکنیم، سوءظن داشته باشیم، حرفهای صد من غاز، اینها. لذا ماها نیاز داریم. بله، در زیارت امام رضا (علیه السلام)، خدا رحمت کند مرحوم آیتالله خوشبخت. کسی بهشان گفته بود: «شما حرم مشرف میشوید، چیکار میکنید؟» ایشان فرموده بود که: «یک امینالله میخوانم، مینشینم با امام رضا (علیه السلام) صحبت میکنم، با خود حضرت میبینم و گفتگو میکنم.» خوب حالا ماها از سر مفاتیح، از زیارت امام رضا (علیه السلام) شروع بکنیم؛ زیارت خاصه و عامه، امینالله را هم بخوانیم، بعد زیارت جامعه کبیره، جامعه اول، دوم، سوم، جامعه ائمهالمؤمنین، دعای آیتالله مضا، هیچ صدایی از هیچ جا نمیآید. اینها هست دیگر، چرا؟ مشکل از جای دیگری است.
برای من آنی که میرود آنجور اثر میبیند، به خاطر اینکه جای دیگر را درست کرده. ولی من چون جای دیگر خراب است، اینجا هم که میآیم، نتیجهای نمیبینم. خوب آن جای دیگر را چطور باید درست کرد؟ یکیش همین است، انسان جدیت باید به خرج بدهد، جدیت باید به خرج بدهد. ببینید، این دعاهای ماه رجب، این اعمال برای این نیست که ما را به سختی بیندازند، به زور خودمان را بکشانیم. نه، برای اینکه جدی بشویم توی راه خدا، جدیت نشان بدهیم. چطور برای بحث چه میدانم، دختر و پسر میخواهند عروسی کنند، ازدواج کنند، وقتی ببیند که پدرش، مادرش نشسته تو خانه، میگوید: «آقا من میخواهم بروم جهیزیه بخرم، من میخواهم بروم خرید عروسی کنم.» بابا بگوید که: «من پول را میدهم.» (آن دختر/پسر میگوید:) «اهمیتی برای ما قائل نیستی، من الان پول پول نمیخواهم، من میخواهم تو باشی، با من بیایی، بروی. اینی که میبینم هستی کنارم، خودت را به سختی میاندازی، خودت را به رنج میاندازی، این برای من شیرین است. این است که من احساس میکنم تو به من توجه داری، فقط آن پوله نیست.»
برای خدا آنی که مهم است، این نیست که ما این ذکر را بگوییم، چهار تا دعا، چهار تا کلمه را بخوانیم، آن توجه مهم است. همین که میگوید آقا روزه داری، نداری، خوب این کار را بکن. ببینم جدی هستی؟ جدیت را خدا در ما ببیند و «حبّ لي الجدّ في خشيتك» (و مرا در خشیت خود جدیّت و اهتمام عطا کن)، این جدیت، جدی بودن آدم تو این مسیر، این از همه چیز مهمتر است. این آدم واقعاً داشته باشد تو این مسیر بخواهد قدم بردارد.
در مورد ماه رجب گفته شده: «شهرالله الأصب» (ماه ریزش). بسا ماه ریزش رحمت خدا، یعنی مثل فواره. مثل ناودون. وقتی باران میآید، الان نمیدانم احتمالاً دارد باران میآید دیگر. وقتی باران میآید، شما بروید ببینید تو این کوچهها، جاهای مختلف، همه جای کوچه دارد آرام آرام باران میآید. یک جای کوچه است دارد با فشار آب میآید. کجاست؟ زیر ناودون. آن را بهش میگویند «أصبّ». همه ماههای خدا توش رحمت هست، ماه رحمت است ولی مثل باران و ناودان. تو ماههای دیگر مثل باران میآید، تو ماه رجب مثل ناودان میآید. جمع شید ماهی. اگر کسی بتواند خودش را در معرض این رحمت قرار بدهد. عرض میکنم رمز اینکه خودمان را در معرضش قرار بدهیم چیست.
خوب ماه رجب ماه حرام است و مرحوم جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب بسیار شریف «المراقبات» که این کتاب را هم اگر عزیزان فرصت کردند بخوانند، بخش ماه رجبش را. خیلی نکات خوب و مفیدی دارد. مرحوم میرزا جواد آقا میفرمایند: اصل این است که انسان بداند که این ماه، ماه حرام است. خوب ما چند تا چیز داریم که تعبیر حرام برایش شده: «الشهر الحرام»، «البلد الحرام»، «المسجد الحرام». ما مسجدالحرام داریم. مسجدالحرام کجاست؟ در مکه. خدا انشاالله نصیب بکند به زودی عمره رجبیه، بدون آل، انشاالله. مسجدالحرام چه جایی است؟ مسجدالحرام جایی است که شما تو محدوده حرم، از درخت حرم نمیتوانی... یعنی توی حالا خود شهر مکه که محدوده حرم است، درخت را حق نداری ازش بکنی، کبوتر را حق نداری صید بکنی. اگر محرم باشید، حتی پشه را حق ندارید بکُشید. این محدوده حرم الهی است. محدوده حرم الهی یعنی در امان بودن مخلوقات الهی. این خیلی مهم است. حرم الهی جایی است که انسان باید مراقب باشد به کسی، به چیزی آسیب نرساند.
حالا ماه رجب ماه حرام الهی است. اگر خدای نکرده انسان به آبروی کسی لطمه بزند، اینجا دیگر با خدا طرف است. همانجور که اگر در حریم مکه، در حریم مسجدالحرام، اگر حیوانی را بکشد، آنجا با خدا طرف است. عقوبت الهی دارد. خیلی خدا ساده نمیگیرد. گناه پای مسجدالحرام، گناه پای کعبه فرق میکند با بقیه جاها. رضا امیرالمومنین (ع) وقتی دیدند آن جوان وایساده دارد به دختری نگاه میکند پای کعبه، با سیلی زدند تو صورتش. بانک... (بله؟). جاهای دیگر طرف خودش میآمد اقرار میکرد، حضرت کاریش نداشتند. وقتی دیگر خیلی اقرار محکم میکردند، حضرت حد را جاری میکردند. ولی اینجا پای کعبه وایساده، نگاه به نامحرم میکند. حضرت با - چرا؟ چون آنجا حریم الهی است - برخورد میکنند با آدم. همانجور که تو حرم امام رضا (ع) همینطور است. انسان یک وقت یک گناهی را بیرون انجام دهد بدتر است یا توی حرم امام رضا (ع)؟ خیلی بدتر است. کسی بخواهد یک کار بدی را تو حرم امام رضا (ع)، در محضر امام رضا (ع)، تو خانه امام رضا (ع) انجام دهد.
ماه رجب ماه حریم الهی است. ما از امشب مهمان خدا میشویم تا شب عید فطر. این سه ماه و هیام این شدیدتر میشود. اول ماه رجب ماه امیرالمومنین است. بعد ماه پیغمبر ماه شعبان. بعد ماه خود خداست ماه رمضان. حرمت پیامبر که بالاتر از امیرالمومنین است. نشانه همین که اسم امیرالمومنین میآید صلوات نمیفرستیم ولی اسم پیغمبر میآید صلوات میفرستیم. حرمت پیغمبر بیشتر است. ماه شعبان مواظبت بیشتری میخواهد. حرمت خود خدا که دیگر از همه بیشتر است. باید مراقبت کرد. سه ماه خدای نکرده انسان آسیبی به کسی نرساند. اولم حالا خودمان مهم است. حالا عرض میکنم در مورد اینکه انسان چطور به خودش آسیب میزند، ولی مراقبت بکنیم از اینها که حقوق هستند، حق به گردن ما دارند: پدر و مادر، بزرگتر و استاد و معلم و اینهایی که خدا روشان حساس است، حساسیت دارد. خدای نکرده آسیب به اینها زده بشود، لطمه به اینها زده بشود، تو این ماه فرق میکند با ماههای دیگر. گناه تو این ماه رجب دو برابر است. همانجور که ثواب دو برابر است. حالا در مورد این هم چرا عرض خواهم کرد.
لذا باید انسان حواسش باشد که تو این ماه مهمان خداست. توی این ماه همه جا حرم خداست. همین منزل ما، همین خانه ما، همین کلاس، همین آشپزخانه ما، اینها همش حریم خداست. حرم خدا توی ماه رجب. ماه رجب اینقدر بین مردم عصر جاهلیت ارزش و اهمیت داشت، جنگهاشونو تو این ماه قطع میکردند، آتش بس میکردند. مرحوم سید بن طاووس میفرماید که: «وقتی مردم جاهلی توی ماه رجب آتش بس میکردند، ما با خدا نباید آتش بس کنیم؟» تو این ماه با خدا. آنها با همدیگر آتش بس میکردند. وقتش نیست که انسان با خدا آتش بس کند. تو این ماه ماها گاهی برخی کارهایی که میکنیم دعوای با خداست دیگر، جنگ با خود خداست. خوب این را باید توی این ماه مراقبت کرد.
اساساً گناه اینطور است، گناه شاخ و شونه کشیدن برای خداست، روبروی خدا ایستادن. لذا تو این ماه انسان اصل همتش را باید بگذارد برای ترک گناه. حالا در مورد این هم بزرگان میفرمودند که: «یک گناه، یک معصیت را بررسی کنیم.» حالا هنوز که ماه رجب است، هرکی میداند بیشتر از کجا دارد آسیب میخورد. خوب من بیچاره فقیر بدبختیم، این را از همه جا دارم آسیب میبینم: چشمم، زبانم، گوشم، خیالاتم. همه دارد شهوت یکطور، غضب یکطور. هر کدام دارد آسیب خودش را میزند. ولی آدم میداند یک چیز را خیلی بهش مبتلا است و برای آدم شدید است و میداند از اینجا خیلی دارد آسیب میخورد. یکی بحث عصبانیت مثلاً. حالا آن هم حتی موردی میتواند آدم. من مثلاً میآیم سر فلان بچهام، مثلاً خیلی عصبانی میشوم بر فرض. با فلان فامیلم مثلاً بیشترین دشمنی را دارم، چه میدانم... سر فلان چیز خیلی حساس هستم. این حساسیتهایی که بین خانمها هم گاهی هستند، خیلیهایش هم بیمورد است. حساسیتهای الکی. چقدر جهنم میروند به خاطر چیزهای بیخود.
چرا مثلاً بابای تو به من اینطور صحبت کرد؟ مادر تو اینجور گفت. حالا آمدند دو روز است این زن و شوهر قهر هستند که چرا تو آن مجلس مادر تو با من اینجوری صحبت کرد. این حساسیت بابت فلان مسئله اینقدر دامنه پیدا کرده، کار به کجاها که نکشانده. چه معصیتی که دارد انجام میدهد؟ غیبت دارد میکند، تهمت دارد میزند، سوءظن دارد، قهر دارد، بد و بیراه دارد. چقدر مصیبت به خاطر یک حساسیت بیجا. اینها را بگردیم پیدا کنیم. اینها موارد اینجوری اگر تو زندگیمان هست، تو زندگی من که قطعاً هست. از یک جایی میبینیم شیطان پاشو گذاشته لای در. آن در را نمیتوانم ببندم. از آن در دائماً هر وقت بخواهد میآید تو. قبضه کرده قلب من را. این را بگردم پیدا کنم. تو این ماه رحمت ببندم این را. این ماه ماهی است که عرض کردم «شهرالله الأصب». رحمت خدا اینجور دارد میبارد، میشوید و میبرد. یعنی واقعاً ماها بیشتر مشکلی که داریم گاهی بحث یأس است، نومیدی. نومید از اینکه خدا این را اصلاح کند برای ما. خدا تو این مسئله کمک کند. گاهی آدم میبیند توکل ما این بیچارگیهاست. توکل ما به این اساتید اخلاق و عرفان و اینها، بیشتر از خود خداست. یعنی آنقدر که دل بسته به اینکه فلان آقا برایمان دعا کند، فلان آقا قند بدهد، فلان آقا چه میدانم کار بکند. توقع را نداریم خود خدا همین کار را انجام بدهد. به قول یکی از آقایان میگفتش که: «اینقدر که بعضیها برای حضور قلب در نماز در خانه این و آن را از این و آن سؤال میکنند، یک بار اگر در خانه خدا را زده بودند، از خدا خواسته بودند، مسئله حل میکرد. حل کرده بود.»
تو ماجرای موسی و فرعون معروف است دیگر، شنیدید؟ موسی... قارون. قارون که میرفت توی زمین، هی صدا زد: «موسی کمکم کن، موسی کمکم کن.» هفت بار گفتند که ... صدا زد. وقتی رفت تو دل زمین، خدای متعال فرمود: «موسی! هفت بار تو را صدا زد. اگر یک بار من را صدا زده بود، خودم درش میآوردم.» گاهی ما اشتباهی داریم در میزنیم، اشتباه رفتیم. از خود خدا بخواهیم. حالا دنبال این کتاب اخلاق و آن استاد اخلاق و اینها که من بچهام مثلاً چیکار کنم؟ تو فلان مسئله چیکار کنم؟ فلان مشکل مثلاً چیکار کنم؟ آدم از خود خدا بخواهد. فهمیده به آدم، لااقل بنده نادان خودم تجربه کردم. تو خیلی از مسائل آدم از این و آن میخواهد کمکش کنند که چیکار باید بکند. میآید توسل میکند به امام رضا (ع)، یا امام رضا (ع) عقل من را زیاد کن، من بفهمم اینجا باید چیکار کنم. گاهی راههایی به ذهن آدم میآید. آدم اصلاً به خواب شبش هم نمیدید. به ذهن هیچ کسی هم نمیآمد. یک همچین کاری بشود کرد. اینقدر ساده. تو ماجرای حضرت یوسف (ع) معروف است دیگر، آیه قرآن است: «كَذالِكَ كِدْنا لِیوسف» (اینگونه چارهای برای یوسف اندیشیدیم). حالا حضرت یوسف اگر میخواست این برادرها را پیش خودش نگه دارد، طراحی بکند که پدر را بکشاند پیش خودش، چیکار؟ خیلی سخت بود. یک معضلی بود حضرت یوسف توش افتاده بود. هم میخواست به این برادرها بگوید که من یوسفم، هم میخواست پدر را بکشاند بیاورد و. چیکار میکرد؟ آمد برادر را با یک طراحی خیلی قشنگ، از حیلهای که خود آنها استفاده کرده بودند، دیدید دیگر فیلم یوسف را دیدید. ماجرا آن «سواعه الملک» (پیمانه پادشاه) بود. آن ظرف ملک را، ظرف پادشاه را گذاشتند تو بار برادرشان. بعد برادر را گرفتند و نگه داشت و به همین بهانه همه را کشاند: «كَذالِكَ كِدْنا لِیوسف». ما اینجور برای یوسف راه چاره تراشیدیم. خیلی وقتها اینطور است. خدا یک دفعه به ذهن آدم، به دل آدم یک چیزی را میفهماند.
حالا ما توی این ماه رجب تمرکز کنیم روی یک مشکل اساسیمان. اگر میبینیم بیشتر گناهانمان از راه زبانمان است. تعارف که نداریم. از همهجا داریم آسیب میبینیم. حالا از راه چشم، از راه زبان، از راه گوش، هرچی. از راه زبان از کدام منطقه است؟ بیشتر بابت چیست؟ بیشتر تو چه موقعیتی است؟ وقتی عصبانی میشوم، چیزی میگویم؟ وقتی چیزی میخواهم، چیزی میگویم؟ فرق میکند دیگر. گاهی آدم از ترسش است که دروغ میگوید. بیشتر دروغهایش به خاطر ترسش است. گاهی بیشتر دروغها به خاطر طمعش است. اینها فرق میکند. بگردیم پیدا بکنیم. شیطان کجا را بالای در گذاشته؟ از آنجا دارد میآید تو. هر وقت به خانه خودش کرده. آن در مال این است، بابا! به شیطان شده از این در. هر وقت اراده کند میآید تو. بعضی وقتها آدم میبیند که همیشه تلگرام که میرود، دارد به معصیت میافتد. تو تلگرام کجاهاش که میرود به معصیت میافتد؟ توی مجلسهای مهمانی چه حرفهایی که میشود. معمولاً آدم معصیت میافتد. خدا حفظ کند.
یکی از اساتید میفرمودند: «هر وقت دیدید مجلسی دارد به سمت گناه میرود، یک کلمه بگویید و از آن مجلس باشید و بروید.» آن کلمه این است: «بگویید من کار دارم.» بعد میفرمود: «دروغ هم نیست. چه کاری مهمتر از اینکه آدم از جهنم بخواهد فرار کند؟ چه کاری مهمتر از اینکه آدم از جهنم فرار کند؟» آدم میداند که با فلانی که مینشیند، به معصیت میافتد. آن هم نه همان اول بحث. برود تو بحثهای سیاسی مثلاً به معصیت میافتد. آن شروع میکند تهمت زدن و بد و بیراه گفتن. آدم بداند از کجا دارد آسیب میخورد. تو ارتباطش با شوهرش است؟ بیشتر معصیتهایش؟ ارتباط با بچهاش؟ بیشتر؟ تو ارتباط با دوستاش؟ بیشتر؟ بیشتر با کدام یکی از دوستاش است؟ بیشتر سر چه چیزی است؟ چه موقعیتی پیش میآید؟ این را تو این ماه مبارک رجب روش تمرکز کنیم، دقت کنیم و از خدا هم بخواهیم راه چارهاش را به ما نشان بدهد. خودش هم برطرف کند. ما هم همت به خرج بدهیم در مورد این گناه، وقت بیشتر بگذاریم، دقت بیشتر بگذاریم، مطالعه بکنیم، کار بکنیم، زحمت بکشیم. اگر هر ماه رجبی یکی را آدم اینجور حل بکند، خیلی مسائل حل میشود. نورانیتی به قلب انسان میآید.
خیلی وقتها جاهای دیگر خوب میدانی، شیطان خیلی حرفهای با ما عمل میکند. خیلی شیطان دقیق است، خیلی استاد است، خیلی بلد است. وامیایستد آدم یک جای دیگر خوب دارد جمع میکند. اینی که دارم عرض میکنم، خوب دقت کنید. خیلی حرف مهمی است. گاهی شیطان صبر میکند، آدم یک جای دیگر خوب جمع بکند. اصلاً هم به آدم کار ندارد. آدم خیالش راحت است. به خودش نگاه میکند، میگوید: «من چقدر جمع کردم؟ من چقدر دارا شدم؟ چه حال خوبی دارم؟ چه وضع خوبی دارم؟» شیطان نگه داشته برای کجا؟ میداند آدم از فلان مسیر که بخواهد برود، سر آنجا میتواند این را خرش را بگیرد، خفتش کند، به قول امروزیها یقهاش را بگیرد. هرچی دارد، جیب این را خالی میکند. آدم رفته اعتکاف، سه روز جمع کرده یک حال خوش، شیطان اصلاً باهاش کار گذاشته. این برگردد بیاید، برود سر کار، با فلان رفیقش روبرو بشود، آنجا هرچی هست توی جیب گذاشته. این برگردد خانه، فلان اتفاق بیفتد، با شوهرش ترش کند، بد و بیراه بگوید و برخورد کند و اینها، هرچی جمع کرده در بیاورد. فرمود که: «شیطان پشت در حرم امام رضا (ع) منتظر همهمان نشسته.» میفرمود: «وقتی حرم مشرف میشوید، شیطان پشت نشسته.» امروزیها دارد زنجیر میچرخاند، آماده است که بیاید بیرون. آماده است ما بیاییم بیرون. بعد برایمان هم دارد یک طراحی میکند. این خانم بیاید از اینجا رد شود، آن پیام از آنجا بیاید. بلد است دیگر. الان به آن یکی میگوید که: «همین الان یک پیام بزن، یک فحشی به این بده.» قشنگ وایساده.
ما اعتکاف را رفتیم، ماه رجب روزهها را گرفتیم، حرم را رفتیم، زیارت رجبیه کارها را کردیم، جمع و جور کردیم. خوب بلد است کی بیاید همه را بردارد ببرد. از کجا میآید میبرد؟ از همان دری که واگذاشتیم. این در را باید بست. ماه رجب هر کدوممان هم میدانیم از کجاست. هر کدوممان هم میدانیم از کجاست. بیشتر هم مشکلات از همین راه زبان است دیگر. بیشتر مشکلات زبان است. حالا من میدانم بحث غیبت است، بحث عصبانیت است، بحث طعنه زدن است. خیلی وقتها آدم زبانش، زبان طعانه است، طعنه است، تیکه، کنایه. خودش به یک بررسی دقیق بکند. از خودمان باید بخواهیم. البته که به ما بفهماند، نشانمان بدهد. این هم مسئلهای است. گاهی خود همین توسلات میخواهد آدم بفهمد از کجا دارد میخورد. واقعاً هم گاهی متوجه نیستیم. یعنی خود خدا باید به ما نشان بدهد. گاهی بفهمیم انسان چون خودش را دوست دارد، نمیتواند بفهمد که فلان کار من اشتباه است، فلان کار من بد است. همانی که سر آدم میآورند، آدم تازه میفهمد چقدر بد است. این جالب است ها! خیلی وقتها آدم با خیلیها یک کاری را میکند، بعد بهش میگویند بد است، میگوید: «نه. هزار تا توجیه میآورد.» همان کاری که به آدم میکنند، تازه میفهمد چقدر این کار بد است. یک وقت تو دانشگاه امیرکبیر، توی خوابگاه این رفقا به یکی از این دانشگاه گفته بودند: «آقا این شلواری که پوشیدی مناسب نیست جوان دانشجوی مؤمن حزباللهی.» گفته بود: «نه، چه اشکالی دارد؟» گذشته، و بعد یک هفته همان شلوار را پای یکی دیگر از دوستاش دیده بود. بعد برگشته بود به رفقای هماتاقش، گفته بود که: «بچهها، شلواری که من پوشیده بودم همینقدر بد بود؟» گفته بودند: «از این بدتر بود.» گفته بود: «تازه فهمیدم چقدر بد بود.» خیلی وقتها آدم اشتباه را که در دیگری میبینم، لطف خداست. گاهی به آدم نشان میدهد. اینجوری. اشتباهِ آن گناه را در دیگری که میبیند، تازه میفهمد کارش چقدر بد بوده. از اینجا داشته آسیب میدیده. تازه میفهمد چقدر مشکلاتی که برایش پیش آمده، به خاطر این بوده. عه! من پس چون اینطور برخورد میکردم، با من آنطور برخورد میشد. من همیشه توقع داشتم که به من خوب برخورد کنند، همیشه طلبکار بودم. چرا اینها به من اینجور برخورد میکنند؟ تازه فهمیدم من چقدر برخوردم بد بوده. اینها آسیبهای زندگی ماست. این است که دارد آثار اعمال را از بین میبرد. همانی که عرض کردم، آدم زیارت امینالله میخواند، اثری نمیبیند. البته زیارت بیاثر که نداریم، قطعاً برای ما اثر دارد. رشدی توش نیست. آدم ۳۰ سال، ۴۰ سال نماز میخواند، حالش فرقی نکرده. بعضی وقتها بدتر میشود حال معنوی خودش را که نگاه میکند. حال معنوی نه یعنی من از خودم راضی باشم، یعنی ببینم که متوجهم بیشتر به خدا، متوجهم بیشتر به عیوب این میشود حال معنوی. اگر پارسال برای خودم ۱۰ تا عیب قائل بودم، امسال ۲۰ تا عیب قائلم، این میشود رشد. اشتباه نکنید. فکر نکنید روشنی که پارسال ۵ تا عیب میدانستم، امسال شده یکی، یعنی پسرفت. آنها که دارند سمت خدا میروند، دائماً دارند نقص خودشان را بیشتر میبینند، دائماً دارند احساس میکنند که ما چقدر دوریم، چقدر پر اشتباهیم، چقدر کوچکیم. این حس اگر به انسان دست داد، یعنی دارد رشد میکند. چرا اینها اتفاق نمیافتد؟ آدم این همه نماز میخواند، این همه عبادت میکند، این همه حرم میرود. این به آدم دست نمیدهد از کجا میآید؟ از اینکه یک جایی، یک دری را واگذاشتیم برای شیطان.
خوب ما به درازا کشید. نکاتی را میخواستم عرض بکنم در مورد اعمال امروز. حالا زودتر هم تمام بکنیم که عزیزان به این عمل... بزرگان و اساتید ما سفارش میکردند، خصوصاً از مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی (ره)، روز قبل ماه رجب یعنی ورود به ماه رجب با نماز توبه باشد. نماز توبه را هم دیگر میدانید: نماز یکشنبه ذیالقعده. غسلش را انجام بدهیم. نمازش را بخوانیم. دو تا دو رکعت. و آن استغفار بعدش. نهایتاً ۲۰ دقیقه وقت میبرد که حالا انشاءالله برویم برسیم قبل غروب انجام بدهیم و با این حال طهارت انسان وارد بشود. برای لیلَةُالرَّغائِب هم این کار را انجام بدهد. شب نیمه رجب، شب ۲۷ رجب. امشب هم میدانید احیائش وارد شده. شب اول ماه رجب سفارش شده که امشب را احیا بگیرید. در مورد حالا اعمالش زیاد است، مفاتیح را ملاحظه میفرمایید. صبح و بعد از ظهر استغفار دارد، دعا دارد. اعمال فراوانی دارد، اعمال فوقالعادهای دارد ماه رجب. برخی ادعیهای که در ماه رجب، عموماً همین دعاهایی که برای ماه رجب وارد شده، از طریق امام زمان (عج) به ما رسیده است. عجیب است! یک سری در «ناحیه مقدسه» است. از این هفت هشت تا دعایی که آمده، به نظرم سه تا یا چهار تایش، شاید هم بیشتر از امام زمان (عج) است. و برخی ادعیه بینظیر از جهت محتوا. یعنی ما در هیچ دعای دیگری این را نداریم. ماه رجب نشان میدهد که چه فرصت فوقالعاده. ماه ولایت است دیگر. ماه ولایت، ماه امیرالمومنین (ع). ماه ولایت. و انشاءالله که از این ماه استفاده بکنیم.
ده هزار تا «قل هو الله» تو کل ماه. این هم باز اساتید خصوصاً مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت (ره) سفارش میفرمودند که روزی ۳۳۳ بار میشود، روز آخر ۳۳۴. حالا اگر ماه سی روزه بشود. اگر ماه ۲۹ روزه باشد که باز این هم مشکلی است دیگر. تو کشور ما اهمیت خیلی به این داده نمیشود که ماه قمری کی شروع شد، کی تمام شد. الان امروز میخواندم آیتالله زنجانی امروز را روز اول ماه رجب میدانستند. عرض کنم خدمتتان که آیتالله سیستانی پنجشنبه را، فردا را روز اول ماه رجب. عجب بله. حالا اینها را بیشتر باید سؤال کرد از دفتر مراجع. اگر بشود انسان بپرسد شروع ماه رجب. خوب خیلی اعمالمان به مشکل برمیخورد دیگر. خبر ظاهراً همین فردا را میدانند روز اول ماه رجب. بیشتر پرسید و پرسوجو. و این هم که ماه ۲۹ روزه باشد یا ۳۰ روزه باشد، این را هم باید بررسی کرد. اعمالش اگر ماند برای روز بیست و نهم تمام بکند انسان. و این ده هزار تا را پس انجام بدهیم. حالا سایر اعمالش را هم انشاءالله عرض خواهم کرد. روز بعد.
نکات دیگری میخواستم بگویم که خوب دیگر صحبتمان به درازا کشید. نماز یکشنبه ذیالقعده میشود بله. حالا در مورد خود بحث گناه و اینها تا حدی نکاتی عرض کردم. این را انشاءالله پس بگردیم پیدا کنیم در خودمان، بیشتر مشکلات از کجاست و آن راهش را پیدا کنیم. انشاءالله مداوا بکنیم. خوب ماه رجب ماه توسل است. باید انسان توسل کند به اهل بیت. و گِرههای اصلیمان هم با همین توسلات است که حل میشود. انسان نشان میدهد، میفهمانند مشکلاتش کجاست. از کجا دارد آسیب میبیند. خصوصاً این زیارت امام رضا (ع) خیلی راهگشاست. زیارت رجبیه را انشاءالله مقید باشیم. اگر بتوانیم هر روز یا هر شب مشرف بشویم. حالا ما که چند روزی بیشتر نیستیم، عزیزان مشرف میشوند. ما را هم دعا بکنند انشاءالله. (ماشاالله) ماه رجب ادامه... اگر توفیق داشته باشیم محضر حضرت معصومه (س) باشیم، آنجا انشاءالله دعاگوی عزیزان باشیم. توی این زیارت انسان بخواهد بهش حقیقت را نشان بدهند، بفهمانند گیر کارمان را نشان بدهند، روشن بشویم از کجا داریم آسیب میخوریم، کجاهاست که نقاط ضعف ماست، کجاهاست که... و برای درمانش، راهحلش. گاهی انسان میبیند تو این توسلات یک کلمه، یک کسی میآید در گوش آدم یک چیزی میگوید، میرود. این هم از جربات آدم تجربه میکند. من برای خودم پیش آمده. گاهی توسلاتی پیدا میکند به من بفهمانند گیر کارم کجاست. یکی میآید در گوش آدم. معصومی که من را کشید کنار، گفت: «من میخواهم دو تا تذکر به شما بدهم. یکی این مشکل، یکی آن مشکل.» دقیقاً دارد مشکل من را دست میگذارد روش که اصلاً بهش توجه نداشتم. اینها پیش میآید برای انسان. خدا روزی میکند. مجاهده ما، جدیت ما را که ببیند، خدا کمک میکند.
یک ماجرای عرض و ذکر توسلی داشته باشیم: ما به این پسر کوچیکمان یک وقتی تو منزل نشسته بودیم، این پسر ما به ما گفتش که: «بابا، داستان بگو، من میخواهم بخوابم.» گفتم: «پاشو آن کتاب داستانت را بیاور، من واست بخوانم.» بعد این بچه هم ماشاالله حرفگوشکن، پاشد و بعد دیدم که دست دراز کرد، دستش… گفتش که: «بابا دستم نمیرسد.» گفتم: «برو یک چیزی بگذار زیر پات.» دیدم رفت یک چهارپایهای آورد، رفت بالای چهارپایه، باز دستش را دراز کرد، خودش را کشید، گفت: «بازم دستم نمیرسد.» اینجا من پاشدم، کتاب را براش برداشتم. بعد به خودم گفتم: «ببین خدا دارد باهات حرف میزند.» خیلی وقتها ماجرا این است. میگویی به من بده. خدا میگوید: «پاشو برو دستت را دراز کن.» چهار… همه کارها را که کردی، زحمتها را که کشیدی، نتیجه نگرفتی، آنجا، آن وقتی که خودش… خودش میآید کمک میکند. آن وقتی که میآید نصرت میکند. ولی وقتی منم دراز کشیدهام، میگویم: «پاشو برو بردار.» چون میخواهد من کار بکنم. الان من از این بچه وقتی گفتم: «پاشو برو.» من که نمیخواستم او را اذیت بکنم. او یاد بگیرد، او راه بیفتد، او بفهمد، او اهل کار بشود. خوب وقتی آدم میبیند آن همه زحمتش را کشید، دیگر واقعاً کاری از دستش برنمیآید، آن وقت میآید گره را باز میکند. امام رضا (ع) خیلی وقتها گرههای ما را این است که باز نمیکنند. ما کار نکردیم، زحمتی نکشیدیم، جدی نبودیم.
خدای متعال این است. خیلی وقتها کمکی نمیرساند به ظاهر. برمیآمد انجام ندادیم. اینقدر که داریم را انجام بدهیم، آنقدر که هست، آنقدر که میتوانیم را انجام بدهیم، بعد خدا کمک میرساند. خدایا! من همه سعیم را کردم بفهمم عیب و ایرادم کجاست. نشستم یک مراقبه و محاسبه کلی کردم، اینقدرش را فهمیدم. لابد چیزهای دیگر هم دارم که خبر ندارم. به من اینقدر سعیم را کردم برای اینکه اینها را برطرف کنم. کمکم کن، توان برسان، فهم برسان، راه حل بده. اصلا خودت بیا ریشهکن کن. وقتی آدم همه زحمتش را کشید، خودش میآید ریشهکن میکند. این نصرت خدا این وقتهاست که میرسد.
ولی از توسل هم نباید غافل شد. خصوصاً اساتید سفارش میکردند امشب که شب اول ماه رجب است، ورود به ماه رجب متوسل به حضرت زهرا (س) باشیم. چون ماه، ماه امیرالمومنین (ع) است. در خانه امیرالمومنین (ع) را وقتی انسان در میزند، کی در را به روی آدم باز میکند؟ فاطمه زهرا (س). باید به بیبی متوسل شد. او دست ما را بگیرد. او کمک بکند ما را مثل بچههای خودش بداند. هستیم واقعاً. بچه فاطمه زهرا (س) هستیم. آدم وقتی مادرش یک کاری ازش برمیبر. یک مادر (که به او) بگوید: «مادر کمک نمیکنی؟» دست آدم را نمیگیرد؟ به فاطمه زهرا (س) بگوییم خانم جان! سنی گذشت، عمری گذشت. شب و روزها دارد میگذرد. معلوم هم نیست کی پایان کار باشد. خیلیها فکر میکردند امسال را ببینند، ندیدند. همان سال ۹۵ از دنیا رفتند. خیلی هم فکر میکنند سال بعد را میبینند و نخواهند دید. امسال سال آخر خواهد بود. معلوم نیست کدام یک از این ماشینهایی که تصادف میکند ماشین ما باشد؟ کدام یکی از ماشین که چپ میکند مال ما باشد؟ کدام یکی از این جنازههای کسری (کسانی) که بیمارستان بیرون میآورند جنازه ما باشد؟ چقدر دیگر وقت داشته باشیم؟ چقدر دیگر باشیم؟ عمری گذشت. وقتی گذشت. خودم را عرض میکنم. کاری نکردم. چیزی جمع نکردم. چیزی ندارم. آبرویی نیست برای اینکه برویم محضر اهل بیت. برای اینکه برویم به ملاقات خدا. فاطمه زهرا (س) عنایتی بکنند.
امام رضا (ع) فرمودند: «اگر من را حق مادرم قسم بدهید، دستتان را میگیرم، حاجتتان را میدهم.» یا فاطمة الزهراء یا بنت محمد، یا قرة عین الرسول، یا سیدتنا و مولاتنا، توجهنا و استشفعنا و توسلنا الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهة عند الله، اشفعی لنا عند الله.
«خسرانزده است هر که توکل نمیکند
بر خاک چادر تو توسل نمیکند»
«یا بلبلی که توف سر گل نمیکند
قلبم میان سینه تحمل نمیکند»
«امشب نخوانم از جلوات از «تاب» و «شوق» (؟) خیرالنساء
ای که کنیز خانهات از عالمی سر است
نامت نجاتبخش هزاران پیامبر
یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر
شدی و ساقی این چشمه حیدر است»
«بر ساع بزرگی (؟) و سرمایه میرسد
آنقدر که عطا یا عطای مایه میرسد (؟)
در مدح بنده پروریت آیه میرسد
میپزی و باز به همسایه میرسد»
«مهر تو در خرابه این دل آیت است
روح تمام بندگی از این محبت است
نامت به لب رسید همین هم عبادت است
خدمت به آستان تو عین شرافت است»
**امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان
داستان سیب بهشتی نبوی عطا بخوان
در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان
مادر! به جای ما همه «اغفر لنا» بخوان**
ماه رجب ماه استغفار است. ما استغفار وارد این ماه بشویم. چه استغفاری بهتر از اینکه مادر سادات برای ما وارد (استغفار) کند. استغفاری که با لبان فاطمه باشد. میخواهیم فاطمه برایمان استغفار کند یک راه دارد، یک رمزش. چیست؟ روایت فرمود: «هرکی میآید زیارت قبر حسین، فاطمه زهرا برایش استغفار میکند.» حالا که راهم کوتاه است از اینجا برای حسین گریه کنیم، مادرش برای ما استغفار کند.
آن ساعتی که با تن چاک چاک...
**نه ای تشنه لب صورت خود روی **
«لا اله الا الله، لا اله الا الله»
یک وقت صدای مادری:
**همه زمین کربلا بنیاد و من اگر کشتن چرا آب بد ندادم چرا
از آن در رویا بد اگر کشتن خاکت نکردم کفن بر جسم سجا نکردم**
«العالمین ظلموا ای منقلبین ینقلبون»، الا لعنة الله علی القوم الظالمین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه دوم : ارزش بیبدیل عمر و زمان در مسیر سلوک
مراقبات ماه رجب
جلسه سوم : تفاوت اعتقاد و اشتیاق در منظومه انتظار
مراقبات ماه رجب
جلسه چهارم : اهمیت توبه و بازگشت در آستانه ماه رجب
مراقبات ماه رجب
جلسه پنجم : راهبردهای عملی مراقبه در زندگی روزمره
مراقبات ماه رجب
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات مراقبات ماه رجب
جلسه دوم : ارزش بیبدیل عمر و زمان در مسیر سلوک
مراقبات ماه رجب
جلسه سوم : تفاوت اعتقاد و اشتیاق در منظومه انتظار
مراقبات ماه رجب
جلسه اول : ورود به ماه رجب و آغاز فصل توحید
مراقبات ماه رجب
در حال بارگذاری نظرات...