تفاوت بین شفاعت و راضی کردن صاحب حق
آیا در عالم برزخ شفاعت داریم؟
معنای شفاعت
جایگاه شفاعت در ادعیه
شفاعت، از امتیازات شیعه است
چرا باید از شفاعت صحبت کرد؟
اشتباهات ما در قبال شفاعت
با مباحث معاد و قیامت، سهلانگارانه برخورد نکنیم
عالَم غیب و عالم شهادت
عالم رویا و عالم برزخ تناسبی دارد؟
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله من الآن الی قیام الدین.
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما برادران و خواهران عزیزم، هموطنان شیعه و مسلمانمان، و ساکنین آسیای شرقی و اروپا (کشور روسیه). حالا نمیدانم فقط از عزیزان منظور را داریم یا از جاهای مختلف روسیه. انشاءالله که عزیزانمان در پناه حقتعالی باشند و این ماه مبارک رمضان انشاءالله بر همه ما مبارک بوده باشد و طاعات و عبادات شما عزیزان و بزرگواران مورد قبول درگاه حقتعالی واقع شده باشد.
خوشحالیم که در محضر شما عزیزان هستیم. آن طرف هم عزیزان با محبتی ...، خلاصه خیلی تلاش داشتند که این جلسه و این بحث به ثمر بنشیند. ما از طرف دیگر بحثی با رفقای ساکن آمریکا داشتیم. بعد دیگر، عزیزان برای روسیه پیشنهاد دادند، گفتیم بالاخره سیاست "نه شرقی و نه غربی" یک وقت تبدیل میشود به سیاست هم شرقی و هم غربی! بالاخره یا آمریکا و روسیه با هم نیستند یا با هم هستند! حالا اینکه شوخی است، ولی به هر حال دیگر شرایط میسر شد، رفقا زحمت کشیدند و فعلاً در حد پنج جلسهای را هماهنگ کردیم. حالا اینکه چقدر بیشتر یا کمتر شود یا ادامه پیدا کند، دیگر با خداست.
موضوعی که به ذهن رسید تا در موردش صحبت کنیم، این است که خوب، اکثر عزیزان ما، یا شاید همه عزیزان، بحث "آن سوی مرگ" را گوش کردهاند و شاید اکثراً بحثهای "سه دقیقه در قیامت" را هم شنیدهاند. خوب، بحث "سه دقیقه در قیامت" در نیمهراه متوقف شد. دلایلی داشت؛ مسائل مزاجی و مرتبط با سلامتی و حال ما بود که بالاخره، از درون... وضعیت مراجعین... و عرض کنم که بخشیاش هم مربوط به خود بحث بود. بحث ما رسید به بخش خاصی در کتاب، در واقع حیاتیترین بخش کتاب، و برخیها هم کتاب را به خاطر همین بخشش دقیقاً رد میکنند؛ کتاب "سه دقیقه در قیامت". مبحثی که به آن رسیدیم و دیگر اینجا متوقفش کردیم، دیدیم که فعلاً نمیشود وارد این بحث شد و زمینهاش فراهم نیست.
ماجرا از این قبیل است: این جانباز عزیز ما، این دوست بزرگوار ما، یکی از وقایعی که میبیند و در کتاب "سه دقیقه در قیامت" نقل میکند این است که میگوید: "من یک شهید داشتم که دوست ما بود، نوجوانی. یک وقتی سر یک ماجرا که میگوید من معمولاً زنگ میزدم و در میرفتم، یک بار یکی دیگر از بچهها زنگ خانه اینها را زد و این آمد بیرون و گفت که فلانی، تو بودی که زنگ زدی؟" (حالا من آن سری زنگ نزده بودم ولی سری قبل زنگ زده بودم.) این را گفت و بابای ما را گرفت زیر کتک. این دوست ایشان شهید شده بود. میگوید که: "آنجا این دوست ما را که شهید بود، پروندهاش را بررسی میکردند. به این ماجرا رسیدیم و گفتند که خوب حالا میخواهی چهکار کنی در مورد این شهید؟" بعد میگوید که به من گفتند: "هر چقدر از گناهانت میخواهی، بردار از گناه خودت." و میگوید: "از گناهان خودم برداشتم و بارم سبک شد." البته میگوید: "ای کاش میخواستم همه گناههایم پاکِ پاک شود، پروندهام کلاً سبک میشد." بعد میگوید که من آزاد شدم و آن شهید هم خودش نبود، وکیل آن شهید. بعد آمدم تا بروم، یعنی این پرونده، این ماجرا... وقتی آمدند رد شوند ازش، خود شهید را هم دیدم. شهید به من گفت که "من لازم نبود بیایم ولی آمدم ازت عذرخواهی کنم بابت این ماجرا که پیش آمد که البته خودت هم مقصرش بودی، ولی به هر حال من تهمت زدم به خودم. آمدم که ببینمت، چاق سلامتی کنیم، حال و احوالی بپرسیم."
خوب، برخی از منتقدین کتاب دقیقاً به خاطر همین بخش کتاب، کتاب را زیر سؤال میبرند. میگویند: "دیگر اینقدر هم کشکی نیست! بحث حقالناس... او یک کلمه گفته و تهمت بوده و شما همه گناهانت را به خاطر همین میخواستی پاک کنی. پس این کتاب سند ندارد، حجیت ندارد." این بزرگواران و عزیزان ملتفت نیستند به اصل مسئله، کمی مباحث خلط شده است.
خوب، ببینید. بحث تجربههای نزدیک به مرگ خیلی قواعد و قوانین پیچیدهای دارد. حالا این شبها در ایران لابد در جریان هستید یا در فضای مجازی دیدهاید، برنامهای دارد شبها پخش میشود در همین حال و احوال بحثهای تجربههای نزدیک به مرگ. البته تهیهکننده قبلاً چند ماه پیش با ما تماس گرفته بود، صحبتهایی داشت. کار ندارم به آن مباحث، نمیخواهم اشاره به آن مباحث بکنم که خیلی شیرین نیست گفتگوهایی که شد. خوب، این برنامه پخش شد. حالا این مسئله را از ما زیاد میپرسند که نظرت چیست؟ و مثلاً، نه، ما اولاً نظری نداریم در کل نسبت به تمام مجموعه. حرفی یا صلاحیتی نداریم که بخواهیم اظهارنظر کنیم. و اگر هم یک نقطه قوت داشته باشد این برنامه، آن هم همین است که ما هیچکارهایم. اگر برنامه نقطه قوت داشته باشد، همین عدم دخالت ماست. ما نه جزء مشاورهایش هستیم، نه کارشناسیم، نه نسبت به کلیت برنامه... حالا از جهت فرمش که عزیزانی که هنرمندند و رسانهایاند باید نظر دهند که فرمش چقدر مثلاً خوب است. نسبت به محتوایش، نقدی که هست این است که تجربههای نزدیک به مرگ اینجا اصلاً تحلیل نمیشود، فقط بیان میشود. کارشناسی که آوردهاند به این نحو که کارشناس بزرگواری، روحانی، کارشناسی که روح... بلکه آن شخصیت، شخصیت فاضلی است ولی آمدهاند کلیتی در مورد مرگ و چه میدانم کلیت تجربههای نزدیک به مرگ و برزخ و اینها سؤال میکند. در حالی که باید تکتک اینها روی آنها تحلیل صورت بگیرد. مثلاً، دو سه بار، دو سه نفر میگفتند که ما دیدیم اختیار دست خودمان است، اگر دوست داشتیم بمانیم یا دوست داشتیم برویم. خوب این دقیقاً مکاشفه است. این اصلاً هیچ ربطی به عالم برزخ و مرگ ندارد. نباید این را به اسم مرگ و حالات نزدیک به مرگ، یعنی حالت احتضار و ورود به عالم برزخ، نباید این را با آن خلط کرد. یک تجربه بوده، یک تمثلی بوده برای طرف، ورود در عالم مجردات و مجردات مثالی بوده، وارد عالم مثال شده، چیزهایی دیده، و هیچ ربطی به مرگ ندارد. ملکالموت و وضعیت مرگ و احتضار و سکرات موت و اینها کلاً یک چیز دیگر است. آنجا اصلاً اختیار با شما نیست که انتخاب کنی یا نکنی. اینها نیست. نقش بزرگ این برنامه این است که اینها را تحلیل نمیکنند و گاهی ممکن است که مخاطب دچار سوءتفاهم شود و این خیلی خطرناک است. خوب در صدا و سیمای ما مشکلات... مشکلات فکری است که نهادهایی که تصمیمگیری بکنند، برنامه دچار نقصان شود. این برنامه از آن کانالهایی که باید عبور بکند، نسبت به این چیزها خیلی توجهی نمیشود که حالا بماند که اصل برنامه به خاطر... یعنی بزرگوار به ما گفتش که ما میخواستیم حالا حالا طول بدهیم در ساختش، بسته "آن سوی مرگ" آمد کار ما را خراب کرد و ما مجبور شدیم زودتر این را به عرصه برسانیم چون برند "تجربه نزدیک به مرگ" مال ماست. و مثلاً انگار ما وارد منطقهای شدیم و نباید... به هر حال.
خدمتتان عرض بکنم که نسبت به این ماجرای این شهید هم همین است. این اصلاً ربطی به بحث حقالناس ندارد که آن شهید تهمتی زده بود به این برادر جانبازمان و این آمده گفته که من همه گناههایم را میخواهم که خدا در حق زمین ببخشد. بلکه خواسته بود و بخشیده بودند. میگفت: "اگر کاملاً میخواستم، کامل میبخشید." از همان جنس راضی کردن صاحبحق است؛ راضی کردن صاحبحق. که طرف از حسنات خودش میدهد. اگر حسنات نداشت، از سیئات طرف میگیرد. این یک قاعده است در آن بحثهایی که در "آن سوی مرگ" بود. این مدلی بود: مثل اینکه وقت این بابا را بهش بده. رنگ ماشینش را بهش بده. اگر نمیتواند، باید حسنات نداشت، باید سیئات میگرفت. این در نظام راضی کردن خصم است. این اصلاً یک بحث دیگری است.
این ماجرایی که در کتاب "سه دقیقه در قیامت" به آن رسیدیم و بحث متوقف شد که عرض کردم، از جنس شفاعت است. این یک وادی دیگری دارد. اینجا در واقع این شهید، این برادر جانباز ما را شفاعت کرد.
خوب، ما اینجا که رسیدیم دیدیم که بحث خیلی مفصل و مبسوط است و اگر بخواهیم این بحث را ادامه بدهیم، حالا حالاها تمام نمیشود. دیدیم که خیلی جای کار دارد. لذا دنبال فرصتی بودیم به صورت مجزا مباحثی داشته باشیم بیرون از بحث "سه دقیقه در قیامت" که ملحق به آن مباحث شود، در مورد شفاعت جداگانه صحبت کنیم. اولاً معنای شفاعت چیست؟ ثانیاً شفاعت اصلاً در عالم برزخ معنا دارد یا ندارد؟ اینجا به وضوح میبینیم که این شهید دارد شفاعت میکند. یکی از غلطهای رایجی که زیاد گفته میشود و شنیده میشود این است که در عالم برزخ شفاعت نداریم. این مطلب غلطی است. مطلب درست این است که اگر احیاناً بنده هم گفتم (که بعید میدانم گفته باشم، در ذهنم نیست که گفته باشم)، اصلاحش میکنم. هیچ وقت در ذهنم نبود، یعنی همیشه در ذهن بنده اینجوری بود که نسبت به این مسئله اینجوری میگویم که در عالم برزخ هم شفاعت هست. جنس شفاعت البته فرق میکند. بله، ما در روایات از امام صادق علیهالسلام داریم که نسبت به شفاعت در عالم برزخ تذکر دادند. نفرمودند در برزخ شفاعت نیست: "علیکم لا اتخوف علیکم الا البرزخ." من فقط نسبت به شما خوفم نسبت به عالم برزخ است. شما در قیامت انشاءالله کارتان رو به راه میشود. برخی از همین استفاده کردند، یعنی در عالم برزخ شفاعت نیست؟ نخیر، در عالم برزخ شفاعت کبری نیست. نه، در عالم برزخ، در همین دنیا هم شفاعت است. ما همینجا هم شفاعت داریم. پس ما شفاعت را اول باید در موردش صحبت بکنیم، بعد شفاعت در عالم برزخ را بحث بکنیم، بعد شفاعت عالم قیامت را. اصلاً ساختار شفاعتی داریم.
خوب، ابعاد مختلفی در مورد شفاعت هست که باید پیرامونش صحبت بشود. این بحث، بحث مهم و غریبی است. خیلی کم و تکوتوک در مورد شفاعت مطلبی پیدا میشود و بحثی دیده میشود. ببینید، اولاً ما در ادعیه و زیاراتمان یکی از آن مفاهیم پربسامد و پرتکراری که داریم، واژه شفاعت است. شما در زیارت عاشورا چند بار شفاعت را میبینی. در ادعیه، در زیارات، همین دعای ابوحمزه که شبها میخوانید: "وحَبِّ شفیعی الیک..." در مورد ماه رمضان، که حالا بنده برخی تعابیر را میخوانم برایتان. در ادعیه و جاهای مختلف واژه شفاعت را به کار بردهاند. شفاعت آثار خاصی دارد در عقاید. اولاً یکی از امتیازات ماست و شاید بشود گفت از امتیازات شیعه است بحث شفاعت. خوب عزیزان ما که آنجا، خصوصاً در مسکو، تشریف دارند خیلی با اهل سنت حشر و نشر دارند و عمده مسلمین کشورهای غربی اهل سنتاند. بلکه با وهابیها هم بالاخره شما زیاد روبرو میشوید و مواجه میشوید. خوب باید مباحثی مطرح شود که از آن جهت هم بتواند سلاح باشد برای عزیزان ما در مواجهه با اهل سنت و وهابیت. بحث شفاعت یکی از اینجور مباحث است. پس اولاً آثار خاصی در عقاید دارد. بعد باعث تفکیک ما از بقیه مذاهب میشود. بحث شفاعت به اندازه بحث توسل مهم است. آنقدر که ما برای توسل ارزش قائلیم و از توسل حرف میزنیم، باید در مورد شفاعت هم حرف بزنیم چون شفاعت بحث مهمی است.
یکی از مشکلات این است که چون فکر کردیم اینها مربوط به عالم قیامت است، گفتیم: "خوب فعلاً ولش کن، انشاءالله میرویم قیامت، شفاعت میبینیم." این هم از معضلات دیگری است که اشتباهات دیگری است که در مورد بحثهای شفاعت رخ میدهد. این همه آیه و روایت در مورد شفاعت که داریم، یک مطلبی را میخواهد به ما برساند. اگر صرفاً یک واقعیتی باشد که اینجا هیچ دخالتی برای ما ندارد، بود و نبودش اصلاً اینجا... یا هست یا نیست... یا شامل آن میشود یا نمیشود و آنجا اصل بحث است که اینجا اصلاً نیازی نیست مطرح بکنیم، که عمده هم همینجور فکر میکنیم و کاری به کار اصلاً بحث شفاعت نداریم. یکی از خطاهای جدی ماست در مورد بحث شفاعت که باعث شده بحث شفاعت غریب واقع شود.
البته کلاً مباحث مربوط به قیامت یا اهمیت برایمان نداشته یا اگر هم وارد بحثهای مربوط به قیامت شدیم، با سادهترین و دمدستیترین مفاهیم این را سمبلش کردیم و ازش رد شدیم. بحثهای معاد و قیامتمان هم همینطور. این در حالی است که عمیقترین مباحث، بحث مربوط به قیامت است. معمولاً همین شکلی بوده که آبکیترین منابع و آبکیترین جلسات، جلسات مربوط به معاد و قیامت بوده، خصوصاً مجالس ترحیم. خصوصاً مجالس ترحیم! کی بزرگواری بیاید یک منبری را فقط پُر بکند و جلسه شکل مجلس ختم پیدا بکند؟ عزیزی آمده، ۱۰ دقیقه موعظه است دیگر. حالا مثلاً یک ۱۰ دقیقه هم در مورد مرگ و قبر و قیامت و اینها گفتهام. و جالب بود برای ما. ما اوایل که میرفتیم دانشگاهها به ما میگفتند که حاج آقا، هرچی میگویی بگو. بعد یکی از نکات خیلی جالب این بود: ما اوایل که میرفتیم مثلاً دانشگاه امیرکبیر و جاهای دیگر، میگفتند که از خوبیهای تو این است که مثل بقیه آخوندها نیستی، در مورد مرگ و معاد و اینها حرف نمیزنی! مزیت شناخته میشد! بعد که وارد بحث "آن سوی مرگ" شدیم، همه میگفتند که پس چرا اینها گفته نمیشود؟ حرف نزن! یعنی آخوند دعوت میکردند و میگفتند: "ببین اینجا فضای دانشگاهی است، در مورد مرگ و قبر و قیامت صحبت نکن." بحثهای سنگین باید داشته باشند. بحث وزین قیامت و قبر و معاد و برزخ و اینها که شدیم، این حرفها نیست عزیز من. اصلاً اینها بحثهای تخصصی و عمیق ماست و اصل مباحثی که مرحوم علامه طباطبایی در اسفار که درس میدادند، وقتی معادش که رسیده بودند، تعطیل کرده بودند. فرموده بودند "کششش نیست. اینها حتی علما کشش ندارند برای این بحثها." بحث بسیار، بحثهای دقیقی است. اینهایی هم که گفته شد، بعد از ۴۰ سال گذشتن از انقلاب و این منبر رفتن و ۲۴ ساعته بودن و تلویزیون و هیئت و اینها بود که یک ظرفیتی ایجاد شد و خدا شاهد است ما اصلاً فکر نمیکردیم اینجور استقبالی از این بحثها بشود. یعنی من با ترس گفتم. برای ما خیلی عجیب بود که همچین واکنشهایی میدیدیم. اینقدر ظرفیت فکری جامعه ما بالاست و این مباحث غریب است. به نظرم بحث شفاعت یکی از این مباحث است و اول که میشنویم مثلاً در مورد شفاعت میخواهد صحبت کند، میگوییم: "خوب این که موضوعی نیست. شفاعت هم مگر حرفی تویش است؟" ولی وقتی برویم در عمقش میبینیم با ۵ جلسه و ۱۰ جلسه و اینها تمام نمیشود. شفاعت خیلی مطلب دارد، خیلی زوایای پنهان و زوایای باشکوه و فوقالعادهای دارد.
خوب پس بحث شفاعت را ما باید به صورت عمیقتری مواجه بشویم و واقعاً هم یکی از سنگینترین مباحث قیامت، بحث شفاعت است. در این کتابهای معادشناسی هم که نوشته شده، بحث شفاعت بحث فوقالعاده سنگینی است. شفاعتشان معمولاً فهمیده نمیشود. چه آنهایی که امام خمینی نوشتند، چه آنهایی که مرحوم آقای تهرانی نوشتند، چه آنهایی که مرحوم آقای شجاعی نوشتند، چه آنهایی که در آثار مرحوم علامه طباطبایی و سایر بزرگان نوشتند. مرحوم علامه در کتاب شریف رسالهالانسان خودشان (کتاب الانسان سه فصل دارد: انسان قبل از دنیا، انسان در دنیا، انسان بعد از دنیا)، یک فصلی در مورد شفاعت گذاشتند. بنده دیشب داشتم آماده میکردم که این کتاب الانسان ایشان هم ترجمه نشده. یک دانه ترجمه فقط شده که آن هم الان در دسترس بنده نیست که بخواهم به شما معرفی کنم از جناب آقای صادق لاریجانی. و به نظرم ترجمه هم در بازار اینها در دسترس نداریم که بخواهم پیشنهاد بدم مطالعه بکنید. میخواستم این بخش شفاعت را بیاورم که طرح بکنیم، دیدم این واقعاً نمیشود با چهار پنج جلسه. این باید یک فصل درسی جداگانه برایش گذاشته شود. کلمه به کلمه علامه خوانده شود و رویش بحث شود. بحث شفاعت علامه در آن بحث بحث سنگین است. تهرانی هم در معادشناسی فصل مفصلی دارد. آن هم باز نگاه کردم دیدم که این هم نمیشود بخواهیم مطرحش بکنیم و رد بشویم. این را هم باید کلمه به کلمه خواند. کتاب شفاعت ایشان هم نمیشود خواند. دیگر خیلی نشستم ور رفتم با مطلب که چهکار بکنیم که در چهار پنج جلسه بشود به صورت ساده مطرح کرد و مقداری گفتگو بکنیم، یک کلیاتی از بحث شفاعت را حل کنیم.
در مورد شفاعت یک نکته دیگر بگویم: یکی از ضرورتهایی که در مورد شفاعت باید صحبت بکنیم این است که شفاعت یکی از جلوههای رحمت است. خوب ماه مبارک رمضان، ماه رحمت حقتعالی، ماه ارتباط عاشقانه با خداست. یکی از چیزهایی که به شدت اثرگذار است در ارتباط عاشقانه ما با خدا، بحث شفاعت است، ادراک بحث شفاعت؛ که خدای متعال یک دری از رحمت گشوده به نام شفاعت که از این در اتفاقات عجیب و غریبی رقم خواهد خورد. از یک طرف دیگر جایگاه اهلبیت با بحث شفاعت فهمیده میشود که آخر ما از اهلبیت درخواست داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ شرک است یا نیست؟ چیا را از خدا بخواهیم؟ چیا را از اهلبیت بخواهیم؟ از اهلبیت چگونه بخواهیم؟ واسطه فیض اصلاً یعنی چه؟ اینها همش در قالب بحث شفاعت فهمیده میشود و ارتباط قلبی ما را با اولیای خدای متعال قویتر میکند، باعث تقرب ما به اینها میشود.
بحث دیگری که در مورد ضرورت بحث شفاعت داریم این است که بسیاری از معارف مربوط به قیامت و برزخ فقط در قالب بحث شفاعت فهمیده میشود، یعنی ساختار عالم فهمیده میشود. نکته بسیار مهم که معمولاً دغدغه ماهاست و خیلی ما مواجه میشویم باهاش: حقالناس کمرشکن بود! در بحثهای "آن سوی مرگ"، در بحث "سه دقیقه در قیامت" هم دست کمی نداشت. ماشاءالله که یک شوخی و یک تیکه و اینها، یک وقف مثلاً بابتش پرید. بابت اینکه یک کلمه طرف چیزی گفت... خوب خیلی احساس ترس میکند انسان از اینکه مباحث وادی حقالناس را میبیند و میفهمد. خوب خیلیها میپرسند که آقا نسبت به این وادی حقالناس ما دچار استرس شدهایم. بعضیها دِپِرس شدهاند، فقط داریم گریه میکنیم از وقتی که این بحث وادی حقالناس را شنیدیم و خواندیم. و به این عزیزان میخواهم بشارت بدهم: راهحل خلاصی از آن استرس... البته استرسش را داشته باشیدها، نمیخواهیم کلاً خلاص کنیم. استرس نسبت به گناه، استرس نسبت به حقالناس را همه باید داشته باشند. بجاست. دارد. هر چقدر هم گریه بکنیم حقش است چون واقعاً وادی مخوفی است. ولی اگر به مرز یأس رسانده ما را و دیگر یکجوری است که آدم میگوید که بابا ما دیگر جهنم میرویم. من دیگر این حقالناسها و این ماجراها، کار ما تمام است. برای اینها میخواهم این را بگویم. نه برای آن کسی که شنیده: "غیبت حل است، انشاءالله!" نه، آن باید ناراحت بشود و گریه بکند. برای آن نمیگویم. بلکه برای کسی که گوش داده به حدّی از مرز یأس رسیده، میخواهم وادی شفاعت را بگویم. بحثی که این پنج جلسه، شاید بیشتر بشود، این پنج جلسه میخواهیم مطرح بکنیم. وادی شفاعت همانقدر که وادی حقالناس مخوف و دلهرهآور و به لرزه میآورد آدم را، وادی شفاعت وادی وجدآور، نشاطآور، امیدوارکننده است و طمأنینهبخش است. وادی شفاعت بسیار اثرگذار است در اینکه انسان امید و انرژی پیدا کند. امید و انرژی منطقی و عقلانی البته. در خود بحث شفاعت هم بحثهای بسیار ترسناکی داریم.
اول بگویم که فکر نکنیم وقتی گول بحث شفاعت و نخوریم. امام صادق علیهالسلام لحظات آخر وقتی داشتند از دنیا میرفتند، یک لحظه به هوش آمدند. فرمودند که: "کسی که نماز را سبک بشمارد شفاعت ما به او نمیرسد." و از دنیا رفتند. یعنی بحث شفاعت درسته که خیلی امیدوارکننده است ولی یک گوشههایی دارد. اهلبیت آخر یکجوری آدم را در خماری میگذارند که تو نسبت به شفاعت خیالت جمع باشد. پیغمبر اکرم فرمود: "اصلاً من شفاعت گذاشتم برای کسایی که گناهان انجام میدهند، پایین میآیند. یا کسی شفاعت نمیخواهد." مقام شفاعتی که خدا به من داده برای گناهکاران بزرگ است، گناه کبیره. چیست؟ بزنه بالا. گفتند هفت تا گناه کبیره اصلی مثلاً یکیاش آدمکشی است. کبائر اینهاست. "آدمکشی شفاعت برای کبائر گذاشتم کنار." یکم دیگر بخواهم توضیح دهم، قاتلین و اینها دیگر خیلی آنها سرحال میآیند و به وجد میآیند. الکی نبوده مرحوم آقای دربندی. این مطلب را آقای بهجت نقل میکردند. بنده قبلاً این را دیده بودم از مرحوم آقای دربندی ولی ناراحت بودم از حرف محمود دربندی. یعنی نقد داشتم به جناب دربندی. بعداً که این کتاب "رحمت واسعه" چاپ شد دیدم پشت جلد اصلاً این مطلب را زدند. کلام آقای بهجت فرموده بودند، اصلاً نگاهم عوض شد نسبت به این مطلب. آقای بهجت بالاخره خیلی حساب و کتابش فرق میکند. یک فقیه کامل، یک مرجع تقلید در تراز عالی فقاهت و علم و یک عارف بصیر که از جهت عرفانی در تاریخ ما واقعاً کمنظیر بلکه بینظیر است. دربندی رفته بود حرم سیدالشهدا، التماس میکرد: "یا اباعبدالله! نکنه شمر رو شفاعت کنی؟" او میدانسته امام حسین این استعداد را درش هست که حتی شمر را شفاعت کند. نه اینکه شمر شفاعت میشود، که قطعاً نمیشود. فضل و رحمت امام حسین را اجرا کرده بود. به وجد آمده بود. گفته بود آقا اینی که من میبینم... یک وقت دید گفت: "قاطی نکنیم!" بخش امیدبخش و بخش نهیبزنندهاش این است که امام صادق میفرمایند که اگر نماز را دستکم بگیری، شفاعت ما بهت نمیرسد. یکهو بابت یک چیزهای جزئی میگویند از شفاعت محروم شدی که آدم دهنش باز میماند. وادی شفاعت یکجوری است که قشنگ آن خوف و رجایی که ما لازم داریم را در ما ایجاد میکند. بحثهای مربوط به شفاعت، بحثهای بسیار مهمی است.
به نظرم نیم ساعتی که قرار بود گفتگو بکنیم طی شد و ما همه را به مقدمه گذراندیم. مثل اینکه کسی بگوید: "گفت ده دقیقه آمدیم خودت را ببینیم، همش این ده دقیقه را تو آشپزخانه بودی!" شما یک نمیشد میخواستیم همدیگر را ببینیم که نیم ساعت و همه را به مقدمه گذراندیم. اشکال هم ندارد چون به نظرم ما بحث را اگر بتوانیم در قالب نیم ساعت مجزایی پیش ببریم، خوب است چون مقدمات بحث، بحثهای منطقی و عقلی است. باید دو دو تا چهار تا آرام آرام پیش برویم. اگر بگذاریم از جلسه بعد وارد جزئیات بحث بشویم شاید بهتر باشد و بحث شفاعت، بحثهایی است که خیلی مویرگی باید پیش رفت. یعنی قدم به قدم، ثانیه به ثانیه مطلب را طرح کرد یک جایش از دست در برود، کلاً این ساختار بحث از دستمان در میرود. انشاءالله جلسه بعد وارد بحث شفاعت میشویم. و اگر خدای متعال بخواهد، یک توضیحاتی دارد نسبت به ساختار عالم، نظام شفع و نظام وصل. اول باید توضیح داده شود و در قالب نظام شفع باید بفهمیم که جایگاه شفاعت چیست؟ چرا خدای متعال باب شفاعت را گشوده؟ اصلاً مال کجاست؟ چه اتفاقی میافتد؟ چه مکانیزمی دارد؟ انشاءالله وارد خواهیم شد.
مجری: خیلی متمایلاند و دوست دارم که این شبها را اگر عزیزان گفتگویی دوست دارند داشته باشند، یک ۱۰ دقیقهای کمتر بیشتر گفتگو و سؤالی که بلد نیستیم جواب بدهیم، در این حد که سؤال را بشنویم، برویم یکم شاید مطالعه بکنیم و جواب بزرگان را ببینیم. یک گفتگویی باشد و اگر مطلبی به ذهن آمد، محضرتان عرض بکنیم. ما خدمت عزیزان هستیم. بله، بله. خیلی ممنون، استفاده کردیم.
مخاطب: به نظرم آیا شفاعت باعث نمیشود که مردم به گناه...
مجری: منظور همان بحث سؤالی است که پرسیدند آیا دیدن مسائل برزخی که ابتدای بحثشان فرمودید با "یومنون بالغیب" منافات ندارد؟ یعنی کسانی که از غیب باور دارند. دیگر با دیدن مسائل...
مجری: ببینید در مورد عالم غیب، خوب ما دو تا عالم داریم: عالم غیب و عالم شهادت. یک غیب داریم یک شهادت. غیب اصلاً بهش گفته میشود غیب به خاطر غایب بودنش نسبت به عالم شهادت. یعنی هر کسی که وارد عالم دنیا میشود بدون ابزار خاصی و با همان حضور فیزیولوژیکی و ابتدایی و بدوی و ساده خودش، این عالم برایش محسوس و ملموس است؛ عالم شهادت. یک سری امور پنهان است. عالم غیب. امام زمان هم در روایات ما مصداق غیب است. خود مرگ مصداق غیب به حساب میآید. این به این معنا نیستش که این غیب همیشه در غیب میماند یا مثلاً برای هیچ کسی قرار نیست که واضح بشود. این به آن معنای ابتداییاش است. یعنی در مرتبه ابتدایی دسترسی ابتدایی به اینها نیست. مشهود ابتدایی نیست. برای افرادی البته واضح میشود. در مورد مرگ که برای همه واضح میشود عوالم بعد از مرگ: "ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ." همه را برمیگردانیم به کسی که غیب و شهادت را میداند و به شما خبر میدهد. یعنی چی؟ یعنی از غیبتان به شما خبر میدهد. یعنی دیگر غیبتان برای شما تبدیل به عالم شهادت میشود.
مخاطب: آیا نباید مطرح بشود بگوییم که اگر این غیب است و بعد از مرگ بر ما مشهود میشود پس دیگر چه غیبیهای است؟
مجری: غیب در قیاس با عالم شهادت است. یعنی از جهت ابتدایی برای ما مشهود نیست و غایب است. اگر کسی ارتقاء وجودی پیدا کرد و بالا رفت، دیگر برای او غایب نیست. ملائکه بر او غایب نیستند. امام زمان بر او غایب نیست. نه امام زمان فیزیکی، بلکه امام زمانی که نور او عالم را گرفته است: "اَللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ." برای انسان منکشف میشود. از آن آقا پرسیده بودند که امام زمان را میشود دید؟ ایشان فرموده بودند که خدا را میشود دید، اما امام زمان را نمیشود دید. منظور امام زمان بدنی و فیزیکی و مادی نیست. نور امام زمان، حقیقت امام زمان، به قول آقایان مقام نورانیت امام زمان. شهود کردن خدای متعال میشود شهود کرد و اصل این است که اصلاً انسان به سمت این برود از این غیب در بیاید. اینها غیب هست ولی اولاً برای همه غیب نیست. ثانیاً غیب بودنش مزیتی ندارد که بگوییم یک کاری کنیم همه در غیبش بمانیم. نه، اتفاقاً این خوبش به این است که انسان از غیب در بیاید و وارد عالم شهود شود.
مجری ادامه میدهد: کسی پرسیدند که آنچه که در خواب و عالم رؤیاست، تناسبی دارد یا نه؟ ببینید عالم رؤیا عالم مثال است. ولی برخی از ماها در عالم رؤیا وارد ملکوت سُفلا میشویم یا مثال سُفلا میشویم. یک مثال سُفلا داریم یک مثال عُلیا داریم. ملکوت سُفلا، ملکوت عُلیا. مثال اسفل و مثال اَعلا. عالم ملائکه که آنجا ملائکه دیده میشوند و بعد از مرگ انسان بر آنجا وارد میشود، آن ملکوت عُلیاست. ملکوت عُلیا البته بهشت دارد، جهنم دارد، وضع خوب دارد، وضع بد دارد، آن یک بحث دیگر است. اینهایی که ما در خواب میبینیم، خیلیهایش در لایهای از حجاب و خیالات و اوهام ما است. مثل اینکه شما تصویر را مثلاً از توی آب ببینی. فرض کن یک کسی زیر آب است و دارد آسمان بیرون را نگاه میکند. یا کسی به قول آن کتاب "آن سوی مرگ" از پشت جوراب مثلاً بیرون را میبیند. در عالم خواب این شکلی است. البته به لطافت آن شخص اولاً و به لطافت خواب او ثانیاً خیلی برمیگردد اینکه آن رؤیا چقدر عمیق باشد یا غیرعمیق باشد. برخی رؤیاها صادقه و عمیق، ورود به همان مثال اَعلا و ملکوت عُلیاست. مسئله را از آنجا دارد رصد میکند. برخی نه، پایینتر هستند و این خیالات یک دامنه گستردهای دارد. مطلب را دارد میبیند ولی آنقدر که دودهای است. فرض کنید شما الان مثلاً بنده و شما که اینجا داریم با همدیگر گفتگو میکنیم، گرافیک تصویر به شدت پایین باشد. در حد آن کامپیوترهای پنتیوم وان و پنتیوم تو و اینها مثلاً بازیهای آتاری. مثلاً بازیهای آتاری آمد، بعد شد تبدیل شد به این ایکسباکس و اینها، گرافیک رفت بالا. درسته دکمه میزدی این کار را میکرد. در آتاری مثلاً شما مشت میزدی یک مثلثی مثلاً از آن جلو میآمد، میرفت میخورد به یک مربعی، درسته؟ ولی الان در ایکسباکس احساس مشتخوری که میخوری، آنجا در آن بازی احساس میکنی دو تا از این ور آن ورت. واقعیت مجازی کردن. قشنگ دیگر میخوری، میافتی. قشنگ درد میآید از آدم. با این ویآر و واقعیت مجازی، کارهایی که کردند. اینها همش مراتب قوه خیال است دیگر. این واقعیت مجازی دقیقاً تصرف و نفوذ در عالم خیال است. خوب، این چه مرتبهای از خیال و چه درصدی از شفافیت خیال را دارد؟ در خواب آن مرتبه شفافیت قوه خیالش پایینتر است. زاییده خیال خود ما خیلی وقتها برای ما دیده میشود. لذا خیلی وقتها آدم به یک چیزی که زیاد فکر میکند، خوابش را میبیند. یعنی خیال متصل خود را در خیال منفصل میبیند. یک وقت دیگر نه، این خیلی لطیف است. مثل رؤیای حضرت ابراهیم. فکر نمیکرد اینگونه باشد. بلکه اصلاً فکر میکرد که غیر از این است که من بچهام را سر ببرم. سه شب پشت سر هم عین واقعه را خواب دید. این هم بدانید بعضی فکر میکنند که حضرت ابراهیم خواب دید بهش گفتند: "سر ببر." نخیر! گفت: "إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ." خیلی زیباست، خیلی دقیق است. "أَرَى" من دارم میبینم، یعنی دیدم. گفت: "دارم میبینم." یعنی آنقدر این خواب برای من واضح بود انگار همینجوری که دارم تو را میبینم، آن را دارم میبینم. همین اَری که صیغه مضارع است، استمرار را میرساند. برخی گفتند به خاطر اینکه چند بار دید، هر روز میدید، سه بار دید. "در خواب دیدم أَنِّي أَذْبَحُكَ"، "ذبح کردن تو را دیدم، سربریدن تو را دیدم." نگفت: "دیدم سرت را بریدم." خوب دقت بکنید دیگر عزیزان اهل فضل، درباره الحمدالله که بنده شناخت دارم از رفقای ساکن روسیه، عمل الحمدالله اهل فضل و دانشاند. یک "ذبحْتُکَ" داریم یک "أَنِّي أَذْبَحُكَ" داریم. "ذبحْتُکَ" یعنی خواب دیدم سرت را بریدم. حضرت ابراهیم این را نگفت. گفت خواب دیدم دارم سرت را میبرم، سربریدن تو را خواب دیدم. یعنی صحنهای که دارم چاقو میکشم، خواب دیدم. سربریدن را و که خواب چی محقق شد در بیرون؟ عین خواب او محقق شد. او فکر میکرد وظیفهاش به این است که سر را ببرد و جدا کند. این در برداشتش دچار مشکل شد. خواب، این واقعیت بود، برداشت از ابراهیم اشتباه بود. حتی ممکن است ابراهیم هم در برداشت اشتباه بکند. این نکته مهم نیستا. برداشت کرد که پس سر بچه را میبرم جدا میشود. نه در خواب به شما نگفتند که "چاقو میگذاری و میکشی." الان هم کشیدی. اینکه جدا نگفتیم. خیلی در این نکته فنی هستا. خیلی اینجا دریایی از حرف است که این ریزهکاریهایش برای ما حساسیت بالا میبرد. سر بریده نشد. خواب او هم محقق شد. بهش هم گفتند که ازت میخواستیم و آن "ذبحی" که قرار است محقق بشود در نسل تو قرار دادیم و "وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ" ماجرا این است.
پس این هم یعنی حتی برای حضرت ابراهیم هم رؤیایی هست از عالم مثال، چیزی را دیده ولی در برداشت خیال آدم یک چیز دیگر برداشت میکند. برای ماها که دیگر اِلیماشاءالله خیال میکنیم مثلاً دارند به ما بشارت میدهند که آقا مثلاً داماد میشوی. یکی از آقایان گفتش که: "اگر خواب دیدید که دزد آمده خانهتان..." (ما خواب ببینیم میترسیم!) روحانی که اهل تعبیر خواب بود ایشان فرمود که: "نه، دزد نمیآید، داماد میآید، دخترت را میبرد." اگر خواب دزدی دیدید این تعبیرش داماد است. حالا این ممکن است باز دو تا سه تا ده تا... یا اکثر باشه برای همه باز نباشه موارد عروسی ببینیم. گفتند خیلی وقتها خواب عروسی ملاقات خداست. خلاصه اینها هر کدام وجوهش دارد. استاد خیلی ممنون، متشکرم.
مجری: سلامت باشین. انشاءالله عزیزان دانشجویان معین مسکو و حالا از جاهای دیگه هم که من دیدم شبهای آینده انشاءالله خدمتتان هستیم. سلامت باشید انشاءالله. التماس دعا. قربان شما. خداحافظ.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه دوم
وادی شفاعت
جلسه سوم
وادی شفاعت
جلسه چهارم
وادی شفاعت
جلسه پنجم
وادی شفاعت
جلسه ششم
وادی شفاعت
در حال بارگذاری نظرات...